بخش پنجم؛ ازدواج حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها (باب 5؛ تزویجها سلام الله علیها)

بخش پنجم؛ ازدواج حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها (باب 5؛ تزویجها سلام الله علیها)

 

[روایت شماره] (01)

[إقبال الأعمال ] بِإِسْنَادِهِ إِلَی شَیْخِنَا الْمُفِیدِ فِی کِتَابِ حَدَائِقِ الرِّیَاضِ قَالَ:
لَیْلَةَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ کَانَتْ لَیْلَةَ خَمِیسٍ سَنَةَ ثَلاثٍ مِنَ الْهِجْرَةِ کَانَ زِفَافُ فَاطِمَةَ ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی مَنْزِلِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُسْتَحَبُّ صَوْمُهُ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَی لِمَا وُفِّقَ مِنْ جَمْعِ حُجَّتِهِ (355) وَ صَفْوَتِهِ (356).
وَ مِنْ تَارِیخِ بَغْدَادَ بِإِسْنَادِهِ إِلَی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
لَمَّا زُفَّتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قُدَّامَهَا وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهَا وَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ خَلْفَهَا یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُونَهُ حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ.
در کتاب اقبال (357) با سندهای خود از شیخ مفید می‌نگارد ازدواج و عروسی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام در شب پنجشنبه 21 ماه محرّم سال سوّم هجری واقع شد. روزه گرفتن آن روز مستحب است و روزه دار بر توفیق روزه داری این روز، که مراسم ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام خدا را سپاسگزاری می‌نماید.
در تاریخ بغداد از ابن عبّاس (358) روایت می‌کند:
آن شبی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را به خانه‌ی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بردند پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جلو فاطمه و جبرئیل سمت راست و میکائیل طرف چپ و تعداد هفتاد هزار ملک در عقب آن بانو بودند که خدا را تا طلوع فجر تسبیح و تقدیس می‌گفتند.

 

[روایت شماره] (02)

مصباح: فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ سلام الله علیها مِنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَ السَّادِسِ.
شیخ طوسی در کتاب مصباح (359) می‌نویسد:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از روز اول ماه ذی الحجة و به قولی روز ششم فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را برای حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج نمود.

 

[روایت شماره] (03)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمٍ الشَّاذَانِیُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ، عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا: خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً، فَقُلْتُ لَهُمْ: وَاللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ، بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ، فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلالُهُ یَقُولُ: لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] الهمدانیُّ، عن علیِّ، عن أبیه، عن علی بن معبد مثله.
شیخ صدوق در کتاب عیون (360) اخبار الرّضا علیه السلام با چند واسطه از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند:
ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی.
من گفتم:
به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت:
خدای تعالی می‌فرماید:
اگر من علی را خلق نمی‌کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته‌ی فاطمه باشد در روی زمین نبود.
در کتاب عیون اخبار الرّضا علیه السلام ، احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی از طریق علی بن ابراهیم با چند واسطه‌ی دیگر مثل این حدیث را نقل کرده است (361).

 

[روایت شماره] (04)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْمُفِیدُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِیِّ، عَنْ جَعْفَرِبْنِ عَبْدِاللَّهِ الْعَلَوِیِّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ هَاشِمٍ الْغَسَّانِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ جُوَیْرِ بْنِ سَعْدٍ، عَنِ الضَّحَّاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ:
سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَقُولُ: أَتَانِی أَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَذَکَرْتَ لَهُ فَاطِمَةَ.
قَالَ:
فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ضَحِکَ ثُمَّ قَالَ:
مَا جَاءَ بِکَ یَا أَبَاالْحَسَنِ حَاجَتُکَ؟
قَالَ:
فَذَکَرْتُ لَهُ قَرَابَتِی وَ قِدَمِی فِی الْإِسْلامِ وَ نُصْرَتِی لَهُ وَ جِهَادِی فَقَالَ:
یَا عَلِیُّ صَدَقْتَ فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْکُرُ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ تُزَوِّجُنِیهَا، فَقَالَ:
یَا عَلِیُّ إنَّهُ قَدْ ذَکَرَهَا قَبْلَکَ رِجَالٌ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهَا فَرَأَیْتُ الْکَرَاهَةَ فِی وَجْهِهَا، وَلَکِنْ عَلَی رِسْلِکَ حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْکَ.
فَدَخَلَ عَلَیْهَا، فَقَامَتْ فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَیْهِ وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ فَوَضَّأَتْهُ بِیَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَیْهِ، ثُمَّ قَعَدَتْ، فَقَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ، فَقَالَتْ:
لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ حَاجَتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ:
إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتِ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلامَهُ وَ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَیْهِ وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ؟ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ یَرَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَرَاهَةً، فَقَامَ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُ أَکْبَرُ سُکُوتُهَا إِقْرَارُهَا.
فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ زَوِّجْهَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَهَا لَهُ وَ رَضِیَهُ لَهَا،
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثُمَّ أَتَانِی فَأَخَذَ بِیَدِی فَقَالَ:
قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ عَلَی بَرَکَةِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ثُمَّ جَاءَنِی حَتَّی أَقْعَدَنِی عِنْدَهَا سلام الله علیها، ثُمَّ قَالَ:
اللَّهُمَّ إنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِکَ إِلَیَّ فَأَحِبَّهُمَا وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً وَ إِنِّی أُعِیذُهُمَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.
بیان: الرِّسل بالکسر التأنّی و الرِّفق.
شیخ طوسی در کتاب امالی (362) با چند واسطه از ضحاک بن مزاحم نقل می‌کند که گفت:
از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم می‌فرمود:
ابوبکر و عمر نزد من آمدند و گفتند:
کاش پیش رسول خدا می‌رفتی و راجع به تزویج فاطمه گفتگو می‌کردی.
موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود:
یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
یا علی راست می‌گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم:
یا رسول الله فاطمه‌ی زهراء را برایم تزویج نما.
فرمود:
یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می‌گفتم اظهار بی‌میلی می‌کرد، شما چند لحظه‌ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.
هنگامی که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها رفت، آن بانو از جای برخاست و عبای پدر خود را گرفت و نعلین‌های آن حضرت را درآورد و با آب، پاهای آن حضرت را با دست‌های خود شستشو داد، آنگاه نشست.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای فاطمه! عرض کرد:
بله یا رسول الله!
فرمود:
علی بن ابیطالب کسیست که تو قرابت و فضیلت و سبقت در اسلام وی را می‌دانی، من از خدای سبحان خواسته‌ام که تو را برای بهترین و محبوب‌ترین خلق خود تزویج کند.
علی درباره‌ی ازدواج با تو گفتگویی نموده، تو چه صلاح می‌دانی؟ فاطمه‌ی اطهر ساکت شد و صورت خود را از پیغمبر خدا برنگردانید.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رضایت حضرت فاطمه سلام الله علیها را، از صورتش دریافت لذا برخاست و فرمود:
الله اکبر، سکوت فاطمه دلیل بر رضایت وی خواهد بود.
پس از این جریان جبرئیل نزد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد و گفت:
یا محمّد! فاطمه را برای حضرت علی بن ابیطالب تزویج کن، زیرا خدا راضیست که زهرا برای علی و علی برای زهرا باشد.
حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید:
رسول خدا فاطمه را برای من تزویج نمود، آنگاه نزد من آمد دستم را گرفت و فرمود:
بسم الله، برخیز و این دعا را بخوان: «عَلَی بَرَکَةِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّه».
سپس مرا آورد و نزد حضرت زهرای اطهر نشانید، آنگاه فرمود:
بار خدایا! اینان نزد من محبوب‌ترین خلق تو می‌باشند. تو ایشان را دوست داشته باش و خیر و برکت به فرزندانشان عطا بفرما، ایشان را محفوظ بدار، پروردگارا! من ایشان و ذریّه‌ی ایشان را از شرّ شیطان رجیم به تو می‌سپارم.
بیان: «الرسل»، اگر حرف «راء» مکسور خوانده شود این کلمه به معنای آرامی و آهستگی می‌دهد.

 

[روایت شماره] (05)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی غَالِبٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِیِّ، عَنْ خَالِهِ، عَنِ الْأَشْعَرِیِّ، عَنِ الْبَرْقِیِّ، عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ دَاوُدَ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیّاً فَاطِمَةَ سلام الله علیها دَخَلَ عَلَیْهَا وَ هِیَ تَبْکِی فَقَالَ لَهَا: مَا یُبْکِیکِ؟ فَوَاللَّهِ لَوْ کَانَ فِی أَهْلِ بَیْتِی خَیْرٌ مِنْهُ زَوَّجْتُکِ وَ مَا أَنَا زَوَّجْتُکِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ زَوَّجَکِ وَ أَصْدَقَ عَنْکِ الْخُمُسَ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
قُمْ فَبِعِ الدِّرْعَ، فَقُمْتُ فَبِعْتُهُ وَ أَخَذْتُ الثَّمَنَ وَ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَسَکَبْتُ الدَّرَاهِمَ فِی حَجْرِهِ فَلَمْ یَسْأَلْنِی کَمْ هِیَ وَ لا أَنَا أَخْبَرْتُهُ، ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً وَ دَعَا بِلالاً فَأَعْطَاهُ فَقَالَ:
ابْتَعْ لِفَاطِمَةَ طِیباً، ثُمَّ قَبَضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنَ الدَّرَاهِمِ بِکِلْتَا یَدَیْهِ فَأَعْطَاهُ أَبَابَکْرٍ وَ قَالَ:
ابْتَعْ لِفَاطِمَةَ مَا یُصْلِحُهَا مِنْ ثِیَابٍ وَ أَثَاثِ الْبَیْتِ وَ أَرْدَفَهُ بِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ بِعِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ.
فَحَضَرُوا السُّوقَ فَکَانُوا یَعْتَرِضُونَ الشَّیْ‌ءَ مِمَّا یُصْلِحُ، فَلا یَشْتَرُونَهُ حَتَّی یُعْرِضُوهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فَإِنِ اسْتَصْلَحَهُ اشْتَرَوْهُ.
فَکَانَ مِمَّا اشْتَرَوْهُ: قَمِیصٌ بِسَبْعَةِ دَرَاهِمَ وَ خِمَارٌ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ وَ قَطِیفَةٌ سَوْدَاءُ خَیْبَرِیَّةٌ وَ سَرِیرٌ مُزَمَّلٌ بِشَرِیطٍ وَ فِرَاشَیْنِ مِنْ خَیْشِ مِصْرَ حَشْوُ أَحَدِهِمَا لِیفٌ وَ حَشْوُ الْآخَرِ مِنْ جِزِّ الْغَنَمِ وَ أَرْبَعَ مَرَافِقَ مِنْ أَدَمِ الطَّائِفِ، حَشْوُهَا إِذْخِرٌ وَ سِتْرٌ مِنْ صُوفٍ وَ حَصِیرٌ هَجَرِیٌّ (363) وَ رَحًی لِلْیَدِ وَ مِخْضَبٌ مِنْ نُحَاسٍ وَ سِقَاءٌ مِنْ أَدَمٍ وَ قَعْبٌ لِلَّبَنِ وَ شَنٌّ لِلْمَاءِ وَ مِطْهَرَةٌ مُزَفَّتَةٌ (364) وَ جَرَّةٌ خَضْرَاءُ وَ کِیزَانُ خَزَفٍ حَتَّی إذَا اسْتَکْمَلَ الشِّرَاءَ حَمَلَ أَبُوبَکْرٍ بَعْضَ الْمَتَاعِ وَ حَمَلَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الَّذِینَ کَانُوا مَعَهُ الْبَاقِیَ.
فَلَمَّا عَرَضَ الْمَتَاعَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَعَلَ یُقَلِّبُهُ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ بَارَکَ اللَّهُ لِأَهْلِ الْبَیْتِ.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فَأَقَمْتُ بَعْدَ ذَلِکَ شَهْراً أُصَلِّی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَرْجِعُ إِلَی مَنْزِلی وَ لا أَذْکُرُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها ثُمَّ قُلْنَ أَزْوَاجُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَلا نَطْلُبُ لَکَ مِنْ رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دُخُولَ فَاطِمَةَ عَلَیْکَ؟ فَقُلْتُ: افْعَلْنَ، فَدَخَلْنَ عَلَیْهِ فَقَالَتْ أُمُّ أَیْمَنَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ خَدِیجَةَ بَاقِیَةٌ لَقَرَّتْ عَیْنُهَا بِزِفَافِ فَاطِمَةَ وَ إِنَّ عَلِیّاً یُرِیدُ أَهْلَهُ، فَقَرَّ عَیْنَ فَاطِمَةَ بِبَعْلِهَا وَ اجْمَعْ شَمْلَهَا وَ قَرَّ عُیُونَنَا بِذَلِکَ، فَقَالَ:
فَمَا بَالُ عَلِیٍّ لا یَطْلُبُ مِنِّی زَوْجَتَهُ، فَقَدْ کُنَّا نَتَوَقَّعُ ذَلِکَ مِنْهُ،
قَالَ عَلِیٌّ: فَقُلْتُ: الْحَیَاءُ یَمْنَعُنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ.
فَالْتَفَتَ إِلَی النِّسَاءِ فَقَالَ:
مَنْ هَاهُنَا؟
فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: أَنَا أُمُّ سَلَمَةَ وَ هَذِهِ زَیْنَبُ وَ هَذِهِ فُلانَةُ وَ فُلانَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
هَیِّئُوا لِابْنَتِی وَ ابْنِ عَمِّی فِی حُجَرِی بَیْتاً، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فِی أَیِّ حُجْرَةٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: فِی حُجْرَتِکِ وَ أَمَرَ نِسَاءَهُ أَنْ یُزَیِّنَّ وَ یُصْلِحْنَ مِنْ شَأْنِهَا.
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَسَأَلْتُ فَاطِمَةَ: هَلْ عِنْدَکِ طِیبٌ ادَّخَرْتِیهِ لِنَفْسِکِ؟
قَالَتْ:
نَعَمْ، فَأَتَتْ بِقَارُورَةٍ فَسَکَبَتْ مِنْهَا فِی رَاحَتِی فَشَمِمْتُ مِنْهَا رَائِحَةً مَا شَمِمْتُ مِثْلَهَا قَطُّ، فَقُلْتُ مَا هَذَا؟
فَقَالَتْ:
کَانَ دِحْیَةُ الْکَلْبِیُّ یَدْخُلُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَیَقُولُ لِی: یَا فَاطِمَةُ هَاتِی الْوِسَادَةَ فَاطْرَحِیهَا لِعَمِّکِ، فَأَطْرَحُ لَهُ الْوِسَادَةَ فَیَجْلِسُ عَلَیْهَا، فَإذَا نَهَضَ سَقَطَ مِنْ بَیْنِ ثِیَابِهِ شَیْ‌ءٌ فَیَأْمُرُنِی بِجَمْعِهِ، فَسَأَلَ عَلِیٌّ علیه السلام رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ:
هُوَ عَنْبَرٌ یَسْقُطُ مِنْ أَجْنِحَةِ جَبْرَئِیلَ.
قَالَ عَلِیٌّ: ثُمَّ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا عَلِیُّ اصْنَعْ لِأَهْلِکَ طَعَاماً فَاضِلاً ثُمَّ قَالَ:
مِنْ عِنْدِنَا اللَّحْمُ وَ الْخُبْزُ وَ عَلَیْکَ التَّمْرُ وَ السَّمْنُ، فَاشْتَرَیْتُ تَمْراً وَ سَمْناً فَحَسَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَنْ ذِرَاعِهِ وَ جَعَلَ یَشْدَخُ التَّمْرَ فِی السَّمْنِ حَتَّی اتَّخَذَهُ حَیْساً وَ بَعَثَ إِلَیْنَا کَبْشاً سَمِیناً فَذُبِحَ وَ خُبِزَ لَنَا خُبْزٌ کَثِیرٌ.
ثُمَّ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
ادْعُ مَنْ أَحْبَبْتَ، فَأَتَیْتُ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ مُشْحَنٌ بِالصَّحَابَةِ، فَأُحْیِیتُ [فَحَیِیتُ ] أَنْ أُشْخِصَ قَوْماً وَ أَدَعَ قَوْماً، ثُمَّ صَعِدْتُ عَلَی رَبْوَةٍ هُنَاکَ وَ نَادَیْتُ: أَجِیبُوا إِلَی وَلِیمَةِ فَاطِمَةَ، فَأَقْبَلَ النَّاسُ أَرْسَالاً، فَاسْتَحْیَیْتُ مِنْ کَثْرَةِ النَّاسِ وَ قِلَّةِ الطَّعَامِ، فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَا تَدَاخَلَنِی فَقَالَ:
یَا عَلِیُّ إِنِّی سَأَدْعُو اللَّهَ بِالْبَرَکَةِ قَالَ عَلِیٌّ: فَأَکَلَ الْقَوْمُ عَنْ آخِرِهِمْ طَعَامِی وَ شَرِبُوا شَرَابِی وَ دَعَوْا لِی بِالْبَرَکَةِ وَ صَدَرُوا وَ هُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَرْبَعَةِ آلافِ رَجُلٍ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنَ الطَّعَامِ شَیْ‌ءٌ.
ثُمَّ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِالصِّحَافِ فَمُلِئَتْ وَ وَجَّهَ بِهَا إِلَی مَنَازِلِ أَزْوَاجِهِ، ثُمَّ أَخَذَ صَحْفَةً وَ جَعَلَ فِیهَا طَعَاماً وَ قَالَ:
هَذَا لِفَاطِمَةَ وَ بَعْلِهَا حَتَّی إذَا انْصَرَفَتِ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَلُمِّی فَاطِمَةَ، فَانْطَلَقَتْ فَأَتَتْ بِهَا وَ هِیَ تَسْحَبُ أَذْیَالَهَا وَ قَدْ تَصَبَّبَتْ عَرَقاً حَیَاءً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَعَثَرَتْ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَقَالَکَ اللَّهُ الْعَثْرَةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
فَلَمَّا وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ کَشَفَ الرِّدَاءَ عَنْ وَجْهِهَا حَتَّی رَآهَا عَلِیٌّ علیه السلام ثُمَّ أَخَذَ یَدَهَا فَوَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ قَالَ:
بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ یَا عَلِیُّ نِعْمَ الزَّوْجَةُ فَاطِمَةُ وَ یَا فَاطِمَةُ نِعْمَ الْبَعْلُ عَلِیٌّ انْطَلِقَا إِلَی مَنْزِلِکُمَا وَ لا تُحْدِثَا أَمْراً حَتَّی آتِیَکُمَا.
قَالَ عَلِیٌّ: فَأَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَ انْطَلَقْتُ بِهَا حَتَّی جَلَسْتُ فِی جَانِبِ الصُّفَّةِ وَ جَلَسَتْ فِی جَانِبِهَا وَ هِیَ مُطْرِقَةٌ إِلَی الْأَرْضِ حَیَاءً مِنِّی وَ أَنَا مُطْرِقٌ إِلَی الْأَرْضِ حَیَاءً مِنْهَا.
ثُمَّ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
مَنْ هَاهُنَا؟ فَقُلْنَا: ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهُ مَرْحَباً بِکَ زَائِراً وَ دَاخِلاً، فَدَخَلَ فَأَجْلَسَ فَاطِمَةَ مِنْ جَانِبِهِ ثُمَّ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ ایتِینِی بِمَاءٍ فَقَامَتْ إِلَی قَعْبٍ فِی الْبَیْتِ فَمَلاتْهُ مَاءً ثُمَّ أَتَتْهُ بِهِ، فَأَخَذَ جُرْعَةً فَتَمَضْمَضَ بِهَا ثُمَّ مَجَّهَا فِی الْقَعْبِ ثُمَّ صَبَّ مِنْهَا عَلَی رَأْسِهَا، ثُمَّ قَالَ:
أَقْبِلِی! فَلَمَّا أَقْبَلَتْ نَضَحَ مِنْهُ بَیْنَ ثَدْیَیْهَا. ثُمَّ قَالَ:
أَدْبِرِی، فَأَدْبَرَتْ فَنَضَحَ مِنْهُ بَیْنَ کَتِفَیْهَا ثُمَّ قَالَ:
«اللَّهُمَّ هَذِهِ ابْنَتِی وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیَّ، اللَّهُمَّ وَ هَذَا أَخِی وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیَّ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لَکَ وَلِیّاً وَ بِکَ حَفِیّاً وَ بَارِکْ لَهُ فِی أَهْلِهِ، ثُمَّ قَالَ:
یَا عَلِیُّ ادْخُلْ بِأَهْلِکَ بَارَکَ اللَّهُ لَکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ إنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».
بیان: مزّمل أی ملفوف و الشریط: خوص مفتول یشرط به السریر و نحوه و قال الفیروزآبادیُّ: الخیش: ثیاب فی نسجها رقَّة و خیوطها غلاظ من مُشاقة الکتّان أو من أغلظ العصب، قوله: من جِزِّ الغَنَم بالکسر أی الصوف الّذی جزَّ من الغنم و المخضب کمنبر: المرکن.
قوله: فقرِّ عین فاطمة، ظاهره أنّه بصیغة الأمر بناء علی أنَّ مجرَّده یکون متعدِّیا أیضاً لکنّه لم یرد فیما عندنا من کتب اللّغة.
و قال الجوهریُّ: جمع الله شملهم، أی ما تشتّت من أمرهم و شتّت الله شمله أی ما اجتمع من أمره و قال: الشّدخ کسر الشی‌ء الأجوف و قال: الحیس هو تمر یخلط بسمن و أقط و السّحب الجرُّ و القعب قدح من خشب، قوله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
و بک حفیّاً، قال الجوهریُّ: تقول: حفِیت به بالکسر أی بالغت فی إکرامه و ألطافه - انتهی - أی مطیعاً لک غایة الإطاعة أو مشفقاً علی الخلق ناصحاً لهم بسبب إطاعة أمرک.
نیز در کتاب پیشین (365) با چند واسطه از حضرت صادق آل محمّد روایت می‌کند که فرمود:
هنگامی که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را برای علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج نمود نزد فاطمه آمد دید آن بانو گریان است، فرمود:
برای چه گریانی! به خدا قسم اگر در میان اهل بیت من کسی از علی بهتر می‌بود من تو را برای او تزویج می‌نمودم، نه اینکه من تو را تزویج کرده باشم، بلکه خدا تو را برای علی تزویج نموده و مادامی که آسمان‌ها و زمین برقرار باشند خمس را به جای مهریه‌ی تو قرار داده‌ست.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
پیغمبر خدا به من فرمود:
برخیز و زره خود را بفروش. من برخاستم و زره خود را فروختم، پول آن را گرفتم و به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آوردم، آن بزرگوار پول‌ها را در کنار من ریخت و از من نپرسید که چه مبلغ پول است، من نیز در این خصوص حرفی نزدم، سپس یک مشت از آن پول‌ها برگرفت و پس از اینکه بلال را خواست و پول‌ها را به وی داد به او فرمود:
این پول را برای فاطمه عطر خریداری کن. پس از آن هر دو مشت خود را از آن پول‌ها پر کرد و به ابوبکر داد و به او فرمود:
این پول را برای فاطمه لباس و اثاثیه‌ی منزل خریداری نما.
آنگاه عمّار بن یاسر و گروه دیگری از اصحاب را همراه ابوبکر روانه کرد. هنگامی که وارد بازار شدند اشیاء مورد نظر را در نظر می‌گرفتند ولی نمی‌خریدند تا ابوبکر آنها را پسند نماید، آنگاه خریده می‌شد.
یک پیراهن به مبلغ هفت درهم، یک نقاب به چهار درهم، یک قطیفه‌ی مشکی خیبری، یک تخت که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند، دو عدد تشک که یکی از آنها را از لیف خرما و دیگری را از پشم پُر شده بود، تعداد چهار متکا از پوست طائف که وسط آنها را با علف اذخر (366) پر کرده بودند، یک پرده‌ی پشمی، یک حصیر هَجَری، یک دست آسیاب دستی، یک بادیه‌ی مسی، یک ظرف آب خوری که از پوست بود، یک کاسه‌ی چوبی برای شیر، یک مشک آب، یک آفتابه‌ی قیر اندود، یک سبوی سبز و کوزه‌های سفالی.
هنگامی که آن اشیاء را خریدند، ابوبکر مقداری از آنها و مابقی را اصحاب برداشته و راهی منزل شدند.
موقعی که آنها را به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عرضه کردند آن حضرت آنها را به دست مبارک خود زیر و رو می‌کرد و می‌فرمود:
خدا اینها را برای اهل بیت من مبارک نماید! !
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام می‌فرماید:
من پس از این جریان به مدّت یک ماه با پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نماز می‌خواندم و به منزل خویش مراجعت می‌نمودم و راجع به امر فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم چیزی نمی‌گفتم.
ولی زنان پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من می‌گفتند:
آیا می‌خواهی ما از حضرتش خواهش کنیم فاطمه را در اختیار تو بگذارد؟
گفتم:
بلی، وقتی ایشان به حضور پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شدند، امّ ایمن گفت:
یا رسول الله اگر خدیجه‌ی کبری زنده بود چشمش برای عروسی فاطمه‌ی زهراء روشن می‌شد.
علی بن ابیطالب علیه السلام دوست دارد که فاطمه را ببرد، ما تقاضا داریم چشم فاطمه را به علی روشن کنی و ایشان را در اختیار یکدیگر بگذاری تا چشم‌های ما هم روشن گردد.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
پس چرا علی، زوجه‌ی خود را از من مطالبه نمی‌کند در صورتی که من این انتظار را از علی می‌بردم؟! حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
یا رسول الله من از شما خجالت می‌کشیدم.
سپس آن بزرگوار متوجّه زنان شد و فرمود:
کیست اینجا؟
امّ سلمه گفت:
من و زینب و فلان و فلان.
فرمود:
یکی از حجره‌های مرا برای پسر عمویم علی و دخترم فاطمه‌ی زهراء آماده نمایید.
امّ سلمه گفت:
کدام حجره‌ها یا رسول الله؟
فرمود:
حجره‌ی تو، آنگاه به زنان خویشتن دستور داد تا خود را زینت نمودند و لوازم عروسی زهرای اطهر را مهیّا کردند.
امّ سلمه می‌گوید:
من به فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها گفتم:
آیا عطری از برای خود ذخیره نموده‌ای؟
فرمود:
آری، فاطمه‌ی زهراء یک شیشه عطر آورد و مقداری از آن در میان دست من ریخت، من بویی از آن بوئیدم که هرگز نظیر آن را نبوئیده بودم. به فاطمه گفتم:
این عطر را از کجا آورده‌ای؟
فرمود:
هر گاه دحیه‌ی کلبی به حضور رسول خدا مشرّف می‌شد آن حضرت به من می‌فرمود:
پشتی برای عموی خود بگذار، من پشتی را برای او می‌نهادم، سپس چیزی از میان لباس‌های وی فرو می‌ریخت و به من دستور می‌داد تا آن را جمع می‌کردم.
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پرسید:
چیست که فرو می‌ریزد؟
می‌فرمود:
عنبریست که از بال‌های جبرئیل فرو می‌ریزد.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
یا علی! غذای فراوانی برای عروسی و اهل و عیال خود درست کن! یا علی گوشت و نان به عهده‌ی ما، خرما و روغن هم به عهده‌ی تو، من رفتم مقداری خرما و روغن خریدم و پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آستین‌های خود را بالا زد و خرماها را خرد نمود، در میان روغن می‌ریخت تا اینکه غذایی به وجود آمد که آن را به عربی خبیص می‌نامند، آنگاه یک گوسفند چاق را برای ما فرستاد و نان فراوانی را تهیه نمود.
بعداً حضرت رسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
هر کسی را که دوست داری برای غذای عروسی خود دعوت کن، من وارد مسجد شدم، افراد زیادی آنجا بودند، خجالت کشیدم که گروهی را دعوت کنم و گروهی را دعوت ننمایم، لذا بالای بلندی که در آنجا بود رفتم و ندا دادم:
بیایید و از غذای عروسی فاطمه بهره‌مند شوید، مردم زیادی آمدند، من از کثرت جمعیّت و کمبود غذا خجالت می‌کشیدم، وقتی پیغمبر از خجالت من آگاه شد فرمود:
یا علی! من دعا می‌کنم که خدا به غذای شما برکت دهد.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
آن گروه که بیشتر از چهار هزار نفر بودند تا آخرین نفر از غذا و آب خوردند و آشامیدند تا همه سیر شدند و از غذا چیزی کم نشد آنان برای من دعای خیر و برکت نمودند.
بعداً پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دستور فرمود:
کاسه‌هایی را پر از غذا نمودند و آنها را برای زنان خویش فرستاد.
سپس آن بزرگوار یک کاسه پر از غذا نمود و فرمود:
این برای فاطمه و شوهرش باشد.
هنگامی که آفتاب نزدیک به غروب رسید حضرت رسول به امّ سلمه فرمود:
فاطمه‌ی زهراء را بیاور، امّ سلمه رفت و حضرت زهراء سلام الله علیها را در حالی آورد که گوشه‌ی لباس‌هایش به زمین کشیده می‌شد و از روی پدر بزرگوارش به قدری عرق خجالت می‌ریخت که به زمین خورد.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
خدا تو را در دنیا و آخرت از زمین خوردن نگاه دارد.
موقعی که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها در مقابل پدر خود رسید رسول خدا نقاب را از صورت آن بانو برداشت تا حضرت علی علیه السلام صورت آن شفیعه‌ی روز جزا را دید.
سپس حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست فاطمه‌ی عزیز را گرفت و در میان دست امیرالمؤمنین علی علیه السلام نهاد و فرمود:
یا علی! خدا قدم این دختر پیغمبر را برای تو مبارک کند! یا علی! فاطمه خوب زوجه‌ای است، ای فاطمه! علی خوب شوهری است، راهی منزل شوید و صبر کنید تا من بیایم.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
من دست فاطمه را گرفتم و پس از اینکه متوجّه منزل شدیم وی یک طرف نشست و من هم نزد او نشستم. من و فاطمه هر کدام به علّت اینکه از یکدیگر خجالت می‌کشیدیم به زمین نگاه می‌کردیم.
پس از این جریان پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد و فرمود:
کیست اینجا؟
گفتیم:
یا رسول الله! بفرمایید. بسیار خوش آمدید. رسول خدا وارد شد و فاطمه‌ی اطهر را یک طرف خویشتن نشانید و به وی فرمود:
مقداری آب نزد من بیاور، فاطمه‌ی زهراء برخاست و ظرفی را پر از آب کرد و به حضور آن حضرت آورد، رسول خدا مقداری از آن آب را در دهان مبارک خود ریخت و پس از اینکه مضمضه نمود آن را در میان کاسه ریخت و از آب کاسه به سر فاطمه‌ی اطهر ریخت و به آن بانو فرمود:
نزدیک من بیا! وقتی نزدیک آمد مقداری از آن آب را در میان سینه‌های آن حضرت پاشیده، به او فرمود:
برگرد وقتی برگشت، مقدار دیگری از آن آب را در میان دو کتف ایشان پاشید و فرمود:
بار خدایا! این دخترم محبوب‌ترین خلق است نزد من، پروردگارا! این علی برادر من است که محبوب‌ترین مخلوق است نزد من.
بار خدایا! این علی را ولیّ و مطیع خود قرار بده و اهل و عیالش را برایش مبارک گردان.
پس از این سخنان فرمود:
یا علی! اکنون نزد زوجه‌ات برو. برکت و رحمت خدا که پسندیده و با عظمت است بر شما اهل بیت باد.
بیان: «مزمّل» یعنی پیچیده شده و «الشّریط» بافته شده‌ی هر چیز از شاخه‌های نخل خرما برای پرده و امثال آن است.
و فیروزآبادی گفته: «الخیش» پارچه‌ای را گویند که در دوخت آن بسیار ظریف کار کرده باشند، امّا کوک‌های آن بسیار محکم باشد و آن لباس از کتان باشد و یا هر نوع پارچه‌ی تافته شده‌ی محکم را گویند.
«جِزِّ» پشمی را گویند که از پشم گوسفند چیده شده باشد و «المِخْضَب» بر وزن منبر به معنی تغار رنگرزان و یا مطلق تشت و لگن را گویند.
علّامه در معنای «فَقَرَّ» می‌فرماید:
ظاهر این است که صیغه‌ی امر باشد اگر مجرّد آن را متعدّی بگیریم ولکن در کتب لغتی که نزد ماست چنین لغتی وجود ندارد.
و جوهری در مورد جمله‌ی «جمع الله شملهم» گفته یعنی پراکنده نشود جمع آنها و در مورد جمله‌ی «شتّت الله شمله» گفته منظور دعا و نفرین است. همچنین در مورد «الشّدخ» گفته به معنی شکستن چیز توخالیست و «الحیس» به معنی خرماییست که با روغن و کشک مخلوط شده باشد.
و «السّحب» به معنی شکستن.
و «العقب» به معنی ظرفیست که از چوب باشد.
و در مورد این فرمایش رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که می‌فرماید:
«و بِکَ حفیّاً» جوهری گفته: یعنی بسیار لطف و اکرام کردن به کسی و امّا خود مرحوم مجلسی رحمة الله علیه در معنای این جمله می‌فرماید:
منظور این است که خدایا او (حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ) در نهایت و بالاترین حدّ امکان مطیع تو است و یا اینکه می‌توان گفت منظور این است که خداوندا او مهربان و مشفق است بر خلق تو و نصیحت کننده‌ی آنان است به سبب اطاعت امر تو (زیرا تو امر فرموده‌ای بندگانت را به مهربانی در حقّ یکدیگر و به امر معروف و نهی از منکر).

 

[روایت شماره] (06)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی غَالِبٍ الزُّرَارِیِّ، عَنِ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنِ الْخَیْبَرِیِّ، عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
سَمِعْتُهُ یَقُولُ: لَوْلا أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ لِفَاطِمَةَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَی الْأَرْضِ.
در کتاب امالی (367) با چند واسطه از یونس بن ظبیان روایت می‌کند که از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم می‌فرمود:
اگر خدا حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام را خلق نمی‌کرد در تمام روی زمین کفو و همسری برای فاطمه‌ی زهراء پیدا نمی‌شد.

 

[روایت شماره] (07)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام دَخَلَ بِفَاطِمَةَ بَعْدَ وَفَاةِ أُخْتِهَا رُقَیَّةَ زَوْجَةِ عُثْمَانَ بِسِتَّةَ عَشَرَ یَوْماً وَ ذَلِکَ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ بَدْرٍ وَ ذَلِکَ لِأَیَّامٍ خَلَتْ مِنْ شَوَّالٍ وَ رُوِیَ أَنَّهُ دَخَلَ بِهَا یَوْمَ الثُّلَثاء لِسِتٍّ خَلَوْنَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ اللَّهُ تَعَالَی أَعْلَمُ.
نیز در کتاب پیشین (368) نقل می‌کند که علی بن ابیطالب علیه السلام شانزده روز بعد از رحلت رقیه خواهر حضرت زهراء سلام الله علیها با فاطمه‌ی اطهر عروسی کرد، این عروسی چند روزی که از ماه شوّال گذشت و حضرت علی علیه السلام از جنگ بدر مراجعت کرد انجام گرفت.
بنا بر روایتی حضرت علی علیه السلام در روز سه شنبه که ششم ماه ذی الحجة بود عروسی کرد.

 

[روایت شماره] (08)

[الخصال ] الطَّالَقَانِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَدَوِیِّ، عَنْ عَمْرِو بْنِ الْمُخْتَارِ، عَنْ یَحْیَی الْحِمَّانِیِّ، عَنْ قَیْسِ بْنِ الرَّبِیعِ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَرِضَ مَرَضَةً فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَعُودُهُ وَ هُوَ نَاقِه (369) مِنْ مَرَضِهِ، فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنَ الْجُهْدِ وَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّی جَرَتْ دَمْعَتُهَا عَلَی خَدِّهَا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لَهَا، یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا بَعْلَکِ، فَأَوْحَی إِلَیَّ فَأَنْکَحْتُکَهُ، أَمَا عَلِمْتِ یَا فَاطِمَةُ أَنَّ لِکَرَامَةِ اللَّهِ إِیَّاکِ زَوَّجَکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً.
قَالَ:
فَسُرَّتْ بِذَلِکَ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَ اسْتَبْشَرَتْ بِمَا قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَأَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ یَزِیدَهَا مَزِیدَ الْخَیْرِ کُلِّهِ مِنَ الَّذِی قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ وَ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
فَقَالَ:
یَا فَاطِمَةُ لِعَلِیٍّ ثَمَانُ خِصَالٍ، إِیمَانُهُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ عِلْمُهُ وَ حِکْمَتُهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطَاهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ أَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهْیُهُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ قَضَاؤُهُ بِکِتَابِ اللَّهِ.
یَا فَاطِمَةُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ أُعْطِینَا سَبْعَ خِصَالٍ لَمْ یُعْطَهَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ قَبْلَنَا وَ لا یُدْرِکُهَا أَحَدٌ مِنَ الْآخِرِینَ بَعْدَنَا: نَبِیُّنَا خَیْرُ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ أَبُوکِ وَ وَصِیُّنَا خَیْرُ الْأَوْصِیَاءِ وَ هُوَ بَعْلُکِ وَ شَهِیدُنَا سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ هُوَ حَمْزَةُ عَمُّ أَبِیکِ وَ مِنَّا مَنْ لَهُ جَنَاحَانِ یَطِیرُ بِهِمَا فِی الْجَنَّةِ وَ هُوَ جَعْفَرٌ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمَا ابْنَاکِ.
شیخ صدوق در کتاب خصال (370) با چند واسطه از ابو ایّوب انصاری روایت می‌کند که گفت:
یک وقت پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مریض شده و فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها در آن موقعی که رسول خدا دوره‌ی نقاهت را طی می‌کرد برای عیادت پدرش آمد، هنگامی که با آن ضعف و ناتوانی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مواجه شد به قدری حالت گریه به وی دست داد که قطرات اشک به گونه‌ی صورت مبارکش جاری شد.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت زهراء سلام الله علیها فرمود:
خدای علیم توجّهی به زمین کرد و شوهر تو را انتخاب نمود، آنگاه به من وحی کرد تا تو را به نکاح او درآوردم.
ای فاطمه! آیا نمی‌دانی خدا تو را گرامی داشته، زیرا تو را برای علی ازدواج نموده که از لحاظ اسلام آوردن اول و از نظر حلم اعظم و از جهت علم اکثر و اعلم از همه‌ست؟
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها پس از شنیدن این مژده، فوق العاده مسرور شد. پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در نظر گرفت آن خصالی را که خدا به علی بن ابیطالب علیه السلام نصیب کرده بیش از اندازه‌ای که برای فاطمه فرموده بود شرح دهد، لذا فرمود:
ای فاطمه! حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام دارای هشت خصلت است بدین شرح:
1 - به خدا ایمان دارد
2 - دارای علم است
3 - دارای حکمت است
4 - زوجه‌ای مثل تو دارد
5 - دو فرزندی مثل حسن و حسین دارد
6 - دارای مقام امر به معروف می‌باشد
7 - نهی از منکر می‌کند
8 - طبق قرآن مجید قضاوت می‌نماید.
ای فاطمه! ما اهل بیتی هستیم که خدا هفت خصلت به ما عطا کرده، آن هفت خصلت را به احدی قبل از ما عطا نفرموده است و احدی بعد از ما آنها را درک نخواهد کرد، پیغمبر ما، که پدر تو باشد بهترین پیامبران است، وصیّ پیغمبر ما، که شوهرت علی باشد بهترین اوصیاء می‌باشد.
حضرت حمزه که عموی پدر تو می‌باشد بزرگ شهیدان و از ما است. جعفر طیّار که با دو بال خود در بهشت پرواز می‌کند از ما می‌باشد. حسنین که فرزندان و دو سبط این امّت به شمار می‌روند از ما هستند.

 

[روایت شماره] (09)

[الأمالی للصّدوق ] أَبِی وَ الْعَطَّارُ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ أَبِی أَحْمَدَ الْأَزْدِیِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی آخَی بَیْنِی وَ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ زَوَّجَهُ ابْنَتِی مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَی ذَلِکَ مُقَرَّبِی مَلائِکَتِهِ وَ جَعَلَهُ لِی وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً، فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ، مُحِبُّهُ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِی وَ إِنَّ الْمَلائِکَةَ لَتَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ بِمَحَبَّتِهِ.
نیز شیخ صدوق در کتاب امالی (371) با چند واسطه از ابن عبّاس از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
خدای سبحان بین من و علی بن ابیطالب برادری قرار داد، دخترم فاطمه را در بالای آسمان‌های هفت گانه برای علی تزویج نمود و ملائکه‌ی مقرّب را برای این ازدواج شهود قرار داد، علی را وصیّ و خلیفه‌ی من نمود، پس علی از من و من از علی می‌باشم، دوست علی دوست من و دشمن علی دشمن من خواهد بود، ملائکه‌ی مقرّب به وسیله‌ی محبّت علی بن ابیطالب به خدا تقرّب می‌جویند.

 

[روایت شماره] (10)

[الأمالی للصّدوق ] ابْنُ الْوَلِیدِ، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلاءِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام :
دَخَلَتْ أُمُّ أَیْمَنَ عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ فِی مِلْحَفَتِهَا شَیْ‌ءٌ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا مَعَکِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ؟
فَقَالَتْ:
إِنَّ فُلانَةَ أَمْلَکُوهَا فَنَثَرُوا عَلَیْهَا فَأَخَذْتُ مِنْ نِثَارِهَا ثُمَّ بَکَتْ أُمُّ أَیْمَنَ وَ قَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ زَوَّجْتَهَا وَ لَمْ تَنْثُرْ عَلَیْهَا شَیْئاً، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا أُمَّ أَیْمَنَ لِمَ تَکْذِبِینَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ عَلِیّاً علیهما السلام أَمَرَ أَشْجَارَ الْجَنَّةِ أَنْ تَنْثُرَ عَلَیْهِمْ مِنْ حُلِیِّهَا وَ حُلَلِهَا وَ یَاقُوتِهَا وَ دُرِّهَا وَ زُمُرُّدِهَا وَ إِسْتَبْرَقِهَا فَأَخَذُوا مِنْهَا سلام الله علیها ما لا یَعْلَمُونَ وَ لَقَدْ نَحَلَ اللَّهُ طُوبَی فِی مَهْرِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَجَعَلَهَا فِی مَنْزِلِ عَلِیٍّ علیه السلام.
نیز در همان کتاب (372) با چند واسطه از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
یک وقت امّ ایمن در حالی به حضور رسول خدا مشرّف شد و چیزی در میان چادر خود داشت، رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
این چیست که همراه داری؟
گفت:
من به عروسی فلان دختر رفته بودم. این شیئی که من برگرفته‌ام از آن چیزهاییست که برای او نثار کرده بودند.
امّ ایمن پس از این جواب گریان شد و گفت:
یا رسول الله! تو فاطمه را تزویج کردی ولی چیزی برایش نثار ننمودی.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
دروغ مگو! زیرا موقعی که خدای رؤوف، فاطمه را برای علی علیهما السلام تزویج نمود به درختان بهشت دستور داد تا از زیور، حلّه، یاقوت و درّ، زُمرّد و استبرق خود برای آنان نثار کردند و آنان به قدری از آنها برگرفتند که کسی غیر از خدا نمی‌داند، خدا درخت طوبی را در عوض مهریه‌ی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها قرار داده که در منزل بهشتی علی علیه السلام قرار دارد.

 

[روایت شماره] (11)

[تفسیر القمی ] أَبِی، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ:
کَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها لا یَذْکُرُهَا أَحَدٌ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلا أَعْرَضَ عَنْهُ حَتَّی آَیِسَ النَّاسُ مِنْهَا، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ عَلِیٍّ أَسَرَّ إِلَیْهَا فَقَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْتَ أَوْلَی بِمَا تَرَی غَیْرَ أَنَّ نِسَاءَ قُرَیْشٍ تُحَدِّثُنِی عَنْهُ أَنَّهُ رَجُلٌ دَحْدَاحُ الْبَطْنِ، طَوِیلُ الذِّرَاعَیْنِ، ضَخْمُ الْکَرَادِیسِ، أَنْزَعُ عَظِیمُ الْعَیْنَیْنِ وَ السَّکِنَةِ [مشاشار کَمَشَاشِیرِ الْبَعِیر (373ِ)] ضَاحِکُ السِّنِّ، لا مَالَ لَهُ.
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا فَاطِمَةُ أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ أَشْرَفَ عَلَی الدُّنْیَا فَاخْتَارَنِی عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ، ثُمَّ اطَّلَعَ فَاخْتَارَ عَلِیّاً عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ، ثُمَّ اطَّلَعَ فَاخْتَارَکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ؟
یَا فَاطِمَةُ إنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَی صَخْرَةِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ: لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ، فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ: وَ مَنْ وَزِیرِی؟
فَقَالَ:
عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.
فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَیْهَا: إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا وَحْدِی، مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ، فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ: وَ مَنْ وَزِیرِی؟
قَالَ:
عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.
فَلَمَّا جَاوَزْتُ السِّدْرَةَ انْتَهَیْتُ إِلَی عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَی قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ: أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلا أَنَا مُحَمَّدٌ حَبِیبِی، أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ.
فَلَمَّا دَخَلْتُ الْجَنَّةَ رَأَیْتُ فِی الْجَنَّةِ شَجَرَةَ طُوبَی أَصْلُهَا فِی دَارِ عَلِیٍّ وَ مَا فِی الْجَنَّةِ قَصْرٌ وَ لا مَنْزِلٌ إِلا وَ فِیهَا فِتْرٌ مِنْهَا وَ أَعْلاهَا أَسْفَاطُ حُلَلٍ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ یَکُونُ لِلْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ أَلْفُ أَلْفِ سَفَطٍ فِی کُلِّ سَفَطٍ مِائَةُ أَلْفِ حُلَّةٍ مَا فِیهِ حُلَّةٌ تُشْبِهُ الْأُخْرَی عَلَی أَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ هُوَ ثِیَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَسَطُهَا ظِلٌّ مَمْدُودٌ، عَرْضُ الْجَنَّةِ کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ «أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (374) یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ذَلِکَ الظِّلِّ مَسِیرَةَ مِائَةِ عَامٍ فَلا یَقْطَعُهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» (375) وَ أَسْفَلُهَا ثِمَارُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ طَعَامُهُمْ مُتَدَلِّلٌ [مُتَدَلٍ ] فِی بُیُوتِهِمْ یَکُونُ فِی الْقَضِیبِ مِنْهَا مِائَةُ لَوْنٍ مِنَ الْفَاکِهَةِ مِمَّا رَأَیْتُمْ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ مَا لَمْ تَرَوْهُ وَ مَا سَمِعْتُمْ بِهِ وَ مَا لَمْ تَسْمَعُوا مِثْلَهَا وَ کُلَّمَا یُجْتَنَی مِنْهَا شَیْ‌ءٌ نَبَتَتْ مَکَانَهَا أُخْرَی «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ» (376) وَ یَجْرِی نََهْرٌ فِی أَصْلِ تِلْکَ الشَّجَرَةِ تَنْفَجِرُ مِنْهَا الْأَنْهَارُ الْأَرْبَعَةُ «أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی» (377).
یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ أَعْطَانِی فِی عَلِیٍّ سَبْعَ خِصَالٍ: هُوَ أَوَّلُ مَنْ یَنْشَقُّ عَنْهُ الْقَبْرُ مَعِی وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ یَقِفُ مَعِی عَلَی الصِّرَاطِ فَیَقُولُ لِلنَّارِ خُذِی ذَا وَ ذَرِی ذَا وَ أَوَّلُ مَنْ یُکْسَی إذَا کُسِیتُ وَ أَوَّلُ مَنْ یَقِفُ مَعِی عَلَی یَمِینِ الْعَرْشِ وَ أَوَّلُ مَنْ یُقْرِعُ مَعِی بَابَ الْجَنَّةِ وَ أَوَّلُ مَنْ یَسْکُنُ مَعِی عِلِّیِّینَ وَ أَوَّلُ مَنْ یَشْرَبُ مَعِی مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ، «خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ» (378).
یَا فَاطِمَةُ هَذَا مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَلِیّاً فِی الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الْجَنَّةِ إذَا کَانَ فِی الدُّنْیَا لا مَالَ لَهُ.
فَأَمَّا مَا قُلْتَ: إنَّهُ بَطِینٌ، فَإنَّهُ مَمْلُوءٌ مِنْ عِلْمٍ خَصَّهُ اللَّهُ بِهِ وَ أَکْرَمَهُ مِنْ بَیْنِ أُمَّتِی
وَ أَمَّا مَا قُلْتَ: إنَّهُ أَنْزَعُ عَظِیمُ الْعَیْنَیْنِ فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَهُ بِصِفَةِ آدَمَ علیه السلام وَ أَمَّا طُولُ یَدَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ طَوَّلَهَا لِیَقْتُلَ بِهَا أَعْدَاءَهُ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِهِ وَ بِهِ یُظْهِرُ اللَّهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ بِهِ یَفْتَحُ اللَّهُ الْفُتُوحَ وَ یُقَاتِلُ الْمُشْرِکِینَ عَلَی تَنْزِیلِ الْقُرْآنِ وَ الْمُنَافِقِینَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفُسُوقِ عَلَی تَأْوِیلِهِ وَ یُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ یُزَیِّنُ بِهِمَا عَرْشَهُ.
یَا فَاطِمَةُ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلا جَعَلَ لَهُ ذُرِّیَّةً مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِ عَلِیٍّ وَ لَوْلا عَلِیٌّ مَا کَانَتْ لِی ذُرِّیَّةٌ.
فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ، فَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ عِنْدَ ذَلِکَ: وَاللَّهِ مَا کَانَ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ غَیْرُ عَلِیٍّ علیه السلام.
إیضاح: الدّحداح القصیر السمین و اندحَّ بطنه اندحاحاً اتسّع و کل عظمین التقیا فی مفصل فهو کردوس، نحو المنکبین و الرُّکبتین و الورکین و الأنزع هو الّذی انحسر الشعر عن جانبی جبهته و السّکنة کقرحة مقرُّ الرأس من العنق و لم أجد لمشاشار معنی فی اللّغة و لعلّه کان فی الأصل: له مشاش کمشاش البعیر و المشاش رؤوس العظام و لم تکن تلک الفقرة فی بعض النسخ و هو أصوب. (379)
قوله: إلّا و فیها فتر، بالفاء المکسورة: ما بین طرف الإبهام و طرف المشیرة و فی بعضها بالقاف قال الفیروزآبادیُّ: القتر القدر و یحرَّک و فی بعضها قنو بالکسر أی عذق و التدلّل: التدلی و الآسن الآجن المتغیّر و قد مرَّ شرح سائر أجزاء الخبر فی کتاب الفتن و کتاب أحوال أمیرالمؤمنین علیه السلام.
علی بن ابراهیم در تفسیر (380) خود می‌نگارد:
احدی برای خواستگاری حضرت فاطمه سلام الله علیها نزد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نمی‌رفت مگر اینکه آن بزرگوار از او اعراض می‌کرد کار به جایی رسید که مردم عموماً از فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها مأیوس شدند.
وقتی رسول خدا در نظر گرفت که حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای حضرت علی علیه السلام تزویج نماید و با فاطمه‌ی اطهر در این باره مشورت کرد زهرای اطهر سلام الله علیها عرض کرد:
پدر جان! تو راجع به این موضوع بر من مقدّم هستی، ولی در عین حال زنان قریش می‌گویند:
علی شکم بزرگی دارد، ساق دست‌هایش طولانی، بند استخوان‌هایش ضخیم، جلو سرش مو ندارد، چشمان بزرگی دارد، دائماً خنده به لب دارد، مال و ثروتی ندارد.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در جوابش فرمود:
آیا نمیّدانی که خدای علیم توجّهی به زمین کرد و مرا از میان مردان عالم انتخاب نمود، بعداً توجّه دیگری فرمود و علی بن ابیطالب علیه السلام را از میان مردان جهان برگزید، سپس توجّهی نمود و تو را از میان زنان عالمین انتخاب کرد؟
ای فاطمه! موقعی که مرا به آسمان بردند دیدم بر سنگ بیت المقدس نوشته شده:
خدایی غیر از خدای یکتا نیست، محمّد رسول خداست من محمّد را به وسیله‌ی وزیر او تأیید و یاری نموده‌ام، من به جبرئیل گفتم:
وزیر من کیست؟
گفت:
علی بن ابیطالب.
هنگامی که به سدرة المنتهی رسیدم دیدم بر آن نوشته شده:
من خدایی هستم که غیر از من خدایی نیست. محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برگزیده‌ی من است من محمّد را به وسیله‌ی وزیرش تأیید و نصرت کرده‌ام.
گفتم:
جبرئیل، وزیر من کیست؟
گفت:
علی بن ابیطالب، موقعی که از سدرة المنتهی گذشتم و به عرش پروردگار عالم رسیدم، دیدم بر یکی از ستون‌های عرش نوشته شده:
من همان خدایی هستم که غیر از من خدایی نیست محمّد حبیب من می‌باشد، من او را به وسیله‌ی وزیرش تأیید و یاری نموده‌ام.
وقتی داخل بهشت شدم در خت طوبی را دیدم، اصل آن درخت در منزل علی بن ابیطالب علیه السلام بود، هیچ قصر و منزلی در بهشت نیست مگر اینکه یک شاخه از آن درخت در آن وجود دارد، بالای آن درخت سبدهایی برای بنده‌ی مؤمن پُر از سُنْدُس و استبرق وجود دارد که در هر سبدی هزار هزار سبد وجود دارد و در هر سبدی صد هزار حلّه‌ست. این حلّه‌ها دارای رنگ‌های مختلف و به یکدیگر شباهت ندارند که آنها لباس‌های اهل بهشت می‌باشند. در وسط آن سایه‌ایست کشیده شده، پهنای بهشت به قدر پهنای آسمان و زمین است، بهشت برای افرادی آماده شده که به خدا و رسول ایمان داشته باشند.
اگر شخص سواری مدّت صد سال در آن سایه راه طی کند آن سایه تمام نخواهد شد و همین است قول خدا که می‌فرماید:
یعنی سایه‌ی کشیده. میوه‌ی اهل بهشت از زیر آن درخت می‌باشد. غذای اهل بهشت در میان خانه‌هاشان آویزان است. در هر شاخه‌ی از آن درخت، صد رنگ میوه وجود دارد که قسمتی از آن رنگ‌ها را در دنیا دیده و شنیده اید و قسمت دیگر را ندیده و نشنیده اید.
هر گاه از آن میوه‌جات چیده شود میوه‌ی دیگری به جای آن به وجود می‌آید، آن میوه‌ها مقطوع و ممنوع نخواهد شد.
نهری در زیر آن درخت در جریان است که چهار نهر دیگر از آن جاری می‌شود. آن چهار نهر همان است که قرآن در سوره‌ی محمّد آیه‌ی 15 می‌فرماید:
«نهرهایی از آبی که فاسد نمی‌شود، نهرهایی از شیری که طعم آن تغییر نمی‌کند، نهرهایی از شراب که به آشامندگان لذّت می‌دهند، نهرهایی از عسل که تصفیه شده است».
ای فاطمه! خدای رؤوف درباره حضرت علی علیه السلام هفت خصلت فرموده بدین شرح:
علی علیه السلام اوّلین کسیست که با من از قبر خارج خواهد شد.
علی علیه السلام اوّلین کسیست که با من، بر لب صراط می‌ایستد و به آتش می‌گوید:
این شخص را بگیر و آن را رها کن.
علی علیه السلام اوّلین کسیست که بدنش بعد از من پوشیده خواهد شد.
علی علیه السلام اوّلین کسیست که با من در طرف راست عرش توقّف خواهد کرد.
علی علیه السلام اوّلین کسیست که با من درب بهشت را خواهد کوبید.
علی علیه السلام اوّلین کسیست که ساکن علییّن خواهد شد.
علی علیه السلام اوّلین کسیست که با من از شراب سر به مُهر بهشت می‌آشامد. «همان شرابی که مُهر آن از مشک و افراد راغب به آن رغبت پیدا می‌نمایند».
ای فاطمه! خدای رؤوف برای اینکه علی در دنیا ثروتی ندارد، در عالم آخرت بهشت را به وی عطا فرموده است و این نعمت‌ها را برای او آماده کرده‌ست.
امّا اینکه می‌گویی: علی دارای شکم بزرگی است، علی دارای علم مخصوصی است، خدا او را در میان امّت من گرامی داشته‌ست. امّا اینکه می‌گویی: جلو سر علی مو ندارد و چشمانی بزرگ دارد، برای این است که خدا او را به صفت حضرت آدم آفریده‌ست.
علّت اینکه دست‌های علی طولانی می‌باشد آن است که دشمنان خود و دشمنان رسول خدا را به وسیله‌ی آنها به قتل برساند، به وسیله‌ی علیست که خدا دین خود را ظاهر می‌نماید «حتّی اگر مشرکین نپسندند»، به وسیله‌ی علیست که خدا فتح و پیروزی به اسلام می‌دهد و مشرکین را طبق نزول قرآن به قتل می‌رساند.
ستمکاران و پیمان شکنان و فاسقین را که از منافقین باشند به وسیله‌ی تأویل قرآن به قتل خواهد رسانید.
خدا از صلب علی، دو بزرگ جوانان اهل بهشت، که بهشت به وسیله‌ی ایشان زینت می‌شود را، خارج می‌نماید.
ای فاطمه! خدا هیچ پیغمبری را مبعوث ننموده مگر اینکه ذرّیّه و نسل وی را از صلب او قرار داده ولی نسل مرا از صُلب علی قرار داده‌ست.
اگر علی نبود ذرّیّه و نسلی برای من نمی‌بود.
پس از این گفتگوها فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها عرض کرد:
یا رسول الله! من احدی از اهل زمین را بر علی علیه السلام مقدّم نخواهم داشت.
آنگاه پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای حضرت علی علیه السلام تزویج کرد.
ابن عبّاس می‌گوید:
به خدا قسم که غیر از علی کسی لایق و همانند فاطمه نمی‌بود.
توضیح: «دحداح» کسی را گویند که کوتاه قد، چاق باشد و «اندحّ بطنه» یعنی شکم او بزرگ است و «کردوس» در هر جای بدن که دو استخوان در مفصلی با یکدیگر برخورد کنند را «کردوس» گویند مانند:
«منکبین» (سر شانه ها) و «رکبتین» (سر زانوها) و «الورکین» (استخوان ران‌ها که به نشیمنگاه متصّل می‌شود).
و «انزع» کسی را گویند که موهای دو طرف پیشانی او ریخته باشد.
و «السَّکِنَه» محلّ قرار گرفتن سر، روی گردن را گویند.
و «مشاشار» مرحوم علّامه می‌فرماید:
من برای این کلمه (مشاشار) در کتب لغت معنایی نیافتم و شاید در اصل این گونه بوده «له مشاش کمشاش البعیر» و «مشاش» به سر استخوان‌ها که به یکدیگر متصّل می‌شوند گفته می‌شود و این فقره (مشاشار کمشاشیر البعیر) در بعضی نسخه‌ها نیامده و همین هم صحیح‌تر باید باشد.
و امّا در آنجا که رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌فرماید:
«و فیها فِتر» فاء آن را مکسور باید خواند. «فِتر» مابین انگشت سبّابه و ابهام را گویند و در بعضی روایات با قاف آورده‌اند و قاف و تاء را مفتوح خوانده‌اند یعنی «قَتَر» و در بعضی روایات «قِنو» آمده، به معنی «عذق» و «عذق» به معنی شاخه‌ی خرما و مرد زیرک و معانی مختلفی شده‌ست.
و «التدلّل» به معنی دلالت شده، هدایت شده و «الآسن» به معنی متغیّر است.
سپس مرحوم علّامه رحمة الله علیه می‌فرماید:
و بقیّه‌ی لغات غامض این روایت را در کتاب «الفتن» - از کتاب‌های بحارالأنوار - و کتاب زندگانی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قبلاً توضیح داده‌ایم.

 

[روایت شماره] (12)

[الأمالی للصّدوق ] ابْنُ الْوَلِیدِ، عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُقَاتِلٍ، عَنْ حَامِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ هَارُونَ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
لَقَدْ هَمَمْتُ بِتَزْوِیجِ فَاطِمَةَ ابْنَةِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ لَمْ أَتَجَرَّأْ أَنْ أَذْکُرَ ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ وَأنَّّ ذَلِکَ لَیَخْتَلِجُ فِی صَدْرِی لَیْلِی وَ نَهَارِی حَتَّی دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
یَا عَلِیُّ! قُلْتُ: لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
هَلْ لَکَ فِی التَّزْوِیجِ؟ قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ أَعْلَمُ وَ إذَا هُوَ یُرِیدُ أَنْ یُزَوِّجَنِی بَعْضَ نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ إِنِّی لَخَائِفٌ عَلَی فَوْتِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها.
فَمَا شَعَرْتُ بِشَیْ‌ءٍ إِذْ أَتَانِی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ لِی: أَجِبِ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَسْرِعْ، فَمَا رَأَیْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَشَدَّ فَرَحاً مِنْهُ الْیَوْمَ.
قَالَ فَأَتَیْتُهُ مُسْرِعاً فَإذَا هُوَ فِی حُجْرَةِ أُمِّ سَلَمَةَ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیَّ تَهَلَّلَ وَجْهُهُ فَرَحاً وَ تَبَسَّمَ حَتَّی نَظَرْتُ إِلَی بَیَاضِ أَسْنَانِهِ یَبْرُقُ، فَقَالَ:
أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ کَفَانِی مَا قَدْ کَانَ أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ تَزْوِیجِکَ، فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ:
أَتَانِی جَبْرَئِیلُ وَ مَعَهُ مِنْ سُنْبُلِ الْجَنَّةِ وَ قَرَنْفُلِهَا فَنَاوَلَنِیهِمَا، فَأَخَذْتُهُمَا وَ شَمِمْتُهُمَا، فَقُلْتُ: مَا سَبَبُ هَذَا السُّنْبُلِ وَ الْقَرَنْفُلِ؟
فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَمَرَ سُکَّانَ الْجِنَانِ مِنَ الْمَلائِکَةِ وَ مَنْ فِیهَا أَنْ یُزَیِّنُوا الْجِنَانَ کُلَّهَا بِمَغَارِسِهَا وَ أَشْجَارِهَا وَ ثِمَارِهَا وَ قُصُورِهَا وَ أَمَرَ رِیحَهَا فَهَبَّتْ بِأَنْوَاعِ الْعِطْرِ وَ الطِّیبِ وَ أَمَرَ حُورَ عِینِهَا بِالْقِرَاءَةِ فِیهَا بَسُورَةِ «طه وَ طس وَ یس وَ حم عسق»، ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ: أَلا إِنَّ الْیَوْمَ یَوْمُ وَلِیمَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَلا إِنِّی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رِضًی مِنِّی بَعْضُهُمَا لِبَعْضٍ.
ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَحَابَةً بَیْضَاءَ فَقَطَرَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ لُؤْلُئِهَا وَ زَبَرْجَدِهَا وَ یَوَاقِیتِهَا وَ قَامَتِ الْمَلائِکَةُ فَنَثَرَتْ مِنْ سُنْبُلِ الْجَنَّةِ وَ قَرَنْفُلِهَا، هَذَا مِمَّا نَثَرَتِ الْمَلائِکَةُ.
ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَکاً مِنْ مَلائِکَةِ الْجَنَّةِ یُقَالُ لَهُ: رَاحِیلُ وَ لَیْسَ فِی الْمَلائِکَةِ أَبْلَغُ مِنْهُ فَقَالَ:
اخْطُبْ یَا رَاحِیلُ، فَخَطَبَ بِخُطْبَةٍ لَمْ یَسْمَعْ بِمِثْلِهَا أَهْلُ السَّمَاءِ وَ لا أَهْلُ الْأَرْضِ.
ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ: أَلا یَا مَلائِکَتِی وَ سُکَّانَ جَنَّتِی بَارِکُوا عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب حَبِیبِ مُحَمَّدٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، فَقَدْ بَارَکْتُ عَلَیْهِمَا، أَلا إِنِّی قَدْ زَوَّجْتُ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَیَّ مِنْ أَحَبِّ الرِّجَالِ إِلَیَّ بَعْدَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ.
فَقَالَ رَاحِیلُ الْمَلَکُ: یَا رَبِّ وَ مَا بَرَکَتُکَ فِیهِمَا بِأَکْثَرَ مِمَّا رَأَیْنَا لَهُمَا فِی جِنَانِکَ وَ دَارِکَ؟
فَقَالَ عَزَّوَجَلَّ: یَا رَاحِیلُ إِنَّ مِنْ بَرَکَتِی عَلَیْهِمَا أَنْ أَجْمَعَهُمَا عَلَی مَحَبَّتِی وَ أَجْعَلَهُمَا حُجَّةً عَلَی خَلْقِی وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی لاخْلُقَنَّ مِنْهُمَا خَلْقاً وَ لانْشِئَنَّ مِنْهُمَا ذُرِّیَّةً أَجْعَلُهُمْ خُزَّانِی فِی أَرْضِی وَ مَعَادِنَ لِعِلْمِی وَ دُعَاةً إِلَی دِینِی، بِهِمْ أَحْتَجُّ عَلَی خَلْقِی بَعْدَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ.
فَأَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَکْرَمَکَ کَرَامَةً لَمْ یُکْرِمْ بِمِثْلِهَا أَحَداً وَ قَدْ زَوَّجْتُکَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ عَلَی مَا زَوَّجَکَ الرَّحْمَنُ وَ قَدْ رَضِیتُ لَهَا بِمَا رَضِیَ اللَّهُ لَهَا فَدُونَکَ أَهْلَکَ فَإِنَّکَ أَحَقُّ بِهَا مِنِّی وَ لَقَدْ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنَّ الْجَنَّةَ مُشْتَاقَةٌ إِلَیْکُمَا وَ لَوْلا أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدَّرَ أَنْ یُخْرِجَ مِنْکُمَا مَا یَتَّخِذُهُ عَلَی الْخَلْقِ حُجَّةً لاجَابَ فِیکُمَا الْجَنَّةَ وَ أَهْلَهَا، فَنِعْمَ الْأَخُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الْخَتَنُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ أَنْتَ وَ کَفَاکَ بِرِضَی اللَّهِ رِضًی.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ بَلَغَ مِنْ قَدْرِی حَتَّی إِنِّی ذُکِرْتُ فِی الْجَنَّةِ وَ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ فِی مَلائِکَتِهِ؟
فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ إذَا أَکْرَمَ وَلِیَّهُ وَ أَحَبَّهُ أَکْرَمَهُ بِمَا لا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ، فَحَبَاهَا اللَّهُ لَکَ یَا عَلِیُّ، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ» (381) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
آمِینَ.
[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] محمّد بن علیِّ بن الشاهف عن أحمد بن المظفّر، عن محمّد بن زکریّا، عن مهدی بن سابق، عن الرّضا علیه السلام ، عن آبائه: ، عن علیّ علیه السلام مثله.
[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] الدقاق، عن ابن زکریّا القطّان، عن ابن حبیب، عن أحمد بن الحارث، عن أبی معاویة، عن الأعمش، عن الصّادق علیه السلام ، عن آبائه: ، عن علی علیه السلام مثله.
شیخ صدوق در کتاب امالی (382) با چند واسطه از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
من تصمیم گرفتم که با حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ازدواج می‌نمایم ولی جرأت نمی‌کردم این مطلب را با رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در میان بگذارم.
این آرزو شب و روز در سینه‌ی من بود تا اینکه بالاخره به حضور پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شدم. آن حضرت به من فرمود:
یا علی! عرض کردم:
بله یا رسول الله!
فرمود:
تصمیم ازدواج داری؟
گفتم:
رسول خدا بهتر می‌داند، پیغمبر خدا، این منظور را داشت که بعضی از زنان قریش را برایم بگیرد، ولی من این خوف را داشتم که مبادا فاطمه از دستم برود.
زمانی پیامبر خدا، شخصی را نزد من فرستاد و مرا احضار فرمود و من که از شدّت فرح و خوشحالی سر از پا نمی‌شناختم، به حضور آن حضرت مشرّف شدم، دیدم آن برگزیده‌ی خدا به قدری مسرور و خوشحال است که هیچ روزی نبود، در آن موقع آن حضرت در حجره‌ی امّ سلمه بود.
وقتی نظر مبارک آن حضرت به من افتاد صورت مبارکش می‌درخشید، به قدری مسرور و خندان بود که نظر من به سفیدی و درخشندگی دندان‌هایش افتاد.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
یا علی! مژده باد تو را، زیرا خدا آن غم و اندوهی که من درباره‌ی ازدواج تو دارم برطرف کرد.
عرض کردم:
چگونه یا رسول الله؟
فرمود:
جبرئیل نزد من آمد و سُنْبُلْ و قُرُنْفُل (383) بهشتی به من داد، من آنها را گرفتم و بوئیدم، به جبرئیل گفتم:
این سنبل و قرنفل برای چیست؟
گفت:
خدای توانا به ملائک و ساکنین بهشت دستور داده که بهشت را با درخت و میوه و قصرهای آن را زینت نمایند. بادِ بهشت را مأمور کرد تا انواع و اقسام عطر و بوی خوش را در بهشت منتشر نماید.
حورالعین بهشتی را دستور داده که سوره‌ی طه و طواسین (384) و یس و حمعسق را تلاوت کنند سپس منادی از زیر عرش ندا داد:
آگاه باشید که امروز روز ولیمه و عروسی علی بن ابیطالب علیه السلام است، من شما را شاهد می‌گیرم که فاطمه‌ی زهراء دختر محمّد را برای علی بن ابیطالب به رضایت خود تزویج نمودم.
آنگاه خدای رؤوف، ابر سفیدی را فرستاد تا لؤلؤ و زبرجد و یاقوت بر سر ایشان نثار کرد، سپس ملائک برخاستند و از سنبل و قرنفل بهشت نثار نمودند که این سنبل و قرنفل از آنها می‌باشد.
پس از این جریان خدا مَلَکی را که نامش راحیل است و در میان ملائکه خطیبی بلیغ‌تر از او نیست مأموریت داد که خطبه بخواند. راحیل خطبه‌ای خواند که اهل آسمان و زمین نظیر آن را نشنیده بودند، بعداً منادی در بهشت ندا کرد:
ای ملائکه و ساکنین بهشت من! ازدواج علی بن ابیطالب علیه السلام را که حبیب محمّد است با دختر محمّد تبریک بگوئید، زیرا من هم به ایشان تبریک گفته‌ام، آگاه باشید که من بعد از پیامبران محبوب‌ترین زنان را برای محبوب‌ترین مردان تزویج نمودم.
راحیل گفت:
پروردگارا! علاوه بر این برکتی که ما می‌بینیم در بهشت به ایشان داده‌ای، چه برکتی به آنها عطا خواهی کرد؟
خدای رؤوف فرمود:
برکت بیشتری که به ایشان می‌دهم این است که با محبّت من زندگی خواهند کرد و ایشان را برای خلق خود حجّت قرار داده‌ام، به عزّت و جلالم قسم، من مخلوقی از ایشان به وجود می‌آورم و نسلی از ایشان ایجاد می‌کنم که خزانه داران زمین و معدن علم و طرفداران دین می‌باشند، بعد از پیامبران به وسیله‌ی آنان بر خلقم اتمام حجّت می‌نمایم.
مژده باد تو را یا علی! زیرا خدا تو را به قدری گرامی داشته که احدی را نداشته‌ست.
یا علی! من دخترم فاطمه را برای تو تزویج نمودم همان طور که خدای رحمان و رحیم تزویج نموده‌ست.
من به آن چیزی برای زهراء راضی شده‌ام که خدا راضی شده است، اکنون این زن تو است که در اختیار تو می‌باشد، تو از من به وی احقّ و سزاوارتری.
جبرئیل به من خبر داده که بهشت به شما دو نفر مشتاق است، اگر خدای توانا، مقدّر ننموده بود که فرزندانی از شما به وجود بیایند که بر خلق حجّت باشند، دعای بهشت و بهشتیان را در حقّ شما مستجاب می‌کرد و شما را زودتر داخل بهشت می‌کرد.
یا علی! تو بهترین برادر و بهترین داماد و بهترین همدم منی.
یا علی! برای تو همین بس، که خدا از تو راضیست.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید به رسول خدا عرض کردم:
آیا مقام من به جایی رسیده که در بهشت نامی از من برده شود و خدا ملائکه را برای ازدواج من شاهد بگیرد؟ پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خدای رؤوف هر گاه ولیّ و دوست خود را گرامی بدارد به گونه‌ای گرامی می‌دارد که چشمی ندیده و گوشی نشنیده باشد و خدا این مقام را به تو عطا فرموده‌ست.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
«پروردگارا! به من توفیق بده که در برابر نعمت تو شکرگزار باشم».
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آمین.
در عیون اخبار الرّضا علیه السلام جلد 1، صفحه‌ی 222 به سند خود از محمّد بن علی با چند واسطه از امام رضا علیه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش: از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و در همان جلد صفحه‌ی 225 با سند خود از دقّاق با چند واسطه از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش: از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همانند این حدیث را نقل کرده‌اند.

 

[روایت شماره] (13)

[تفسیر فرات بن إبراهیم ] عُقْبَةُ بْنُ مُکْرَمٍ الضَّبِّیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَمْرِو بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ هَارُونَ الطُّوسِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الشَّیْبَانِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام مِثْلَهُ وَ فِی آخِرِهِ: فَإِنَّمَا حَبَاکَ اللَّهُ فِی الْجَنَّةِ بِمَا لا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ، فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام :
«یَا رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی» (385)، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
آمِینَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ وَ یَا خَیْرَ النَّاصِرِینَ.
در تفسیر فرات بن ابراهیم (386) این روایت را با اندک اختلافی که در آخر جلمه «یا ربّ العالمین و یا خیر النّاصرین» آمده را نقل کرده‌ست.

 

[روایت شماره] (14)

[قرب الإسناد ] ابْنُ طَرِیفٍ، عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ:
کَانَ فِرَاشُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ حِینَ دَخَلَتْ عَلَیْهِ إِهَابُ کَبْشٍ إذَا أَرَادَا أَنْ یَنَامَا عَلَیْهِ قَلَّبَاهُ فَنَامَا عَلَی صُوفِهِ،
قَالَ:
وَ کَانَتْ وِسَادَتُهُمَا أَدَماً حَشْوُهَا لِیفٌ،
قَالَ:
وَ کَانَ صَدَاقُهَا دِرْعاً مِنْ حَدِیدٍ.
در کتاب قُرب الاسناد (387) با دو واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
موقعی که فاطمه‌ی اطهر با حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام ازدواج نمود فرش ایشان یک پوست گوسفند بود، هر گاه می‌خواستند روی آن بخوابند آن را برمی گرداندند و روی پشم آن می‌خوابیدند، متکّای آنان از پوستی بود که آن را از لیف خرما پر کرده بود، مهریه‌ی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها یک زره آهنی بود.

 

[روایت شماره] (15)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] أَبُوعَمْرٍو، عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ مُوسَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْمَرْوَزِیِّ، عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام ، عَنْ جَدِّهِ علیه السلام ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ:
لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ أَتَاهُ أُنَاسٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالُوا: إِنَّکَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً بِمَهْرٍ خَسِیسٍ، فَقَالَ:
مَا أَنَا زَوَّجْتُ عَلِیّاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَهُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی، أَوْحَی اللَّهُ إِلَی السِّدْرَةِ أَنِ انْثُرِی مَا عَلَیْکِ فَنَثَرَتِ الدُّرَّ وَ الْجَوْهَرَ وَ الْمَرْجَانَ، فَابْتَدَرَ الْحُورُ الْعِینُ فَالْتَقَطْنَ، فَهُنَّ یَتَهَادَیْنَهُ وَ یَتَفَاخَرْنَ وَ یَقُلْنَ: هَذَا مِنْ نِثَارِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها بِنْتِ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
فَلَمَّا کَانَتْ لَیْلَةُ الزِّفَافِ أَتَی النَّبِیُّ بِبَغْلَتِهِ الشَّهْبَاءِ وَ ثَنَّی عَلَیْهَا قَطِیفَةً وَ قَالَ لِفَاطِمَةَ: ارْکَبِی وَ أَمَرَ سَلْمَانَ أَنْ یَقُودَهَا وَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَسُوقُهَا، فَبَیْنَمَا هُوَ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ إِذْ سَمِعَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَجْبَةً فَإذَا هُوَ بِجَبْرَئِیلَ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً وَ مِیکَائِیلَ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا أَهْبَطَکُمْ إِلَی الْأَرْضِ؟ قَالُوا: جِئْنَا نَزُفُّ فَاطِمَةَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَکَبَّرَ جَبْرَئِیلُ وَ کَبَّرَ مِیکَائِیلُ وَ کَبَّرَتِ الْمَلائِکَةُ وَ کَبَّرَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَوَقَعَ التَّکْبِیرُ عَلَی الْعَرَائِسِ مِنْ تِلْکَ اللَّیْلَةِ.
بیان: الوجبة السقطة مع الهدَّة [أَََ ] و صوت الساقط و فی بعض النسخ وحیة بالحاء المهملة و الیاء المثنّاة و الوحی الکلام الخفیُّ.
شیخ در کتاب امالی (388) با چند واسطه از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام از پدران بزرگوارش: از جابر بن عبدالله انصاری روایت می‌کند که فرمود:
هنگامی که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را برای حضرت علی علیه السلام تزویج نمود گروهی از قریش نزد پیغمبر خدا آمدند و گفتند:
تو فاطمه را با مهریه‌ی اندکی برای علی تزویج کردی!
آن حضرت فرمود:
من فاطمه را برای علی تزویج ننمودم، بلکه آن شبی که خدا مرا معراج برد نزد سدرة المنتهی ازدواج فاطمه را انجام داد و به سدرة المنتهی فرمود:
آنچه را که دُرّ و گوهر و مرجان داری، برای فاطمه‌ی زهراء نثار کن، آنگاه حوریان بهشتی سبقت گرفتند و آنها را جمع نمودند و فخر کردند و گفتند:
اینها از نثارهای فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها می‌باشند.
هنگامی که شب عروسی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها فرا رسید پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم استر خود را آورد و یک پارچه روی آن افکند و به فاطمه فرمود:
سوار شو! آنگاه به سلمان دستور داد تا مهار آن را بکشد و خود آن حضرت آن استر را می‌رانید، در بین راه بود که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم صدایی شنید، ناگاه دید جبرئیل و میکائیل هر کدام با هفتاد هزار ملک آمده‌اند، پیامبر خدا به ایشان فرمود:
برای چه به زمین آمده‌اید؟
گفتند:
ما آمده‌ایم فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را برای علی بن ابیطالب علیه السلام ببریم، سپس جبرئیل و میکائیل و رسول خدا تکبیر گفتند:
از آن موقع به بعد بود که در عروسی‌ها تکبیر می‌گفتند.
بیان: «الوجبة» صدای افتادن با شدّت و یا صدای سقوط کردن را گویند. مرحوم علّامه می‌فرماید و در بعضی از نسخه‌های این روایت به جای «اذ سمع النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وجبة» آمده است: «اذ سمع النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وحیة» یعنی ناگاه پیامبر صدای وحی را شنید و وحی را ایشان این گونه معنی می‌کند:
وحی سخن مخفی را گویند.

 

[روایت شماره] (16)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ، عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ إِلا بَعْدَ مَا أَمَرَنِیَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِتَزْوِیجِهَا.
در کتاب عیون اخبار الرّضا (389) علیه السلام از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
من فاطمه را تزویج نکردم مگر بعد از اینکه خدا به من دستور داد.

 

[روایت شماره] (17)

[عیون أخبارالرّضا علیه السلام ] بِالْأَسَانِیدِ الثَلاثَةِ عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَتَانِی مَلَکٌ فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ لَکَ: قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ فَزَوِّجْهَا مِنْهُ وَ قَدْ أَمَرْتُ شَجَرَةَ طُوبَی أَنْ تَحْمِلَ الدُّرَّ وَ الْیَاقُوتَ وَ الْمَرْجَانَ وَ إِنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ قَدْ فَرِحُوا لِذَلِکَ وَ سَیُولَدُ مِنْهَا وَلَدَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ بِهِمَا یُزَیَّنُ أَهْلُ الْجَنَّةِ، فَأَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنَّکَ خَیْرُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
[صحیفة الرّضا علیه السلام ] عنه مثله.
نیز در همان کتاب (390) از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
ملکی نزد من آمد و گفت:
یا محمّد! خدا تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید:
چون من فاطمه را برای علی تزویج نمودم تو نیز این عمل را انجام بده، من به درخت طوبی دستور داده‌ام دُرّ و یاقوت و مرجان را آماده نماید، اهل آسمان برای این ازدواج مسرور و خوشحال شدند، به زودی دو فرزند از او به وجود می‌آید که بزرگ جوانان اهل بهشت خواهند بود و اهل بهشت به وسیله‌ی ایشان زینت داده می‌شوند. یا محمّد مژده باد تو را که بهترین اوّلین و آخرین خواهی بود.
در صحیفة الرّضا علیه السلام صفحه‌ی 64 مثل این حدیث آمده‌ست.

 

[روایت شماره] (18)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْحَفَّارُ، عَنِ الْجِعَابِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْعِجْلِیِّ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ یَعْقُوبَ، عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْعَلَوِیِّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَطْلُبُنِی فَقَالَ:
أَیْنَ أَخِی یَا أُمَّ أَیْمَنَ؟
قَالَتْ:
وَ مَنْ أَخُوکَ؟
قَالَ:
عَلِیٌّ. قَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ تُزَوِّجُهُ ابْنَتَکَ وَ هُوَ أَخُوکَ،
قَالَ:
نَعَمْ، أَمَا وَاللَّهِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ لَقَدْ زَوَّجْتُهَا کُفْواً شَرِیفاً وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ
شیخ در کتاب امالی (391) با چند واسطه از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
روزی پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به امّ ایمن فرمود:
برادرم کجا است؟
گفت:
برادرت کیست؟
فرمود:
علی.
گفت:
یا رسول الله! تو دختر خود را برای علی تزویج نموده‌ای باز هم به او می‌گویی: برادرم؟
فرمود:
آری، ای امّ ایمن! به خدا قسم که من دخترم را به همسری داده‌ام که در دنیا شریف و بسیار در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبین خواهد بود.

 

[روایت شماره] (19)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْقَزْوِینِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُبَیْشٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی غُنْدَرٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَمْهَرَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها رُبُعَ الدُّنْیَا، فَرُبُعُهَا لَهَا وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ وَ تُدْخِلُ أَوْلِیَاءَهَا الْجَنَّةَ وَ هِیَ الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَی وَ عَلَی مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَی.
نیز در همان کتاب (392) با چند واسطه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
خدای رؤوف یک چهارم از دنیا را مهریه‌ی فاطمه سلام الله علیها قرار داد، بنابراین یک چهارم دنیا مال فاطمه سلام الله علیها می‌باشد، نیز بهشت و دوزخ را مهریه‌ی حضرت زهراء سلام الله علیها قرار داده‌ست.
حضرت زهراء سلام الله علیها دشمنان خویش را در دوزخ و دوستان خود را در بهشت داخل می‌نماید.
فاطمه، صدّیقه‌ی کبراست و قرن‌های گذشته نسبت به وی معرفت داشتند.

 

[روایت شماره] (20)

[قرب الإسناد ] مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِیدِ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیّاً فَاطِمَةَ علیهما السلام عَلَی دِرْعٍ لَهُ حُطَمِیَّةٍ تَسْوَی ثَلاثِینَ دِرْهَماً.
أَقُولُ: سَیَأْتِی فِی تَزْوِیجِ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی، یَخْطُبُ أُمَّ الْفَضْلِ بِنْتَ عَبْدِاللَّهِ الْمَأْمُونِ وَ بَذَلَ لَهَا مِنَ الصَّدَاقِ مَهْرَ جَدَّتِهِ فَاطِمَةَ وَ هُوَ خَمْسُ مِائَةِ دِرْهَمٍ جِیَادٍ.
در کتاب قرب الاسناد (393) با دو واسطه از حضرت صادق آل محمّد روایت می‌کند که فرمود:
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه را برای علی تزویج نمود به یک زره که مساوی با سی درهم بود.
مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
به زودی در باب روایات ازدواج امام جواد علیه السلام می‌آید که می‌فرماید:
همانا محمّد بن علیّ بن موسی: به ازدواج درآورد. امّ الفضل دختر عبدالله مأمون را و صداق او را همان مهریه‌ی جدّه‌ی خود فاطمه سلام الله علیها را قرار داد و آن پانصد درهم جَیّد (نیکو) بود.

 

[روایت شماره] (21)

[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَ وَقْتُ زِفَافِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها اتَّخَذَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم طَعَاماً وَ خَبِیصاً. وَ قَالَ لِعَلِیٍّ ادْعُ النَّاسَ،
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
جِئْتُ إِلَی النَّاسِ فَقُلْتُ: أَجِیبُوا الْوَلِیمَةَ، فَأَقْبَلُوا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَدْخِلْ عَشَرَةً، فَدَخَلُوا وَ قَدَّمَ إِلَیْهِمُ الطَّعَامَ وَ الثَّرِیدَ، فَأَکَلُوا، ثُمَّ أَطْعَمَهُمُ السَّمْنَ وَ التَّمْرَ فَلا یَزْدَادُ الطَّعَامُ إِلا بَرَکَةً فَلَمَّا أَطْعَمَ الرِّجَالَ عَمَدَ إِلَی مَا فَضَلَ مِنْهَا، فَتَفَلَ فِیهَا وَ بَارَکَ عَلَیْهَا وَ بَعَثَ مِنْهَا إِلَی نِسَائِهِ وَ قَالَ قُلْ لَهُنَّ، کُلْنَ وَ أَطْعِمْنَ مَنْ غَشِیَکُنَّ.
ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَعَا بِصَحْفَةٍ فَجَعَلَ فِیهَا نَصِیباً فَقَالَ:
هَذَا لَکَ وَ لِأَهْلِکَ. وَ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ فِی زُمْرَةٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بِهَدِیَّةٍ. فَقَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ: امْلَئِی الْقَعْبَ مَاءً فَقَالَ لِی: یَا عَلِیُّ اشْرَبْ نِصْفَهُ، ثُمَّ قَالَ لِفَاطِمَةَ: اشْرَبِی وَ أَبْقِی، ثُمَّ أَخَذَ الْبَاقِیَ فَصَبَّهُ عَلَی وَجْهِهَا وَ نَحْرِهَا ثُمَّ فَتَحَ السَّلَّةَ فَإذَا فِیهَا کَعْکٌ وَ مَوْزٌ وَ زَبِیبٌ، فَقَالَ:
هَذَا هَدِیَّةُ جَبْرَئِیلَ ثُمَّ أَقْلَبَ مِنْ یَدِهِ سَفَرْجَلَةً فَشَقَّهَا نِصْفَیْنِ وَ أَعْطَی عَلِیّاً وَ قَالَ:
هَذِهِ هَدِیَّةٌ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَیْکُمَا وَ أَعْطَی عَلِیّاً نِصْفاً وَ فَاطِمَةَ نِصْفاً.
در کتاب خرائج (394) می‌نگارد:
هنگامی که وقت عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها فرا رسید پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم غذایی از خرما و روغن را که آن را خبیص می‌گویند تهیّه کرد و به حضرت علی علیه السلام فرمود:
مردم را برای ولیمه‌ی حضرت فاطمه دعوت کن.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌گوید:
من نزدم مردم آمدم و گفتم:
بیایید و از ولیمه‌ی عروسی استفاده نمائید. وقتی مردم آمدند رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ده نفر، ده نفر بر سر سفره حاضر شوند، پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از اینکه غذا به آنان داد، روغن و خرما هم به ایشان عطا کرد. غذا همچنان برکت می‌کرد.
هنگامی که غذای مردها را داد، متوجّه غذا شد و آب دهان خود را بر آن زد و از خدا خواست که به آن برکت دهد، از آن غذا برای زنانش فرستاد و فرمود بخورید.
سپس پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کاسه‌ای خواست و مقداری غذا در میان آن ریخت و به من فرمود:
این غذا برای تو و زوجه‌ات می‌باشد.
آنگاه جبرئیل با گروهی از ملائکه نازل شدند و هدیه‌ای آوردند.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به اُمّ سلمه فرمود:
این ظرف را پر از آب کن، بعداً به من فرمود:
یا علی! نصف این آب را بیاشام. سپس به فاطمه فرمود:
تو نیز مقداری از این آب را بیاشام.
آنگاه پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مابقی آن آب را گرفت و به صورت و گلوی فاطمه سلام الله علیها پاشید.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از این جریان سبدی را باز کرد و مقداری نان قندی و موز و کشمش در میان آن بود، فرمود:
اینها هدیه‌ی جبرئیل است، سپس یک گلابی را، دو قسمت نمود، یک قسمت آن را به علی علیه السلام و قسمت دیگرش رابه فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها عطا کرد و فرمود:
این هدیه‌ایست از بهشت.

 

[روایت شماره] (22)

[المناقب لابن شهرآشوب ] ابْنُ عَبَّاسٍ وَ ابْنُ مَسْعودٍ وَ جَابِرٌ وَ الْبَرَاءُ وَ أَنَسٌ وَ أُمُّ سَلَمَةَ وَ السُّدِّیُّ وَ ابْنُ سِیرِینَ وَ الْبَاقِرُ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» (395) قَالُوا: هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: «وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً» الْقَائِمُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لِأَنَّهُ لَمْ یَجْتَمِعْ نَسَبٌ وَ سَبَبٌ فِی الصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ إِلا لَهُ فَلِأَجْلِ ذَلِکَ اسْتَحَقَّ الْمِیرَاثَ بِالنَّسَبِ وَ السَّبَبِ وَ فِی رِوَایَة «الْبَشَرُ» الرَّسُولُ وَ «النَّسَبُ» فَاطِمَةُ وَ «الصِّهْرُ» عَلِیٌّ علیه السلام.
تَفْسِیرُ الثَّعْلَبِیِّ،
قَالَ ابْنُ سِیرِینَ: نَزَلَتْ فِی النَّبِیِّ وَ عَلِیٍّ زَوْجِ فَاطِمَةَ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّهِ وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ، فَکَانَ نَسَباً وَ صِهْراً.
ابْنُ الْحَجَّاجِ
بِالْمُصْطَفَی وَ بِصِهْرِهِ وَ وَصِیِّهِ یَوْمَ الْغَدِیرِ
کَعْبُ بْنُ زُهَیْرِ: صِهْرُ النَّبِیِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ کُلِّهِمْ
الصَّادِقُ علیه السلام أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قُلْ لِفَاطِمَةَ لا تَعْصِی عَلِیّاً فَإنَّهُ إِنْ غَضِبَ غَضِبْتُ لِغَضَبِهِ.
عُوتِبَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ فَقَالَ:
لَوْ لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَا کَانَ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ وَ فِی خَبَرٍ: لَوْلاکَ لمّا لَهَا کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ.
الْمُفَضَّلُ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
لَوْلا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَکُنْ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
وَ قَالُوا: تَزَوَّجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنَ الشَّیْخَیْنِ وَ زَوَّجَ مِنْ عُثْمَانَ بِنْتَیْنِ؟ قُلْنَا: التَّزْوِیجُ لا یَدُلُّ عَلَی الْفَضْلِ وَ إِنَّمَا هُوَ مَبْنِیٌّ عَلَی إِظْهَارِ الشَّهَادَتَیْنِ ثُمَّ إنَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تَزَوَّجَ فِی جَمَاعَةٍ وَ أَمَّا عُثْمَانُ فَفِی زَوَاجِهِ خِلافٌ کَثِیرٌ وَ أَنَّهُ کَانَ زَوَّجَهُمَا مِنْ کَافِرَیْنِ قَبْلَهُ وَ لَیْسَتْ حُکْمُ فَاطِمَةَ مِثْلَ ذَلِکَ لِأَنَّهَا وَلِیدَةُ الْإِسْلامِ وَ مِنْ أَهْلِ الْعَبَاءِ وَ الْمُبَاهَلَةِ وَ الْمُهَاجَرَةِ فِی أَصْعَبِ وَقْتٍ. وَ وَرَدَ فِیهَا آیَةُ التَّطْهِیرِ وَ افْتَخَرَ جَبْرَئِیلُ بِکَوْنِهِ مِنْهُمْ وَ شَهِدَ اللَّهُ لَهُمْ بِالصِّدْقِ وَ لَهَا أُمُومَةُ الْأَئِمَّةِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مِنْهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَقِبُ الرسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ زَوْجُهَا مِنْ أَصْلِهَا وَ لَیْسَ بِأَجْنَبِیٍّ وَ أَمَّا الشَّیْخَانِ فَقَدْ تَوَسَّلا إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِذَلِکَ وَ أَمَّا عَلِیٌّ فَتَوَّسَلَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَیْهِ بَعْدَ مَا رَدَّ خِطْبَتَهُمَا وَ الْعَاقِدُ بَیْنَهُمَا هُوَ اللَّهُ تَعَالَی وَ الْقَابِلُ جَبْرَئِیلُ وَ الْخَاطِبُ رَاحِیلُ وَ الشُّهُودُ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ صَاحِبُ النِّثَارِ رِضْوَانُ وَ طَبَقُ النِّثَارِ شَجَرَةُ طُوبَی وَ النِّثَارُ الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ الْمَرْجَانُ وَ الرَّسُولُ هُوَ الْمَشَّاطَةُ وَ أَسْمَاءُ صَاحِبَةُ الْحَجَلَةِ وَ وَلِیدُ هَذَا النِّکَاحِ الْأَئِمَّةُ:
ابْنُ شَاهِینٍ الْمَرْوَزِیُّ فِی کِتَابِ فَضَائِلِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ أَبِی بُرَیْدَةَ، عَنْ أَبِیهِ وَ الْبَلاذُرِیُّ فِی التَّارِیخِ بِأَسَانِیدِهِ أَنَّ أَبَابَکْرٍ خَطَبَ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ:
أَنْتَظِرُ لَهَا الْقَضَاءَ. ثُمَّ خَطَبَ إِلَیْهِ عُمَرُ، فَقَالَ:
أَنْتَظِرُ لَهَا الْقَضَاءَ الْخَبَرَ.
مُسْنَدُ أَحْمَدَ وَ فَضَائِلُهُ وَ سُنَنُ أَبِی دَاوُدَ وَ إِبَانَةُ ابْنِ بَطَّةَ وَ تَارِیخُ الْخَطِیبِ وَ کِتَابُ ابْنِ شَاهِینٍ وَ اللَّفْظُ لَهُ بِالْإِسْنَادِ عَنْ خَالِدٍ الْحِذَاءِ وَ أَبِی أَیُّوبَ وَ عِکْرِمَةَ وَ أَبِی نَجِیحٍ وَ عُبَیْدَةَ بْنِ سُلَیْمَانَ کُلُّهُمْ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ لَمَّا زَوَّجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ عَلِیّاً قَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَعْطِهَا شَیْئاً،
قَالَ:
مَا عِنْدِی شَیْ‌ءٌ،
قَالَ:
فَأَیْنَ دِرْعُکَ الْحُطَمِیَّةُ وَ فِی رِوَایَةِ غَیْرِهِ أَنَّهُ قَالَ:
عَلِیٌّ عِنْدِی قَالَ:
فَأَعْطِهَا إِیَّاهَا.
تارِیخَیِ الْخَطِیبِ وَ الْبَلاذُرِیِّ وَ حِلْیَةِ أَبِی نُعَیْمٍ وَ إِبَانَةِ الْعُکْبَرِیِّ: سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنِ الثَّوْرِیِّ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ:
أَصَابَ فَاطِمَةَ صَبِیحَةَ یَوْمِ الْعُرْسِ رِعْدَةٌ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا فَاطِمَةُ زَوَّجْتُکِ سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَ إنَّهُ فِی الْآخِرَةِ مَمِِنَ الصَّالِحِینَ، یَا فَاطِمَةُ لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ أُمْلِکَکِ [یُمْلِکَکِ ] بِعَلِیٍّ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی جَبْرَئِیلَ فَقَامَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَصَفَّ الْمَلائِکَةَ صُفُوفاً ثُمَّ خَطَبَ عَلَیْهِمْ فَزَوَّجَکِ مِنْ عَلِیٍّ، ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ شَجَرَ الْجِنَانِ فَحَمَلَتِ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ، ثُمَّ أَمَرَهَا فَنَثَرَتْهُ عَلَی الْمَلائِکَةِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَیْئاً أَکْثَرَ مِمَّا أَخَذَ غَیْرُهُ افْتَخَرَ بِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: لَقَدْ کَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَفْتَخِرُ عَلَی النِّسَاءِ لِأَنَّهَا مَنْ خَطَبَ عَلَیْهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام.
وَ قَدِ اشْتَهَرَ فِی الصِّحَاحِ بِالْأَسَانِیدِ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ ابْنِ مَسْعودٍ وَ جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ وَ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ وَ أُمِّ سَلَمَةَ بِأَلْفَاظٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ معانی [مَعَانٍ ] مُتَّفِقَةٍ أَنَّ أَبَابَکْرٍ وَ عُمَرَ خَطَبَا إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَی، فَرَدَّهُمَا.
وَ رَوَی أَحْمَدُ فِی الْفَضَائِلِ عَنْ بُرَیْدَةَ أَنَّ أَبَابَکْرٍ وَ عُمَرَ خَطَبَا إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ فَقَالَ إِنَّهَا صَغِیرَةٌ.
وَ رَوَی ابْنُ بَطَّةَ فِی الْإِبَانَةِ أَنَّهُ خَطَبَهَا عَبْدُالرَّحْمَنِ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ فِی رِوَایَةِ غَیْرِهِ أَنَّهُ قَالَ بِکَذَا مِنَ الْمَهْرِ فَغَضِبَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ مَدَّ یَدَهُ إِلَی حَصًی فَرَفَعَهَا فَسَبَّحَتْ فِی یَدِهِ فَجَعَلَهَا فِی ذَیْلِهِ فَصَارَتْ دُرّاً وَ مَرْجَاناً یُعَرِّضُ بِهِ جَوَابَ الْمَهْرِ.
وَ لَمَّا خَطَبَ عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ:
سَمِعْتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ کُلُّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ مُنْقَطِعٌ إِلا سَبَبِی وَ نَسَبِی، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَمَّا السَّبَبُ فَقَدْ سَبَّبَ اللَّهُ وَ أَمَّا النَّسَبُ فَقَدْ قَرَّبَ اللَّهُ وَ هَشَّ وَ بَشَّ فِی وَجْهِهِ وَ قَالَ:
أَلَکَ شَیْ‌ءٌ أُزَوِّجُکَ مِنْهَا؟
فَقَالَ:
لا یَخْفَی عَلَیْکَ حَالِی إِنَّ لِی فَرَساً وَ بَغْلاً وَ سَیْفاً وَ دِرْعاً. فَقَالَ:
بِعِ الدِّرْعَ.
وَ رُوِیَ أَنَّهُ أَتَی سَلْمَانُ إِلَیْهِ وَ قَالَ:
أَجِبْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْه قَالَ:
أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ زَوَّجَکَ بِهَا فِی السَّمَاءِ قَبْلَ أَنْ أُزَوِّجَکَهَا فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ أَتَانِی مَلَکٌ وَ قَالَ:
أَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ بِاجْتِمَاعِ الشَّمْلِ وَ طَهَارَةِ النَّسْلِ، قُلْتُ: وَ مَا اسْمُکَ؟
قَالَ:
نَسْطَائِیلُ مِنْ مُوَکَّلِی قَوَائِمِ الْعَرْشِ، سَأَلْتُ اللَّهَ هَذِهِ الْبِشَارَةَ وَ جَبْرَئِیلُ عَلَی أَثَرِی.
أَبُوبُرَیْدَةَ، عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام خَطَبَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَرْحَباً وَ أَهْلاً، فَقِیلَ لِعَلِیٍّ: یَکْفِیکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إحْدَاهُمَا: أَعْطَاکَ الْأَهْلَ وَ أَعْطَاکَ الرَّحْبَ.
ابْنُ بَطَّةَ وَ ابْنُ الْمُؤَذِّنِ وَ السَّمْعَانِیُّ فِی کُتُبِهِمْ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالا: بَیْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَالِسٌ إِذْ جَاءَ عَلِیٌّ فَقَالَ:
یَا عَلِیُّ مَا جَاءَ بِکَ؟
قَالَ:
جِئْتُ أُسَلِّمُ عَلَیْکَ،
قَالَ:
هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَکَ فَاطِمَةَ وَ أَشْهَدَ عَلَی تَزْوِیجِهَا أَرْبَعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی شَجَرَةِ طُوبَی أَنِ انْثُرِی عَلَیْهِمُ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتَ، فَنَثَرَتْ عَلَیْهِمُ الدُّرَّ وَ الْیَاقُوتَ فَابْتَدَرْنَ إِلَیْهِ الْحُورُ الْعِینُ یَلْتَقِطْنَ فِی أَطْبَاقِ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ هُنَّ یَتَهَادَیْنَهُ بَیْنَهُنَّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ کَانُوا یَتَهَادَوْنَ وَ یَقُولُونَ هَذِهِ تُحْفَةُ خَیْرِ النِّسَاءِ.
وَ فِی رِوَایَةِ ابْنِ بَطَّةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ: فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ شَیْئاً أَکْثَرَ مِمَّا أَخَذَ صَاحِبُهُ أَوْ أَحْسَنَ افْتَخَرَ بِهِ عَلَی صَاحِبِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
ابْنُ مَرْدَوَیْهِ فِی کِتَابِهِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ:
لَمَّا تَزَوَّجَ عَلِیٌّ فَاطِمَةَ تَنَاثَرَ ثِمَارُ الْجَنَّةِ عَلَی الْمَلائِکَةِ.
عَبْدُالرَّزَّاقِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أُمِّ أَیْمَنَ فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
وَ عَقَدَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ فِی السَّمَاءِ نِکَاحَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ، فَکَانَ جَبْرَئِیلُ الْمُتَکَلِّمَ عَنْ عَلِیٍّ وَ مِیکَائِیلُ الرَّادَّ عَنِّی.
وَ فِی حَدِیثِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی جَبْرَئِیلَ: زَوِّجِ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ کَانَ الْوَلِیُّ اللَّهَ وَ الْخَطِیبُ جَبْرَئِیلَ وَ الْمُنَادِی مِیکَائِیلَ وَ الدَّاعِی إِسْرَافِیلَ وَ النَّاثِرُ عِزْرَائِیلَ وَ الشُّهُودُ مَلائِکَةَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ ثُمَّ أَوْحَی إِلَی شَجَرَةِ طُوبَی أَنِ انْثُرِی مَا عَلَیْکِ، فَنَثَرَتِ الدُّرَّ الْأَبْیَضَ وَ الْیَاقُوتَ الْأَحْمَرَ وَ الزَّبَرْجَدَ الْأَخْضَرَ وَ اللُّؤْلُؤَ الرَّطْبَ، فَبَادَرْنَ الْحُورُ الْعِینُ یَلْتَقِطْنَ وَ یَهْدِینَ بَعْضُهُنَّ إِلَی بَعْضٍ.
الصَّادِقُ علیه السلام فِی خَبَرٍ: أَنَّهُ دَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ کَفَانِی مَا کَانَ هَمَّنِی (396) مِنْ تَزْوِیجِکَ.
ثُمَّ ذَکَرَ ابْنُ شَهْرَآشُوبَ مُخْتَصَراً مِمَّا مَرَّ بِرِوَایَةِ الصَّدُوقِ؛ ثُمَّ قَالَ:
وَ قَدْ جَاءَ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ أَنَّهُ خَطَبَ رَاحِیلُ فِی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ فِی جَمْعٍ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ، فَقَالَ:
الْحَمْدُلِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ أَوَّلِیَّةِ الْأَوَّلِینَ، الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ الْعَالَمِینَ، نَحْمَدُهُ إِذْ جَعَلَنَا مَلائِکَةً رُوحَانِیِّینَ وَ بِرُبُوبِیَّتِهِ مُذْعِنِینَ وَ لَهُ عَلَی مَا أَنْعَمَ عَلَیْنَا شَاکِرِینَ حَجَبَنَا مِنَ الذُّنُوبِ وَ سَتَرَنَا مِنَ الْعُیُوبِ، أَسْکَنَنَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ قَرَّبَنَا إِلَی السُّرَادِقَاتِ وَ حَجَبَ عَنَّا النَّهْمَ لِلشَّهَوَاتِ وَ جَعَلَ نَهْمَتَنَا (397) وَ شَهْوَتَنَا فِی تَقْدِیسِهِ وَ تَسْبِیحِهِ، الْبَاسِطِ رَحْمَتَهُ، الْوَاهِبِ نِعْمَتَهُ، جَلَّ عَنْ إِلْحَادِ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ تَعَالَی بِعَظَمَتِهِ عَنْ إِفْکِ الْمُلْحِدِینَ ثُمَّ قَالَ بَعْدَ کَلامٍ اخْتَارَ الْمَلِکُ الْجَبَّارُ صَفْوَةَ کَرَمِهِ وَ عَبْدَ عَظَمَتِهِ لِأَمَتِهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ، بِنْتِ خَیْرِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ، فَوَصَلَ حَبْلَهُ بِحَبْلِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِهِ وَ صَاحِبِهِ، الْمُصَدِّقِ دَعْوَتَهُ، الْمُبَادِرِ إِلَی کَلِمَتِهِ؛ عَلِیٍّ الْوَصُولِ بِفَاطِمَةَ الْبَتُولِ ابْنَةِ الرَّسُولِ.
وَ رُوِیَ أَنَّ جَبْرَئِیلَ رَوَی عَنِ اللَّهِ تَعَالَی عَقِیبَهَا قَوْلَهُ عَزَّوَجَلَّ: الْحَمْدُ رِدَائِی وَ الْعَظَمَةُ کِبْرِیَائِی وَ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ عَبِیدِی وَ إِمَائِی زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ أَمَتِی مِنْ عَلِیٍّ صَفْوَتِی، اشْهَدُوا مَلائِکَتِی.
وَ کَانَ بَیْنَ تَزْوِیجِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةَ علیهما السلام فِی السَّمَاءِ إِلَی تَزْوِیجِهِمَا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعِینَ یَوْماً، زَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ عَلِیٍّ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَ السَّادِسِ مِنْهُ.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (398) با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که راجع به معنای آیه‌ی 54 سوره‌ی فرقان که می‌فرماید:
«خدا آن خداییست که بشری را از آب آفرید و آن را نسب و نسل و داماد قرار داد» فرمود:
منظور از این افراد، حضرت محمّد و علی و حسن و حسین: و حضرت قائم. در آخرالزّمان است، زیرا در میان صحابه نسب و سبب و قرابت جمع نشد مگر برای آن حضرت، بدین جهت است که میراث به وسیله‌ی نسب و سبب به افراد می‌رسد.
بنا بر روایتی، منظور از کلمه‌ی بشر که در این آیه‌ی شریفه است حضرت رسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و مقصود از نسب، حضرت فاطمه سلام الله علیها و منظور از کلمه‌ی صهر، حضرت علی علیه السلام می‌باشد.
در تفسیر ثعلبی از ابن سیرین نقل کرده که گفت:
این آیه (آیه‌ی 54 از سوره‌ی فرقان) در مورد پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت علی علیه السلام ، همسر حضرت فاطمه سلام الله علیها (که پسر عموی پیامبر و شوهر دختر اوست) نازل شد. (پس منظور از) «نسباً» و «صهراً» در این آیه، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. (و نسباً به معنی قوم و خویش نسبیست و صهراً به معنی داماد است).
و ابن حجّاج گفته: اوست داماد مصطفی و وصیّ او در روز غدیر و کعب بن زهیر گفته (حضرت علی علیه السلام ) داماد پیامبر و بهتر از همه‌ی مردم است.
و امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند تعالی وحی فرستاد به رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که به فاطمه سلام الله علیها بگو: نافرمانی علی را مکن، همانا اگر او غضب کند من به غضب او غضب می‌کنم.
(وقتی عدّه ای) پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها ملامت کردند، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در جواب فرمود:
اگر خداوند علیّ بن ابیطالب علیه السلام را خلق نفرموده بود، همتایی برای فاطمه سلام الله علیها نبود.
و در خبر دیگری آمده:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم (خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام ) فرمود:
اگر تو نبودی هرگز کُفو و همتایی برای فاطمه در روی زمین یافت نمی‌شد.
مفضّل از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
اگر خداوند متعال حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خلق نکرده بود برای فاطمه سلام الله علیها بر روی زمین از خلقت آدم (تا انقراض عالم) همتایی وجود نداشت.
و عدّه‌ای گفته‌اند (شاید منظور سنّی‌ها باشند) : پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دو دختر خود را به ازدواج شیخین (ابوبکر و عمر) و عثمان درآورد، (و این مطلب را دلیل بر فضیلت آنها می‌دانند) امّا ما در جواب آنان می‌گوییم:
ازدواج (با دختران رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) دلیل بر فضیلت نیست، بلکه ملاک ازدواج اظهار شهادتین است. (یعنی هر کس اظهار به شهادتین کند دختران مسلمین بر او حلال می‌شوند) سپس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به ازدواج گروهی درآورد دختران خود (پس از اظهار شهادت آنها) و امّا در مورد اینکه عثمان با یکی از دختران رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ازدواج کرده باشد اختلاف بسیار زیاد است، (و امّا در مورد آن دو نفر) همانا پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آن دو دختر خود را به تزویج دو کافر درآورده بود قبل از اسلام و حکم فاطمه مثل آنها نیست، زیرا او (حضرت زهرا سلام الله علیها) متولّد اسلام است (یعنی پس از بعثت رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متولّد شد، نه در زمان جاهلیّت) و همچنین آن بزرگوار یکی از اهل کساء می‌باشد که در مباهله بود و همچنین آن بانو در سخت‌ترین زمان‌ها (با پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) هجرت فرمود و در مورد ایشان آیه‌ی تطهیر نازل شد و جبرئیل افتخار می‌کرد که او نیز یکی از اصحاب کساء است و خداوند به صدق و درستی آنها شهادت داده و از ویژگی‌های منحصر به فرد ایشان این است که مادر ائمّه: است تا روز قیامت که از بین آن ائمّه: ، حسن و حسین علیهما السلام می‌باشند که از صلب رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌باشند و ایشان است (حضرت فاطمه سلام الله علیها) سرور زنان دو جهان و شوهرشان از اصل ایشان می‌باشد (یعنی هر دو از یک شجره‌ی طیّبه می‌باشند و آن نسل بنی هاشم است) و اجنبی (غریب) نیست.
امّا ابوبکر و عمر به واسطه‌ی دختری که به رسول خدا دادند خود را به پیامبر نزدیک کردند در حالی که درباره‌ی حضرت علی علیه السلام چنین نبوده، زیرا خود رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از جواب رَد دادن به آن دو (ابوبکر و عمر) دخترشان را به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تزویج نمودند.
عاقد بین آن دو بزرگوار خداوند متعال است و جبرئیل طرف قبول بود و خواننده‌ی خطبه ملکی به نام راحیل بود و شهود این عقد حاملان عرش الهی بودند و رضوان نثار کننده بود و طبق نثار درخت طوبی بود و نثار، درّ و یاقوت و مرجان بود و رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شانه کننده‌ی موهای عروس بود و امور حجله به دست اسماء بود و نتیجه‌ی این نکاح ائمّه‌ی معصومین: بودند.
ابن شاهین مروزی در کتاب فضائل فاطمه سلام الله علیها با اسناد خود از حسین بن واقد خود نقل کرده که او از ابی بُریده و او از پدرش و بلاذری در کتاب تاریخ با اسناد خود نقل کرده که ابابکر، فاطمه سلام الله علیها را از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگاری کرد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
من برای فاطمه در انتظار تقدیر و قضا و قدر هستم. پس عمر خواستگاری کرد، پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او نیز فرمود:
من برای او در انتظار قضا و قدر هستم.
در کتاب مسند احمد حنبل در قسمت فضائل آن کتاب و در کتاب سنن ابی داود و ابانة ابن بطّة و در تاریخ خطیب و کتاب ابن شاهین، عبیدة بن سلیمان که همه‌ی اینها از ابن عبّاس روایت کردند:
زمانی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به عقد حضرت علی علیه السلام درآورد، پیامبر به او فرمود:
به همسرت چیزی ببخش عرض کرد:
نزد من چیزی نیست.
فرمود:
زره حطمیّه‌ات کجاست؟
و در روایت غیر ابن عبّاس آمده است که وقتی پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سؤال کرد زره‌ات کجاست؟
عرض کرد:
نزد من است، پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آن را به فاطمه سلام الله علیها ببخش.
در دو کتاب تاریخ خطیب (بغدادی) و بلاذری و در کتاب حلیه‌ی ابی نُعیم و ابانة العُکْبَری آمده است: سفیان ثوری از اعمش روایت کرده که از ثوری نقل کرده و او از علقمه و او از ابن مسعود نقل کرد که گفت:
در صبح روز عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها، غم و اندوهی بر حضرتش عارض شد، پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
ای فاطمه! من تو را به ازدواج کسی درآوردم که در دنیا آقا و سرور خلائق است و در آخرت از صالحین است، ای فاطمه! چون خداوند متعال اراده کرد که تو را به ازدواج علی علیه السلام درآورد به جبرئیل امر فرمود تا در آسمان چهارم بایستد و به صف کند ملائکه را در صفوفی، پس جبرئیل برای ملائکه خطبه‌ای خواند و تو را به ازدواج علی علیه السلام درآورد، پس خداوند سبحان به درختان بهشتی امر کرد تا مزیّن شوند به حلّه‌های بهشتی و آن درختان از خود لؤلؤ و مرجان بر ملائکه نثار کردند، پس هر کدام از آنها بیشترین تعداد از نثارها را برداشت در روز قیامت به دیگر ملائکه افتخار می‌کند، امّ سلمه گوید:
فاطمه سلام الله علیها همیشه افتخار می‌کرد بر زنان دیگر که او اوّلین کسیست که خطبه‌ی عقد او را جبرئیل خوانده‌ست.
و مشهور است در کتاب‌های صحاح اهل سنّت که آنها با اسناد خود از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ابن عبّاس و ابن مسعود و جابر بن عبدالله انصاری و انس بن مالک و براء بن عازب و امّ سلمه که همگی آنها با الفاظ و تعابیر مختلف متّفقاً گفته‌اند:
همانا ابابکر و عمر از پیامبر فاطمه را خواستگاری نمودند، امّا در هر بار پیامبر جواب ردّ به آنها می‌داد.
و احمد (حنبل) در کتاب فضائل از بریده روایت کرده که ابابکر و عمر از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه علیه السلام را خواستگاری نمودند، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آنها فرمود:
او (برای ازدواج) کوچک است.
و ابن بطّه در کتاب الابانه روایت کرده:
عبدالرّحمن از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را خواستگاری نمود و آن حضرت جواب او را نداد.
و در روایت دیگری که از غیر ابن بطّه روایت شده آمده:
وقتی عبدالرّحمن جواب ردّ شنید عرض کرد:
من فلان مبلغ را مِهر او می‌کنم، پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم غضب نمود و دست مبارک را دراز کرد و مشتی ریگ برداشت و آنها را در مشت او قرار داد، پس آن ریگ‌ها به درّ و مرجان تبدیل شد و با این کار حضرت جواب او را دادند.
و چون حضرت علی علیه السلام خواستگاری کرد، عرض کرد:
ای رسول خدا! شنیده‌ام که فرموده اید هر سبب و نسبی منقطع است مگر سبب و نسب من، پس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
امّا سبب که از جانب خداوند است و امّا نسب نیز چیزیست که خداوند اسباب آن را فراهم می‌کند. پس از آن خندید و با مهربانی و بشارت در صورت او نگاه کرد و فرمود:
آیا چیزی داری تا تو را به ازدواج فاطمه درآورم؟
حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
ای رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حال من و دارایی من بر تو مخفی نیست، همانا اسبی دارم و قاطری و شمشیری و زرهی، پس حضرت فرمود:
زره را بفروش.
و روایت شده که سلمان خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد و عرض کرد:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را دریاب، پس چون آن حضرت، خدمت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رسید حضرت فرمود:
ای علی! بشارت باد بر تو که همانا خداوند او را به تزویج تو درآورد در آسمان، قبل از آنکه من شما را به ازدواج یکدیگر درآوردم در زمین و فرشته‌ای نزد من آمد و عرض کرد:
ای محمّد! بشارت بده به اجتماع جمع آنان و طهارت نسل آنها، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌فرماید به آن فرشته گفتم:
نام تو چیست؟
عرض کرد:
نسطائیل و من یکی از موکّلین ستون‌های عرش الهی می‌باشم. از خدا خواستم افتخار رساندن این بشارت را به من عنایت فرماید و جبرئیل نیز از پشت سر من می‌آید.
ابوبریده از پدرش نقل کرد که حضرت علی علیه السلام حضرت فاطمه سلام الله علیها را از رسول الله خواستگاری نمود، پس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خوش آمدی. خانه، خانه‌ی توست. پس شخصی به حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
کفایت می‌کند تو را از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یکی از این دو مورد:
اوّل اینکه به تو اصل خود (دخترش) را عطا فرمود و دوّم اینکه به تو مرحبا و خوش آمد گفت.
ابن بطّه و ابن مؤذّن و سمعانی همگی در کتاب هایشان از ابن عبّاس و انس بن مالک روایت کرده‌اند که آنها گفتند:
ما خدمت رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودیم که حضرت علی علیه السلام آمد. پس رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
ای علی به چه منظور نزد ما آمدی؟
عرض کرد:
خدمت شما رسیدیم تا به شما سلامی عرض کنم، پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
این جبرئیل است که به من خبر می‌دهد که همانا خداوند عزّوجلّ به ازدواج تو درآورد فاطمه سلام الله علیها را و شاهد این ازدواج چهل هزار فرشته بودند و خداوند وحی فرستاد به درخت طوبی تا نثار کند بر آن چهل هزار ملائکه درّ و یاقوت، پس درخت طوبی بر آنان درّ و یاقوت نثار نمود، پس حورالعین‌ها در برداشتن آن درّ و یاقوت‌ها پیشی گرفتند و آنها را در طبق‌هایی از درّ و یاقوت جمع نمودند و آنها این درّ و یاقوت را تا روز قیامت به یکدیگر هدیه می‌دهند و در هنگام هدیه دادن به یکدیگر می‌گویند:
این تحفه‌ایست از خیر النّساء.
و در روایت بطّه که از عبدالله روایت کرده پس هر کدام از آنان در آن روز بیشتر از همراهان خود دُرّ و یاقوت جمع کرده و یا درّ و یاقوت ارزشمندتری جمع کرده باشد تا روز قیامت بر دیگران افتخار می‌کند.
ابن مردویه در کتاب خود و با اسناد خود از علقمه نقل کرد که گفت:
زمانی که علی علیه السلام با فاطمه سلام الله علیها ازدواج کرد درختان بهشت بر ملائکه دُرافشانی نمودند.
عبدالرّزاق اسناد خود را به امّ ایمن می‌رساند که او در روایتی طولانی از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل کرد که فرمود:
جبرئیل و میکائیل در آسمان عقد نکاح علی و فاطمه علیهما السلام را منعقد کردند و جبرئیل خواننده‌ی عقد، از طرف علی علیه السلام و میکائیل از طرف من بود.
و در حدیث خبّاب بن الارت آمده است: همانا خداوند به جبرئیل وحی فرستاد:
تزویج کن نور را از برای نور و در آن مراسم «ولی» خداوند بود و خطیب «جبرئیل» و منادی «میکائیل» و دعوت کننده «اسرافیل» و نثار کننده «عزرائیل» و شاهدان این عقد ملائکه‌ی آسمان‌ها و زمین‌ها بودند. سپس خداوند وحی فرستاد به درخت طوبی که نثار کن آنچه داری، پس درخت طوبی نثار کرد دُرّ سفید و یاقوت قرمز و زبرجد سبز و لؤلؤ تازه، پس حورالعین از یکدیگر سبقت گرفتند برای جمع کردن این سنگ‌ها و جواهرات و هدیه می‌دهند بعضی از آنها به بعضی دیگر.
حضرت امام صادق علیه السلام در قسمتی از یک روایت می‌فرماید:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت علی علیه السلام را خواست و فرمود:
بشارت بده‌ای علی! (و یا می‌توان گفت:
بشارت باد بر تو ای علی! ) همانا خداوند کفایت کرد مرا به آنچه بر عهده‌ی من بود در امر ازدواج تو.
سپس ابن شهرآشوب مختصری از آنچه صدوق روایت کرده که قبلاً آن را آوردیم ذکر کرده و سپس می‌گوید:
و در بعضی کتب آمده است که «راحیل» در بیت المعمور در جمع اهل آسمان‌های هفت گانه خطبه‌ی عقد امیرالمؤمنین علی و حضرت فاطمه را خواند و این گونه خطبه را خواند:
«حمد و ستایش مخصوص آن اوّلیست که قبل از هر اوّلی اوست و باقیست بعد از فناء همه‌ی عالمیان، حمد می‌کنیم او را از این جهت که ما را از فرشتگان روحانیّون قرار داد و به خداوندی او معترفیم و بر آن نعمت‌هایی که به ما عطا فرمود شاکریم، اوست که گناهان را از ما برداشته و عیوب ما را پوشانیده، ما را در آسمان‌ها ساکن نمود و ما را در تقدیس و تسبیح خود قرار داد، همان خدایی که رحمتش را گسترده و بخشنده‌ی نعمت است، بزرگتر و عظیم‌تر از لجاجت مشرکین است که در روی زمین هستند (یعنی شرک آنان در عظمت او تأثیری ندارد) و او برتر است به عظمت خویش از دروغ و افتراء ملحدین». پس بعد از این حمد و ثناء راحیل ادامه داد.
خداوند جبّار اختیار کرد برگزیده‌ی کَرَم خود و بنده‌ی عظمت خود را برای کنیز خود، سرور زنان، دختر بهترین پیامبران و آقا و سرور رسولان و پیشوای اهل تقوا، پس وصل نمود ریسمان خود را به ریسمان مردی از اهل او و دوست و مصاحب او و تصدیق کننده‌ی دعوت او سبقت گیرنده برای انجام اوامر او و حضرت علی علیه السلام را برای وصول به حضرت فاطمه‌ی بتول سلام الله علیها دختر رسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
روایت شده که جبرئیل این خطبه را از قول حضرت پروردگار برای فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها خواند:
«اَلْحَمْدُللهِ رَدائی وَالْعَظَمَةُ کِبْریائی، وَالْخَلْقُ کُلُّهُمْ عَبیدی وَ اِمائی زَوَّجْتُ فاطمة اَمَتی مِنْ عَلیٍّ صَفْوَتی، اُشْهِدُوا مَلائِکَتی».
و فاصله‌ی بین تزویج امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در آسمان‌ها و زمین چهل روز بود، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد در روز اوّل ذی الحجّه و در بعضی روایات آمده که این ازدواج در روز ششم ذی الحجّه بود.

 

[روایت شماره] (23)

[معانی الأخبار ] [الخصال ] [الأمالی للصّدوق ] ابْنُ مَسْرُورٍ، عَنِ ابْنِ عَامِرٍ، عَنِ الْمُعَلَّی، عَنِ الْبَزَنْطِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ علیهما السلام یَقُولُ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَالِسٌ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ لَهُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ وَجْهاً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ! لَمْ أَرَکَ فِی مِثْلِ هَذِهِ الصُّورَةِ، فَقَالَ الْمَلَکُ: لَسْتُ بِجَبْرَئِیلَ، أَنَا مَحْمُودٌ بَعَثَنِیَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ أُزَوِّجَ النُّورَ مِنَ النُّورِ،
قَالَ:
مَنْ مِمَّنْ؟
فَقَالَ:
فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ،
قَالَ:
فَلَمَّا وَلَّی الْمَلَکُ إِذاً بَیْنَ کَتِفَیْهِ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِیٌّ وَصِیُّهُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُنْذُ کَمْ کُتِبَ هَذَا بَیْنَ کَتِفَیْکَ؟
فَقَالَ:
مِنْ قَبْلِ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ آدَمَ بِاثْنَیْنِ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ.
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار (399) با چند واسطه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
روزی رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بود، ملکی به حضور آن حضرت مُشرّف شد که دارای بیست و چهار صورت بود.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
ای حبیب من جبرئیل! من تا به حال تو را به این صورت ندیده بودم؟
گفت:
من جبرئیل نیستم، بلکه نام من محمود است. خدا مرا فرستاده که نور را برای نور ازدواج نمایم.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
چه کسی را برای چه کسی تزویج کنی؟
گفت:
فاطمه سلام الله علیها را برای علی علیه السلام ، موقعی که آن مَلَک برگشت دیدند در میان دو کتف او نوشته بود:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله، عَلِیٌّ وَصِیُّهُ».
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
چند وقت است که این عبارت در میان دو کتف تو نوشته شده‌ست؟
گفت:
بیست و دو هزار سال قبل از اینکه حضرت آدم آفریده شود.

 

[روایت شماره] (24)

[المناقب لابن شهرآشوب ] عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ:
وَ فِی رِوَایَةٍ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ.
عَبْدُاللَّهِ بْنُ مَیْمُونٍ حَدَّثَنَا أَبُوهُرَیْرَةَ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ فِی حَدِیثِ مَحْمُودٍ وَ أَنْبَأَنِی أَبُویَعْلَی الْعَطَّارُ وَ أَبُوالْمُؤَیَّدِ الْخَطِیبُ بِنَحْوِ هَذَا الْخَبَرِ إِلا أَنَّهُمَا رَوَیَا: مَلَکٌ لَهُ عِشْرُونَ رَأْساً فِی کُلِّ رَأْسٍ أَلْفُ لِسَانٍ وَ کَانَ اسْمُ الْمَلَکِ صَرْصَائِیلَ.
أَبُوبَکْرٍ مَرْدَوَیْهِ فِی فَضَائِلِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَ کِتَابِ أَبِی الْقَاسِمِ سُلَیْمَانَ الطَّبَرِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ کِلاهُمَا أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ علیهما السلام.
کِتَابُ ابْنِ مَرْدَوَیْهِ،
قَالَ ابْنُ سِیرِینَ: قَالَ عُبَیْدَةُ: إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ ذَکَرَ عَلِیّاً فَقَالَ:
ذَاکَ صِهْرُ رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ.
ابْنُ شَاهِینَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ،
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أُمِرْتُ بِتَزْوِیجِکَ مِنَ الْبَیْضَاءِ وَ فِی رِوَایَةٍ مِنَ السَّمَاءِ.
الضَّحَّاکُ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ لِفَاطِمَةَ: إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مِمَّنْ قَدْ عَرَفْتِ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ مِنَ الْإِسْلامِ وَ إِنِّی سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ و أَحَبَّهُمْ إِلَیْهِ وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ؟ فَسَکَتَتْ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُ أَکْبَرُ سُکُوتُهَا إِقْرَارُهَا.
وَ رَوَی ابْنُ مَرْدَوَیْهِ أَنَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ لِعَلِیٍّ: تَکَلَّمْ خَطِیباً لِنَفْسِکَ، فَقَالَ:
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی قَرُبَ مِنْ حَامِدِیهِ وَ دَنَا مِنْ سَائِلِیهِ وَ وَعَدَ الْجَنَّةَ مَنْ یَتَّقِیهِ وَ أَنْذَرَ بِالنَّارِ مَنْ یَعْصِیهِ، نَحْمَدُهُ عَلَی قَدِیمِ إِحْسَانِهِ وَ أَیَادِیهِ، حَمْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ خَالِقُهُ وَ بَارِیهِ وَ مُمِیتُهُ وَ مُحْیِیهِ وَ مُسَائِلُهُ عَنْ مَسَاوِیهِ وَ نَسْتَعِینُهُ وَ نَسْتَهْدِیهِ وَ نُؤْمِنُ بِهِ وَ نَسْتَکْفِیهِ وَ نَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، شَهَادَةً تَبْلُغُهُ وَ تُرْضِیهِ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم صَلاةً تُزْلِفُهُ وَ تُحْظِیهِ وَ تَرْفَعُهُ وَ تَصْطَفِیهِ وَ النِّکَاحُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ یَرْضیهِ وَ اجْتِمَاعُنَا مِمَّا قَدَّرَهُ اللَّهُ وَ أَذِنَ فِیهِ وَ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم زَوَّجَنِی ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ عَلَی خَمْسِمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ قَدْ رَضِیتُ، فَاسْأَلُوهُ وَ اشْهَدُوا.
وَ فِی خَبَرٍ: وَ قَدْ زَوَّجْتُکَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ عَلَی مَا زَوَّجَکَ الرَّحْمَنُ وَ قَدْ رَضِیتُ بِمَا رَضِیَ اللَّهُ لَهَا فَدُونَکَ أَهْلَکَ فَإِنَّکَ أَحَقُّ بِهَا مِنِّی.
وَ فِی خَبَرٍ فَنِعْمَ الْأَخُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الْخَتَنُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الصَّاحِبُ أَنْتَ وَ کَفَاکَ بِرِضَی اللَّهِ رِضًی، فَخَرَّ عَلِیٌّ سَاجِداً شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَی وَ هُوَ یَقُولُ: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ» الْآیَةَ (400) فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
آمِینَ، فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
بَارَکَ اللَّهُ عَلَیْکُمَا وَ بَارَکَ فِیکُمَا وَ أَسْعَدَ جَدَّکُمَا وَ جَمَعَ بَیْنَکُمَا وَ أَخْرَجَ مِنْکُمَا الْکَثِیرَ الطَّیِّبَ، ثُمَّ أَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِطَبَقِ بُسْرٍ وَ أَمَرَ بِنَهْبِهِ وَ دَخَلَ حُجْرَةَ النِّسَاءِ وَ أَمَرَ بِضَرْبِ الدَّفِّ.
الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فِی خَبَرٍ: زَوَّجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ عَلِیّاً عَلَی أَرْبَعِ مِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً وَ رُوِیَ أَنَّ مَهْرَهَا أَرْبَعُ مِائَةِ مِثْقَالِ فِضَّةٍ وَ رُوِیَ أَنَّهُ کَانَ خَمْسَ مِائَةِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ أَصَحُّ.
وَ سَبَبُ الْخِلافِ فِی ذَلِکَ مَا رَوَی عَمْرُو بْنُ أَبِی الْمِقْدَامِ وَ جَابِرٌ الْجُعْفِیُّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
کَانَ صَدَاقُ فَاطِمَةَ بُرْدَ حِبَرَةٍ وَ إِهَابَ شَاةٍ عَلَی عِرَارٍ (401).
وَ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ:
کَانَ صَدَاقُ فَاطِمَةَ دِرْعَ حُطَمِیَّةٍ وَ إِهَابَ کَبْشٍ أَوْ جَدْیٍ. رَوَاهُ أَبُو یَعْلَی فِی الْمُسْنَدِ، عَنْ مُجَاهِدٍ.
کَافِی الْکُلَیْنِیِّ زَوَّجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ عَلَی جَرْدِ بُرْدٍ.
وَ قِیلَ لِلنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
قَدْ عَلِمْنَا مَهْرَ فَاطِمَةَ فِی الْأَرْضِ فَمَا مَهْرُهَا فِی السَّمَاءِ؟
قَالَ:
سَلْ عَمَّا یَعْنِیکَ وَ دَعْ مَا لا یَعْنِیکَ، قِیلَ: هَذَا مِمَّا یَعْنِینَا یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
کَانَ مَهْرُهَا فِی السَّمَاءِ خُمُسَ الْأَرْضِ فَمَنْ مَشَی عَلَیْهَا مُغْضِباً (402) لَهَا وَ لِوُلْدِهَا مَشَی عَلَیْهَا حَرَاماً إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.
وَ فِی الْجِلاءِ وَ الشِّفَاءِ فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام وَ جُعِلَتْ نِحْلَتُهَا مِنْ عَلِیٍّ خُمُسَ الدُّنْیَا وَ ثُلُثَ الْجَنَّةِ (403) وَ جُعِلَتْ لَهَا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةُ أَنْهَارٍ: الْفُرَاتُ وَ نِیلُ مِصْرَ وَ نَهْرَوَانُ وَ نَهَرُ بَلْخٍ، فَزَوِّجْهَا أَنْتَ یَا مُحَمَّدُ بِخَمْسِمِائَةِ دِرْهَمٍ تَکُونُ سُنَّةً لِأُمَّتِکَ.
وَ فِی حَدِیثِ حَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ ابْنَتِی مِنْکَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی عَلَی صَدَاقِ خُمُسِ الْأَرْضِ وَ أَرْبَع ِمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً، الْآجِلُ خُمُسُ الْأَرْضِ وَ الْعَاجِلُ أَرْبَعُ مِائَةٍ وَ ثَمَانُونَ دِرْهَماً.
وَ قَدْ رُوِیَ حَدِیثُ خُمُسِ الْأَرْضِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ.
إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام :
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَهَرَ فَاطِمَةَ رُبُعَ الدُّنْیَا فَرُبُعُهَا لَهَا وَ مَهْرُهَا الْجَنَّةُ وَ النَّارُ فَتُدْخِلُ أَوْلِیَاءَهَا الْجَنَّةَ وَ أَعْدَاءَهَا النَّارَ.
أَمَالِی أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ،
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فِی خَبَرٍ: وَ سَکَبَ الدَّرَاهِمَ فِی حَجْرِهِ فَأَعْطَی مِنْهَا قَبْضَةً کَانَتْ ثَلاثَةً وَ سِتِّینَ أَوْ سِتَّةً وَ سِتِّینَ إِلَی أُمِّ أَیْمَنَ لِمَتَاعِ الْبَیْتِ وَ قَبْضَةً إِلَی أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ لِلطِّیبِ وَ قَبْضَةً إِلَی أُمِّ سَلَمَةَ لِلطَّعَامِ وَ أَنْفَذَ عَمَّاراً وَ أَبَابَکْرٍ وَ بِلالاً لِابْتِیَاعِ مَا یُصْلِحُهَا.
أَقُولُ: ثُمَّ ذَکَرَ نَحْواً مِمَّا نَقَلْنَا عَنْ أَمَالِی الشَّیْخِ إِلَی قَوْلِهِ وَ جَرَّةٍ خَضْرَاءَ وَ کِیزَانِ خَزَفٍ، ثُمَّ قَالَ:
وَ فِی رِوَایَةٍ وَ نَطْعٍ مِنْ أَدَمٍ وَ عَبَاءٍ قَطَوَانِیٍّ وَ قِرْبَةِ مَاءٍ.
وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ الْقُرَشِیُّ وَ کَانَ مِنْ تَجْهِیزِ عَلِیٍّ دَارَهُ انْتِشَارُ رَمْلٍ لَیِّنٍ وَ نَصْبُ خَشَبَةٍ مِنْ حَائِطٍ إِلَی حَائِطٍ لِلثِّیَابِ وَ بَسْطُ إِهَابِ کَبْشٍ وَ مِخَدَّةِ لِیفٍ.
أَبُوبَکْرٍ مَرْدَوَیْهِ فِی حَدِیثِهِ: فَمَکَثَ عَلِیٌّ تِسْعةً وَ عِشْرِینَ لَیْلَةً، فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ وَ عَقِیلٌ: سَلْهُ أَنْ یُدْخِلَ عَلَیْکَ أَهْلَکَ، فَعَرَفَتْ أُمُّ أَیْمَنَ ذَلِکَ وَ قَالَتْ:
هَذَا مِنْ أَمْرِ النِّسَاءِ وَ خَلَتْ بِهِ أُمَّ سَلَمَةَ فَطَالَبَتْهُ بِذَلِکَ، فَدَعَاهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
حُبّاً وَ کَرَامَةً فَأَتَی الصَّحَابَةُ بِالْهَدَایَا فَأَمَرَ بِطَحْنِ الْبُرِّ وَ خَبْزِهِ وَ أَمَرَ عَلِیّاً بِذَبْحِ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ، فَکَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَفْصِلُ وَ لَمْ یُرَ عَلَی یَدِهِ أَثَرُ دَمٍ، فَلَمَّا فَرَغُوا مِنَ الطَّبْخِ أَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ یُنَادَی عَلَی رَأْسِ دَارِهِ: أَجِیبُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ کَقَوْلِهِ «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» (404).
فَأَجَابُوا مِنَ النَّخَلاتِ وَ الزُّرُوعِ، فَبَسَطَ النُّطُوعَ فِی الْمَسْجِدِ وَ صَدَرَ النَّاسُ وَ هُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَرْبَعَةِ آلافِ رَجُلٍ وَ سَائِرُ نِسَاءِ الْمَدِینَةِ وَ رَفَعُوا مِنْهَا مَا أَرَادُوا وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنَ الطَّعَامِ شَیْ‌ءٌ، ثُمَّ عَادُوا فِی الْیَوْمِ الثَّانِی وَ أَکَلُوا وَ فِی الْیَوْمِ الثَّالِثِ أَکَلُوا مَبْعُوثَةَ أَبِی أَیُّوبَ.
ثُمَّ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِالصِّحَافِ فَمُلِئَتْ وَ وَجَّهَ إِلَی مَنَازِلِ أَزْوَاجِهِ، ثُمَّ أَخَذَ صَحْفَةً وَ قَالَ:
هَذَا لِفَاطِمَةَ وَ بَعْلِهَا، ثُمَّ دَعَا فَاطِمَةَ وَ أَخَذَ یَدَهَا فَوَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ:
بَارَکَ اللَّهُ لَکَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ یَا عَلِیُّ! نِعْمَ الزَّوْجُ فَاطِمَةُ وَ یَا فَاطِمَةُ نِعْمَ الْبَعْلُ عَلِیٌّ.
وَ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَمَرَ نِسَاءَهُ أَنْ یُزَیِّنَّهَا وَ یُصْلِحْنَ مِنْ شَأْنِهَا فِی حُجْرَةِ أُمِّ سَلَمَةَ فَاسْتَدْعَیْنَ مِنْ فَاطِمَةَ سلام الله علیها طِیباً فَأَتَتْ بِقَارُورَةٍ، فَسُئِلَتْ عَنْهَا فَقَالَتْ:
کَانَ دِحْیَةُ الْکَلْبِیُّ یَدْخُلُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَیَقُولُ لِی: یَا فَاطِمَةُ هَاتِی الْوِسَادَةَ فَاطْرَحِیهَا لِعَمِّکِ فَکَانَ إذَا نَهَضَ سَقَطَ مِنْ بَیْنِ ثِیَابِهِ شَیْ‌ءٌ فَیَأْمُرُنِی بِجَمْعِهِ، فَسُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَن ذَلِکَ فَقَالَ:
هُوَ عَنْبَرٌ یَسْقُطُ مِنْ أَجْنِحَةِ جَبْرَئِیلَ وَ أَتَتْ بِمَاءِ وَرْدٍ فَسَأَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ عَنْهُ فَقَالَتْ:
هَذَا عَرَقُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کُنْتُ آخُذُهُ عِنْدَ قَیْلُولَةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عِنْدِی.
وَ رُوِیَ أَنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَی بِحُلَّةٍ قِیمَتُهَا الدُّنْیَا، فَلَمَّا لَبِسَتْهَا تَحَیَّرَتْ نِسْوَةُ قُرَیْشٍ مِنْهَا وَ قُلْنَ: مِنْ أَیْنَ لَکِ هَذَا؟
قَالَتْ:
هَذَا مِنْ عِنْدِاللَّهِ.
تَارِیخُ الْخَطِیبِ وَ کِتَابُ ابْنِ مَرْدَوَیْهِ وَ ابْنُ الْمُؤَذِّنِ وَ شِیرَوَیْهِ الدَّیْلَمِیُّ بِأَسَانِیدِهِمْ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْجَعْدِ، عَنِ ابْنِ بِسْطَامَ، عَنْ شُعْبَةَ بْنِ الْحَجَّاجِ وَ عَنْ عُلْوَانَ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الضُّبَعِیِّ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ جَابِرٍ، أَنَّهُ لَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی زُفَّتْ فَاطِمَةُ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَمَامَهَا وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهَا وَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنْ خَلْفِهَا، یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُونَهُ حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ.
کِتَابُ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ عَنِ ابْنِ بَابَوَیْهِ فِی خَبَرٍ: أَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَنَاتِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ وَ نِسَاءَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْ یَمْضِینَ فِی صُحْبَةِ فَاطِمَةَ وَ أَنْ یَفْرَحْنَ وَ یَرْجُزْنَ وَ یُکَبِّرْنَ وَ یَحْمَدْنَ وَ لا یَقُلْنَ مَا لا یُرْضِی اللَّهَ،
قَالَ جَابِرٌ: فَأَرْکَبَهَا عَلَی نَاقَتِهِ وَ فِی رِوَایَةٍ عَلَی بَغْلَتِهِ الشَّهْبَاءِ وَ أَخَذَ سَلْمَانُ زِمَامَهَا وَ حَوْلَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ حَوْرَاءَ وَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ حَمْزَةُ وَ عَقِیلٌ وَ جَعْفَرٌ وَ أَهْلُ الْبَیْتِ یَمْشُونَ خَلْفَهَا مُشْهِرِینَ سُیُوفَهُمْ وَ نِسَاءُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قُدَّامَهَا یَرْجُزْنَ فَأَنْشَأَتْ أُمُّ سَلَمَةَ:
[شِعْرٌ ]
سِرْنَ بِعَوْنِ اللَّهِ جَارَاتِی
وَ اشْکُرْنَهُ فِی کُلِّ حَالاتٍ
وَاذْکُرْنَ مَا أَنْعَمَ رَبُّ الْعُلَی
مِنْ کَشْفِ مَکْرُوهٍ وَ آفَاتٍ
فَقَدْ هَدَانَا بَعْدَ کُفْرٍ وَ قَدْ
أَنْعَشَنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ
وَ سِرْنَ مَعْ خَیْرِ نِسَاءِ الْوَرَی
تَفْدِی بِعَمَّاتٍ وَ خَالاتٍ
یَا بِنْتَ مَنْ فَضَّلَهُ ذُو الْعُلَی
بِالْوَحْیِ مِنْهُ وَ الرِّسَالاتِ
ثُمَّ قَالَتْ عَائِشَةُ:
[شِعْرٌ ]
یَا نِسْوَةُ اسْتُرْنَ بِالْمَعَاجِرِ
وَاذْکُرْنَ مَا یَحْسُنُ فِی الْمَحَاضِرِ
وَ اذْکُرْنَ رَبَّ النَّاسِ إِذْ یَخُصُّنَا
بِدِینِهِ مَعَ کُلِّ عَبْدٍ شَاکِرٍ
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی إِفْضَالِهِ
وَالشُّکْرُ لِلَّهِ الْعَزِیزِ الْقَادِرِ
سِرْنَ بِهَا فَاللَّهُ أَعْطَی ذِکْرَهَا
وَ خَصَّهَا مِنْهُ بِطُهْرٍ طَاهِرٍ
ثُمَّ قَالَتْ حَفْصَةُ:
[شِعْرٌ ]
فَاطِمَةُ خَیْرُ نِسَاءِ الْبَشَرِ
وَ مَنْ لَهَا وَجْهٌ کَوَجْهِ الْقَمَرِ
فَضَّلَکِ اللَّهُ عَلَی کُلِّ الْوَرَی
بِفَضْلِ مَنْ خُصَّ بِآیِ الزُّمَرِ
زَوَّجَکِ اللَّهُ فَتًی فَاضِلاً
أَعْنِی عَلِیّاً خَیْرَ مَنْ فِی الْحَضَرِ
فَسِرْنَ جَارَاتِی بِهَا إِنَّهَا
کَرِیمَةٌ بِنْتُ عَظِیمِ الْخَطَرِ
ثُمَّ قَالَتْ مُعَاذَةُ أُمُّ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ:
[شِعْرٌ ]
أَقُولُ قَوْلاً فِیهِ مَا فِیهِ
وَ أَذْکُرُ الْخَیْرَ وَ أُبْدِیهِ
مُحَمَّدٌ خَیْرُ بَنِی آدَمَ
مَا فِیهِ مِنْ کِبْرٍ وَ لا تِیهٍ
بِفَضْلِهِ عَرَّفَنَا رُشْدَنَا
فَاللَّهُ بِالْخَیْرِ یُجَازِیهِ
وَ نَحْنُ مَعَ بِنْتِ نَبِیِّ الْهُدَی
ذِی شَرَفٍ قَدْ مُکِّنَتْ فِیهِ
فِی ذِرْوَةٍ شَامِخَةٍ أَصْلُهَا
فَمَا أَرَی شَیْئاً یُدَانِیهِ
وَ کَانَتِ النِّسْوَةُ یُرَجِّعْنَ أَوَّلَ بَیْتٍ مِنْ کُلِّ رَجَزٍ، ثُمَّ یُکَبِّرْنَ وَ دَخَلْنَ الدَّارَ ثُمَّ أَنْفَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیٍّ وَ دَعَاهُ إِلَی الْمَسْجِدِ ثُمَّ دَعَا فَاطِمَةَ فَأَخَذَ یَدَیْهَا وَ وَضَعَهَا فِی یَدِهِ وَ قَالَ:
بَارَکَ اللَّهُ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ.
کِتَابُ ابْنِ مَرْدَوَیْهِ أَنَّ النَّبِیَّ سَأَلَ مَاءً فَأَخَذَ مِنْهُ جُرْعَةً فَتَمَضْمَضَ بِهَا ثُمَّ مَجَّهَا فِی الْقَعْبِ ثُمَّ صَبَّهَا عَلَی رَأْسِهَا، ثُمَّ قَالَ:
أَقْبِلِی فَلَمَّا أَقْبَلَتْ نَضَحَ مِنْ بَیْنِ ثَدْیَیْهَا، ثُمَّ قَالَ:
أَدْبِرِی فَلَمَّا أَدْبَرَتْ نَضَحَ مِنْ بَیْنِ کَتِفَیْهَا، ثُمَّ دَعَا لَهُمَا.
کِتَابُ ابْنِ مَرْدَوَیْهِ اللَّهُمَّ بَارِکْ فِیهِمَا وَ بَارِکْ عَلَیْهِمَا وَ بَارِکْ لَهُمَا فِی شَبْلَیْهِمَا.
وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ:
اللَّهُمَّ إنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِکَ إِلَیَّ، فَأَحِبَّهُمَا وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً وَ إِنِّی أُعِیذُهُمَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.
وَ رُوِیَ أَنَّهُ دَعَا لَهَا فَقَالَ:
أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْکِ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکِ تَطْهِیراً.
وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ:
مَرْحَباً بِبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ وَ نَجْمَیْنِ یَقْتَرِنَانِ.
ثُمَّ خَرَجَ إِلَی الْبَابِ یَقُولُ: طَهَّرَکُمَا وَ طَهَّرَ نَسْلَکُمَا، أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمَا وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمَا، أَسْتَوْدِعُکُمَا اللَّهَ وَ أَسْتَخْلِفُهُ عَلَیْکُمَا. وَ بَاتَتْ عِنْدَهَا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ أُسْبُوعاً بِوَصِیَّةِ خَدِیجَةَ إِلَیْهَا فَدَعَا لَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی دُنْیَاهَا وَ آخِرَتِهَا. ثُمَّ أَتَاهُمَا فِی صَبِیحَتِهِمَا وَ قَالَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَدْخُلُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ؟ فَفَتَحَتْ أَسْمَاءُ الْبَابَ وَ کَانَا نَائِمَیْنِ تَحْتَ کِسَاءٍ، فَقَالَ:
عَلَی حَالِکُمَا، فَأَدْخَلَ رِجْلَیْهِ بَیْنَ أَرْجُلِهِمَا فَأَخْبَرَ اللَّهُ عَنْ أَوْرَادِهِمَا «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» الْآیَةَ (405).
فَسَأَلَ عَلِیّاً: کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَکَ؟
قَالَ:
نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ سَأَلَ فَاطِمَةَ، فَقَالَتْ:
خَیْرُ بَعْلٍ، فَقَالَ:
اللَّهُمَّ اجْمَعْ شَمْلَهُمَا وَ أَلِّفْ بَیْنَ قُلُوبِهِمَا وَ اجْعَلْهُمَا وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ وَ ارْزُقْهُمَا ذُرِّیَّةً طَاهِرَةً طَیِّبَةً مُبَارَکَةً وَ اجْعَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا الْبَرَکَةَ وَ اجْعَلْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِکَ إِلَی طَاعَتِکَ وَ یَأْمُرُونَ بِمَا یُرْضِیکَ. ثُمَّ أَمَرَ بِخُرُوجِ أَسْمَاءَ وَ قَالَ:
جَزَاکِ اللَّهُ خَیْراً، ثُمَّ خَلا بِهَا بِإِشَارَةِ الرسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
وَ رَوَی شُرَحْبِیلُ بِإِسْنَادِهِ قَالَ:
لَمَّا کَانَ صَبِیحَةُ عُرْسِ فَاطِمَةَ جَاءَ النَّبِیُّ بِعُسٍّ فِیهِ لَبَنٌ فَقَالَ لِفَاطِمَةَ: اشْرَبِی فِدَاکِ أَبُوکِ وَ قَالَ لِعَلِیٍّ: اشْرَبْ فِدَاکَ ابْنُ عَمِّکَ.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (406) همین روایت را از علیّ بن جعفر علیهما السلام به همین صورت نقل کرده امّا شهر آشوب در روایتی دیگر (به جای 22 هزار سال) بیست و چهار سال آورده.
عبدالله بن میمون گفت:
ابوهریره برای ما حدیث کرد از ابن زبیر و او از جابر انصاری همان حدیث محمود را (یعنی همان حدیث بالا را) و با خبر کرد مرا ابوعلی عطّار و ابوالمؤیّد خطیب این روایت را به همین صورت، امّا تفاوت در این است که در روایت این راوی به جای اینکه گفته شده آن ملک بیست و چهار صورت داشت، در این روایت آمده آن ملک بیست سر داشت که در هر سری هزار زبان داشت و اسم آن ملک «صرصائیل» بود.
ابوبکر مردویه در فضائل امیرالمؤمنین با اسناد خود از انس بن مالک و در کتاب ابی القاسم سلیمان طبری با اسناد خود از شعب نقل کرده که او از عمرو بن مرّه و او از ابراهیم و او از مسروق و او از ابن مسعود که هر دو (یعنی ابی بکر مردویه و سلیمان طبری) با این دو سند نقل کرده‌اند پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
همانا خداوند تعالی مرا امر نمود تا تزویج کنم فاطمه را برای علی علیهما السلام.
در کتاب ابن مردویه آمده است: ابن سیرین گفت عبیده نقل کرد که عمر بن خطّاب از حضرت علی علیه السلام یاد کرد و سپس گفت:
اوست داماد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، جبرئیل بر رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نازل شد و عرض کرد:
خداوند امر می‌کند به تو تا تزویج کنی فاطمه سلام الله علیها را برای علی علیه السلام.
ابن شاهین با اسناد خود از ابی ایّوب روایت کرد که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
من مأمور شدم به ازدواج تو از طرف نور (و در روایتی) از طرف آسمان.
ضحّاک گوید:
پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
همانا علیّ بن ابیطالب علیه السلام از کسانی‌ست که تو آگاهی قرب او و برتری او را از اسلام (که او اوّلین و بهترین مسلمان است) و من از خداوند خواستم تو را به ازدواج بهترین و محبوب‌ترین آنها نزد خودش درآورد و اکنون او تو را از من خواستگاری نموده، چه می‌گویی؟ پس حضرت فاطمه سکوت نمود. رسول خدا خارج شد و می‌فرمود:
الله اکبر سکوت فاطمه اقرار اوست.
و ابن مردویه روایت کرد که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی علیه السلام فرمود:
خطبه‌ای برای خودت بخوان، پس حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
حمد می‌کنم خدایی را که نزدیک شونده است حمد کننده‌ی او و بلند مرتبه می‌شود کسی که از او سؤال کند وعده‌ی بهشت داده تقوا پیشه گانش را و ترسانیده به آتش معصیت کنندگان را، حمد می‌کنم او را بر قدیم بخشش (که بخشش او ازلی است) و بر حمایت او، حمد کسی که می‌داند همانا او خالق و پرورش دهنده و میراننده و زنده کننده اوست و سؤال کننده است از بدی‌ها و از او کمک می‌خواهیم و طلب هدایت می‌کنیم و به او ایمان آورده و اوست که ما را کفایت می‌کند و شهادت می‌دهیم که خدایی نیست جز خدای یگانه و او فرد و بی‌همتاست و شریکی ندارد. آن چنان شهادتی که به او برسد و او را راضی نماید و شهادت می‌دهم که محمّد بنده و رسول اوست، درود و سلامی بر او باد که او را به خداوند نزدیک و صاحب منزلت و شرافت کند و خداوند او را بلند مرتبه و برگزیده‌ی خود فرموده و نکاح و ازدواج از آن اموریست که خداوند به آن امر فرموده و او را راضی می‌کند و اجتماع ما از آن اموریست که خداوند مقدّر فرموده و به آن اذن و اجازه داده و این است رسول خدا که دختر خود فاطمه سلام الله علیها را با پانصد درهم به ازدواج من درآورد و من نیز به این راضی و خشنود می‌باشم، پس از او (پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) سؤال کنید و شاهد باشید.
و در قسمتی از یک روایت آمده است: پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
پس تویی بهترین برادر و بهترین داماد و تویی بهترین دوست و همراه و کفایت می‌کند (در فضل تو اینکه) به رضای خداوند راضی هستی، پس علی به خاک افتاد و سجده کرد و شکر خداوند تعالی نمود و در سجده عرض می‌کرد:
«پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود که به من عطا فرمودی عنایت فرما» (سوره‌ی نمل، آیه‌ی 19) پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خداوند مبارک کند بر شما (حضرت فاطمه و حضرت علی علیهما السلام) و مبارک کند نسل شما را و نیکو فرماید کوشش و تلاش شما را و جمع کند بین شما را و خداوند از نسل شما فرزندانی بسیار و پاکیزه قرار دهد، سپس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم امر فرمود تا طبقی از خرما آوردند و امر کرد به تقسیم کردن و برداشتن آن و پس از آن داخل اطاق زنان شد و امر فرمود به زدن دف.
از حضرت امام حسین علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تزویج نمود و مهریه‌ی آن بانوی معظّمه، چهارصد مثقال نقره بوده‌ست.
بنا بر روایتی مبلغ پانصد درهم بوده، این قول اخیر صحیح‌تر است.
و علّت اختلاف در این مورد (در مورد مبلغ مهر حضرت زهرا سلام الله علیها) این است که بنا بر آنچه روایت شده از عمرو بن ابی مقدام و جابر جعفی که از امام باقر علیه السلام روایت کرده‌اند که آن حضرت فرمود:
صداق فاطمه بُرد و چادری بود یمنی و پوست دبّاغی نشده‌ی گوسفندی که بر روی گیاهی خوشبو افکنده بودند.
و روایت شده از امام صادق علیه السلام که فرمود:
مهریه‌ی حضرت فاطمه زره‌ای بود از نوع بسیار محکم که آن را زره شمشیرشکن می‌گویند و پوست دبّاغی نشده‌ی قوچ و یا پوست بُز. این روایت را ابویعلی در کتاب مسند خود از مجاهد روایت کرده‌ست.
کلینی در کتاب «کافی» نقل کرده:
تزویج کرد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای حضرت علی علیه السلام با (مهریه ی) جامه‌ای از بُرد.
به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفته شد:
ما اندازه‌ی مهریه‌ی فاطمه سلام الله علیها را در زمین می‌دانیم، اکنون می‌خواهیم بدانیم مهریه‌ی وی در آسمان چقدر است؟
فرمود:
موضوعی را پرسش کنید که ثمری داشته باشد، مطلبی را که فائده‌ای ندارد رها نمایید؛ گفته شد:
یا رسول الله! این از آن مطالبیست که برای ما مفید است، فرمود:
مهریه‌ی فاطمه سلام الله علیها در آسمان یک پنجم زمین تعیین شده، پس کسی که با بغض فاطمه و فرزندانش، تا قیامت روی زمین راه برود حرام است.
از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود مهریه‌ی فاطمه‌ی اطهر یک پنجم دنیا، یک سوّم بهشت، چهار نهر که عبارتند از:
1 - نهر فرات
2 - نیل در مصر
3 - نهروان
4 - نهر بلخ.
خدا فرمود:
یا محمّد! تو مهریه‌ی فاطمه را به حسب ظاهر مبلغ پانصد درهم قرار بده که برای امّت تو سنّت و دستوری باشد.
حبّاب بن الارت در قسمتی از روایتی که نقل کرده آورده:
سپس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم (به حضرت علی علیه السلام ) فرمود:
به عقد و ازدواج تو درآوردم دخترم فاطمه را به امر خداوند متعال با این مهر و صداق:
یک پنجم زمین و چهارصد و هشتاد درهم. یک پنجم زمین زمان پرداختش وقت دیگریست و آنچه الان باید بپردازی چهارصد و هشتاد درهم است.
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
خدای علیم یک چهارم دنیا را مهریه‌ی فاطمه‌ی زهراء قرار داد، پس یک چهارم زمین از آن بانو می‌باشد. نیز بهشت و جهنّم را صداق آن بانوی معظّمه قرار داد، فاطمه دوستان خود را داخل بهشت و دشمنان خویش را داخل جهنّم خواهد کرد.
در امالی شیخ طوسی رحمة الله علیه آمده است: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در قسمتی از یک روایت می‌فرماید:
و امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن درهم‌ها را در دامن پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ریخت، سپس یک مشت از آنها را که شصت و سه درهم یا شصت و شش درهم بود پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به اُمّ ایمن عطا فرمود تا با آن اثاث خانه بخرد و یک مشت هم به اسماء بنت عمیس داد برای خرید عطر و یک مشت دیگر به امّ سلمه داد تا با آن غذا پخت کند و عمّار و ابابکر و بلال را نیز فرستاد تا هر چه صلاح می‌دانند، خریداری کنند.
مرحوم علامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
و شبیه این روایت که ما از امالی شیخ طوسی نقل کردیم امّا با این اضافه: ظرف سبز رنگی، کوزه‌های گِلی.
سپس شیخ طوسی می‌گوید:
و در روایت دیگری (به این اثاثیه اضافه شده) سفره‌ای چرمین و عبایی قطوانی (407) و مَشک آبی بود.
وهب قرشی می‌گوید:
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام ریگ‌های نرمی کف خانه‌ی خود ریخته بود، دو طرف یک چوب را به دیوار فرو برده بود که به جای چوب لباسی باشد، فرش اطاق آن حضرت یک پوست گوسفند بود، بالِش آن بزرگوار از لیف خرما پر شده بود.
ابوبکر مردویه در حدیثی نقل کرده:
حضرت علی علیه السلام بیست و نُه شب صبر کرد. پس جعفر و عقیل به آن حضرت عرض کردند:
از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تقاضا کن تا همسرت را به خانه‌ی تو بفرستد، پس امّ ایمن سخن آنها را شنید و گفت:
این کار از امور زنانه است و پس از آن با پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خلوت کرد و مطلب را به عرض آن حضرت رسانید. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم امیرالمؤمنین علیه السلام را خواست و فرمود:
با کمال میل و علاقه (من راضی هستم که همسرت را به خانه ببری) پس از آن صحابه با هدایا آمدند و حضرت دستور داد تا گندم‌ها را آرد کردند و از آنان نان پختند و به حضرت علی علیه السلام امر فرمود تا گاو و گوسفندی ذبح کند و خود پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنها را تکّه تکّه نمود. امّا هیچ اثری از خون در دست مبارکش دیده نمی‌شد، پس چون از طبخ غذا فارغ شدند پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم امر فرمود تا بر سر خانه‌ی او ندا کنند:
اجابت کنید دعوت رسول خدا را و این آیه «و مردم را به اداء مناسک حجّ اعلام کن» اشاره به همین دعوت پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برای عروسی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام دارد.
پس مردم از نخلستان‌ها و مزارع دعوت رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را اجابت کردند.
آنگاه در مسجد سفره‌ها را پهن کردند و مردم سر سفره‌ها نشستند، که تعداد آنها بیش از چهار هزار نفر مرد و بقیّه زنان مدینه بودند و از آن سفره هر چه می‌خواستند طعام خوردند و برداشتند و هیچ از آن غذاها کم نمی‌شد.
همچنین در روز دوّم نیز مردم دوباره جمع شدند و از آن غذاها تناول کردند و در روز سوّم از غذاهایی که ابو ایّوب فرستاده بود مردم خوردند.
سپس رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود تا کاسه و ظرف‌ها را آوردند و آنها را پُر کرد و به سوی خانه‌ی زنانشان رفت، سپس کاسه‌ی دیگری گرفت (و آن را پر کرد) و فرمود:
این غذا برای فاطمه و شوهرش علیهما السلام. پس حضرت فاطمه سلام الله علیها را فرا خواند و دست او را گرفت و در دست حضرت علی علیه السلام قرار داد و فرمود:
خداوند مبارک کند برای تو ازدواج با دختر رسول خدا را. همچنین فرمود:
ای علی! خوب همسریست فاطمه سلام الله علیها و ای فاطمه! خوب شوهریست علی علیه السلام.
و پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم امر فرمود به زنان خود تا حضرت فاطمه سلام الله علیها را در اطاق امّ سلمه برده و او را آرایش و زینت کنند، آن چنان که در شأن اوست. پس آن زنان از حضرت فاطمه سلام الله علیها تقاضای عطر کردند، ایشان شیشه‌ی عطری را آورد. کسی سؤال کرد:
این عطر از کجا آمده؟
فرمود:
روزی دحیّه‌ی کلبی (408) بر رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وارد شد، پیامبر به من فرمود:
ای فاطمه! این زیرانداز را بیاور و برای عمویت پهن کن (یعنی دحیّه). پس چون برخاست از بین لباس‌هایش شیئی افتاد. از من خواست تا آن را جمع کنم.
آنگاه از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، این قضیّه را سؤال کردند، فرمود:
آن شیء عنبری بوده که از بال‌های جبرئیل افتاده و آن را با گلاب آورده‌ست.
و از امّ سلمه در مورد آن عطر سؤال کردند گفت:
این عطر عرق رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است که هر گاه پیامبر، نزد من بود و خواب قیلوله می‌کرد آن را از بدن مبارکش می‌گرفتم.
و روایت شده که جبرئیل حلّه‌ای برای حضرت فاطمه سلام الله علیها آورد که قیمت آن به اندازه‌ی همه‌ی دنیا بود. پس چون حضرت زهرا سلام الله علیها آن حلّه را پوشید، زنان قریش از آن حیرت کردند و گفتند:
این حلّه از کجا برای تو آمده‌ست؟
فرمود:
این هدیه‌ایست از طرف خداوند متعال.
در کتاب تاریخ خطیب بغدادی و کتاب ابن مردویه و ابن مؤذّن و شیرویه دیلمی با اسناد خود از علیّ بن جعد و او از ابن سطام و او از شعبة بن حجّاج و او از علوان و او از شعبه و او از ابی حمزه‌ی ضبعی و او از ابن عبّاس و جابر نقل کردند که گفتند:
در آن شبی که حضرت فاطمه سلام الله علیها به خانه‌ی حضرت علی علیه السلام می‌رفت، پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در پیشاپیش حضرت فاطمه سلام الله علیها حرکت می‌کرد و جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ و هفتاد هزار فرشته در پشت سر آن بانو حرکت می‌کردند و این فرشتگان تا طلوع فجر تسبیح و تقدیس الهی می‌کردند.
ابن بابویه در کتاب مولد فاطمه سلام الله علیها می‌نگارد:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرین و انصار را دستور داد تا با حضرت فاطمه حرکت نمایند اظهار فرح و خوشحالی کنند، رجز بخوانند، تکبیر بگویند، حمد خدا را به جای آورند، ولی سخنی نگویند که خدا ناراضی باشد.
جابر می‌گوید:
پیامبر خدا فاطمه‌ی زهراء را بر ناقه‌ی شخصی و به روایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر استر شهباء خود سوار کرد، سلمان مهار آن را گرفت، در اطراف آن بانو تعداد هفتاد هزار ملک بود.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، حمزه، عقیل، جعفر و اهل بیت: با شمشیرهای کشیده از عقب حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها می‌رفتند.
زنان حضرت رسول جلو آن بانو می‌رفتند و امّ سلمه شعری می‌خواند به این مضمون:
ای کنیزان من! به یاری خدا حرکت کنید، خدا را در هر حال شاکر باشید.
یادآور آن نعمت‌های خدای بزرگ شوید که چه آفت و ناراحتی‌ها را برطرف نموده‌ست. خدا، ما را بعد از اینکه کافر بودیم هدایت نمود، پروردگار آسمان‌ها به ما نیرو بخشید، با بهترین زنان جهان حرکت کنید، عمّه و خاله‌هایش به فدایش باد، ای دختر آن کسی که خدای بزرگ او را به وسیله‌ی وحی و پیامبری برتری و فضیلت داد.
شعر عایشه دختر ابوبکر
ای زنان! روسری بپوشید و یادآورِ این چیزهای نیکو شوید که در این محضرها است، یادآورِ پروردگارِ خَلق شوید، زیرا ما را با هر بنده‌ی شاکری به دین خود اختصاص داده است، حمد مخصوص خداییست که ما را برتری داد، شکر مخصوص آن خداییست که مقتدر است، با فاطمه حرکت کنید که خدا ذکر او را عطا کرده و وی را به شوهری که پاک و پاکیزه می‌باشد اختصاص داده‌ست.
شعر حفصه دختر عمر
فاطمه بهترین زنان بشر است، فاطمه دارای صورتی چون قمر می‌باشد، خدا تو را به وسیله‌ی آن کسی که به واسطه‌ی آیه‌های سوره‌ی زمر اختصاص داده شده برتری عطا نموده، خدا تو را برای جوانی با فضیلت تزویج نمود، یعنی علی بن ابیطالب که بهترین افرادیست که حضور دارند. ای کنیزان من! فاطمه را ببرید، زیرا که وی بزرگوار و دختر شخصی عظیم الشأن است.
پس معاذه مادر سعد شعری به این مضمون می‌خواند:
سخن خیری را می‌گویم که در آن همه چیز مستور است. محمّد بهترین آدمیست که در او هیچ کبر و گمراهی وجود ندارد. به برکت وجود او ما راه هدایت و رستگاری را شناختیم و خدا نیز ما را به خیر رهنمون کرده است و ما به همراه دختر پیامبر هدایت و صاحب شرف می‌رویم به سوی خانه‌ای که از آن نسلی پدید آید که کسی مانند آنها را ندیده باشد.
و بقیّه‌ی زنان برمی گشتند و اوّلین بیت هر رجز را با همدیگر می‌خواندند، سپس تکبیر می‌گفتند و داخل خانه می‌شدند. موقعی که داخل خانه شدند رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شخصی را به دنبال حضرت امیر علیه السلام فرستاد تا او را به مسجد آورد، آنگاه فاطمه را هم خواست، سپس دست‌های فاطمه را گرفت و در میان دست علی علیه السلام نهاد و فرمود:
خدا این عروسی را برای دختر پیغمبر مبارک نماید.
در کتاب ابن مردویه آمده:
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در شب زفاف حضرت امیرالمؤمنین علی و حضرت زهرا علیهما السلام تقاضای آب فرمود. پس جرعه‌ای از آن را در دهان کرد و مضمضه کرد. سپس آن را در قدحی ریخت و پس از آن بر سر فاطمه ریخت و فرمود:
پیش آی، چون جلو رفت. مقداری از آن آب‌ها را میان سینه‌ی او پاشید. سپس فرمود:
برگرد و آنگاه مقداری نیز بین کتف‌های او پاشید و برای آنها دعا کرد.
در کتاب ابن مردویه گفته دعای پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم این گونه بود:
خداوندا این ازدواج را برای این دو مبارک فرما و مبارک گردان برای آنها در دو فرزندانشان (امام حسن و امام حسین علیهما السلام).
و روایت شده که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خداوندا این دو محبوب‌ترین خلق تو نزد من می‌باشند پس تو نیز آنها را دوست بدار و مبارک کن در ذریّه‌ی آنها و حافظ آنها باش و من آنها و ذریّه‌ی آنها را به تو می‌سپارم از شیطان رانده شده.
و روایت شده که آن حضرت برای حضرت فاطمه سلام الله علیها دعا کرد و فرمود:
خداوند دور کند از تو پلیدی و ناپاکی را و تو را پاک و پاکیزه قرار دهد.
و روایت شده که حضرت فرمود:
خوش آمد می‌گویم به دو دریایی که همدیگر را ملاقات می‌کنند و به دو ستاره‌ای که به یکدیگر نزدیک می‌شوند.
سپس پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از در خارج شد و فرمود:
خدا شما و نسل شما را پاک و پاکیزه نمود، من با کسی که با شما صلح باشد صلح می‌باشم، من با کسی که با شما بجنگد می‌جنگم، من شما را به خدا می‌سپارم.
اسماء بنت عمیس مدّت یک هفته بنا به وصیّت حضرت خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها نزد حضرت زهراء سلام الله علیها توقّف کرد و پیغمبر خدا برای دنیا و آخرت وی دعا کرد.
بعد از آن رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، صبح آن شب، نزد حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام آمد و فرمود:
السّلام علیکم، آیا اجازه‌ی ورود به من می‌دهید؟ اسماء در را باز کرد. علی و فاطمه علیهما السلام در زیر کساء خواب بودند، پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به ایشان فرمود:
بخوابید، سپس آن حضرت، پای خود را در زیر کساء برد. منظور از آیه‌ی 16 سوره‌ی سجده که می‌فرماید:
«پهلوهای خود را از رختخواب جدا می‌کنند»، همین ذکر و اوراد حضرت امیر و فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام است.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متوجّه حضرت علی علیه السلام شد و فرمود:
همسر خود را چگونه یافتی؟
عرض کرد:
برای اطاعت خدا بهترین یاور و معین است از فاطمه راجع به علی پرسش نمود، حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
بهترین شوهر است، رسول خدا دعا کرد و فرمود:
بار خدایا! یگانگی ایشان را محفوظ بدار، قلب ایشان را با یکدیگر مهربان فرما، ایشان را با فرزندانشان وارثان بهشت برین قرار بده، نسل پاک و مبارکی به ایشان عطا بفرما، خیر و برکت در فرزندان ایشان قرار بده، ذریّه‌ی ایشان را پیشوایانی قرار بده که مردم را به سوی اطاعت تو راهنمایی کنند، دستور به اموری دهند که مورد رضای تو باشد.
آنگاه رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به اسماء دستور خروج داد و به او فرمود:
خدا به تو جزای خیر دهد، پس از این جریان حضرت علی علیه السلام به دستور پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها خلوت کرد.
صبح آن شبی که حضرت فاطمه سلام الله علیها عروسی کرده بود پیغمبر خدا یک ظرف شیر آورد و به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:
پدرت به فدایت، بیاشام. همچنین به حضرت علی علیه السلام هم فرمود:
بیاشام، من به فدایت.

 

[روایت شماره] (25)

[مکارم الأخلاق ] عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
لَمَّا تَزَوَّجَ عَلِیٌّ فَاطِمَةَ بَسَطَ الْبَیْتَ کَثِیباً؛ وَ کَانَ فِرَاشُهُمَا إِهَابَ کَبْشٍ وَ مِرْفَقُهُمَا مَحْشُوَّةٌ لِیفاً وَ نَصَبُوا عُوداً یُوضَعُ عَلَیْهِ السِّقَاءُ فَسَتَرَهُ بِکِسَاءٍ.
عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
سَمِعْتُهُ یَقُولُ: أَدْخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ عَلَی عَلِیٍّ وَ سِتْرُهَا عَبَاءَةٌ وَ فَرْشُهَا إِهَابُ کَبْشٍ وَ وِسَادَتُهَا أَدَمٌ مَحْشُوَّةٌ بِمَسَدٍ.
بیان: قال الفیروزآبادیُّ: المسد حبل من لیف أو لیف المقل أو من أیِّ شی‌ء کان.
در کتاب مکارم الاخلاق (409) از جابر از حضرت باقرالعلوم علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را در حالی به خانه‌ی حضرت علی علیه السلام فرستاد که پوشاک آن بانو، یک عبا و فرش او یک پوست گوسفند و متکای وی یک پوست بود که از لیف پر شده بود و چوبی هم به دیوار زده بودند که بند مشک را به آن می‌آویختند و همچنین پوشش حضرت علی علیه السلام عبایی بود.
حسین بن نعیم از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده که شنیدم آن حضرت می‌فرمود:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه سلام الله علیها را به حجله حضرت علی علیه السلام برد در حالی که پرده‌ی او چادرش بود و فرش آنها پوست قوچ و بالش ایشان کاه بود که به طناب‌هایی از لیف خرما و غیر آن بسته شده بود.
بیان: فیروزآبادی گوید:
«مَسَد» طنابی را گویند که از لیف خرما می‌بافند و یا از هر چیزی بافته شده باشد.

 

[روایت شماره] (26)

[کشف الغمة ] رَوَی الْحَافِظُ مُحَمَّدُ بْنُ مَحْمُودٍ النَّجَّارُ، عَنْ رِجَالٍ ذَکَرَهُمْ قَالَ:
سَمِعْتُ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ تَقُولُ: سَمِعْتُ سَیِّدَتِی فَاطِمَةَ سلام الله علیها تَقُولُ: لَیْلَةً دَخَلَ بِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَفْزَعَنِی فِی فِرَاشِی، فَقُلْتُ: أَفَزِعْتِ یَا سَیِّدَةَ النِّسَاءِ؟
قَالَتْ:
سَمِعْتُ الْأَرْضَ تُحَدِّثُهُ وَ یُحَدِّثُهَا، فَأَصْبَحْتُ وَ أَنَا فَزِعَةٌ فَأَخْبَرْتُ وَالِدِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَسَجَدَ سَجْدَةً طَوِیلَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ أَبْشِرِی بِطِیبِ النَّسْلِ، فَإِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ بَعْلَکِ عَلَی سَائِرِ خَلْقِهِ وَ أَمَرَ الْأَرْضَ أَنْ تُحَدِّثَهُ بِأَخْبَارِهَا وَ مَا یَجْرِی عَلَی وَجْهِهَا مِنْ شَرْقِ الْأَرْضِ إِلَی غَرْبِهَا.
در کتاب کشف الغمّه (410) با چند واسطه از اسماء بنت عمیس از حضرت فاطمه سلام الله علیها روایت می‌کند که فرمود:
شبی که حضرت علی علیه السلام بر من وارد شد و مرا در بستر گریان دید، فرمود:
ای بانوی زنان! آیا از چیزی ترسیده‌ای؟!
فرمود:
شنیدم که زمین با حضرت گفتگو می‌کرد و آن حضرت هم با زمین مشغول گفتگو بود. وقتی من این جریان را برای پدرم پیغمبر شرح دادم، آن بزرگوار سجده‌ی طولانی به جای آورد، آنگاه سر مبارک خود را بلند کرد و به من فرمود:
ای فاطمه! مژده باد تو را به پاکیزگی نسل، زیرا خدای توانا شوهر تو را بر سائر مردم فضیلت و برتری داده است و به زمین دستور فرموده که اخبار خود و آنچه را که در شرق و غرب آن رخ دهد برای حضرت علی علیه السلام شرح دهد.

 

[روایت شماره] (27)

[کامل الزیارات ] [إقبال الأعمال ] أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ النَّجَّارِ فِیمَا أَجَازَهُ لِی مِنْ کِتَابِ تَذْیِیلِهِ عَلَی تَارِیخِ الْخَطِیبِ فِی تَرْجَمَةِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّلالِ، حَدَّثَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأُطْرُوشِ وَ أَبِی بَکْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ دُرَیْدٍ الْأَزْدِیِّ، رَوَی عَنْهُ أَبُوالْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ الْبَزَّازُ وَ أَبُومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْفَحَّامُ السَّامِرِیَّانِ، أَخْبَرَنَا أَبُوعَلِیٍّ ضِیَاءُ بْنُ أَحْمَدُ بْنِ أَبِی عَلِیٍّ وَ أَبُوحَامِدٍ عَبْدُاللَّهِ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ ثَابِتٍ وَ یُوسُفُ بْنُ الْمَیَّالِ ابْنِ کَامِلٍ قَالُوا: أَخْبَرَنَا أَبُوبَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْبَاقِی الْبَزَّازُ، أَخْبَرَنَا أَبُوالْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْبُرْسِیُّ قَالَ:
حَدَّثَنِی الْقَاضِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ السَّامِرِیُّ، حَدَّثَنَا أَبُو الطَّیِّبِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّاهِدُ الْمَعْرُوفُ بِالدَّلالِ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَعْرُوفُ بِالْأُطْرُوشِ، أَخْبَرَنَا أَبُوعَمْرٍو سُلَیْمَانُ بْنُ أَبِی مَعْشَرٍ؛ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ، عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ، عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ مِثْلَهُ.
در کتاب کامل الزّیارات و کتاب اقبال (411) نیز به چند طریق این حدیث را نقل نموده‌اند.

 

[روایت شماره] (28)

[کشف الغمة ] مِنْ مَنَاقِبِ الْخَوارِزْمِیِّ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
خَطَبْتُ فَاطِمَةَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَتْ لِی مَوْلاةٌ: هَلْ عَلِمْتَ أَنَّ فَاطِمَةَ قَدْ خُطِبَتْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم؟ قُلْتُ: لا،
قَالَتْ:
فَقَدْ خُطِبَتْ فَمَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَأْتِیَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَیُزَوِّجَکَ، فَقُلْتُ: وَ عِنْدِی شَیْ‌ءٌ أَتَزَوَّجُ بِهِ؟
قَالَتْ:
إِنَّکَ إِنْ جِئْتَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ زَوَّجَکَ، فَوَاللَّهِ مَا زَالَتْ تُزْجِینِی حَتَّی دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ کَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَلالَةٌ وَ هَیْبَةٌ، فَلَمَّا قَعَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ أُفْحِمْتُ، فَوَاللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَتَکَلَّمَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا جَاءَ بِکَ أَلَکَ حَاجَةٌ؟ فَسَکَتُّ، فَقَالَ:
لَعَلَّکَ جِئْتَ تَخْطُبُ فَاطِمَةَ، فَقُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ:
وَ هَلْ عِنْدَکَ مِنْ شَیْ‌ءٍ تَستَحِلُّهَا بِهِ؟ فَقُلْتُ: لا وَاللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
مَا فَعَلْتَ الدِّرْعَ الَّتِی سَلَّحْتُکَهَا؟ (412) فَقُلْتُ: عِنْدِی، فَوَالَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ إِنَّهَا لَحُطَمِیَّةٌ، مَا ثَمَنُهَا (413) أَرْبَعُ مِائَةِ دِرْهَمٍ، فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
قَدْ زَوَّجْتُکَهَا فَابْعَثْ بِهَا إِلَیْهَا، فَاسْتَحِلَّهَا بِهَا، فَإِنْ [فَإِنَّهَا ] کَانَتْ لَصَدَاقُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
بیان: قال الجزریُّ: فی حدیث علیّ علیه السلام ما زالت تزجینی حتّی دخلت علیه أی تسوقنی و تدفعنی.
در کتاب کشف الغُمّه (414) از کتاب مناقب خوارزمی از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
من به حضور رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را خواستگاری نمودم؟ یکی از کنیزان به من گفت:
آیا می‌دانی که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را، از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگاری نموده اند؟
گفتم:
نه.
گفت:
آری، او خواهان دارد، چه مانعی دارد که نزد پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شوی تا دخترش را برای تو تزویج نماید؟ من گفتم:
آخر من چیزی ندارم که ازدواج نمایم.
گفت:
اگر تو نزد پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شوی حتماً او را به تو خواهد داد، وی همچنان مرا وادار می‌نمود تا اینکه بالاخره من به حضور حضرت رسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شدم، آن برگزیده‌ی خدا خیلی با عظمت و با اُبهّت بود، وقتی در حضور آن بزرگوار نشستم سکوت اختیار نمودم. به خدا قسم که قدرت سخن گفتن نداشتم.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
برای چه نزد من آمدی، آیا حاجتی داری؟ من سکوت کردم، فرمود:
شاید برای خواستگاری فاطمه آمده باشی؟
گفتم:
آری فرمود:
آیا چیزی داری که با او ازدواج نمایی؟
گفتم:
نه به خدا قسم، فرمود:
آن زره‌ای که سلاح تو بود چه شد؟
گفتم:
حاضر است به حقّ آن خدایی که جان علی در دستان قدرت او می‌باشد، آن زره قیمتش چهارصد درهم و شکسته شده بود (415).
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
مانعی ندارد، من فاطمه را با همان زره برای تو تزویج می‌نمایم، آن را برای زهراء بفرست و با وی ازدواج کن.
بیان: جزری می‌گوید در حدیث بالا که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
«مَا زَالَتْ تُزْجِینِی حَتَّی دَخَلْتُ عَلَیه» «تُزْجِینِی» یعنی آن زن مرا سوق می‌داد و از خود دور می‌کرد تا خدمت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برسم.

 

[روایت شماره] (29)

[کشف الغمة ] وَ عَنْهُ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ:
کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَغَشِیَهُ الْوَحْیُ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ لِی، یَا أَنَسُ أَتَدْرِی مَا جَاءَنِی بِهِ جَبْرَئِیلُ مِنْ عِنْدِ صَاحِبِ الْعَرْشِ؟
قَالَ:
قُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ:
أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ، فَانْطَلِقْ فَادْعُ لِی أَبَابَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ عَلِیّاً وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ بِعَدَدِهِمْ مِنَ الْأَنْصَارِ قَالَ:
فَانْطَلَقْتُ فَدَعَوْتُهُمْ لَهُ، فَلَمَّا أَنْ أَخَذُوا مَجَالِسَهُمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
الْحَمْدُلِلَّهِ الْمَحْمُودِ بِنِعْمَتِهِ، الْمَعْبُودِ بِقُدْرَتِهِ، الْمُطَاعِ فِیَ سُلْطَانِهِ، الْمَرْهُوبِ مِنْ عَذَابِهِ، الْمَرْغُوبِ إِلَیْهِ فِیمَا عِنْدَهُ، النَّافِذِ أَمْرُهُ فِی أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ، الَّذِی خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ مَیَّزَهُمْ بِأَحْکَامِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِدِینِهِ وَ أَکْرَمَهُمْ بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمُصَاهَرَةَ نَسَباً لاحِقاً وَ أَمْراً مُفْتَرَضاً وَ شَجَّ بِهَا الْأَرْحَامَ وَ أَلْزَمَهَا الْأَنَامَ فَقَالَ تَبَارَکَ اسْمُهُ وَ تَعَالَی جَدُّهُ «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً» (416) فَأَمْرُ اللَّهِ یَجْرِی إِلَی قَضَائِهِ وَ قَضَاؤُهُ یَجْرِی إِلَی قَدَرِهِ، فَلِکُلِّ قَضَاءٍ قَدَرٌ وَ لِکُلِّ قَدَرٍ أَجَلٌ وَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» (417).
ثُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ عَلَی أَرْبَعِمِائَةِ مِثْقَالِ فِضَّةٍ إِنْ رَضِیَ بِذَلِکَ عَلِیٌّ وَ کَانَ غَائِباً قَدْ بَعَثَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی حَاجَةٍ.
ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِطَبَقٍ فِیهِ بُسْرٌ فَوَضَعَ بَیْنَ أَیْدِینَا، ثُمَّ قَالَ:
انْتَهِبُوا فَبَیْنَا نَحْنُ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیٌّ فَتَبَسَّمَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثُمَّ قَالَ:
یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَکَ فَاطِمَةَ وَ قَدْ زَوَّجْتُکَهَا عَلَی أَرْبَعِمِائَةِ مِثْقَالٍ فِضَّةً أَرَضِیتَ؟
قَالَ:
رَضِیتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ، ثُمَّ قَامَ عَلِیٌّ فَخَرَّ لِلَّهِ سَاجِداً فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
جَعَلَ اللَّهُ فِیکُمُ الْخَیْرَ الْکَثِیرَ الطَّیِّبَ وَ بَارَکَ فِیکُمَا،
قَالَ أَنَسٌ: وَاللَّهِ لَقَدْ أُخْرِجَ مِنْهَا الْکَثِیرُ الطَّیِّبُ.
[المناقب لابن شهرآشوب ] خَطَبَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی الْمِنْبَرِ فِی تَزْوِیجِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها خُطْبَةً رَوَاهَا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ فِی أَمَالِیهِ وَ ابْنُ بُطَّةَ فِی الْإِبَانَةِ بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ مَرْفُوعاً وَ رُوِّینَاهَا عَنِ الرِّضَا علیه السلام وَ ذَکَرَ نَحْوَهُ.
بیان: قال الجزریُّ: وشجت العروق و الأغصان اشتبکت و منه حدیث علی علیه السلام :
و وشج بینها و بین أزواجها أی خلط و ألف.
نیز در همان کتاب (418) از انس بن مالک روایت می‌کند که گفت:
من در حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بودم که وحی بر آن بزرگوار نازل شد.
وقتی حال طبیعی خود را یافت به من فرمود:
آیا می‌دانی جبرئیل از طرف خدای عرش چه دستوری برای من آورد؟
گفتم:
خدا و رسول بهتر می‌دانند.
فرمود:
خدا مرا مأمور نموده زهراء را برای علی علیهما السلام ازدواج نمایم.
سپس به من فرمود:
برو ابوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه و زبیر و مطابق تعداد ایشان را از انصار نزد من بیاور! وقتی من ایشان را دعوت نمودم و در مجلس آن حضرت حاضر شدند پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خطبه‌ی مفصلی بدین شرح قرائت فرمود:
«الْحَمْدُلِلَّهِ الْمَحْمُودِ بِنِعْمَتِهِ الْمَعْبُودِ بِقُدْرَتِهِ الْمُطَاعِ فِی سُلْطَانِهِ الْمَرْهُوبِ مِنْ عَذَابِهِ الْمَرْغُوبِ إِلَیْهِ فِیمَا عِنْدَهُ النَّافِذِ أَمْرُهُ فِی أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ الَّذِی خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ مَیَّزَهُمْ بِأَحْکَامِهِ وَ أَعَزَّهُمْ بِدِینِهِ وَ أَکْرَمَهُمْ بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمُصَاهَرَةَ نَسَباً لاحِقاً وَ أَمْراً مُفْتَرَضاً وَ شَجَّ بِهَا الْأَرْحَامَ وَ أَلْزَمَهَا الْأَنَامَ فَقَالَ تَبَارَکَ اسْمُهُ وَ تَعَالَی جَدُّهُ وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً فَأَمْرُ اللَّهِ یَجْرِی إِلَی قَضَائِهِ وَ قَضَاؤُهُ یَجْرِی إِلَی قَدَرِهِ فَلِکُلِّ قَضَاءٍ قَدَرٌ وَ لِکُلِّ قَدَرٍ أَجَلٌ وَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتاب».
سپس به اهل مجلس فرمود:
من شما را شاهد می‌گیرم بر اینکه فاطمه‌ی زهراء را با مهریه‌ی چهارصد مثقال نقره برای علی بن ابیطالب علیهما السلام اگر راضی باشد ازدواج نمودم. زیرا آن موقع پیغمبر خدا حضرت علی علیه السلام را به دنبال کاری فرستاده بود.
بعد از این جریان رسول خدا دستور داد تا یک طبق بُسر یعنی خرمای کال در جلو ما نهادند و به ما فرمودند:
از اینها برگیرید.
در همین موقع بود که حضرت علی علیه السلام وارد شد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به صورت حضرت علی علیه السلام لبخندی زد و به حضرتش فرمود:
خدا مرا مأمور کرده که فاطمه را برای تو تزویج نمایم، من او را با صداق چهارصد مثقال نقره برای تو عقد کردم، آیا راضی هستی؟
عرض کرد:
آری یا رسول الله.
سپس حضرت علی علیه السلام برخاست و سجده‌ی شکر به جای آورد و پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
خدا خیر فراوانی به شما عطا کرده و به شما برکت داده‌ست.
انس می‌گوید:
به خدا قسم که از فاطمه خیر فراوان و نیکویی به ظهور رسید.
در کتاب مناقب ابن شهر آشوب (419) آمده است: پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روی منبر در خصوص ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها خطبه‌ای خواند که آن را یحیی بن معین در کتاب امالی خود و ابن بطّه در کتاب الابانه با اسناد خود از انس بن مالک و او با واسطه‌هایی از حضرت امام رضا علیه السلام آن را نقل می‌کنند و سپس ابن شهر آشوب بعد از این اسناد و راویان همین خطبه را ذکر می‌کند.
بیان: جزری می‌گوید «و شجت العروق و الأغصان» یعنی شبکه شده (داخل همدیگر گِره خورده) ریشه‌ها و شاخه‌ها و همچنین از این قبیل است فرمایش حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که می‌فرماید:
«و وشج بینها و بین أزواجها» منظور از کلمه‌ی «وشج» مخلوط شدن و قاطی شدن است.

 

[روایت شماره] (30)

[کشف الغمة ] وَ مِنَ الْمَنَاقِبِ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا فَاطِمَةُ زَوَّجْتُکِ سَیِّداً فِی الدُّنْیَا «وَ إنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (420)، لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ أُمْلِکَکِ مِنْ عَلِیٍّ أَمَرَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ فَقَامَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ صَفَّ الْمَلائِکَةَ صُفُوفاً ثُمَّ خَطَبَ عَلَیْهِمْ فَزَوَّجَکِ مِنْ عَلِیٍّ، ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ شَجَرَ الْجِنَانِ فَحَمَلَتِ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ ثُمَّ أَمَرَهَا فَنَثَرَتْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهَا شَیْئاً أَکْثَرَ مِمَّا أَخَذَهُ غَیْرُهُ افْتَخَرَ بِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
وَ مِنْهُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
کَانَتْ فَاطِمَةُ تَذْکُرُ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلا یَذْکُرُهَا أَحَدٌ إِلا صَدَّ عَنْهُ حَتَّی یَئِسُوا مِنْهَا، فَلَقِیَ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ عَلِیّاً فَقَالَ:
إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَرَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَحْبِسُهَا إِلا عَلَیْکَ، فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: فَلِمَ تَرَی ذَلِکَ؟ فَوَاللَّهِ مَا أَنَا بِوَاحِدِ الرَّجُلَیْنِ مَا أَنَا بِصَاحِبِ دُنْیَا یُلْتَمَسُ مَا عِنْدِی وَ قَدْ عَلِمَ مَا لِی صَفْرَاءُ وَ لا بَیْضَاءُ قَالَ سَعْدٌ: فَإِنِّی أَعْزِمُ عَلَیْکَ لَتُفَرِّجَنَّهَا عَنِّی فَإِنَّ لِی فِی ذَلِکَ فَرَجاً قَالَ:
فَأَقُولُ مَا ذَا؟
قَالَ تَقُولُ: جِئْتُ خَاطِباً إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ فَاطِمَةَ بِنْتَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
قَالَ:
فَانْطَلَقَ عَلِیٌّ فَعَرَضَ لِلنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ هُوَ ثَقِیلٌ حَصِرٌ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
کَانَ لَکَ حَاجَةٌ یَا عَلِیُّ! قَالَ:
أَجَلْ جِئْتُکَ خَاطِباً إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَرْحَباً کَلِمَةً ضَعِیفَةً.
فَعَادَ إِلَی سَعْدٍ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ:
أَنْکَحَکَ، فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ إنَّهُ لا خُلْفَ الْآنَ وَ لا کِذْبَ عِنْدَهُ، أَعْزِمُ عَلَیْکَ لَتَأتِیَنَّهُ غَداً وَ لَتَقُولَنَّ یَا نَبِیَّ اللَّهِ مَتَی تُبَیِّنُ [تَبِینُ ] لِی؟
قَالَ عَلِیٌّ: هَذَا أَشَدُّ عَلَیَّ مِنَ الْأُولَی أَوَ لا أَقُولُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ حَاجَتِی؟
قَالَ:
قُلْ کَمَا أَمَرْتُکَ.
فَانْطَلَقَ عَلِیٌّ فَقَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ مَتَی تُبَیِّنُ [تَبِینُ ] لِی؟
قَالَ:
اللَّیْلَةَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. ثُمَّ دَعَا بِلالاً فَقَالَ:
یَا بِلالُ إِنِّی قَدْ زَوَّجْتُ ابْنَتِی مِنِ ابْنِ عَمِّی وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ یَکُونَ مِنْ سُنَّةِ أُمَّتِیَ الطَّعَامُ عِنْدَ النِّکَاحِ، فَأْتِ الْغَنَمَ فَخُذْ شَاةً مِنْهَا وَ أَرْبَعَةَ أَمْدَادٍ فَاجْعَلْ لِی قَصْعَةً لَعَلِّی أَجْمَعُ عَلَیْهَا الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارَ فَإذَا فَرَغْتَ مِنْهَا فَآذِنِّی بِهَا فَانْطَلَقَ فَفَعَلَ مَا أَمَرَ بِهِ ثُمَّ أَتَاهُ بِقَصْعَةٍ فَوَضَعَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ.
فَطَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی رَأْسِهَا ثُمَّ قَالَ:
أَدْخِلْ عَلَیَّ النَّاسَ زُفَّةً زُفَّةً لا تُغَادِرْ زُفَّةً إِلَی غَیْرِهَا، یَعْنِی إذَا فَرَغَتْ زُفَّةٌ لَمْ تَعُدْ ثَانِیَةً، فَجَعَلَ النَّاسُ یَزِفُّونَ کُلَّمَا فَرَغَتْ زُفَّةٌ وَرَدَتْ أُخْرَی حَتَّی فَرَغَ النَّاسُ، ثُمَّ عَمَدَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إلَی فَضْلِ مَا فِیهَا فَتَفَلَ فِیهِ وَ بَارَکَ وَ قَالَ:
یَا بِلالُ احْمِلْهَا إِلَی أُمَّهَاتِکَ وَ قُلْ لَهُنَّ: کُلْنَ وَ أَطْعِمْنَ مَنْ غَشِیَکُنَّ.
ثُمَّ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَامَ حَتَّی دَخَلَ عَلَی النِّسَاءِ فَقَالَ:
إِنِّی زَوَّجْتُ ابْنَتِی ابْنَ عَمِّی وَ قَدْ عَلِمْتُنَّ مَنْزِلَتَهَا مِنِّی وَ إِنِّی لَدَافِعُهَا إِلَیْهِ أَلا فَدُونَکُنَّ ابْنَتَکُنَّ.
فَقَامَ النِّسَاءُ فَغَلَفْنَهَا (421) مِنْ طِیبِهِنَّ وَ حُلِیِّهِنَّ وَ جَعَلْنَ فِی بَیْتِهَا فِرَاشاً حَشْوُهُ لِیفٌ وَ وِسَادَةً وَ کِسَاءً خَیْبَرِیّاً وَ مِخْضَباً وَ اتَّخَذْنَ أُمَّ أَیْمَنَ بَوَّابَهُ.
ثُمَّ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ فَلَمَّا رَآهُ النِّسَاءُ وَثَبْنَ وَ بَیْنَهُنَّ وَ بَیْنَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سُتْرَةٌ وَ تَخَلَّفَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَمَا أَنْتِ عَلَی رِسْلِکِ مَنْ أَنْتِ؟
قَالَتْ:
أَنَا الَّتِی أَحْرِسُ ابْنَتَکَ إِنَّ الْفَتَاةَ لَیْلَةَ یُبْنَی بِهَا لا بُدَّ لَهَا مِنِ امْرَأَةٍ تَکُونُ قَرِیبَةً مِنْهَا إِنْ عُرِضَتْ لَهَا حَاجَةٌ أَوْ أَرَادَتْ شَیْئاً أَفْضَتْ بِذَلِکَ إِلَیْهَا قَالَ:
فَإِنِّی أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَحْرُسَکِ مِنْ بَیْنِ یَدَیْکِ وَ مِنْ خَلْفِکِ وَ عَنْ یَمِینِکِ وَ عَنْ شِمَالِکِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.
ثُمَّ صَرَخَ بِفَاطِمَةَ، فَأَقْبَلَتْ فَلَمَّا رَأَتْ عَلِیّاً جَالِساً إِلَی جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حَصِرَتْ وَ بَکَتْ فَأَشْفَقَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنْ یَکُونَ بُکَاؤُهَا لِأَنَّ عَلِیّاً لا مَالَ لَهُ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا یُبْکِیکِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أَلَوْتُکِ وَ نَفْسِی فَقَدْ أَصَبْتُ لَکِ خَیْرَ أَهْلِی وَ أیْمُ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ زَوَّجْتُکِهِ سَیِّداً فِی الدُّنْیَا «وَ إنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (422) فَلانَ مِنْهَا وَ أَمْکَنَتْهُ مِنْ کَفِّهَا.
فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا أَسْمَاءُ ایتِینِی بِالْمِخْضَبِ، فَمَلاتُهُ مَاءً فَمَجَّ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِیهِ وَ غَسَّلَ قَدَمَیْهِ وَ وَجْهَهُ، ثُمَّ دَعَا بِفَاطِمَةَ فَأَخَذَ کَفّاً مِنْ مَاءٍ فَضَرَبَ بِهِ عَلَی رَأْسِهَا وَ کَفّاً بَیْنَ یَدَیْهَا، ثُمَّ رَشَّ جِلْدَهُ وَ جِلْدَهَا، ثُمَّ الْتَزَمَهَا فَقَالَ:
اللَّهُمَّ إِنَّهَا مِنِّی وَ أَنَا مِنْهَا، اللَّهُمَّ کَمَا أَذْهَبْتَ عَنِّی الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَنِی فَطَهِّرْهَا.
ثُمَّ دَعَا بِمِخْضَبٍ آخَرَ ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً علیه السلام فَصَنَعَ بِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَا، ثُمَّ دَعَا لَهُ کَمَا دَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ:
قُومَا إِلَی بَیْتِکُمَا، جَمَعَ اللَّهُ بَیْنَکُمَا وَ بَارَکَ فِی نَسْلِکُمَا وَ أَصْلَحَ بَالَکُمَا، ثُمَّ قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَیْهِ بَابَهُ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَأَخْبَرَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ أَنَّهَا رَمَقَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَلَمْ یَزَلْ یَدْعُو لَهُمَا خَاصَّةً وَ لا یُشْرِکُهُمَا فِی دُعَائِهِ أَحَداً حَتَّی تَوَارَی فِی حُجْرَتِهِ.
بیان: قوله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
ما أنا بواحد الرَّجلین، أی لست ممّن یشار إلیه و یعرف من بین النّاس حتّی یقال: إنّه أحد الرَّجلین المعروفین و یحتمل أن یکون قوله: ما أنا بصاحب دنیا تفصیلا، للرَّجلین فذکر أحدهما و أحال الآخر علی الظّهور أی لست بمعروف بین النّاس، أو لم یمهله المخاطب لذکر الآخر (423).
و قال الجزریُّ: فی حدیث تزویج فاطمة سلام الله علیها أنّه صنع طعاماً و قال لبلال: أدخل النّاس علیَّ زفّة زفّة أی طائفة بعد طائفة و زمرة بعد زمرة، سمّیت بذلک لزفیفها فی مشیها و إقبالها بسرعة قوله: لا تغادر زفّة أی لا تترک جماعة مائلاً إلی غیرهم و تفسیره لا یخلو من بعد.
و قال فی النّهایة: فی حدیث زواج فاطمة سلام الله علیها: فلمّا رأت علیّاً جالساً إلی جنب النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حصرت و بکت، أی استحیت و انقطعت، کأنّ الأمر ضاق بها کما یضیق الحبس علی المحبوس.
و قال: قال النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لفاطمة: ما یبکیک فما ألوتک و نفسی و قد أصبت لک خیر أهلی، أی ما قصرت فی أمرک و أمری حیث اخترت لک علیاً زوجاً. قوله: فلان منها، من للتّبعیض أی لان شی‌ء منها و المعنی حصول بعض اللّین و الانقیاد منها.
قوله: ثمَّ رشَّ جلده و جلدها؛ لعلّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رشَّ أوّلاً علیهما ثمَّ خصَّ علیّاً علیه السلام بالرَّشِّ و الأظهر ثمَّ رشَّ جلدها کما سیأتی.
نیز در همان کتاب (424) از عبدالله بن مسعود از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
شوهر تو در دنیا بزرگ و در آخرت از نیکوکاران است.
وقتی خدا تصمیم گرفت که من تو را برای علی تزویج کنم به جبرئیل دستور داد تا در آسمان چهارم در میان صفوف ملائکه بایستد و برای آنان خطبه بخواند و تو را برای علی عقد نماید.
آنگاه به درختان بهشت فرمود تا زیور و حلّه‌های خود را بر سر ملائکه نثار نمایند، هر کسی بیشتر از آنها برگرفته باشد تا روز قیامت به آن فخر و مباهات می‌نماید، نیز از ابن عبّاس نقل می‌کند که گفت:
درباره‌ی خواستگاری حضرت فاطمه سلام الله علیها به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پیشنهاد می‌شد، احدی راجع به ازدواج زهرای اطهر سلام الله علیها با رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مذاکره نمی‌کرد مگر اینکه از او اعراض می‌نمود تا اینکه مردم از فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها مأیوس شدند.
یک وقت سعد بن معاذ با حضرت علی علیه السلام ملاقات نموده و به حضرتش گفت:
به خدا قسم من جز این نمی‌بینم که پیغمبر خدا، فاطمه را برای تو نگاه داشته باشد.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
چگونه یک چنین پیش بینی را می‌کنی؟ به خدا قسم من بیشتر از یک مرد نیستم، من ثروت دنیوی ندارم تا کسی به آن طمع کند، رسول خدا می‌داند که من طلا و نقره‌ای ندارم.
سعد گفت:
من از تو تقاضا می‌نمایم این خواسته‌ی مرا انجام دهی، زیرا من خوشحال می‌شوم.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
من به پیامبر خدا چه بگویم؟
گفت:
به رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بگو: من آمده‌ام فاطمه را از خدا و رسول او خواستگاری نمایم، وقتی حضرت امیر علیه السلام به حضور پیغمبر خدا مشرّف شد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
یا علی گویا حاجتی داشته باشی؟
عرض کرد:
آری، من آمده‌ام که فاطمه را از خدا و رسول او خواستگاری کنم.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
مرحبا خوش آمدی.
حضرت علی علیه السلام نزد سعد بازگشت و فرمود:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرموده:
فاطمه را به عقد تو خواهم درآورد.
سعد گفت:
به حقّ آن خدایی که او را به پیغمبری مبعوث نموده آن حضرت خلف وعده نمی‌کند و دروغ نزد او نیست، من از تو خواهش می‌کنم که فردا به حضور آن حضرت مشرّف شوی و بگویی: ای پیغمبر خدا! این موضوع را برای من معلوم کن.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
این مرتبه از مرتبه‌ی اوّل برای من مشکل‌تر است آیا نه چنین است که من حاجت خود را به آن بزرگوار گفته‌ام.
سعد گفت:
اینکه می‌گویم قبول کن، حضرت علی علیه السلام برای دوّمین بار نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد و گفت:
یا رسول الله! وقت ازدواج مرا تعیین کن، فرمود:
امشب است.
پس از این جریان پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بلال را خواست و به او فرمود:
من دخترم فاطمه را برای پسر عمویم تزویج نمودم. من دوست دارم که امّتم در موقع عروسی غذا بدهند، برو یک گوسفند و چهار ظرف غذا و یک کاسه یا سینی بزرگ نزد من بیاور تا شاید مهاجرین و انصار را دعوت کنم و غذا بدهم، هر گاه اینها را آماده نمودی مرا آگاه کن.
بلال رفت و پس از اینکه مأموریت خود را انجام داد کاسه را در مقابل رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نهاد. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از اینکه دست مبارک خود را روی غذای آن کاسه نهاد به بلال فرمود:
مردم را دسته دسته دعوت کن، مشروط بر اینکه دو مرتبه نیایند.
مردم همچنان دسته دسته می‌آمدند و غذا می‌خوردند تا اینکه عموم آنان از غذا خوردن فراغت حاصل نمودند.
سپس پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم متوجّه مابقی غذا شد و آب دهان مبارک خود را به آن زد و به بلال فرمود:
این غذا را برای زنان من ببر و بگو: خودشان بخورند و به اطرافیان خود هم بدهند.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از این جریان برخاست و نزد زنان آمد و فرمود:
من دخترم را برای پسر عمویم تزویج نمودم، در صورتی که شما مقام و منزلت فاطمه را نزد من می‌دانید، شما هم به فکر دختران خود باشید. زنان برخاستند و حضرت فاطمه را با آن عطرهایی که داشتند معطّر و خوشبو نمودند و زر و زیور به وی دادند، فرش و متکّای لیف و کساء خیبری در میان خانه‌اش انداختند و خضاب برایش آوردند و اُمّ ایمن را دربان قرار دادند.
سپس پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم داخل شد، وقتی زنان آن حضرت را دیدند از جای برخاستند و رفتند و بین رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و زنان یک پرده آویخته بودند.
ولی اسماء بنت عمیس از آنجا خارج نشد، پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
تو کیستی؟
گفت:
من کسی هستم که دختر تو را مواظبت می‌نمایم، زیرا هر دختری باید در شب عروسی زنی را داشته باشد که مواظب او باشد تا اگر احتیاجی پیش آمد یا خواسته‌ای داشته باشد وی انجام دهد.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
من از خدا می‌خواهم که تو را از چهار طرف از شرّ شیطان رجیم حفظ فرماید.
بعد از آن پیامبر خدا، فاطمه را احضار نمود، وقتی فاطمه آمد و علی را دید که پهلوی رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته است خجل و گریان شد، رسول خدا از گریه‌ی وی ناراحت شد، زیرا علی مال و ثروتی نداشت.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها فرمود:
چرا گریه می‌کنی؟ به خدا قسم، که من درباره‌ی تو و خودم کوتاهی ننمودم، من بهترین اهل خود را برای تو انتخاب نمودم، قسم به حقّ آن خدایی که جان من در دست قدرت او است من تو را برای شخصی تزویج نمودم که در دنیا بزرگ و در آخرت از نیکوکاران به شمار می‌رود. پس از این جریان بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها راضی شدند.
سپس حضرت رسول صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به اسماء فرمود:
تشت بیاور، اسماء تشت را پر از آب نمود و آورد، رسول خدا، پس از اینکه آب دهان مبارک خود را در آن ریخت پاها و صورت حضرت علی علیه السلام را با آن شستشو داد.
آنگاه فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را صدا زد و یک مشت از آن آب را بر سر آن بانو ریخت و یک مشت هم بر سینه‌ی او پاشید و سپس از آب آن به پوست بدن علی و زهرا علیهما السلام پاشید. رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از این جریان نزدیک فاطمه آمد و فرمود:
پروردگارا! این فاطمه از من و من از او می‌باشم، بار خدایا! همچنان که پلیدی‌ها را از من دور نمودی و مرا پاک و پاکیزه کردی فاطمه را هم پاکیزه بگردان.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از این عمل تشت دیگری خواست و حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام را احضار نمود و همان عملی را که برای حضرت فاطمه سلام الله علیها انجام داده بود برای حضرت علی علیه السلام نیز انجام داد.
آنگاه همان دعایی را در حقّ علی کرد که در حقّ فاطمه کرده بود. سپس به علی و فاطمه علیهما السلام فرمود:
برخیزید به سوی خانه‌ی خود روید، خدا شما را نسبت به یکدیگر مهربان کند و به نسل شما برکت دهد و عاقبت شما را به خیر نماید.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بعد از این دعاها برخاست و درب خانه‌ی خود را بست.
ابن عبّاس می‌گوید:
اسماء بنت عمیس برایم گفت:
پیامبر خدا همچنان در حقّ علی و زهراء علیهما السلام دعا می‌کرد و کسی را در دعای آنان شریک نمی‌کرد تا اینکه داخل حجره‌ی خویش گردید.
و در کتاب نهایه حدیث ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها (حدیث قبل) این چنین آمده است: پس چون فاطمه سلام الله علیها دید علی علیه السلام را که در کنار پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته است حیا کرد و دور شد مثل اینکه عرصه بر او تنگ شد چنانچه زندان بر زندانی تنگ می‌شود.
و همچنین صاحب کتاب نهایه گفته پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
چرا گریه می‌کنی؟ به جان خودم قسم، من بهترین فرد از خانواده‌ام را برای تو اختیار کردم؛ منظور این است که من در مورد تو کوتاهی نکردم [ و این در وقتیست که ] حضرت علی علیه السلام را برای همسری تو اختیار کردم.
در آنجا که می‌فرماید:
«فلان منها» در اینجا «مِن» تبعیضیست که معنای آن این گونه می‌شود:
چیزی از او (حضرت فاطمه سلام الله علیها) نرم شد (یعنی مقداری آرام شد) و حاصل معنی آن است که مقداری با این سخن پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها نرم و مطیع شد.
و در آنجا که آمده است «رَشَّ [جِلْدَهُ وَ ] جِلْدَهَا» یعنی شست پوست بدن او و بدن فاطمه سلام الله علیها را، ممکن است منظور این باشد که اوّل هر دو را پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با هم شست و سپس بار دیگر حضرت علی علیه السلام را به تنهایی شست، امّا بهتر این است که بگوییم سپس پیامبر پوست بدن فاطمه سلام الله علیها را شست همان طور که در روایت دیگر همین گونه ذکر خواهد شد.
در کتاب کشف الغمّه آمده است خوارزمی گفت:
آگاه کرد مرا ابوالعلاء حافظ همدانی که او با حذف نام راویان دیگر، سند به حسین بن علی علیهما السلام می‌رساند، که آن حضرت فرمود:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در خانه‌ی امّ سلمه بود که فرشته‌ای بر او نازل شد و او بیست سر داشت و در هر سر هزار زبان داشت، (و با آن زبان ها) تسبیح و تقدیس الهی می‌کرد و هیچ یک از آن زبان‌ها به زبان دیگر شباهت نداشت و کف دست او وسیع‌تر از هفت آسمان و هفت زمین بود، سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گمان کرد که او جبرئیل است پس به او فرمود:
ای جبرئیل! هرگز با این شکل و شمائل نزد من نیامده بودی، عرض کرد:
(ای رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) من جبرئیل نیستم، نامم صرصائیل است خداوند مرا به سوی تو فرستاد، تا به دستور پروردگار نور را از برای نور، به ازدواج درآوری. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
چه کسی را برای چه کسی؟
عرض کرد:
دخترت فاطمه سلام الله علیها را برای علی بن ابیطالب علیه السلام. پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه را برای علی علیهما السلام به شهادت جبرئیل و میکائیل و صرصائیل تزویج نمود.
پس چون پیامبر نظر نمود دید:
بین دو کتف صرصائیل (نوشته شده بود) «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مُقِیمُ الْحُجَّة» (425) پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای صرصائیل! از چه زمانی این جملات بین دو کتف تو نوشته شده‌ست؟
عرض کرد:
دوازده هزار سال قبل از آنکه خداوند دنیا را خلق کند.

 

[روایت شماره] (31)

[کشف الغمة ] قَالَ الْخُوارِزْمِیُّ وَ أَنْبَأَنِی أَبُو الْعَلاءِ الْحَافِظُ الْهَمْدَانِیُّ یَرْفَعُهُ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ مَلَکٌ لَهُ عِشْرُونَ رَأْساً، فِی کُلِّ رَأْسٍ أَلْفُ لِسَانٍ، یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ بِلُغَةٍ لا تُشْبِهُ الْأُخْرَی وَ رَاحَتُهُ أَوْسَعُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ، فَحَسِبَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ:
یَا جَبْرَئِیلُ لَمْ تَأْتِنِی فِی مِثْلِ هَذِهِ الصُّورَةِ قَطُّ قَالَ:
مَا أَنَا جَبْرَئِیلَ أَنَا صَرْصَائِیلُ بَعَثَنِیَ اللَّهُ إِلَیْکَ لِتُزَوِّجَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَنْ مِمَّنْ؟
قَالَ:
ابْنَتَکَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَزَوَّجَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ بِشَهَادَةِ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ صَرْصَائِیلَ.
قَالَ:
فَنَظَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَإذَا بَیْنَ کَتِفَیْ صَرْصَائِیلَ: لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مُقِیمُ الْحُجَّةِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَا صَرْصَائِیُل مُنْذُ کَمْ هَذَا کُتِبَ بَیْنَ کَتِفَیْکَ؟
قَالَ:
مِنْ قَبْلِ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ الدُّنْیَا بِاثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ.
وَ مِنْ کِتَابِ الْمَنَاقِبِ: عَنْ بِلالَ بْنِ حَمَامَةَ قَالَ:
طَلَعَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ذَاتَ یَوْمٍ وَ وَجْهُهُ مُشْرِقٌ کَدَارَةِ الْقَمَرِ، فَقَامَ إِلَیْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فَقَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا النُّورُ؟
قَالَ:
بِشَارَةٌ أَتَتْنِی مِنْ رَبِّی فِی أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ ابْنَتِی وَ أَنَّ اللَّهَ زَوَّجَ عَلِیّاً مِنْ فَاطِمَةَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ خَازِنَ الْجِنَانِ فَهَزَّ شَجَرَةَ طُوبَی فَحَمَلَتْ رِقَاعاً یَعْنِی صِکَاکاً بِعَدَدِ مُحِبِّی أَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْشَأَ مِنْ تَحْتِهَا مَلائِکَةً مِنْ نُورٍ وَ دَفَعَ إِلَی کُلِّ مَلَکٍ صَکّاً، فَإذَا اسْتَوَتِ الْقِیَامَةُ بِأَهْلِهَا نَادَتِ الْمَلائِکَةُ فِی الْخَلائِقِ فَلا یَبْقَی مُحِبٌّ لِأَهْلِ الْبَیْتِ إِلا دَفَعَتْ إِلَیْهِ صَکّاً فِیهِ فَکَاکُهُ مِنَ النَّار، بِأَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ ابْنَتِی فَکَاکُ رِقَابِ رِجَالٍ وَ نِسَاءٍ مِنْ أُمَّتِی مِنَ النَّارِ.
[الخرائج و الجرائح ] عن النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مثله.
[المناقب لابن شهرآشوب ] تَارِیخُ بَغْدَادَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ بِلالَ بْنِ حَمَامَةَ مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ:
وَ فِی رِوَایَةٍ أَنَّهُ یَکُونُ فِی الصُّکُوکِ بَرَاءَةٌ مِنَ الْعَلِیِّ الْجَبَّارِ لِشِیعَةِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ مِنَ النَّارِ.
در همان کتاب (426) از بِلال ابن حمامه روایت می‌کند که گفت:
یک روز پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در حالی نزد ما آمد که صورت مبارکش نظیر قرص ماه بود، عبدالرّحمن بن عوف برخاست و گفت:
یا رسول الله! این چه نوریست؟
فرمود:
مژده‌ایست که از طرف پروردگارم درباره‌ی برادرم و پسر عمویم و دخترم به من داده شده، آن مژده این است که خدا، فاطمه را برای امیرالمؤمنین علی تزویج نموده است، خدا به خزانه دار بهشت دستور داده درخت طوبی را حرکت دهد تا رقعه‌هایی به عدد دوستان اهل بیت من حمل نماید و در زیر آن درخت، ملائکه ای از نور آفرید و به هر یک از آنان یک رقعه عطا کرد، موقعی که قیامت بپا شود ملائکه، محبّین اهل بیت را در میان خلائق ندا می‌کنند، احدی از دوستان اهل بیت من باقی نمی‌ماند مگر اینکه به وسیله‌ی پسر عمویم علی و دخترم فاطمه از جهنّم نجات خواهند یافت.
در کتاب خرائج و جرائح (427) مثل این حدیث از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل شده‌ست.

 

[روایت شماره] (32)

[کشف الغمة ] وَ مِنَ الْمَنَاقِبِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
لَمَّا أَنْ کَانَتْ لَیْلَةٌ زُفَّتْ فَاطِمَةُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبِ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قُدَّامَهَا وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهَا وَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنْ وَرَائِهَا یُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُونَهُ حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ.
وَ مِنَ الْمَنَاقِبِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَتَانِی مَلَکٌ فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ: قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ فَزَوِّجْهَا مِنْهُ وَ قَدْ أَمَرْتُ شَجَرَةَ طُوبَی أَنْ تَحْمِلَ الدُّرَّ وَ الْیَاقُوتَ وَ الْمَرْجَانَ، وَأَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ قَدْ فَرِحُوا لِذَلِکَ وَ سَیُولَدُ مِنْهُمَا وَلَدَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ بِهِمَا یُزَیَّنُ الْجَنَّةُ فَأَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنَّکَ خَیْرُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
وَ مِنَ الْمَنَاقِبِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ وَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ کُلٌّ قَالُوا: إنَّهُ لَمَّا أَدْرَکَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُدْرَکَ النِّسَاءِ خَطَبَهَا أَکَابِرُ قُرَیْشٍ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ وَ السَّابِقَةِ فِی الْإِسْلامِ وَ الشَّرَفِ وَ الْمَالِ وَ کَانَ کُلَّمَا ذَکَرَهَا رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِوَجْهِهِ حَتَّی کَانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ یَظُنُّ فِی نَفْسِهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سَاخِطٌ عَلَیْهِ أَوْ قَدْ نَزَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِیهِ وَحْیٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَقَدْ خَطَبَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَبُوبَکْرٍ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَمْرُهَا إِلَی رَبِّهَا وَ خَطَبَهَا بَعْدَ أَبِی بَکْرٍ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم کَمَقَالَتِهِ لِأَبِی بَکْرٍ.
قَالَ:
وَ إِنَّ أَبَابَکْرٍ وَ عُمَرَ کَانَا ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسَیْنِ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ مَعَهُمَا سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ الْأَنْصَارِیُّ ثُمَّ الْأَوْسِیُّ فَتَذَاکَرُوا مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ أَبُوبَکْرٍ: قَدْ خَطَبَهَا الْأَشْرَافُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
إِنَّ أَمْرَهَا إِلَی رَبِّهَا إِنْ شَاءَ أَنْ یُزَوِّجَهَا زَوَّجَهَا وَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ لَمْ یَخْطُبْهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ لَمْ یَذْکُرْهَا لَهُ وَ لا أَرَاهُ یَمْنَعُهُ مِنْ ذَلِکَ إِلا قِلَّةُ ذَاتِ الْیَدِ وَ إنَّهُ لَیَقَعُ فِی نَفْسِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولَهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِنَّمَا یَحْبِسَانِهَا عَلَیْهِ.
قَالَ:
ثُمَّ أَقْبَلَ أَبُوبَکْرٍ عَلَی عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ عَلَی سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ فَقَالَ:
هَلْ لَکُمَا فِی الْقِیَامِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَتَّی نَذْکُرَ لَهُ هَذَا، فَإِنْ مَنَعَهُ قِلَّةُ ذَاتِ الْیَدِ وَاسَیْنَاهُ وَ أَسْعَفْنَاهُ، فَقَالَ لَهُ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ: وَفَّقَکَ اللَّهُ یَا أَبَابَکْرٍ فَمَا زِلْتَ مُوَفَّقاً قُومُوا بِنَا عَلَی بَرَکَةِ اللَّهِ وَ یُمْنِهِ.
قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ: فَخَرَجُوا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْتَمَسُوا عَلِیّاً فِی مَنْزِلِهِ فَلَمْ یَجِدُوهُ وَ کَانَ یَنْضَحُ بِبَعِیرٍ کَانَ لَهُ الْمَاءَ عَلَی نَخْلِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ بِأُجْرَةٍ، فَانْطَلَقُوا نَحْوَهُ، فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِمْ عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ:
مَا وَرَاءَکُمْ وَ مَا الَّذِی جِئْتُمْ لَهُ؟
فَقَالَ أَبُوبَکْرٍ: یَا أَبَاالْحَسَنِ إنَّهُ لَمْ یَبْقَ خَصْلَةٌ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ إِلا وَ لَکَ فِیهَا سَابِقَةٌ وَ فَضْلٌ وَ أَنْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِالْمَکَانِ الَّذِی قَدْ عَرَفْتَ مِنَ الْقَرَابَةِ وَ الصُّحْبَةِ وَ السَّابِقَةِ وَ قَدْ خَطَبَ الْأَشْرَافُ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ فَرَدَّهُمْ وَ قَالَ:
إِنَّ أَمْرَهَا إِلَی رَبِّهَا إِنْ شَاءَ أَنْ یُزَوِّجَهَا زَوَّجَهَا، فَمَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَذْکُرَهَا لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ تَخْطُبَهَا مِنْهُ، فَإِنِّی أَرْجُو أَنْ یَکُونَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِنَّمَا یَحْبِسَانِهَا عَلَیْکَ.
قَالَ:
فَتَغَرْغَرَتْ عَیْنَا عَلِیٍّ بِالدُّمُوعِ وَ قَالَ:
یَا أَبَابَکْرٍ لَقَدْ هَیَّجْتَ مِنِّی سَاکِناً وَ أَیْقَظْتَنِی لِأَمْرٍ کُنْتُ عَنْهُ غَافِلاً، وَاللَّهِ إِنَّ فَاطِمَةَ لَمَوْضِعُ رَغْبَةٍ وَ مَا مِثْلِی قَعَدَ عَنْ مِثْلِهَا غَیْرَ أَنَّهُ یَمْنَعُنِی مِنْ ذَلِکَ قِلَّةُ ذَاتِ الْیَدِ، فَقَالَ أَبُوبکر: لا تَقُلْ هَذَا یَا أَبَاالْحَسَنِ فَإِنَّ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی وَ رَسُولِهِ کَهَبَاءٍ مَنْثُورٍ.
قَالَ ثُمَّ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام حَلَّ عَنْ نَاضِحِهِ وَ أَقْبَلَ یَقُودُهُ إِلَی مَنْزِلِهِ فَشَدَّهُ فِیهِ وَ لَبِسَ نَعْلَهُ وَ أَقْبَلَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی مَنْزِلِ زَوْجَتِهِ أُمِّ سَلَمَةَ ابْنَةِ أَبِی أُمَیَّةَ بْنِ الْمُغِیرَةِ الْمَخْزُومِیِّ، فَدَقَّ عَلِیٌّ علیه السلام الْبَابَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: مَنْ بِالْبَابِ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ قَبْلِ أَنْ یَقُولَ عَلِیٌّ: أَنَا عَلِیٌّ: قُومِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ وَ مُرِیهِ بِالدُّخُولِ، فَهَذَا رَجُلٌ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّهُمَا، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَنْ هَذَا الَّذِی تَذْکُرُ فِیهِ هَذَا وَ أَنْتَ لَمْ تَرَهُ؟
فَقَالَ:
مَهْ یَا أُمَّ سَلَمَةَ فَهَذَا رَجُلٌ لَیْسَ بِالْخَرِقِ وَ لا بِالنَّزِقِ هَذَا أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیَّ.
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَقُمْتُ مُبَادِرَةً أَکَادُ أَنْ أَعْثُرَ بِمِرْطِی، فَفَتَحْتُ الْبَابَ، فَإذَا أَنَا بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ وَاللَّهِ مَا دَخَلَ حِینَ فَتَحْتُ حَتَّی عَلِمَ أَنِّی قَدْ رَجَعْتُ إِلَی خِدْرِی، ثُمَّ إنَّهُ دَخَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ. السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یَا أَبَاالْحَسَنِ اجْلِسْ.
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَجَلَسَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ جَعَلَ یَنْظُرُ إِلَی الْأَرْضِ کَأَنَّهُ قَصَدَ الْحَاجَةَ وَ هُوَ یَسْتَحْیِی أَنْ یُبْدِیَهَا، فَهُوَ مُطْرِقٌ إِلَی الْأَرْضِ حَیَاءً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَکَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِمَ مَا فِی نَفْسِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ لَهُ: یَا أَبَاالْحَسَنِ إِنِّی أَرَی أَنَّکَ أَتَیْتَ لِحَاجَةٍ فَقُلْ حَاجَتَکَ وَ أَبْدِ مَا فِی نَفْسِکَ، فَکُلُّ حَاجَةٍ لَکَ عِنْدِی مَقْضِیَّةٌ.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فَقُلْتُ: فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ أَخَذْتَنِی مِنْ عَمِّکَ أَبِی طَالِبٍ وَ مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ وَ أَنَا صَبِیٌّ لا عَقْلَ لِی، فَغَذَّیْتَنِی بِغَذَائِکَ وَ أَدَّبْتَنِی بِأَدَبِکَ، فَکُنْتَ إِلَیَّ أَفْضَلَ مِنْ أَبِی طَالِبٍ وَ مِنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ فِی الْبِرِّ وَ الشَّفَقَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی هَدَانِی بِکَ وَ عَلَی یَدَیْکَ وَ اسْتَنْقَذَنِی مِمَّا کَانَ عَلَیْهِ آبَائِی وَ أَعْمَامِی مِنَ الْحَیْرَةِ وَ الشَّکِّ وَ إِنَّکَ وَاللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ ذُخْرِی وَ ذَخِیرَتِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَدْ أَحْبَبْتُ مَعَ مَا شَدَّ اللَّهُ مِنْ عَضُدِی بِکَ أَنْ یَکُونَ لِی بَیْتٌ وَ أَنْ یَکُونَ لِی زَوْجَةٌ أَسْکُنُ إِلَیْهَا وَ قَدْ أَتَیْتُکَ خَاطِباً رَاغِباً أَخْطُبُ إِلَیْکَ ابْنَتَکَ فَاطِمَةَ، فَهَلْ أَنْتَ مُزَوِّجِی یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَرَأَیْتُ وَجْهَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَتَهَلَّلُ فَرَحاً وَ سُرُوراً ثُمَّ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ فَهَلْ مَعَکَ شَیْ‌ءٌ أُزَوِّجُکَ بِهِ؟
فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَاللَّهِ مَا یَخْفَی عَلَیْکَ مِنْ أَمْرِی شَیْ‌ءٌ، أَمْلِکُ سَیْفِی وَ دِرْعِی وَ نَاضِحِی وَ مَا أَمْلِکُ شَیْئاً غَیْرَ هَذَا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا عَلِیُّ أَمَّا سَیْفُکَ فَلا غِنًی بِکَ عَنْهُ تُجَاهِدُ بِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ تُقَاتِلُ بِهِ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ نَاضِحُکَ تَنْضِحُ بِهِ عَلَی نَخْلِکَ وَ أَهْلِکَ وَ تَحْمِلُ عَلَیْهِ رَحْلَکَ فِی سَفَرِکَ وَ لَکِنِّی قَدْ زَوَّجْتُکَ بِالدِّرْعِ وَ رَضِیتُ بِهَا مِنْکَ.
یَا أَبَاالْحَسَنِ أُبَشِّرُکَ؟
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
قُلْتُ: نَعَمْ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی بَشِّرْنِی فَإِنَّکَ لَمْ تَزَلْ مَیْمُونَ النَّقِیبَةِ، مُبَارَکَ الطَّائِرِ، رَشِیدَ الْأَمْرِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ.
فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَبْشِرْ یَا أَبَاالْحَسَنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ زَوَّجَکَهَا فِی السَّمَاءِ مِنْ قَبْلِ أَنْ أُزَوِّجَکَ فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ هَبَطَ عَلَیَّ فِی مَوْضِعِی مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنِی مَلَکٌ مِنَ السَّمَاءِ لَهُ وُجُوهٌ شَتَّی وَ أَجْنِحَةٌ شَتَّی لَمْ أَرَ قَبْلَهُ مِنَ الْمَلائِکَةِ مِثْلَهُ فَقَالَ لِی: السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، أَبْشِرْ یَا مُحَمَّدُ بِاجْتِمَاعِ الشَّمْلِ وَ طَهَارَةِ النَّسْلِ، فَقُلْتُ: وَ مَا ذَاکَ أَیُّهَا الْمَلِکُ؟
فَقَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ أَنَا سَیْطَائِیلُ الْمَلَکُ الْمُوَکَّلُ بِإِحْدَی قَوَائِمِ الْعَرْشِ، سَأَلْتُ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَأْذَنَ لِی فِی بِشَارَتِکَ وَ هَذَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فِی أَثَرِی یُخْبِرُکَ عَنْ رَبِّکَ عَزَّوَجَلَّ بِکَرَامَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
فَمَا اسْتَتَمَّ کَلامَهُ حَتَّی هَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ:
السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، یَا نَبِیَّ اللَّهِ!
ثُمَّ إنَّهُ وَضَعَ فِی یَدِی حَرِیرَةً بَیْضَاءَ مِنْ حَرِیرِ الْجَنَّةِ وَ فِیهِ سَطْرَانِ مَکْتُوبَانِ بِالنُّورِ.
فَقُلْتُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ الْحَرِیرَةُ؟ وَ مَا هَذِهِ الْخُطُوطُ؟
فَقَالَ جَبْرَئِیلُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَکَ مِنْ خَلْقِهِ فَبَعَثَکَ بِرِسَالَتِهِ، ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ ثَانِیَةً فَاخْتَارَ لَکَ مِنْهَا أَخاً وَ وَزِیراً وَ صَاحِباً وَ خَتَناً، فَزَوَّجَهُ ابْنَتَکَ فَاطِمَةَ.
فَقُلْتُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ؟
فَقَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ أَخُوکَ فِی الدُّنْیَا وَ ابْنُ عَمِّکَ فِی النَّسَبِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَی الْجِنَانِ أَنْ تَزَخْرَفِی، فَتَزَخْرَفَتِ الْجِنَانُ وَ إِلَی شَجَرَةِ طُوبَی: احْمِلِی الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ وَ تَزَیَّنَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِکَةَ أَنْ تَجْتَمِعَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ عِنْدَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ، فَهَبَطَ مِنْ فَوْقِهَا إِلَیْهَا وَ صَعِدَ مِنْ تَحْتِهَا إِلَیْهَا وَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ رِضْوَانَ فَنَصَبَ مِنْبَرَ الْکَرَامَةِ عَلَی بَابِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ الَّذِی خَطَبَ عَلَیْهِ آدَمُ عَرَضَ الْأَسْمَاءِ عَلَی الْمَلائِکَةِ وَ هُوَ مِنْبَرٌ مِنْ نُورٍ، فَأَوْحَی إِلَی مَلَکٍ مِنْ مَلائِکَةِ حُجُبِهِ یُقَالُ لَهُ: رَاحِیلُ أَنْ یَعْلُوَ ذَلِکَ الْمِنْبَرَ وَ أَنْ یَحْمَدَهُ بِمَحَامِدِهِ وَ یُمَجِّدَهُ بِتَمْجِیدِهِ وَ أَنْ یُثَنِّیَ عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ لَیْسَ فِی الْمَلائِکَةِ أَحْسَنُ مَنْطِقاً وَ لا أَحْلَی لُغَةً مِنْ رَاحِیلَ الْمَلَکِ، فَعَلا الْمِنْبَرَ وَ حَمِدَ رَبَّهُ وَ مَجَّدَهُ وَ قَدَّسَهُ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، فَارْتَجَّتِ السَّمَاوَاتُ فَرَحاً وَ سُرُوراً.
قَالَ جَبْرَئِیلُ: ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ أَنِ اعْقِدْ عُقْدَةَ النِّکَاحِ، فَإِنِّی قَدْ زَوَّجْتُ أَمَتِی فَاطِمَةَ بِنْتَ حَبِیبِی مُحَمَّدٍ عَبْدِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ، فَعَقَدْتُ عُقْدَةَ النِّکَاحِ وَ أَشْهَدْتُ عَلَی ذَلِکَ الْمَلائِکَةَ أَجْمَعِینَ وَ کُتِبَ شَهَادَتُهُمْ فِی هَذِهِ الْحَرِیرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِی رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَنْ أَعْرِضَهَا عَلَیْکَ وَ أَنْ أَخْتِمَهَا بِخَاتَمِ مِسْکٍ وَ أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَی رِضْوَانَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمَّا أَشْهَدَ الْمَلائِکَةَ عَلَی تَزْوِیجِ عَلِیٍّ مِنْ فَاطِمَةَ أَمَرَ شَجَرَةَ طُوبَی أَنْ تَنْثُرَ حَمْلَهَا مِنَ الْحُلِیِّ وَ الْحُلَلِ، فَنَثَرَتْ مَا فِیهَا، فَالْتَقَطَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ الْحُورُ الْعِینُ وَ إِنَّ الْحُورَ الْعِینَ لَیَتَهَادَیْنَهُ وَ یَفْخَرْنَ بِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَمَرَنِی أَنْ آمُرَکَ أَنْ تُزَوِّجَ عَلِیّاً فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ وَ تُبَشِّرَهُمَا بِغُلامَیْنِ زَکِیَّیْنِ نَجِیبَیْنِ طَاهِرَیْنِ طَیِّبَیْنِ خَیِّرَیْنِ فَاضِلَیْنِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ، یَا أَبَاالْحَسَنِ فَوَاللَّهِ مَا عَرَجَ الْمَلَکُ مِنْ عِنْدِی حَتَّی دَقَقْتَ الْبَابَ، أَلا وَ إِنِّی مُنْفِذٌ فِیکَ أَمْرَ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ، امْضِ یَا أَبَاالْحَسَنِ أَمَامِی فَإِنِّی خَارِجٌ إِلَی الْمَسْجِدِ وَ مُزَوِّجُکَ عَلَی رُءُوسِ النَّاسِ وَ ذَاکِرٌ مِنْ فَضْلِکَ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُکَ وَ أَعْیُنُ مُحِبِّیکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
قَالَ عَلِیٌّ: فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُسْرِعاً وَ أَنَا لا أَعْقِلُ فَرَحاً وَ سُرُوراً، فَاسْتَقْبَلَنِی أَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: مَا وَرَاءَکَ؟ فَقُلْتُ: زَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَنِیهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خَارِجٌ فِی أَثَرِی لِیُظْهِرَ ذَلِکَ بِحَضْرَةِ النَّاسِ، فَفَرِحَا بِذَلِکَ فَرَحاً شَدِیداً وَ رَجَعَا مَعِی إِلَی الْمَسْجِدِ.
فَمَا تَوَسَّطْنَاهُ حَتَّی لَحِقَ بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ إِنَّ وَجْهَهُ لَیَتَهَلَّلُ سُرُوراً وَ فَرَحاً فَقَالَ:
یَا بِلالُ، فَأَجَابَهُ فَقَالَ:
لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
اجْمَعْ إِلَیَّ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارَ، فَجَمَعَهُمْ، ثُمَّ رَقَی دَرَجَةً مِنَ الْمِنْبَرِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ قَالَ:
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی آنِفاً فَأَخْبَرَنِی عَنْ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَنَّهُ جَمَعَ الْمَلائِکَةَ عِنْدَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَ أَنَّهُ أَشْهَدَهُمْ جَمِیعاً أَنَّهُ زَوَّجَ أَمَتَهُ فَاطِمَةَ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَهُ فِی الْأَرْضِ وَ أُشْهِدَکُمْ عَلَی ذَلِکَ.
ثُمَّ جَلَسَ وَ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام :
قُمْ یَا أَبَاالْحَسَنِ فَاخْطُبْ أَنْتَ لِنَفْسِکَ.
قَالَ:
فَقَامَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ شُکْراً لِأَنْعُمِهِ وَ أَیَادِیهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ شَهَادَةً تَبْلُغُهُ وَ تُرْضِیهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلاةً تُزْلِفُهُ وَ تُحْظِیهِ وَ النِّکَاحُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ وَ رَضِیَهُ وَ مَجْلِسُنَا هَذَا مِمَّا قَضَاهُ اللَّهُ وَ أَذِنَ فِیهِ وَ قَدْ زَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا دِرْعِی هَذَا وَ قَدْ رَضِیتُ بِذَلِکَ فَاسْأَلُوهُ وَ اشْهَدُوا.
فَقَالَ الْمُسْلِمُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
زَوَّجْتَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟
فَقَالَ:
نَعَمْ، فَقَالُوا: بَارَکَ اللَّهُ لَهُمَا وَ عَلَیْهِمَا وَ جَمَعَ شَمْلَهُمَا.
وَ انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ إِلَی أَزْوَاجِهِ فَأَمَرَهُنَّ أَنْ یُدَفِّفْنَ لِفَاطِمَةَ، فَضَرَبْنَ بِالدُّفُوفِ قَالَ عَلِیٌّ: فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ انْطَلِقِ الْآنَ فَبِعْ دِرْعَکَ وَ ائْتِنِی بِثَمَنِهِ حَتَّی أُهَیِّئَ لَکَ وَ لِابْنَتِی فَاطِمَةَ مَا یُصْلِحُکُمَا.
قَالَ عَلِیٌّ: فَانْطَلَقْتُ فَبِعْتُهُ بِأَرْبَعِ مِائَةِ دِرْهَمِ سُودٍ هَجَرِیَّةٍ، مِنْ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فَلَمَّا قَبَضْتُ الدَّرَاهِمَ مِنْهُ وَ قَبَضَ الدِّرْعَ مِنِّی قَالَ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ لَسْتُ أَوْلَی بِالدِّرْعِ مِنْکَ وَ أَنْتَ أَوْلَی بِالدِّرْهَمِ مِنِّی، فَقُلْتُ: بَلَی،
قَالَ:
فَإِنَّ الدِّرْعَ هَدِیَّةٌ مِنِّی إِلَیْکَ فَأَخَذْتُ الدِّرْعَ وَ الدَّرَاهِمَ وَ أَقْبَلْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَطَرَحْتُ الدِّرْعَ وَ الدَّرَاهِمَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَخْبَرْتُهُ بِمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ عُثْمَانَ، فَدَعَا لَهُ بِخَیْرٍ.
وَ قَبَضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَبْضَةً مِنَ الدَّرَاهِمِ وَ دَعَا بِأَبِی بَکْرٍ فَدَفَعَهَا إِلَیْهِ وَ قَالَ:
یَا أَبَابَکْرٍ اشْتَرِ بِهَذِهِ الدَّرَاهِمَ لِابْنَتِی مَا یُصْلِحُ لَهَا فِی بَیْتِهَا وَ بَعَثَ مَعَهُ سَلْمَانَ وَ بِلالَ لِیُعِینَاهُ عَلَی حَمْلِ مَا یَشْتَرِیهِ.
قَالَ أَبُوبَکْرٍ: وَ کَانَتِ الدَّرَاهِمُ الَّتِی أَعْطَانِیهَا ثَلاثَةً وَ سِتِّینَ دِرْهَماً فَانْطَلَقْتُ وَ اشْتَرَیْتُ فِرَاشاً مِنْ خَیْشِ مِصْرَ مَحْشُوّاً بِالصُّوفِ وَ نَطْعاً مِنْ أَدَمٍ وَ وِسَادَةً مِنْ أَدَمٍ حَشْوُهَا مِنْ لِیفِ النَّخْلِ وَ عَبَاءَةً خَیْبَرِیَّةً وَ قِرْبَةً لِلْمَاءِ وَ کِیزَاناً وَ جِرَاراً وَ مِطْهَرَةً لِلْمَاءِ وَ سِتْرَ صُوفٍ رَقِیقاً وَ حَمَلْنَاهُ جَمِیعاً حَتَّی وَضَعْنَاهُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَی وَ جَرَتْ دُمُوعُهُ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ:
اللَّهُمَّ بَارِکْ لِقَوْمٍ جُلُّ آنِیَتِهِمُ الْخَزَفُ.
قَالَ عَلِیٌّ: وَ دَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَاقِیَ ثَمَنِ الدِّرْعِ إِلَی أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَ:
اتْرُکِی هَذِهِ الدَّرَاهِمَ عِنْدَکِ وَ مَکَثْتُ بَعْدَ ذَلِکَ شَهْراً لا أُعَاوِدُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی أَمْرِفَاطِمَةَ بِشَیْ‌ءٍ اسْتِحْیَاءً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، غَیْرَ أَنِّی کُنْتُ إذَا خَلَوْتُ بِرَسُولِ اللَّهِ یَقُولُ لِی: یَا أَبَاالْحَسَنِ مَا أَحْسَنَ زَوْجَتَکَ وَ أَجْمَلَهَا، أَبْشِرْ یَا أَبَاالْحَسَنِ فَقَدْ زَوَّجْتُکِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.
قَالَ عَلِیٌّ: فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ شَهْرٍ دَخَلَ عَلَیَّ أَخِی عَقِیلُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ:
یَا أَخِی مَا فَرِحْتُ بِشَیْ‌ءٍ کَفَرَحِی بِتَزْوِیجِکَ فَاطِمَةَ بِنْتَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، یَا أَخِی فَمَا بَالُکَ لا تَسْأَلُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یُدْخِلُهَا عَلَیْکَ فَنَقَرَّ عَیْناً بِاجْتِمَاعِ شَمْلِکُمَا،
قَالَ عَلِیٌّ: وَاللَّهِ یَا أَخِی إِنِّی لاحِبُّ ذَلِکَ وَ مَا یَمْنَعُنِی مِنْ مَسْأَلَتِهِ إِلا الْحَیَاءُ مِنْهُ فَقَالَ:
أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ إِلا قُمْتَ مَعِی
فَقُمْنَا نُرِیدُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَقِینَا فِی طَرِیقِنَا أُمَّ أَیْمَنَ مَوْلاةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَذَکَرْنَا ذَلِکَ لَهَا فَقَالَتْ:
لا تَفْعَلْ وَ دَعْنَا نَحْنُ نُکَلِّمُهُ فَإِنَّ کَلامَ النِّسَاءِ فِی هَذَا الْأَمْرِ أَحْسَنُ وَ أَوْقَعُ بِقُلُوبِ الرِّجَالِ.
ثُمَّ انْثَنَتْ رَاجِعَةً فَدَخَلَتْ إِلَی أُمِّ سَلَمَةَ فَأَعْلَمَتْهَا بِذَلِکَ وَ أَعْلَمَتْ نِسَاءَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاجْتَمَعْنَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ کَانَ فِی بَیْتِ عَائِشَةَ، فَأَحْدَقْنَ بِهِ وَ قُلْنَ: فَدَیْنَاکَ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدِ اجْتَمَعْنَا لِأَمْرٍ لَوْ أَنَّ خَدِیجَةَ فِی الْأَحْیَاءِ لَقَرَّتْ بِذَلِکَ عَیْنُهَا.
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَلَمَّا ذَکَرْنَا خَدِیجَةَ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ثُمَّ قَالَ:
خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ، صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا، إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لا صَخَبَ فِیهِ وَ لا نَصَبَ.
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَقُلْنَا: فَدَیْنَاکَ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ لَمْ تَذْکُرْ مِنْ خَدِیجَةَ أَمْراً إِلا وَ قَدْ کَانَتْ کَذَلِکَ غَیْرَ أَنَّهَا قَدْ مَضَتْ إِلَی رَبِّهَا. فَهَنَّأَهَا اللَّهُ بِذَلِکَ وَ جَمَعَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهَا فِی دَرَجَاتِ جَنَّتِهِ وَ رِضْوَانِهِ وَ رَحْمَتِهِ، یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ هَذَا أَخُوکَ فِی الدُّنْیَا وَ ابْنُ عَمِّکَ فِی النَّسَبِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یُحِبُّ أَنْ تُدْخِلَ عَلَیْهِ زَوْجَتَهُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ تَجْمَعَ بِهَا شَمْلَهُ، فَقَالَ:
یَا أُمَّ سَلَمَةَ فَمَا بَالُ عَلِیٍّ لا یَسْأَلُنِی ذَلِکَ؟ فَقُلْتُ: یَمْنَعُهُ الْحَیَاءُ مِنْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ.
قَالَتْ أُمُّ أَیْمَنَ: فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
انْطَلِقِی إِلَی عَلِیٍّ فَأْتِینِی بِهِ فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَإذَا عَلِیٌّ یَنْتَظِرُنِی لِیَسْأَلَنِی عَنْ جَوَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا رَآنِی قَالَ مَا وَرَاکِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ قُلْتُ: أَجِبْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
قَالَ علیه السلام فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قُمْنَ أَزْوَاجُهُ فَدَخَلْنَ الْبَیْتَ وَ جَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ مُطْرِقاً نَحْوَ الْأَرْضِ حَیَاءً مِنْهُ، فَقَالَ أَتُحِبُّ أَنْ تَدْخُلَ عَلَیْکَ زَوْجَتُکَ؟ فَقُلْتُ وَ أَنَا مُطْرِقٌ: نَعَمْ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی فَقَالَ:
نَعَمْ وَ کَرَامَةً یَا أَبَاالْحَسَنِ أُدْخِلُهَا عَلَیْکَ فِی لَیْلَتِنَا هَذِهِ أَوْ فِی لَیْلَةِ غَدٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، فَقُمْتُ فَرِحاً مَسْرُوراً وَ أَمَرَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَزْوَاجَهُ أَنْ یُزَیِّنَّ فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ یُطَیِّبْنَهَا وَ یَفْرِشْنَ لَهَا بَیْتاً لِیُدْخِلْنَهَا عَلَی بَعْلِهَا، فَفَعَلْنَ ذَلِکَ.
وَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنَ الدَّرَاهِمِ الَّتِی سَلَّمَهَا إِلَی أُمِّ سَلَمَةَ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ فَدَفَعَهَا إِلَیَّ (428) وَ قَالَ:
اشْتَرِ سَمْناً وَ تَمْراً وَ أَقِطاً، فَاشْتَرَیْتُ وَ أَقْبَلْتُ بِهِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَحَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ وَ دَعَا بِسُفْرَةٍ مِنْ أَدَمٍ وَ جَعَلَ یَشْدَخُ التَّمْرَ وَ السَّمْنَ وَ یَخْلِطُهُمَا بِالْأَقِطِ حَتَّی اتَّخَذَهُ حَیْساً.
ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْعُ مَنْ أَحْبَبْتَ، فَخَرَجْتُ إِلَی الْمَسْجِدِ وَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُتَوَافِرُونَ، فَقُلْتُ: أَجِیبُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقَامُوا جَمِیعاً وَ أَقْبَلُوا نَحْوَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّ الْقَوْمَ کَثِیرٌ، فَجَلَّلَ السُّفْرَةَ بِمِنْدِیلٍ وَ قَالَ:
أَدْخِلْ عَلَیَّ عَشَرَةً بَعْدَ عَشَرَةٍ، فَفَعَلْتُ وَ جَعَلُوا یَأْکُلُونَ وَ یَخْرُجُونَ وَ لا یَنْقُصُ الطَّعَامُ، حَتَّی لَقَدْ أَکَلَ مِنْ ذَلِکَ الْحَیْسِ سَبْعُمِائَةِ رَجُلٍ وَ امْرَأَةٍ بِبَرَکَةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: ثُمَّ دَعَا بِابْنَتِهِ فَاطِمَةَ وَ دَعَا بِعَلِیٍّ علیه السلام ، فَأَخَذَ عَلِیّاً بِیَمِینِهِ وَ فَاطِمَةَ بِشِمَالِهِ وَ جَمَعَهُمَا إِلَی صَدْرِهِ، فَقَبَّلَ بَیْنَ أَعْیُنِهِمَا وَ دَفَعَ فَاطِمَةَ إِلَی عَلِیٍّ وَ قَالَ:
یَا عَلِیُّ نِعْمَ الزَّوْجَةُ زَوْجَتُکَ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی فَاطِمَةَ وَ قَالَ:
یَا فَاطِمَةُ نِعْمَ الْبَعْلُ بَعْلُکَ، ثُمَّ قَامَ یَمْشِی بَیْنَهُمَا حَتَّی أَدْخَلَهُمَا بَیْتَهُمَا الَّذِی هُیِّئَ لَهُمَا، ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِمَا فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَقَالَ:
طَهَّرَکُمَا اللَّهُ وَ طَهَّرَ نَسْلَکُمَا أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمَا وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمَا، أَسْتَوْدِعُکُمَا اللَّهَ وَ أَسْتَخْلِفُهُ عَلَیْکُمَا.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
وَ مَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بَعْدَ ذَلِکَ ثَلاثاً لا یَدْخُلُ عَلَیْنَا، فَلَمَّا کَانَ فِی صَبِیحَةِ الْیَوْمِ الرَّابِعِ جَاءَنَا لِیَدْخُلَ عَلَیْنَا فَصَادَفَ فِی حُجْرَتِنَا أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ الْخَثْعَمِیَّةَ، فَقَالَ لَهَا: مَا یَقِفُکِ هَاهُنَا وَ فِی الْحُجْرَةِ رَجُلٌ؟
فَقَالَتْ:
فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی إِنَّ الْفَتَاةَ إذَا زُفَّتْ إِلَی زَوْجِهَا تَحْتَاجُ إِلَی امْرَأَةٍ تَتَعَاهَدُهَا وَ تَقُومُ بِحَوَائِجِهَا فَأَقَمْتُ هَاهُنَا لِأَقْضِیَ حَوَائِجَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها،
قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا أَسْمَاءُ قَضَی اللَّهُ لَکِ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
وَ کَانَتْ غَدَاةَ قَرَّةٍ وَ کُنْتُ أَنَا وَ فَاطِمَةُ تَحْتَ الْعَبَاءِ فَلَمَّا سَمِعْنَا کَلامَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِأَسْمَاءَ ذَهَبْنَا لِنَقُوَم فَقَالَ:
بِحَقِّی عَلَیْکُمَا لا تَفْتَرِقَا حَتَّی أَدْخُلَ عَلَیْکُمَا: فَرَجَعْنَا إِلَی حَالِنَا وَ دَخَلَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ جَلَسَ عِنْدَ رُءُوسِنَا وَ أَدْخَلَ رِجْلَیْهِ فِیمَا بَیْنَنَا وَ أَخَذْتُ رِجْلَهُ الْیُمْنَی فَضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی وَ أَخَذَتْ فَاطِمَةُ رِجْلَهُ الْیُسْرَی فَضَمَّتْهَا إِلَی صَدْرِهَا وَ جَعَلْنَا نُدْفِئُ رِجْلَیْهِ مِنْ الْقَرِّ.
حَتَّی إذَا دُفِئَتَا قَالَ:
یَا عَلِیُّ ائْتِنِی بِکُوزٍ مِنْ مَاءٍ، فَأَتَیْتُهُ، فَتَفَلَ فِیهِ ثَلاثاً وَ قَرَأَ فِیهِ آیَاتٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی، ثُمَّ قَالَ:
یَا عَلِیُّ اشْرَبْهُ وَ اتْرُکْ فِیهِ قَلِیلاً فَفَعَلْتُ ذَلِکَ فَرَشَّ بَاقِیَ الْمَاءِ عَلَی رَأْسِی وَ صَدْرِی وَ قَالَ:
أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْکَ الرِّجْسَ یَا أَبَاالْحَسَنِ وَ طَهَّرَکَ تَطْهِیراً.
وَ قَالَ:
ائْتِنِی بِمَاءٍ جَدِیدٍ، فَأَتَیْتُهُ بِهِ، فَفَعَلَ کَمَا فَعَلَ وَ سَلَّمَهُ إِلَی ابْنَتِهِ سلام الله علیها وَ قَالَ لَهَا: اشْرَبِی وَ اتْرُکِی مِنْهُ قَلِیلاً، فَفَعَلَتْ فَرَشَّهُ عَلَی رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْکِ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکِ تَطْهِیراً وَ أَمَرَنِی بِالْخُرُوجِ مِنَ الْبَیْتِ وَ خَلا بِابْنَتِهِ وَ قَالَ:
کَیْفَ أَنْتِ یَا بُنَیَّةِ وَ کَیْفَ رَأَیْتِ زَوْجَکِ؟
قَالَتْ لَهُ: یَا أَبَتِ خَیْرَ زَوْجٍ إِلا أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیَّ نِسَاءٌ مِنْ قُرَیْشٍ وَ قُلْنَ لِی: زَوَّجَکِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ فَقِیرٍ لا مَالَ لَهُ فَقَالَ لَهَا: یَا بُنَیَّةِ مَا أَبُوکِ بِفَقِیرٍ وَ لا بَعْلُکِ بِفَقِیرٍ وَ لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَیَّ خَزَائِنُ الْأَرْضِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ فَاخْتَرْتُ مَا عِنْدَ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ. یَا بُنَیَّةِ لَوْ تَعْلَمِینَ مَا عَلِمَ أَبُوکِ لَسَمُجَتِ الدُّنْیَا فِی عَیْنَیْکِ.
وَاللَّهِ یَا بُنَیَّةِ مَا أَلَوْتُکِ نُصْحاً إِنْ زَوَّجْتُکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً.
یَا بُنَیَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ مِنْ أَهْلِهَا رَجُلَیْنِ: فَجَعَلَ أَحَدَهُمَا أَبَاکِ وَ الْآخَرَ بَعْلَکِ، یَا بُنَیَّةِ نِعْمَ الزَّوْجُ زَوْجُکِ لا تَعْصِی لَهُ أَمْراً.
ثُمَّ صَاحَ بِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا عَلِیُّ، فَقُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ،
قَالَ:
ادْخُلْ بَیْتَکَ وَ الْطُفْ بِزَوْجَتِکَ وَ ارْفُقْ بِهَا فَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، یُؤْلِمُنِی مَا یُؤْلِمُهَا وَ یَسُرُّنِی مَا یَسُرُّهَا، أَسْتَوْدِعُکُمَا اللَّهَ وَ أَسْتَخْلِفُهُ عَلَیْکُمَا.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
فَوَاللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لا أَکْرَهْتُهَا عَلَی أَمْرٍ حَتَّی قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لا أَغْضَبَتْنِی وَ لا عَصَتْ لِی أَمْراً وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَانُ.
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
ثُمَّ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لِیَنْصَرِفَ فَقَالَتْ لَهُ فَاطِمَةُ: یَا أَبَتِ لا طَاقَةَ لِی بِخِدْمَةِ الْبَیْتِ، فَأَخْدِمْنِی خَادِماً تَخْدُمُنِی وَ تُعِینُنِی عَلَی أَمْرِ الْبَیْتِ، فَقَالَ لَهَا یَا فَاطِمَةُ: أَوَ لا تُرِیدِینَ خَیْراً مِنَ الْخَادِمِ؟
فَقَالَ عَلِیٌّ: قُولِی: بَلَی،
قَالَتْ:
یَا أَبَتِ خَیْراً مِنَ الْخَادِمِ. فَقَالَ تُسَبِّحِینَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ، فِی کُلِّ یَوْمٍ ثَلاثاً وَ ثَلاثِینَ مَرَّةً وَ تُحَمِّدِینَهُ ثَلاثاً وَ ثَلاثِینَ مَرَّةً وَ تُکَبِّرِینَهُ أَرْبَعاً وَ ثَلاثِینَ مَرَّةً فَذَلِکِ مِائَةٌ بِاللِّسَانِ وَ أَلْفُ حَسَنَةٍ فِی الْمِیزَانِ، یَا فَاطِمَةُ إِنَّکِ إِنْ قُلْتَهَا فِی صَبِیحَةِ کُلِّ یَوْمٍ کَفَاکِ اللَّهُ مَا أَهَمَّکِ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
تبیان: أقول: روی مثل تلک الرّوایة من کتاب کفایة الطّالب تألیف محمّد بن یوسف الکنجیِّ الشافعیِّ بإسناده عن ابن عباس باختصار و تغییر ترکناه لتکرُُّر مضامی‌نه ثمَّ قال:
قال محمّد بن یوسف: هکذا رواه ابن بطّة و هو حسن عال و ذکرُ أسماء بنت عمیس فی هذا الحدیث غیر صحیح، لأَنَّ أسماء هذه امرأة جعفر بن أبی طالب تزوّجها بعده أبوبکر فولدت له محمَّدا، فلمّا مات أبوبکر تزوَّجها علیُّ بن أبی طالب علیه السلام و إنَّ أسماء الَّتی حضرت فی عرس فاطمة سلام الله علیها إنما هی أسماء بنت یزید بن السکن الأنصاریّ و أسماء بنت عمیس کان مع زوجها جعفر بالحبشة و قدم بها یوم فتح خیبر سنة سبع و کان زواج فاطمة سلام الله علیها بعد وقعة بدر، بأَیّام یسیرة فصحَّ بهذا أنَّ أسماء المذکورة فی هذا الحدیث إنَّما هی بنت یزید (429) و لها أحادیث عن النبی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم انتهی (430).
أقول: المرط: کساء من صوف أو خز کان یؤتزر بها و الخدر بالکسر السّتر قوله علیه السلام مما کان علیه آبائی، أی الحیرة فی بعض الأُمور الّتی اهتدی إلیه أمیرالمؤمنین و خصَّ به من العلوم الرَّبّانیة و الشِّرک (431) إنما هو للأعمام أو یکون المراد بعض الأجداد من جهة الأُمِّ و قال الجزریُّ فی میمون النقیبة أی منجح الفعال، مظفر المطالب و النقیبة: النفس و قیل: الطبیعة و الخلیفة و قال: طائر الإنسان ما حصل له فی علم الله ممّا قدِّر له و منه الحدیث بالمیمون طائره أی بالمبارک حظّه و یجوز أن یکون أصله من الطیر السّانح و البارح قوله علیه السلام :
تزلفه أی تقرِّ به، قوله: و تحظیه من باب الإفعال یقال فلان أحظی منّی أی أقرب إلیه منّی قوله: ثمَّ انثنت، أی انصرفت قال الجوهری: ثنیته صرفته عن حاجته و قال الجزریِّ: الصّخب الضجّة و اضطراب الأصوات للخصام و منه حدیث خدیجة: لا صخب فیه و لا نصب، قوله: فجلّل السفرة أی ستر ما فیها بمندیل لئلا یری الآکلون ما فیها، فیحصل فیها البرکة و قد تکرَّر ذلک فی الأخبار المشتملة علی إعجاز البرکة.
در کتاب کشف الغمّه (432) از کتاب مناقب ابن شهر آشوب نقل کرده و او از ابن عبّاس روایت کرده که گفت:
در آن شبی که حضرت فاطمه سلام الله علیها به خانه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بُرده شد پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در پیشاپیش ایشان حرکت می‌کرد و جبرئیل از سمت راست، میکائیل از سمت چپ و هفتاد هزار فرشته از پشت سر آن حضرت می‌آمدند و آن فرشتگان و تا طلوع فجر تسبیح و تقدیس الهی می‌کردند.
و در کتاب مناقب از حضرت علی علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
فرشته‌ای نزد من آمد و عرض کرد:
ای محمّد! همانا خداوند عزّوجلّ به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید:
من فاطمه را برای علی تزویج نمودم، پس تو او را به ازدواج علی درآور و من امر کردم به درخت طوبی تا بارور شود به دُرّ و یاقوت و مرجان و همانا اهل آسمان بر این واقعه شاد شدند و به زودی از آن دو متولّد می‌شوند دو جوانان اهل بهشت و به آنها مزیّن می‌شود بهشت، ای محمّد! همانا تو بهترین اوّلین و آخرین می‌باشی.
نیز در کتاب کشف الغمّه (433) از امّ سلمه و سلمان فارسی و امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت می‌کند که گفت:
زمانی که حضرت زهرا سلام الله علیها به سنّ ازدواج رسیدند قریش که در اسلام سبقت گرفته و اهل فضل و کمال و جاه و جلال و دارای اموال بودند خواستگار فاطمه‌ی اطهر شدند، هر گاه یکی از آنان راجع به این موضوع با پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مذاکره می‌کرد آن حضرت به نحوی از او اعراض می‌نمود که بعضی گمان می‌کردند:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نسبت به او خشمناک شده‌ست! یا اینکه در این باره از آسمان، وحی بر آن بزرگوار نازل گردیده!
ابوبکر فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را از رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگاری نمود ولی پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
اختیار فاطمه با خدای سبحان است.
بعد از ابوبکر، عمر بن خطاب به خواستگاری حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آمد ولی رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم همان جوابی را به او داد که به ابوبکر فرموده بود.
در یکی از روزها ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودند ایشان راجع به فاطمه‌ی اطهر مذاکراتی به عمل آوردند، ابوبکر گفت:
اشراف قریش در حضور پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگار فاطمه‌ی زهراء شدند، آن بزرگوار فرمود:
اختیار فاطمه با خدا می‌باشد. هر گاه بخواهد وسیله‌ی ازدواج وی را مهیّا می‌نماید.
علی بن ابیطالب، فاطمه‌ی زهراء علیهما السلام را از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگاری ننموده و با وی مذاکره نکرده، من علّت عدم خواستگاری علی را جز تهیدستی چیز دیگری نمی‌بینم من این طور دریافته‌ام که خدا و رسول، فاطمه‌ی اطهر علیه السلام را برای حضرت علی علیه السلام نگاه داشته‌اند. سپس ابوبکر متوجّه عمر بن خطاب و سعد بن معاذ شد و گفت:
آیا صلاح می‌دانید نزد علی بن ابیطالب برویم و راجع به این موضوع با وی مذاکره نمائیم؟
چنانچه معلوم شود تهیدستی مانع علیست ما به وی کمک کنیم، سعد بن معاذ گفت:
ای ابوبکر خدا تو را موفق نماید، برخیزید تا به امید خدا برویم.
سلمان فارسی می‌گوید:
آنان از مسجد خارج و برای یافتن علی متوجّه منزل آن حضرت شدند ولی ایشان را نیافتند.
حضرت علی علیه السلام با آن شتری که داشت آب برای درخت خرمای یکی از انصار می‌کشید و اجرت می‌گرفت.
هنگامی که آنها به سوی حضرت علی علیه السلام رفتند و چشم آن حضرت به آنان افتاد فرمود:
چه خبر دارید و برای چه منظوری نزد من آمده‌اید؟ ابوبکر گفت:
یا علی هیچ خصلتی نیکویی نیست مگر اینکه تو در آن سبقت گرفته‌ای، تو نزد پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از نظر قرابت و رفاقت و سبقت، مقامی داری که می‌دانی. گروهی از اشراف قریش برای خواستگاری فاطمه‌ی زهراء نزد پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتند و آن بزرگوار آنان را رد کرد و در جوابشان فرمود:
اختیار فاطمه با خداست، اگر بخواهد او را شوهر دهد، می‌دهد.
یا علی! چه مانعی دارد که تو فاطمه‌ی اطهر را از پیامبر خواستگاری نمایی؟ زیرا من امیدوارم که خدا و رسول، فاطمه را برای تو نگاه داشته باشند.
راوی می‌گوید:
چشمان مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پر از اشک شده و فرمودند:
ای ابوبکر! تو فکر آرام مرا به هیجان آوردی و مطلبی که فکرش را نمی‌کردم تذکّر دادی. به خدا قسم که من به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها رغبت دارم و مثل من شخصی راجع به زهراء سلام الله علیها بی‌میل نیست، ولی تنها چیزی که مانع من است تهیدستی می‌باشد.
ابوبکر گفت:
یا علی! این سخن را مگوی، زیرا دنیا و آخرت در نظر خدا و رسولش ناچیز است.
حضرت علی علیه السلام پس از این جریان، شتر خود را باز نمود و آن را به منزل برد و بست.
آنگاه نعلین‌های خود را پوشید و متوجّه پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شد. رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آن موقع در خانه‌ی زوجه‌اش اُمّ سلمه‌ی مخزومی بود. وقتی حضرت علی علیه السلام دقُ الباب نمود امّ سلمه گفت:
کیست دقُ الباب می‌کند؟ پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قبل از اینکه حضرت علی علیه السلام بگوید منم فرمود:
برخیز در را باز کن و به وی بگو: وارد شو. او مردیست که خدا و رسول او را دوست دارند و او هم خدا و رسول را دوست دارد.
اُمّ سلمه گفت:
پدر و مادرم به فدای تو یا رسول الله! این کیست که تو هنوز او را ندیده‌ای این چنین درباره‌اش می‌فرمایی؟
فرمود:
ای امّ سلمه! آرام باش! این مردی نیست که سفیه باشد و به زودی عصبانی شود. وی برادر و پسر عمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.
امّ سلمه می‌گوید:
من با سرعتی برای باز کردن در رفتم به طوری که پایم به دامنم پیچید و نزدیک بود بیفتم موقعی که در را گشودم با علی بن ابیطالب علیه السلام مواجه شدم. آن حضرت وارد خانه نشد تا موقعی که یقین پیدا کرد من به جایگاه خود بازگشتم آنگاه داخل شد و به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عرض کرد:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُول الله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُه». پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در جوابشان فرمود:
«وَ عَلَیْکَ السَّلام یا اَبَاالْحَسَن»، بنشین.
حضرت علی علیه السلام در حضور پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشست و همچنان به زمین نگاه می‌کرد گویا حاجتی داشت، ولی از اظهار آن خجالت می‌کشید، لذا سر مبارک خود را به زیر افکنده و سخنی نمی‌گفت. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که از قلب علی علیه السلام آگاه بود، به وی فرمود:
یا اباالحسن! من این می‌دانم که حاجتی داری، چه مانعی دارد، حاجت قلبی خود را بگو، زیرا حاجت تو نزد من روا خواهد بود.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! تو می‌دانی که خودت مرا از عمویت ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتی، من کودکی بیش نبودم، تو مرا با خویشتن هم غذا کردی تو درباره‌ی من از لحاظ نیکویی و شفقت از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد افضل و برتری، خدای رؤوف مرا به وسیله‌ی تو و در دست تو هدایت نمود، خدا مرا از آن حیرت و سرگردانی‌هایی که پدران و عموهایم دچار بودند نجات داد، یا رسول الله! تو در دنیا و آخرت برای من ذخیره و پناهگاه هستی.
یا رسول الله! من دوست دارم با این همه رعایتی که نسبت به من فرموده‌ای خانه و زوجه‌ای داشته باشم که با او انس بگیرم. یا رسول الله! من نزد تو آمده‌ام تقاضا دارم تا دخترت فاطمه را برای من تزویج نمایی، آیا این تقاضا را می‌پذیری؟ امّ سلمه می‌گوید:
دیدم صورت مبارک پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از شدّت فرح و خوشحالی می‌درخشید.
آنگاه به حضرت علی علیه السلام فرمود:
یا اباالحسن آیا تو چیزی داری که من فاطمه را به تو بدهم؟
حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
پدر و مادرم به فدایت اوضاع زندگی من از تو مخفی نیست. من فقط یک شمشیر و یک زره و یک شتر دارم که با آن آب می‌کشم. من غیر از اینها چیزی ندارم.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
یا علی! تو از شمشیرت مستغنی نیستی، زیرا می‌خواهی با آن در راه خدا جهاد کنی و با دشمنان خدا بجنگی، شتر خود را برای اینکه آب برای درخت‌های خرما و خانه‌ات بکشی و بار سفر به پشت آن بگذاری لازم داری. آری من فاطمه را با همان زرهی که داری برای تو تزویج می‌نمایم.
یا اباالحسن! مایلی که به تو مژده‌ای دهم؟
گفتم:
آری، پدر و مادرم به فدای تو، تو همیشه در گفتار خود با برکت و هدایت کننده بوده‌ای؟ صلوات خدا بر تو باد.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
یا اباالحسن! خدا قبل از اینکه من فاطمه را در زمین برای تو تزویج نمایم وی را در آسمان برای تو تزویج کرده‌ست. قبل از اینکه تو نزد من بیایی درباره‌ی همین موضوع، مَلَکی نزد من آمد که دارای چندین صورت و چندین بال بود و من در میان ملائکه نظیر او را ندیده بودم، او پس از این که به من گفت:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُول الله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُه» گفت:
مژده باد تو را به یگانگی و پاکیزگی نسل.
گفتم این چه بشارتیست؟
گفت:
نام من سیطائیل است من موکّل به یکی از ستون‌های عرش می‌باشم. از خدا خواهش نمودم به من اجازه دهد که به تو مژده دهم. این جبرئیل است که به دنبال من می‌آید و می‌خواهد تو را از کرامت پروردگار آگاه نماید. سخن وی تمام نشده بود که جبرئیل نازل شد و گفت:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُول الله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُه یا نَبِّیَّ الله»! سپس یک حریر سفیدی از حریرهای بهشتی که دو سطر از نور بر آن نوشته شده بود در میان دست من نهاد.
گفتم:
ای حبیب من! این حریر و این خط چیست؟
گفت:
یا محمّد خدای علیم توجّهی به زمین کرد و تو را از میان خلق برگزید و به پیامبری مبعوث نمود.
برای دوّمین بار توجّهی به زمین کرد و یک وزیر و هم صحبت و دامادی برای تو انتخاب نمود و دخترت فاطمه را برای او تزویج کرد.
گفتم:
ای حبیب من! این مرد کیست؟
گفت:
یا محمّد! وی که در دنیا برادر و پسر عموی توست علی بن ابیطالب علیه السلام است. خدای توانا به بهشت دستور داد تا خود را زینت نمود. به درخت طوبی امر کرد:
زر و زیور و حلّه‌ها را آماده نموده‌ست. حورالعین خویشتن را زینت کرده‌اند به ملائکه دستور داده تا در آسمان چهارم نزد بیت المعمور اجتماع نمایند. ملائکه‌ی مافوق بیت المعمور به جانب آن نزول و ملائکه‌ی پایین بیت المعمور به طرف آن صعود نمودند.
خدای رحمان و رحیم به رضوان امر نموده منبر کرامت را بر در بیت المعمور نصب نمایند، این همان منبریست از نور، که حضرت آدم بر فراز آن رفت و نام‌های موجودات را بر ملائکه عرضه نمود.
خدا به یکی از ملائکه محبّ خویشتن که او را «راحیل» می‌گویند وحی کرد تا بر فراز آن منبر برود و حمد و ثنای خدا را آن طور که باید و شاید به جای آورد. در میان ملائکه از لحاظ نیکویی بیان و شیرین زبانی بهتر از راحیل وجود ندارد.
راحیل بر فراز منبر رفت و آن طور که باید و شاید حمد و ثنای خدا را به جای آورد و بدین جهت اهل آسمان‌ها غرق سرور شدند.
جبرئیل گفت:
خدای سبحان به من دستور داده که عقد نکاح را جاری کن، زیرا من کنیز خودم فاطمه‌ی اطهر، دختر حبیب خودم محمّد را برای بنده‌ام علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج کردم. من عقد نکاح را جاری کردم و جمیع ملائکه را بر آن شاهد گرفتم، شهادت آنان بر این پارچه‌ی حریر نوشته شده‌ست. خدا به من دستور داده که این حریر را به تو عرضه نمایم و آن را به وسیله‌ی عطر و مشک مُهر نمایم و به رضوان تحویل دهم.
خدای جهان پس از اینکه ملائکه را بر این ازدواج شاهد گرفت به درخت طوبی امر کرد:
زر و زیور و حلّه‌ها را نثار کند، ملائکه و حورالعین آنها را گرفتند و تا قیامت به آنها فخر می‌نمایند.
یا محمّد! خدای تعالی به من فرموده به تو بگویم:
فاطمه سلام الله علیها را برای حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج نمایی و ایشان را به دو پسری بشارت دهی که در دنیا و آخرت با زکاوت، نجیب، طاهر، طیّب، خیرخواه و با فضیلت خواهند بود.
آنگاه پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود:
به خدا قسم هنوز آن ملک از نزد من بالا نرفته بود که تو دقُّ الباب نمودی. من امر پروردگارم را درباره‌ی تو اجراء خواهم کرد.
یا اباالحسن! تو قبل از من برو تا من به مسجد بیایم و فاطمه را در حضور مردم برای تو تزویج کنم و به قدری از فضائل تو بگویم که چشم تو و دوستانت در دنیا و آخرت روشن شود.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
من از حضور آن حضرت، با سرعتی خارج شدم که از کثرت خوشحالی سر از پای نمی‌شناختم.
عمر و ابوبکر به استقبال من آمدند و گفتند چه خبر؟!
گفتم:
حضرت رسول، دخترش فاطمه را برایم تزویج نمود و فرمود:
خدا در آسمان، فاطمه را برای تو تزویج کرده‌ست. این پیغمبر است که می‌آید تا این موضوع را در حضور مردم بگوید. ایشان خوشحال شدند و با من به سوی مسجد بازگشتند. هنوز ما به وسط مسجد نرسیده بودیم که پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در حالی که از کثرت خوشحالی نور از صورت مبارکش می‌بارید به ما ملحق شد.
آنگاه بلال را خواست، بلال گفت:
لبیّک یا رسول الله!
فرمود:
مهاجرین و انصار را نزد من بیاور، موقعی که آنان حضور یافتند آن حضرت پا به پلّه‌ی منبر نهاد و پس از حمد و ثنای خدای جهان فرمود:
ای گروه مردم! جبرئیل نزد من آمد و گفت:
خدای سبحان، ملائکه را نزد بیت المعمور جمع کرده و آنان را شاهد گرفته که فاطمه‌ی زهراء دختر محمّد را برای علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج نموده و مرا هم مأمور کرده که این امر را در زمین انجام دهم و شما را بر آن شاهد بگیرم.
سپس آن حضرت نشست و به حضرت علی علیه السلام فرمود:
ای اباالحسن برخیز و خطبه برای خود بخوان.
حضرت علی علیه السلام برخاست و پس از حمد و ثنای خدا و درود بر پیامبراکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم این خطبه را خواند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ شُکْراً لِأَنْعُمِهِ وَ أَیَادِیهِ وَ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةً تَبْلُغُهُ وَ تُرْضِیهِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلاةً تُزْلِفُهُ وَ تُحْظِیهِ وَ النِّکَاحُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ وَ رَضِیَهُ وَ مَجْلِسُنَا هَذَا مِمَّا قَضَاهُ اللَّهُ وَ أَذِنَ فِیه».
بدانید که پیغمبر اکرم دخترش فاطمه را به عقد من درآورده و زره مرا مهریه‌ی وی قرار داده و من به این ازدواج راضی می‌باشم.
مسلمانان به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفتند:
یا رسول الله! دخترت فاطمه را برای علی تزویج نمودی؟
فرمود:
آری.
گفتند:
خدا این ازدواج را مبارک و یگانگی ایشان را حفظ نماید.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از این جریان، متوجّه زنان خویشتن گردید و به ایشان دستور داد تا مقدّمات مراسم عروسی را فراهم نمایند.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید:
رسول خدا بازگشت و به من فرمود:
فوراً برو و زره خود را بفروش و پول آن را نزد من بیاور تا وسیله‌ی عروسی شما را مهیّا نمایم.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
من رفتم و زره خود را به چهارصد درهم هَجَریّه به عثمان بن عفان فروختم. هنگامی که من پول‌ها را گرفتم و زره را تحویل دادم عثمان گفت:
یا اباالحسن! من از تو نسبت به این زره سزاوارتر نیستم، ولی تو نسبت به این پول‌ها از من سزاوارتری، گفتم:
آری، گفت:
پس من این زره را به تو هدیه می‌کنم من زره را با پول‌ها از او گرفتم و به حضور پیغمبر مشرّف شدم و جریان عثمان را برای حضرتش شرح دادم.
حضرت دعایش فرمود.
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یک مشت از آن پول‌ها را برگرفت و ابوبکر را احضار کرده آن پول‌ها را به او داد و فرمود:
این پول‌ها را ببر و برای دخترم فاطمه، لوازم منزل خریداری نما، آنگاه سلمان و بلال را با وی فرستاد تا آنچه را که می‌خَرد ایشان بیاورند.
ابوبکر می‌گوید:
آن پول‌هایی که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من داد مبلغ شصت و سه درهم بودند من به بازار رفتم و یک رختخواب، که از پشم مصری پُر شده بود، یک سفره‌ی چرمی و یک بالش که از لیف خرما پُر شده بود، یک عباء خبیری، یک مشک آب، چند کوزه، ظرف آب سفالی بزرگ، یک آفتابه و یک چادر پشمی خریدم.
آنگاه آنها را آوردیم و به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تقدیم کردیم.
وقتی چشم رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آنها افتاد اشک‌هایش جاری شده، سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
بار خدایا! به خاندانی که ظرف‌های ایشان سفالیست خیر و برکت عطا کن!
حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید:
پیامبر خدا مابقی پول زره را به امّ سلمه عطا کرد و به وی فرمود:
این پول نزد تو باشد. مدّت یک ماه بود که من راجع به فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها با پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفتگو نمی‌کردم، زیرا از آن حضرت خجالت می‌کشیدم. ولی هر گاه به حضورش مشرّف می‌شدم، می‌فرمود:
یا اباالحسن! زوجه‌ی تو بسیار نیکو است! یا اباالحسن! مژده باد تو را، زیرا من بزرگترین زنان عالَم را برای تو تزویج نموده‌ام.
مدّت یک ماه از این جریان گذشت. برادرم عقیل نزد من آمد و گفت:
یا علی! من برای هیچ نعمتی اینقدر خوشحال نشدم که تو با فاطمه دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ازدواج کرده‌ای. یا علی! پس چرا از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم تقاضا نمی‌کنی که فاطمه را به منزل شما بفرستد تا چشمان ما به وسیله‌ی اجتماع شما روشن شود؟
حضرت علی علیه السلام فرمود:
به خدا قسم ای برادر، من خیلی مایلم که این آرزو برآورده شود، هیچ مانعی نیز در کار نیست، ولی از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خجالت می‌کشم.
عقیل گفت:
تو را به خدا قسم، برخیز و با من به حضور رسول خدا بیا! وقتی برخاستیم تا به حضور آن حضرت مشرّف شویم در بین راه با امّ ایمن کنیز پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مواجه شدیم، موقعی که وی را از تصمیم خود آگاه نمودیم گفت:
شما این عمل را انجام ندهید، بگذارید ما زنان این مطلب را با آن حضرت در میان بگذاریم زیرا سخن زنان در این باره بهتر در دل مردان جای خواهد گرفت.
پس از این جریان من نزد امّ سلمه رفتم و او را از این موضوع آگاه نمودم، وی هم زنان پیغمبر اکرم را آگاه و جمع نمود، آنان به حضور پیامبر که در خانه‌ی عایشه بود مشرّف شدند و پس از اینکه در اطراف آن حضرت حلقه زدند گفتند:
یا رسول الله! پدر و مادرمان به فدای تو! ما برای یک موضوعی نزد تو آمده‌ایم که اگر خدیجه‌ی کبری زنده بود چشمانش به وسیله‌ی آن روشن می‌شد.
امّ سلمه می‌گوید:
وقتی ما نام خدیجه‌ی کبری را بردیم آن حضرت گریان شد و فرمود:
مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. خدیجه در آن موقعی که مردم مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد، مرا به وسیله‌ی ثروت خود درباره‌ی پیشرفت دین خدا یاری نمود.
خدا به من دستور داد خدیجه را درباره‌ی قصر زمرّدی که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست بشارت دهم.
امّ سلمه می‌گوید:
گفتیم یا رسول الله! پدر و مادر ما به فدای تو باد! آری خدیجه همین طور بود که شما می‌فرمایید، ولی در عین حال او به سوی رحمت پروردگار خویشتن رفت. خدا این نعمت را برای او مبارک نماید و ما را هم با او، در درجات بهشتی و رضوان و رحمت خود جای دهد.
یا رسول الله! این علی علیه السلام در دنیا برادر و پسر عموی تو می‌باشد. او دوست دارد که شما اجازه‌ی رفتن فاطمه سلام الله علیها را به منزل شوهرش صادر فرمایی تا با یکدیگر مأنوس شوند.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به امّ سلمه فرمود:
پس چرا علی این موضوع را با من در میان نمی‌گذارد؟
گفت:
از شما خجالت می‌کشد.
امّ ایمن می‌گوید:
پیغمبر خدا به من فرمود:
برو علی را نزد من بیاور. وقتی من به سراغ علی رفتم دیدم آن حضرت در انتظار من است تا جواب رسول خدا را برایش بگویم. وقتی مرا دید فرمود:
چه خبر؟
گفتم:
پیامبر خدا، تو را می‌خواهد.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
هنگامی که من در محضر آن برگزیده‌ی خدا مشرّف شدم زنان آن حضرت برخاستند و به حجره‌های خود رفتند. من در حالی به حضور رسول خدا نشستم که به زمین نگاه می‌کردم، زیرا از آن بزرگوار خجالت می‌کشیدم.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
آیا دوست داری که زوجه‌ات را در اختیارت بگذارم؟ من همان طور که به زمین می‌نگریستم عرض کردم:
آری، پدر و مادرم به فدایت باد.
فرمود:
بسیار خوب، امشب یا فردا شب این خواسته‌ی تو برآورده خواهد شد من با سرور و خوشحالی برخاستم.
سپس آن حضرت به زنان خود دستور داد:
فاطمه را زینت و معطّر نمائید، یک اطاق از برایش فرش کنید تا شوهرش نزد او بیاید.
پس از این جریان رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مبلغ ده درهم از آن پول‌هایی را که به امّ سلمه داده بود پس گرفت و به من داد و فرمود:
برو روغن و خرما و کشک خریداری کن. من آنها را خریدم و به حضور حضرتش آوردم. رسول خدا آستین‌های خود را بالا زد و یک سفره‌ی پوستی خواست.
آنگاه خرما و کشک را با یکدیگر مخلوط نمود غذایی درست کرد که آن را به عربی «حَیْس» می‌گویند.
سپس به من فرمود:
یا علی! هر کسی را دوست داری دعوت کن. من به سوی مسجد رفتم، اصحاب پیامبر اکثراً در مسجد بودند. من به آنان گفتم:
دعوت پیغمبر خدا را اجابت نمائید، ایشان عموماً برخاستند و به طرف خانه‌ی آن حضرت رفتند.
من به پیامبر خدا عرض کردم:
مهمان‌ها زیاد هستند.
رسول خدا پارچه‌ای روی سفره انداخت و به من فرمود:
مهمان‌ها را ده نفر ده نفر، نزد من بفرست. من اطاعت نمودم آنان همچنان غذا می‌خوردند و خارج می‌شدند، ولی غذا کم نمی‌شد تا اینکه تعداد هفتصد نفر مرد و زن از آن غذا به برکت پیغمبر خدا خوردند.
امّ سلمه می‌گوید:
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام را خواست.
حضرت علی علیه السلام را سمت راست و حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را طرف چپ خود جای داد و به سینه‌ی مبارک خویشتن چسبانید و میان چشم ایشان را بوسید، آنگاه پس از اینکه فاطمه را به حضرت علی علیهما السلام سپرد، فرمود:
یا علی! زوجه‌ی تو خوب زوجه‌ایست. سپس رو به فاطمه کرد و فرمود:
شوهر تو خوب شوهری می‌باشد.
آنگاه آن حضرت برخاست و میان ایشان راه رفت و آنان را داخل آن حجره‌ای کرد که برای ایشان مهیّا شده بود.
سپس از حجره خارج شد دو طرف در را گرفت و فرمود:
خدا شما و نسل شما را پاک و پاکیزه نماید. من با کسی که با شما آشتی باشد آشتی هستم و دشمن هستم با کسی که با شما دشمنی نماید. من شما را به خدا می‌سپارم.
حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید:
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مدّت سه روز نزد ما نیامد. وقتی صبح روز چهارم فرا رسید هنگام آمدن حضرت نزد ما، با اسماء بنت عمیس روبرو شد. به وی فرمود:
برای چه اینجا ایستاده‌ای، در صورتی که مردی در میان این حجره‌ست؟
گفت:
پدر و مادرم به فدایت هر گاه دختری به خانه‌ی شوهر برود احتیاج به زنی دارد که خواسته‌های او را انجام دهد. من اینجا ایستاده‌ام که اگر فاطمه فرمانی داشته باشد ببرم.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
خدا حوائج دنیوی و اخروی تو را روا نماید.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
اوّل صبح بود که من و فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زیر عبا خوابیده بودیم. موقعی که گفتگوی رسول خدا و اسماء را شنیدیم تصمیم گرفتیم که برخیزیم ولی آن حضرت به ما فرمود:
به خاطر آن حقّی که من به گردن شما دارم از یکدیگر جدا نشوید تا من نزد شما بیایم. ما به جای خود بازگشتیم و آن حضرت آمد و بالای سر ما نشست و پاهای مبارک خود را زیر عبای ما داخل نمود. من پای راست آن بزرگوار را به سینه‌ی خود چسباندم و فاطمه پای چپ او را به سینه‌ی خود چسبانید. ما بدین وسیله پاهای مبارک آن حضرت را گرم نمودیم.
پس از این جریان پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
یا علی یک کوزه‌ی آب برای من بیاور وقتی آب برای آن حضرت آوردم سه مرتبه از آب دهان مبارک خود به آن آب زد و چندین آیه از قرآن مجید را بر آن خواند.
سپس به حضرت علی علیه السلام فرمود:
یا علی! از این آب بیاشام و مختصری از آن را باقی بگذار، من این امر را اطاعت نمودم و آن حضرت مابقی آن آب را بر سر و سینه‌ی من پاشید و فرمود:
یا اباالحسن! خدا پلیدی را از تو دور نمود و تو را پاک کرد، پاک نمودن مخصوصی.
سپس به من فرمود:
آب جدیدی برایم بیاور، من اطاعت نمودم آن بزرگوار نیز همان عمل را انجام داد و آن آب را به فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها عطا کرد و به وی فرمود:
بیاشام و مختصری از آن را باقی بگذار. وقتی فاطمه اطاعت کرد رسول اکرم مابقی آن آب را بر سر و سینه‌ی آن بانو پاشید و به او فرمود:
خدا پلیدی را از تو دور کرد و تو را پاک و پاکیزه نمود، پاک کردن مخصوصی.
آنگاه به من فرمود:
تا از حجره خارج شدم و آن حضرت با فاطمه در میان اطاق ماند و به فاطمه فرمود:
شوهرت را چگونه یافتی؟
گفت:
پدر جان! علی بهترین شوهر است. ولی زنان قریش به من می‌گویند:
شوهر تو تهیدست است.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:
ای دختر عزیزم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند، زیرا خزانه‌های طلا و نقره‌ی زمین به من عرضه شد ولی من آنچه را که نزد پروردگارم می‌باشد انتخاب نمودم.
ای دختر عزیزم! اگر آنچه را که پدرت می‌داند تو می‌دانستی دنیا در نظرت ناچیز می‌آمد، به خدا قسم من درباره‌ی نصیحت تو کوتاهی نکرده‌ام، من تو را به علی دادم که از لحاظ اسلام بر همه مقدّم و از نظر علم و حلم از همه اعظم است.
ای دختر عزیزم، خدای توانا توجّهی به زمین کرد و دو نفر مرد را انتخاب نمود، یکی از آنها را پدر تو و دیگری را شوهر تو قرار داده‌ست.
ای دختر من! شوهر تو خوب شوهریست. مبادا نسبت به وی نافرمانی کنی!
سپس آن برگزیده‌ی خدا، مرا صدا زد، عرض کردم:
لبیّک یا رسول الله!
فرمود:
داخل حجره‌ی خود شو و درباره‌ی زوجه‌ات مهربانی و مدارا کن، زیرا فاطمه پاره‌ی تن من است، آنچه که وی را ناراحت کند مرا ناراحت می‌نماید و آنچه که او را مسرور نماید، مرا مسرور می‌کند.
حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید:
به خدا قسم من فاطمه را غضبناک و ناراحت ننمودم تا موقعی که به شهادت رسید و فاطمه هم مرا خشمناک نکرد و از من نافرمانی ننمود. هر گاه من محزون و اندوهناک می‌شدم برای رفع غم و اندوه خود به فاطمه نظر می‌کردم.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
چون پیغمبر اراده کرد از منزل فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها بیرون رود فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به حضرتش عرض کرد:
پدر جان! من طاقت اداره کردن امور خانه را ندارم، یک کنیز برای من بگیر تا در امور خانه کُمک کار و یاور من باشد.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در جوابش فرمود:
آیا دوست نداری که چیزی بهتر از خادم به تو عطا می‌کنم؟
حضرت امیر به فاطمه علیهما السلام فرمود:
بگو آری، فاطمه فرمود:
آنچه از خادم بهتر است می‌خواهم.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
در هر روزی 34 مرتبه سبحان الله، 33 مرتبه الحمدلله، 33 مرتبه الله اکبر بگو. این صد مرتبه کار زبان است ولی در میزان عمل دارای هزار ثواب خواهد بود.
ای فاطمه! اگر تو این اذکار را هر روز صبح بگویی خدا امور دنیوی و اخروی تو را عهده دار خواهد بود.
بیان: مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
روایتی مثل روایت قبل، از کتاب کفایة الطّالب تألیف محمّد بن یوسف گنجی شافعی با اسناد خودش از ابن عبّاس با اختصار و کمی تغییر نقل کرده و ما برای اینکه تکرار نشود آن را نقل نمی‌کنیم.
پس محمّد بن یوسف گفت:
همین گونه این روایت را ابن بطّه روایت کرده و او (ابن بطّه) راوی راستگو و خوبیست امّا به نظر او، ذکر نام «اسماء بنت عمیس» در این حدیث صحیح نمی‌باشد، زیرا این اسماء همسر جعفر بن ابیطالب بود که پس از شهادت او ابوبکر با او ازدواج کرد و محمّد بن ابی بکر (434) از این ازدواج متولّد شد و چون ابوبکر با او ازدواج کرد و محمّد بن ابی بکر از این ازدواج متولّد شد و چون ابوبکر مُرد، علیّ بن ابیطالب با او ازدواج نمود و آن «اسمائی» که در عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها حاضر بود «اسماء بنت یزید بن السکن انصاری» بود و در آن هنگام اسماء بنت عمیس با شوهرش جعفر در حبشه بود که آنها در روز فتح خیبر در سال هفتم هجرت به حبشه رفتند و ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها بعد از جنگ بدر بوده، یعنی در ایّامی که او اسیر بوده پس صحیح این است که بگوییم آن «اسماء» که در حدیث ذکر شده «اسماء دختر یزید انصاری» بوده و او روایاتی نیز از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل نموده، پایان نظر محمّد بن یوسف.
مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
«مرط» به عبایی گویند که از پشم و یا خَز باشد و با آن خودشان را می‌پوشانند و «خِدر» به معنی پرده و حجاب است.
این فرمایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در این روایت می‌فرماید:
«ممّا کانَ علیه آبائی» یعنی ای رسول خدا مرا از آنچه پدرانم بر آن بودند نجات دادی، به این معنی نیست که پدران آن حضرت نعوذ بالله مشرک و بت پرست بوده‌اند بلکه منظور این است که تو مرا از آن شکّ و تردید و حیرت‌هایی که پدرانم در بعضی امور با آن مواجه بودند نجات دادی و منظور از هدایت این است که آن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به سوی علوم ربّانی که فقط مختصّ اوست هدایت نمود.
و منظور از «شرک» (435) منظور از پدران، عموهاست و یا منظور، بعضی از پدران مادریست.
و جزریّ می‌گوید:
در آنجا که امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
«میمون النّقیّة» یعنی تو کامیابی و بر همه‌ی مطالب پیروز و سربلندی و کلمه‌ی «نقیبة» نفس را گویند و قول ضعیفی هم گفته به معنی طبیعت و خلقت (انسانی) را گویند.
و همچنین جزریّ گوید «طائر الانسان» آنچه حاصل شود برای انسان در علم خدا و آنچه خداوند برای او تقدیر فرموده‌ست.
و از همین قبیل است که در حدیثی آمده:
«بالمیمون طائره» یعنی به مبارکیست بهره و نصیب او و همچنین جایز است اصل آن (طائر) را از «طَیَرَ» بگیریم که در این صورت به معنی «سانح و بارح» می‌شود. (در عرب اگر پرنده‌ای از سمت راست آید آن را به فال نیک گیرند و به آن «سانح» گویند و اگر او سمت چپ آید به فال بد گیرند و آن را «بارح» گویند. )
و در آنجا که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
«تزلفه» یعنی او را به خدا نزدیک می‌کند.
و «تحظیه» از باب اِفعال است، می‌گویند:
«فلان احظی منّی» یعنی او (مثلاً به پیامبر) نزدیک‌تر است از من.
و در آنجا که می‌فرماید:
«ثم انثنت» «انثنت» یعنی منصرف کرد، جوهری گفته «ثنیته» یعنی او را از حاجتش منصرف کردم.
جزری گفته: «الصّخب» به معنی ضجّه و فریاد است و صدا بلند کردن برای دشمن را گویند و از همین قبیل است حدیثی که در فضل حضرت خدیجه سلام الله علیهاست که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌فرماید:
«لا صخب فیه و لا نصب» یعنی خداوند قصری در بهشت به حضرت خدیجه سلام الله علیها عنایت فرموده که در آن نه داد و فریاد هست و نه درد و الم و ناراحتی.
و در آنجا که می‌فرماید:
«فجلّل السّفرة» یعنی پوشیده شده بود (محتویّات) سفره تا آنان که از آن سفره می‌خورند نبینند در آن چیست و این باعث برکت آن سفره می‌شد و این قضیّه (مخفی بودن محتویّات سفره) در اخبار و روایات فراوان آمده که در رابطه با اعجاز برکت است.

 

[روایت شماره] (33)

[کشف الغمة ] وَ نَقَلْتُ مِنْ کِتَابِ الذُّرِّیَّةِ الطَّاهِرَةِ، تَصْنِیفِ أَبِی بِشْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ الْمَعْرُوفِ بِالدُّولابِیِّ، مِنْ نُسْخَةٍ بِخَطِّ الشَّیْخِ ابْنِ وَضَّاحٍ الْحَنْبَلِیِّ الشَّهْرَبَانِیِّ وَ أَجَازَ لِی أَنْ أَرْوِیَ عَنْهُ کُلَّ مَا یَرْوِی عَنْ مَشَایِخِهِ وَ هُوَ یَرْوِی کَثِیراً وَ أَجَازَ لِیَ السَّیِّدُ جَلالُ الدِّینِ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ فَخَّارٍ الْمُوسَوِیُّ الْحَائِرِیُّ أَدَامَ اللَّهُ شَرَفَهُ أَنْ أَرْوِیَهُ عَنْهُ، عَنِ الشَّیْخِ عَبْدِالْعَزِیزِ بْنِ الْأَخْضَرِ الْمُحَدِّثِ إِجَازَةً فِی مُحَرَّمِ سَنَةِ عَشْرٍ وَ سِتِّمِائَةٍ وَ عَنِ الشَّیْخِ بُرْهَانِ الدِّینِ أَبِی الْحُسَیْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْغَزْنَوِیِّ إِجَازَةً فِی رَبِیعِ الأَوَّلِ سَنَةَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ سِتِّمِائَةٍ، کِلاهُمَا عَنِ الشَّیْخِ الْحَافِظِ أَبِی الْفَضْلِ مُحَمَّدِ بْنِ نَاصِرٍ السَّلامِیِّ بِإِسْنَادِهِ وَ السَّیِّدُ أَجَازَ لِی قَدِیماً رِوَایَةَ کُلِّمَا یَرْوِیهِ وَ بِهَذَا الْکِتَابِ فِی ذِی الْحِجَّةِ مِنْ سَنَةِ سِتٍّ وَ سَبْعِینَ وَ سِتِّمِائَةٍ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
خَطَبَ أَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَأَبَی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقَالَ عُمَرُ: أَنْتَ لَهَا یَا عَلِیُّ، فَقَالَ:
مَا لِی مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلا دِرْعِی أَرْهَنُهَا، فَزَوَّجَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ فَاطِمَةَ بَکَتْ،
قَالَ:
فَدَخَلَ عَلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
مَا یُبْکِیکِ یَا فَاطِمَةُ؟ فَوَاللَّهِ لَقَدْ أَنْکَحْتُکِ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً وَ أَوَّلَهُمْ سِلْماً.
وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ:
تَزَوَّجَ عَلِیٌّ فَاطِمَةَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ بَنَی بِهَا فِی ذِی الْحِجَّةِ مِنَ السَّنَةِ الثَّانِیَةِ مِنَ الْهِجْرَةِ.
وَ عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ:
خُطِبَتْ فَاطِمَةَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَتْ مَوْلاةٌ لِی: هَلْ عَلِمْتَ أَنَّ فَاطِمَةَ قَدْ خُطِبَتْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم؟ قُلْتُ: لا قَالَتْ:
فَقَدْ خُطِبَتْ، فَمَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَأْتِیَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَیُزَوِّجَکَ، فَقُلْتُ: وَ هَلْ عِنْدِی شَیْ‌ءٌ أَتَزَوَّجُ بِهِ، فَقَالَتْ:
إِنَّکَ إِنْ جِئْتَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم زَوَّجَکَ، فَوَاللَّهِ مَا زَالَتْ تُرْجِینِی [تُزْجِینِی ] حَتَّی دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ کَانَتْ لَهُ جَلالَةٌ وَ هَیْبَةٌ، فَلَمَّا قَعَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ أُفْحِمْتُ فَوَاللَّهِ مَااسْتَطَعْتُ أَنْ أَتَکَلَّمَ فَقَالَ:
مَا جَاءَ بِکَ أَلَکَ حَاجَةٌ؟ فَسَکَتُّ فَقَالَ:
لَعَلَّکَ جِئْتَ تَخْطُبُ فَاطِمَةَ؟ قُلْتُ: نَعَم،
قَالَ:
فَهَلْ عِنْدَکَ مِنْ شَیْ‌ءٍ تَستَحِلُّهَا بِهِ؟ قُلْتُ: لا وَاللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ:
مَا فَعَلْتَ الدِّرْعَ الَّتِی سَلَّحْتُکَهَا؟ فَقُلْتُ: عِنْدِی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهَا لَحُطَمِیَّةٌ مَا ثَمَنُهَا إِلّا أَرْبَعَ مِائَةِ دِرْهَمٍ،
قَالَ:
قَدْ زَوَّجْتُکَهَا فَابْعَثْ بِهَا، فَإِنْ [فَإِنَّهَا ] کَانَتْ لَصَدَاقَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
بیان: تقول سلّحته و أسلحه إذا أعطیته سلاحاً و قال الجزریُّ: فی حدیث زواج فاطمة أنّه قال لعلیّ: أین درعک الحطمیّة، هی الّتی تحطم السّیوف أی تکسرها و قیل: هی العریضة الثّقیلة و قیل: هی منسوبة إلی بطن من عبد القیس یقال لهم:
حطمة بن محارب کانوا یعملون الدّروع و هذا أشبه الأقوال.
در کتاب کشف الغمّه (436) از کتاب الذّریّة الطّاهرة با سندهای خود از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
ابوبکر و عمر به خواستگاری فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آمدند ولی رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نپذیرفتند.
عمر به من گفت:
یا علی! تو لیاقت فاطمه را داری.
گفتم:
من غیر از زره‌ام که آن را گِرو می‌گذارم چیزی ندارم.
وقتی پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای حضرت امیر علیه السلام تزویج نمود و این موضوع به گوش آن بانوی معظّمه رسید، گریان شد.
پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد حضرت زهراء سلام الله علیها آمد و فرمود:
برای چه گریه می‌کنی؟!
به خدا قسم من تو را برای شخصی تزویج نموده‌ام که علم و حلمش از همه بیشتر می‌باشد و از همه در اسلام سبقت گرفته‌ست.
و از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
حضرت علی علیه السلام حضرت فاطمه سلام الله علیها را به عقد خود درآورد در ماه رمضان سال دوّم هجرت و در ذی الحجّه‌ی همان سال او را به خانه بُرد.
و مجاهد از حضرت علی علیه السلام روایت کرد که فرمود:
حضرت فاطمه سلام الله علیها از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگاری شد. پس یکی از زنان همسایه به من گفت:
آیا می‌دانی حضرت فاطمه سلام الله علیها را، از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستگاری کرده اند؟
گفتم:
نه.
گفت:
بدان و آگاه باش که از او خواستگاری شده، چه چیز مانع تو شده که نزد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نمی‌روی تا او را به ازدواج تو درآورد؟
گفتم:
مگر من چیزی دارم که با آن بتوانم ازدواج کنم؟
گفت:
همانا اگر تو نزد رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِرَوی دخترش را به ازدواج تو در خواهد آورد. (پس حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید) : به خدا قسم آن زن، دست از ترغیب من به پیش قدم شدن و روانه شدن خدمت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برنداشت تا اینکه من خدمت آن حضرت رسیدم.
آنقدر آن بزرگوار هیبت و عظمت داشت که وقتی در مقابل او نشستم، زبانم بند آمد. پس به خدا قسم، قادر به سخن گفتن نبودم. رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:
به چه منظور نزد من آمده‌ای؟ آیا حاجت و خواسته‌ای داری؟ من سکوت کردم، فرمود:
گویا آمده‌ای فاطمه را خواستگاری کنی؟
عرض کردم:
آری، فرمود:
آیا چیزی داری تا با پرداخت آن، او را به ازدواج خود درآوری؟
عرض کردم:
نه به خدا قسم ای رسول خدا.
فرمود:
زرهی را که در جنگ‌ها به تن می‌کردی، چه کردی؟
عرض کردم:
نزد خودم است، (امّا) به آن خدایی که جانم در دست اوست، آن زره بی‌ارزش و ارزان است و ارزش آن چهارصد درهم بیشتر نیست.
فرمود:
همان زره صداق و مهریه‌ی دختر رسول خدا است.
بیان: «سلّحته و اسلحه» منظور زمانی‌ست که به کسی اسلحه عطا شود و جزری گفته: این جمله‌ی «این درعک الحطمیّة» که در حدیث ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها آمده است به این معناست که کجاست آن زره‌ات که شکسته است آن را شمشیرها و بعضی گفته‌اند:
نام فرزندان عبدالقیس است که به آنها گفته می‌شد (لقب آنها است) حطمة بن محارب و چون آنها زره می‌ساختند لذا زره‌های آنها را «درع الحطمیّة» می‌گفتند، (پس علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید) : و این بهترین قول در معنی این کلمه‌ست.

 

[روایت شماره] (34)

[کشف الغمة ] وَ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ قَالَ:
لَمَّا خَطَبَ عَلِیٌّ فَاطِمَةَ أَتَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
إِنَّ عَلِیّاً قَدْ ذَکَرَکِ، فَسَکَتَتْ، فَخَرَجَ فَزَوَّجَهَا.
وَ عَنِ ابْنِ بُرَیْدَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
قَالَ نَفَرٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام :
اخْطُبْ فَاطِمَةَ، فَأَتَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَقَالَ لَهُ مَا حَاجَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟
قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ذَکَرْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَقَالَ مَرْحَباً وَ أَهْلاً، لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا، فَخَرَجَ عَلِیٌّ عَلَی أُولَئِکَ الرَّهْطِ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ کَانُوا یَنْتَظِرُونَهُ قَالُوا: مَا وَرَاکَ؟
قَالَ:
مَا أَدْرِی غَیْرَ أَنَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ:
َ مَرْحَباً وَ أَهْلاً، قَالُوا: یَکْفِیکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا: أَعْطَاکَ الْأَهْلَ وَ الرَّحْبَ.
فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ قَالَ:
یَا عَلِیُّ إنَّهُ لا بُدَّ لِلْعُرْسِ مِنْ وَلِیمَةٍ، فَقَالَ سَعْدٌ: عِنْدِی کَبْشٌ وَ جَمَعَ لَهُ رَهْطٌ مِنَ الْأَنْصَارِ آصُعاً مِنْ ذُرَةٍ (437) فَلَمَّا کَانَ لَیْلَةُ الْبِنَاءِ قَالَ:
لا تُحْدِثَنَّ شَیْئاً حَتَّی تَلْقَانِی، فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ مِنْهُ، ثُمَّ أَفْرَغَهُ عَلَی عَلِیٍّ وَ قَالَ:
اللَّهُمَّ بَارِکْ فِیهِمَا وَ بَارِکْ عَلَیْهِمَا وَ بَارِکْ لَهُمَا فِی شِبْلَیْهِمَا وَ قَالَ ابْنُ نَاصِرٍ فِی نَسْلَیْهِمَا.
وَ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قَالَتْ:
کُنْتُ فِی زِفَافِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمَّا أَصْبَحْنَا جَاءَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی الْبَابِ فَقَالَ:
یَا أُمَّ أَیْمَنَ ادْعِی لِی أَخِی،
قَالَتْ:
هُوَ أَخُوکَ وَ تُنْکِحُهُ ابْنَتَکَ؟
قَالَ:
نَعَمْ یَا أُمَّ أَیْمَنَ،
قَالَتْ:
وَ سَمِعَ النِّسَاءُ صَوْتَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَتَنَحَّیْنَ وَ اخْتَبَیْتُ أَنَا فِی نَاحِیَةٍ، فَجَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَنَضَحَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنَ الْمَاءِ وَ دَعَا لَهُ.
ثُمَّ قَالَ:
ادْعِی لِی فَاطِمَةَ، فَجَاءَتْ خَرِقَةً مِنَ الْحَیَاءِ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
اسْکُنِی لَقَدْ أَنْکَحْتُکِ أَحَبَّ أَهْلِ بَیْتِی إِلَیَّ، ثُمَّ نَضَحَ عَلَیْهَا مِنَ الْمَاءِ وَ دَعَا لَهَا قَالَتْ:
ثُمَّ رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَرَأَی سَوَاداً بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقَالَ:
مَنْ هَذَا؟ فَقُلْتُ: أَنَا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ،
قَالَ:
جِئْتِ فِی زِفَافِ فَاطِمَةَ تُکْرِمِینَهَا؟ قُلْتُ: نَعَمْ،
قَالَتْ:
فَدَعَا لِی.
قَالَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی: وَ حَدَّثَنِی السَّیِّدُ جَلالُ الدِّینِ عَبْدُ الْحَمِیدِ بْنُ فَخَّارٍ الْمُوسَوِیُّ بِمَا هَذَا مَعْنَاهُ وَ رُبَّمَا اخْتُلِفَ الْأَلْفَاظُ قَالَ:
قَالَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ هَذِهِ: حَضَرَتْ وَفَاةُ خَدِیجَةَ سلام الله علیها فَبَکَتْ، فَقُلْتُ: أَتَبْکِینَ وَ أَنْتِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ أَنْتِ زَوْجَةُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مُبَشَّرَةٌ عَلَی لِسَانِهِ بِالْجَنَّةِ، فَقَالَتْ:
مَا لِهَذَا بَکَیْتُ وَ لَکِنَّ الْمَرْأَةَ لَیْلَةَ زَفَافِهَا لا بُدَّ لَهَا مِنِ امْرَأَةٍ تُفْضِی إِلَیْهَا بِسِرِّهَا وَ تَسْتَعِینُ بِهَا عَلَی حَوَائِجِهَا وَ فَاطِمَةُ حَدِیثَةُ عَهْدٍ بِصِبی وَ أَخَافُ أَنْ لا یَکُونَ لَهَا مَنْ یَتَوَلَّی أَمْرَهَا حِینَئِذٍ فَقُلْتُ: یَا سَیِّدَتِی لَکِ عَلَیَّ عَهْدُ اللَّهِ إِنْ بَقِیتُ إِلَی ذَلِکِ الْوَقْتِ أَنْ أَقُومَ مَقَامَکِ فِی هَذَا الْأَمْرِ فَلَمَّا کَانَتْ تِلْکَ اللَّیْلَةُ وَ جَاءَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَمَرَ النِّسَاءَ فَخَرَجْنَ وَ بَقِیتُ، فَلَمَّا أَرَادَ الْخُرُوجَ رَأَی سَوَادِی فَقَالَ:
مَنْ أَنْتِ؟ فَقُلْتُ: أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ، فَقَالَ:
أَلَمْ آمُرْکِ أَنْ تَخْرُجِی، فَقُلْتُ: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَا قَصَدْتُ خِلافَکَ وَ لَکِنِّی أَعْطَیْتُ خَدِیجَةَ عَهْداً وَ حَدَّثْتُهُ فَبَکَی، فَقَالَ:
بِاللَّهِ لِهَذَا وَقَفْتِ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ وَاللَّهِ فَدَعَا لِی. عُدْنَا إِلَی مَا أَوْرَدَهُ الدُّولابِیُّ.
وَ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قَالَتْ:
لَقَدْ جُهِّزَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ مَا کَانَ حَشْوُ فَرْشِهِمَا وَ وَسَائِدِهِمَا إِلا لِیفاً وَ لَقَدْ أَوْلَمَ عَلِیٌّ لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها فَمَا کَانَتْ وَلِیمَةُ ذَلِکَ الزَّمَانِ أَفْضَلَ مِنْ وَلِیمَتِهِ، رَهَنَ دِرْعَهُ عِنْدَ یَهُودِیٍّ وَ کَانَتْ وَلِیمَتُهُ آصُعاً مِنْ شَعِیرٍ وَ تَمْرٍ وَ حَیْسٍ (438).
بیان: قال الجزریِّ: فی حدیث تزویج فاطمة سلام الله علیها فلمّا أصبح دعاها فجاءت خرقة من الحیاء، أی خجلة مدهوشة من الخرق التحیّر و یحتمل أن یکون بالحاء المهملة و الزاء المعجمة، فالمراد تقارب الخطو فی المشی، قال الجوهری: الحُزُقُّ: القصیر المتقارب الخطو و کذا الحُزُقّة و روی أنّها أتته تعثر فی مرطها من الخجل و قال الجوهریُّ: و قضینا إلیه ذلک الأمر، أی أنهیناه إلیه.
نیز در همان کتاب (439) از عطاء بن ابی رباح روایت می‌کند که گفت هنگامی که حضرت علی علیه السلام از حضرت فاطمه سلام الله علیها خواستگاری کردند پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد حضرت زهرا سلام الله علیها آمده و فرمود:
علی علیه السلام از تو خواستگاری کرده و حضرت فاطمه سلام الله علیها به جای جواب، سکوت کرد. پیامبر از نزد حضرتش خارج شده و او را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد و ابن بریده از پدرش روایت می‌کند که یکی از انصار به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام گفت:
فاطمه را از پیغمبر خدا خواستگاری نما.
حضرت امیر علیه السلام به حضور آن حضرت آمد و سلام کرد. رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
چه حاجتی داری؟
گفت:
برای خواستگاری فاطمه‌ی زهراء آمده‌ام.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
مرحبا! خوش آمدی! و چیز دیگری نفرمود.
موقعی که حضرت علی علیه السلام نزد آن گروه که در انتظارش بودند آمد به وی گفتند:
چه خبر؟
فرمود:
نمی‌دانم، فقط آن حضرت به من فرمود:
مرحبا، خوش آمدی.
گفتند:
همین که آن بزرگوار به تو فرموده:
مرحبا، خوش آمدی برای تو کافی خواهد بود.
پس از این جریان فرمود:
یا علی! عروسی ولیمه لازم دارد. سعد گفت:
من یک گوسفند دارم، گروهی از انصار هم مقداری ذرّت دارند. وقتی شب عروسی فرا رسید رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت امیر علیه السلام فرمود:
عملی انجام مده تا آن موقعی که مرا ملاقات نمایی.
سپس پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آب خواست و پس از اینکه وضو گرفت آن آب را به حضرت امیر علیه السلام پاشید و فرمود:
بار خدایا! این ازدواج را برای علی و زهراء و دو فرزندش: مبارک بگردان.
و ابن ناصر گفته: در نسل ایشان مبارک گردان.
و از اسماء بنت عمیس روایت شده که گفت:
من در شب زفاف فاطمه سلام الله علیها حضور داشتم. هنگامی که صبح شد پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در کنار در اطاق فاطمه سلام الله علیها قرار گرفت و خطاب به امّ ایمن، که در آن شب در منزل فاطمه سلام الله علیها باقی مانده بود تا مراقب او باشد، فرمود:
ای اُمّ ایمن، برادرم علی علیه السلام را صدا بزن. امّ ایمن عرض کرد:
او برادر توست در حالی که دخترت را به همسری او درآورده‌ای؟
پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
بله. او برادر دینی من است. اسماء گفت:
در این حال همسران رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم صدای حضرتش را شنیدند و خوشحالی کردند و حضرت علی علیه السلام به شنیدن صدای آنها از اطاق خارج شده و پیامبر برای حضرتش دعا نموده و سپس فرمود:
فاطمه را صدا کن.
حضرت فاطمه سلام الله علیها در حالتی که کاملاً خود را پوشانیده و از پیامبر خجالت می‌کشید خارج شد و پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:
آرام باش که تو را به محبوب‌ترین اهل بیتم تزویج نموده‌ام و سپس قطراتی از آب را بر آن حضرت پاشید و برای ایشان دعا فرمود.
سپس پیامبر در حال بازگشت بود که کسی را در مقابل خود دیدند. سؤال کردند:
کیستی؟
گفتم:
من اسماء بنت عمیس هستم.
حضرت فرمود:
تو در کار عروسی فاطمه، کمک کرده‌ای؟
گفتم:
بله. پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مرا دعا نمود.
و نیز علی بن عیسی با چند واسطه (با کمی اختلاف در لفظ) از اسماء بنت عمیس روایت می‌کند که گفت:
موقعی که وفات حضرت خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها نزدیک شد گریه کرد. من به وی گفتم:
چرا گریه می‌کنی، در صورتی که تو بزرگترین زنان جهانیان و زوجه‌ی پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم می‌باشی که به زبان مبارکش بشارت بهشت را به تو داده‌ست؟!
فرمود:
برای مردن نمی‌گریم، بلکه گریه‌ام از برای این است که دختر در شب عروسی زنی را لازم دارد تا امور محرمانه‌ی وی را انجام دهد و به خواسته‌های او رسیدگی کند، ولی فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها کوچک است. می‌ترسم در شب عروسی دخترم فاطمه، کسی نباشد که حاجات او را روا نماید.
من گفتم:
ای بانوی من! من این تعهّد را می‌دهم که اگر تا آن موقع زنده باشم به جای تو برای فاطمه‌ی اطهر انجام وظیفه نمایم.
هنگامی که شب عروسی فاطمه سلام الله علیها فرا رسید و پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد و زنان را از اطاق مأمور به خروج نمود، من خارج نشدم.
موقعی که پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواست از اطاق حضرت زهراء سلام الله علیها خارج شود سیاهی مرا دید، فرمود:
کیستی؟
گفتم:
اسماء بنت عمیس.
فرمود:
مگر من دستور خروج به تو ندادم؟!
گفتم:
چرا یا رسول الله، پدر و مادرم به فدای تو، من نخواستم با دستور شما مخالفت نمایم، بلکه آن تعهّدی را که به حضرت خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها داده بودم انجام دادم.
آنگاه جریان خود را با حضرت خدیجه سلام الله علیها برایش شرح دادم، آن حضرت پس از اینکه گریست به من فرمود:
تو را به خدا، برای همین منظور ایستاده‌ای؟
گفتم:
آری به خدا قسم! آنگاه آن حضرت برای من دعا کرد.
و از اسماء بنت عمیس نقل شده که گفت:
جهیزیه‌ای که حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بُرد، عبارت بود از: فرش و بالش‌های آنها که از لیف خرما پُر شده بود و حضرت علی برای حضرت فاطمه علیهما السلام ولیمه‌ای داد و در آن زمان ولیمه‌های دیگران برتر و بهتر از ولیمه‌ی او نبود.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای تهیّه‌ی این ولیمه زره خود را نزد فردی یهودی گِرو گذاشت. ولیمه‌ی آن حضرت چند صاع از جو و خرما و خوراکی دیگر به نام «حَیْس» که با روغن خرما و کنجد مخلوط می‌شود، بود.
بیان: جزری گفته که در حدیث حضرت فاطمه سلام الله علیها آمده:
پس چون صبح شد پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم او را صدا زد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها در حالی که «خرقة من الحیاء» یعنی آن چنان برای ملاقات با پدرش خجالت می‌کشید که مات و مبهوت شده بود و ممکن است «خُزُقّة من الحیاء» باشد که در این صورت منظور این است که قدم‌ها را کوتاه برمی داشت از خجالت و جوهری گفته: «الخزقّ» به معنی این است که قدم‌ها را نزدیک به هم بردارند و برای «الخزقّة» نیز همین معنی را کرده و در روایتی نیز آمده که حضرت فاطمه سلام الله علیها وقتی می‌خواست خدمت پدر بزرگوارش برود، از خجالت پایش لغزید و افتاد.
و جوهری گفته: «و قضینا الیه ذلک الامر» یعنی ما او را از این کار نهی کردیم.

 

[روایت شماره] (35)

[کشف الغمة ] وَ مِنْ کِتَابِ کِفَایَةِ الطَّالِبِ فِی مَنَاقِبِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام تَأْلِیفِ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ الْکَنْجِیِّ الشَّافِعِیِّ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
قَالَتْ فَاطِمَةُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوَّجْتَنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ فَقِیرٌ لا مَالَ لَهُ، فَقَالَ:
یَا فَاطِمَةُ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا رَجُلَیْنِ: أَحَدُهُمَا أَبُوکِ وَ الْآخَرُ بَعْلُکِ.
وَ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَیُّهَا النَّاسُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَنِّی أَنَا زَوَّجْتُهُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ وَ لَقَدْ خَطَبَهَا إِلَیَّ أَشْرَافُ قُرَیْشٍ فَلَمْ أُجِبْ کُلَّ ذَلِکَ أَتَوَقَّعُ الْخَبَرَ مِنَ السَّمَاءِ حَتَّی جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ لَیْلَةَ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ: فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلامَ وَ قَدْ جَمَعَ الرُّوحَانِیِّینَ وَ الْکَرُوبِیِّینَ فِی وَادٍ یُقَالُ لَهُ: الْأَفْیَحُ، تَحْتَ شَجَرَةِ طُوبَی وَ زَوَّجَ فَاطِمَةَ عَلِیّاً وَ أَمَرَنِی فَکُنْتُ الْخَاطِبَ وَ اللَّهُ تَعَالَی الْوَلِیَّ وَ أَمَرَ شَجَرَةَ طُوبَی فَحَمَلَتِ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ وَ الدُّرَّ وَ الْیَاقُوتَ، ثُمَّ نَثَرَتْهُ وَ أَمَرَ الْحُورَ الْعِینَ فَاجْتَمَعْنَ فَلَقَطْنَ، فَهُنَّ یَتَهَادَیْنَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یَقُلْنَ: هَذَا نِثَارُ فَاطِمَةَ.
وَ عَنْ عَلْقَمَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ أَنَّهُ قَالَ:
أَصَابَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها لَیْلَةَ صَبِیحَةِ الْعُرْسِ رِعْدَةٌ فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
زَوَّجْتُکِ سَیِّداً فِی الدُّنْیَا «وَ إنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (440) یَا فَاطِمَةُ لَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أُمْلِکَکِ بِعَلِیٍّ أَمَرَ اللَّهُ شَجَرَ الْجِنَانِ فَحَمَلَتْ حُلِیّاً وَ حُلَلاً وَ أَمَرَهَا فَنَثَرَتْهُ عَلَی الْمَلائِکَةِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ شَیْئاً أَکْثَرَ مِمَّا أَخَذَ مِنْهُ صَاحِبُهُ أَوْ أَحْسَنَ افْتَخَرَ بِهِ عَلَی صَاحِبِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ،
قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَلَقَدْ کَانَتْ فَاطِمَةُ تَفْتَخِرُ عَلَی النِّسَاءِ، لِأَنَّ أَوَّلَ مَنْ خَطَبَ عَلَیْهَا جَبْرَئِیلُ.
وَ رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ لَیْلَةَ عُرْسِهَا بِقَدَحٍ مِنْ لَبَنٍ فَقَالَ:
اشْرَبِی هَذَا فِدَاکِ أَبُوکِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام :
اشْرَبْ فِدَاکَ ابْنُ عَمِّکَ.
وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا زُفَّتْ فَاطِمَةُ إِلَی عَلِیٍّ علیهما السلام نَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیل وَ مَعَهُمْ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ قُدِّمَتْ بَغْلَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الدُّلْدُلُ وَ عَلَیْهَا فَاطِمَةُ سلام الله علیها مُشْتَمِلَةٌ،
قَالَ:
فَأَمْسَکَ جَبْرَئِیلُ بِاللِّجَامِ وَ أَمْسَکَ إِسْرَافِیلُ بِالرِّکَابِ وَ أَمْسَکَ مِیکَائِیلُ بِالثَّفَرِ وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یُسَوِّی عَلَیْهَا الثِّیَابَ فَکَبَّرَ جَبْرَئِیلُ وَ کَبَّرَ إِسْرَافِیلُ وَ کَبَّرَ مِیکَائِیلُ وَ کَبَّرَتِ الْمَلائِکَةُ وَ جَرَتِ السُّنَّةُ بِالتَّکْبِیرِ فِی الزِّفَافِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
بیان: قال فی النهایة: الاشتمال افتعال من الشملة و هو کساء یتغطّی به و یتلفّف فیه و قال ثفر الدّابّة الّذی یجعل تحت ذنبها.
در کتاب کشف الغمّه (441) از کفایة الطّالب تألیف محمّد بن یوسف گنجی شافعی از ابوهریره نقل شده که گفت:
فاطمه سلام الله علیها فرمود:
ای رسول خدا مرا به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآوردی در حالی که او فقیر و مالی ندارد.
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای فاطمه آیا راضی می‌شوی به اینکه بدانی خداوند متعال از میان مردان زمین دو نفر را انتخاب نموده‌ست؟ یکی پدرت و دیگری شوهرت را.
جابر بن سَمُرَه از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
ای مردم این علی بن ابیطالب است. شما گمان می‌کنید من دخترم فاطمه را برای او تزویج نموده‌ام، در صورتی که اشراف قریش خواستگار فاطمه بودند و من اجابت ننمودم. من راجع به ازدواج دخترم زهراء، منتظر خبر آسمانی بودم تا اینکه جبرئیل در شب 24 ماه رمضان نزد من آمد و گفت:
یا محمّد! خدای علیّ اعلی به تو سلام می‌رساند. خدای توانا ملائکه روحانیّین و کرّوبین را در یک مکانی در زیر درخت طوبی که آن را «افیح» می‌گویند جمع کرده و فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را برای حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام تزویج نموده‌ست. من خطبه را خواندم و خدای سبحان، ولیّ این امر بود. خدای توانا به درخت طوبی دستور فرموده:
زر و زیور و حلّه‌ها و درّ و یاقوت‌ها را حمل کند و نثار نماید و حور العین را مأمور نموده که جمع شوند و آن زر و زیورها را بگیرند و تا قیامت به آنها فخر نمایند و بگویند اینها نثار [قدم ] فاطمه سلام الله علیها است.
و از علقمه از عبدالله نقل شده که در صبح روز عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها، غم و اندوهی بر حضرتش عارض شد، پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
ای فاطمه! من تو را به ازدواج کسی درآوردم که در دنیا آقا و سرور خلائق است و در آخرت از صالحین است، ای فاطمه! چون خداوند متعال اراده کرد که تو را به ازدواج علی علیه السلام درآورد. به درختان بهشتی امر کرد تا مزیّن شوند به حلّه‌های بهشتی و آن درختان لؤلؤ و مرجان بر ملائکه نثار کردند، پس هر کدام از آنها بیشترین تعداد از نثارها را برداشت در روز قیامت به دیگر ملائکه افتخار می‌کند، امّ سلمه گوید:
فاطمه سلام الله علیها همیشه افتخار می‌کرد بر زنان دیگر، که او اوّلین کسیست که خطبه‌ی عقد او را جبرئیل خوانده‌ست.
روایت شده که در شب عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یک ظرف شیر آورد و به حضرت زهراء سلام الله علیها فرمود:
پدرت به فدایت، از این شیر بیاشام.
آنگاه به حضرت امیر علیه السلام هم فرمود:
پسر عمویت به فدایت، از این شیر بیاشام.
نیز روایت شده:
در شب عروسی فاطمه‌ی اطهر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل با هفتاد هزار ملک نازل شدند، فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها در حالی که بر استر پیامبر اکرم سوار بود آمد. پس جبرئیل مهار آن استر را گرفت. اسرافیل رکاب آن را گرفت و میکائیل به دنبال آن بود. پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لباس‌های فاطمه سلام الله علیها را آراسته می‌کرد.
جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و ملائکه تکبیر گفتند. بدین جهت است که تکبیر گفتن در شب عروسی تا قیامت مرسوم و مستحب است.
بیان: در کتاب نهایه آمده است کلمه‌ی «اشتمال» به معنی این است که چیزی را دور خود پیچیده باشند و در اینجا که می‌فرماید:
«مشتملة» منظور این است که به دور بدن مبارک حضرت فاطمه سلام الله علیها عبایی پیچیده شده بود و او در آن عبا پوشیده شده بود و «ثفر» به آن بند چرمینی گویند که در انتهای زین اسب است.

 

[روایت شماره] (36)

[کشف الغمة ] وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام، عَنْ آبَائِهِ: أَنَّ أَبَابَکْرٍ أَتَی النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم زَوِّجْنِی فَاطِمَةَ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، فَأَتَاهُ عُمَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِکَ فَأَعْرَضَ عَنْهُ، فَأَتَیَا عَبْدَالرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ فَقَالا: أَنْتَ أَکْثَرُ قُرَیْشٍ مَالاً، فَلَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَخَطَبْتَ إِلَیْهِ فَاطِمَةَ، زَادَکَ اللَّهُ مَالاً إِلَی مَالِکَ وَ شَرَفاً إِلَی شَرَفِکَ فَأَتَی النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، فَأَتَاهُمَا فَقَالَ:
قَدْ نَزَلَ بِی مِثْلُ الَّذِی نَزَلَ بِکُمَا.
فَأَتَیَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ یَسْقِی نَخَلاتٍ لَهُ فَقَالا: قَدْ عَرَفْنَا قَرَابَتَکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قِدْمَتَکَ فِی الْإِسْلامِ، فَلَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَخَطَبْتَ إِلَیْهِ فَاطِمَةَ لَزَادَکَ اللَّهُ فَضْلاً إِلَی فَضْلِکَ وَ شَرَفاً إِلَی شَرَفِکَ. فَقَالَ:
لَقَدْ نَبَّهْتُمَانِی، فَانْطَلَقَ فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ اغْتَسَلَ وَ لَبِسَ کِسَاءً قِطْرِیّاً وَ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ أَتَی النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ قَالَ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوِّجْنِی فَاطِمَةَ،
قَالَ إذَا زَوَّجْتُکَهَا فَمَا تُصْدِقُهَا قَالَ:
أُصْدِقُهَا سَیْفِی وَ فَرَسِی وَ دِرْعِی وَ نَاضِحِی،
قَالَ:
أَمَّا نَاضِحُکَ وَ سَیْفُکَ وَ فَرَسُکَ فَلا غِنًی بِکَ عَنْهَا تُقَاتِلُ الْمُشْرِکِینَ وَ أَمَّا دِرْعُکَ فَشَاْنُکَ بِهَا.
فَانْطَلَقَ عَلِیٌّ وَ بَاعَ دِرْعَهُ بِأَرْبَعِ مِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ دِرْهَماً قِطْرِیّاً، فَصَبَّهَا بَیْنَ یَدَیِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمْ یَسْأَلْهُ عَنْ عَدَدِهَا وَ لا هُوَ أَخْبَرَهُ عَنْهَا فَأَخَذَ مِنْهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَبْضَةً فَدَفَعَهَا إِلَی الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ فَقَالَ:
ابْتَعْ مِنْ هَذَا مَا تُجَهَّزُ بِهِ فَاطِمَةُ وَ أَکْثِرْ لَهَا مِنَ الطِّیبِ، فَانْطَلَقَ الْمِقْدَادُ فَاشْتَرَی لَهَا رَحًی وَ قِرْبَةً وَ وِسَادَةً مِنْ أَدَمٍ وَ حَصِیراً قِطْرِیّاً فَجَاءَ بِهِ فَوَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ مَعَهُ، فَقَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ
خَطَبَ إِلَیْکَ ذَوُو الْأَسْنَانِ وَ الْأَمْوَالِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ لَمْ تُزَوِّجْهُمْ فَزَوَّجْتَهَا مِنْ هَذَا الْغُلامِ؟
فَقَالَ:
یَا أَسْمَاءُ أَمَا إِنَّکِ سَتُزَوَّجِینَ بِهَذَا الْغُلامِ وَ تَلِدِینَ لَهُ غُلاماً.
هَذَا مَعَ مَا رُوِیَ أَنَّهَا کَانَتْ فِی الْحَبَشَةِ غَرِیبةًٌ، فَإِنَّهَا تَزَوَّجَتْ بِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ وَلَدَتْ مِنْهُ کَمَا ذَکَرَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ قَالَ لِسَلْمَانَ: ائْتِنِی بِبَغْلَتِیَ الشَّهْبَاءِ، فَأَتَاهُ بِهَا، فَحَمَلَ عَلَیْهَا فَاطِمَةَ سلام الله علیها، فَکَانَ سَلْمَانُ یَقُودُهَا وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَقُومُ بِهَا.
فَبَیْنَا هُوَ کَذَلِکَ إِذْ سَمِعَ حِسّاً خَلْفَ ظَهْرِهِ فَالْتَفَتَ، فَإذَا هُوَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ فِی جَمْعٍ کَثِیرٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ، فَقَالَ:
یَا جَبْرَئِیلُ مَا أَنْزَلَکُمْ؟ قَال: نَزُفُّ فَاطِمَةَ إِلَی زَوْجِهَا، فَکَبَّرَ جَبْرَئِیلُ، ثُمَّ کَبَّرَ مِیکَائِیلُ، ثُمَّ کَبَّرَ إِسْرَافِیلُ، ثُمَّ کَبَّرَتِ الْمَلائِکَةُ، ثُمَّ کَبَّرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، ثُمَّ کَبَّرَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ، فَصَارَ التَّکْبِیرُ خَلْفَ الْعَرَائِسِ سُنَّةً مِنْ تِلْکَ اللَّیْلَةِ.
فَجَاءَ بِهَا فَأَدْخَلَهَا عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَأَجْلَسَهَا إِلَی جَنْبِهِ عَلَی الْحَصِیرِ الْقِطْرِیِّ ثُمَّ قَالَ:
یَا عَلِیُّ هَذِهِ بِنْتِی فَمَنْ أَکْرَمَهَا فَقَدْ أَکْرَمَنِی وَ مَنْ أَهَانَهَا فَقَدْ أَهَانَنِی. ثُمَّ قَالَ:
اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمَا وَ بَارِکْ عَلَیْهِمَا وَ اجْعَلْ لَهُمَا (442) ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ، ثُمَّ وَثَبَ فَتَعَلَّقَتْ بِهِ وَ بَکَتْ، فَقَالَ لَهَا: مَا یُبْکِیکِ فَقَدْ زَوَّجْتُکِ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً.
إیضاح: قال الجزریُّ فیه: أنه علیه السلام کان متوشّحاً بثوب قطریّ: هو ضرب من البرود فیه حمرة و لها أعلام فیها بعض الخشونة و قیل: هی حلل جیاد تحمل من قبل البحرین و قال الأزهریّ فی أعراض البحرین قریة یقال لها: قطر و أحسب الثّیاب القطریّة نسبت إلیها، فکسروا القاف للنسبة و خفّفوا.
صاحب کتاب کشف الغمّه (443) از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت از پدران بزرگوارش نقل نمود که همانا ابابکر خدمت پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفت و گفت:
ای رسول خدا! فاطمه را به ازدواج من درآور. رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از او روی برگردانید. پس از او عمر خدمت آن حضرت رسید و همان تقاضا را نمود و پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از او نیز روی مبارک را برگردانید. پس آن دو، نزد عبدالرّحمن بن عوف رفتند و گفتند:
تو بزرگترین ثروتمند قریش هستی اگر نزد رسول خدا بروی و فاطمه را خواستگاری کنی خداوند ثروت تو را افزون و به شرافت تو اضافه می‌کند.
پس او به نزد پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آمد و همان تقاضا را تکرار کرد. پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از او هم روی برگردایند، پس به نزد عمر و ابابکر برگشت و گفت:
پیامبر با من چنان کرد که با شما کرد.
پس آن دو نفر خدمت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام رسیدند و آن حضرت مشغول آبیاری نخل‌های خود بودند. به آن حضرت عرض کردند:
ما آگاه و آشنا هستیم به نزدیکی تو به رسول خدا و اینکه تو اوّلین مسلمان هستی، پس اگر از آن حضرت، دخترش فاطمه را خواستگاری کنی خداوند فضیلت دیگری بر آن فضائل و شرافتی بر آن شرافت‌های تو می‌افزاید، حضرت علی علیه السلام فرمود:
یادآوری کردید. پس به خانه رفت و وضو گرفت و سپس غسل نمود و عبای قطریّه‌ی (444) خود را پوشید و دو رکعت نماز خواند. پس به خدمت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفته و عرض کرد:
ای رسول خدا! فاطمه سلام الله علیها را به ازدواج من درمی آوری؟
فرمود:
اگر او را به تو بدهم چه چیزی را صداق و مهر او قرار می‌دهی؟
عرض کرد:
شمشیرم و اسبم و زره‌ام و شترم را.
فرمود:
امّا شتر و شمشیر و اسبت چیزهاییست که تو از آنها بی‌نیاز نیستی برای جنگ با مشرکین امّا از زره‌ات بی‌نیازی.
پس حضرت علی علیه السلام زره‌اش را به قیمت چهارصد و هشتاد درهم قِطری (445) فروخت و آن درهم‌ها را در مقابل پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گذاشت. پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از مقدار آن درهم‌ها سؤال نفرمود و امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم به آن حضرت چیزی عرض نکرد. پس رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یک مشت از آنها را برداشت و به مقداد بن اسود داد و فرمود:
با این پول‌ها آنچه لازم است برای جهاز فاطمه سلام الله علیها خریداری کن و بیش از هر چیز برای او عطر خریداری کن. پس مقداد به بازار رفت و برای آن بانو آسیاب و مشک و بالش و حصیری قَطَری خرید و آنها را خدمت پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آورد و در مقابل حضرتش قرار داد و اسماء بنت عمیس نیز همراه مقداد بود. پس او به پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عرض کرد:
ای رسول خدا! حضرت فاطمه سلام الله علیها را از تو خواستگاری کردند صاحبان دندان و ثروتمندانی از قریش و شما ایشان را به عقد و ازدواج آنها در نیاوردی امّا او را به این جوان دادی؟ رسول خدا فرمود:
ای اسماء! آگاه باش که تو نیز با این جوان ازدواج خواهی کرد و برای او پسری می‌آوری.
(مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:)
این گفت و شنود اسماء با رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با آنچه در قبل روایت شد که اسماء در زمان ازدواج امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها در حبشه بود مغایرت دارد. یعنی این گفت و شنود شاهد بر این است که او در زمان ازدواج آن دو بزرگوار حضور داشته و همانا او پس از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ازدواج کرد و از آن حضرت فرزندی پیدا کرد همان طور که رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ذکر فرمود.
پس چون شب زفاف فرا رسید رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به سلمان فرمود:
استر من شهباء را بیاور. پس سلمان آن را آورد، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه سلام الله علیها را بر آن سوار کرد و سلمان افسار آن را گرفت و حرکت کردند. در بین راه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از پشت سر صدایی شنید، چون نظر کرد ناگاه دید جبرئیل و میکائیل و اسرافیل در بین گروه زیادی از ملائکه آمده‌اند.
حضرت فرمود:
ای جبرئیل به چه منظور شما به زمین نازل شده‌اید؟
عرض کرد:
آمده‌ایم تا فاطمه را به خانه‌ی شوهرش ببریم.
آنگاه جبرئیل شروع کرد به تکبیر گفتن، پس میکائیل و سپس اسرافیل و پس از آنها همه‌ی ملائکه تکبیر گفتند و از همان شب، تکبیر گفتن در پشت سر عروس‌ها سنّت شد.
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آن بانو را داخل خانه‌ی حضرت علی علیه السلام برد و او را در کنار خود، بر روی حصیر قطری نشانید و فرمود:
ای علی! این دختر من است، پس هر کس او را گرامی بدارد مرا گرامی و عزیز داشته و هر کس به او اهانت کند به من اهانت کرده. سپس فرمود:
خداوندا این ازدواج را برای آنها مبارک فرما و بر آنها مبارک فرما و برای آنها نسل و ذریّه‌ای پاک و پاکیزه قرار بده، به راستی که تو شنوای دعا می‌باشی.
سپس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برخاست و او را در آغوش گرفت، حضرت فاطمه سلام الله علیها دست در گردن پدر افکند و گریست، پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به او فرمود:
سبب گریه‌ی تو چیست؟ من تو را به ازدواج کسی درآوردم که عظیم‌ترین حلم و بیشترین علم را در بین خلائق دارد.
بیان: جزری در بیان این روایت گفته در آنجا که آمده «أو لبس کساءً قطریّاً» منظور این است که آن حضرت عبا یا پارچه‌ای را از زیر بغل رد کرده و روی شانه انداخته بود و این نوعی بُرد است که پارچه‌ی آن خشن است.
و بنا بر قول دیگر نوعی حلّه است که بسیار فاخر است و در بلاد بحرین بافته می‌شود.
ازهری گفته در حومه‌ی بحرین روستاییست به نام «قِطر» که گمان می‌کنم لباس‌های «قطریّه» منسوب به آنجاست و قاف را کسره داده‌اند برای نسبت (تا منسوب به آن قریه باشد) و همچنین برای اینکه استعمال آن را آسان کرده باشند.

 

[روایت شماره] (37)

[کشف الغمة ] قَدْ أَوْرَدَ صَاحِبُ کِتَابِ الْفِرْدَوْسِ فِی الْأَحَادِیثِ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لَوْلا عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ.
وَ رَوَی صَاحِبُ الْفِرْدَوْسِ أَیْضاً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ زَوَّجَکَ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ فَمَنْ مَشَی عَلَیْهَا مُبْغِضاً لَکَ مَشَی حَرَاماً.
وَ رَوَی ابْنُ بَابَوَیْهِ مِنْ حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَوْرَدَهُ فِی تَزْوِیجِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ بِفَاطِمَةَ سلام الله علیها أَنَّهُ أَخَذَ فِی فِیهِ مَاءً وَ دَعَا فَاطِمَةَ فَأَجْلَسَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ، ثُمَّ مَجَّ الْمَاءَ فِی الْمِخْضَبِ وَ هُوَ الْمِرْکَنُ وَ غَسَّلَ قَدَمَیْهِ وَ وَجْهَهُ، ثُمَّ دَعَا فَاطِمَةَ سلام الله علیها وَ أَخَذَ کَفّاً مِنْ مَاءٍ فَضَرَبَ بِهِ عَلَی رَأْسِهَا وَ کَفّاً بَیْنَ یَدَیْهَا ثُمَّ رَشَّ جِلْدَهَا، ثُمَّ دَعَا بِمِخْضَبٍ آخَرَ ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً فَصَنَعَ بِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَا، ثُمَّ الْتَزَمَهُمَا فَقَالَ:
اللَّهُمَّ إنَّهُمَا مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُمَا، اللَّهُمَّ کَمَا أَذْهَبْتَ عَنِّی الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَنِی تَطْهِیراً. فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً، ثُمَّ قَالَ قُومَا إِلَی بَیْتِکُمَا، جَمَعَ اللَّهُ بَیْنَکُمَا وَ بَارَکَ فِی سِیَرِکُمَا وَ أَصْلَحَ بَالَکُمَا، ثُمَّ قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَیْهِمَا الْبَابَ بِیَدِهِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَأَخْبَرَتْنِی أَسْمَاءُ أَنَّهَا رَمَقَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَلَمْ یَزَلْ یَدْعُو لَهُمَا خَاصَّةً لا یُشْرِکُهُمَا فِی دُعَائِهِ أَحَداً حَتَّی تَوَارَی فِی حُجْرَتِهِ.
وَ فِی رِوَایَةٍ أَنَّهُ قَالَ بَارَکَ اللَّهُ لَکُمَا فِی سِیَرِکُمَا وَ جَمَعَ شَمْلَکُمَا وَ أَلَّفَ عَلَی الإِیمَانِ بَیْنَ قُلُوبِکُمَا، شَأنَکَ بِأَهْلِکَ، السَّلامُ عَلَیْکُمَا.
وَ رُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ:
لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ علیهما السلام کَانَ اللَّهُ تَعَالَی مُزَوِّجَهُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ الْخَاطِبَ وَ کَانَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً مِنَ الْمَلائِکَةِ شُهُوداً وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی شَجَرَةِ طُوبَی أَنِ انْثُرِی مَا فِیکِ مِنَ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی الْحُورِ الْعِینِ أَنِ الْتَقِطْنَهُ فَهُنَّ یَتَهَادَیْنَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَرَحاً بِتَزْوِیجِ فَاطِمَةَ عَلِیّاً.
وَ عَنْ شُرَحْبِیلَ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ:
دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی فَاطِمَةَ فِی صَبِیحَةِ عُرْسِهَا بِقَدَحٍ فِیهِ لَبَنٌ فَقَالَ:
اشْرَبِی فِدَاکِ أَبُوکِ، ثُمَّ قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام :
اشْرَبْ فِدَاکَ ابْنُ عَمِّکَ.
وَ عَنْ شُرَحْبِیلَ بْنِ سَعِیدٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:
لَمَّا کَانَتْ صَبِیحَةُ الْعُرْسِ أَصَابَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها رِعْدَةٌ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
زَوَّجْتُکِ سَیِّداً فِی الدُّنْیَا «وَ إنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» (446).
وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ شَکَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیّاً فَقَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یَدَعُ شَیْئاً مِنْ رِزْقِهِ إِلا وَزَّعَهُ بَیْنَ الْمَسَاکِینِ، فَقَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ أتُسْخِطِینِی فِی أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی، إِنَّ سَخَطَهُ سَخَطِی وَ إِنَّ سَخَطِی لَسَخَطُ اللَّهِ، فَقَالَتْ:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ سَخَطِ رَسُولِهِ.
وَ رُوِیَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ: قَالَ:
سَمِعْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ: وَاللَّهِ لاتَکَلَّمَنَّ بِکَلامٍ لا یَتَکَلَّمُ بِهِ غَیْرِی إِلا کَذَّابٌ وَرِثْتُ نَبِیَّ الرَّحْمَةِ وَ زَوْجَتِی خَیْرُ نِسَاءِ الْأُمَّةِ وَ أَنَا خَیْرُ الْوَصِیِّینَ.
نیز در کتاب کشف الغمّه (447) از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که فرمود:
اگر علی بن ابیطالب علیه السلام نمی‌بود برای فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها کفو و همانندی پیدا نمی‌شد.
نیز از ابن عبّاس روایت می‌کند که رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود:
خدا فاطمه را برای تو تزویج نمود و زمین را صداق آن بانو قرار داد. پس راه رفتن کسی که بغض تو را داشته باشد بر روی زمین حرام است.
ابن بابویه در قسمتی از یک حدیث طولانی که مربوط به ازدواج حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیهاست روایت کرده:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مقداری آب در دهان گرفته و حضرت فاطمه سلام الله علیها را صدا زد و در مقابل خود نشانید. سپس آن آب‌ها را از دهان خود درون تشتی ریخت و با آن آب، پاها و صورت مبارک خود را شست. سپس حضرت فاطمه سلام الله علیها را خواست و یک کف از آن آب را گرفت و بر سر او ریخت و مشتی نیز بین دستانش، پس پوست بدن او را شست و پس از آن تشتی دیگر خواست و آنگاه حضرت علی علیه السلام را صدا زد و با آن نیز همان کارهایی که با حضرت فاطمه سلام الله علیها انجام داده بود، تکرار فرمود. پس آنها را با هم همراه کرد و فرمود:
خداوندا، این دو از من و من از ایشان هستم. خداوندا! همان گونه که رجس و پلیدی را از من دور ساختی و مرا پاک و پاکیزه نمودی، از ایشان نیز پلیدی را دور فرما و آنها را پاک و پاکیزه نما، سپس فرمود:
مبارک گرداند راه و روش شما را و اصلاح کند زندگی و معیشت شما را، پس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم برخاست و به دست مبارک خود درب را بر روی آنها بست.
ابن عبّاس گفت:
اسماء به من خبر داد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم همچنان در حقّ علی و زهرا علیهما السلام دعا می‌کرد و کسی را در دعای آنها شریک نمی‌کرد تا اینکه داخل حجره‌ی خویش گردید.
و در روایتی آمده است پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
خداوند راه و روش شما را مبارک فرماید، کار شما را اصلاح نموده و بین قلوب شما را بر پایه‌ی ایمان، اُلفت (بیشتری) ایجاد کند و بر شما باد رفع حوائج یکدیگر، سلام بر شما باد.
و روایت شده از جابر بن عبدالله که گفت:
قبل از آن که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فاطمه سلام الله علیها را به عقد و نکاح حضرت علی علیه السلام درآورد، خداوند تعالی در بالاتر از عرش خود، آنها را به عقد یکدیگر درآورده بود، جبرئیل خطبه خواند و میکائیل و اسرافیل در بین هفتاد هزار فرشته شاهد آن عقد بودند و خداوند وحی فرستاد به درخت طوبی که نثار کن آنچه در خود داری از دُرّ و یاقوت و لؤلؤ و وحی فرستاد به حورالعین تا آن دُرّ و یاقوت و لؤلؤها را بردارند و آنها تا روز قیامت آن جواهرات را به یکدیگر هدیه می‌دهند و شاد و مسرور هستند به ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام.
و از شرحبیل بن سعید روایت شده که گفت:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در صبح عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها، قَدَحی از شیر نزد او آورد و فرمود:
بیاشام، فدای تو باد پدرت، سپس به حضرت علی علیه السلام فرمود:
بیاشام فدای تو باد پسر عمویت.
و از شرحبیل بن سعید انصاری نقل شده که گفت:
چون صبح عروسی فاطمه سلام الله علیها شد ترس و وحشتی بر او رسید، پس رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرتش فرمود:
من تو را به تزویج کسی درآوردم که در دنیا آقای (خلائق) است «و همانا او در آخرت حتماً از صالحین است».
از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:
حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به پیغمبر خدا شکایت کرد و گفت:
یا رسول الله! علی تمام رزق و روزی خود را بین بینوایان تقسیم می‌نماید.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای فاطمه! تو می‌خواهی مرا نسبت به برادرم و پسر عمویم خشمگین نمایی، در صورتی که خشم علی خشم من و خشم من خشم خدا است؟!
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها عرض کرد:
از خشم خدا و رسول، به خدا پناه می‌برم.
از اصبغ بن نُباته روایت شده که گفت:
از حضرت امیر علیه السلام شنیدم می‌فرمود:
به خدا قسم سخنی می‌گویم که هر کس غیر از من بگوید کذّاب است: من وارث پیغمبر رحمت می‌باشم. زوجه‌ام بهترین زنان امّت است و من بهترین وصیّین هستم.

 

[روایت شماره] (38)

[الکافی ] الْعِدَّةُ، عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ، عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ عَلِیّاً تَزَوَّجَ فَاطِمَةَ سلام الله علیها عَلَی جَرْدِ بُرْدٍ وَ دِرْعٍ وَ فِرَاشٍ کَانَ مِنْ إِهَابِ کَبْشٍ.
بیان: قوله علی جرد برد، أی برد خلق.
در کتاب کافی (448) با چند واسطه نقل کرده که گفت شنیدم حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمود:
همانا علی علیه السلام ازدواج کرد با فاطمه سلام الله علیها با عبایی سائیده شده، زره و فرشی که از پوست قوچ بود.
بیان: «جُرْدِ بُرْدٍ» یعنی لباس مندرس.

 

[روایت شماره] (39)

[الکافی ] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ عَلَی دِرْعٍ حُطَمِیَّةٍ یَسْوَی ثَلاثِینَ دِرْهَماً.
در کتاب کافی (449) با چند واسطه از محمّد بن یحیی نقل شده که گفت شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام می‌فرمود:
تزویج نمود رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه را برای حضرت علی علیهما السلام با مهریه‌ی یک زره حُطمیّه که ارزش آن سی درهم بود.

 

[روایت شماره] (40)

[الکافی ] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ أَبَی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیَّاً فَاطِمَةَ، عَلَی دِرْعٍ حُطَمِیَّةٍ وَ فِرَاشُهَا إِهَابُ کَبْشٍ یَجْعَلانِ الصُّوفَ إذَا اضْطَجَعَا تَحْتَ جُنُوبِهِمَا.
و همچنین در کتاب کافی (450) با چند واسطه از احمد بن محمّد روایت شده که حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به همسری حضرت علی علیه السلام درآورد به زره‌ی حطمیّه و فرش آنها پوست قوچی بود که در هنگام خواب آن را برمی گرداندند و روی طرف نرم آن می‌خوابیدند.

 

[روایت شماره] (41)

[الکافی ] بَعْضُ أَصْحَابِنَا، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ اَلْعَبَّاسِ بْن ِعَامِرٍ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ [أَبِی ] بُکَیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ، عَلَی دِرْعٍ حُطَمِیَّةٍ تُسَاوِی ثَلاثِینَ دِرْهَماً.
بیان: یمکن الجمع بین تلک الرّوایات بوجوه:
الأوّل - أن یکون المراد کون الدِّرع جزءاً للمهر.
الثّانی - أن یکون المعنی أنّه لو کان هذا الیوم لساوی ثلاثین درهماً و إن کانت قیمته فی ذلک الزَّمان أکثر.
الثّالث - أن یقال إنّه کان یسوی ثلاثین درهماً، لکن بیع بخمس مائة درهم.
الرّابع - أن یکون بعض الأخبار محمولا علی التقیّة.
مرحوم کلینی در کتاب کافی (451) می‌گوید:
از بعضی اصحاب ما روایت شده که از حضرت علیّ بن الحسین علیهما السلام روایت کرده‌اند و حضرتش با چند واسطه از امام صادق علیه السلام روایت فرموده که حضرت فرمودند:
رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به ازدواج حضرت علی علیه السلام درآورد به زرهی آهنی، که ارزش آن سی درهم بود.
بیان: مرحوم علّامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌گوید:
جمع بین این روایات می‌تواند علّت‌هایی داشته باشد که از این قرار است:
اوّل: شاید منظور این باشد که (خود) آن زره جزئی از مِهر بوده‌ست.
دوّم:
در آن زمان این زره سی درهم ارزش داشته، گر چه در این زمان قیمت آن بیشتر شده‌ست.
سوّم:
آن زره ارزش و قیمتش سی درهم بوده، امّا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن را به پانصد درهم فروخته‌اند.
چهارم:
ممکن است بعضی از اخبار و روایات، حمل بر تقیّه شده باشد.

 

[روایت شماره] (42)

[الکافی ] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ الْخَزَّازِ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَال: َ کَانَ صَدَاقُ فَاطِمَةَ جَرْدَ بُرْدٍ (452) حِبَرَةٍ وَ دِرْعَ حُطَمِیَّةٍ وَ کَانَ فِرَاشُهَا إِهَابَ کَبْشٍ یُلْقِیَانِهِ وَ یَفْرُشَانِهِ وَ یَنَامَانِ عَلَیْهِ.
مرحوم کلینی در کافی (453) می‌گوید:
عدّه‌ای از اصحاب ما با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده‌اند که فرمود:
صداق و مِهر حضرت فاطمه سلام الله علیها لباس راه راه و زرهی آهنی بود و زیرانداز و فرش آنها پوست قوچی بود که به هنگام خواب آن را برمی گرداندند و بر روی نرم آن می‌خوابیدند.

 

[روایت شماره] (43)

[الکافی ] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ دَاوُدَ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ:
لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیّاً فَاطِمَةَ دَخَلَ عَلَیْهَا وَ هِیَ تَبْکِی فَقَالَ لَهَا: مَا یُبْکِیکِ؟ فَوَاللَّهِ لَوْ کَانَ فِی أَهْلِی خَیْرٌ مِنْهُ مَا زَوَّجْتُکِهِ وَ مَا أَنَا زَوَّجْتُکِهِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ زَوَّجَکِ وَ أَصْدَقَ عَنْکِ الْخُمُسَ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ.
در کتاب کافی (454) با چند واسطه از یعقوب بن شعیب نقل می‌کند که او گفت:
چون رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را به تزویج حضرت علی علیه السلام درآورد، رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بر حضرت فاطمه سلام الله علیها داخل شد و (دید) که ایشان گریه می‌کنند، پس پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به ایشان فرمود:
چه چیزی تو را گریان کرده‌ست؟ به خدا قسم اگر در بین خویشاوندان من کسی بهتر از او بود من تو را به ازدواج آن شخص درمی آوردم، من تو را به ازدواج او درنیاوردم بلکه خداوند تو را به او تزویج فرمود و صداق و مهر تو را خمس اموال مردم قرار داد تا زمانی که آسمان‌ها و زمین باقیست.

 

[روایت شماره] (44)

[الکافی ] عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ فَاطِمَةَ سلام الله علیها قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
زَوَّجْتَنِی بِالْمَهْرِ الْخَسِیسِ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَا أَنَا زَوَّجْتُکِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ زَوَّجَکِ مِنَ السَّمَاءِ وَ جَعَلَ مَهْرَکِ خُمُسَ الدُّنْیَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ.
شیخ کلینی در کتاب کافی (455) با چند واسطه از حضرت صادق آل محمّد روایت می‌کند که فرمود:
حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها به پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عرض کرد:
شما مرا با یک مهریه‌ی مختصری شوهر دادی.
پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
من تو را تزویج نکردم، بلکه خدای سبحان، متصدّی امر ازدواج تو شد و خمس دنیا را تا آسمان‌ها و زمین برقرار باشند، مهریه‌ی تو قرار داد.

 

[روایت شماره] (45)

[الکافی ] عَلِیٌّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
لا غَیْرَةَ فِی الْحَلالِ بَعْدَ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لا تُحْدِثَا شَیْئاً حَتَّی أَرْجِعَ إِلَیْکُمَا، فَلَمَّا أَتَاهُمَا أَدْخَلَ رِجْلَیْهِ بَیْنَهُمَا فِی الْفِرَاشِ.
در کتاب کافی (456) با چند واسطه از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
غیرت ورزیدن درباره‌ی حلال جایز نیست بعد از آنکه رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
کاری از شما سر نزند تا من نزد شما بازگردم. چون رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد آن دو بزرگوار برگشت دو پای مبارک خود را داخل بستر و بین آنها قرار داد.

 

[روایت شماره] (46)

[الکافی ] عَلِیٌّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ قَالَ:
لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَاطِمَةَ قَالُوا: بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِینَ،
قَالَ:
لا بَلْ عَلَی الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَةِ.
إیضاح: قال [الجزریُّ ] فیه: نهی أن یقال للمتزوِّج بالرِّفاء و البنین الرِّفاء: الالتیام و الاتّفاق و البرکة و النّماء و إنّما نهی عنه کراهیة لأَنّه کان من عادتهم و لهذا سنَّ فیه غیره.
در کتاب کافی (457) با چند واسطه از ابی عبدالله برقی روایت کرد و او بدون ذکر اسماء روات دیگر گفته: چون رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم حضرت فاطمه سلام الله علیها را شوهر داد، (مردم به آنها) می‌گفتند:
«بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِین» به امید همدلی همسری و فرزندان بسیار و رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
نه [این چنین بگویید ] به امید خیر و برکت.
بیان: جزری گفته پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم در این روایت نهی کرده به شخصی که ازدواج کرده بگویند:
«بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِین».
و «الرِّفاء» به معنی التیام و اتّفاق (که آن زن و شوهر با هم اتّفاق نظر داشته باشند) و به معنی برکت و رشد و موفقیّت نیز آمده و همانا رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گفتن این جمله را نهی فرمود، زیرا مایل نبوده، این جزء عادت‌های مردم شود.
به همین جهت که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نهی فرمود، شادباش گفتن‌های دیگری سنّت شده‌ست.

 

[روایت شماره] (47)

[الکافی ] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ، عَنِ ابْنِ مَهْزِیَارَ، عَنْ مُخَلَّدِ بْنِ مُوسَی، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَحْیَی الْیَرْبُوعِیِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
«إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» (458) أَتَزَوَّجُ فِیکُمْ وَ أُزَوِّجُکُمْ إِلا فَاطِمَةَ فَإِنَّ تَزْوِیجَهَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ.
نیز در همان کتاب (459) با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام از رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
من بشری هستم مثل شما. از شما زن می‌گیرم و به شما زن می‌دهم. ولی موضوع ازدواج فاطمه سلام الله علیها، یک امر آسمانی‌ست.

 

[روایت شماره] (48)

[تفسیر فرات بن إبراهیم (460)] عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ الْجُعْفِیُّ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» (461) قَالَ:
خَلَقَ اللَّهُ نُطْفَةً بَیْضَاءَ مَکْنُونَةً فَجَعَلَهَا فِی صُلْبِ آدَمَ، ثُمَّ نَقَلَهَا مِنْ صُلْبِ آدَمَ إِلَی صُلْبِ شَیْثٍ وَ مِنْ صُلْبِ شَیْثٍ إِلَی صُلْبِ أَنُوشَ وَ مِنْ صُلْبِ أَنُوشَ إِلَی صُلْبِ قَیْنَانَ، حَتَّی تَوَارَثَتْهَا کِرَامُ الْأَصْلابِ فِی مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ، حَتَّی جَعَلَهَا اللَّهُ فِی صُلْبِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، ثُمَّ قَسَمَهَا نِصْفَیْنِ، فَأَلْقَی نِصْفَهَا إِلَی صُلْبِ عَبْدِاللَّهِ وَ نِصْفَهَا إِلَی صُلْبِ أَبِی طَالِبٍ وَ هِیَ سُلالَةٌ تُولِدُ مِنْ عَبْدِاللَّهِ مُحَمَّداً وَ مِنْ أَبِی طَالِبٍ عَلِیّاً عَلَیْهِمَا الصَّلاةُ وَ السَّلامُ، فَذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً» وَ زَوَّجَ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَلِیّاً، فَعَلِیٌّ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنْ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ نَسَبٌ وَ عَلِیٌّ الصِّهْرُ. (462)
در کتاب تفسیر فرات بن ابراهیم (463) آمده:
علی بن محمّد بن مَخْلَد جعفی با ذکر اسامی راویانی سند خود را به ابن عبّاس می‌رساند که او در تفسیر این فرموده‌ی خداوند متعال در قرآن که می‌فرماید:
«و اوست خدایی که از آب بشر را آفرید و بین آنها خویشی نسب و بستگی ازدواج را قرار داد» گفته: خداوند خلق نمود نطفه‌ی روشن و نورانی مستوری را، پس آن را قرار داد در صُلب آدم، سپس آن را منتقل کرد به صلب «شیث» و از صلب شیث به صلب «أنوش» و از صلب انوش به صلب «قینان» تا آنجا که ارث می‌بردند این نطفه را، بهترین و گرامی‌ترین صُلب‌ها در پاکیزه‌ترین رحم‌ها تا آن که خداوند آن را در صلب عبدالمطّلب قرار داد. پس آن نطفه را به دو نصف تقسیم نمود، پس نصفی از آن را در صلب عبدالله قرار داد و نصف دیگر را به صلب عبدالمطّلب منتقل نمود و از این نطفه، سُلاله‌ای از عبدالله متولّد شد به نام محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و از ابیطالب متولّد شد به نام علی علیه السلام و به همین معناست فرمایش خداوند تعالی: «و اوست خدایی که از آب بشر را آفرید و بین آنها خویشی نسب و بستگی ازدواج را قرار داد» و ازدواج کرد حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با حضرت علی علیه السلام ، پس حضرت علی علیه السلام از حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از حضرت علی علیه السلام است و منظور از «نسب» در این آیه امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه: است و منظور از «صِهر» (داماد) حضرت علی علیه السلام است.

 

[روایت شماره] (49)

مِصْبَاحُ الْأَنْوَارُ وَ کِتَابُ الْمُحْتَضَرِ: لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَیْمَانَ نَقْلاً مِنْ کِتَابِ الْفِرْدَوْسِ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
لَوْلا عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ.
در کتاب مصباح الانوار و کتاب مختصر با واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل شده که حضرت فرمود:
اگر خدای تعالی حضرت علی علیه السلام را خلق نمی‌کرد، همسری برای فاطمه سلام الله علیها یافت نمی‌شد.
وَ مِنْهُ رَفَعَهُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام :
یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَکَ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ، فَمَنْ مَشَی عَلَیْهَا مُبْغِضاً لَکَ مَشَی عَلَیْهَا حَرَاماً.
با ذکر سند از ابن عبّاس نقل کرده که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی علیه السلام فرمود:
ای علی! همانا خداوند عزّوجلّ تزویج کرد فاطمه سلام الله علیها را به تو و مهریّه و صداق او را زمین قرار داد؛ پس هر کس بر روی زمین راه برود و کینه و بغض تو را داشته باشد، راه رفتنش بر روی زمین حرام است.

Share