شهادت مادر و فرزند

علی بن ابیطالب علیه السلام تصمیم گرفت با ابوبکر بیعت نکند و عملا به جهانیان بفهماند که روش انتخاب شده مغایر با دستورات و سفارشات صریح رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و متن اسلام است. فاطمه ی اطهر علیهاالسلام نیز این تصمیم حضرت مولا علی علیه السلام را تأیید کرد و اراده کرد اگر با هرگونه خطر احتمالی مواجه شود دست از حمایت امامت و ولایت برندارد.

امیرالمؤمنین علیه السلام در خانه مشغول تألیف و جمع آوری قرآن شد و تقریبا یک نوع بی اعتنائی و مبارزه منفی را شروع کرد. یک روز عمر به ابوبکر خطاب کرد که تمام مردم با تو بیعت کردند جز علی و بستگانش، اگر آنها بیعت نکنند حکومت تو استحکام ندارد باید از آنها بیعت بگیری. ابوبکر پیشنهاد عمر را پذیرفت و به قنفذ گفت: به نزد علی برو و بگو خلیفه از تو خواسته که برای بیعت در مسجد حاضر شوی. قنفذ چندین مرتبه نزد حضرت علی علیه السلام رفت و آمد کرد ولی امیرالمؤمنین علیه السلام از حضور نزد ابوبکر امتناع نمود، عمر به اتفاق خالدبن ولید و قنفذ و عده ای دیگر رهسپار خانه ی حضرت زهرا علیهاالسلام شدند. در خانه را زد و گفت یا علی در را باز کن. فاطمه علیهاالسلام با سربسته و تن رنجور پشت درآمد و فرمود: ای عمر با ما چکار داری؟ چرا نمی گذاری به کار خودمان مشغول باشیم؟

عمر بانگ زد: «لتخرجن الی البیعه او لا حرقن البیت علیکم»(1).

برای بیعت بیرون آئید والا خانه را آتش می کشم.

فاطمه علیهاالسلام فرمود: ای عمر آیا از خدا نمی ترسی می خواهی داخل خانه ی من شوی؟ هر چه کرد عمر از تصمیمش منصرف نشد.

هنگامی که عمر دید در خانه را باز نمی کند گفت:

ثم دعی عمر بالنار فاضرمهای الباب فاحرق الباب ثم دفعه عمر فاستقبلته فاطمه علیهاالسلام و صاحت یا ابتاه یا رسول الله فرفع السیف و هو فی غمده فوجا به جنبها فصرخت فرفع السوط فضرب به ذراعها فصاحت یا ابتاه»(1).

هیزم بیاورید در خانه را آتش بزنیم. در خانه را آتش زدند. در باز شد. عمر خواست وارد خانه شود حضدت زهرا علیهاالسلام که در را باز و خطر را نزدیک دید مردانه جلوی عمر را گرفت و صدا به ضجه و شیون بلند کرد که «یا ابتاه یا رسول الله» شاید مردم از خواب غفلت بیدار گردند و از علی علیه السلام دفاع کنند. استغاثه ها و ناله های حضرت زهرا علیهاالسلام نه تنها در دلهای آن سنگ دلان اثر نکرد بلکه با پشت شمشیر به پهلویش زدند و با تازیانه بازویش را سیاه کردند با دست از دفاع ولایت و امامت بردارد!!

بالاخره علی علیه السلام را به اسارت به جانب مسجد بردند، حضرت زهرا علیهاالسلام که جان علی علیه السلام را در خطر دید مردانه قیام کرد و دامن او را محکم گرفت و گفت: نمی گذارم همسرم را ببرید. قنفذ دید زهرا علیهاالسلام دست از علی علیه السلام برنمی دارد.

«فضربها بالسوط فماتت حین ماتت و ان فی عضدها کمثل الدملج من ضربته لعنه الله فالجاها الی عضاده بیتها و دفعها فکسر ضلعها من جنبها فالقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبه فراش حتی ماتت صلی الله علیها «من ذالک شهیده» .(2)

آنقدر با تازیانه به دست نازنین او زد که بازویش ورم کرد فاطمه علیهاالسلام در میان ازدحام جمعیت و در بین در و دیوار قرار گرفت و چنان فشاری بر پهلوی آن بانوی شجاع وارد شد که پهلویش شکست و طفلی که در رحم داشت به شهادت رسید و بالاخره همان ضربت باعث شهادت حضرتش نیز شد.

 

Share