نزدیکی به طبیعت و شروع سختی ها

علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» می فرمایند:

«درختی که نباید آدم بدان نزدیک می شد، درختی بوده که نزدیکی بدان مستلزم تَعَب و بدبختی در زندگی دنیا بوده و آن این که پروردگار خود را فراموش می کند و از مقام او غفلت می ورزد».

التفات داشته باشید که بحث در خصوص سرّ حیات دنیایی آدم است که اگر آن اَسرار خوب روشن شود، زندگی زمینی معنی خود را پیدا خواهد کرد. لذا می فرماید: اگر به طبیعت نزدیک شوید، یعنی طوری در این دنیا زندگی کنید که طبیعت، مقصد انسان شود، بعد از به دست آوردن جزئی و شاخه ای از این طبیعت، باز جزء و شاخه دیگری از آن را می خواهید، چون شاخه شاخه است. اگر ابتدا خانة انحصاری بخواهید که جدا از پدر و مادر و به تنهایی در آن زندگی کنید، بعد از آن، شهر بزرگی می خواهید که این همه خانه را در خود جای دهد و اگر شهر بزرگ بخواهید، بعد از آن خیابان هایی می خواهید تا بتوانید در خانه های بزرگ و گسترده و دور از همدیگر به سر ببرید. چون وقتی شهر کوچک است و خانه ها نزدیک همدیگر، با یک جاده معمولی هم می توان رفت و آمد کرد، این وقتی است که چندخانواده در یک خانه زندگی  کنند و هر کدام در یک اطاق، لذا سر به این اطاق می زنید و می گویید مادر حال شما چطور است؟ به آن اطاق سر می زنید و می گویید برادر یا عمه یا خاله حالتان چطور است؟ خودت هم در یکی از این اطاق ها زندگی می کنی، پس رفت و آمدی هم نخواهید داشت که این همه وسیله نقلیه و این همه جاده نیاز داشته باشید. اما وقتی بیشتر از یک اطاق از این طبیعت خواستید، یعنی وقتی خانه های مستقل به وجود آمد، دیگر انسان ها نزدیک هم و در یک خانه نیستند، از همدیگر دور می شوند، حالا باید با تلاش و زحمت بیشتر جاده های وسیع و طولانی بسازند تا بتوانند به دیدار همدیگر بروند. این یک مثال ساده بود برای روشن شدن این قاعده که هر چه کمتر در طبیعت تصرف کنید، کمتر به تعب و سختی می افتید، و برعکس، اگر نیازهای مان را در آنچه نزد خدا است قرار ندهیم و در آنچه در طبیعت است قرار دهیم، سختی ها و مشکلاتمان شروع می شود و نقص هایمان در این رابطه رخ می نمایانند، در واقع این ها نقص هایی است که با نزدیکی به شجرة شاخه شاخه برایمان پیدا شد. وقتی با ساختن شهرهای بزرگ فاصله ها زیاد شد و نیازمان به ماشین سواری رخ نمود، حالا جاده اسفالت می خواهیم، پس قیر و پالایشگاه و وسایل و ابزارهای پالایشگاه را می خواهیم، هزار زحمت برایمان ظاهر شد، همة این ها از لوازم نزدیکی به شجره ممنوعه ای بود که خداوند نزدیکی به آن را نهی فرموده است. این یک نمونه از آن مطلب است  که هر چه به طبیعت نزدیک بشوید، به تعب می افتید و از بهشت خارج می شوید، آن وقت نقص ها و زشتی ها ظاهر می شود.

علامه«رحمة الله علیه» می فرمایند:

«در آیه 22 سوره اعراف دارد؛ همین که از آن درخت چشیدند، عیب هایشان بر ملا شد: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاَتُهُمَا» به علت نزدیکی به طبیعت، نقص های آن ها پیدا می شود، حالا هر چه بیشتر به آن نزدیک شوند- به امید بر طرف شدن نیاز- نیازشان بیشتر می شود».

پس این قاعده را نباید فراموش کنیم که هرکس به طبیعت نزدیک شود، نقص او مرتفع نمی شود، بلکه برعکس نقصش زیاد می شود. حالا ماشین که خریدیم و جادة طولانی هم که کشیدیم، تصمیم می گیریم ادارة صدور شناسنامه که در اولین خیابان بود به یکی از شهرک های اطراف منتقل شود، چون هم خیابان ها وسیع است و هم ماشین داریم، و بدین شکل ماشین تندرو و جاده وسیع، زحمت ما را بیشتر کرد، و فکر کردیم شهرها را گسترده کنیم تا راحت تر باشیم، در حالی که منابع رفع نیاز ما از دسترس ما در محلی دورتر قرار گرفت و این زحمت ها را زندگی پنداشتیم، چرا که فراموش کردیم زندگی نزدیک نشدن به این شجره ممنوعه است و نه نزدیک شدن، و لذا مرتب ضعف ها و عیب ها آشکار و افزون شد و با نزدیکی به طبیعت شاخه شاخه، به جای برطرف شدن نیازها، آن نیازها افزون تر و متنوع تر گشت و به عنوان عیب و نقص ما را به برطرف کردن آن نیازها وادار نمود.

پس مشخص شد چرا می فرمایند:

 «درختی که نباید آدم به آن نزدیک می شد، درختی بود که نزدیکی بدان مستلزم تعب است (و نه گناه) و موجب بدبختی در زندگی دنیایی می شود و موجب غفلت از پروردگار می گردد».

با قرب به شجره ممنوعه شرایط آن چنان مشکل می شود که در آن، شرایطی که دینداری موجب قرب به خدا است، در تنگنا قرار می گیرد. حالا در نظر بگیرید در چنین شهر های گسترده چگونه می توان آرامش در عبادت را برای خود حفظ کرد و دائم قلب را آماده تجلیات نور پروردگار قرار داد؟ در حالی که کثرت در مقابل وحدت است، و شجره در آن بهشت تمثّل کثرت است و نزدیکی به آن به عنوان دوری از دستور خدا است و مساوی است با فاصله گرفتن از انوار حضرت اَحد. عین همین مسئله در زندگی زمینی با نزدیکی به دنیا پیش می آید، چون هر چه به دنیا نزدیک شویم، به کثرت نزدیک شده ایم و نزدیکی به کثرت مساوی است با فاصله گرفتن ازحضرت اَحد، به همین دلیل دلی که مشغول دنیا است امکان مأنوس شدن با حضرت اَحد برایش غیرممکن است.

Share