171. آیه (آرامش خانوادگی در سایه یاد خدا)
اَلَّذینَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مییابد. (28 / رعد)
شرح آیه از تفسیر نمونه
همیشه اضطراب و نگرانی یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسانها بوده و هست و عوارض ناشی از آن در زندگی فردی و اجتماعی کاملاً محسوس است. همیشه آرامش یکی از گمشدههای مهم بشر بوده و به هر دری میزند تا آن را پیدا کند و اگر تلاش و کوشش انسانها را در طول تاریخ برای پیدا کردن آرامش از طرق «صحیح» و «کاذب» جمع آوری کنیم خود کتاب بسیار قطوری را تشکیل میدهد. بعضی از دانشمندان میگویند:
به هنگام بروز بعضی از بیماریهای واگیردار همچون «وبا» از هر ده نفر که ظاهرا به علت وبا میمیرند اکثر آنها به علت نگرانی و ترس است و تنها اقلیتی از آنها حقیقتا به خاطر ابتلای به بیماری وبا از بین میروند. به طور کلی «آرامش» و «دلهره» نقش بسیار مهمی در «سلامت» و «بیماری» فرد و جامعه و سعادت و بدبختی انسانها دارد و چیزی نیست که بتوان از آن به آسانی گذشت و به همین دلیل تاکنون کتابهای زیادی نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانی و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است. تاریخ بشر پر است از صحنههای غم انگیزی که انسان برای تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادی گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است. ولی قرآن با یک جمله کوتاه و پر مغز، مطمئنترین و نزدیکترین راه را نشان داده و میگوید:
«بدانید که یاد خدا آرامبخش دلها است».
ذکر خدا چیست و چگونه است؟
«ذِکْر» همانگونه که «راغب» در «مفردات» گفته است: گاهی به معنی حفظ مطالب و معارف آمده است با این تفاوت که کلمه «حفظ» به آغاز آن گفته میشود و کلمه «ذکر» به ادامه آن و گاهی به معنی یادآوری چیزی به زبان یا به قلب است، لذا گفتهاند ذکر دو گونه است: «ذکر قلبی» و «ذکر زبانی» و هر یک از آنها دوگونه است یا پس از فراموشی است و یا بدون فراموشی و به هر حال منظور در آیه فوق از ذکر خدا که مایه آرامش دلها است تنها این نیست که نام او را بر زبان آورد و مکرر تسبیح و تهلیل و تکبیر گوید، بلکه منظور آن است که با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد و این توجه مبدأ حرکت و فعالیت در وجود او به سوی جهاد و تلاش و نیکیها گردد و میان او و گناه سد مستحکمی ایجاد کند، این است حقیقت «ذکر» که آن همه آثار و برکات در روایات اسلامی برای آن بیان شده است. در حدیث میخوانیم که از وصایایی که پیامبر به علی فرمود این بود: «یا عَلِیُّ ثَلاثٌ لا تُطیقُها هذِهِ الاُْمَّةُ الْمُواساتُ لِلاَْخِ فی مالِه وَ اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِه وَ ذِکْرُ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ وَ لَیْسَ هُوَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ وَ لکِنْ اِذا وَرَدَ عَلی ما یَحْرُمُ عَلَیْهِ خافَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکه:
ای علی سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند (و از همه کس ساخته نیست) مواسات با برادران دینی در مال و حق مردم را از خویشتن دادن و یاد خدا در هر حال، ولی یاد خدا (تنها) سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ نیست، بلکه یاد خدا آن است که هنگامی که انسان در برابر حرامی قرار میگیرد از خدا بترسد و آن را ترک گوید». (1) در حدیث دیگری میخوانیم علی فرمود:
«اَلذِّکْرُ ذِکْرانِ: ذِکْرُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ لْمُصیبَةِ وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ ذِکْرُ اللّهِ عِنْدَما حَرَّمَاللّهُ عَلَیْکَ فَیَکُونَ حاجِزا: ذکر دو گونه است: یاد خدا کردن به هنگام مصیبت (و شکیبایی و استقامت ورزیدن)و از آن برتر آن است که خدا را در برابر محرمات یاد کند و میان او و حرام سدی ایجاد نماید». (2) و به همین دلیل است که در بعضی از روایات ذکر خداوند به عنوان یک سپر و وسیله دفاعی شمرده شدهاست، در حدیثی از امام صادق میخوانیم که روزی پیامبر رو به یارانش کرد و فرمود:
«اِتَّخِذُوا جُئَنا فَقالُوا یا رَسُولَ اللّهِ اَمِنْ عَدُوٍّ قَدْ اَظَلَّنا؟ قالَ لا وَ لکِنْ مِنَ النّارِ قُولُوا سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ: سپرهایی برای خود فراهم کنید عرض کردند:
1 و 2 «سفینة البحار» ، جلد 1، صفحه 484.
ای رسول خدا صلی الله علیه و آله آیا در برابر دشمنان که اطراف ما را احاطه کرده و بر ما سایه افکندهاند؟ فرمود:
نه، از آتش (دوزخ) بگویید:
سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ «خدا را به پاکی بستایید و بر نعمتهایش شکر گویید و غیر از او معبودی انتخاب نکنید و او را از همه چیز برتر بدانید»». (1) و اگر میبینیم در پارهای از احادیث، پیامبر به عنوان «ذِکْرُ اللّهِ» معرفی شده، نیز به خاطر آن است که او مردم را به یاد خدا میاندازد و تربیت میکند. از امام صادق در تفسیر «اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» نقل شده است که فرمود:
«بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِکْرُ اللّهِ وَ حِجابُهُ: به وسیله محمّد دلها آرامش میپذیرد و او است ذکر خدا و حجاب او».
عوامل هشتگانه نگرانی و پریشانی
1 گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آینده تاریک و مبهمی است که در برابر فکر انسان خودنمایی میکند، احتمال زوال نعمتها، گرفتاری در چنگال دشمن، ضعف و بیماری و ناتوانی و درماندگی و احتیاج، همه اینها آدمی را رنج میدهد، اما ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایی که همواره کفالت بندگان خویش را برعهده دارد میتواند اینگونه نگرانیها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستی، خدایی داری توانا، قادر و مهربان.
2 گاه گذشته تاریک زندگی، فکر انسان را به خود مشغول میدارد و همواره او را نگران میسازد، نگرانی از گناهانی که انجام داده، از کوتاهیها و لغزشها، اما توجه به این که خداوند، غفار، توبهپذیر و رحیم و غفور است، به او آرامش میدهد، به او میگوید:
عذر تقصیر به پیشگاهش بر، از گذشته عذرخواهی کن و در مقام جبران بر آی، که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.
*****
1- «سفینة البحار» ، جلد 1، صفحه 484.
3 ضعف و ناتوانی انسان در برابر عوامل طبیعی و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلی و خارجی، او را نگران میسازد که من در برابر این همه دشمن نیرومند در میدان جهاد چه کنم و یا در مبارزات دیگر چه میتوانم انجام دهم؟ اما هنگامی که به یاد خدا میافتد و متکی به قدرت و رحمت او میشود، قدرتی که برترین قدرتها است و هیچ چیز در برابر آن یارای مقاومت ندارد، قلبش آرام میگیرد، با خود میگوید:
آری من تنها نیستم، من در سایه خدا، بینهایت قدرت دارم. قهرمانیهای مجاهدان راه خدا در جنگها، چه در گذشته، چه در حال و سلحشوریهای اعجابانگیز و خیره کننده آنان، حتی در آن جایی که تک و تنها بودهاند، بیانگر آرامشی است که در سایه ایمان پیدا میشود. هنگامی که با چشم خود میبینیم و با گوش میشنویم که افسر رشیدی پس از یک نبرد خیره کننده، بینایی خود را به کلی از دست داده و با تنی مجروح به روی تخت بیمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمینان سخن میگوید که گویی خراشی بر بدن او هم وارد نشده است، به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پی میبریم.
4 گاهی نیز ریشه نگرانیهای آزار دهنده انسان، احساس پوچی زندگی و بیهدف بودن آن است، ولی آن کسی که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملی زندگی را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامهها و حوادث زندگی را در همین خط میبیند، نه از زندگی احساس پوچی میکند و نه همچون افراد بیهدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.
5 عامل دیگر نگرانی آن است که انسان گاهی برای رسیدن به یک هدف زحمت زیادی را متحمل میشود، اما کسی را نمیبیند که برای زحمت او ارج نهد و قدردانی و تشکر کند، این ناسپاسی او را شدیدا رنج میدهد و در یک حالت اضطراب و نگرانی فرو میبرد، اما هنگامی که احساس کند کسی از تمام تلاشها و کوششهایش آگاه است و به همه آنها ارج مینهد و برای همه پاداش میدهد دیگر چه جای نگرانی و ناآرامی است؟
6 سوءظنها و توهمها و خیالات پوچ یکی دیگر از عوامل نگرانی است که بسیاری از مردم در زندگی خود از آن رنج میبرند، ولی چگونه میتوان انکار کرد که توجه به خدا و لطف بیپایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد با ایمانی است این حالت رنجآور را از بین میبرد و آرامش و اطمینان جای آن را میگیرد.
7 دنیاپرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسانها بوده و هست، تا آن جا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسایل زندگی ساعتها و یا روزها و هفتهها فکر دنیاپرستان را ناآرام و مُشَوَّش میدارد. اما ایمان به خدا و توجه به آزادگی مؤمن که همیشه با «زهد و پارسایی سازنده» و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگی مادی همراه است به همه این اضطرابها پایان میدهد، هنگامی که روح انسان «علیوار» آن گونه وسعت یابد که بگوید:
«دُنْیاکُمْ هذِه اَهْوَنُ عِنْدی مِنْ وَرَقَةٍ فی فَمِ جَرادَةٍ تَقْضِمُها: دنیای شما در نظر من بیارزشتر از برگ درختی است که در دهان ملخی باشد که آن را میجود» (1) نرسیدن به یک وسیله مادی یا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمی را بر هم زند و طوفانی از نگرانی در قلب و فکر او ایجاد کند.
8 یک عامل مهم دیگر برای نگرانی ترس و وحشت از مرگ است که همیشه روح انسانها را آزار میداده است و از آن جا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست بلکه در سنین دیگر مخصوصا به هنگام بیماریها، جنگها، ناامنیها وجود دارد، این نگرانی میتواند عمومی باشد. ولی اگر ما از نظر جهان بینی مرگ را به معنی فنا و نیستی و پایان همه چیز بدانیم (همانگونه که مادیون جهان میپندارند) این اضطراب و نگرانی کاملاً به جا است و باید از چنین مرگی که نقطه پایان همه آرزوها و موفقیتها و خواستهای انسان است ترسید، اما هر گاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچهای به یک زندگی وسیعتر و والاتر بدانیم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضای آزاد بشمریم دیگر این نگرانی بیمعنی است بلکه چنین مرگی، هر گاه در مسیر انجام وظیفه بوده باشد دوستداشتنی و خواستنی است. البته عوامل نگرانی منحصر به اینها نیست بلکه میتوان عوامل فراوان دیگری برای آن نیز شمرد، ولی باید قبول کرد که بیشتر نگرانیها به یکی از عوامل فوق بازمیگردد و هنگامی که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بیرنگ و نابود میگردد تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دلها است «اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ».
*****
1- «نهج البلاغه» ، خطبه 224.
آیا آرامش با خوف خدا سازگار است؟
بعضی از مفسران در اینجا ایرادی مطرح کردهاند که خلاصهاش این است: ما از یک طرف در آیه فوق میخوانیم یاد خدا مایه آرامش دلها است و از طرفی دیگر در آیه 2 سوره انفال میخوانیم:
«اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ: مؤمنان کسانی هستند که وقتی نام خدا برده میشود قلبشان ترسان میگردد» آیا این دو با هم منافات دارد؟ پاسخ سؤال این است که منظور از آرامش همان آرامش در برابر عوامل مادی است که غالب مردم را نگران میسازد که نمونههای روشن آن در بالا ذکر شد، ولی مسلما افراد باایمان در برابر مسؤولیتهای خویش نمیتوانند نگران نباشند و به تعبیر دیگر آن چه در آنها وجود ندارد نگرانیهای ویرانگر است که غالب نگرانیها را تشکیل میدهد اما نگرانی سازنده که انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و فعالیتهای مثبت زندگی وامیدارد در وجود آنها هست و باید هم باشد و منظور از خوف از خدا نیز همین است.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
در آیه مورد بحث میفرماید:
الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ
همان کسانی که پس از بازگشت از بیراهه و گناه، به یکتایی خدا و صفات ویژه او ایمان آورده و رسالت و دعوت پیامبرش را با جان و دل میپذیرند و به کتاب و وحی و آنچه از سوی خدا فرود آمده است گردن میگذارند و دل هایشان به یاد خدا به ساحل آرامش میرسد و آرامش مییابد.
واژه «ذِکْر» به مفهوم پدید آمدن معنی برای نفس است و گاه به آگاهی و گفتاری که مفهوم و معنی را در برابر چشم باطن آشکار میسازد نیز گفته میشود. با این بیان، در این آیه خدا انسان باایمان را اینگونه وصف میکند که با یاد خدا به آرامش قلب میرسد و در آیه دیگری میفرماید:
ایمان آوردگان تنها آن کسانی هستند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد …
اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ. (1)
در آیه مورد بحث منظور این است که انسان باایمان با یاد خدا و با نگرش بر نعمتهای گوناگون و پاداش پرشکوه او به ساحل آرامش خاطر میرسد و در آنجا منظور این است که با یاد خدا و توجه به عدل و کیفر عادلانه او ترسان شده و خاطرش پریشان میگردد.
أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.
بهوش باشید که با یاد خداست که دلها آرامش مییابد.
و بدین سان خدای فرزانه بندگانش را تشویق میکند که دلهای طوفان زده خود را با یاد مهر و لطف و نعمت های بیکران و پاداش پرشکوه او آرامش بخشند؛ چرا که وعده خدا تخلفناپذیر است و چیزی برای آرامش دلهای نگران بهتر و آرامبخشتر از نویدهای خدا نیست.