برادر سُنّی! تا اینجا به سؤلات تو پاسخ دادم، اکنون میخواهم به سؤلاتی که بعضی از دوستان تو در مورد شهادت فاطمه(س) نمودهاند، پاسخ بدهم. فکر میکنم کار خوبی باشد تا به همه سؤلات دوستان تو در موضوع شهادت فاطمه(س) پاسخ بدهم.
این یکی از سؤلات مهمّ دوستان توست: «شیعیان میگویند که عُمَر درِ خانه فاطمه را آتش زد و فاطمه بین در و دیوار قرار گرفت، آیا آنان نمیدانند که در آن زمان، خانههای مدینه اصلاً در نداشته است؟ مردم آن زمان، برای محفوظ بودن خانههای خود از دید دیگران، تنها از پرده استفاده میکردند. با توجّه به این نکته، معلوم میشود که ماجرای سوزاندن درِ خانه فاطمه، دروغ است، چون اصلاً، خانه فاطمه، در نداشته است!!».
من با شنیدن این مطلب به فکر فرو میروم، آیا به راستی، خانههای مدینه در آن زمان، در نداشته است؟ من باید به مطالعه و تحقیق بپردازم.
* * *
مدّتی در کتابها به جستجو میپردازم، متوّجه میشوم که خانههای مدینه در داشته است، اکنون میخواهم هفت نکته بنویسم:
* نکته اوّل
اهلسنّت کتابهای حدیثی زیادی دارند، امّا آنان از میان صدها کتاب حدیثی، فقط به شش کتاب، اعتماد زیادی دارند و آنان را به عنوان «کتب صحیح ششگانه» میشناسند، یکی از این کتب، کتاب علامه سجستانی است.
اکنون میخواهم این مطلب را از کتاب علامه سجستانی نقل کنم، گوش کن: «برای پیامبر مهمانان زیادی رسید، آنان از پیامبر تقاضای غذا نمودند. پیامبر به عُمَر گفت: ای عُمَر! این افراد را ببر و به آنان غذا بده. عُمَر آن افراد را همراه خود گرفت و به سوی خانه خود حرکت کرد. او وقتی به درِ خانه و اتاق خود رسید، لحظهای صبر کرد، پس کلید را از کمربند خود بیرون آورد و در را باز کرد».82
تو نمیتوانی بگویی اتاقِ عُمَر، به جای در، پرده داشته است، زیرا عُمَر درِ اتاق را با کلید باز کرد، اگر برای محفوظ بودن این اتاق به جای در، از پرده استفاده میکرد، دیگر نیاز به کلید نبود! آخر در کجای دنیا، به پرده، قفل میزنند؟
* نکته دوم
استاد صَنعانی در کتاب خود ماجرای عروسی علی و فاطمه(ع) را اینگونه شرح میدهد: «وقتی که علی میخواست همسرش را به خانه خودش ببرد، پیامبر فاطمه را در آغوش گرفت و گفت: بار خدایا! فاطمه از من است و من از فاطمه هستم. سپس علی و فاطمه به خانه خود رفتند، پیامبر همراه آنان بود، بعد مدّتی، پیامبر از خانه آنها بیرون آمد و در خانه را پشت سر خود بست».83
در این سخن دقّت نما! در اینجا آمده است که پیامبر درِ خانه را بست، اگر خانه علی(ع) به جای در، فقط با پردهای از دید نامحرم پوشیده میشد، باید چنین گفته میشد: «پیامبر پرده را انداخت»، چرا اینجا گفته شده که پیامبر درِ خانه آنها را بست؟ معلوم میشود که خانه علی(ع) در داشته است، همین در بود که به آتش کشیده شد.
* نکته سوم
استاد بُخاری را که میشناسی؟ همان که کتاب «صحیح بُخاری» را نوشته است. بعد از قرآن، هیچ کتابی به اندازه این کتاب، نزد اهلسنّت اعتبار ندارد.
اکنون با هم قسمتی از این کتاب را میخوانیم «بین عُمَر و ابوبکر سخنانی رد و بدل شد، ابوبکر با سخنان خود عُمَر را عصبانی کرد. عُمَر که بسیار ناراحت شده بود، از پیش ابوبکر برخاست و به سوی خانه خود رفت. لحظاتی بعد، ابوبکر از کار خود پشیمان شد، تصمیم گرفت تا از عُمَر عذرخواهی کند، او به دنبال عُمَر رفت تا او را راضی کند، امّا عُمَر نپذیرفت، عُمَر وقتی به خانه خود رسید، داخل خانه شد، و درِ خانه را به روی ابوبکر بست».84
معلوم میشود که خانه عُمَر، در داشته است و عُمَر آن را به روی ابوبکر بسته است تا او نتواند وارد خانه شود. چگونه تو میگویی که خانههای مدینه در نداشته است؟
* نکته چهارم
استاد بُخاری مینویسد: «درِ خانه عایشه، یک لنگه بیشتر نداشت و جنس آن، از چوب درختِ عرعر یا درختِ ساج بود».85
اینجا استاد بُخاری به شرح نوع جنس درِ خانه عایشه پرداخته است، عرعر، نوعی درخت است که رشد سریعی دارد و ارتفاع آن ممکن است به 30 متر برسد و چوب آن محکم است. ساج، نیز درختی است که چوب آن، تاحدودی روغنی است و برای همین، در مقابل پوسیدگی بسیار مقاوم است. چگونه عدّهای میگویند که خانههای مدینه در نداشته است؟
* نکته پنجم
استاد ذَهَبی نقل کرده است: وقتی مردم مدینه میخواستند با پیامبر در خانه آن حضرت دیدار داشته باشند، با نوک انگشت به درِ خانه پیامبر میزدند و اینگونه پیامبر خبردار میشد که مهمان برای او آمده است.86
پس خانه پیامبر در داشته است که مردم با انگشت به آن میزدند. اگر خانه پیامبر به جای در، پرده میداشت که با زدن ناخن به روی پرده، صدایی ایجاد نمیشد!!
* نکته ششم
در این کتاب در مورد علامه بَلاذُری سخن گفتم، او از اهلسنّت است و کتابهای زیادی نوشته است و کتابهای او مورد اعتماد علما و دانشمندان میباشد.
علامه بَلاذُری در یکی از کتابهای خود چنین مینویسد: «عُمَر با شعله آتشی به سوی خانه فاطمه حرکت کرد. وقتی عُمَر به خانه فاطمه رسید، فاطمه به عُمَر چنین گفت: ای عُمَر! آیا میخواهی درِ خانه مرا آتش بزنی؟، عُمَر در پاسخ گفت: آری! این کار، دین پدرت را محکمتر میسازد».87
در این سخن دقّت کن! فاطمه به عُمَر میگوید: «میخواهی درِ خانه مرا آتش بزنی». روشن است که خانه فاطمه(س)، در داشته است.
* نکته هفتم
اکنون میخواهم فتوای عُمَر را در مورد مهریه زنان بیان کنم: وقتی پسری به خواستگاری دختری میرود، بعد از آن که پدر آن دختر به آن ازدواج رضایت داد، مهریه دختر مشخّص میشود و سپس عقد ازدواج خوانده میشود و آن پسر و دختر، به یکدیگر محرم میشوند.
اکنون یک سؤل مطرح میشود: چه موقع زن میتواند تقاضای مهریه خود را از شوهرش بنماید؟
در اینجا، عُمَر فتوایی دارد. او میگوید: «هر وقت زن و شوهر در اتاق یا خانه قرار گرفتند و درِ اتاق را بستند و پرده را هم انداختند، آن وقت دیگر مهریه بر مرد واجب است و زن میتواند آن را از مرد درخواست کند و مرد باید آن را پرداخت کند».
اکنون متن عربی فتوی عُمَر را برای شما ذکر میکنم: «إِذَا أَغلَقَ بَاباً وَ أَرخَی سِتراً فَقَد وَجَبَ الصِّدَاق: وقتی که مرد در را بست و پرده را انداخت، آن وقت مهریه واجب میشود».88
در آن روزگار، درِ خانهها از چوب بود، از طرف دیگر، چوبهای یکتکه به ندرت یافت میشد. مردم مدینه درِ خانه را با وصل کردن چند چوب میساختند و با میخ، آن را محکم میکردند.
طبیعی بود که وسط چوبها، روزنههایی وجود داشت، مردم برای اینکه ناموسشان از دید نامحرم محفوظ باشد، برای درِ خانه خود، پرده هم تهیّه میکردند و بعد از بستن در، آن پرده را میانداختند.
ای کسی که میگفتی آن زمان، خانههای مدینه، در نداشته است، با این سخن عُمَر چه میکنی؟ اگر خانههای مدینه در نداشته است، چرا عُمَر اینگونه فتوا داده است؟
تو دیگر نمیتوانی بگویی که منظور از درِ خانه، پرده خانه است، زیرا عُمَر در این سخن خود، هم به درِ خانه اشاره میکند و هم به پرده خانه. معلوم میشود که خانههای مدینه هم در داشته و هم پرده.