142. «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ ...
آیه
«قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْرا فَصَبْرٌ جَمیلٌ عَسَی اللّهُ اَنْ یَأْتِیَنی بِهِمْ جَمیعا اِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ»
ترجمه
(یعقوب) گفت:
نفس (و هوی و هوس) مسأله را چنین در نظرتان تزیین داده، من شکیبایی میکنم شکیبایی جمیل (و خالی از کفران)، امیدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند چرا که او علیم و حکیم است. (83 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
برادران از مصر حرکت کردند در حالی که برادر بزرگتر و کوچکتر را در آن جا گذاردند و با حال پریشان و نزار به کنعان بازگشتند و به خدمت پدر شتافتند، پدر که آثار غم و اندوه را در بازگشت از این سفر، به عکس سفر سابق، بر چهرههای آنها مشاهده کرد فهمید آنها حامل خبر ناگواری هستند، به خصوص این که اثری از بنیامین و برادر بزرگتر در میان آنها نبود و هنگامی که برادران جریان حادثه را بیکم و کاست، شرح دادند یعقوب برآشفت، رو به سوی آنها کرده «گفت:
هوسهای نفسانی شما، مسأله را در نظرتان چنین منعکس ساخته و تزیین داده است» (قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرا). یعنی درست همان جملهای را که در پاسخ آنها گفت که پس از حادثه یوسف به هنگامی که آن طرح دروغین را بیان کردند، ذکر نمود. در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا یعقوب تنها به خاطر سابقه سوء آنها به آنها سوء ظن برد و یقین کرد که آنها دروغ میگویند و توطئهای در کار است، در حالی که این کار نه تنها از پیامبری چون یعقوب بعید به نظر میرسد، بلکه از افراد عادی نیز بعید است که تنها کسی را با یک سابقه سوء به طور قطع متّهم سازند، با این که طرف مقابل شهودی نیز برای خود آورده است و راه تحقیق نیز بسته نیست. یا این که هدف از این جمله بیان نکته دیگری بوده است، از جمله این که:
1 چرا شما با دیدن پیمانه ملک درون بار برادر تسلیم شدید که او سرقت کرده است در حالی که این به تنهایی نمیتواند یک دلیل منطقی بوده باشد؟
2 چرا شما به عزیز مصر گفتید جزای سارق این است که او را به بردگی بردارد، در حالی که این یک قانون الهی نیست بلکه سنتی است نادرست در میان مردم کنعان (و این در صورتی است که بر خلاف گفته جمعی از مفسران این قانون را از شریعت یعقوب ندانیم).
3 چرا شما در برابر این ماجرا به سرعت تسلیم شدید و همچون برادر بزرگتر مقاومت به خرج ندادید، در حالی که پیمان مؤکد با من بسته بودید؟ سپس یعقوب به خویشتن بازگشت و گفت:
من زمام صبر را از دست نمیدهم و «شکیبایی نیکو و خالی از کفران میکنم» (فَصَبْرٌ جَمیلٌ). (1)
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
واکنش یعقوب
آنان پس از شنیدن سفارش خردمندترین مرد گروه، به سوی کنعان حرکت کردند و پس از ورود به شهر خویش بیدرنگ نزد پدر نگران خود شتافتند و جریان را به آگاهی او رساندند، امّا پدر پس از شنیدن گفتارشان، رو به آنان کرد و گفت:
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً
من فکر نمیکنم جریان آن گونه باشد که شما گزارش کردید، بلکه این هوای نفس شماست که کاری ناروا را در نظرتان آراسته است.
فَصَبْرٌ جَمِیلٌ
بنابراین مسئولیت من اینک آن است که صبری زیبا و خالصانه که بدور از بیتابی و ناسپاسی باشد پیشه سازم.
عَسَی اللّهُ أَنْ یَأْتِیَنِی بِهِمْ جَمِیعاً
امید که خدا همه آنان را به من بازگرداند. منظور از آنان یوسف، بنیامین و فرزند بزرگ یعقوب بود.
إِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ.
چرا که او نسبت به بندگانش دانا و در تدبیر امور آفرینش فرزانه و حکیم است.
*****
1- درباره صبر جمیل به ذیل آیه 18 همین سوره مراجعه فرمایید.