- سید محمد مصباح «ستاره بلخاب» * * * سید غلامحسین صادقی بلخابی

2- سید محمد مصباح «ستاره بلخاب» * * * سید غلامحسین صادقی بلخابی
 

بلخاب، در بستر فرهنگ وادب فرهیختگان بزرگی به خود دیده است. از چهره های مؤثر در عرصه علم و فرهنگ این دیار، می توان از شخصیت فرزانه و پرتلاش حجه الاسلام حاج سید محمد مصباح، امام جمعه فقید بلخاب، نام برد.

در این نوشتار به گوشه هایی از شخصیت این عالم فرزانه می پردازیم که عمر گرانسنگ خود را در راه رشد و گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام صرف نموده است.

 

از تبار صالحان

حجه الاسلام مصباح، بر اساس شجره نامه ای که از تبار وی موجود است، از سادات حسینی است و نسبش با 38 واسطه به امام سجاد علیه السلام می رسد. برادر این فقید سعید در این باره می گوید:

جدّما مرحوم حجه الاسلام سید موسی، از عالمان برجسته ای بود که در حومه بلخاب به نام «تی خوج» به بیان احکام دین و گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام مشغول بود. وی در سال 1250 ش. برای گسترش اندیشه تشیع و فقه جعفری وارد فرمانداری سانچارک _ که اکثراً سنی حنفی بودند _ گردید و برای شروع و تحقق اهداف مقدس خود در منطقه «لنگر شاه عبداللّه» ساکن شد. وی با عنایت پروردگار و توجهات خاصه ولی عصر علیه السلام بسیاری را جذب مذهب جعفری نمود و توانست این منطقه را به پایگاهی برای دوستداران اهل بیت علیهم السلام تبدیل نماید و توجه اهل سنّت این منطقه را نسبت به جایگاه پرافتخار اهل بیت علیهم السلام جلب کند.

وی سرانجام در سال 1290 ش. دعوت حق را لبیک گفت و به دیار حق شتافت و مزارش مورد توجه قرار گرفت که اکنون هم از جایگاه خاصی برخوردار است. فرزند بزرگش مرحوم حجه الاسلام سید میرزاحسین (پدر مرحوم مصباح) راه پدر را ادامه داد و کار نیمه تمام او را به انجام رسانید و در پایان سال 1290 ش. به بلخاب رفت. حوزه علمیه «تی خوج» به اهتمام ایشان تأسیس و به وسیله فرزندش حاج سید محمد مصباح و پسر عمویش سید مهدی هاشمی به برنامه های آموزشی اش ادامه داد.(1)

پدر مرحوم حجه الاسلام مصباح در کنار برنامه های تبلیغی در مدرسه علمیه «دهنه» که با سرپرستی عالم پرهیزکار، مرحوم حجه الاسلام حاج سید محمد معروف به «حاج دهنه» اداره می شد به تدریس و تحصیل نیز پرداخت. وی در سال 1300 ش. برای تحصیل مدارج بالاتر علمی به مشهد مقدس هجرت نمود و از محضر استادان وقت کسب علم کرد. و پس از 4 سال یعنی سال 1304 ش. برای ایفای وظیفه دینی به وطن بازگشت.

1- 1. سید حسن مصباح برادر مرحوم، از علمای مقیم مشهد.

 

تولد

در سال 1305 ش. در خانواده شخصیتِ خدمتگزار و عالم ربّانی، حجه الاسلام سید میرزاحسین کربلایی، فرزندی دیده به جهان گشود که با تولدش، به کانون خانواده بیش از گذشته طراوت و زیبایی بخشید.

پدر به دلیل علاقه به نام نامی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم اسم او را محمد نهاد تا فرزندش خادم دین و مردم گردد.

محمد در کانون خانواده ای عالم پرور، درس ادب، اخلاص، عاطفه و خدمتگزاری آموخت. وی در کودکی باهوش و در نوجوانی بسیار شجاع و بدین خاطر بر اقران خود برتری داشت و منش و رفتارش بسیار قابل توجه بود. برادرش چنین می گوید:

حجه الاسلام حاج سید محمد مصباح، برادر بزرگتر ما بود. از بدو کودکی و نوجوانی، آثار عظمت و بزرگی در وی مشاهده می شد و مورد علاقه و احترام بچه های محل بود و آنان از شجاعت و دلیری وی حساب می بردند. او الگوی ادب، اخلاص و گذشت بود.(1)

1- 1. همان.

 

تحصیلات

محمد در هفت سالگی، خواندن و نوشتن را از محضر پدر آموخت و سریع در این عرصه پیش رفت. از آنجا که پدرش، روحانی برجسته و شیفته فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بود، فرزندش را در سال 1313 ش. برای تحصیل علوم دینی به مدرسه «دهنه» فرستاد. این مرکز تربیتی در آن زمان توسط عالم بزرگ و زاهد پرآوازه، حجه الاسلام حاج سید محمد دهنه، اداره و تغذیه فکری و اخلاقی می شد.

وی هفت سال در حوزه علمیه دهنه تحصیل نمود و پس از آن به استان بامیان رفت و در حوزه علمیه «مسچک» منطقه «یکه ولنگ» به مدت پنج سال به تحصیل پرداخت. او پس از آن مدت دوباره به بلخاب بازگشت و با تشخیص و تشویق پدر و دیگر عالمان منطقه برای تکمیل تحصیلاتش در سال 1329 ش. بلخاب را به قصد حوزه علمیه مشهد مقدّس ترک کرد.(1)

وی در این حوزه علمیه از سرچشمه های علم و ادب سیراب شد و به شایستگی علمی و اخلاقی آراسته گردید. یکی از همدوره ای های مرحوم مصباح می گوید:

حاج آقای مصباح در سال 1329 ش. وارد مشهد شدند. بنده هم در سال 1329 ش. وارد مشهد شدم و باهم در درس مطوّل ادیب نیشابوری شرکت کردیم. ایشان درس ها را بسیار منظم و کامل می نوشت. اگر یادداشت های آن مرحوم موجود باشد تاریخ تحصیلات وی بهتر معلوم می گردد.(2)

یکی از چهره های برجسته و علمی حوزه مقدس مشهد درباره آشنایی خود با ایشان و تحصیلات وی گفته است:

ایشان در مشهد در درس ادیب نیشابوری شرکت می کردند.

1- 1. سید محمدعلی عالمی بلخابی.

2- 2. سید محمدعلی هاشمی، از علمای حوزه علمیه مشهد.

 

حضرت آیه اللّه خامنه ای نیز در آن زمان، مشهد بودند و در درس ادیب نیشابوری حاضر می شدند، من مدتی پس از ایشان وارد حوزه علمیه مشهد مقدس شدم. طلاب جوان افغانی به شخصیت وی به عنوان یک الگوی تلاش و اخلاق نگاه می کردند. مرحوم حاج آقای مصباح، در آن زمان با چهره های جوان، مسئولیت پذیر و آگاه به زمان، همانند حضرت آیه اللّه خامنه ای دوستی و رفاقت داشت. ظاهراً حجه الاسلام مصباح بر اساس همان آشنایی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، وارد این کشور شد و با معظم له ملاقات نمود و وکالت و مجوز اقامه نماز جمعه را دریافت کرد.(1)

مرحوم آقای مصباح زمانی که در حوزه علمیه مشهد بود، در دروس فقه و اصول آیات عظام: میلانی، سبزواری و صالحی شرکت فعال و مستمر داشت و تمام یافته های علمی را می نوشت. ایشان در سال 1333 ش. وارد حوزه علمیه قم گردید. او به علت کمبود امکانات سفر و وسایل نقلیه، فاصله میان مشهد و قم را پیاده طی نمود. و در بین راه به هر روستا یا شهری که می رسید، با عالم آن منطقه تماس می گرفت و برای مردم سخنرانی می کرد. برادر مرحوم حجه الاسلام مصباح می گوید:

ایشان با یکی دیگر از عالمان «بلخاب» به نام حجه الاسلام سید حیدر نجفی زاده از مشهد تا قم را پیاده پیمود و این سفر، یک ماه طول کشید.(2)

مرحوم مصباح در حوزه علمیه قم از محضر آیات عظام: بروجردی و امام خمینی بسیار بهره برد.

 

1- 1. همان.

2- 2. سید حسن مصباح.

 

برادر وی یادآور می شود:

مرحوم مصباح در مدرسه خان، حجره داشتند، من هم ساکن همان مدرسه بودم. باهم مباحثه می کردیم؛ از دروس حوزه تا منابع روایی و قرآنی؛ بویژه تفسیر المیزان علاّمه طباطبایی، ایشان تبحر و تسلط عجیبی در این موضوعات داشت.(1)

حجه الاسلام مصباح در سال 1336 ش. راهی نجف اشرف گردید و در آنجا نیز از خرمن فضل بزرگان علم و ادب مانند آیات عظام: کاشف الغطا، شاهرودی، خویی و شهید صدر، کسب فیض نمود. وی پس از پنج سال تحصیل در حوزه کهن نجف اشرف، مجدداً در سال 1340 ش. به حوزه علمیه قم بازگشت و دو سال دیگر در درس امام حاضر شد و در کنار بهره مندی از دانش سرشار امام، اخلاص، عشق به اهل بیت علیهم السلام و ظلم ستیزی را فراگرفت. برادر می گوید:

مرحوم حاج مصباح (برادرم) در درس هایی که شرکت می کرد، بسیار دقیق بود و آنها را کاملاً می نوشت. وی غیر از فقه، اصول و تفسیر، در درس فلسفه نیز شرکت می کرد. او دفترهای زیادی داشت که هنوز هم موجود است؛ اما متأسفانه چاپ نشده است.(2)

زمان تحصیل مرحوم مصباح در حوزه علمیه قم، هم زمان بود با شروع قیام و جنبش اسلامی و مردمی ایران علیه حاکمیت طاغوت. پس از دستگیری امام در خرداد 42 شاگردان امام هم برخی زندانی گردیدند و عده ای با ایجاد تشکل های مردمی به فکر براندازی طاغوت برآمدند. برخی دیگر مانند مرحوم مصباح برای گسترش تفکر طاغوت ستیزی فراتر از حوزه ایران به کشورهای اسلامی خود بازگشتند و به وظیفه خطیرشان پرداختند.

1- 1. همان.

2- 2. اظهارات مرحوم مصباح به نقل از برادرش حاج سید حسن مصباح.

 

بازگشت به وطن

حجه الاسلام مصباح از جمله کسانی بود که با کوله باری از مسئولیت در سال 1342 ش. به وطنش بازگشت و وارد زادگاهش بلخاب گردید.

ایشان هنگامی که به وطن بازگشت، تمام خصوصیات یک عالم مذهبی را با خود داشت. وی پس از ورود به شهر سنّی نشین مزار شریف وقتی سخنرانی می نمود بسیاری از علما و شخصیت های سیاسی اهل سنت پای سخنرانی ایشان حاضر می شدند.

میان مردم شایع شده بود که آقای راشد از ایران آمده است. برخی از مأموران دولتی دنبال به دست آوردن حقیقت بودند و با تحقیقات مستقیم و غیر مستقیمی که از ایشان شد، به این نتیجه رسیدند که وی بومی این منطقه است. شیعیانی نیز که در شهر مزار و حومه آن در اقلیت بودند، هویت یافتند واز آن پس مورد احترام قرار گرفتند.(1)

اوّلین کسی که رساله عملیّه حضرت امام را به آن منطقه برد و شخصیت امام را معرفی نمود و نمایندگی امام را داشت، این چهره ماندگار بود.

1- 1. سید میرحسین شریفی سانچارکی (داماد حاج دهنه).

 

فعالیت های فرهنگی _ تبلیغی

حجه الاسلام مصباح پس از فراگیری علوم و آشنایی با افکار اندیشمندان، مبارزان و مجاهدان بزرگ و آزادی خواه دوره پهلوی در ایران و مجاهدان سایر کشورهای اسلامی چون: سیّد جمال الدّین حسینی، کاشف الغطاء،کاشانی، نوّاب صفوی و استادانش: امام خمینی، حکیم و شهید صدر وارد کشور اسلامی افغانستان شد.

شرایط سیاسی و فرهنگی عصر فعالیت این عالم فرهیخته در افغانستان بسیار حساس بود و ایفای وظیفه، خطیر به نظر می رسید؛ زیرا از یک سو حاکمیت سیاسی و نهادهای اجرایی و قانونی در اختیار قشر خاصی بود و فشارهای ناشی از قشرگرایی و انحصارطلبی امان را از مردم؛ بویژه شیعیان بریده بود. از جانب دیگر، مذهب رسمی کشور حنفی بود و حکومت مرکزی نیز با نگرش سنّی حنفی خود، در جهت گسترش و تحکیم پایه های این مذهب، تلاش می نمود و تمام اهرمهای تبلیغاتی و آموزشی در اختیارش بود. دادرسی در ادارات حقوقی و جزایی بر اساس فقه حنفی انجام می پذیرفت. حکومت مرکزی گروهی از مولوی ها را به نام «مستبصر» یا تفتیش عقاید مذهبی، به مراکز و مناطق شیعه نشین اعزام می کرد. وظیفه این دسته تبلیغی، بیان شیوه نماز تراویح(1)، پرداخت عُشر و اقامه نماز عیدین به روش اهل سنّت بود.

بلخاب نیز از این آسیب در امان نبود و تا زمان ورود مرحوم مصباح به بلخاب، این روند تخریبی ادامه داشت. یکی از عالمان منطقه «فرمانداری سانچارک» درباره اقامه نماز عیدین می گوید:

1- 1. نماز تراویح از نمازهای مستحب است که اهل سنت آن را به جماعت می خوانند و در هر شب از ماه رمضان 20 رکعت آن را به جماعت اقامه می نمایند. واژه تراویح از ترویحه است، یعنی نشستن، که بعدها به استراحت پس از چهار رکعت نماز مستحبی اطلاق گردیده است. و.ک: دائره المعارف تشیّع، ج4.

 

نماز عیدین در بلخاب تا سال 1342 ش. بر اساس فقه اهل سنت (حنفی) خوانده می شد.

در سال 1342 ش. نماز عید در ایلاق بلخاب به نام «گل بوته» برگزار گردید. حاکم منطقه و سایر مأموران سنی مذهب نیز حضور داشتند. مردم مرکز، اکثراً در محل مذکور تجمع نموده، در نماز عید شرکت کردند.

قبل از آن، مرحوم آقای حاجی،تکبیر نماز عیدین را به صورت اهل سنت به من یاد داده و من حفظ کردم. در نماز عید، بعد از تکبیر و تهلیل بنده، مرحوم آقای حاجی، به سبک اهل سنت نماز عید را اقامه نمود و این وضعیت تا تشریف فرمایی آقای مصباح _ از نجف و قم _ ادامه داشت و اول کسی که این سد را شکست و نماز عیدین را با حضور مقامات دولتی، سنّی و مردم بر اساس فقه جعفری اقامه نمود، جناب آقای مصباح بود.(1)

 

چراغ هدایت

فعالیت روشنگرانه فرهنگی این شخصیت بیدار و مسئولیت پذیر، چون مشعلی تابناک، در قلمرو مناطق سنی نشین نیز گسترش یافت. وی در قالب سخنرانی و گفتمان های حضوری و... به تبیین فرهنگ اهل بیت علیهم السلام پرداخت.برادر این چهره فداکار نقل می کند:

من و مرحوم برادرم به منطقه ای کاملاً سنی نشینی بنام «آخ کپرک» از توابع استان بلخ رفته بودیم. من از شخصی سراغ خانه یکی از شیعیان را گرفتم. به ما گفتند: در شهر، یک خانه شیعه دوازده امامی است. نزدیک غروب به منزل وی رفتیم. وی که شخصی معتقد و پایبند به فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بود، از تشریف آوردن برادرم بسیار خوشحال شد و پیشنهاد کرد که اگر شما صلاح بدانید من از مردم دعوت کنم تا شما در اجتماع اهل سنت سخنرانی کنید. مردم در هتلی که از نظر ظرفیت، مناسب بود گرد هم آمدند. مرحوم اخوی پس از نماز مغرب و عشا در مجلس مذکور حضور یافت و سخنانی مستدل، کارشناسانه و مبسوط ایراد فرمود. وی در ضمن بیاناتش به جایگاه ارزشی سنّت پرداخت و میان سنّت و سیره اهل بیت علیهم السلام پیوند زد و چهره مذهب جعفری را که توسط برخی از ناآگاهان شیعه و مغرضان سنی مذهب مخدوش شده بود، احیاء نمود.

1- 1. سید حسن مصباح.

 

مولوی هایی که در این محفل، حاضر بودند، می گفتند: ماتاکنون دانشمندی به میزان توانایی و تبحّر در سخن و تبیین مستدل و منطقی موضوعات، مانند مصباح ندیده ایم. این سخنرانی جایگاه و موقعیت شیعیان را بسیار بالا برد و حساسیت سنی ها را کاهش داد.(1)

 

پاسداری از تشیّع

حجه الاسلام مصباح خود را وقف دفاع از حریم تشیّع نمود و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. وی برای گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بسیار اهمیت قائل بود و در این عرصه، خطرات بسیاری را به جان خرید. یکی از عالمان بلخاب مقیم حوزه علمیه مشهد مقدس می گوید:

1- 1. سید علی هاشمی.

 

پیش از بازگشت مرحوم مصباح از حوزات دینی، نماز عیدین (فطر و قربان) مطابق فقه حنفی خوانده می شد؛ اما با ورود این شخصیت شجاع و آگاه به بلخاب، این سد شکسته شد و اولین عالم مذهبی شیعی در حضور مأموران سنی مذهب دولتی، نماز عید را بر اساس نگرش فقه جعفری خواند. وی پس از پایان یافتن نماز عید، خطاب به مسئولین دولتی و مردم چنین گفت: در مذهب سنت، تقیه درست و جایز نیست؛ اما در مذهب شیعه واجب است؛ ولی این دستور فقهی در حوزه فقه جعفری در جایی است که خطر جانی در میان باشد. در بلخاب که همه بدون استثنا شیعه دوازده امامی هستند و تهدیدی وجود ندارد، جای تقیه نیست! با حضور تعداد انگشت شمار مأموران دولتی هم که نمی شود دستور شرعی را نادیده گرفت!

در عاشورای حسینی در منطقه «گاومرده» از مناطق ییلاقی و توابع بلخاب، محفلی برای عزاداری امام حسین علیه السلام برگزار گردید. عزاداران حسینی با نشانه ها و علائمی که بیانگر حزن و اندوه آنان بود، در این مراسم شرکت کردند. مأموران دولت محلی، که تماماً سنّی مذهب بودند نیز حاضر شدند. در این مجلس با شکوه، حجه الاسلام مصباح با بیان جدّی، احساسی و مستدل، به تشریح فلسفه قیام امام حسین علیه السلام پرداخت و مظلومیت ایشان را به تصویر کشید. صحبت های ایشان تأثیر عجیبی بر مأموران دولتی گذاشت. آنها با شوق عجیب اشک می ریختند. حاکم محلی به بعضی ها گفته بود: ما تا حالا این قدر به فلسفه قیام امام حسین علیه السلام آشنایی نداشتیم و از مظلومیت وی بی اطلاع بودیم.(1)

این شخصیت در کنار بیان ارزش های اسلامی، در عرصه های مختلف، از حقانیت تشیّع دفاع نمود. و در همین راستا به ایجاد مراکز تبلیغی و تربیتی نیز پرداخت. برخی از آثار فرهنگی ماندگار وی عبارت است از:

 

حوزه علمیّه

حوزه علمیه تی خوج از توابع «فرمانداری» است که توسط پدرش حجه الاسلام سید میرزا حسین کربلایی تأسیس و پس از ایشان مدتی از فعالیت باز مانده بود. این حوزه به وسیله مرحوم مصباح احیا شد و با همکاری پسر عمویش حجه الاسلام سید مهدی هاشمی از نظر کمی و کیفی جهت داده شد و تغذیه گردید. در نتیجه این تلاش وی، طلاب فراوانی در این مرکز تربیتی پرورش یافتند. حجه الاسلام مصباح املاکی را که از پدرش مانده و در منطقه «تی خوج» قرار داشت، همه را وقف حوزه علمیه نمود تا با این وسیله، طلاب از نظر معیشتی نیز تأمین شوند.

 

حسینیه

شادروان مصباح حسینیه ای بسیار زیبا و بزرگ در مرکز شهر ساخت و خودش نیز در ایام عزاداری در این مکان به تبلیغ می پرداخت.

 

مساجد

تأسیس مسجد، یکی از کارهای فرهنگی مثبت حجه الاسلام مصباح بود. وی در مناطقی چون: «تی خوج»، «خوال سیاهگگ» و «ایل ترکک»، مراکز عبادی بنا نمود.

1- 1. سید احمد فرزند ارشد مرحوم.

 

مرکز آموزش های کلاسیک

حجه الاسلام مصباح بر این باور بود که جوانان شیعه باید با علوم جدید آشنا شوند و استعداد خود را با فراگیری علوم روز، در زمینه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به نمایش گذارند و در عرصه اداری و آموزشی حضور یابند تا از حقوق سیاسی و فرهنگی خود دفاع نمایند.

وی برای تحقق این هدف، به ایجاد این مرکز و کمیت و کیفیت بخشیدن به آن، اهتمام ورزید، و با تلاش جدّی، و با توافق نظام آموزش کشور و مسئولان محلی بنای آن مدرسه را نهاد. امروز این مدرسه با نام دبیرستان سید جمال الدّین (لیسه) یاد می شود. از تاریخ تأسیس آن (1347 ش.) تاکنون ده ها نفر کارشناس در رشته های مختلف علوم جدید، در آن مرکز آموزشی تربیت شده اند که در سازمان های اداری، سیاسی و آموزشی کشور حضور قابل توجهی دارند.

 

نماز جمعه

از اقدامات مذهبی _ فرهنگی بسیار مؤثر مرحوم مصباح، برگزاری مراسم عبادی _ سیاسی نماز جمعه است. این فریضه الهی برای اولین بار با اجازه حضرت آیه اللّه خامنه ای اقامه گردید. نماز جمعه که در مرکز شهر بلخاب در «مسجد جامع» و با خطبه های ایشان اقامه می گردید، بر شکوه و کیفیت برنامه های دینی و تبلیغی این فرمانداری افزود. در این اقدام عبادی، تبلیغاتی، سیاسی و اجتماعی مردم از مسائل سیاسی و دینی خود آگاه می شدند و روزنه ای جدید از فعالیت های فرهنگی به روی علاقمندان اسلام و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام گشوده می شد.

زمانی که این فرمانداری در محاصره نظامیان متحجّر طالبان قرار گرفت و از زمین و هوا مورد تهدید جدی بود، این شخصیت شجاع، سنگر نماز جمعه را ترک نکرد و با اقامه نماز و ایراد خطبه ها، مردم را به پایداری در برابر متجاوزان دعوت نمود.

 

خدمات اجتماعی

آقای مصباح در عرصه های اجتماعی نیز حضور فعال و جدّی و چشمگیر داشت و در این راستا، آثار گرانقدری به جا گذاشت. عمده ترین اقدامات اجتماعی _ مردمی ایشان عبارت است از:

1. راه اندازی خط تلفن

 

تلفن از ابزارهای ارتباطی است و این وسیله در داد و ستد و حلّ معضلات اجتماعی، فرهنگی، امنیت ملی و... نقش بسیار عمده ای ایفا می نماید. راه اندازی خط تلفن در سال 1345 ش. کار آسانی نبود. در آن زمان بسیاری از شهرهای افغانستان از نعمت تلفن محروم بود، چه رسد به بلخاب که از مرکز صدها کیلومتر فاصله داشت و به علت گرایش به تشیّع، از پروژه ها و طرح های ملی کنار گذاشته می شد. در فضای موجود، حجه الاسلام مصباح بسیار تلاش نمود تا مردم منطقه از این وسیله ارتباطی برخوردار شوند. که در اثر تلاش وی و عده ای از مسئولان محلی خط تلفن نیز راه اندازی شد و اولین کسی که از طریق تلفن از مقامات تشکر کرد، ایشان بود.

 

راه سازی

یکی دیگر از خدمات ثمربخش حجه الاسلام مصباح فراهم آوردن زمینه احداث جاده ارتباطی میان بلخاب، مرکز کشور و سایر مناطق بود.

این اقدام از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تأثیرات بسزایی بر جامعه گذاشت و در عین حال به حریم اقتصادی مردم نیز آسیبی نرساند.(1)

 

فقرزدایی

حجه الاسلام مصباح به حل مشکلات اقتصادی مردم نیز می پرداخت. زمانی که مردم دچار کمبود مواد غذایی بودند، ایشان در حد توان برای حل این مشکل تلاش نمود. فرزند ارشد ایشان می گوید:

پدرم در رفع فقر اقتصادی و مبارزه با پدیده تنگدستی تلاش پیگیر داشت. وی هم مردم را به تولید ترغیب می کرد و هم برای رفع نیازهای اولیه زندگی مردم به کمک آنها می شتافت. به عنوان نمونه سالی که افغانستان دچار بحران اقتصادی شد بلخاب نیز از این آسیب در امان نماند و از کمبود مواد غذایی رنج می برد. دولت مرکزی، گندم و مواد غذایی را از خارج وارد می کرد.

این گندم به شهرهای بزرگتر می رسید؛ اما به نواحی دورتر و کوچکتر اصلاً توجه نمی شد. در چنین فضایی مسئولیت علما چند برابر می شد. پدرم با دیدن وضعیت مردم برای جذب و انتقال مواد غذایی راهی استان جوزجان شد و به رغم مخالفت سودطلبان و خوانین، موفق شد گندم فراوانی به بلخاب برساند و جان هزاران نفر را از گرسنگی و مرگ نجات بخشد.

1- 1. سید علی هاشمی.

 

مرحوم والد می فرمود: وقتی مواد خوراکی را وارد کردیم و میان مردم توزیع گردید، آن قدر نمانده بود که به خانواده خودم برسد. در آن زمان وضع من هم از نظر مالی مناسب نبود و ناگزیر قرض کردم تا جان خانواده را از کام مرگ نجات دهم.(1)

در موارد غیر قحطی و کمبود جدی، این عالم دلسوز و مردم گرا، از نیاز نیازمندان غافل نبود و به نوعی به کمک آن می شتافت:

با همسایه ها رابطه نزدیکی داشت. چندین فقیر در نزدیکی منزل ما بودند که ایشان اول هر ماه ضمن سرکشی به مشکلاتشان رسیدگی می نمود.(2)

1- 1. سید محمد علی هاشمی.

2- 2. همسر مرحوم مصباح.

 

ویژگی های اخلاقی

فساد ستیزی

مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی از صفات بارز این شخصیت بود. وی در برابر عناصری که دستورات دینی را زیر پا می گذاشتند، بی تفاوت نبود و با اعتماد به نفس و برخورد منطقی با آنان رفتار می نمود.

مرحوم آقای مصباح از همان دوره جوانی با شجاعت و هوشمندانه با جریانات مخرّب اجتماعی و اخلاقی، برخورد می کرد. من یک نمونه را به یاد دارم. شخصی که در مرکز فرمانداری بلخاب بود، با پخش موسیقی، فضای جامعه را آلوده می کرد؛ اما هیچ یک از عالمان منطقه، جرأت برخورد نداشت. پس از مدتی شنیدم که حاج سید محمد مصباح پسر مرحوم سید میرزا حسین وسایل ساز و لهو و لعب این شخص را شکسته و او را هدایت نموده است.(1)

 

گذشت و تواضع

چشم پوشی و گذشت از اشتباهات دیگران یکی دیگر از صفات برجسته مرحوم مصباح بود. او هیچگاه تواضع و فروتنی در مقابل مؤمنان را فراموش نمی کرد.

جنبه مردم داری او بسیار قوی بود. بارها حرکاتی در برابرش انجام دادند، که به شخصیت آن مرد بزرگ بی احترامی می شد؛ اما او این بی ادبی و گستاخی را با کمال ادب و تواضع پاسخ می داد و اصلاً اظهار ناراحتی نمی کرد و من احساس می کردم اصلاً کینه ای در دل ندارد!(2)

ایشان در عصر تفنگ سالاری، گاهی مورد بی احترامی حزب گرایان و جنگ سالاران واقع می شد و به علت نپیوستن به جریانات نظامی گری و حزب گرایی، مورد بی مهری برخی از عناصر غیر مفید قرار می گرفت؛ امّا کینه ای به دل نمی گرفت و در ضمن سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه، شکایت و اظهار تأسف نمی نمود.

مرحوم آقای مصباح در منزل، خوش اخلاق و بسیار خوش برخورد بود. در طول زندگی اش با تمام اعضای خانواده، از همسر گرفته تا فرزندان با محبت و تواضع رفتار می نمود و در این میان به دخترها بیش از پسرها ابراز محبت می کرد و آنها را در آغوش می گرفت.(3)

1- 1. همان.

2- 2. سید علی هاشمی.

3- 3. همسر مرحوم مصباح.

 

شب زنده داری

برخورداری از تقوا، آن هم در رتبه بالا از شاخصه های این عالم بزرگوار است. همدوره های وی شاهد زمزمه های عارفانه و شب زنده داری او بوده اند.

ما با مرحوم آقای مصباح در اوائل طلبگی در سال 1329 ش. در حوزه مشهد مقدس با هم بودیم. ایشان طلبه ای جوان بود. از جمله اخلاقیات وی تهجّد و شب زنده داری بود و در همان زمان، نماز شبش ترک نمی شد. دیگر آنکه شب جمعه ای نبود که ایشان در مشهد باشد و به حرم تشرّف پیدا نکند.(1)

 

مهمان نوازی

این بزرگوار مانند اجداد طاهرینش علیهم السلام بسیار با سخاوت و مهمان نواز بود.

از خانه با برکتش همسایه ها و رهگذران بهره می بردند. مسافران، آشنا و غریبه در کنار سفره طعامش حلقه می زدند. وی در کنار جاده، مهمان سرایی داشت و فقرا و مسافرانی که رفت و آمد می کردند از برکت سفره ایشان استفاده می نمودند.(2)

1- 1. سید محمدعلی عالمی بلخابی.

2- 2. سید احمد مصباح.

 

نفوذ کلام

حجه الاسلام مصباح در علوم دینی، مسائل اجتماعی، ادبیات عرب و فارسی تبحر داشت و نیز خطیب زبردستی بود. وی از سبک و قریحه ای ویژه برخوردار بود و به مقتضای ظرفیت شنوندگان سخن می گفت.

در سال 1347 ش. مرحوم آقای مصباح وارد حوزه نجف شد. این حضور با مرجعیت آیه اللّه حکیم همزمان بود. ایشان پس از زیارت اماکن مقدسه، با آن مرجع جهان تشیّع ملاقات نمود و مسائلی چون: مظلومیت پیروان اهل بیت علیهم السلام ، فقر اقتصادی، فشارهای سیاسی نسبت به شیعیان و... را با ایشان در میان گذاشت. وی در آن ایام چند شب در حسینیه شهید بلخی در مورد مسئولیت و جایگاه عالمان دینی و روحانیت در شرایط حساس آن زمان و جامعه اسلامی و مشکلات جهان تشیّع به سخنرانی پرداخت که عده ای از علما و طلاب کشورهای افغانستان، ایران، پاکستان و... در این مجلس حضور داشتند.(1)

این خطیب دلسوز فراتر از حوزه های اجتماعی شیعیان به تبیین مبانی دینی می پرداخت. یکی از بزرگان استان «جوزجان» می گوید:

روز جمعه ای من بنا به مصلحتی در نماز جمعه اهل سنت این استان شرکت کردم. سید جوانی را دیدم که در کسوت روحانیت در جایگاه خطابه ایستاده است. متوجه شدم که وی از عالمان شیعه است. بسیار احساس بدی به من دست داد و با خود گفتم: این سید جوان در حضور عالمان اهل سنت و مأموران عالی رتبه دولتی چه چیزی برای گفتن دارد! فکر می کردم ممکن است با آبروی عالمان شیعه بازی شود!

1- 1. سید طالب مروّج خیرآبادی بلخابی.

 

ایشان سخنش را آغاز نمود و بسیار متین و مستدل شواهدی از متون اهل سنت نسبت به جایگاه اهل بیت علیهم السلام بیان کرد و مصالح و مشکلات جامعه اسلامی را بسیار کارشناسانه مورد بررسی قرار داد و مسلمانان را به همیاری و اتحاد در عرصه های مختلف دعوت نمود. وی با این سخنرانی خود در شرایطی که نسبت به شیعیان دید خاصی وجود داشت، فضای باورها را چنان به نفع پیروان اهل بیت علیهم السلام تغییر داد که پس از پایان سخنرانی و نماز جمعه، حتی عالمان اهل سنّت نیز او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و تحسین کردند.(1)

در کابل طرفداران جریانات فکری و نگرش های التقاطی به فعالیت های سیاسی و فرهنگی می پرداختند، فضای فکری علیه علما و روحانیت بود. عالمان برجسته و آگاه به مسائل جهان اسلام در این عرصه، با پشتکار به تلاش خویش ادامه می دادند. شهید سید اسماعیل بلخی از چهره های شاخص و برجسته آن زمان، در کابل بود. حجه الاسلام مصباح با این شخصیت برجسته مذهبی و سیاسی رابطه فکری نزدیکی داشت. فرزندش می گوید: مرحوم پدرم می فرمود:

در یکی از مساجد کابل، بدون اطلاع قبلی وارد مجلسی شدم که شهید سید اسماعیل بلخی سخنرانی می کرد. علاّمه شهید بلخی وقتی متوجه ورود من شد، سخنان خود را ناتمام گذاشت و از منبر پایین آمد و از من خواست که سخنرانی کنم و من جای ایشان منبر رفتم.(2)

1- 1. همان.

2- 2. سید احمد مرحوم مصباح.

 

شجاعت

حجه الاسلام مصباح در برابر افراد ناتوان، متواضع بود؛ امّا در برابر زورمداران، از خود سرسختی و شجاعت نشان می داد و از حقوق مظلومان دفاع می کرد.

روزی سیلی محکمی به صورت حاکم محلّی نواخت که در روشنایی برق سیلی این مرد، ستمدیدگان احساس آرامش کردند. تمام مأموران دولتی از صراحت سخن و شجاعت در موضعگیری ایشان حساب می بردند.(1)

 

دین مداری

مرحوم مصباح به دین و دستورات دینی بسیار پایبند بود و اگر در موردی متوجه می شد که به یکی از دستورات دینی بی احترامی شده است، به روشنگری و دفاع از آن می پرداخت. ایشان از عالمانی نبود که از واقعیت های اجتماع و جریانات دور باشند و به نام عدم همکاری و حضور در اجتماعات رسمی و ملی، عافیت طلبی خود را توجیه کنند و از سوی دیگر با سهل انگاری و بی تفاوتی، صحنه را به مخالفان و معاندان با دین و فقه جعفری واگذار نمایند. این چهره ماندگار با حضور در محافل، حرکات و افکار را زیر نظر داشت:

در کنار مرقد میر سید علی ولی (جدّ سادات بلخاب)، در روز اول هر سال از طرف مردم و مسئولان دولتی، جشن باشکوهی برگزار می شود، به اسم «جَنده بالا» و در این جشن شخصیت های علمی و سیاسی سخنرانی می کنند. در سال 1358 ش. یکی از سخنرانان این محفل ملّی حجه الاسلام مصباح بود. پس از ایشان رئیس دولت محلی _ وابسته به دولت کمونیستی _ سخنرانی کرد و در قسمتی از صحبت هایش مسئله وجوهات را با عنوان سرمایه ملی مطرح کرد و گفت: سرمایه ملی توسط عناصر وابسته و ملاّها جمع آوری و به کشورهای دیگر (حوزه های ایران) فرستاده می شود و از این منبع درآمد، دیگران استفاده می برند، در حالی که جامعه دمکراتیک خلق به آن بسیار احتیاج دارند.

1- 1. سید حسن مصباح.

 

بعد از پایان یافتن حرف های ضد دینی او، فقید سعید مصباح، مجدداً به جایگاه رفت و پیرامون احکام فقهی وجوهات شرعی از منظر شیعه سخنرانی کرد و گفت: میان وجوهات شرعی و سرمایه ملی فرق فاحشی وجود دارد و از منظر فقه جعفری وجوهات به عنوان شاهرگ حیاتی حوزه های دینی به حساب می آید، از این رو شرعاً و الزاماً باید در آنجا به مصرف برسد. مأموران حکومتی از این برخورد و واکنش بسیار ناراحت شدند و در پی فرصت بودند تا ایشان را دستگیر کنند.(1)

 

استقلال اقتصادی

در سیره پیشوایان، تلاش برای تأمین زندگی، در قالب کشاورزی، درخت کاری، فعالیت های صنعتی و.. به عنوان الگو مطرح شده است و از آنجا که عالمان دین ادامه دهنده همان سیره اند، ناگزیرند برای موفقیت در برنامه های تبلیغی خود، استقلال اقتصادی داشته و از دست رنج خود استفاده کنند.

مرحوم مصباح از زمره عالمان برجسته ای بود که در این راه، تلاش می نمود و مسئولیت تبلیغ نتوانست او را از کارکردن باز دارد. ایشان با دست خود، هزاران درخت کاشت که از محصول آن، خانواده اش و نیز مستمندان بهره می بردند. خودش مانند یک کارگر، در باغ و مزرعه کار می کرد و در سخت ترین شرایط از این اقدام دلسرد نمی شد. فرزندش می گوید: مرحوم پدرم می گفت:

1- 1. نویسنده.

 

در عصر جهاد، من در مزار شریف، صدها نهال را آماده کردم تا برای پرورش به بلخاب انتقال بدهم و برای انجام این تصمیم، آنها را برای جاسازی به هلی کوپتری که عازم بلخاب بود و اسلحه برای مجاهدان می برد، رساندم. فرماندهان نظامی که اسلحه حمل می کردند، گفتند: حاج آقا! هلی کوپتر نظامی، نهال بار نمی زند، بلکه اسلحه می برد تا آنکه خلبان وقتی دسته های نهال را دید، خطاب به فرماندهان گفت: جهاد اصلی را ایشان انجام می دهد.(1)

 

نظم

این عالم فقید موفقیت چشمگیری در زندگی پربارش کسب نمود که ناشی از نظم و برنامه ریزی بود. از نظر ظاهری نیز آراسته بود. او صبح ها پس از اقامه نماز، لباس کار می پوشید و در مزرعه به کار اشتغال می ورزید. سپس برای صرف صبحانه باز می گشت و پس از آن با لباس روحانیت به میان مردم می رفت و به وظیفه دینی و فرهنگی خود می پرداخت. این نظم و برنامه کاری در زندگی وی، او را از خستگی می رهانید.

 

یتیم نوازی

حجه الاسلام مصباح، از روحیه ای بسیار عاطفی برخوردار و بسیار یتیم نواز بود. وی هرگاه یتیمی می دید، در کمال متانت و تواضع او را نوازش می کرد و حتی المقدور از نظر مالی از وی حمایت می نمود. به یاد دارم که بارها به کودکان و اطفال بی سرپرست و یتیم، عطوفت و مهربانی خاصی، از خود نشان می داد و آنها را نوازش می کرد. برای آنان از یتیمان کربلا می گفت، اشکش جاری می گشت و یتیمان را می بوسید!(2)

1- 1. سید احمد مصباح.

2- 2. سید جعفر مصباح زاده.

 

با عالمان دین

حجه الاسلام مصباح با اینکه میان مردم بود، رابطه فکری و معنوی خود را با عالمان و حوزه های دینی قطع نکرد. ایشان می گفت:

«روزی به خدمت آیه اللّه بروجردی مشرف شدم و وضعیت فرهنگی و سیاسی کشور را به استحضار ایشان رساندم. در همان جلسه یکی از مبلغان نیز حضور داشت که می خواست برای تبلیغ به اروپا برود. این شخص ملبس به لباس مقدس روحانیت نبود، آیه اللّه بروجردی فرمود: تو وقتی در کسوت ظاهری روحانیت نیستی، چطور می توانی اسلام و سیره پیشوایان را ترویج کنی؟

توجه و اهتمام این مرجع جهان تشیع بر من تأثیر گذاشت و سعی کردم در سخت ترین شرایط، لباس روحانیت را از تن در نیاورم!»

حجه الاسلام مصباح وقتی از شهادت نوّاب صفوی با خبر شد، اشک در چشمانش حلقه زد و در بلخاب، مجلس فاتحه برگزار کرد. همچنین به مناسبت شهادت آیه اللّه بهشتی و یارانش بسیار متأثر گردید و برای اظهار همدردی، مجلس ختم برگزار نمود.

 

استادان

وی از بزرگانی مثل:

1. محمد تقی ادیب نیشابوری؛

2. آیه اللّه میرزاحسین فقیه سبزواری؛

3. امام خمینی؛

4. آیه اللّه حاج آقا حسین بروجردی؛

5. آیه اللّه شهید سید محمدباقر صدر استفاده کرد و با عده ای از عالمان بزرگوار مانند آیات: سید علی خامنه ای (در مشهد)، امام موسی صدر، سید رضا صدر، طاهری خراسانی و علاّمه شهید سید اسماعیل بلخی همدوره بود.

 

وکالت نامه ها

آقای مصباح از طرف آیات عظام: سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، امام خمینی، شیخ محمدعلی اراکی و مقام معظم رهبری آیه اللّه خامنه ای، در امور حسبیّه وکالت داشت.

 

فرزندان

فرزندانی که از حجه الاسلام مصباح به یادگار مانده اند عبارتند از حجج اسلام: آقا سید احمد و آقا سید باقر که در کسوت روحانیت مشغول به خدمت اند و آقایان سید محمدتقی، سید عارفین، سید محمدجعفر و سید زمان که به فعالیت های مختلف اشتغال دارند.

 

عروج ملکوتی

آقا سید محمد مصباح بیش از نیم قرن تلاش بی وقفه در راه اعتلای فرهنگ اسلامی و سیره اهل بیت علیهم السلام در بلخاب و اطراف و حضور عینی در جامعه، در پاییز 1382 ش. برای دیدار مجدد با بزرگان حوزه علمیه مشهد و قم، عازم ایران اسلامی گردید.

او دیدارهای متعدد با آیات عظام داشت و گزارش وضعیت فرهنگی، سیاسی و خلاءهای موجود جامعه تشیّع افغانستان را به آنان ابلاغ نمود. سپس به زیارت عتبات مشرّف شد. وی پس از بازگشت دچار عارضه قلبی گردید و در بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد. تلاش پزشکان به نتیجه ای نرسید و سرانجام در ششم محرم سال 1382ش. در 77 سالگی چراغ عمرش خاموش گردید و روحش به ملکوت اعلی پرکشید.

 

بر دوش یاران

پیکر آن روحانی خدمتگزار و صادق بردوش یاران و دوستدارانش از حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام تا گلزار شهدا (مقبره علما) تشییع گردید و در کنار دیگر مفاخر صحنه های علم و عمل، به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پررهروباد

Share