مراتب تبلیغ

«وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إلاّ البَلاغُ المُبینُ»(4)

به موجب فرمان «إقرَء بِاسمِ رَبِّک الَّذِی خَلَق»(5) حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم مأمور شد مردم را به پروردگار متعال دعوت کند. مراتب تبلیغ آن حضرت

1- شرح ابن ابی الحدید ج 3 ص 256

2- الغدیر ج 3 ص 221

3- الغدیر ج 3 ص 222

4- نور - 54

5- علق - 1

ص:30

ابتدا از خویشاوندان و بعد مردم مکه و آنگاه جزیره عربستان، و با فرمان «... و ما ارسلناک الاکافه للناس»(1) مأمور به دعوت تمام مردم عالم به اسلام شد. گفتیم که حضرت خدیجه و امیرالمؤمنین علیه السلام اولین کسانی بودند که ایمان آوردند و پس از ایمان آن دو بزرگوار مدت سه سال دعوت به پیامبر تا پنهانی بود و آن عده بسیار کمی که اسلام اختیار کرده بودند پوشیده از مردم نماز می خواندند.

روزی تنی چند از مسلمانان در دره ای از دره های مکه نماز می خواندند، گروهی از مشرکان آنان را در حال نماز دیدند و به ایشان اعتراض کردند، کار به جدال کشید و بالاخره یکی از نمازگزاران با استخوان فک شتر به روی مردی از مشرکان کوفت و سر او شکست و خون سرازیر شد و این نخستین خونی بود که در ابتدای اسلام به زمین ریخت. (2) پس از این حادثه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مأمور به آشکار کردن دعوت خود شد و فرمان دیگری به حضرت صادر شد که: «فَاصدَع بِما تُؤمَر وَ أعرِض عَنِ المُشرِکینَ»(3) آنچه را دستور داری آشکار کن و از مشرکان روی بگردان حالا باید ابتدا از خویشاوندان خود شروع کند و لذا فرمان آمد که:

«وَ اَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقربینَ»(4)

اول از فامیل نزدیک شروع کن، رسول الله تا بالای کوه صفا رفت و مردم را نزد خود خواند قریش دور حضرت جمع شدند آنگاه فرمود: اگر به شما بگویم دشمن بامداد یا شامگاه سر وقت شما می آید مرا راستگو می دانید؟ گفتند آری، فرمود:

«فَاِنّی نَذِرُکُم بَینَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ فقالَ أبُولَهَبُ تَبّاً لَکَ اَلِهذا دَعَوتُنا أو جَمَعتَنا فَأنزَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ «تَبَّت یَدا أبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ» من شمارا ازعذابی سخت بیم می دهم ابولهب گفت: «تَبّاً لک» زیان کنی برای همین ما را خواندی؟ در این مورد بود که سوره تبت در نکوهش و تأدیب این مرد بی ادب نازل شد.(1) اگرچه اولین سنگ مخالفت را فامیل و بستگان حضرت علیه او بنا گذاشتند ولی گوش به حرف آنها ندادو همه زخم زبانها و آزار و شکنجه های آنها را تحمل کرده به راه خود ادامه داد.

گاه به ابوطالب می گفتند به برادرزاده ات بگو از این دعوت باز ایستد تا هرچه مال و ثروت بخواهد در اختیارش بگذاریم، وقتی مطمئن می شدند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را نمی توان با پول خرید و فریب داد خطاب به ابوطالب می گفتند ما عماره بن ولیدبن مغیره را که جوانی تناور و خردمند است بتو می دهیم و تو محمد را به جای او به مابسپار تا او را بکشیم.(2)

یک روز رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به نماز ایستاده بود، عده ای از مشرکان شکنبه شتری را به غلامی از غلامان خود دادند و چون آن حضرت به سجده رفت غلام آن شکنبه را بر پشت او نهاد و دوش و پشت وی را آلوده ساخت. پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم تا از دست آنها به ابوطالب شکایت کرد ابوطالب شمشیر خود را برداشت و غلامش به دنبال او براه افتاد چون نزد آن مردم نادان که مسبب چنین کار زشتی بودند رسید، گفت هر کسی از شما سخن گوید گردنش را میزنم. سپس غلام خود را فرمود تا آن شکنبه را بر روی یک یک آنان بمالد.(3) با این اوصاف رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به تبلیغ و مبارزه خود ادامه داد و زورمندان و بی ادبان نتوانستند مانع کار حضرتش شوند.

رهبران منافقین و کفار از قبیل، ابوجهل، ابوسفیان، ابولهب، عاصی بن وائل، عتبه، شیبه و غیره با هم هماهنگ شدند که با وسائلی مانند تهمت، آزار بدنی، فحش و ناسزاهای زشت، فشارهای اقتصادی مانع تبلیغ آن حضرت شوند ولی این اسوه مقاومت و ایثار در نهایت قدرت در برابر آنها ایستادگی کرد و از اذیت و آزار آنها نهراسید.

طارق محاربی می گوید:

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را مشاهده کردم که در میان مردم به صدای بلند می فرمود: «یا أیها الناس قولُوا لا إله إلاّ الله تُفْلِحُوا» ومردم را به اسلام و یگانه پرستی دعوت می نمود و ابولهب قدم به قدم او را دنبال می کرد و به طرف آن حضرت سنگ می انداخت به حدّی که پای آن بزرگوار خونین بود و پیامبر همچنان مردم را ارشاد می فرمود. و ابولهب فریاد می زد: «یا ایُّها النّاس لاتُطیعُوهُ فَإنَّهُ کَذّابٌ» مردم، این مرد دروغگوست، به حرفهای او گوش ندهید.(1)

Share