( 12 ) خدا را به زهرا(س ) قسم داد

یک عده از مردم عازم حج بودند ، زنی را به همین منظور در قافله دیدند که خیلی ضعیف و ناتوان به نظر می رسید و بر شتری لاغر سوار بود ، مردم چون مرکب او را بی اندازه لاغر و ضعیف دیدند وی را از مسافرت با چنین مرکبی منع کردند . ولی زن مزبور به گفته آنان توجهی نکرد تا اینکه شتر او در بین راه مرد و او از کاروان باز ماند . شخصی او را مورد ملامت و توبیخ قرار داده و گفت : چرا از مردم نشنیدی تا به چنین روزی گرفتار شدی ؟ ! ! او در این حال با قلبی شکسته متوجه حضرت حق شد و سر به سوی آسمان بلند کرده ، در مقام مناجات و عرض حاجت برآمد . در این حال دیدند که شخصی از طریقی آمد و مهار شتری را به دست گرفته و به نزد وی آمده و او را به سوار شدن تکلیف کرد ، او هم سوار شد و به قافله رسید . در هنگام طواف از او پرسیدند که : تو کیستی و به خدا چه گفتی که فوری نتیجه گرفتی ؟

گفت : من شهره دختر فضه کنیز حضرت زهرا(علیهاالسلام ) هستم چون مرکبم مُرد ، در حال اضطرار ، با خدا در تماس شدم و خدا را به مقام و حرمت حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) قسم دادم روی همین اصل خدا بر من عنایت کرد و نخواست که از قافله عقب مانده و از اعمال حج محروم باشم . (23)

عالم امکان زنور روی تو روشن

خوانده شدی زین سبب به زهره زهرا

بهر محبت نعیم گشته فراهم

بهر عدویت جحیم گشته مهیا

با مژه روبند حورخاک رهت را

بهر تبرک برند جانب بالا

مادر گیتی نزاده همچو تو دختر

خادمه درگه تو ساره و حوا

نور خدایی و عصمت

اللّه مطلق

مادر دو مریمی و مام دو عیسی

Share