باز هم شمه ای از خلق و خوی آن حضرت:

شیر گوسفندان را خود می دوشید، چون خادمش در آسیاب کردن خسته می شد به او کمک می کرد، آب وضوی شبش را خود تهیه می کرد، در پیاده روی کسی بر او سبقت نداشت، موقع نشستن تکیه نمی کرد، در کارها به اهل خانه کمک می نمود و با دست خود گوشت خرد می کرد، چون بر سر سفره غذا حاضر می شد مانند بندگان می نشست و هرگز در اثر پرخوردن آروغ نزد.

هدیه را می پذیرفت ولو جرعه ای از شیر باشد، ولی غذائی که بعنوان صدقه بود از آن میل نمی کرد. به چهره هیچکس خیره نمی شد، خشمش برای خدا بود و هرگز برای خویشتن غضب نمی کرد، گاهی از شدت گرسنگی بر شکم سنگ می بست. دو لباس باهم به تن نمی کرد، بیشتر لباسهای آنحضرت سفید بود، روی شبکلاه عمامه می پوشید، یک لباس مخصوص روز جمعه داشت، عبائی داشت که چون می خواست در جائی بنشیند آن را دوتا کرده و بزیر حضرت می انداختند، انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راستش می کرد. گاهی بدون پوشیدن عبا و عمامه و بدون کفش پیاده راه می رفت، تشییع جنازه می کرد و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت می فرمود. با فقراء می نشست و با آنان هم غذا می شد و با دست خود به آنان غذا می داد و به کسانی که در اخلاق بافضیلت بودند احترام

می گذاشت و با اشخاص آبرومند الفت می گرفت و به آنان نیکی می کرد به احدی از مردم جفا نمی کرد. پوزش عذرخواهان را می پذیرفت. در غیر اوقاتی که قرآن بر او نازل می شد، و یا موعظه می کرد، از مردم تبسمش بیشتر بود و گاهی که خنده می کرد بدون قهقهه بود.

هرگز به کسی فحش نداد، و هیچوقت زن یا خادمی را لعن نکرد، هرگاه در حضور آن حضرت کسی ملامت می شد می فرمود به او کاری نداشته باشید. در مقابل بدی دیگران بدی نمی کرد، بلکه گناه آنان را ندیده می گرفت و از آنان می گذشت بهرکسی می رسید ابتدا، به او سلام می کرد و بعد با او مصافحه می نمود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نمی نشست و بلند نمی شد مگر بیاد خدا و چنانکه مشغول نماز بود و کسی در کنارش می نشست نماز خود را تخفیف می داد و تمام می کرد و بسوی او برمی گشت و می فرمود: آیا حاجتی داری؟ نشستن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اکثر اوقات چنین بود، ساقهای پا را بلند می کرد و دودست خود را از جلو بر آن حلقه می زد و موقع ورود به یک مجلس در نزدیک ترین جائی که خالی بود می نشست و بیشتر اوقات رو به قبله می نشست. هرکس بر وی داخل می شد از او احترام می کرد چنانکه گاهی لباس خود را زیر او پهن می کرد و یا او را بر تشک خود می نشانید.

حال رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در رضا وغضب یکسان بود و جز حق بر زبان چیزی نمی راند.(1) از فال بد زدن بدش می آمد و دوست داشت همیشه از خوبیها گفتگو شود.اگر کسی پیش آن حضرت سخن دروغی می گفت. آنجناب لبخندی می زد و می فرمود: سخنی است که وی می گوید. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم صحبت می کرد و یا از چیزی سؤال می شد سه مرتبه تکرار می فرمود تا اینکه حرف طرف کاملاً روشن شود و دیگران نیز متوجه فرمایش حضرتش گردند.(1)

وقتی یکی از مسلمانان به آن حضرت سلام می کرد و می گفت سلام علیک در جوابش می فرمود: و علیک السلام و رحمه الله و چون می گفت السلام علیک و رحمه الله می فرمود: و علیک السلام و رحمه الله و برکاته و به این کیفیت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در پاسخ سلام اضافه می نمود.(2)

همینکه به مردی نگاه می کرد و از وی خوشش می آمد، می فرمود:آیا شغلی دارد؟ اگر می گفتند، بیکار است می فرمود: از چشم من ساقط شد. عرض می شد، یا رسول الله برای چه از چشم شما افتاد می فرمود: زیرا مؤمن وقتی بیکار بود دین خود را اسباب معیشت قرار می دهد!(3) رسول الله تا موی خود را شانه می زد و اغلب با آب صاف می کرد و می فرمود: آب برای خوشبو کردن مؤمن کافی است.

می فرمود: زدن موی شارب بطوری که لب آشکار شود از سنت است. مجوس ریش خود را تراشیده و سبیل را رها کرده زیاد می کنند و ماسبیل خود را می زنیم و محاسن خویش را می گذاریم. امام صادق علیه السلام می فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ظرف مخصوص عطر داشتند. پس از هر وضو بلافاصله آن را بدست گرفته خود را معطر و خوشبو می ساخت، درنتیجه چون از خانه بیرون می آمد بوی عطر در محل عبور آن بزرگوار منتشر می شد.(4) اگر عطری برای آن حضرت تعارف می آوردند خود را به آن معطر می ساخت و می فرمود: بویش پاکیزه و حمل کردنش آسان است و بیش از آن مقداری که برای خوراک خرج می کرد، به عطر پول می داد.(1)

Share