فصل اول (در ارادت)

قال اللّه تعالى سبحانه: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ [1] پارسى ارادت، خواستن است، و آن مشروط به سه چيز باشد:

شعور به مراد و شعور به كمالى كه مر او را حاصل باشد.

و غيبت مراد.

پس اگر مراد از قبيل امورى باشد كه مريد را تحصيل آن ممكن باشد، چون ارادت با قدرت منضم شود هر دو موجب حصول مراد شوند.

و اگر از قبيل امورى كه حاصل و موجود باشد امّا حاضر نباشد، هر دو مقتضى وصول به مراد شوند.

پس اگر در وصول توقّفى افتد ارادت مقتضى حالى شود در مريد كه آن را شوق خوانند، و شوق پيش از وصل [2] باشد.

و اگر وصول به تدريج باشد چون از وصول اثرى حاصل شود، آن را محبت خوانند، و محبت را مراتب بود، و مرتبه آخر به وقت تمامى وصول و انتهاى سلوك باشد.

امّا ارادت مقارن [3] سلوك بر وجهى و اعتبارى مقتضى سلوك باشد، چه طلب كمال نوعى از ارادت بود، و چون ارادت منقطع شود به سبب وصول يا علم به امتناع وصول، سلوك نيز منقطع شود. و اين ارادت كه مقارن سلوك باشد با اهل نقصان خاص بود، و امّا اهل كمال را ارادت عين كمال باشد و محض مراد بود.

و در حديث آمده است كه در بهشت درختى است كه آن را طوبى خوانند، هر كسى را آرزويى بود مراد و آرزوى او را معا از آن درخت به وى رسانند بى هيچ تأخيرى و انتظارى [4].

و نيز گفته اند كه بعضى مردم را بر طاعتى كه در دنيا كنند ثواب در آخرت [5] بدهند و بعضى را عين عمل ايشان ثواب ايشان باشد[6].

و اين سخن مؤكّد آن است كه بعضى را ارادت عين مراد باشد، چه كسى كه در سلوك به مرتبه رضا رسد او را ارادت منتفى شود.

يكى از بزرگان كه طالب اين مرتبه بوده گفته است: «لو قيل لي ما تريد أقول: أريد ان لا أريد.»

-----------------------------------------------------------

[1]  كهف- 28.

[2] ن و گ: وصول.

[3] گ: معاون سلوك باشد بر وجهى و ...

[4] مجمع البحرين 2- 110

[5] اشاره به آيات 124 سوره نساء و 95 آل عمران و حديث 36 از جلد 77 بحار الانوار

[6] اشاره به آيات 30 سوره آل عمران، و 7 و 8 سوره زلزال و حديث پيامبر در كنز العمال- خ 38963.

Share