بخش دوّم؛ درباره‌ی معنی نام‌ها و خلقت حضرت زهراء سلام الله علیها (باب 2: أسمائها و بعض فضائلها سلام الله علیها)

بخش دوّم؛ درباره‌ی معنی نام‌ها و خلقت حضرت زهراء سلام الله علیها (باب 2: أسمائها و بعض فضائلها سلام الله علیها)

 

[روایت شماره] (01)

[الأمالی للصّدوق ] [علل الشّرائع ] [الخصال ] ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ، عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّف عَنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ عَبْدِالْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ یُونُسَ، عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ،
قَالَ:
قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّیقَةُ وَ الْمُبَارَکَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّکِیَّةُ وَ الرَّاضِیَةُ وَ الْمَرْضِیَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ قَالَ علیه السلام :
أَتَدْرِی أَیُّ شَیْ‌ءٍ تَفْسِیرُ فَاطِمَةَ؟ قُلْتُ: أَخْبِرْنِی یَا سَیِّدِی قَالَ:
فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ،
قَالَ:
ثُمَّ قَالَ:
لَوْلا أَنَّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام تَزَوَّجَهَا لَمَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَی وَجْهِ الأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
کتابُ دلائلِ الإمامة للطّبری: عن الحسن بن أحمد العلوی، عن الصدوق مِثْلُه.
بیان: یُمکن أن یُستَدَّلَ به علی کون علیٍ و فاطمة علیهما السلام أشرفَ من سائر أولی الْعَزْم سِوی نبیّنا صَلَّی الله عَلَیْهِم أجمعین لا یقال لا یَدلُّ علی فَضْلِهما علی نوح و إبراهیم علیهما السلام لاحتمال کونِ عدم کونهما کُفْوَیْنِ لکونهما من أجدادها: لأنّا نقول ذکر آدم علیه السلام یدلّ علی أن المرادَ عدمُ کونهم أکفاءَها مع قطع النظر عن الموانع الأخر علی أنه یمکن أن یتشبّث بعدم القول بالفصل نعم یمکن أن یناقش فی دلالته علی فضل فاطمة علیهم بأنّه یمکن أن یشترط فی الکفاءة کون الزوَّج أفضل و لا یبعد ذلک من متفاهم العرف والله یعلم.
شیخ صدوق در کتاب‌های امالی (25) و علل (26) و خصال (27) با چند واسطه از یونس بن ظبیان از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها نزد خدای تعالی دارای 9 اسم می‌باشد:
1 - فاطمه
2 - صدّیقه
3 - مبارکه
4 - طاهره
5 - زکیّه
6 - راضیّه
7 - مرضیّه
8 - مُحَدّثه
9 - زهراء.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود:
آیا تفسیر و معنی کلمه‌ی فاطمه را می‌دانی؟
گفتم:
ای آقای من! برایم شرح بده، فرمود:
یعنی آن بانو از شر و فتنه بر کنار بود، اگر حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام با فاطمه زهراء سلام الله علیها ازدواج نمی‌کرد از زمان حضرت آدم علیه السلام تا روز قیامت بر روی زمین از برای فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها همسری یافت نمی‌شد.
در کتاب دلائل الامامه‌ی علامّه‌ی طبری صفحه‌ی 10 از قول حسن بن احمد علوی از قول شیخ صدوق مانند این حدیث بیان شده‌ست.
بیان: می‌توان به این حدیث استدلال کرد و گفت:
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها از سایر پیامبران اولوالعزم:
غیر از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اشرف و افضل هستند. اگر گفته شود:
این حدیث دلالت نمی‌کند بر اینکه حضرت علی و فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام از حضرت نوح و ابراهیم علیهما السلام افضل باشند، زیرا چون نوح و ابراهیم علیهما السلام از اجداد حضرت زهراء سلام الله علیها به شمار می‌روند لذا نمی‌توان گفت:
کفو آن بانو باشند.
ما جواب می‌گوییم:
نام حضرت آدم علیه السلام هم در این حدیث برده شده، پس با صرف نظر از موانع دیگری می‌توان گفت:
آنان هم کفو فاطمه سلام الله علیها نبودند. آری می‌توان در دلالت کردن این حدیث بر اینکه فاطمه زهراء سلام الله علیها بر ایشان افضل باشد مناقشه نمود و گفت:
در همانند بودن شرط است که زوج افضل باشد و این مطلب از تفاهم عرفی بعید نیست.

 

][روایت شماره] (02)

[علل الشّرائع ] أَبِی عَنْ سَعْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَهْلٍ الصَّیْقَلِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الدَّارِمِیِّ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهُرْمُزَانِیِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتِ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءً؟
فَقَالَ:
لِأَنَّهَا تَزْهَرُ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی النَّهَارِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّورِ، کَانَ یَزْهَرُ نُورُ وَجْهِهَا صَلاةَ الْغَدَاةِ وَ النَّاسُ فِی فِرَاشِهِمْ فَیَدْخُلُ بَیَاضُ ذَلِکَ النُّورِ إِلَی حُجُرَاتِهِمْ بِالْمَدِینَةِ فَتَبْیَضُّ حِیطَانُهُمْ فَیَعْجَبُونَ مِنْ ذَلِکَ فَیَأْتُونَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَیَسْأَلُونَهُ عَمَّا رَأَوْا فَیُرْسِلُهُمْ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَیَأْتُونَ مَنْزِلَهَا فَیَرَوْنَهَا قَاعِدَةً فِی مِحْرَابِهَا تُصَلِّی وَ النُّورُ یَسْطَعُ مِنْ مِحْرَابِهَا مِنْ وَجْهِهَا فَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی رَأَوْهُ کَانَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ فَإذَا انْتَصَفَ النَّهَارُ وَ تَرَتَّبَتْ لِلصَّلاةِ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا سلام الله علیها بِالصُّفْرَةِ فَتَدْخُلُ الصُّفْرَةُ فِی حُجُرَاتِ النَّاسِ فَتُصَفِّرُ ثِیَابَهُمْ وَ أَلْوَانَهُمْ فَیَأْتُونَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَیَسْأَلُونَهُ عَمَّا رَأَوْا فَیُرْسِلُهُمْ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَیَرَوْنَهَا قَائِمَةً فِی مِحْرَابِهَا وَ قَدْ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا - صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا - بِالصُّفْرَةِ فَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی رَأَوْا کَانَ مِنْ نُورِ وَجْهِهَا فَإذَا کَانَ آخِرُ النَّهَارِ وَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ احْمَرَّ وَجْهُ فَاطِمَةَ فَأَشْرَقَ وَجْهُهَا بِالْحُمْرَةِ فَرَحاً وَ شُکْراً لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَکَانَ تَدْخُلُ حُمْرَةُ وَجْهِهَا حُجُرَاتِ الْقَوْمِ وَ تَحْمَرُّ حِیطَانُهُمْ فَیَعْجَبُونَ مِنْ ذَلِکَ وَ یَأْتُونَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ یَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُرْسِلُهُمْ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَیَرَوْنَهَا جَالِسَةً تُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُمَجِّدُهُ وَ نُورُ وَجْهِهَا یَزْهَرُ بِالْحُمْرَةِ فَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی رَأَوْا کَانَ مِنْ نُورِ وَجْهِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ النُّورُ فِی وَجْهِهَا حَتَّی وُلِدَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَهُوَ یَتَقَلَّبُ فِی وُجُوهِنَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فِی الْأَئِمَّةِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتَ إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ.
بیان: تَرَتَّبَتْ أیْ ثَبَتَتْ فی محرابها کما فی اللُّغَة أو تَهَیَّأَتْ من الترتیب العُرفیِّ بمعنی جعلِ کلِّ شی‌ء فی مَرْتَبَتِهِ و یُحْتَمل أن یکونَ تصحیف تَزَیَّنَتْ.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (28) از ابان بن تغلب نقل می‌کند که گفت:
به امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
یابن رسول الله! برای چه فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها، زهراء نامیده شد؟
فرمود:
برای اینکه نور حضرت زهراء سلام الله علیها روزی سه مرتبه برای امیرالمومنین علی علیه السلام می‌درخشید، نور صورت آن بانوی معظّمه در وقت نماز صبح، موقعی که مردم در رختخواب خود بودند می‌درخشید، سفیدی آن نور داخل حجره‌های اهل مدینه می‌گردید و حیاط‌های آنان سفید می‌شد و ایشان از این منظره تعجّب می‌نمودند و نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌آمدند و راجع به آن نور پرسش می‌کردند، پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنان را به جانب خانه‌ی زهرای اطهر سلام الله علیها روانه می‌کرد، وقتی متوجّه خانه‌ی آن بانو شدند، دیدند او بر سر سجّاده‌ی عبادت نشسته و نور صورت وی از محراب عبادتش ساطع می‌شود، آنان درک نمودند آن نوری که می‌دیدند از نور فاطمه سلام الله علیها بوده‌ست.
هنگام ظهر که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها آماده‌ی نماز ظهر می‌گردید نور زردی از صورت وی می‌درخشید و داخل خانه‌های اهل مدینه می‌شد که در و دیوار خانه‌ها و لباس و رنگ ایشان زرد می‌گردید.
وقتی از آن نور پرسش نمودند پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنان را به جانب خانه‌ی زهرای اطهر سلام الله علیها روانه می‌کرد، موقعی که متوجّه خانه‌ی آن بانوی مکرّمه شدند، دیدند او در میان محراب عبادت ایستاده و نور زردی از صورت وی ساطع می‌شود آن گاه درک کردند آن نوری که مشاهده کرده بودند از نور صورت آن حضرت [درود خداوند بر ایشان و پدرشان و شوهرشان و فرزندانشان باد ] بوده‌ست.
موقع غروب آفتاب، صورت حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها سرخ و نور سرخی از صورتش ساطع می‌گردید و آن بانو برای این نعمت شکر حضرت پروردگار را به جای می‌آورد، آن نور سرخی که از صورت وی می‌درخشید، داخل خانه‌های مردم می‌گردید به نحوی که حیاط‌های آنان سرخ می‌شد، ایشان از آن منظره متعجّب گردیدند! لذا به حضور رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شتافتند و راجع به آن نور گفتگو نمودند، پیامبر خدا آنان را به طرف خانه‌ی زهرای اطهر سلام الله علیها فرستاد، موقعی که آمدند، دیدند آن بانوی معظّمه بر سر سجّاده‌ی عبادت نشسته و مشغول تسبیح و تمجید پروردگار است و نور قرمزی از صورت وی می‌درخشد، پس از این جریان درک می‌کردند آن نوری که دیده بودند از نور صورت آن بانوی مکرّمه بوده است، آن نور همچنان در صورت ایشان بود تا هنگامی که امام حسین علیه السلام متولّد شد، آن نور همچنان در صورت ما امامان، هر کدام پس از دیگری تا روز قیامت خواهد بود.
بیان: «ترتَّبَت» یعنی در محرابش ثابت و مستقرّ شد، همان طور که در لغت نیز به همین معنا آمده‌ست.
و یا اینکه معنی اصطلاحی آن را در نظر بگیریم که به معنای «تَهَیَّأت» می‌باشد، که قرار دادن هر چیز در (رتبه) و مرتبه‌ی خود را گویند و احتمال هم دارد به معنی «تَزَیَّنَت» باشد، یعنی مزیّن کرد.

 

[روایت شماره] (03)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِالْإِسْنَادِ إِلَی دَارِمٍ قَالَ:
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا علیهما السلام وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام قَالا: سَمِعْنَا الْمَأْمُونَ یُحَدِّثُ عَنِ الرَّشِیدِ، عَنِ الْمَهْدِیِّ، عَنِ الْمَنْصُورِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ،
قَالَ:
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمُعوِیَةَ: أتَدْرِی لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ؟
قَالَ:
لا،
قَالَ:
لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَقُولُهُ.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرّضا علیه السلام (29) با چند واسطه نقل می‌کند:
که ابن عبّاس به معاویه گفت:
آیا می‌دانی که فاطمه سلام الله علیها برای چه فاطمه نامیده شد؟
گفت:
نه، گفت:
برای اینکه او و شیعیانش از آتش جهنّم آزادند، من این موضوع را از پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شنیدم.

 

[روایت شماره] (04)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِالْأَسَانِیدِ الثَلاثَةِ عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنِّی سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
[صحیفة الرّضا علیه السلام ] عن الرّضا، عن آبائه: مثلُه.
نیز در کتاب پیشین (30) از حضرت رضا علیه السلام از پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
من این دخترم را بدین لحاظ فاطمه نامیدم که خدای سبحان وی و دوستانش را از آتش جهنّم نجات داده‌ست.
در کتاب صحیفة الرّضا علیه السلام صفحه‌ی 45 مانند این حدیث آورده شده‌ست.

 

[روایت شماره] (05)

[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْقِلٍ الْقِرْمِیسِینِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ الْجَزَرِیِّ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیِّ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْر، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
قُلْتُ: لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْراءً فَقَالَ:
لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غُشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَی حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی.
مصباح الأنوار: عن أبی جعفر علیه السلام مثلُه.
بیانٌ: قالَ الفیروزآبادی: قِرْمِیسین بالکسر بلدٌ قُرْبٌ الدینور معَّرب کرمانشاهان.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (31) با چند واسطه از جابر نقل می‌کند که گفت:
به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
برای چه فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها، زهراء نامیده شد؟
فرمود:
برای اینکه خدای حکیم آن بانو را از نور با عظمت خود آفرید، وقتی که درخشید آسمان‌ها و زمین به نور او روشن شدند، چشم‌های ملائکه خیره شد، ملائکه خدای را سجده نمودند و گفتند:
پروردگار ما! این چه نوریست؟! خدا فرمود:
این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کرده و آن را از عظمت خویش آفریدم، آن را از صلب یکی از پیامبرانم خارج می‌نمایم، او را بر تمام انبیاء برتری داده‌ام، از این نور امامانی به وجود می‌آورم که برای امر و دین من قیام می‌کنند و به راه راست هدایت خواهند شد و این پیشوایان را جانشینان خود روی زمین قرار می‌دهم هنگامی که وحی من قطع شود.
در مصباح الانوار از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام مثل این حدیث نقل شده‌ست.
بیان: فیروزآبادی می‌گوید «قِرمیسین» نام روستایی در نزدیکی دینور و دینور عربی شده‌ی شهر کرمانشاهان است.

 

[روایت شماره] (06)

[معانی الأخبار ] [علل الشّرائع ] الطَّالَقَانِیُّ، عَنِ الْجَلُودِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّیَتْ زَهْرَاءَ؟
فَقَالَ:
لِأَنَّهَا کَانَتْ إذَا قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.
نیز در همان کتاب (32) و معانی الاخبار (33) با چند واسطه از پدر ابن عماره نقل می‌کند که گفت:
به امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
برای چه فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زهراء نامیده شد؟
فرمود:
برای اینکه هر گاه فاطمه سلام الله علیها در محراب عبادت می‌ایستاد نور او برای اهل آسمان می‌درخشید همان طور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد.

 

[روایت شماره] (07)

[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الْیَقْطِینِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ مَوْلَی بَنِی هَاشِمٍ قَالَ:
حَدَّثَنَا شَیْخٌ لَنَا ثِقَةٌ یُقَالُ لَهُ: نَجِیَّةُ بْنُ إِسْحَاقَ الْفَزَارِیُّ،
قَالَ:
حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ حَسَنٍ قَالَ:
قَالَ أَبُوالْحَسَنِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ؟ قُلْت: فَرْقاً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْأَسْمَاءِ قَالَ:
إِنَّ ذَلِکَ لَمِنَ الْأَسْمَاءِ وَ لَکِنَّ الِاسْمَ الَّذِی سُمِّیَتْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلِمَ مَا کَانَ قَبْلَ کَوْنِهِ فَعَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَتَزَوَّجُ فِی الْأَحْیَاءِ وَ أَنَّهُمْ یَطْمَعُونَ فِی وِرَاثَةِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ قَبْلِهِ فَلَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سَمَّاهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاطِمَةَ لِمَا أَخْرَجَ مِنْهَا وَ جَعَلَ فِی وُلْدِهَا فَفَطَمَهُمْ عَمَّا طَمِعُوا فَبِهَذَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ طَمَعَهُمْ وَ مَعْنَی فَطَمَتْ قَطَعَتْ.
بیان: قوله فرقاً بینه و بین الأسماء لعلّه توهّم أنّ هذا الاسم ممّا لم یسبقها إلیه أحدٌ فلذا سمّیت به لئلّا یُشارکُها فیه امرأة ممّن مضی فأجاب علیه السلام بأنّه کان من الأسماء الّتی کانوا یسمّون بها قبل، قوله: «إنَّ الله» أی لأنّ الله.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (34) از عبدالله بن حسن نقل می‌کند که گفت:
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام به من فرمود:
چرا فاطمه سلام الله علیها را فاطمه گفتند:
گفتم:
برای اینکه با نام‌های دیگران فرق داشته باشد.
فرمود:
کلمه‌ی فاطمه هم از نام‌ها محسوب می‌شد، ولی علّت اینکه زهرای اطهر سلام الله علیها فاطمه نامیده شد این بود که چون خدای حکیم وضع هر چیزی را قبل از اینکه به وجود بیاید، می‌داند و می‌دانست که وقتی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با قبائلی ازدواج نماید آنان به امر خلافت طمع خواهند کرد، لذا موقعی که فاطمه سلام الله علیها متولّد شد خدای سبحان او را فاطمه نامید و امر خلافت و امامت را برای فرزندان وی قرار داد و بدین وسیله دست آن افرادی را که خواهان امر خلافت بودند قطع نمود. بدین جهت بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها، فاطمه نامیده شد، زیرا طمع آنان را قطع کرد.
مرحوم علامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
(از این سؤال و جواب که در روایت آمده معلوم می‌شود که) شاید راوی گمان کرده که نام «فاطمه» از نام‌هاییست که قبل از حضرت زهرا سلام الله علیها برای دختران دیگر گذاشته نمی‌شده، امّا حضرت فرمودند:
دختران دیگری هم قبل از آن حضرت به این نام، نامگذاری شده‌اند ولی خداوند این فضائل و قدرت‌ها را فقط در اختیار این بانوی معظّمه قرار داده‌ست.
و در آنجا که می‌فرماید:
«إنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالی عَلِمَ مَا کانَ. . .»
مرحوم علامه رحمة الله علیه می‌فرماید:
در اینجا «اِنَّ اللهَ» که معنی آن می‌شود «همانا خداوند» به معنی «لأنّ الله» می‌باشد که معنی آن می‌شود «به خاطر اینکه خداوند».

 

[روایت شماره] (08)

[معانی الأخبار ] [علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنْ مُخْدَجِ بْنِ عُمَیْرٍ الْحَنَفِیِّ، عَنْ بَشِیرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیِّ، عَنِ الْأَوْزَاعِیِّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ [ أَبِی ] کَثِیرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
همچنین در کتاب معانی الاخبار (35) و علل الشّرایع (36) با چند واسطه از ابوهریره نقل می‌کند که گفت:
فاطمه سلام الله علیها بدین جهت فاطمه نامیده شد که خدای تعالی، هر کس فاطمه سلام الله علیها را دوست داشته باشد از آتش جهنّم دور خواهد کرد.

 

[روایت شماره] (09)

[علل الشّرائع ] مَاجِیلَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها أَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطَلقَ بِهِ لِسَانَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ:
إِنِّی فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ عَنِ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام :
وَاللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِیثَاقِ.
مصباح الأنوار: عنه علیه السلام مثله.
بیان: فَطَمْتُک بالعلم أی أَرْضَعْتُک بالعلم حتّی اسْتَغْنَیْتُ و فَطَمْتُ، أو قَطعتُک عن الجهل بسبب العلم أو جعلت فطامک من اللّبن مقروناً بالعلم کنایةً عن کونها فی بدوِ فطرتها عالمةً بالعلوم الربّانیة و علی التقادیر کان الفاعل بمعنی المفعول کالدافق بمعنی المدفوق أو یُقْرأ علی بناء التفعیل أی جعلتک قاطعةً النّاس من الجهل أو المعنی: لما فَطَمَها من الجهل فهی تفطم النّاس منه و الوجهان الأخیران یشکل إجراؤُهما فی قوله: فطمتک عن الطمث إلّا بتکلّف، بأن یجعل الطمث کنایة عن الأخلاق و الأفعال الذمیمة، أو یقال علی الثالث: لما فطمتک عن الأدناس الرّوحانیّة و الجسمانیّة فأنت تفطم النّاس عن الأدناس المعنویة.
نیز در کتاب علل الشّرایع (37) با چند واسطه از یزید بن عبدالملک از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
هنگامی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها متولّد شد خدای تعالی به یکی از ملائکه وحی کرد تا کلمه‌ی فاطمه را به زبان پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نهاد، لذا آن بزرگوار نام ایشان را فاطمه نهاد و به او فرمود:
من تو را با علم و دانش قرین و از خون حیض برکنار نمودم، سپس حضرت باقر علیه السلام فرمود:
به خدا قسم که خدا فاطمه سلام الله علیها را از روز عهد و میثاق با علم قرین و از خون حیض برکنار کرد.
در کتاب مصباح الانوار مثل این حدیث آمده‌ست.
مرحوم علامه رحمة الله علیه می‌فرماید:
در اینجا کلمه‌ی «فطمتک» به این معناست که یعنی خداوند خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرماید:
من تو را شیر دادم به علم، یعنی از علم تو را بی‌نیاز نمودم، (امّا فطمتک عن الطمث) در آنجا «فطم» به معنی «قطع کردن» می‌باشد، یعنی من تو را از جهل و نادانی جدا و قطع نمودم.
و اینکه در این روایت شیر دادن و علم در کنار یکدیگر آمده به این معناست که یعنی خداوند می‌فرماید:
آن بزرگوار از آغاز خلقت فطری مقدّسش، عالِم به علوم ربّانیّه بوده و بنا بر هر دو معنایی که شد در اینجا فاعل (که فاطم است) به معنی مفعول آمده (یعنی جدا کننده، به معنی جدا شونده آمده) و اینکه گاهی در عربی فاعل به معنی مفعول می‌آید در عربی نظائری دارد مثل «دافق» که معنای فاعلی آن می‌شود «جهنده» امّا به معنی مفعول هم می‌آید که به معنی «جهیده شده» است.
و یا اگر به صیغه و معنی تفعیل بیاوریم معنی این گونه می‌شود:
من تو را قطع کننده‌ی مردم از جهل نمودم و یا این گونه معنی می‌شود:
چون خداوند او را از جهل و نادانی جدا نمود پس مردم هم از او جدا می‌شوند (نمی توانند او را درک کنند).

 

[روایت شماره] (10)

[علل الشّرائع ] ابْنُ الْوَلِیدِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلَوِیَّةَ الْأَصْبَهَانِیِّ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ، عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِق، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْبَصْرِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا فَاطِمَةُ أَتَدْرِینَ لِمَ سُمِّیْتِ فَاطِمَةَ؟
فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتْ؟
قَالَ:
لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ.
مصباح الأنوار: عنه علیه السلام مثلُه.
بیان: لا یقال: المناسب علی ما ذُکِر فی وجه التسمیة أن تُسَمّی مفطومة إذ الفطم بمعنی القطع، یقال: فَطَمَتْ الأمُّ صبیَّها و فطمت الرّجل عن عادته و فطمت الحَبل. لأنّا نقول: کثیراً ما یجی‌ء فاعل بمعنی مفعول کقولهم سرٌّ کاتم و مکان عامر و کما قالوا فی قوله تعالی: «عیشَةٍ راضِیَةٍ» (38) و «ماءٍ دافِقٍ» (39) و یحتمل أن یکون ورد الفطم لازما أیضا.
قال الفیروزآبادیّ: أفطم السخلة: حان أن تفطم فإذا فَطَمَتْ فهی فاطم و مفطومة و فطیم انتهی و یُمکن أن یقال إنّها فطمت نفسَها و شیعتَها عن النّار و عن الشرور و فطمت نفسها عن الطَمْث لکون السبب فی ذلک ما عَلم الله من محاسنَ أفعالها و مکارمَ خصالها فالإسناد مجازیّ.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (40) با چند واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
آیا می‌دانی که تو برای چه فاطمه نامیده شدی؟
حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
برای چه یا رسول الله؟
فرمود:
برای اینکه فاطمه سلام الله علیها و شیعیانش از آتش جهنّم نجات خواهند یافت.
در کتاب مصباح الانوار مانند این حدیث آمده‌ست.
بیان: اگر کسی اشکال کند که بنا بر آنچه در روایات ذکر شد در وجه تسمیه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها به نام «فاطمه» باید «مفطومه» نامیده می‌شد (تا معنی جدا شده بدهد) زیرا «الفَطْم» به معنی قطع است، مثلاً گفته می‌شود:
«فَطَمَتْ الاُمّ صبیّها» (41) و یا جمله‌ی «فطمت الرّجل عن عادته» (42) و یا «فطمت الحبل» (43)، اگر کسی بگوید که فاعل به معنی مفعول آمده، مانند «سرٌ کاتم» (44) و «مکان عامر» (45).
همچنین در قرآن کریم مانند این موارد یافت می‌شود، مثلاً باری تعالی فرموده:
«عیشَةٍ راضِیَةٍ» (46) و «ماءٍ دافِقٍ» (47). در این مثال‌هایی که ذکر شد اسم فاعل به معنای اسم مفعول آمده، پس بنابراین «فاطمه» نیز به صیغه‌ی اسم فاعل است، امّا معنای آن اسم مفعول است و همچنین کلمه‌ی «الفطم» احتمال دارد لازم باشد.
فیروزآبادی می‌گوید:
«أفطم السّخلة» یعنی وقت چیدن و درو کردن آن رسیده، پس زمانی که (گل یا خوشه) چیده شود به آن «فاطم» و «مفطومه» و «فطیم» گفته می‌شود. انتهای سخن فیروزآبادی.
و ممکن است گفته شود:
همانا آن بانو جدا شده (بریده شده) نفس شریفش و شیعیانش از آتش جهنّم و از شرور و نفس مبارکش از آلودگی قطع شده (یعنی هرگز آلودگی در وجود مبارکش راه نیافته) و علّت آن است که خداوند (از روز ازل) آگاه بود از محاسن اعمال و مکارم اخلاق و خصلت‌های ملکوتی آن بزرگوار.

 

[روایت شماره] (11)

اِبنُ المُتُوَکِّّل، عَن سَعد، عَن اِبنِ عیسی، عَن مُحَمَّّدِ بنِ سَنان، عَن اِبنِ مسکان، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها وَقْفَةٌ عَلَی بَابِ جَهَنَّمَ، فَإذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْ کُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ فَیُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَی النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلانِی وَ تَوَلَّی ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: صَدَقْتِ یَا فَاطِمَةُ إِنِّی سَمَّیْتُکِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ أَحَبَّکِ وَ تَوَلاکِ وَ أَحَبَّ ذُرِّیَّتَکِ وَ تَوَلاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِیَ الْحَقُّ وَ أَنَا لا أُخْلِفُ الْمِیعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِی هَذَا إِلَی النَّارِ لِتَشْفَعِی فِیهِ فَأُشَفِّعَکِ وَ لِیَتَبَیَّنَ مَلائِکَتِی وَ أَنْبِیَائِی وَ رُسُلِی وَ أَهْلَ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُکِ مِنِّی وَ مَکَانَتُکِ عِنْدِی فَمَنْ قَرَأْتِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُؤْمِناً فَخُذِی بِیَدِهِ وَ أَدْخِلِیهِ الْجَنَّةَ.
نیز در کتاب نامبرده شده (48) با چند واسطه از محمّد بن مسلم نقل می‌کند که گفت:
از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام شنیدم می‌فرمود:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نزد درب جهنّم توقّفی خواهد داشت. هنگامی که روز قیامت فرا رسد در میان دو چشم هر کسی نوشته می‌شود که وی مؤمن است یا کافر است، آنگاه به یکی از دوستداران حضرت فاطمه سلام الله علیها که خیلی گنهکار باشد امر می‌شود برو به طرف جهنّم، وقتی که می‌بیند که بین دو چشم او نوشته شده:
دوست فاطمه، عرض می‌کند:
پروردگارا! تو مرا فاطمه نامیدی و وعده دادی به وسیله‌ی من کسی که مرا با فرزندانم دوست داشته باشد از آتش جهنّم نجات دهی، وعده‌ی تو بر حق و تو خُلْف وعده نخواهی کرد.
خدای رؤوف می‌فرماید:
راست می‌گویی، من تو را فاطمه نامیدم، من کسی، که تو را با فرزندانت دوست داشته باشد از آتش جهنّم بر کنار خواهم داشت وعده‌ی من حق است و من خلف وعده نخواهم کرد، من بدین منظور دستور دادم این بنده‌ام را به جهنّم ببرند که تو برای او شفیع شوی و من شفاعت تو را بپذیرم تا مقام و منزلتی که تو نزد من داری برای ملائکه و پیامبران: و اهل محشر معلوم شود دست هر کسی را که در میان دو چشم او نوشته باشد مؤمن است بگیر و داخل بهشت کن.

 

[روایت شماره] (12)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْفَحَّامُ، عَنِ الْمَنْصُورِیِّ، عَنْ عَمِّ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّمَا سُمِّیَتِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
در کتاب امالی (49) شیخ طوسی با چند واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
دختر من بدین لحاظ فاطمه نامیده شد که خدای رؤوف او را با دوستانش از آتش جهنّم نجات داده‌ست.

 

[روایت شماره] (13)

[معانی الأخبار ] [علل الشّرائع ] بِإِسْنَادِ الْعَلَوِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سُئِلَ مَا الْبَتُولُ؟ فَإِنَّا سَمِعْنَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ: إِنَّ مَرْیَمَ بَتُولٌ وَ فَاطِمَةَ بَتُولٌ، فَقَالَ علیه السلام :
الْبَتُولُ الَّتِی لَمْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ أَیْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَیْضَ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ.
مصباح الأنوار: عن علی علیه السلام مثْلُه.
بیان: البتلُ القطعُ أی إنّها منقطعةٌ عن نساء زمانِها بعدم رؤیةِ الدم، قال فی النهایة: امرأة بتول منقطعة عن الرجال لا شهوةَ لها فیهم و بها سُمِّیَت مریم أمُّ عیسی علیه السلام و سمّیت فاطمة سلام الله علیها البتول لانقطاعها عن نساء زمانها فضلاً و دیناً و حسبا و قیل لانقطاعها عن الدُّنیا إلی الله تعالی و نحو ذلک قال الفیروزآبادیُّ.
أقول: قد مَضَتْ و سیأتی الأخبارُ فی أنّه قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِفَاطِمَةَ: شَقَّ [اللَّهُ ] لَکِ یَا فَاطِمَةُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ الْفَاطِرُ وَ أَنْتِ فَاطِمَةُ و شبهُه.
شیخ صدوق در کتاب‌های معانی الاخبار (50) و علل الشّرایع (51) از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پرسیدند:
معنای کلمه‌ی بتول چیست؟ زیرا ما از تو شنیدیم که می‌فرمودی: مریم و فاطمه علیهما السلام بتول هستند.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
بتول یعنی آن زنی که هرگز حیض نشود، زیرا حیض برای دختران انبیاء: ناپسند است.
در کتاب مصباح الانوار از امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام مثل این حدیث نقل شده‌ست.
بیان: «بَتل» در لغت به معنای قطع می‌باشد، پس وقتی می‌گوییم حضرت زهرا بتول است یعنی او از زنان زمان خودش منقطع است، زیرا او مانند زنان دیگر خون نمی‌بیند.
و در نهایه (کتاب لغت است) آمده است: زن بتول یعنی زنی که از مردان جدا شده و آن زن میل و شهوتی به مردان ندارد و به این سبب مریم سلام الله علیها مادر عیسی و حضرت فاطمه سلام الله علیها را بتول می‌نامند که آنها از نظر فضیلت و دین و حسب و نسب از همه‌ی زنان جدا شده (و آنها هرگز به درجه و مقام آنها نمی‌رسند).
و بنا بر قولی به خاطر اینکه آن بزرگوار از همه‌ی دنیا به سوی خداوند متعال منقطع شده است (دنیا را ترک کرده و فقط به سوی خداوند روی آورده) بتول می‌باشند و فیروزآبادی معانی دیگری از این قبیل در مورد بتول آورده‌ست.
پس مرحوم مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
من گویم که در روایاتی که گذشت و اخباری که به زودی ذکر می‌کنیم پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت فاطمه سلام الله علیها می‌فرماید:
ای فاطمه! خداوند اسمی از اسامی خودش را برای تو برگزید و مشتق نمود، زیرا او «فاطر» به معنی شکافنده است و تو «فاطمه» به معنی جدا کننده می‌باشی.
سپس علّامه می‌فرماید شبیه این روایت نیز در قبل ذکر شد و بعد نیز ذکر خواهد شد.

 

[روایت شماره] (14)

[المناقب لابن شهر آشوب ] ابْنُ بَابَوَیْهِ فِی کِتَابِ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ وَ الْخَرْکُوشِیُّ فِی شَرَفِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ ابْنُ بَطَّةَ فِی الْإِبَانَةِ، عَنِ الْکَلْبِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِعَلِیٍّ: هَلْ تَدْرِی لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ؟
قَالَ عَلِیٌّ: لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ:
لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ.
أَبُوعَلِیٍّ السَّلامِیُّ فِی تَارِیخِهِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَوْزَاعِیِّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی کَثِیر عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا عَنِ النَّارِ.
شِیرَوَیْهِ فِی الْفِرْدَوْسِ، عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّمَا سُمِّیَتِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مُحِبِّیهَا عَنِ النَّارِ.
الصَّادِقُ علیه السلام :
تَدْرِی أَیُّ شَیْ‌ءٍ تَفْسِیرُ فَاطِمَةَ قَالَ:
فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ وَ یُقَالُ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الطَّمْثِ.
أَبُوصَالِحٍ الْمُؤَذِّنُ فِی الْأَرْبَعِینَ، سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَا الْبَتُولُ؟
قَالَ:
الَّتِی لَمْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ وَ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَیْضَ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ وَ قَالَ علیه السلام :
لِعَائِشَةَ یَا حُمَیْرَاءُ إِنَّ فَاطِمَةَ لَیْسَتْ کَنِسَاءِ الْآدَمِیِّینَ لا تَعْتَلُّ کَمَا تعتلنَّ.
أَبُوعَبْدِاللَّهِ قَالَ:
حَرَّمَ اللَّهُ النِّسَاءَ عَلَی عَلِیٍّ مَا دَامَتْ فَاطِمَةُ حَیَّةً لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لا تَحِیضُ وَ قَالَ عُبَیْدٌ الْهَرَوِیُّ فِی الْغَرِیبَیْنِ سُمِّیَتْ مَرْیَمُ بَتُولاً لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ الرِّجَالِ وَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ بَتُولاً لِأَنَّهَا بُتِلَتْ عَنِ النَّظِیرِ.
أَبُوهَاشِمٍ الْعَسْکَرِیُّ سَأَلْتُ صَاحِبَ الْعَسْکَرِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزهراء سلام الله علیها؟
فَقَالَ:
کَانَ وَجْهُهَا یَزْهَرُ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ وَ عِنْدَ الزَّوَالَ کَالْقَمَرِ الْمُنِیرِ وَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ کَالْکَوْکَبِ الدُّرِّیِّ.
الْحَسَنُ بْنُ یَزِیدَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ؟
قَالَ:
لِأَنَّ لَهَا فِی الْجَنَّةِ قُبَّةً مِنْ یَاقُوتٍ حَمْرَاءَ ارْتِفَاعُهَا فِی الْهَوَاءِ مَسِیرَةُ سَنَةٍ مُعَلَّقَةً بِقُدْرَةِ الْجَبَّارِ لا عِلاقَةَ لَهَا مِنْ فَوْقِهَا فَتُمْسِکَهَا وَ لا دِعَامَةَ لَهَا مِنْ تَحْتِهَا فَتَلْزَمَهَا لَهَا مِائَةُ أَلْفِ بَابٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ أَلْفٌ مِنَ الْمَلائِکَةِ، یَرَاهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ کَمَا یَرَی أَحَدُکُمُ الْکَوْکَبَ الدُّرِّیَّ الزَّاهِرَ فِی أُفُقِ السَّمَاءِ، فَیَقُولُونَ: هَذِهِ الزَّهْرَاءُ لَفَاطِمَةُ سلام الله علیها.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (52) از ابن بابویه قمی و او از گروهی از اهل تسنن، از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که به حضرت علی علیه السلام فرمود:
آیا می‌دانی که چرا فاطمه سلام الله علیها، فاطمه نامیده شد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام گفت:
برای چه یا رسول الله!
فرمود:
برای اینکه فاطمه سلام الله علیها و شیعیانش از آتش جهنّم در امان خواهند بود.
ابوعلی سلامی در کتاب تاریخ خود از اوزاعی و او از یحیی بن ابی کثیر و او از ابی هریره نقل می‌کند که ابوهریره گفت:
حضرت علی علیه السلام فرمود:
همانا زهرا سلام الله علیها فاطمه نامیده شد به خاطر اینکه خداوند جدا می‌کند دوستان او را از آتش جهنّم.
و شیروَیْه در کتاب «الفردوس» از جابر بن عبدالله الانصاری روایت می‌کند که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
همانا دخترم فاطمه نامیده شد به خاطر اینکه خداوند جدا می‌کند او و دوستانش را از آتش جهنّم.
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
آیا می‌دانی تفسیر نام «فاطمه» چیست؟
(پس خود آن حضرت فرمود:)
او بُریده شده از شَرّ و همچنین فرمود:
همانا (آن بانو) فاطمه نامیده شد به خاطر اینکه از ناپاکی و خون (زنانه) بریده شده.
ابوصالح مؤذّن در کتاب «الاربعین» آورده است: از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سؤال شد معنی «بتول» چیست؟
فرمود:
زنی را گویند که هرگز خون نبیند و حیض نشود، زیرا حیض شدن مکروه است برای دختران انبیاء و به عایشه فرمود:
ای حمیرا! همانا فاطمه مانند زنان آدمیان نیست (زیرا او) دچار عارضه‌ای که آنها می‌شوند، نمی‌شود.
ابوعبدالله می‌گوید:
مادامی که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زنده بود خدا، زنان دیگر را به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام حرام کرده بود، زیرا که وی پاک و پاکیزه بود و مبتلا به خون حیض نمی‌شد.
عبید هروی در کتاب غریبین می‌گوید:
حضرت مریم سلام الله علیها را بدین لحاظ بتول گفتند که به مردان تمایلی نداشت، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را بدین جهت بتول گفتند که نظیر نداشت.
ابوهاشم عسکری می‌گوید:
از امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدم:
برای چه فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زهراء نامیده شد؟
فرمود:
برای اینکه صورت وی، از اوّل روز برای حضرت علی علیه السلام نظیر آفتاب می‌درخشید، در موقع ظهر نظیر ماه منیر و در هنگام غروب آفتاب، نظیر ستاره‌ای درخشان بود.
حسن بن یزید می‌گوید:
به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم:
برای چه فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زهراء نامیده شد؟
فرمود:
برای اینکه او قصری از یاقوت سرخ در بهشت دارد که ارتفاع آن به قدر یک سال راه و به قدرت خدا در هوا معلّق است چیزی آن را از طرف بالا نگهداری نمی‌کند و از سمت پایین هم به چیزی متّکی نیست دارای صد هزار درب است که بر هر دری هزار ملک ایستاده‌ست.
آن قصر را اهل بهشت آن طور می‌بینند که شما ستاره‌ی درخشان را در افق آسمان مشاهده می‌نمائید، اهل بهشت می‌گویند:
این قصر درخشنده از فاطمه سلام الله علیها است.

 

[روایت شماره] (15)

[المناقب لابن شهر آشوب ] کُنَاهَا أُمُّ الْحَسَنِ وَ أُمُّ الْحُسَیْنِ وَ أُمُّ الْمُحَسِّنِ وَ أُمُّ الْأَئِمَّةِ وَ أُمُّ أَبِیهَا وَ أَسْمَاؤُهَا عَلَی مَا ذَکَرَهُ أَبُوجَعْفَرٍ الْقُمِّیُّ: فَاطِمَةُ، الْبَتُولُ، الْحَصَانُ، الْحُرَّةُ، السَّیِّدَةُ، الْعَذْرَاءُ، الزَّهْرَاءُ، الْحَوْرَاءُ، الْمُبَارَکَةُ، الطَّاهِرَةُ، الزَّکِیَّةُ، الرَّاضِیَةُ، الْمَرْضِیَّةُ، الْمُحَدَّثَةُ، مَرْیَمُ الْکُبْرَی، الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَی وَ یُقَالُ لَهَا فِی السَّمَاءِ النُّورِیَّةُ، السَّمَاوِیَّةُ، الْحَانِیَةُ.
بیان: الحانیةُ أی المُشْفِقَةُ علی زَوْجِها و أولادها، قال الجزری: الحانیة الّتی تُقیمُ علی ولدِها لا تتزوَّج شفقةً و عطفاً و منه الحدیث فی نساء قریش: أحناه علی ولد و أرعاه علی زوج.
کنیه‌های حضرت زهراء سلام الله علیها
در کتاب مناقب (53) کنیه‌های حضرت زهراء سلام الله علیها عبارت است از: امّ الحسن، امّ الحسین، امّ المحسن، امّ الائمه و امّ ابیها و نام‌های مبارک حضرتش بنا بر روایت ابوجعفر قمی عبارتند از: فاطمه، بتول، حصان، حُرَّه، سیّده، عَذرا، زهراء، حوراء، مبارکه، طاهره، زکیّه، راضیّه، مرضیّه، مُحَدِّثه مریم کبری و صدّیقه‌ی کبری. در آسمان به آن بانو گفته می‌شود:
نوریّه‌ی سماویّه و حانیه.
بیان: حانیه زنی را گویند که بسیار دلسوز و مهربان و با شفقّت باشد نسبت به همسر و فرزندانش و جزری (که یکی از علماء اهل لغت است) گوید:
«حانیه» زنی را گویند که به خاطر شفقّت و دلسوزی که نسبت به فرزندانش دارد (پس از فوت شوهرش) ازدواج نمی‌کند و کنار فرزندانش می‌ماند.

 

[روایت شماره] (16)

إِرْشَادُ الْقُلُوبِ: مَرْفُوعاً إِلَی سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رحمة الله علیه قَالَ:
کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی الْمَسْجِدِ إِذْ دَخَلَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِالْمُطَّلِبِ فَسَلَّمَ فَرَدَّ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ رَحَّبَ بِهِ فَقَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ الْمَعَادِنُ وَاحِدَةٌ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِذاً أُخْبِرَکَ یَا عَمِّ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً وَ لا سَمَاءَ وَ لا أَرْضَ وَ لا جَنَّةَ وَ لا نَارَ وَ لا لَوْحَ وَ لا قَلَمَ.
فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بَدْوَ خَلْقِنَا تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَکَانَتْ نُوراً ثُمَّ تَکَلَّمَ کَلِمَةً ثَانِیَةً فَکَانَتْ رُوحاً فَمَزَجَ فِیمَا بَیْنَهُمَا وَ اعْتَدَلا فَخَلَقَنِی وَ عَلِیّاً مِنْهُمَا ثُمَّ فَتَقَ مِنْ نُورِی نُورَ الْعَرْشِ فَأَنَا أَجَلُّ مِنَ الْعَرْشِ ثُمَّ فَتَقَ مِنْ نُورِ عَلِیٍّ نُورَ السَّمَاوَاتِ فَعَلِیٌّ أَجَلُّ مِنَ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ فَتَقَ مِنْ نُورِ الْحَسَنِ نُورَ الشَّمْسِ وَ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ نُورَ الْقَمَرِ فَهُمَا أَجَلُّ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ کَانَتِ الْمَلائِکَةُ تُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی وَ تَقُولُ فِی تَسْبِیحِهَا: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ مِنْ أَنْوَارٍ مَا أَکْرَمَهَا عَلَی اللَّهِ تَعَالَی فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ یَبْلُوَ الْمَلائِکَةَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ سَحَاباً مِنْ ظُلْمَةٍ وَ کَانَتِ الْمَلائِکَةُ لا تَنْظُرُ أَوَّلَهَا مِنْ آخِرِهَا وَ لا آخِرَهَا مِنْ أَوَّلِهَا فَقَالَتِ الْمَلائِکَةُ: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مُنْذُ خَلَقْتَنَا مَا رَأَیْنَا مِثْلَ مَا نَحْنُ فِیهِ، فَنَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَنْوَارِ إِلا مَا کَشَفْتَ عَنَّا فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی لافْعَلَنَّ فَخَلَقَ نُورَ فَاطِمَةَ الزهراء سلام الله علیها یَوْمَئِذٍ کَالْقِنْدِیلِ وَ عَلَّقَهُ فِی قُرْطِ الْعَرْشِ فَزَهَرَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ.
وَ کَانَتِ الْمَلائِکَةُ تُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُقَدِّسُهُ فَقَالَ اللَّهُ: وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی لاجْعَلَنَّ ثَوَابَ تَسْبِیحِکُمْ وَ تَقْدِیسِکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لِمُحِبِّی هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا قَالَ سَلْمَانُ: فَخَرَجَ الْعَبَّاسُ فَلَقِیَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ:
بِأَبِی عِتْرَةَ الْمُصْطَفَی مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ مَا أَکْرَمَکُمْ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی.
بیان: القُرْط بالضمِّ الّذی یُعَلَّقُ فی شُحْمَةِ الأُذن.
دیلمی در کتاب ارشاد القلوب (54) از سلمان فارسی روایت می‌کند که گفت:
من در مسجد در حضور پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودم که دیدم عبّاس بن عبدالمطلب به حضور رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شد و سلام کرد، پیغمبر خدا جواب سلام وی را فرمود و به او مرحبا گفت. عبّاس گفت:
یا رسول الله! برای چیست که خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را بر ما اهل بیت فضیلت و برتری داده، در صورتی که ما همه از یک خاندانیم.
حضرتش فرمودند:
اکنون جواب تو را می‌دهم، هنگامی که خدای توانا من و علی را خلق کرد آسمان و زمین، بهشت و دوزخ، لوح و قلمی در کار نبود.
موقعی که خدا تصمیم گرفت ما را بیافریند سخنی گفت که از آن نوری به وجود آمد، سخن دیگری گفت که از آن نوری به وجود آمد، آنگاه آنها را با یکدیگر ممزوج نمود. سپس من و علی را از آنها آفرید.
نور عرش را از نور من آفرید، پس من از عرش جلیل ترم، نور آسمان‌ها را از نور علی خلق کرد، پس نور علی از آسمان‌ها جلیل‌تر است.
نور آفتاب از نور حسن و نور ماه را از نور حسین آفرید پس ایشان از آفتاب و ماهتاب جلیل ترند. ملائکه خدای سبحان را تسبیح می‌کنند و می‌گویند:
«سُبّوحٌ قُدّوسٌ» یعنی پاک و منزّه‌ست. چقدر این نورها نزد خدا گرامی هستند! ! موقعی که خدا در نظر گرفت ملائکه را امتحان نماید ابر تاریکی بر ایشان فرستاد که یکدیگر را نمی‌دیدند ملائکه گفتند:
پروردگارا! از آن روزی که ما را آفریده بودی یک چنین منظره‌ای را ندیده بودیم؟ تو را به حق این انوار قسم می‌دهیم که این ظلمت و تاریکی را از ما دور نمایی؟ پس خداوند عزّوجلّ فرمود به عزّت و جلال خودم قسم حتماً این کار را انجام خواهم داد سپس خدای توانا نور فاطمه را آفرید و آن را مانند قندیل بر کنار عرش آویخت و از آن نور آسمان‌ها و زمین‌های هفت گانه را خلق نمود، بدین جهت است که فاطمه‌ی اطهر، زهراء سلام الله علیها نامیده شد.
ملائکه، خدا را تسبیح و تقدیس می‌کردند، خداوند سبحان فرمود:
به عزّت و جلال خودم قسم، که من ثواب تسبیح و تقدیس شما را تا روز قیامت، برای دوستان فاطمه و پدر و شوهر و فرزندان وی قرار خواهم داد.
سلمان می‌گوید:
عباس از حضور پیامبر خارج و با حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام مواجه شد، آن حضرت را به سینه‌ی خود گرفت و میان دو چشم ایشان را بوسید و به ایشان عرض کرد:
پدرم فدای اهل بیت مصطفی: باد، چقدر شما نزد خدا گرامی می‌باشید؟
بیان: «قُرْط» به چیزی گویند که به نرمی گوش (لاله‌ی گوش) آویزان شود. در اصطلاح فارسی همان گوشواره‌ست.

 

[روایت شماره] (17)

[تفسیر فرات بن إبراهیم ] مُوسَی بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الْمُحَارِبِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدْرُونَ لِمَا خُلِقَتْ فَاطِمَةُ؟ قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ:
خُلِقَتْ فَاطِمَةُ حَوْرَاءَ إِنْسِیَّةً لا إِنْسِیَّةٌ [وَ ] قَالَ خُلِقَتْ مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِیلَ وَ مِنْ زَغَبِهِ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَشْکَلَ ذَلِکَ عَلَیْنَا تَقُولُ: حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ لا إِنْسِیَّةٌ ثُمَّ تَقُولُ: مِنْ عَرَقِ جَبْرَئِیلَ وَ مِنْ زَغَبِهِ قَالَ:
إِذاً أُنَبِّئُکُمْ أَهْدَی إِلَیَّ رَبِّی تُفَّاحَةً مِنَ الْجَنَّةِ أَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ فَعَرِقَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ عَرِقَتِ التُّفَّاحَةُ فَصَارَ عَرَقُهُمَا شَیْئاً وَاحِداً ثُمَّ قَالَ:
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ قُلْتُ: وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ أَهْدَی إِلَیْکَ تُفَّاحَةً مِنَ الْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ قَبَّلْتُهَا وَ وَضَعْتُهَا عَلَی عَیْنِی وَ ضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی.
ثُمَّ قَالَ:
یَا مُحَمَّدُ کُلْهَا، قُلْتُ: یَا حَبِیبِی یَا جَبْرَئِیلُ هَدِیَّةُ رَبِّی تُؤْکَلُ؟
قَالَ:
نَعَمْ، قَدْ أُمِرْتَ بِأَکْلِهَا فَأَفْلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ مِنْهَا نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ،
قَالَ:
کُلْ فَإِنَّ ذَلِکَ نُورُ الْمَنْصُورَةِ فَاطِمَةَ قُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَنِ الْمَنْصُورَةُ؟
قَالَ:
جَارِیَةٌ تَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ وَ اسْمُهَا فِی السَّمَاءِ مَنْصُورَةُ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةُ، فَقُلْتُ: یَا جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ مَنْصُورَةَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ؟
قَالَ:
سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ فِی الْأَرْضِ [لِأَنَّهُ ] فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمُوا أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ» (55) بِنَصْرِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
بیان: الزَغَبُ الشعیراتُ الصُغری علی ریشِ الفرخ و کونُها من زغب جبرئیل إمّا لکون التّفاحة فیها و عرقت من بینها، أو لأنّه التصق بها بعض ذلک الزغب فأکله النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
در تفسیر فرات بن ابراهیم (56) از پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
ای گروه مردم! آیا می‌دانید که فاطمه از چه آفریده شده؟
گفتند:
خدا و رسول داناترند. رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خلق شد فاطمه (در حالی که خلقت او) خلقت حوریّه‌ای به شکل انسان بود، نه آنکه فقط خلقت انسانی داشته باشد و همچنین فرمود:
فاطمه سلام الله علیها خلق شد از عرق جبرئیل و از بال او، مردم گفتند:
ای رسول خدا! از این فرمایش شما اشکالی برای ما پیش آمد، زیرا (اوّل) فرمودید فاطمه حوریّه‌ای انسانی‌ست و نه انسان تنها، سپس فرمودید:
او از عرق و بال جبرئیل خلق شده؛ فرمود:
خدا سیبی از بهشت به وسیله‌ی جبرئیل برای من فرستاد، پس آن را به سینه چسبانید جبرئیل و سیب هر دو عرق کردند و عرق آنها یکی شد سپس جبرئیل گفت:
السّلام علیک یا رسول الله!
گفتم:
علیک السّلام یا جبرئیل. جبرئیل گفت:
این سیبیست که خدا از بهشت برای تو فرستاده، من آن را گرفتم و بوسیدم و روی چشم خود نهادم و به سینه‌ی خویشتن چسباندم.
سپس جبرئیل به من گفت:
این سیب را بخور!
گفتم:
ای حبیب من! آیا هدیه‌ی پروردگار را باید خورد؟
گفت:
آری، تو مأموری که آن را بخوری، وقتی آن سیب را پاره نمودم نوری از آن ساطع شد که وحشت نمودم! جبرئیل گفت:
آن را بخور، این نور منصوره [یعنی ] فاطمه است، گفتم:
منصوره کیست؟
گفت:
دختریست که از صلب تو به وجود خواهد آمد، نام وی در آسمان منصوره و در زمین فاطمه نامیده شده. من گفتم:
ای جبرئیل! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه نامیده شده‌ست؟
گفت:
در زمین [بدین جهت ] فاطمه نامیده شده که شیعیان ایشان از آتش جهنّم نجات خواهند یافت و دشمنانش از دوستی او محروم خواهند شد و معنی قول خدای سبحان که در قرآن می‌فرماید:
«در آن روز مؤمنین به وسیله‌ی نصرت خدا خوشحال می‌شوند» (57) همین نصرت و یاری نمودن فاطمه خواهد بود.
بیان: «زَغَب» موهای ریز و کوچکی را گویند که بر بال و پر پرندگان است و اینکه رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
فاطمه از بال و پر جبرئیل است، یا به این علّت است که سیبی که از بهشت برای پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت خدیجه سلام الله علیها هدیه آورده شد در روایت آمده که جبرئیل آن را زیر بال و پر خود گذاشت و همراه پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به زمین نازل شد که می‌توان گفت در این فاصله عرق و موی بال و پر جبرئیل به آن چسبید.
و یا اینکه بگوییم بعضی از آن بال و پر بر آن چسبیده بود و پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم همراه با سیب تناول فرمود.

 

[روایت شماره] (18)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زیدَ، عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
[یَقُولُ:] سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ النَّارِ، مَنْ لَقِیَ اللَّهَ مِنْهُمْ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْإِیمَانِ بِمَا جِئْتُ بِهِ.
شیخ طوسی در کتاب امالی (58) از جماعتی روایت می‌کند که آنها با چند واسطه از حضرت رضا علیه السلام و حضرت از پدران بزرگوارش: و ایشان از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت کردند که حضرتش فرمودند:
شنیدم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌فرمود:
(دخترم) فاطمه نامیده شد به خاطر اینکه خداوند قطع و جدا نمود او و ذریّه‌اش را از آتش جهنّم، البته در صورتی که آن ذریّه در روز قیامت خداوند را ملاقات کنند به یگانگی خداوند و ایمان داشته باشند به آنچه من آورده‌ام.

 

[روایت شماره] (19)

أَقُولُ: رُوِیَ فِی مَقَاتِلِ الطَّالِبِیِّینَ بِإِسْنَادِهِ إِلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیه علیهما السلام أَنَّ فَاطِمَةَ سلام الله علیها کَانَتْ تُکَنَّی أُمَّ أَبِیهَا.
مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌گوید:
در کتاب مقاتل الطّالبیّین سلسله سند خود را به حضرت جعفر بن محمّد علیهما السلام می‌رساند که آن حضرت از قول پدر بزرگوارش علیه السلام ، فرمود:
همانا فاطمه را با کنیه‌ی «اُمّ ابیها» می‌خواندند. (یعنی مادر پدرش)

 

[روایت شماره] (20)

مِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرَةَ، لِطَهَارَتِهَا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ کُلِّ رَفَثٍ وَ مَا رَأَتْ قَطُّ یَوْماً حُمْرَةً وَ لا نِفَاساً.
در کتاب مصباح الانوار از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش: نقل نموده که فرمودند:
همانا فاطمه سلام الله علیها دختر محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، «طاهره» نامیده شد به خاطر اینکه از هر عیب و نقصی پاک بود و همچنین پاک و بَری بود از هر پلیدی و فحشایی و همچنین هرگز حیض و نفاس را ندید.

Share