26 حقوق پدر و مادر بر فرزندان

26 حقوق پدر و مادر بر فرزندان

 

وظیفه ای سنگین

ادای حقوق پدر و مادر به اندازه ای سنگین ، ظریف و دقیق ، و نیازمند به تحمل و طاقت بالا و فوق العاده ای است ، که جز از مؤمن واقعی به حق و قیامت ساخته نیست .

کدام مؤمن ، مؤمنی که اوصاف و خصوصیات او در قرآن مجید بیان شده :

<< انَّما کان قول المؤمنین اذا دُعوا الی الله و رسوله لیَحکُم بینهم ان یقولوا سمعنا و اطعنا و اولئک هم المفلحونَ >>.

<< و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتَّقْه فاولئک هم الفائزونَ >>. [74]

سخن و گفتار مردم مؤمن غیر از این نیست که وقتی به سوی خدا و رسول خدا دعوت شوند ، تا بین آنان حکم کند از دل و جان بگویند ، می شنویم و اطاعت می کنیم ، اینان رستگاران واقعی هستند .

هر کس فرمان خدا و رسولش را اطاعت کند و خداترس و اهل تقوای الهی باشد ، به فوز واقعی رسیده .

اکنون حکم حضرت حق را نسبت به پدر و مادر در سوره مبارکه اسرا ملاحظه کنید :

<< و قضی ربّک الاّ تعبدوا الاّ ایّاه ، و بالوالدین احساناً اِمّا یبلغنَّ عندک الکِبر احدهما ، او کلاهما ، فلا تقل لهما افٍّ ، و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریماً ، و اخفض لهما جناح الذُّلِّ من الرَّحمهِ و قل ربِّ ارحمهما کما ربَّیانی صَغیراً >>. [75]
تفسیر و توضیح و معنای واقعی این آیه شریفه که حق پدر و مادر را به دنبال حق خدا قرار داده ، و این ترتیب دلیل بر عظمت مسئله است ، در کتاب بسیار پرقیمت کافی جلد دوم صفحه 157 روایت اول از قول امام به حق ناطق حضرت صادق (علیه السلام)روایت شده .

کتاب شریف کافی به خاطر مؤلف بزرگوارش مرحوم کلینی ( ره) که در عصر غیبت صغری می زیسته ، و به خاطر محتویات و روایاتش ، که از راویان نزدیک به عصر معصوم گرفته شده ، و به خاطر ترتیب و نظمش ، و به جهت توجهی که از روز تألیف تاکنون به آن شده ، و محض اینکه از مصادر و منابع بسیار مهم اصول دین و فقه اهل بیت است ، از اعتبار ویژه ای برخوردار است ، که کتب دیگر از چنین اعتباری برخوردار نیستند .

من فکر نمی کنم بعد از تفسیر این آیه ، آن هم از قول حضرت صادق (علیه السلام) ، در کتابی چون کافی نسبت به حقوق پدر و مادر عذری برای کسی باقی بماند .

راوی می گوید از حضرت صادق معنای آیه را پرسیدم حضرت فرمود :

احسان به پدر و مادر یعنی بخوبی و به شیرینی و با حالی خوش و با صبر و حوصله با آنان نشست و برخاست کنی ، با کسالت و چهره درهم با آنان روبرو نشوی ، و هرچه نیاز دارند گرچه مستغنی باشند ، بدون اینکه وادار شوند از تو بخواهند برای آنان فراهم آوری ، و هر وقت به دیدنشان می روی با دست پر بروی .

مگر خداوند نفرموده :

<< لن تنالوا البرَّ حتّی تنفقوا ممّا تحِبُّون >>. [76]
به نیکی نمی رسید مگر از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید .

و اما گفتار حضرت حق که فرمود : اگر یکی از آنها یا هر دوی آنها پیر بودند ، در صورتی که به خاطر پیری و ضعف و کم حوصلگی تو را ناراحت و دلتنگ کردند به آنان اف نگوئی ، و اگر ترا زدند صدایت را بلند نکن با آنان با سخن کریمانه ، قول بزرگوارانه روبرو شو ، و اگر باز بروی تو دست بلند کردند ، به آنان بگو خداوند هر دوی شما را مورد مغفرت قرار دهد ، و این گونه سخن نیست مگر قول کریم .

سپس می فرماید نهایت تواضع و فروتنی را نسبت به آنان رعایت کن ، و جز به رحمت و رأفت به آنان نظر مینداز ، و صدا و دست بالای صدا و دست آنان بلند مکن ، و جلوتر از آنان منشین و بر ایشان مقدّم مشو .

به آنان دعا کن و بگو خدایا این دو نفر را مورد رحمت قرار بده ، چنانکه در کودکی مرا پرورش دادند تا به اینجا رسیدم .

در آیه دیگر می فرماید :

<< اَن اشکر لی و لوالدیک الیَّ المصیر ، و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدّنیا معروفاً و اتَّبع سبیل من اناب الیَّ ثمَّ الیَّ مرجعکم فانبِّئکم بما کنتم تعملون >>. [77]
مرا نسبت به تمام نعمت هایم شکر کن ، و سپس از پدر و مادرت در مقابل زحمات طاقت فرسائی که برای تو کشیدند تشکر نما ، بازگشت همه در قیامت به من است ، آنجا نسبت به تمام وظائفی که داشتید مؤاخذه خواهید شد .

اگر از تو دعوت به شرک کنند ، چیزی که آن را حق نمی دانی ، از آنان اطاعت مکن ، ولی با آنان در عین اینکه مشرکند معاشرتی نیکو داشته باش ، و از راه آنکه رجوع و انابه اش به من است پیروی کن ، که بازگشت همه شما پس از مرگ به من است ، و من همه شما را به آنچه انجام داده اید آگاه می کنم .

 

نکته ای عجیب

چون موسی مبعوث به رسالت شد ، دستور گرفت که در برخورد با فرعون با زبان نرم و لیّن با او سخن بگوید ، سبب پرسید ، پاسخ شنید ، او پانزده سال زحمت تو را کشید ، و از ایام شیرخوارگی تا جوانی برای بزرگ کردن تو متحمّل رنج و مشقت شد ، بنابراین نسبت به تو بوی حق پدری می دهد ، و تو نباید با او بلند بلند صحبت کنی ، و با خشونت با او روبرو شوی .

 

مسئله ای ظریف

در تفسیر منهج در توضیح آیه شریفه

<< الم یجدک یتیماً فآوی >>. [78]

آورده که خداوند متعال به رسولش فرمود من قبل از ولادت تو پدرت را از دنیا بردم ، و در ایام کودکی تو مادرت را به آخرت منتقل کردم ، زیرا اگر زنده می ماندند ، تحمل بار نبوت و بار ادای حقوق پدر و مادر برای تو کمر شکن بود .

 

روایات باب حقوق پدر و مادر

راوی از حضرت صادق (علیه السلام) پرسید :

<< أَیُّ الاَْعْمالِ اَفْضَلُ ؟ قالَ الصَّلاهُ لِوَقْتِها ، وَ بِرُّ الْوالِدَیْنِ ، وَ الْجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ >>. [79]
چه عملی در میان اعمال از برترین هاست ؟ فرمود : نماز در وقت خودش ، نیکی به پدر و مادر ، جهاد در راه خدا .

امام صادق (علیه السلام) فرمود :

<< ما یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ اَنْ یَبِرَّ والِدِیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ >>.
چه مانعی در راه شماست ، که به پدر و مادر نیکی کنید ، زنده باشند یا مرده .

از حضرت پرسید برای پدر و مادر از دنیا رفته چه کنیم ؟

<< یُصَلِّیَ عَنْهُما وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُما وَ یَحُجَّ عَنْهُما ، وَ یَصُومَ عَنْهُما >>. [80]
از جانب آنها نماز خوانده شود ، صدقه بدهند ، حج بجا بیاورند ، و روزه بگیرند .

 

اسلام آوردن زکریا بن ابراهیم و خدمت او به پدر ومادر

زکریا می گوید مسیحی بودم و در مسیحیت متعصب ، مسلمان شدم ، و خوشحال بودم ، به مکه رفتم ، خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسیدم فرموداگرپرسشی داری ، بپرس . عرض کردم : خانواده ام مسیحی هستند ، تنها مسلمان آن خانواده منم ، مادرم کور شده ، من به ناچار با آنان زندگی می کنم ، زیرا پدر و مادرم جز من کسی را ندارند ، دوست دارند با آنها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم ، فرمودند پدر و مادرت گوشت خوک می خورند گفتم نه ، با خوک تماسی دارند ؟ گفتم :نه . فرمود : از آن خانه بیرون نرو . از پدر و مادرت جدا مشو ، به مادرت خدمت کن ، کارهایش را انجام بده ، او را به حمام و دستشوئی ببر ، لباسهایش را عوض کن ، لقمه به دهانش بگذار!

وقتی به کوفه برگشتم تمام دستورات حضرت را نسبت به مادر عمل کردم ، به من گفت حقیقت را به من بگو آیا مسلمان شده ای ؟ گفتم : آری و این همه خدمت و محبت به دستور امام زمانم فرزند رسول اللّه حضرت صادق(علیه السلام) است ، مادرم گفت: او خود پیامبر است . گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است ، گفت: نه ، این کارهائی که در حق من انجام می دهی دستور انبیاء خداست ، در هر صورت من کورم ، در عین کوری می فهمم که دین تو از دین من بهتر است ، من را هم به دین خودت راهنمائی کن ، مادرم را به عرصه گاه مسلمانی آوردم . نماز ظهرش را با من خواند ، وقت مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم ، زیرا من از برنامه ظهر لذت بردم ، نماز مغرب را با من خواند و پس از نماز از دنیا رفت ، یادم آمد که حضرت فرمود اگر مادرت از دنیا برود خودت دفنش کن ، شیعیان را اول صبح خبر کردم ، گفتند به کشیش بگو ، گفتم مسلمان شده بود ، به من کمک کردند تا کارهایش انجام گرفت . [81]

جابر جعفی می گوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم ، مردی عرضه داشت پدر و مادرم از اهل سنت اند و بسیار متعصب ، با آنها چگونه رفتار کنم ؟ امام فرمود: با شیعیان واقعی ما چگونه برخورد می کنی ؟ عرض کرد: با عشق و محبت ، و با اقدام به حلّ مشکلات آنان ، فرمود : با پدر و مادرت به همین صورت رفتار کن . [82]

حضرت باقر (علیه السلام) فرمود :

جوانی در زمان زنده بودن پدر و مادرش به آنان زیاد خدمت می کند ، پس از مرگ در وصیت پدر و مادر این جمله را می بیند ، فرزندم مقداری مدیون هستیم ، از عهده پرداختش برنیامدیم ، تو از جانب ما این دین را اداکن ، پسر می گوید: به من هیچ ربطی ندارد ، می خواستند خودشان در زمان حیات بدهی خود را اداکنند ، او از حضرت حق حتی برای آنان طلب مغفرت هم نمی کند ، خداوند دستور می دهد وی را از جمله عاق شده ها ثبت کنند!

و فرزندی در حیات پدر و مادر عاق است ولی پس از مرگ آنها دینشان را ادا می کند ، و برای آنان طلب مغفرت می نماید ، جزء نیکوکاران به پدر و مادر ثبت می شود . [83]

در کتاب امالی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت می کند موسی (علیه السلام) در سایه عرش چهره ای زیبا دید عرضه داشت :

<< مَنْ هذَا الَّذی قَدْ اَظَلَّهُ عَرْشُکَ >>.
اینکه عرش سایه بر سرش انداخته کیست ؟

خطاب رسید شخصی است که به پدر و مادرش زیاد نیکی کرده ، و پرونده اش از نمّامی و دو به هم زنی پاک بوده است .

امام ششم (علیه السلام) می فرماید : اگر می خواهید مرگ بر شما آسان شود ، به اقوامتان سر بزنید ، و به پدر و مادر نیکی کنید ، که به ملک الموت خطاب می رسد به او سخت نگیر ، و نیز فقر را از شما تا آخر عمر دور می کند .

مردی در کنار کعبه به ابوذر گفت : به چهره علی زیاد نگاه می کنی ، جواب داد کنار پیامبر بودم ، بین من و حضرت فاصله نبود ، خطاب به من فرمودند :

<< اَلنَّظَرُ اِلی عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِب عِبادَهٌ ، وَ النَّظَرُ اِلَی الْوالِدَیْنِ بِرَأْفَه وَ رَحْمَه عِبادَهٌ >>. [84]
نگاه به چهره علی و نظر به رأفت و رحمت به پدر و مادر عبادت است .

علی (علیه السلام) فرمود :

سخن پدر و مادر را در تمام برنامه ها بپذیر ، مگر در معصیت خدا .

امام هفتم (علیه السلام) فرمود : مردی به رسول خدا عرضه داشت حق پدر را برایم بگو . حضرت فرمود :

<< لا یُسَمّیهِ بِاسْمِهِ وَ لا یَمْشی بَیْنَ یَدَیْهِ ، وَ لا یَجْلِسُ قَبْلَهُ ، وَ لا یَسْتَسِبُّ لَهُ >>. [85]
او را بنام نخواند ، جلوتر از او راه نرود ، قبل از او ننشیند ، و عامل فحش به او نگردد .

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود : بر عهده فرزندان نسبت به پدر و مادر سه چیز واجب است : از آنان در همه حال تشکر کنند ، در غیر معصیت خدا امر و نهی آنان را بپذیرند ، و در پنهان و آشکار خیرخواه آنان باشند . [86]

رسول حق (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : به عاق گفته می شود :

<< اِعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنّی لا اَغْفِرُ لَکَ >>. [87]
هر چه می خواهی بکن ، که من تو را نمی بخشم .

و نیز آن جناب فرمود :

<< اِثْنانِ یُعَجِّلُهُمَا اللّهُ فِی الدُّنْیا ، اَلْبَغْیُ وَ عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ >>. [88]
نسبت به عقوبت دو چیز در دنیا عجله می شود : زنا و عاق پدر و مادر بودن .

و نیز آن حضرت فرمود :

<< مَنْ اَحْزَنَ والِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُما >>. [89]
کسی که پدر و مادر را غصه دار کند ، عاق آنها شده .

امام ششم (علیه السلام) فرمود : تند نظر کردن به پدر و مادر از عوامل عاقّی است .

مردی به حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت :

<< ما مِنْ عَمَل قَبیح اِلاّ قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لی مِنْ تَوْبَه ؟ >>
کار زشتی نیست مگر آنکه من انجام داده ام ، برای من راه توبه باز هست ؟

فرمود: پدر و مادرت زنده هستند ؟ گفت: مادرم از دنیا رفته ولی پدرم زنده است ، حضرت فرمود اگر می خواهی تمام گناهانت بخشیده شود برو به پدرت نیکی کن ، آن مرد وقتی از مسجد بیرون رفت ، حضرت فرمود :

<< لَوْ کانَتْ أُمُّهُ >>.

اگر مادرش زنده بود با نیکی به او به مغفرت خدا نزدیک تر بود . [90]

موسی سه بار از خداوند طلب سفارش کرد خطاب رسید تو را دوباره به مادر سفارش می کنم و یک بار به پدر . [91]

حضرت باقر (علیه السلام) فرمود : در سه چیز برای کسی آزادی نیست :

اداء امانت به خوب و بد ، وفاء به عهد به خوب و بد ، نیکی به پدر و مادر به خوب و بد . [92]

 

شیخ انصاری و مادر

شیخ اعظم ، فقیه بزرگ ، خاتم مجتهدان مادرش را تا نزدیک حمّام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده ، می ایستاد ، تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند .

هر شب به دست بوسی مادر می آمد ، و صبح با اجازه او از خانه بیرون می رفت .

پس از مرگ مادر به شدت می گریست فرمود گریه ام برای این است که از نعمت بسیار مهمی چون خدمت به مادر محروم شدم ، شیخ پس از مرگ مادر با کثرت کار و تدریس و مراجعات تمام نمازهای واجب عمر مادرش را خواند ، با آنکه مادر از متدیّنه های روزگار بود .

عاق مادر

جوانی در حال مرگ بود ، رسول خدا به عیادتش آمد ، شهادتین را به او تلقین فرمود ، جوان رو برگرداند ، و از گفتن خودداری کرد ، رسول حق فرمود مادر دارد عرضه داشتند آری ، مادر را خواست فرمود از فرزندت ناراضی هستی ؟ گفت آری ، فرمود راضی شو زیرا زبانش از گفتن شهادتین بسته شده ، عرضه داشت دلم را سوزانده ، از او ناراحتم ، فرمود به خاطر من راضی شو ، محض رسول خدا از او اعلام رضایت کرد ، حضرت فرمود : به وحدانیت حق و رسالت من شهادت بده ، شهادت داد ، فرمود چرا بار اول نگفتی عرض کرد هیولای وحشتناکی به من حمله می کرد من از گفتن باز می ماندم ، اکنون آن هیولا از من دور می شود که من توانستم سهل و آسان شهادتین بگویم . [93]

امام سجاد (علیه السلام) فرمود :

نسبت به مادر این معانی را توجه داشته باش : تو را نه ماه یا کمتر چون بار سنگینی حمل کرد ، که احدی نسبت به احدی آن را تحمل نمی کند ، از ثمره قلبش خرج تو کرد ، که کسی برای کسی انجام نمی دهد ، با تمام وجودش تو را حفظ کرد ، تو را سیر کرد و به گرسنگی خود توجه نکرد ، تو را سیراب کرد ، و تشنگی خود را لحاظ ننمود ، تو را پوشاند ، خود را به حساب نیاورد ، گرما خورد ولی تو را از آن حفظ کرد ، به خاطر تو از خواب شیرین چشم پوشید ، از سرما و گرما تو را محافظت نمود ، تا فرزندی چون تو را داشته باشد ، تو طاقت سپاس از او را در برابر این همه زحمات جز به توفیق خداوند مهربان نداری . [94]

حکم نامی می گوید به امام ششم(علیه السلام) عرضه داشتم ، پدرم خانه ای به من بخشید ، فعلاً قصد برگشتن به آن را دارد ، فرمود : پدرت کار بدی کرده ، اگر با تو به دعوا برخاست ، تو صدایت را در برابر او بلند نکن ، اگر او داد و بیداد کرد ، تو با او آهسته صحبت کن . [95]

( . . . ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین . . . )

« بقره / 215 »

Share