مدال غیرت عربی را به چه کسی بدهم؟

برادر سُنّی! دوستان تو سخن دیگری هم گفته‌اند، آنان غیرت عربی را مانع هجوم به خانه فاطمه(س) معرّفی کرده‌اند. این سخن آنان است: «در فرهنگ عرب، بیش از هر قومی نسبت به زنان غیرت نشان داده می‌شود. عرب‌ها بر رعایت حال زنان، حساسیّت ویژه‌ای دارند، با توجّه به این موضوع، چگونه می‌توان باور کرد که عُمَر، فاطمه را کتک زده باشد؟ چگونه می‌شود که مردم باغیرت عرب، هیچ‌کاری نکرده باشند؟».
هر کس این سخن را بخواند، خیال می‌کند که یک مرد عرب (چه مسلمان باشد چه کافر)، هرگز زنان را کتک نمی‌زند. ای کاش این‌گونه بود و این مطلب درست بود، امّا وقتی تاریخ را می‌خوانیم، نکات عجیبی را می‌بینیم، من بعضی از آن‌ها را اینجا می‌نویسم:
* نکته اول
استاد ذَهَبی که از علمای اهل‌سنّت است در کتاب تاریخ خود می‌نویسد: «عُمَر مسلمان نشده بود، او وقتی از اسلام آوردن خواهر و شوهرخواهرش باخبر شد، به خانه آن‌ها آمد و ابتدا شوهرخواهرش را به باد کتک گرفت. خواهرعُمَر برای دفاع از شوهرش جلو آمد، عُمَر چنان مشت محکمی به صورت خواهرش زد که خون از صورت او جاری شد».74
ای کسی که می‌گویی عُمَر، غیرت عربی داشت و هرگز زنان را نمی‌زد، ببین او چگونه خواهر خودش را می‌زند! آیا این معنای غیرت عربی است؟
* نکته دوم
احمدبن‌حنبل که رئیس مذهب حنبلی است، می‌نویسد: «عُمَر مسلمان نشده بود. او یک روز به کنیزی برخورد کرد که به پیامبر ایمان آورده بود، عُمَر او را به باد کتک گرفت».75
به راستی این غیرت عربی کجا بود تا مانع شود عُمَر به یک زن مسلمان این‌گونه کتک بزند؟
* نکته سوم
احمدبن‌حنبل در جای دیگر چنین می‌نویسد: «پیامبر دختری به نام زینب داشت. زینب از دنیا رفت. وقتی زنان از وفات زینب باخبر شدند، گریه کردند. عُمَر با تازیانه‌ای که در دست داشت، شروع به زدن زنان کرد. پیامبر به عُمَر اعتراض کرد و به او گفت: ای عُمَر! آرام باش! تو به این زن‌ها چه کار داری؟ بگذار گریه کنند».76
این همان غیرت عربی است که تو از آن دم می‌زنی؟ عُمَر در حضور پیامبر، با تازیانه زنان را می‌زند!
خیلی عجیب است! وقتی پیامبر هنوز زنده است، او چنین جسورانه زنان را می‌زند، وای به وقتی که دیگر پیامبر از دنیا برود، آن وقت او چه غیرتی از خود نشان خواهد داد!؟
من بنازم این غیرت عربی را! واقعاً که باید به این غیرت، مدال افتخار داد. این مطلب در کتب شیعه نیامده است که تو بگویی دروغ شیعیان است! این در کتاب احمدبن‌حنبل آمده است.
* نکته چهارم
استاد طَبری در کتاب تاریخ خود چنین می‌نویسد: «وقتی ابوبکر از دنیا رفت، عدّه‌ای از زنان مشغول گریه شدند، عُمَر از ماجرا باخبر شد و زنان را از گریه کردن منع کرد، امّا زنان گوش نکردند، عُمَر یک نفر را فرستاد تا خواهرِابوبکر را از آن خانه بیرون بیاورد. وقتی عُمَر با خواهرِابوبکر روبرو شد، تازیانه خود را در دست گرفت و چند ضربه بر پیکر او زد. وقتی زن‌ها این ماجرا را شنیدند همه متفرّق شدند».77
اکنون می‌گویم کجاست آن غیرت عربی تا مانع شود عُمَر خواهرِابوبکر را با تازیانه بزند؟
* نکته پنجم
علامه صنعانی در کتاب خود می‌نویسد: «وقتی خالدبن‌ولید از دنیا رفت، زنان در خانه‌ای جمع شدند و مشغول گریه شدند. وقتی این خبر به عُمَر رسید، تازیانه به دست گرفت و به سوی آن خانه آمد. او دستور داد تا زنان از آن خانه بیرون بیایند. وقتی زنان از خانه بیرون می‌آمدند، عُمَر با تازیانه به آنان می‌زد، در این هنگام روسری یکی از زنان از سرش افتاد. به عُمَر گفتند: این زن را رها کن، دیگر او را مزن! عُمَر گفت: شما را با او چه کار؟ این زن هیچ حرمتی ندارد».78
ای کسی که می‌گویی عُمَر، غیرت عربی داشت و هرگز زنان را نمی‌زد، این مطالبی را که نقل کردم از کتب اهل‌سنّت است، این‌ها نمونه‌هایی است که عُمَر زنان را زده است. من بار دیگر سؤل می‌کنم: کجاست آن غیرت عربی که تو از آن دم زدی؟
وقتی عُمَر حاضر است برای گریه کردن یک زن، او را این‌گونه بزند، دیگر برای نجات حکومت چه خواهد کرد؟
* * *
تو می‌گویی اگر عرب‌ها ببینند که یک مرد، زنی را کتک بزند، هرگز سکوت نمی‌کنند و اعتراض می‌کنند. نمی‌شود باور کرد که عُمَر فاطمه(س) را بزند و مردان عرب فقط نگاه کنند!
این سخن توست، امّا چرا ماجرای سمیّه، مادر عمّار را فراموش کرده‌ای؟ در کتاب‌های شما آمده است: ابوجهل، سمیّه را شکنجه می‌داد او را در آفتاب سوزان حجاز زیر آفتاب گرم قرار می‌داد، سرانجام هم آن‌قدر نیزه به او زد تا این‌که سمیّه شهید شد.
بگو بدانم، آن غیرت عربی که تو از آن دم می‌زنی، کجا بود؟ مگر آنان که شاهد این ماجرا بودند، عرب نبودند و غیرت عربی نداشتند، چرا هیچ اعتراضی نکردند؟ چرا فقط نگاه کردند، چرا؟ آن غیرت عربی که تو می‌گویی کجا رفته بود؟
به چه فکر می‌کنی، از تو می‌خواهم با من به کربلا بیایی، در کربلا هم مردان عرب، خیلی غیرتمند بودند!! واقعاً که غیرت عربی چه کرد!
آن مردان عرب با حسین(ع) جنگ داشتند، خون او را به زمین ریختند، دیگر چه کار با زن و بچه او داشتند؟
بگذار این قلم از عقده‌های خویش سخن بگوید، بگذار غیرت عربی را که تو از آن دم می‌زنی برای همه شرح دهد...
* * *
عصر عاشورا بود، صدای شیون، همه جا را فرا گرفته بود، شمر با لشکر خود نزدیک خیمه‌ها رسید بود. حسین(ع) بر خاک و خون افتاده بود، عدّه‌ای از سربازان، آتش به دست داشتند و به سوی خیمه‌ها می‌آمدند،، آن‌ها می‌خواستند خیمه‌ها را آتش بزنند.
آتش شعله کشید و زنان همه از خیمه‌ها بیرون دویدند، مردان عرب به دنبال زن‌ها و دختران بودند، چادر از سر آن‌ها می‌کشیدند و مقنعه آن‌ها را می‌ربودند.79
هیچ کس نبود از ناموس خدا دفاع کند، همه جا آتش، همه جا بی‌رحمی و نامردی! زنان غارت زده با پای برهنه، گریه‌کنان به سوی قتلگاه حسین(ع) دویدند.
مرد عربی به سوی دختر حسین(ع) آمد تا طلا و جواهر او را غارت کند، آن مرد عرب گریه می‌کرد، دختر حسین(ع) رو به او کرد و گفت:
ــ گریه‌های تو برای چیست؟
ــ من دارم طلای دختر پیامبر را غارت می‌کنم، آیا نباید گریه کنم؟80
مرد عرب دیگری با تندی و بی‌رحمی گوشواره از گوش دختری کشید و خون از گوش او جاری شد...81
این همان غیرت عربی است که حاضر است برای یک گوشواره، این‌گونه گوش ناموس خدا را پاره کند!

Share