ازدواج و زناشوئی:

«یا أیُّهَا النَّبِی اِنّا اَحلَلنا لَکَ أزواجَکَ»(2)

چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم به سن بیست و پنچ سالگی رسید و در تمام سرزمین حجاز به امین امت شهرت یافت حضرت خدیجه دختر خویلد که گروهی از خویشاوندان آن حضرت را برای تجارت به کار گمارده بود پیشنهاد کار و گرفتن مزد دو برابر نسبت به دیگران را به وی داد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم که از وضع زندگی ابوطالب باخبر بود برای کمک و یاری عموی مهربانش پیشنهاد خدیجه را پذیرفت. حضرت خدیجه علیها السلام چهل سال از عمرش می گذشت و دوبار شوهر کرده بود، ابوهاله و عتیق مخزومی شوهران فوت شده او بودند ولی از آنجا که ثروت فراوانی داشت خواستگاران زیادی داوطلب ازدواج با او بودند ولی جواب مثبت به هیچکدام از آنها نمی داد. خدیجه علیه السلام وقتی امانت، راستگوئی، جوانمردی، خوشرفتاری و خوش کلامی را در حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم دید شیفته ازدواج با او شد و لذا کوشید تا وسائل کار را فراهم سازد. یکروز به نفیسه که دوست و محرم رازش بود گفت: آیا تو می توانی باب صحبت را بازکنی و با محمدصلی الله علیه و آله وسلم در زمینه ازدواج با من سخن بگوئی، نفیسه گفت آری می پذیرم، نفیسه پیش آن حضرت رفت و گفت چرا ازدواج نمی کنی او جواب داد شرائط زندگی و امکانات من اجازه نمی دهد، نفیسه گفت اگر زنی باشد که از نظر عفت و پاکدامنی و مسائل مادی جامع و کامل باشد موافقت می کنی؟ فرمود: بلی نفیسه گفت آن زن خدیجه است همان کسی که بارها برای او تجارت کرده ای. حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که اظهار رضایت از این پیشنهاد می کرد برای کسب اجازه و انجام مراسم خواستگاری عموهای خویش را در جریان گفتگوهایش با نفیسه گذاشت و سرانجام در مجمعی که کسان خدیجه و ابوطالب و دیگر بزرگان قریش حاضر بودند مراسم ازدواج انجام گرفت.(1)

Share