چگونه انسان برای خودش گُم می شود

روی این جمله تأکید زیاد داریم که هر کس معنای خودش را نشناسد، هرگز به هیچ مرتبه ای از کمال نمی رسد. مثلاً اگر یک مرغ خانگی، مرغ بودن خودش را ادامه ندهد و بخواهد کلاغ بودن را ادامه دهد، به هیچ کمالی نمی رسد. چون کلاغ بودن که مربوط به مرغ نیست، و لذا اگر این مرغ کمالات کلاغ بودن را به دست آورد،شما هیچ ارزشی برای چنین مرغی قائل نیستید، هر چند این مرغ، کلاغ خوبی هم باشد و به خوبی هم قارقار کند.

اگر کمالات آدم بودن در شما ظهور پیدا کند، چون در آن کمالات واقع شدید، در آن حال خود شمایید که کامل شده اید. هرکمال دیگری برای شما غیر از کمال مربوط به آدم بودن تان، نسبت به شما پوچی است. ما هر چیز دیگر شویم، از خودمان، ناخود شده ایم و مسلماً ناخودِ ما، ما نیستیم. برای همین هم می گویند انسان کامل شدن، شأن انسان است، همین طور که مرغ کامل شدن، شأن مرغ است. بنابراین اگر کسی معنی خودش را ندانست، جهت خودش برایش درست تبیین نمی شود، در نتیجه خودش برای خودش گم می شود. معنی واژة «غَی» همین است. یعنی کسی که بی هدف است و نمی داند کجا باید برود. یک وقت انسان هدف را گم نکرده، بلکه راه را گم کرده است، این آدم، گمراه است، یعنی می داند هدف چیست، منتها نمی داند از چه راهی برود. این غیر از کسی است که اصلاً نمی داند به کجا باید برود. انسانی که معنی خودش را نشناسد، در حالت «غَی» و بی هدفی است.[1] این دیگر دنبال پیداکردن جاده ای نیست که او را به هدف برساند، چون اصلاً نمی داند کجا باید برود. انسانی که معنای خودش را گم کند، نمی داند با داشتن چه خصوصیاتی انسان خوبی است و با داشتن چه خصوصیاتی انسان بدی است. این در واقع هدف خودش را گم می کند و دیگر نمی داند که گمراهی چیست؟ اولین نکته ای که آیات مربوط به زندگی در بهشتِ قبل از هبوط و سپس هبوط بعد از آن برای انسان ها روشن می کند، هدف زندگی زمینی است تا از این طریق بتواند جایگاه و معنی امروزین خود را بشناسد و تجزیه و تحلیل درستی از گمراهی و هدایت به دست آورد.

---------------------------------------------

[1] - اشاره به آیه 256 سوره بقره است.

Share