مقدمه مؤلف

بسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس بى قياس بارخدائى را كه به سبب آنكه هيچ عقل را قوّت اطلاع بر حقيقت او نيست، و هيچ فكر و دانش را وسع احاطت بكنه معرفت او نه، هر عبارت كه در نعت او ايراد كنند و هر بيان كه در وصف او بر زبان رانند اگر ثبوتى باشد از شائبه تشبيه معرا در تصوّر نيايد، و اگر غير ثبوتى بود از غائلة تعطيل مبرّا در توهّم نيفتد[1]، از اين جهت پيشواى اصفيا و مقتداى اوليا و خاتم انبياء محمّد مصطفى (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) گفت: «لا احصى ثناء عليك، انت كما اثنيت على نفسك، و أنت فوق ما يقول القائلون.»[2] و هزاران درود و صلوات و آفرين و تحيّات بر روح مقدّس او و ارواح پاكان دودمان او، خصوصا ائمه معصومين و برگزيدگان ياران او[3] باد، بحقّ الحق.

اما بعد، محور اين رسالت و مقرر اين مقالت «محمد الطوسى»[4] را بعد از تحرير كتابى كه موسوم است به «اخلاق  ناصرى» و مشتمل است بر بيان اخلاق كريمه و سياسات مرضيه، بر طريقه حكما، انديشه مند[5] بود كه مختصرى در بيان سير اولياء و روش اهل بينش بر قاعده سالكان طريقت، و طالبان حقيقت، مبنى بر قوانين عقلى و سمعى، و مبنى از دقايق نظرى و عملى كه به منزله لبّ آن صناعت و خلاصه آن فن باشد مرتب كرده اند، و اشتغال [6] بدان مهم از كثرت شواغل بى اندازه و موانع بى فايده ميسّر نمى شد، و اخراج آنچه در ضمير بود از قوّه به فعل دست نمى داد، تا در اين وقت كه اشاره نافذ خداوند صاحب اعظم نظام، و دستور عالم والى السّيف و القلم، قدوة اكابر العرب و العجم، شمس الحقّ و الدين، بهاء الاسلام و المسلمين، ملك الوزراء في العالمين، صاحب ديوان الممالك، مفخر الاشراف و الاعيان، مظهر العدل و الاحسان، افضل و اكمل جهان، ملجأ و مرجع ايران، محبّ الاولياء، صاحب السعيد محمد بن الجوينى [7] اعزّ اللّه انصاره، و ضاعف اقتداره، با تمام آن انديشه نفاذ يافت بر نوعى كه فرصت دست داد، و وقت و حال اقتضا كرد، با وجود عوايق و وفور علايق آنچه خاطر به ايراد آن مساعدت نمود در تقرير آن موانع مسامحت كرد، از جهت انقياد امر آن بزرگوار و امتثال فرمان مطاع او، چند باب مشتمل بر شرح آن حقايق و ذكر آن دقايق در اين مختصر وضع كرد، و در هر باب آيتى از تنزيل مجيد كه  «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» كه [8] به استشهاد وارد بود ايراد كرد، و اگر در اشاره به مقصود مصرّح نيافت بر آنچه به آن نزديك بود اقتصار كرد، و آن را «اوصاف الاشراف» نام نهاد، اگر پسنديده نظر اشرف گردد مقصود حاصل شود، و الّا چون تمهيد معذرت تقديم يافته است مكارم اخلاق و محاسن شيم ذات شريف او اثر[9] اين هفوات را به ذيل مغفرت پوشيده گرداند ايزد سبحانه و تعالى، همچنان كه او را در عالم مجازى به مرتبه سرورى و فرماندهى مخصوص گردانيده است، در عالم حقيقى نيز به رأفت يزدانى و دولت جاودانى مؤيد و موصوف گرداند، انّه اللطيف المجيب

-------------------------------------------------------

[1] ن: نيايد.

[2] سنن ابن ماجه 2- 1262( حديث 3841).

[3] ن و گ:

دودمان و گزيدگان ياران او باد.

[4] گ: محمد بن محمد بن الحسن الطوسى.

[5] ن و گ: انديشه بود.

[6] ن: اشعار.

[7] ( 3)- خ ل: محمد بن صاحب السعيد بهاء الدّين محمد الجوينى.

[8] ( 4)- گ: بدون كلمه« كه».

[9] ( 1) ن و گ: بدون كلمه« اثر».

Share