208. آیه (مگر فرزند برای خدا ممکن است)

208. آیه (مگر فرزند برای خدا ممکن است)

ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
هرگز برای خدا شایسته نبود فرزندی انتخاب کند، منزه است او، هرگاه چیزی را فرمان دهد، می‌گوید:
موجود باش، آن هم موجود می‌شود. (35 / مریم)

 

شرح آیه از تفسیر نمونه

دارا بودن فرزند، آن چنان که مسیحیان در مورد خدا می‌پندارند، با قداست مقام پروردگار سازگار نیست، از یک سو لازمه آن جسم بودن و از سوی دیگر محدودیت و از سوی سوم نیاز و خلاصه خدا را از مقام قدسش زیر چتر قوانین عالم ماده کشیدن و او را در سر حدّ یک موجود ضعیف و محدود مادی قرار دادن است.

 

شرح آیه از تفسیر مجمع‌البیان

ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ
هرگز برای خدا نزیبد که فرزندی برای خود برگیرد؛ و این دروغ و خرافه در خور ذات پاک او نیست؛ چرا که فرزند باید از جنس پدر باشد و می‌دانیم که خدا، نه نظیر و همتایی دارد و نه همانند و همپایه‌ای. بنابراین، پندار فرزند در مورد او پوچ و امکان‌ناپذیر است.
گفتنی است که «مَنْ» برای نفی جنس آمده و منظور این است که خدا هیچ گونه فرزندی نگرفته است و نسبت دادن فرزند یا فرزندان به ذات پاک او دروغ و خرافه‌ای رسواست.
و آنگاه در ادامه آیه، به تنزیه خدا پرداخته و می‌فرماید:
سُبْحانَهُ
ذات پاک و پرشکوه او از این اوهام و خرافات و عیب و نقص‌ها پاک و منزّه است.
و در آخرین فراز آیه نیز در اشاره به دلیل ولادت مسیح از دوشیزه‌ای پاک و ازدواج ناکرده می‌فرماید:
إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.
او هنگامی که چیزی را اراده نماید و بخواهد پدیده و یا انسانی را بیافریند، کافی است که تنها به آن مفهوم مورد نظر فرمان دهد که «باش»! و بی‌درنگ پدیدار و موجود می‌گردد.
به بیان دیگر اینکه، هیچ چیز و هیچ کاری در برابر اراده و قدرت بی‌کران خدا، ناممکن نیست و انجام هر کار و هرچیزی که بخواهد برای او آسان است و او اراده فرمود که مسیح را از مادری پاک و مرد ندیده بیافریند و او را در گاهواره به سخن درآورد و نعمت گران رسالت و وحی را به او ارزانی دارد … مگر نه اینکه آدم را از مشتی خاک و بدون داشتن پدر و مادر و ریشه و تباری پدید آورد؟

 

گرامیداشت مقام والای مادر(1)

و نیز در این آیات نشان می‌دهد که در گرامیداشت مادر نباید تنها به این بسنده شود که روزی به نام مادر معرفی شود و یا به او هدیه‌ای در خور تقدیم گردد، بلکه باید به راستی حق شناس زحمات و فداکاری‌های مادر بود و با همه وجود خدمتگزار او بود و بهشت خدا و خوشنودی او را در خدمت به او جستجو کرد؛ که در اینجا تنها به چند روایت بسنده می‌شود.
1 ششمین امام نور آورده است که:
مردی نزد پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آمد و گفت:
یا رَسُولَ اللّهِ مَنْ اَبَرُّ؟
هان ای پیامبر گرامی! مرا راهنمایی کن که به چه کسی نیکی کنم تا رستگار گردم؟
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:
به مادرت! قالَ: اُمُّکَ!
پرسید:
پس از نیکی به مادر به چه کسی؟ قالَ: ثُمَّ مَنْ؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
باز هم به مادرت. قالَ: اُمُّکَ!
آن بنده خدا برای سومین بار پرسید:
پس از مادر به چه کسی؟ قالَ: ثُمَّ مَنْ؟
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:
بازهم به مادرت. قالَ: اُمُّکَ!
و هنگامی که برای چهارمین بار پرسید دیگر به چه کسی؟ ثُمَّ مَنْ یا رَسوُلَ اللّهِ؟
*****
1. مترجم.

آنگاه بود که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
به پدرت. قالَ: اَباکَ.(1)
2 و نیز از آن حضرت آورده‌اند که جوانی برای حرکت به سوی میدان نبرد و برای جهاد در راه حق و فضیلت آماده شده بود که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا او را بدرود گوید که آن حضرت ضمن گفتگو از او پرسید که:
أَلَکَ والِدَةٌ؟
جوان عزیز! آیا مادرت در قید حیات است و در کنار تو زندگی می‌کند؟
او پاسخ داد: آری ای پیامبر خدا! مادرم زنده است.
آن حضرت فرمود:
فَالْزِمْها فَاِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ قَدَمِها.(2)
اینک که چنین است، برو و در خدمت مادر باش و در حق او نیکی کن که بهشت زیر پای مادر است. و بدین وسیله او را از جهاد کفایی معذور شمرد و به خانه فرستاد تا حق‌شناس و خدمتگزار مادرش باشد.
3 گرامیداشت مادر در نظرگاه اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان نور، به گونه‌ای است که خود عنوان مادری و مقام مادری را بها می‌دهند و برای او حقوق و حرمت ارزانی می‌دارند و نیکی به او را از وظایف انسان‌ها و از حقوق بشری او می‌نگرند؛ برای نمونه:
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله دراین مورد آورده‌اند که فرمود:
ثَلاثَةٌ لَیْسَ لاَِحَدٍ فیهِنَّ رُخْصَةٌ:
اَلْوَفاءُ لِمُسْلِمٍ کانَ اَوْ کافِرٍ،
و بَرُّ الْوالِدَیْنِ مُسْلِمَیْنِ کانا اَوْ کافِرَیْنِ،
وَ اَداءُ الاَْمانَةِ لِمُسْلِمٍ کانَ اَوْ کافِرٍ. (3)
سه اصل انسانی است که رعایت آنها بر هر انسانی لازم آمده و تخلف و سرپیچی از آنها نارواست:
1 نخست اصل وفاداری و پای‌بندی به عهدها و پیمان‌ها، خواه طرف پیمان توحیدگرا باشد یا کفرگرا.
*****

1. وَسائل الشّیعَه، ج 15، ص 208.
2. جامِع السّعادات، ج 2، ص 261.
3. مجموعه ورّام، ج 2، ص 121.

2 پس از آن نیکی به پدر و مادر، خواه مسلمان باشند و یا نامسلمان.
3 و دیگر امانتداری و ادای امانت، خواه طرف انسان با ایمان باشد و یا بی‌ایمان.
4 و نیز از پنجمین امام نور آورده‌اند که فرمود:
ثَلاثَةٌ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لاَِحَدٍ فیهِنَّ رُخْصَةً:
اَداءُ الاَْمانَةِ اِلَی الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ،
وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ،
وَ بَرُّ الْوالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کانا اَوْ فاجِرَیْنِ.(1)
سه اصل انسانی و جهان شمول است که خدا آنها را بر همگان لازم ساخته و به کسی اجازه سرپیچی نداده است:
1 نخست اصل امانتداری و ادای امانت، خواه طرف شما شایسته کردار باشد و یا بداندیش و گناهکار.
2 دیگر اصل وفا و وفاداری و وفای به پیمان‌ها، خواه طرف پیمان شما درستکار باشد و یا بدکار.
3 و دیگر نیکی به پدر و مادر، هرکه می‌خواهند باشند، درستکار و یا گناهکار.
*****
1. کافی، ج 2، ص 161.

Share