141. آیه (شما به سوی پدر باز گردید)
اِرْجِعُوا اِلی اَبیکُمْ فَقُولُوا یاَبانا اِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا اِلاّ بِما عَلِمْنا وَ ما کُنّا لِلْغَیْبِ حفِظینَ
شما به سوی پدرتان باز گردید و بگویید پدر (جان) پسرت دزدی کرد و ما جز به آن چه میدانستیم گواهی ندادیم و ما از غیب آگاه نبودیم. (81 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
سپس برادر بزرگتر به سایر برادران دستور داد که «شما به سوی پدر بازگردید و بگویید:
پدر! فرزندت دست به دزدی زد» (ارْجِعُوا إِلی أَبیکُمْ فَقُولُوا یا أَبانا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ). «و این شهادتی را که ما میدهیم به همان مقداری است که ما آگاه شدیم» همین اندازه که ما دیدیم پیمانه ملک را از بار برادرمان خارج ساختند، که نشان میداد او مرتکب سرقت شدهاست و اما باطن امر با خداست (وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا)، «و ما از غیب خبر نداشتیم» (وَ ما کُنَّا لِلْغَیْبِ حافِظینَ). این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور برادران این بوده است که به پدر بگویند اگر در نزد تو گواهی دادیم و تعهد کردیم که برادر را میبریم و باز میگردانیم به خاطر این بود که ما از باطن کار او خبر نداشتیم و ما از غیب آگاه نبودیم که سرانجام کار او به اینجا میرسد.
شرح آیه از تفسیر مجمع البیان
در ادامه سرگذشت آنان، در این آیه شریفه گفتار بزرگ آنان آمده است که به برادرانش گفت:
ارْجِعُوا إِلی أَبیکُمْ فَقُولُوا یا أَبانا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا
اینک شما به سوی پدرتان باز گردید و به او بگویید:
هان ای پدر عزیز! واقعیت این است که پسرت دست به سرقت زد و ما جز آنچه به ظاهر دیدیم که پیمانه فرمانروای مصر را از بار او درآوردند، گواهی دیگری بر ضد او نمیدهیم.
از گفتار آنان این نکته دریافت میشود که آنان به دزدی «بنیامین» یقین نداشتند و تنها به ظاهر آن رویداد گواهی میدادند، امّا پارهای بر آنند که منظور آنان از این بیان این بود که:
ما نزد فرمانروای مصر تنها به این حقیقت گواهی دادیم که طبق دین و آیین ما، کیفر دزد آن است که او را برای مدّتی به بردگی میکشند؛ ما این را گواهی کردیم، امّا در این مورد که آیا به راستی «بنیامین» دزدی کرده است یا نه، چیزی نگفتیم و جز ظاهر جریان چیزی هم نمیدانیم.
و آنان هنگامی این سخن را به زبان آوردند که پدرشان گفت:
راه و رسم فرمانروای مصر در کیفر دزد این نیست که او را به بردگی کشد و شما با بیان راه و رسم خود، این را به او آموختید و این راه را به او نشان دادید.
وَ ما کُنَّا لِلْغَیْبِ حافِظین.
به باور گروهی از جمله «مُجاهِد» منظور این است که:
ما آن گاه که از تو ای پدر تقاضا نمودیم که «بنیامین» را به همراه ما بفرستی از آینده خبر نداشتیم و نمیدانستیم که به چنین سرنوشتی گرفتار میشویم و جز نیکی و خدمت به خاندان خود هدفی نداشتیم و اگر میدانستیم که چنین خواهد شد، هرگز نه او را میبردیم و نه چنین تقاضایی از شما مینمودیم که او را به همراه ما بفرستی.
امّا به باور «عِکْرِمَه» منظور این است که ما از واقعیت این رویداد آگاه نیستیم و نمیدانیم که آیا پسرت به راستی دزدی کرده و یا به او دروغ بستهاند و ما جز از ظاهر موضوع آگاهی نداریم.
از دیدگاه «ابن عبّاس» منظور این است که:
ما تا هنگامی که پسرت در نزدمان بود، مراقب و نگهبان او بودیم، امّا از کارهای نهانی او بیخبریم و بدینسان میخواهند بگویند که او در غیابما و یا زمانی که خواب بودیم پیمانه شاه را برداشته است.
و از دیدگاه پارهای از آنجایی که واژه «غَیْب» در لغت «حِمْیَر» به مفهوم «شب» آمده است، منظور آنان این است که ما تا آنجایی که ممکن بود مراقب «بنیامین» بودیم و از سلامت و امنیّت او پاس داشتیم، امّا نمیدانیم که در همه ساعات شب و روز و رفت و آمد خود چه میکند.
وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتی کُنَّا فیها وَ الْعیرَ الَّتی أَقْبَلْنا فیها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ
(برای اطمینان بیشتر) از آن شهر که در آن بودیم سؤال کن و نیز از آن قافله که با آن آمدیم بپرس و ما (در گفتار خود) صادق هستیم. (82 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
«قَرْیَة» در لغت عرب به معنی روستا نیست، بلکه به آبادیها و شهرها به طور کلی اطلاق میشود و منظور در اینجا مصر است. «عیر» چنان که «راغب» در مفردات گفته است؛ به معنی گروه و جمعیتی است که شتران و چارپایان را برای حمل مواد غذایی با خود میبرند یعنی به مجموع آنها «عیر» گفته میشود. از مجموع این سخن استفاده میشود که مسأله سرقت بنیامین در مصر پیچیده بوده که کاروانی از کنعان به آن سرزمین آمده و از میان آنها یک نفر قصد داشته است پیمانه ملک را باخود ببرد که مأموران ملک به موقع رسیدهاند و پیمانه را گرفته و شخص او را بازداشت کردهاند و شاید این که برادران گفتند از سرزمین مصر، سؤال کن کنایه از همین است که آن قدر این مسأله، مشهور شده که در و دیوار هم میداند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
قَرْیَة: شهر و دیار و گاه به روستا گفته میشود.
آن گاه برای این که پدر در درستی گفتار و گزارش شما تردید نکند، با نهایت احترام به او بگویید:
وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتی کُنَّا فیها
پدر جان، اگر در گفتار ما تردید داری، از مردم شهری که ما در آنجا بودیم حقیقت ماجرا را بپرس.
به باور گروهی از مفسّران، از جمله «ابن عبّاس» منظور از قریه، «مصر» میباشد؛ چرا که عرب این واژه را در مورد شهرها نیز به کار میبرد و منظور آنان این بود که از مردم مصر و از کسانی که در دسترس شما هستند و همه آنان از جریان «بنیامین» آگاهی دارند، از آنان در این مورد تحقیق کنید.
وَ الْعیرَ الَّتی أَقْبَلْنا فیها
و نیز میتوانید از همین کاروانی که ما به همراه آن رفتیم و بازگشتیم و همه کاروانیان از مردم کنعان و همسایگانمان هستند، پرس و جو نمایید و آنان بدان دلیل این موضوع را پیش کشیدند که میدانستند پدرشان از گفتار آنان در تردید است.
در مورد «وَ اسْئَلِ الْقَرْیَةَ وَ الْعیرَ …» دو نظر آمده است:
1 به باور گروهی در آیه شریفه «اَهْل» در تقدیر میباشد و منظور این است که از مردم آن شهر و از کاروانیان موضوع را بپرس تا روشن شود که ما درست گزارش کردهایم.
2 امّا به باور برخی، نیاز به تقدیر گرفتن «اَهْل» در آیه نیست؛ چرا که یعقوب، پیامبر بزرگ خدا و دارای معجزه بود و میتوانست بدون هیچ واسطهای از خود شهر و از شتران کاروان ماجرا را بپرسد و به خواست خدا و قدرت او پاسخ آنان را بشنود.
وَ إِنَّا لَصادِقُونَ.
و ما ای پدر گرانقدر، در آنچه به تو گزارش میکنیم و میگوییم، راستگو هستیم.