دوران کودکی

حضرت فاطمه علیهاالسلام دوران کودکی در محیطی بسیار خطرناک و اوضاع بحرانی گذراند. تولد آن حضرت در سال پنجم بعثت بود یعنی درست همان زمانی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مأمور باظهار دعوت شده و مشرکین و کفار برای اذیت و آزار آن حضرت هجوم برده بودند. زیرا تا آن موقع دعوت حضرت مخفیانه انجام می شد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ترس دشمنان نمی توانست دعوتش را علنی کند.

اغلب روزها با دست و پای خونین و سنگ خورده و دلی آزرده از زخم زبانها و تمسخرها و اهانت های دشمنان به خانه می آمد و این وضع تقریباً تا سالهای پنجم و ششم عمر فاطمه علیهاالسلام که حضرت خدیه و ابوطالب زنده بودند ادامه داشت ولی با مرگ این دو بزرگوار که تنها حامیان وفادار حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بودند آزار مشرکین بر آن حضرت بیشتر شد و همه این صدمات و اهانتها یک نوع شکنجه روحی برای حضرت زهرا علیهاالسلام بود که پدر را چون جان خویش دوست می داشت.

عبدالله بن مسعود می گوید:

روزی در حالیکه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در سجده بود و أطراف آن حضرت جمعی از قریش بودند عقبه این أبی معیط شکنبه ی گوسفندی را آورده و بر پشت آن حضرت انداخت، «فلم یرفع راسه فجاءت فاطمه علیهاالسلام فاخذته من

ظهره دعت علی من صنع»(1) پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سر خود را برنداشت تا آنکه حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد و آن را برداشت و درباره ی کسانی که این کار را انجام داده بودند نفرین کرد.

شبیه حوادث فوق برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چندین بار اتفاق افتاد که در اغلب موارد حضرت زهرا علیهاالسلام به یاری پدر شتافت و از نزدیک شاهد جسارتها و آزارها بر پدر بود.

در سه سالی که بعنوان تبعید در شعب ابوطالب گذراندند خدا می داند که به فاطمه علیهاالسلام چه گذشت، تمام سنگینی مشکلات بر دوش حضرتش بود و این کودک عالیمقام چون کوه در برابر همه ی سختیها ایستاد.

Share