کینه های پنهانی

برای نمونه فرازی از تاریخ زندگی پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاحظه کنید!

طبق نقل تاریخ، عایشه می گوید:

هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) سالار و سرور خاندان، پسر عمو و پدر فرزندانش را در راه می دید، او را می بوسید و چندین بار می فرمود:

بأبی الوحید الشهیدُ؛(1)

پدرم به فدای شهید تنها.

در حدیث دیگری که همه ی حافظان اهل سنّت با اسناد صحیح خود، از ابن عبّاس نقل کرده اند، آمده است: ابن عبّاس می گوید:

روزی به همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) از مدینه بیرون آمدیم. در میان باغ های مدینه، گذار ما به باغی افتاد. علی (علیه السلام) گفت:

ما أحسن هذه الحدیقۀ یا رسول الله؟!

ای رسول خدا! این باغ، چه باغ زیبایی است؟!

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

حدیقتُکَ فی الجنَّۀ أحسنُ منها ؛

باغ تو در بهشت از این باغ بهتر و زیباتر است.

آن گاه پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) با دست مبارک خویش به سر و ریش حضرت علی (علیه السلام) اشاره کرد، سپس با صدای بلند گریست.

پرسیده شد: چرا گریه می کنید؟

فرمود: ضغائنُ فی صُدور أقوامٍ لا یُبدونها لَکَ حتّی یَفقدونی؛


1- این حدیث را ابویعلی موصلی در مسند خود (ج ص 55) آورده و گروهی از علمای نامی اهل سنت از او نقل کرده اند.
 

کینه هایی در دل عدّه ای از مردم است تا زمانی که من زنده ام آن کینه ها را برای تو آشکار نخواهند کرد.

انس بن مالک این روایت را این گونه ادامه می دهد:

آن گاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرِ مبارک خود را به شانه ی علی (علیه السلام) نهاد و گریست.

علی (علیه السلام) پرسید: ای رسول خدا ! دورد خدا بر شما باد! چرا گریه می کنید؟

ضغائنُ فی صُدور أقوامٍ لا یُبدونها حتّی اُفارق الدنیا ...؛

کینه هایی در دل گروهی از مردم است که آن ها را آشکار نخواهند کرد تا آن که من از دنیا بروم...

راوی دیگر این روایت غم انگیز شخص امیرمؤمنان علی (علیه السلام) است. آن حضرت می فرماید:

وقتی راه خلوت شد، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست بر گردنم انداخت و با صدای بلند گریست. پرسیدم : ای رسول الله! برای چه گریه می کنید؟

فرمود: ضغائنُ فی صُدور أقوامٍ لا یُبدونها لَکَ إلاّ من بعدی ...؛(1)

کینه هایی در دل عدّه ای از مردم است که آن ها را پس از من برای تو اظهار خواهند کرد...

آری، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره از وصی و جانشین خود حضرت علی (علیه السلام) درباره چگونگی صبر و تحمّل آن حضرت در برابر پیشامدهای ناگوار می پرسید و در حالی که با دست به سر و ریش آن بزرگوار اشاره می کرد، فرمود:

کَیفَ صبرُکَ إذا خُضِبَت هذه من هذه؛

صبر و شکیب تو آن گاه که ریش تو از خون سرت رنگین شود، چگونه خواهد بود؟

او در پاسخ می گفت:

أما بُلیتُ ما بُلیتُ ؟ فلیس ذلکَ مَن مَواطن الصبر، و إنّما هُوَ مِن مَواطن البشری و الکرامۀ؛(2)

آیا من به آن چه تو مبتلا شدی، مبتلا نشوم؟ در این صورت این جا، جای صبر و شکیبایی نیست؛ بلکه در این گونه موقعیّت ها، مژده و کرامتی بزرگ است.رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با شنیدن این کلام پاک و دلنشین تسلاّ می یافت؛ سخنی که از عظمت روحی و مقدار از خود گذشتگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در پیشگاه خدای تعالی خبر می داد


1- این روایت را با هر سه طریق، بزرگان و حافظان حدیث اهل سنّت هم چون: بزّار در مسند، طبرانی در المعجم الکبیر: ج 11 ص 61، ابویعلی در المسند: ج 1 ص 427، ابن عساکر دمشقی در تاریخ مدینۀ دمشق: ج 42 ص 322، هیثمی در مجمع الزوائد: ج 9 ص 118 و گروهی نقل کرده اند. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک : الغدیر: ج 7 ص 173، مسند امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ابن عبّاس و انس، کنز العمّال : ج 13 ص 176.

2- این حدیث را طبرانی در المعجم الکبیر:ج 11 ص 259 روایت کرده است ر.ک : اسد الغابه: ج 4 ص 34، مجمع الزوائد : ج 9 ص 138.

 

Share