فصل پنجم :رفتار با محرم و نامحرم

فصل پنجم :رفتار با محرم و نامحرم

حكــــم حجــاب

«يا اَيُّهَاالنَّبِيُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِالْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِـنَّ ذلِـكَ اَدْنـي اَنْ يُعْرَفْـنَ فَــلا يُؤْذَيْــنَ وَ كــانَ اللّـهُ غَفُورا رَحيما،»
«هان اي پيامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنين، بگو تا جلباب خود پيــش بكشنــد، بديــن وسيلــه بهتــر معلوم مي شــود كه زن مسلماننــد، در نتيجه اذيت نمي بيننـد، و خدا همـواره آمرزنــده رحيــم اســت.» (59 / احزاب)
جَلابيب آن جامه اي است سرتاسري كه تمامي بدن را مي پوشاند، و يا روسري مخصوصي است كه صورت و سر را ساتر مي شود، و منظور از جمله «پيش بكشند مقداري از جِلْباب خود را،» اين است كه آن را طوري بپوشند كه زير گلو و سينه هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد.
«ذلِكَ اَدْني اَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ،» يعني پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك تر است، در نتيجه وقتي به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمي شوند، يعني اهل فسق و فجور متعرض آنان نمي گردند.(1)
1- الميــــزان ج: 16 ص: 511 .
 

زنان مسن، استثنائي بر حكم عمومي حجاب بانوان

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتي لايَرْجُونَ نِكاحا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُــنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجــاتٍ بِزينَةٍ وَ اَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ،»
«و زنان وامانده كه ديگر اميد شوهر كردن ندارند به شرطي كه زينت خود نشان ندهنــد گناهــي ندارند اگر جامــه خويش بگذارنــد، و در عيــن حــال خــودداري كــردن برايشــان بهتــر اســت و خـدا شنوا و داناست.» (60 / نور)
كلمه «قَواعد» جمع قاعده به معناي زني است كه از نكاح بازنشسته باشد، يعني ديگر كسي به خاطر پيري اش ميل به او نمي كند.
در مجمع البيان گفته: كلمه «تَبَرُّج» به معناي اين است كه زن محاسن و زيبايي هاي خــود را كه بايــد بپوشانــد، اظهــار كند.
اين آيه در معناي استثنايي است از عموم حكم حجاب، و معنايش اين است كه بر هر زني حجاب واجب است الا زنان مسن، كه مي توانند بي حجاب باشند، البته در صورتـي كه كرشمه و تبرج نداشته باشند.
و جمله «وَ اَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ،» كنايه است از خودپوشي، يعني همين زنان سالخورده نيز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله «وَ اللّهُ سَميعٌ عَليــمٌ،» تعليل حكمي است كه تشريــع كرده، و معنايش اين است كه خدا شنوا است آنچــه را كــه زنــان بــه فطــرت خود درخواستــش را دارنــد، و دانا اســت به احكامي كه به آن محتاجند. (1)

1- الميـزان ج: 15 ص: 227 .

امر به مردان براي حفظ نگاه خود از نامحرمان

«قُــلْ لِلْمُؤْمِنيــنَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِــمْ وَ يَحْفَظُوافُروُجَهُمْ ذلِكَ اَزْكي لَهُمْ اِنَّ اللّــهَ خَبيــرٌ بِمــا يَصْنَعُــونَ،»
«به مردان مؤمن بگو ديدگان خويش را از نگاه به زنان اجنبي بازگيرند و فرجهاي خويش را نگهدارند اين براي ايشان پاكيزه تر است كه خدا از كارهايي كه مي كنيــد آگــاه اسـت.» (30 / نور)
كلمه غَضّ به معناي روي هم نهادن پلك هاي چشم است. در جمله «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ،» قول در اينجا به معناي امر است، و معناي جمله اين است كه به مؤمنيــن امر كن كه چشم خود را بپوشند، و تقدير آن اين است كه: ايشان را امر به غض و چشم پوشي كن كه اگر امــر بكني چشــم خود را مي پوشند، و اين آيه به جاي اينكه نهــي از چشم چراني كند، امر به پوشيدن چشــم كرده و فرقــي ندارد، آن امر اين نهي را هــم افــاده مي كنــد و چون مطلــق است، نگاه به زن اجنبــي را بر مــردان، و نگــاه به مرد اجنبــي را بر زنــان تحريــم فرمـوده اسـت.
 

امر به مردان براي پوشاندن فروج خود از نامحرمان

«وَ يَحْفَظُوافُروُجَهُمْ،» به معناي اين است كه به ايشان امر كن تا فرج خود را حفظ كنند و كلمه «فَرْج» به معناي شكاف در ميان دو چيز است كه با آن از عورت كنايه آورده اند، و در قرآن كريم هم كه سرشار از اخلاق و ادب است هميشه اين كنايه را استعمــال كرده، به طوري كه راغب گفته در عرف هم به خاطر كثرت استعمال مانند نص و اســم صريــح براي عــورت شــده اسـت.
و مقابله اي كه ميان جمله «يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ،» با جمله «وَ يَحْفَظُوافُروُجَهُمْ،» افتــاده، اين معنــا را مي رسانــد كه مراد از حفظ فروج پوشانــدن آن از نظر نامحرمــان است، نه حفظ آن از زنــا و لواط كه بعضي پنداشته انــد، در روايت هم از

 

امر به مردان براي پوشاندن فروج خوداز نامحرمان (165)

امام صادق عليه السلام رسيده كه فرمود: تمامي آياتي كه در قرآن درباره حفظ فــروج هست بـه معنــاي حفظ از زنــا است، به غير اين آيــه كه منظــور در آن حفــظ از نظــر است.
و بنابرايــن ممكن است جملــه اولي از اين دو جملــه را با جمله دومــي تقييــد كرده، و گفــت مدلول آيــه تنها نهي از نظر كردن به عورت، و امر به پوشاندن آن است.
آنگاه به مصلحت اين حكم اشاره نموده، و با بيان آن مردم را تحريك مي كند كه مراقــب اين حكــم باشنــد و آن اشــاره اين اســت كه مي فرمايد: اين بهتــر شما را پــاك مي كند، عــلاوه بر اين خدا به آنچه مي كنيد باخبر است.

 

امر به زنان براي حفظ نگاه و پوشاندن فروج خود از نامحرمان

«وَ قُـلْ لِلْمُؤْمِنـاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُروُجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ ماظَهَرَمِنْهاوَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ وَ لايُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعُولَتِهِـنَّ اَوْ ابائِهِـنَّ اَوْ اباءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْ اَبْنائِهِنَّ اَوْ اَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْ اِخْوانِهِنَّ اَوْ بَني اِخْوانِهِنَّ اَوْبَني اَخَواتِهِنَّ اَوْ نِسائِهِنَّ اَوْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُهُنَّ اَوِ التّابِعينَ غَيْـرِ اُولِي الاِْرْبَـةِ مِنَ الرِّجـالِ اَوِ الطِّفْـلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَروُا عَلي عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا اِلَي اللّهِ جَميعــا اَيُّهَ الْمُؤْمِنُــونَ لَعَلَّكُــمْ تُفْلِحُونَ،»
«و به زنان باايمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبي فرو بندند و فرجهاي خويش را حفظ كنند و زينت خويش را جز آنچه آشكار است آشكار نسازند و بايد كه روپوش هايشان را به گريبان ها كنند و زينت خويش را نمايان نكنند مگر براي شوهرانشان، يا پدران و يا پدر شوهران يا پسران و يا پسر شوهران و يا برادران و يا خواهرزادگان و يا برادرزادگان و يا زنان و يا آنچه مالك آن شده اند يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند و يا كودكاني كه از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پاي خويش را به زمين بكوبند تا آنچه از زينتشان كه پنهان است ظاهر شود. اي گــروه مؤمنـان همگـي به سـوي خدا توبه بريد شايد رستگار شويد.» (31 / نور)
براي زنان هم جايز نيست نظر كردن به چيزي كه براي مردان جايز نيست، و بر ايشــان هم واجب است كه عــورت خود را از اجنبــي ـ چه مــرد و چه زن ـ بپوشاننــد.
نهي زنان از ظاهر كردن مواضع زينت خود «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ ماظَهَرَمِنْها،» مراد از زينت زنان، مواضع زينت است، زيرا اظهارخود زينت ازقبيل گوشواره و دست بند حرام نيست، پس مرادازاظهار زينت، اظهار محل آن ها است. خداي تعالي از اين حكم آنچه را كه ظاهر است استثناء كرده است. و در روايـت آمده كه مقصــود از آنچه ظاهر است صـورت و دو كف دست و قدمها مي باشد.

 

امر به زنان در نحوه استفاده از مقنعه

«وَلْيَضْرِ بْــنَ بِخُمُرِهِــنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ،» كلمــه «خُمُر» جمع خِمــار، و آن جامه اي اســت كه زن سر خــود را با آن مي پيچــد، و زايــد آن را به سينــه اش آويزان مي كند.
و كلمــه «جُيُوب» جمع جَيْب كه معنايــش معروف است، و مراد از جيوب، سينه ها است، و معنايش اين است كه به زنان دستــور بده تا اطــراف مقنعه هــا را به سينه هاي خــود انـداختــه، آن را بپوشــاننــد.

 

طبقات هفتگانه محارم سببي و نسبي زنان و مجوز اظهار زينت آنان

«وَ لايُبْديــنَ زينَتَهُــنَّ اِلاّ لِبُعُولَتِهِـنَّ... اَوْ بَنــي اَخَواتِهِنَّ،» طوايــف هفتگانــه اي كــه قــرآن از آنهــا نــام بــرده محرم هــاي نَسَبــي و سببــي زنان هستنــد. و اجداد شوهران حكمشــان حكم پدران ايشان، و نوه هاي شوهران حكمشان حكم فرزندان ايشان است.
و اينكــه فرمــود: «نِسائِهِــنَّ» و زنــان را اضافــه كرد به ضمير زنان، براي اشــاره به اين معنا بوده كه مراد از نساء، زنــان مؤمنين است كه جايز نيست خود را در بــرابــر زنــان غيرمؤمــن برهنــه كنند، از روايــات وارده از ائمــه اهل بيت عليهم السلام هــم هميــــــن معنـــــا استفــــــاده مــــي شــــود.
اطــلاق جملــه «اَوْ ما مَلَكَــتْ اَيْمانُهُــنَّ،» هم شامل غلامــان مي شود و هــم كنيــزان، و از روايات نيز اين اطــلاق استفاده مي شود.
«اَوِ التّابِعينَ غَيْـرِ اُولِي الاِْرْبَـةِ مِنَ الرِّجـالِ،» كلمه اربه به معناي حاجت است، و منظور از اين حاجت شهوتي است كه مردان را محتاج به ازدواج مي كند، و كلمه «مِنَ الرِّجـالِ» بيان تابعين است. و مراد از اين رجال تابعين، افراد سفيه و ابلهي هستند كه تحت قيمومت ديگران هستند و شهوت مردانگي ندارند.
«اَوِ الطِّفْـلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَروُا عَلي عَوْراتِ النِّساءِ،» ـ كلمه «الطِّفْـلِ» كليت را مي رساند، يعني جماعت اطفالي كه بر عورت هاي زنان غلبه نيافته اند يعني آنچه از امور زنان كه مردان ازتصريح به آن شرم دارند، اطفال زشتي آن رادرك نمي كنند، و اين به طوري كه ديگران هم گفته اند كنايه از حد بلوغ است.

 

نهي زنان از پايكوبي براي اظهار زينت خود

«وَ لا يَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ،» مي فرمايد: «پاهاي خود را محكم بـه زميـن نزننـد تـا صداي زيـورآلاتشان از قبيـل خلخـال و گوشـواره و دستبندبه صدا درآيد.»
«وَ تُوبُوا اِلَي اللّهِ جَميعا اَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ،» مراد از توبه به طوري كه از سياق برمي آيد بازگشت به سوي خداي تعالي است، به امتثال اوامر او، و انتهاء از نواهيش و خلاصه پيروي از راه و صراطش.

 

روايات وارده درباره حجاب و رفتار با نامحرمان

در كافي به سند خود از ابوعمر و زبيري از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه در حديثي درباره واجبات اعضاء فرمود: بر چشم واجب كرده كه به آنچه خدا بر او حرام كــرده ننگرد و از آنچـه بر او حلال نيست اعراض كند، و ايمان و وظيفه چشم اين است.
و خــداي تبــارك و تعالــي فرموده: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُروُجَهُــمْ،» و مؤمنيــن را نهــي كــرده از اينكــه بــه عــورت يكديگــر نگــاه كننــد، و مــرد به عــورت برادرش نگـاه كند، و عورت خود را از اينكه ديگران ببينند حفظ كند،
و نيز فرموده: «وَ قُـلْ لِلْمُؤْمِنـاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُروُجَهُنَّ،» و زنان مؤمن را نهــي كرده از اينكه به عــورت خواهر خــود نگاه كنند، و نيز عورت خود را از اينكــه ديگران به آن نگـاه كنند حفظ نمايند.
آنگــاه اضافه فرمودنــد كه در هر جاي قرآن درباره حفظ فرج آيه اي هست مقصــود حفظ آن از زنــا است، مگـر ايــن آيه كه منظــور در آن حفــظ از نگــاه است.
در كافي به سند خود از مروك بن عبيد، ازبعضي از اصحاب اماميه از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه گفت: به وي عرض كردم: زني كه به انسان محرم نيست چه مقدار نگاه به او حلال است، فرمود: صورت و كف دو دست، و دو قدمها.
و در قرب الاسناد حميري از علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر عليه السلام نقل كرده كه به آن جناب عرضه داشتم: براي مرد چه مقدار جايز است كه به زن غيرمحرم نگاه كنــد؟ فرمود: صـــورت و كف دست و محل سوار (دستبند).
و در كافي به سند خود از عبادبن صهيب روايت كرده كه گفت از امام صادق عليه السلام شنيــدم مي فرمــود: نظر كردن به سر اهــل تهامه، و اعــراب باديه و همچنين اهل سواد و علـوج (كفار) عيبــي ندارد، چون اگر ايشــان را نهــي كني منتهــي نمي شونـد.
و نيــز فرمود: زن ديوانــه و كم عقــل، كه نگاه كــردن به مــوي او و به بدنــش عيبــي نـدارد در صورتــي است كه نگــاه عمــدي نباشـــد.
مؤلــف: گويــا مقصــود امــام عليه السلام از جملــه «در صــورتــي كه عمــدي نبــاشــد،» ريبـــه و شهـــوت اســت.
و در خصال است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: يا علي اولين نظــري كـه به زن اجنبي كني عيبــي ندارد، ولي نظر دوم مسؤوليت دارد و جايز نيست.
مؤلف: نظير اين روايت را الدر المنثور از جمعي از اصحاب جوامع حديث از بريده از آن جناب نقل كرده، كه عبارتش چنين است: رسول خدا صلي الله عليه و آله به علي فرمود: دنبال نگاه به نامحرمــان نگاهــي ديگر مكــن، كه اولي برايــت بس است، و دومـي را حق نـداري.
و در جوامع الجامع از ام سلمه روايت آورده كه گفت: نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله بودم، و ميمونه هم حاضر بود، كه پسر ام مكتوم آمد، و اين در موقعي بود كه ما را به حجاب امر فرموده بود، به ما فرمود: در پرده شويد، عرضه داشتيم يا رسول اللّه ابن ام مكتوم كه نـابينــا است ما را نمي بينــد؟ فرمــود آيا شما هم نابيناييـد؟ مگر شمـا او را نمي بينيد؟
مؤلــف: ايــن را الــدر المنثــور هــم از ابــي داوود و ترمــذي و نسائــي و بيهقــي از ام سلمـــه نقــل كرده اند.
و در فقيه آمده كه حفص ابن البختري از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
سزاوار نيست براي زن كه در برابر زنان يهود و نصاري برهنه شود، چون مي روند و نزد شوهران خــود تعريف مي كنند.
و در مجمــع البيــان در ذيل جملــه: «اَوْ ما مَلَكَــتْ اَيْمانُهُــنَّ،» گفته اســت كه بعضي گفته انــد: منظــور از آن غــلام و كنيز، از بردگــان است، و اين قول از امام صــادق عليه السلام هــم روايت شده است.
و در كافــي به سند خود از عبــدالرحمان بــن ابي عبــداللّه روايــت كرده كــه گفت: از آن جنــاب پرسيدم: منظور از «غَيْـرِ اُولِي الاِْرْبَـةِ،» كيست؟ فرمود: احمق و اشخاص تحت ولايت غير، كه زن نمي خواهند. (1)
1- الميــــــــــــــزان ج: 15 ص: 155 .

Share