167. «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا ...
آیه
«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ»
ترجمه
بگو: این راه من است که من و پیروانم بابصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم، منزه است خدا و من از مشرکان نیستم. (108 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
این جمله نشان میدهد که هر مسلمانی که پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله است، به نوبه خود دعوت کننده به سوی حق است و باید با سخن و عملش دیگران را به راه اللّه دعوت کند و نیز نشان میدهد که «رهبر» باید دارای بصیرت و بینایی و آگاهی کافی باشد وگرنه دعوتش به سوی حق نخواهد بود. در واقع این از وظایف یک رهبر راستین است که با صراحت برنامهها و اهداف خود را اعلام کند و هم خود و هم پیروانش از برنامه واحد و مشخص و روشنی پیروی کنند، نه این که هالهای از ابهام، هدف و روش آنها را فراگرفته باشد و یا هر کدام به راهی بروند. اصولاً یکی از راههای شناخت رهبران راستین از دروغین همین است که اینها با صراحت سخن میگویند و راهشان روشن است و آنها برای این که بتوانند سرپوشی به روی کارهای خود بگذارند، همیشه به سراغ سخنان مبهم و چند پهلو میروند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
سَبیل: راه آماده برای رفتن و گام سپردن؛ و اسلام راهی است که انسان را به بهشت میرساند.
بَصَیرة: بینش و نیرویی که به وسیله آن بتوان حقایق را شناخت.
راه پرافتخار من این است
در این آیه شریفه قرآن روی سخن را به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله میکند و به آن حضرت دستور میدهد که راه و روش توحید گرایانه و یکتا پرستانه خویش را به روشنی برای شرکگرایان ترسیم کند. در این مورد میفرماید:
قُلْ هذِهِ سَبِیلِی
هان ای پیامبر به شرکگرایان بگو: این راه و روش من است.
به باور گروهی از جمله «جُبّائی» منظور این است که آنچه را من به سوی آن فرا میخوانم، راه و رسم آسمانی من است.
و آن گاه در تفسیر و ترسیم راه و رسم خود میفرماید:
أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَةٍ
و من بر اساس بینشی روشن نه از راه تقلید و ترویج دنبالهروی کورکورانه همگان را به سوی خدای یکتا فرا میخوانم.
أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی
آری، هم من با این شیوه و سبک خداپسندانه و مترقی مردم را به سوی خدا فرا میخوانم و هم کسانی که راه و رسم مرا برگزیده و به وحی و رسالت ایمان آوردهاند و به وسیله قرآن، خیرخواهانه دیگران را اندرز میدهند و از زشتکاری و بیدادگری باز میدارند.
به باور «ابن زَیْد» ممکن است آیه شریفه را دو فراز جداگانه بنگریم که فراز نخست اینگونه است:
قُلْ هذِهِ سَبیلی
هان ای پیامبر، به شرکگرایان بگو: این راه و روش من است که همه را به سوی خدای یکتا فرا میخوانم.
و آن گاه فراز دوّم این است که:
عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی
من و هر کس راه و رسم مرا گام میسپارد و مرا پیروی میکند، بر بینش روشن و روشنگریم.
و این همان معنای سخن «ابن عبّاس» است که میگوید:
«اَصْحابُ مُحَمَّدٍ کانُوا عَلی اَحْسَنِ طَریقَةٍ.»
یاران پیامبر صلی الله علیه و آله در بهترین و نیکوترین راه و روش هستند.
وَ سُبْحانَ اللّهِ
و نیز به آنان بگو: و خدا از آنچه برای او شریک و همتا میسازید، پاک و منزه است.
و به باور پارهای «وَ سُبْحانِ اللّهِ» جمله معترضهای است که میان این دو جمله آمده است.
ِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.
و من از شرکگرایان نیستم و هرگز به سان آنان برای خدا همتا و همسر و فرزند تصور نمیکنم.
سه نکته درس آموز از آیه شریفه
1 از آیه شریفه، ارزشمندی و قداست دعوت خیرخواهانه و خردمندانه و روشنگرانه مردم به وسیله قلم و بیان و ارائه الگو به سوی خدا و عدالت و تقوا و آزادی و آزادگی و رعایت حقوق بشر و دیگر ارزشهای قرآنی و انسانی به روشنی دریافت میگردد.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نیز در این مورد فرمود:
دانشمندان راستین امانتداران علوم و معارف پیامبران خدا بر بندگان او هستند.
العُلَماءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ عَلی عِبادِهِ.
2 و نیز از آیه این واقعیت دریافت میگردد که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله گرچه احکام و مقررات دین را در فرصتها و مناسبتهای گوناگون و اوقات مقرّر برای مردم بیان میفرمود، امّا در همه ساعتها و در همه مکانها و شرایط، خود را آموزگار بشریت و راهنمای انسانیت به سوی حق و عدالت و زندگی انسانی میدید و لحظهای از دعوت به سوی خدا باز نمیایستاد.
3 و درس دیگر آیه شریفه این است که انسان دعوت کننده به سوی حق باید با اطمینان قلبی و با آگاهی و بینشی ژرف و با دلیل و برهان روشن و روشنگر به دعوت مردم بپردازد، نه با احساسات و پندارها و بر اساس دنبالهروی کورکورانه و یا تطمیع و تهدید و یا فریب و دجالگری و خشونت و وحشت آفرینی و ترور شخص و شخصیت، چرا که این روش های زشت و ظالمانه، شیوه های تاریکاندیشان و خودکامگان واپسگرا و انحصارگر و شیفته قدرت و قربانیان کودن و تیرهبخت و تعصب ورز و سفاک و خون آشام آنان است، نه اندیشمندان و کمال جویان و اصلاح طلبان و بشر دوستان و خداشناسان راستین.
168. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ ...
آیه
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
ترجمه
و ما نفرستادیم پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها که وحی به آنها میکردیم، آیا (مخالفان دعوت تو) سیر در زمین نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟ و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است، آیا فکر نمیکنید؟ (109 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
و از آن جا که یک اشکال همیشگی اقوام گمراه و نادان به پیامبران این بوده است که چرا آنها انسانند، چرا این وظیفه بر دوش فرشتهای گذاشته نشده است و طبعا مردم عصر جاهلیت نیز همین ایراد را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در برابر این دعوت بزرگش داشتند، قرآن مجید یک بار دیگر به این ایراد پاسخ میگوید. آنها نیز در همین شهرها و آبادیها همچون سایر انسانها زندگی میکردند و در میان مردم رفت و آمد داشتند و از دردها و نیازها و مشکلاتشان به خوبی آگاه بودند. تعبیر به «مِنْ اَهْلِ الْقُری» با توجه به این که «قریه» در لغت عرب، به هر گونه شهر و آبادی گفته میشود در مقابل «بَدْو» که به بیابان اطلاق میگردد، ممکن است ضمنا اشاره به این باشد که پیامبران الهی هرگز از میان مردم بیاباننشین برنخاستند (همانگونه که بعضی از مفسران نیز تصریح کردهاند) چرا که بیابانگردها معمولاً گرفتار جهل و نادانی و قساوتند و از مسائل زندگی و نیازهای معنوی و مادی کمتر آگاهی دارند. درست است که در سرزمین حجاز، اعراب بیابانگرد فراوان بودند، ولی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از مکه که در آن موقع شهر نسبتا بزرگی بود برخاست و نیز درست است که شهر کنعان در برابر سرزمین مصر که یوسف در آن حکومت میکرد چندان اهمیتی نداشت و به همین دلیل، یوسف درباره آن تعبیر به «بَدْو» کرد، ولی میدانیم که یعقوب پیامبر الهی و فرزندانش هرگز بیابانگرد و بیاباننشین نبودند، بلکه در شهر کوچک کنعان زندگی داشتند. سپس اضافه میکند:
برای این که اینها بدانند سرانجام مخالفتهایشان با دعوت تو که دعوت به سوی توحید است چه خواهد بود. که این «سیر در ارض» و گردش در روی زمین، مشاهده آثار گذشتگان و ویرانی قصرها و آبادیهایی که در زیر ضربات عذاب الهی درهم کوبیده شد، بهترین درس را به آنها میدهد، درسی زنده و محسوس و برای همگان قابل لمس.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
سَیْر: گردش پیگیر در یک جهت.
در آیه مورد بحث قرآن شریف روشنگری میکند که خدای فرزانه هماره پیامآوران خود را از مردم شهرها برگزیده و به رسالت فرستاده است؛ چرا که شهرنشینان از نظر خرد و دانش و آگاهی و بینش از صحرانشینان و بیگانگان از فرهنگ و تمدّن برتر و پیشرفتهترند.
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری
و ما پیش از تو نیز تنها مردانی از شهرنشینان را که به آنان وحی میفرستادیم، برای هدایت و ارشاد مردم فرستادیم.
«حَسَن» در این مورد میگوید:
خدا هیچ گاه پیامبری را از میان صحرانشینان و یا جنّیان و زنان به رسالت برنگزید؛ چرا که مردمی که در شهرها و مراکز تمدّن و فرهنگ زندگی میکنند تیزهوشتر و آگاهترند.
أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
پس آیا این شرکگرایان و بیدادگرانی که با دعوت آسمانی تو ای محمّد صلی الله علیه و آله ، سازِ مخالفت مینوازند در زمین گردش نکردهاند تا فرجام سیاه و عبرتانگیزِ برخی از جامعههای پیشین را که با دعوتهای توحیدی سر ستیزه داشتند، بنگرند که چگونه شد و چه عذاب نابودکنندهای گریبانشان را گرفت تا بدین وسیله از سرنوشت عبرتانگیز آنان پند گیرند و از فرود آمدن عذابی به سان عذابهایی که بر آنان آمد، بترسند؟!
وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا
آری، این بود سنّت و روش ما با ایمان آوردگان راستین و عدالتپیشه در این جهان، که با نابود ساختن بیدادگران آنان را نجات دادیم؛ و به یقین سرای آخرت و نعمتهای پایدار آن برای کسانی که پروا پیشه سازند بهتر از این جهان است.
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود:
«لَشِبْرٌ مِنَ الجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها.» (1)
راستی که یک وجب از بهشت پرطراوت و زیبا از همه دنیا و آنچه در آن است بهتر و ارزشمندتر است.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ.
آیا خرد خویش را به کار نمیگیرید تا آنچه را که برای شما خوانده میشود و بیان میگردد به خوبی دریابید؟
1. سُنَن ابن ماجَه، ج 2، ص 1448.
169. «حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ ...
آیه
«حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ»
ترجمه
(پیامبران به دعوت خود و دشمنان به مخالفت همچنان ادامه دادند) تا رسولان مأیوس شدند و گمان کردند که (حتی گروه اندک مؤمنان) به آنها دروغ گفتهاند، در این هنگام یاری ما به سراغ آنها آمد و هر کس را میخواستیم نجات میدادیم و مجازات و عذاب ما از قوم زیانکار بازگردانده نمیشود. 110 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در این آیه اشاره به یکی از حساسترین و بحرانیترین لحظات زندگی پیامبران کرده، میگوید:
«پیامبران الهی در راه دعوت به سوی حق، همچنان پافشاری داشتند و اقوام گمراه و سرکش همچنان به مخالفت خود ادامه میدادند تا آن جا که پیامبران از آنها مأیوس شدند و گمان بردند که حتی گروه اندک مؤمنان به آنها دروغ گفتهاند و آنان در مسیر دعوت خویش تنهای تنها هستند، در این هنگام که امید آنها از همه جا بریده شد، نصرت و پیروزی از ناحیه ما فرا رسید و هر کس را میخواستیم و شایسته میدیدیم، نجات میدادیم ولی عذاب و مجازات ما از قوم گنهکار و مجرم، بازگردانده نمیشود». این یک سنت الهی، که مجرمان پس از اصرار بر کار خود و بستن تمام درهای هدایت به روی خویشتن و خلاصه پس از اتمام حجت، مجازاتهای الهی به سراغشان میآید و هیچ قدرتی قادر بر دفع آن نیست.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
در این آیه شریفه، آفریدگار هستی در راه آرامش خاطر بخشیدن به پیامبر برگزیدهاش، محمّد صلی الله علیه و آله گوشهای از حساسترین و بحرانیترین فراز و نشیبهای زندگی پیامبران در رابطه با جامعههایشان را ترسیم نموده و میفرماید:
حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ
هان ای پیامبر ما فرو فرستادن عذاب و کیفر را همانگونه که از جامعه و مردم تو به تأخیر افکندیم، از برخی جامعههای پیشین نیز که پیامبران ما را دروغگو شمردند و با حق و عدالت به مخالفت برخاستند، به تأخیر افکندیم، تا آن گاه که پیامبرانمان از حقپذیری و ایمان آوردن مردم نومید شدند و خدا به آنان پیام داد که آنان دیگر ایمان نمیآورند.
وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا
در تفسیر این فراز سه نظر آمده است:
1 پارهای واژه «کَذَّبُوا» را به تشدید خوانده و ضمیر «ظَنُّوا» را نیز به پیامبران برگردانده و بر آنند که مفهوم آیه اینگونه است: و پیامبران یقین کردند که دیگر از سوی مردم تکذیب شدهاند.
2 امّا قرائت مشهور آن است که واژه مورد اشاره بدون تشدید خوانده شده و ضمیر در «ظَنُّوا» نیز به مردم باز گشته و معنای آیه این است که:
و مردم پنداشتند که به آنان دروغ گفته شده است که ایمان آوردگان از سوی خدا یاری و دشمنان نابود میگردند.
3 و سوّمین تفسیر این فراز آن است که ضمیر «ظَنُّوا» را طبق قرائت مشهور به پیامبران برگردانیم که اینگونه میشود: و پیامبران یقین کردند که مردم در اظهار و اعلام ایمان دروغ میگویند و یا پیامبران یقین کردند که وعده ایمان و یاری مردم دروغ بوده است.
در مورد آیه شریفه آوردهاند که «سعید بن جُبَیر» و «ضَحّاک» در جایی به هم برخوردند و در همان حال از «سعید» در مورد قرائت این آیه سؤال شد، که نامبرده آن را طبق قرائت مشهور خواند و اینگونه معنی کرد:
و … مردم پنداشتند که پیامبران به آنان دروغ گفتهاند … «ضَحّاک» با شنیدن این قرائت و تفسیر گفت:
من تا امروز چنین سخنی نشنیده بودم، راستی که اگر برای دریافت این نکته تا «یَمَن» میرفتم اندک بود.
جاءَهُمْ نَصْرُنا
آری، آن گاه که از آمدن عذاب بر حق ستیزان نومید شدند، یاری ما بر آنان فرا رسید.
فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ
آن گاه هر کس را که ما خواستیم رهایی یافت و به ساحل نجات رسید، که منظور مردم توحیدگرا و عدالتخواه هستند.
وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمین.
و تبهکاران و ظالمان نابود شدند؛ چرا که عذاب ما از مردم گناهکار و مجرم باز نمیگردد.
170. «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ ...
آیه
«لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَری وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
ترجمه
در سرگذشتهای آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است، اینها داستان دروغین نبود بلکه (وحی آسمانی است و) هماهنگ است با آن چه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) است و شرح هر چیز (که پایه سعادت انسان است) و هدایت و رحمت برای گروهی است که ایمان میآورند.
(111 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
زندهترین درسهای عبرت
آیه فوق گویا میخواهد به این نکته مهم اشاره کند که داستانهای ساختگی زیبا و دلانگیز بسیار است و همیشه در میان همه اقوام، افسانههای خیالی جالب فراوان بوده است، مبادا کسی تصور کند سرگذشت یوسف و یا سرگذشت پیامبران دیگر که در قرآن آمده از این قبیل است. مهم این است که این سرگذشتهای عبرتانگیز و تکان دهنده همه عین واقعیت است و کمترین انحراف از واقعیت و عینیت خارجی در آن وجود ندارد و به همین دلیل تأثیر آن فوق العاده زیاد است. چرا که میدانیم افسانههای خیالی هر قدر، جالب و تکان دهنده، تنظیم شده باشند، تأثیر آنها در برابر یک سرگذشت واقعی ناچیز است زیرا:
اولاً: هنگامی که شنونده و خواننده به هیجان انگیزترین لحظات داستان میرسد و میرود که تکانی بخورد، ناگهان این برق در مغز او پیدا میشود که این یک خیال و پندار بیش نیست. ثانیا: این سرگذشتها در واقع بیانگر فکر طراح آنها است، او است که عصاره افکار و خواستههایش را در چهره و افعال قهرمان داستان مجسم میکند و بنابراین چیزی فراتر از فکر یک انسان نیست و این با یک واقعیت عینی فرق بسیار دارد و نمیتواند بیش از موعظه و اندرز گوینده آن بوده باشد، اما تاریخ واقعی انسانها چنین نیست، پربار پربرکت و از هر نظر راهگشا است.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
در آیه مورد بحث که پایانبخش این سوره مبارکه نیز میباشد میفرماید:
لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْباب
به راستی که در سرگذشت یوسف و برادرانش برای خردمندان و اندیشوران درسهای عبرتی است؛ چرا که دیدیم چگونه یوسف از قعر چاه و از اسارت و بردگی و از کُند و زندان به مقام والای رسالت و به اقتدار و فرمانروایی پرشکوه مصر رسید و سرانجام شب تیره و تار فراق به سپیدهدم وصال پیوست.
و به باور پارهای منظور این است که:
بیان سرگذشت یوسف با این شیوایی و زیبایی و محتوا از پیامبری که نه کتابی خوانده و نه داستانی شنیده، برای خردمندان درس عبرتی است و همین بزرگترین گواه و دلیل بر درستی دعوت و راستی رسالت اوست.
ما کانَ حَدیثاً یُفْتَری
آنچه بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده و او آنها را برای شما باز میگوید داستان دروغین نیست که او ساخته باشد،
وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ
بلکه وحی الهی است که کتابهای اصیل آسمانی پیشین را نیز گواهی میکند.
به باور گروهی از جمله «حَسَن» منظور این است که:
بلکه تصدیق کتابهایی است که از پیش آمده و در دست مردم است؛ چرا که آورندهاش طبق همان نویدهایی که در کتابهای آسمانی پیامبران گذشته است، به رسالت برانگیخته شده و به سوی شما آمده است.
وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْءٍ
و روشنگر و بیان کننده رواها و نارواها و حلال و حرام خداست.
وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.
و برای مردم باایمان رهنمود و رحمتی است که در میدان دانش و بینش و عمل و اخلاق از آن بهرهور میگردند.
با این که قرآن برای همه عصرها و نسلها فرود آمده است، بدان دلیل آن را رهنمود و رحمت برای مردم باایمان عنوان میکند که تنها این مردم هستند که از زلال قرآن بهرهور میگردند و به نور و روشنایی آن، چراغ زندگی میافروزند و راه و رسم آن را گام میسپارند و تا بهشت پرطراوت خدا بال میگشایند، نه همه مردم.
پرتوی از سوره مبارکه یوسف (1)
نگرش بر دوازدهمین بوستان دلانگیز قرآن شریف در پرتو مهر و لطف حق به پایان رسید و ما از دل انگیزترین، زیباترین، شگفتانگیزترین و عبرتآموزترین سرگذشتها گذشتیم و انبوهی از مفاهیم، درسها، نکات انسانساز، پندها و اندرزها و برخی از اساسیترین سنّتها و قوانین حاکم بر خانواده، جامعه و تاریخ را نگریستیم، که هر کدام سخت در خورِ تعمّق است.
در ترجمه و تفسیر این سوره مبارکه، از جمله با این مفاهیم بلند و درسهای انسان ساز رو به رو شدیم:
زیباترین سرگذشتها،
آن خواب شگفت انگیز،
نقشه شوم و آغاز درگیری،
برادران یوسف،
سوّمین گام به سوی گناه،
مستی قدرت و امکانات،
بلای انحصار گری،
آفت ویرانگر حسد،
چهارمین فراز از زیباترین داستانها،
زهی سنگدلی و بیرحمی!
گریه های دروغین،
ابعاد وجود انسان و نیازهای او،
یوسف در بند پول پرستان،
1. مترجم.
در میان کاخ نشینان،
حسّاسترین مرحله آزمون،
امّا قداست و جوانمردی یوسف،
در بحرانیترین شرایط خود را به خدا سپاریم،
حقشناسی و نمک شناسی،
رابطه اخلاص و سرفرازی،
فرار قهرمانانه،
بیان حقیقت داستان،
واکنش عزیز،
شیوه زشت ظالمان و خود خواهان،
یاری خدا در حساسترین لحظات،
و اینک دامی دیگر بر سر راه یوسف،
پروردگارا! زندان برای من از گناه و بیداد محبوبتر است،
حقیقت در مسلخ سیاست،
یوسف در زندان خودکامگان،
نخستین دعوت یوسف،
هان ای یاران زندانی!
و اینک تعبیر خوابتان،
درستی انسان ساز به عصرها و نسلها،
رؤیای هراس انگیز شاه،
سالهای قحطی و خشکی،
درخواست رسیدگی به پرونده ساختگی،
تحقیق و رسیدگی عادلانه،
انواع خوابها،
پدیده شگفتانگیز رؤیا،
قرآن و مراحل سهگانه نفس،
جهاد بزرگ یا خودسازی،
یوسف و موقعیّت جدید،
برنامه یوسف برای نجات کشور و ملّت،
چگونه یوسف از استبدادگر روزگارش درخواست حکومت کرد؟
آیا پذیرش داوری از سوی استبداد رواست؟
بزرگی و عظمت را نگر!
و دهها درس انسان ساز دیگر. (1)
1. مترجم.