مباحث مقدماتی

مباحث مقدماتی

اشاره

 

تکفیر به تهمتِ شرک

مسئله ای که دوست دارم قدری آن را شرح کنم، به فهم نادر و نادرست از توحید و شرک مربوط می شود که اینک به عنوان دیدگاهی خطرناک در میان جوانان مسلمان به ویژه در خلیج [فارس] و جزیره العرب در حال انتشار است و نقشه سیاسی جهان را از این رو به آن رو کرده است؛ آنجا که بیشتر مسلمانانِ گوینده شهادتین را به تهمت شرک، از دایره اسلام بیرون رانده است.
این یک ادعای بزرگ در حقِّ مسلمانانِ گوینده شهادتین است که بدن هر انسان دارای فطرت سالم به سبب آن می لرزد. سؤال این است که چگونه تعداد زیادی از جوانان مسلمان این ادعا را پذیرفته و به آن ایمان آورده اند؟ دردناک تر این است که چگونه برخی از آنان را قانع می کنند که مرتکب فجیع ترین جنایت های عصر جدید شوند که نمونه آن، انفجارهای انتحاری و بمب گذاری هایی است که دیگر به صورت روزانه از شبکه های ماهواره ای شاهد آن هستیم؟


چرا در نظر این افراد، خطر ارتش رژیم صهیونیستی کمتر از مسلمانان است که این گونه به جان زنان و کودکان و سالمندانِ ملت مسلمان عراق افتاده اند؟ آیا جز این است که در دیدگاه اینان، ارتش رژیم صهیونیستی، کافرِ کتابی است، اما ملت عراق یک ملت مشرک به حساب می آید؟
آنها مغز این جوانان را از این عقیده پر کرده اند که: عراق اینک (وطنی) برای شرک و مشرکان شده است به گونه ای که دیگر یک جامعه اسلامی به حساب نمی آید. البته این تفکر گمراه کننده تکفیری، بدون تلاش وسیع و فراگیر سردمداران آن برای تحریف معیارهای شرک و توحید نزد جوانان فریب خورده به موفقیت نمی رسید. صد البته که به همین مقدار نیز بسنده نکردند و گمراهی را به جایی رساندند که در جواز قتل و کشتار، میان بزرگ و کوچک، کودک و سالمند و مرد و زن فرقی نگذاشتند و همه حرمت ها و حریم هایی را که اسلام برای افراد قرار داده است، زیر پا نهادند. این تفکر گمراهانه، بزرگ ترین منبع و انگیزه برای رویدادهای تلخ و فجایعی است که اینک در عرصه سیاسی شاهد به اجرا درآمدن آنها بر ضد مسلمان و کلًا بر ضد انسانیت هستیم؛ آن هم به نام اسلام!
با تأسف شدید باید گفت مهم ترین و بزرگ ترین خطر این است که برخی از کسانی که از سرِ اخلاص، با تروریسم مبارزه می کنند، ناخودآگاه زیر چتر این تفکر خطرناک داخل می شوند؛ زیرا این تفکر به مهم ترین مراکز آموزشی جامعه (مدرسه ها و شیوه های آموزشی) سرایت کرده است. در این مراکز دیده می شود که به جای تدریس قرآن کریم و سنت پاک نبوی و معیارهای شرک و توحید، دیدگاه های گمراهانه این تکفیریان و فهم نادرست آنان از مفهوم شرک و توحید تدریس می شود.
اینک برای نمونه- و نه به عنوان ذکر تمامی موارد- به دو مورد اشاره می کنیم.
نمونه اول: چند جمله از کتاب درسی کلاس نهم را با عنوان «معنای عبادت و کسی که مستحق عبادت است» می خوانیم:
هر کس به درگاه غیر خدا دعا کند، برای غیر خدا قربانی کند، برای غیر خدا نذر کند یا از مرده ای یا غایبی، یا زنده حاضری چیزی بخواهد که جز خدا کسی قادر به انجامش نیست، به خدا شرک ورزیده و به شرک اکبر مبتلا شده است. فرقی ندارد این نوع از عبادت برای بُتی باشد یا درختی، یا سنگی، یا پیامبری از پیامبران خدا یا ولی یی از اولیای خدا. همه اینها شرک است و خداوند عزّوجلّ راضی نیست که کسی در عبادت او شریک باشد، نه بزرگ قومی، نه پیامبر مرسلی و نه ولی یی و نه هیچ کس دیگری؛ چون خدا می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً (نساء: 48)
همانا خدا این را که به او شرک ورزیده شود، نمی بخشاید و غیر از آن را برای هر که بخواهد، می بخشاید و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین، دروغی بافته و گناهی بزرگ مرتکب شده است.
نیز فرموده است:
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (جن: 18)
و مسجدها از آنِ خداست و با وجود خدای یکتا، کسی را به خدایی نخوانید.

و فرموده است: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً؛ «و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نگردانید ...». (نساء: 36)
با تأسف شدید، اینک [می بینیم] در بعضی از شهرها، برخی افراد، قبرها را همچون بُت به جای خدای تعالی می پرستند. مردم به سوی این قبرها می روند و از صاحبان آن قبرها حاجت می خواهند و دلیلشان این است که آنها مردمان صالحی بوده اند و نزد خدا آبرو دارند. آنها فراموش کرده اند که- به خدا قسم- این دلیل، همان سخن مشرکان است که خداوند متعال در قرآن از آنها نقل فرموده است:
وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ (یونس: 18)
و به جای خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنها زیان می رساند و نه به آنان سود می دهد و می گویند: «اینها نزد خدا شفاعتگر ما هستند». بگو: آیا خدا را به چیزی که در آسمان و زمین نداند، آگاه می گردانید؟ او
پاک تر و برتر است از آنچه [با وی] شریک می سازند.
و أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ (زمر: 3)
آگاه باشید: آیین پاک از آنِ خداست و کسانی که به جای او، دوستانی برای خود گرفته اند [به این بهانه که] ما آنها را جز برای اینکه ما را به خدا نزدیک گردانند، نمی پرستیم. البته خدا میان آنان درباره آنچه بر سر آن اختلاف دارند، داوری خواهد کرد.در حقیقت، خدا کسی را که دروغ پردازِ ناسپاس است، هدایت نمی کند. (1)
دومین نمونه از کتاب علوم تربیتی کلاس دهم است و به مراتب، خطرناک تر از مورد قبلی است؛ زیرا در آن، تصریح می شود که حکم چنین افرادی، قتل است.
در این کتاب، با عنوان «نواقض توحید» یا چیزهایی که توحید را از بین می برد، آمده است:
شرک بر دو نوع است:
الف) شرک اکبر: شرک اکبر عبارت از این است که یک عمل عبادی از هر نوع که باشد، برای غیر خدا به انجام برسد؛ مانند دعا کردن برای غیر خداوند عزّوجلّ یا تقرب جستن به آن شخص یا چیز (غیر خدا) به وسیله قربانی کردن یا نذر کردن برای او، چه قبری باشد یا جنّی یا شیطانی و ترسیدن از مردگان یا غیر آنها که مثلًا بتوانند ضرری به او برسانند یا او را بیمار کنند و پرستیدن غیر خدا مانند کسانی که گوساله پرست، ستاره پرست، سنگ پرست یا بت پرست شدند که خدای تعالی درباره اینها می فرماید:
وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ (یونس: 18)
و به جای خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنها زیان می رساند و نه به آنها سود می دهد. و می گویند: اینها نزد خدا شفاعت گران ما هستند ....
سپس در پایین صفحه جدولی ترسیم کرده و در آن، تفاوت حکم شرک اکبر با شرک اصغر را بیان داشته است و می نویسد:

1- کتاب تربیت اسلامی مربوط به کلاس نهم در دولت کویت، صص 22 و 23، چاپ دوم، 1423. ق.

کسانی که مبتلا به شرک اکبر باشند، از دین اسلام خارج شده و حکم این افراد به لحاظ مجازات و کیفر، اباحه خون و مال آنان و مخَلَّد بودن در آتش جهنم است. (1)
البته این مطلب را وقتی به دانش آموزان می آموزند که قبل از آن، به آنها آموخته اند زائران قبرها، همه از مشرکان هستند.

 

عوامل انتشار اندیشه تکفیری

مهم این است که این اندیشه اینک ذهن بسیاری از جوانان مسلمان را در منطقه خلیج [فارس] و جزیره العرب پر کرده است و شکی نیست که در میان آنها کسانی یافت می شوند که اسلام و امت اسلامی را خالصانه دوست دارند، اما منتشر شدن این فکر به دو عامل اصلی باز می گردد:
1. توانایی مالی: شکی نیست که وجود قدرت اقتصادی در کسانی که به این مبانی باور دارند، در انتشار این تفکر و رساندن آن به کشورهای دور از جهان اسلام نقش بزرگی دارد.
2. نیرنگ بازی با قرآن: کسانی که کتاب های مؤسسان این فکر و عقیده را بررسی کنند، خواهند دید علاوه بر قدرت مالی، از عامل دیگری هم نباید غافل بود که در جذب جوانان نقش مهمی داشته و سبب افزایش پیروان این دیدگاه و این برداشت [نادرست] از توحید و شرک و انتشار آن در کشورهای مسلمان شده است.
این عامل به طور خلاصه آن است که آنها از راه استناد به برخی ازآیات قرآن که مدّعی هستند به صورت کاملا شفاف و رسا بر اعتقاد آنان دلالت دارد، لباسی قرآنی بر اعتقادات خود پوشانده اند و اساس تفکر آموزشی و پرورشی این افراد بر پایه این نوع برداشت از این آیات شکل گرفته است. در نتیجه، این رنگ و لعاب قرآنی در انتشار فهم نادرست و دیدگاه گمراه کننده آنان نقش بزرگی ایفا کرده است.

نوشتاری که در دست دارید، با این هدف نگاشته شده است که میزان اشتباهی را که صاحبان این تفکر در آن قرار دارند و نادرستی قرائت آنان را از آیاتی که به آن استناد کرده اند، آشکار کند. این بیان، به یاری خدا، برای نجات جوانان از چنگال این دیدگاه خطرناک، مفید خواهد بود.

1- کتاب تربیت اسلامی مربوط به کلاس دهم کشور کویت، صص 44 و 45، چاپ دوم، 1423. ق.
 

تبیینِ دیدگاه تکفیری

دیدگاه تکفیری که ما از آن سخن می گوییم، بر اساس تعریفِ دو گونه توحید و دو گونه شرک- در مقابل آن دو توحید- شکل گرفته است: توحید در ربوبیت و توحید در الوهیت و در مقابل، شرک در ربوبیت و شرک در الوهیت (که گاه از آن به شرک در عبادت نیز تعبیر می کنند). این دیدگاه، بر آیات توحید و شرک در قرآن مبتنی است که به همین شکل تقسیم بندی کرده است.

 

منظور از توحید در ربوبیت چیست؟

توحید در ربوبیت این است که خداوند متعال را در آفرینش، تسلط و تدبیر، تنها و بی شریک بدانیم. این اصطلاح از معنای لغوی کلمه «رب» ناشی می شود. «ابن فارس» می گوید:

(ر) و (ب) بر چند معنای اصولی دلالت می کند: اول، اصلاح یک چیز و مراقبت دایم از آن. بنابراین، ربّ یعنی مالک و صاحب و رب، یعنی کسی که چیزی را اصلاح می کند ... و خدای تعالی، ربّ است؛ چون احوال بندگان خود را اصلاح می کند .... (1)

 

منظور از توحید در الوهیت چیست؟

توحید در الوهیت (که از آن به توحید در عبادت نیز تعبیر می شود) این است که در مقام پرستش، اطاعت و بندگی، برای خدا، شریکی قرار داده نشود.(2) بنابراین، نماز و سجده تو باید برای خدا باشد، و نه برای هیچ موجود دیگری. این معنا نیز از معنای لغوی کلمه «اله» ریشه می گیرد. «ابن فارس» گفته است:
اله مرکب از همزه و لام و هاء است که یک معنای اصلی را می رساند و آن، تعبّد است. پس إله همان الله تعالی است و به این نام نامیده شده؛ چون تنها اوست که معبود است و چون گفته شود: آن مرد متألِّه شد، یعنی متعبِّد شد .... (3)
بنابر این اختلافِ در معنای لغوی، فرق بین معنای دو کلمه «رب» و «اله» در سوره مبارکه ناس روشن می شود که خداوند فرمود: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلهِ النَّاسِ (ناس: 1- 3)؛ «بگو پناه می برم به پروردگار مردم؛ پادشاه مردم؛ معبود مردم».

 

اشکال بر این تقسیم بندی

این تقسیم و جدا کردن دو مفهوم از یکدیگر به لحاظ نظری

1- معجم مقاییس اللغه، ص 38 ع.
2- القول المفید علی کتاب التوحید، ج 1، ص 14.
3- معجم مقاییس اللغه، ص 69.

پذیرفته است، اما به لحاظ عملی یک پژوهشگر می بیندکه ادیان، بر اساس تلازم بین این دو مفهوم پدید آمدند و این نزد همه دین ها حتی ادیان منحرف و شرک آلود یک اصل است. منظور ما از این سخن آن است که پیروان ادیان مختلف اگر به ربوبیت یک موجود معتقد شوند- به این معنا که او را دارای قدرت ذاتی و مستقل در سودرسانی یا زیان رسانی بدانند- او را عبادت هم می کنند- به این معنا که در همه امور عبادی و شعایر دینی خود، او را در نظر می گیرند- یعنی برای او شأنی در ربوبیت قائل هستند. البته این امر، این فرضیه را نفی نمی کند که ممکن است گروهی باشند که به این اصل اعتقاد نداشته باشند و کسی را بندگی کنند که به ربوبیت او یعنی به تأثیر مستقل او در همه یا بخشی از امورِ هستی ایمان و اعتقادی ندارند. در این صورت، عقیده آنها بر اساس تفکیک بین دو امر ربوبیت و الوهیت استوار است؛ یعنی بر خلاف اصل و ملازمه ای که نزد بیشتر انسان ها پذیرفته شده است.

 

چرا تکفیری ها اکثریتِ امّت را به شرک محکوم می کنند؟

صاحبان این دیدگاهِ خاص، پس از تفکیکِ این دو مفهوم، دو ادّعای اساسی کردند که از طریق این دو ادّعا، جمع کثیری از مسلمانان را به شرک محکوم کردند:
ادّعای اول- مشرکان، شرک در ربوبیت نداشتند. صاحبان این دیدگاه بر این نکته تأکید دارند که تمام انسان های مشرک از جمله مشرکان قریش، در ربوبیت خدا شرک نداشتند، بلکه از این جنبه موحد بودند و شرک آنها منحصر در شرک در الوهیت بود. آنها برای اثبات این نظریه، به تعدادی از آیات قرآن استدلال می کنند.
ادّعای دوم- امروزه مسلمانان جهان به شرک در الوهیت دچار هستند. اینها در این ادّعا، برخی اعمال را که مسلمانان انجام می دهند، از مصداق های شرک در الوهیت می انگارند. آنها چنین می پندارند که نذر، قربانی و دعا از جمله عباداتی هستند که امروزه مسلمانان در انجام دادن آنها، کسانی غیر از خدای تعالی را در نظر می گیرند و این کارها را برای آنها انجام می دهند. پس نیت غیر خدا کردن در عبادت موجب وقوع در شرک در الوهیت است.

 

نتیجه این دو ادّعای ویرانگر

نتیجه ای که از این دو ادعا گرفته می شود، این است که آن دسته از مسلمانان که کارهایی می کنند که-
به نظر این فرقه- با توحید در الوهیت منافات دارد، همچون مشرکانِ صدر اسلام، مشرک هستند و بر این اساس، همچنان که خون و مال مشرکان در صدر اسلام مباح بود، خون و مال این مسلمانان هم مباح است؛ زیرا بین این دو طایفه، تفاوتی نیست و همه آنها از نظر توحید در الوهیت، مشرک هستند، اگر چه به توحید در ربوبیت اعتقاد داشته باشند.
بنابراین، از احساسات پرشورِ برخی از این جوانان گمراه شده نباید تعجب کرد؛ چون زاییده این دیدگاه خطا و ویرانگر نسبت به مسلمانانی است که اقرارکننده به شهادتین هستند. این احساسات، به همان احساساتی تبدیل شده است که در برابر مشرکان قریش در جزیره العرب وجود داشت. به این ترتیب، گوشه ای از کینه سیاهی که پشت این همه تله انفجاری و اتومبیل های بمب گذاری شده نهفته است، برای شما آشکار می شود و حقیقت ماجرایی را که اینک در عراق خونین می گذرد و بدن های بی گناهان را پاره پاره می کند، برایتان تفسیر می کند.

 

شیوه بحث

آنچه برای ما اهمیت دارد، این است که ببینیم آیاتی که برای این دو ادّعا به آنها استدلال شده است،- بر اساس فهم درست و سالم- چه ربطی به این ادّعاها دارد و در نتیجه، میزان خلل و اشکالی را تبیین کنیم که این مصیبت ها را به وجود آورده است و همچنان بزرگ ترین خطرات را به بار می آورد و حتی اصل و اساس اسلام را تهدید می کند.
ما این بحث را به دو فصل تقسیم کرده ایم:
فصل اول- حقیقت مدّعای توحید مشرکان در ربوبیت
در این فصل به بررسی ادعای اول می پردازیم. با خدشه واردکردن بر دلایل قرآنی که به آن استدلال کرده و گفته اند که مشرکان، از نظر ربوبیت، موحد بودند، آشکار خواهد شد که آنچه از نصوص شرعیه به صورت شفاف استفاده می شود، این است که مشرکانِ قبل از اسلام همان گونه که شرک در الوهیت داشتند، به شرک در ربوبیت نیز دچار بودند.
فصل دوم- حقیقت مدّعای شرک مسلمانان در الوهیت
در این فصل، ادّعای دوم را بررسی خواهیم کرد و استدلال به آیاتی را که صاحبان این دیدگاه برای محکوم کردن اکثریت مسلمانان به شرک در الوهیت به آنها استناد کرده اند، زیر سؤال خواهیم برد. به این ترتیب، آشکار خواهد شد که این ادعا جز مغالطه و لباس حق پوشاندن بر اندام باطل و برداشت نادرست از آیات قرآن کریم چیز دیگری نیست.

 

تذکّر یک نکته

در اینجا تذکر این نکته ضروری است که اصل مشکل این فرقه در ادّعای دوم است و ادّعای اول که منحصر کردن شرک مشرکانِ پیش از اسلام به شرک در الوهیت است، موجب ایجاد تهمت شرک به مسلمانان معاصر نمی شود.
به عبارت دیگر، اگر بپذیریم که ادّعای اول آنها درست است و مشرکان از نظر ربوبیت، مشرک نبوده، بلکه موحّد بودند و فقط شرک در الوهیت داشتند، باز هم صاحبان این تفکر نمی توانند مسلمانان را در دایره شرک داخل کنند؛ چون جوهره اشتباه آنها این است که معیارهای غلطی برای شرک در الوهیت وضع کرده و- چنان که در فصل دوم بیان خواهیم داشت- این معیارها را بر مسلمانان تطبیق کرده اند.
تنها فایده ای که آنها امیدوارند از این ادّعا ببرند، این است که مخاطب را برای پذیرش تهمت شرک به مسلمانان آماده کنند تا همان احساسات پرشوری که در برابر مشرکان صدر اسلام وجود داشت، در آنها (مخاطبان امروزی) نیز پدید بیاید

Share