مقدمه

مقدمه


بی شک، وحدت و کنار گذاشتن اختلافات، هدف هر مسلمانی است که در اندیشه خیرخواهی برای اسلام و جوامع اسلامی باشد. البته وحدت به معنای زدودن تمام تفاوت های موجود در جوامع اسلامی نیست، بلکه معنای آن، تفاهم و نزدیکی دیدگاه ها بین جوامع مختلف و متفاوتِ موجود در دایره کلی اسلام است؛ به گونه ای که هر جمعیت و طایفه ای، عنوان کلی اسلام را بر دیگر طوایف منطبق بداند.
بنابراین، مطرح کردن مباحثی که در آن، از موارد اختلاف یا از طوایفی یاد شود که دستخوش اختلاف با یکدیگر هستند، لزوماً به معنای برافروختن شعله کینه و دشمنی نیست، بلکه گاه، ممکن است کاملًا بر عکس و در جهت محکم کردن پایه های محبت و دوستی در میان همان گروه های جدا از هم باشد. این امر مبتنی بر دو اصل کلی (در ذهن افراد) است:
اول اینکه این افراد، همه برادران مسلمان من هستند که باید تمام محبت قلبی خود را نثارشان کنم.


دیگر اینکه آنها نیز برای اعتقادات خود دلایلی دارند که پیش خودشان پذیرفتنی است و باید به رأی و دیدگاهشان، هر چند نزد من باطل باشد، احترام بگزارم.
نتیجه اینکه در هر اختلاف و تفاوتی، نکته مهم و مطلوب، عمل به سخن خدای متعال است که می فرماید: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید». (آل عمران: 103) و این سخن که وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ؛ «و با هم نزاع مکنید که سُست شوید و مهابت شما از بین برود». (انفال: 46).
کسی نمی تواند منکر این حقیقت شود که اختلاف دیدگاه در میان مسلمانان هست و این، واقعیتی انکارناپذیر است. قرآن نیز بر این مسئله تصریح کرده که قِوام زندگی بشر بر وجود چنین اختلافاتی است:
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ* إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (هود: 118 و 119)
و اگر پروردگار تو می خواست، همانا همه مردم را امّت واحدی قرار می داد، در حالی که پیوسته در اختلافند؛ مگر کسانی که پروردگارت به آنان رحم کرده، و برای همین آنان را آفریده است. و وعده پروردگارت [چنین] تحقّق پذیرفته است [که] «البتّه جهنّم را از جنّ و انس یکسره پر خواهم کرد».
این امر نه تنها در میان دو یا چند طایفه، بلکه در میان افراد یک طایفه نیز ممکن است وجود داشته باشد و حقیقتی است که آن را در زندگی اجتماعی، آشکارا می بینیم و لمس می کنیم.


مشکل مهمی که می خواهیم بر آن تمرکز کنیم، این است که وقتی یکی از طرفین معتقد باشد هیچ مجالی برای نزدیک شدن به افکار و عقاید دیگران نیست و پا را از این هم فراتر نهد و طرف مقابل را- که فرض بر این است دست کم، در نامِ مسلمانی و زندگی در جامعه اسلامی با او شریک است- خارج از دایره دین بداند و برای اخراج او از امت اسلام چوب تکفیر بردارد. در این صورت، جایی برای تحقق وحدت باقی نخواهد ماند و اینجاست که شیطان در گیرودار نزاع و سستی- با تمام خطرها و نتایج نابودکننده ای که برای اسلام دارد- سر بر می آورد.
وجود این گروه و افکار ویرانگرشان، امت را به سوی درگیری و حتی جنگ و کشتار داخلی می کشاند و زمینه مهم و اساسی را برای مداخله بیگانگان فراهم می کند؛ همان چیزی که امروزه آن را لمس می کنیم. دردها و مصیبت هایی که همین افکار برای امت اسلام به بار آورده و همه امت را در بر گرفته است، به گروه خاصی اختصاص ندارد. اینجاست که باید از سخن خدای تعالی عبرت گرفت که می فرماید:
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (انفال: 25)
و از فتنه ای که تنها به ستمکاران شما نمی رسد، بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است.
البته این امت همواره فرزندان مخلصی داشته است که دغدغه رفع مشکلات را داشته و در راه انتشار روح دوستی و محبت بین ممالک و طوایف اسلامی مختلف تلاش کرده اند.


ما معتقدیم که اولین گام در راه تحقق وحدت در برابر اندیشه های این دسته تکفیری، توضیح این نکته است که آنان در این راه به خطا رفته اند. این چکیده خیرخواهی ما و هدفی است که از نگاشتن این سطور داریم.
درست است که می توان بسیاری از مشکلاتِ مخالفت و اختلافِ میان مسلمانان را از راه دعوت به وحدت اسلامی و دوستی و برادری میان مسلمانان و برگزاری کنفرانس های مبارک در این راستا حل و فصل کرد؛ با این حال، گمان نمی کنم که [اکتفا کردن به] چنین دعوت ها و چنین کنفرانس هایی در برابر اقدامات این گروه تکفیری چندان ثمربخش باشد؛ زیرا دعوت به وحدت و دوستی و مقابله با دشمن مشترک، با کسی که تو را تکفیر می کند و مشرک می داند، چه فایده ای خواهد داشت؟ گویا زبان حال چنین شخصی این است که: آیا از من می خواهید دست در دست شما بگذارم، درحالی که شما در نظر من برجسته ترین مصداق های کفر و شرک هستید؟ آیا برای مقابله با کافری، دست در دست مشرکی بگذارم؟ خطری از این دست را جز با تبیین نقاط ضعفِ دیدگاه آنان درباره کفر و ایمان و شرک و توحید نمی توان برطرف کرد.
خلاصه اینکه کمین گاه خطر که جوامع اسلامی را تهدید می کند، تنها وجود اختلاف نیست که بر عکس، وجود اختلاف، نشان از حالتی طبیعی دارد و باید هم وجود داشته باشد. کمین گاه خطر تنها گروه های انحصارطلبی هستند که می خواهند دیدگاه خاص خود را بر دیگرانی که با آنها در یک جامعه زندگی می کنند، تحمیل کنند. 


خطرناک ترین کارشان نیز این است که همه کسانی را که در برخی دیدگاه ها با آنان مخالف هستند، کافر و خارج از دین اسلام تلقی می کنند. آن هم نه تنها کفر که کفر به تنهایی، چیز ساده ای است؛ زیرا یکی از انواعِ آن، کفرِ اهل کتاب است که اسلام به آنها پناه داده [و آنان را اهل ذمّه خوانده است] و یهودیان و مسیحیان این گونه اند. 
با این حال، بدترین و خطرناک ترین نوع تکفیر آن است که انسان به خود جرئت دهد و مسلمانی را که شهادتین می گوید، مشرک بداند؛ زیرا شرک به خداوند، بدترین گمراهی است که می تواند دامن گیر بشر شود. خداوند متعال نیز فرموده است:
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً (نساء: 48)
به یقین خدا، این [گناه] را که به او شرک ورزیده شود، نمی بخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد، می بخشاید و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین، دروغی بافته و گناهی بزرگ مرتکب شده است.
موضوع خطرناک تر این است که [این گروه] هر کس را به کفرِ از نوع شرک متهم کنند، بی درنگ حکم هدر شدن خون و مباح شدن مال وی را صادر می کنن

Share