146. آیه (بکوشید و مأیوس نشوید که یأس نشانه کفر است)
یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون
پسرانم! بروید و از یوسف و برادرش تفحص کنید و از رحمت خدا مأیوس نشوید که از رحمت خدا جز قوم کافر مأیوس نمیشوند. (87 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
«تَحَسَّسُ» از ماده «حَسّ» به معنی جستجوی چیزی از طریق حس است و در این که آیا با «تَجَسُّس» چه تفاوتی دارد؟ در میان مفسران و ارباب لغت گفتگو است: از ابن عباس نقل شده که «تَحَسَّس» در امور خیر است و «تجسس» در امور شرّ. «رَوْح» به معنی رحمت و راحت و فرج و گشایش کار است. قحطی در مصر و اطرافش از جمله کنعان بیداد میکرد، مواد غذایی به کلی تمام میشود، دگربار یعقوب فرزندان را دستور به حرکت کردن به سوی مصر و تأمین مواد غذایی میدهد، ولی این بار در سرلوحه خواستههایش جستجو از یوسف و برادرش بنیامین را قرار میدهد و از آن جا که فرزندان تقریبا اطمینان داشتند که یوسفی در کار نمانده و از این توصیه و تأکید پدر تعجب میکردند، یعقوب به آنها گوشزد میکند «از رحمت الهی هیچگاه مأیوس نشوید» که قدرت او مافوق همه مشکلات و سختیها است (وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ). «چرا که تنها کافران بیایمان که از قدرت خدا بیخبرند از رحمتش مأیوس میشوند» (إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون).
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
تَحَسُّس: جستجو و کند و کاو. این واژه به باور برخی به مفهوم «تَجَسُّس» آمده است، امّا به باور برخی دیگر در پرس و جو از گزارش و اخبار معنی میدهد و «تَجَسُّس» به مفهوم جستجو در امور نهانی است؛ و «ابن عبّاس» میگوید:
«تَحَسُّس» در کارهای خوب به کار میرود و «تَجَسُّس» در کارهای بد.
رَوْح: رحمت.
و سرانجام به فرزندانش امید بخشید و یأس و نومیدی از بارگاه خدا را از نشانههای کفر اعلان کرد و با شعلهور ساختن مشعل امید در دلهای فرزندانش، آنان را به جستجو و تلاشی دیگر در راهِ یافتن یوسف برانگیخت و فرمود:
یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ
هان ای پسران من! بروید و از سرنوشت یوسف و برادرش «بنیامین» جستجو کنید.
«سُدی» در این مورد میگوید:
هنگامی که فرزندان یعقوب رفتار شایسته و خلق و خوی بزرگوارانه و آزادمنشانه فرمانروای مصر را برای پدرشان وصف کردند، یعقوب گفت:
به نظر میرسد او یوسف باشد؛ و آن گاه افزود: اینک بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از نزدیک وضعیّت آن دو را به دقّت مورد مطالعه قرار دهید و از نام و عنوان پادشاه مصر و از دین و آیین او جویا گردید؛ چرا که در ژرفای دل من این اندیشه پدید آمده که او یوسف است که «بنیامین» را با این تدبیر نزد خود نگاه داشته است.
وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ
و از رحمت خدا نومید نگردید.
و به باور برخی واز گشایش و فرج خدا نومید نشوید.
إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ.
چرا که جز مردم کفرگرا، کس دیگری از رحمت خدا نومید نمیگردد.
«ابن عبّاس» میگوید:
انسان باایمان و پروا پیشه هر آنچه را از خدا ببیند، همه را خیر و رحمت برای خود مینگرد، در سختی و گرفتاری به بارگاه او امید میبندد
و در رفاه و آسایش او را ستایش میکند و سپاس نعمتهای او را میگزارد، امّا انسان کفرگرا اینگونه نیست.
چرا یوسف پدر را از حال خود باخبر نساخت؟
چگونه با وجود نزدیک بودن اقامتگاه یعقوب و یوسف، پدر از حال فرزندش بیخبر ماند؟
و چرا یوسف پدر را در جریان کار خویش قرار نداد تا دل او را آرامش بخشد و غم و اندوه او را برطرف سازد؟
* پاسخ
در این مورد «جُبّائی» میگوید:
دلیل این موضوع این بود که یوسف هنگامی که از چاه نجات یافت، به مصر برده شد و در آنجا به عنوان یک برده، به وسیله عزیز مصر خریداری و در خانه او به کار مشغول شد و پس از آن نیز مدّتی را در زندان سپری کرد و کار را به گونهای بر او سخت گرفتند که نامش از سر زبانها افتاد و از پی آزادی از زندان، او در این اندیشه بود که خبر سلامت و موفقیّت خویش را از راهی مطمئن به پدر برساند …
و «سیّد مرتضی» میگوید:
ممکن است آفریدگار فرزانه هستی برای تشدید محبّت یعقوب، به یوسف وحی فرموده باشد که پدرش را از سرنوشت خویش آگاه نسازد، وگرنه این کار برای او ناممکن نبود.