6- شهید محمد منتظری «فرزند قرآن» * * * حسن ملکشاهی

6- شهید محمد منتظری «فرزند قرآن» * * * حسن ملکشاهی

اشاره

شهید محمد علی منتظری در سال 1323 ش.(1) در شهر نجف آباد اصفهان در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. در شب تولد او جدّه وی که زنی فاضله و مقدّسه بود، در عالم رؤیا می بیند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم حضرت زهرا علیهاالسلام و دوازده امام با سیمای نورانی دور اتاقی که قرار است وی به دنیا بیاید، احاطه کرده و دست ها را به سوی آسمان بلند و برای نوزاد دعا می کنند. وقتی این زن مقدّسه از خواب بیدار می شود، متوجه می گردد که محمد به دنیا آمده است.(2)

نوجوانی

محمد از همان آغاز، در سایه تربیت اسلامی، درد و رنج زندگی محرومان جامعه را از نزدیک لمس کرد. وی در ابتدای زندگی پربار و پرحادثه اش برای امرار معاش و کمک به خانواده خود، نخست در کار کشاورزی و سپس به عنوان کارگری ساده در کارگاه کوچک ریخته گری، مشغول به کار شد.(1)

1- 1. پیشتازان شهادت، ص 145.

2- 2. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 280.

محرومیت و فقر مالی، مشاهده شکاف طبقاتی، نمود مظاهر فرهنگ بیگانه، تضعیف مبانی و هنجارهای دینی از سوی دستگاه حکومتی و رسانه های جمعی و سکوت و سکون حکمفرما بر محافل دینی و مذهبی، رنج هایی بود که بر دردهای محمد می افزود.

تحصیلات

محمد با کار و تلاش تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رسانید و سپس به اصرار پدر به تحصیل علوم دینی پرداخت.(2) وی رسماً در سال 1337 ش. وارد حوزه علمیه قم شد.(3) او قسمت اعظم دروس حوزه، بویژه دروس سطح و تا اندازه ای هم «خارج» را نزد پدر خویش تلمذ کرد.(4)

این طلبه جوان در حوزه علمیه قم در محضر استادان بنام حوزه چون آیات: امام خمینی، سید محمد محقق داماد و علی مشکینی ادامه تحصیل داد.

او از نظر ذکاوت، نبوغ، آمادگی فکری، صداقت، پشتکار و جدّیت از طلاب بی نظیر حوزه علمیه قم به شمار می رفت.

در خصوص نکته سنجی و هوش وی گفته می شود که درس هایی که دیگران طی دو سال فرا می گرفتند، وی آنها را در طول 7 _ 6 ماه

1- 1. همان، ص 281.

2- 2. شهدای روحانیت، ج 1، ص 518.

3- 3. پیشتازان شهادت، ص 145.

4- 4. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 284.

به خوبی فرا می گرفت.(1)

عرصه سیاست

با آغاز نهضت روحانیت در سال 1341 ش. محمد منتظری پا به عرصه تازه ای از زندگی سیاسی و اجتماعی خود نهاد. وی در این رابطه می گوید:

«من و پدرم در یک ماه و در یک روز وارد مبارزه شدیم؛ یعنی سال 1341 ش. که امام، مبارزات خود را شروع کردند، در این سال من خیلی جوان بودم.»(2)

محمد در خصوص شیوه ورود به مبارزه می گوید:

«در اولین سال مبارزه از نوشتن اعلامیه شروع کردم، بعد به مسائل تشکیلاتی و ساختن افرادی برای مبارزه پرداختم.»(3)

وی در 15 خرداد 1342 ش. با علاقه و جدیت فراوان در تکثیر اعلامیه های گوناگون به وسیله دستگاه ساده ای که ساخته بود کوشید.(4) محمد در همین ایّام در تهران به دلیل اینکه در مجلسی علیه رژیم ستم شاهی شعار سرداد، دستگیر و روانه زندان شد که این بازداشت چندان دوام نیافت و به زودی آزاد شد.(5)

پس از قیام پانزده خرداد 1342 ش. محمد منتظری وارد عرصه تازه ای از مبارزه شد که در جمع بندی از سیر حرکت مبارزاتی وی می توان به امضا گرفتن از فضلا و استادان حوزه در راستای دفاع ازامام و نهضت روحانیت، مسافرت به شهرهای مختلف ایران در جهت سازماندهی و پخش اعلامیه ها، تشکیل جلسات درس و تحصیل و ایجاد هسته ها و تیم های مبارزاتی در قم و شهرستان ها پرداخت.(1)

1- 1. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 282.

2- 2. همان، ص 294.

3- 3. همان، ص 294.

4- 4. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 294.

5- 5. همان، ص 294.

محمد در همین مقطع به ضرورت فراگیری زبان انگلیسی و مطالعه مکتب های سیاسی و فرهنگی پی برد؛ از این رو زبان انگلیسی را فراگرفت و به مطالعات عمیقی در خصوص مکتب های سیاسی و فرهنگی پرداخت.(2)

این روحانی مبارز در ادامه فعالیت های سیاسی و روشنگرایانه خود در ساعت 30/5 صبح 1/1/1345 در پی پخش اعلامیه در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام دستگیر و روانه شکنجه گاه های رژیم پهلوی شد.(3)

دفاعیات

شهید محمد منتظری در دادگاه نظامی بدوی در تاریخ 3/8/1345 دفاعیات خود را این گونه آغاز می کند:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. اللهمّ اهدنا الصراط المستقیم. از دادگاه تقاضامندم به من اجازه دهد مطالبی چند به عرض برسانم:

و اینک، اینجانب را به جرم دینداری در تاریخ 1/1/45 بازداشت و بعد از سه روز تحویل زندان قزل قلعه دادند، در آن زندان چه شکنجه هایی بود که به من ندادند...»

شهید محمد منتظری در این دفاعیات به صورت مشروع با ذکر تاریخ، نوع شکنجه های عوامل ساواک را تشریح می کند. وی از خوردن 300 الی 400 سیلی که به ناشنوایی کامل و اعزام به بیمارستان، بر روی پا ایستادن ممتد از ساعت 8 تا 9 شب بدون استراحت و یا حرکت، بی خوابی، صندلی بر دست گرفتن با برداشتن یک پا که به کج شدن و بی حس شدن پاها منجر شد و اجبار به دشنام دادن به مقدسات، امام خمینی و...، شلاق زدن با شلاق سیمی که جای آن تا یک ماه بر پیکر می ماند، فلک، زجر و شکنجه های گوناگون و... اشاره می کند. شهید محمد منتظری جریان یکی از شکنجه های خود را چنین می آورد:

 

1- 1. شهدای روحانیت، ص 518.

2- 2. همان، ص 518 و 519.

3- 3. همان.«جریان بخاری: شب دو شنبه 7/1/45 بعد از شکنجه های زیاد در پیش از ظهر و بعد از ظهر، ساعت 9 شب بود که آقای ازقندی وارد شد و گفت: امشب نوشتنی نداریم و حساب قانون هم در بین نیست. فقط یا باید اقرار کنی و یا با زور شکنجه از تو اقرار خواهم گرفت و این دستوری است که من باید اجرا کنم. به من گفته اند تا اقرار نگیری ول نکن. آن قدر آن شب تهدید کرد و آن قدر سیلی و شلاق زد که حساب ندارد. بعد از آن (بی ادبی است) با زور شلوار مرا را کند و نشیمنگاه مرا به بخاری که بدنه آن سرخ بود، چسبانده می گفت: خودت بچسبان. اما چون خودم آن طور که مراد او بود نمی چسباندم، جلوی من می ایستاد و دستهای مرا می گرفت و با وضعی که ناگفتنی است آن عمل را اجرا می ساخت. در آن وقت بود که آیه شریفه «یا نار کونی برداً و سلاماً» بر زبانم جاری شد و با وجود زخم ها و تاول های زیاد، معجزه قرآن آشکار و درد آن بسیار ناچیز بود. بعد از آن اجازه داد که شلوار خود را بپوشم.

سپس همان تاکتیک ها را از اول شروع کرد و دوباره شلوار مرا کند و به همان تفصیل در مرتبه دوم هم فیلم را اجرا کرد. بعد از آن، آن قدر سیلی به سر و صورتم زد که سرم گیج رفت و ساعت 11 شب بود که به سرباز دستور داد مرا به سلولم برد...»(1)

در زندان

شهید محمد منتظری در خصوص زندان خود می گوید:

«در سال 1345 ش. دستگیر شدم و به سه سال زندان محکوم شدم. زندان برایم خیلی مفید بود، یعنی بر اثر تجزیه و تحلیل به اینجا رسیدم که باید در مسائل سیاسی و انقلابی در رابطه با مسائل ایدئولوژیکی به صورت فرد حرفه ای عمل کنیم. تا آن وقت من حدود چهار سال و نیم بود که درس سطح را تمام کرده بودم.»(2)

محمد در زندان به تحصیل و مطالعه کتب دینی و حوزوی ادامه داد. هم بند بودن با بزرگان حوزه و نیز انقلابیون نهضت روحانیت، برای وی غنیمتی بزرگ به شمار می آمد. وی در زندان به دست آیه اللّه طالقانی ملبس به لباس روحانیت شد(3) و رسماً لباس مقدس روحانیت را بر تن نمود.

دوران سه ساله زندان، وی را با جریان های الحادی و التقاطی و نیز ملی _ مذهبی از نزدیک آشنا ساخت و از همین زمان بود که وی به برداشت های غیر اسلامی آنان پی برد.

1- 1. فرزند اسلام و قرآن شهید محمّد منتظری، ج1، ص48 _ 44.

2- 2. شهدای روحانیت، ص 303.

3- 3. همان، ص 302.

محمد در زندان علاوه بر مناظره و مباحثه با کمونیست ها مانند: بیژن جزنی و سران حزب توده، به نوع نگاه نیروهای جبهه ملی و برداشت های آنان اعتراض کرد.(1) این اعتراض به حدی بود که وقتی پدر شهید محمد منتظری به ملاقات فرزندش در زندان رفت، مهندس بازرگان از شهید محمد منتظری به خاطر جدل و بحث، به پدرش شکایت کرد و شهید محمد از پشت میله های زندان جر و بحث خود را در راستای نادیده گرفتن روایات و نگاه اهل بیت از سوی آقایان در تفسیر و برداشت ها از متن قرآن عنوان کرد.(2)

در قم

شهید محمد منتظری پس از رهایی از زندان با اینکه رژیم از وی التزام گرفت که به حوزه علمیه قم نرود، به حوزه قم باز گشت.(3)

وی در راستای تنویر افکار طلاب، در تابستان سال 1348 ش. به تدریس درس حکومت اسلامی پرداخت و سپس اقتصاد اسلامی را در تابستان 1349 تا بهار 1350 ش. تدریس کرد.(4)

وی در این مقطع زمانی در کنار کارهای فرهنگی با حضور در بین جوانان پرشور نجف آباد به کادرسازی برای حرکت های مسلحانه پرداخت.(5) در سال 1348 ش. اعلامیه ها و افشاگری های مهمی علیه سرمایه گذاری های کلان امپریالیست ها در ایران منتشر شد که وی در تهیه و پخش آنان نقش محوری داشت.(6)

1- 1. همان، ص 302.

2- 2. خاطرات، ص 364.

3- 3. پیشتازان شهادت، ص 146.

4- 4. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 290.

5- 5. هان، ص 304.

6- 6. همان، ص 304.

مبارز خستگی ناپذیر

حرکت های روشنگرانه محمد منتظری، رژیم را مصمم به دستگیری وی کرد. وی در یک رویارویی با نیروهای رژیم به طرز ماهرانه ای از دستشان فرار کرد.(1) او پس از دو ماه تعقیب و گریز در تهران و قم و با قیافه های مختلف به مشهد مسافرت کرد و از آنجا به افغانستان رفت و سپس راهی پاکستان شد.(2)

محمد در پاکستان پس از ارتباط با گروه ها و احزاب مختلف در شهر کویته پاکستان در حسینیه ای اقامت گزید و با تنگدستی فراوان که روزی بیش از ده تا پانزده ریال نمی توانست خرج کند، امرار معاش می کرد.(3) وی پس از چند ماه راهی کراچی شد و پس از اسکان در یکی از محله های فقیرنشین در مسافرخانه ای ساکن شد. او در این مدت به فراگیری زبان اردو و تکمیل زبان انگلیسی پرداخت. فقر مالی در این مقطع، محمد را بر آن داشت تا روزها را در اماکن عمومی و شب ها را در پارک های شهر سپری کند.(4)

برای شهید محمد منتظری گرسنگی نامی آشنا بود. سادگی و پرهیز از تجمل از ویژگی های بارز زندگی وی بود که تا آخر عمر آن را حفظ کرد.این ویژگی در کنار ویژگی های دیگر وی، چون: تعبد، توسل و توکل از وی شخصیتی کم نظیر ساخته بود که الگویی برای جوانان به شمار می رفت.

1- 1. پیشتازان شهادت، ص 146.

2- 2. شهدای روحانیت، ص 522.

3- 3. همان.

4- 4. همان.

وی در کراچی با تماس با نمایندگی سازمان آزادیبخش فلسطین زمینه همکاری با «الفتح» را مهیا ساخت(1) و پس از مدتی با قرض گرفتن پول از نماینده امام خمینی در پاکستان و تهیه گذرنامه و بلیط کشتی از راه بصره وارد عراق شد.(2)

محمد دو سال در کنار مرقد مطهر امیرمؤمنان علیه السلام تحصیلات خود را نزد حضرت امام ادامه داد و در کنار انقلابیون دیگر، حوادث نهضت روحانیت را پی می گرفت. حساسیت شهید محمد منتظری نسبت به جریان های التقاطی به قدری بود که با نگاهی به نوشتارها، رگه های التقاط و انحراف را در آنها کشف می کرد.

وقتی کتاب «شناخت» منافقین خلق به نجف آمد، همه افراد با اعجاب به آن می نگریستند؛ امّا محمد با صراحت به انحرافی بودن افکار آنان اشاره کرد و روح مادیگریِ برداشت های آنان را متذکر شد. یکی از افرادی که به دیده تحسین به کتاب شناخت می نگریست می گفت:

«ما همه از محمد عصبانی شده بودیم ولی حالا می فهمیم محمد درکش از ما خیلی بیشتر بوده و آن وقت نمی فهمیدیم.»(3)

محمد پس از دو سال و اندوختن سرمایه علمی و معنوی در سال 1354 ش. رهسپار بیروت شد و در تردد بین سوریه و لبنان به پخش اعلامیه های حضرت امام و سازماندهی نیروها پرداخت.(4)

سفر به کشورهایی چون لبنان، سوریه، افغانستان، لیبی، کشورهای خلیج فارس و برقراری ارتباط با جنبش های آزادیبخش و نیز

1- 1. همان، ص 522.

2- 2. همان، ص 523.

3- 3. خاطرات آیت الله شیخ حسینعلی منتظری، ص 386.

4- 4. شهدای روحانیت، ص 523.

دانشجویان خارج از کشور از فعالیت های دیگر شهید محمد منتظری در سال های دوری از وطن بود.(1)

انقلابیون منطقه او را به «ابواحمد» لقب داده به این نام می شناختند. وی با کسانی چون شهید اندرزگو همکاری فعال در عبور اسلحه داشت و از کسانی بود که «روحانیت مبارز خارج از کشور» را پایه ریزی کرد.(2)

آموزش عدّه ای از انقلابیون مسلمان در پایگاه های نظامی «الفتح» و فرستادن آنها به ایران به موازات آغاز حرکت های انقلابی مردم را می توان از حرکت های محمد در این مقطع از حیات پر از مبارزه وی دانست.(3)

سفر به اروپا

در سال 1356 ش. با اوج گیری اختناق، دستگیری ها و اعدام ها، شهید محمد با برخی دیگر از انقلابیون رهسپار اروپا شد و اعتصاب غذایی را برای آزادی زندانیان سیاسی از جمله پدر خود و آیه اللّه سید محمود طالقانی در کلیسای سن مری پاریس ترتیب داد که این حرکت به واکنش دولت فرانسه و زندانی شدن چند روزه وی منجر شد.(4)

وی در پی شهادت حاج آقا مصطفی خمینی با کمک دوستان تظاهرات باشکوهی را در محکومیت رژیم پهلوی در لندن سازماندهی کرد.(5)

1- 1. پیشتازان شهادت، ص 146.

2- 2. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 309.

3- 3. پیشتازان شهادت، ص 146.

4- 4. شهدای روحانیت، ص 524.

5- 5. همان، ص 526.

هشدار به علما

در همین مقطع وی متوجه شد جریان های منفعل، گروه ها و دستجات شکست خورده سیاسی در صددند تا به نحوی حرکت توفنده مردمی را که با محوریت روحانیت و آموزه های دینی به میدان آمده اند به نفع خود بلوکه کنند، از این رو، وی در نامه ای تاریخی به انقلابیون و عالمان تبعید شده در شهرهای ایران نسبت به شناخت خط اصیل اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی از خط بدلی هشدار داد. بخشی از نامه شهید محمد در این سال چنین است:

... از اینجاست که پیوسته قدرت های بزرگ راست و چپ و ایادی و مزدوران آنان، کوشش دارند از اطراف به جنبش مزبور ضربات وارد آورند و تا سرحد امکان نامی از آن به میان نیاورده و با بر چسب های بچگانه و توسل به جنگ های روانی به منظور ایجاد عقده های حقارت و کمبود شخصیت در مسلمانان حقیقی و... آنان را از میدان بدر سازند...

به نظر می رسد در کلیه شرایط، بویژه در شرایط کنونی، هرچه بیشتر رهبران و روحانیون حقیقی و پیشتازان جنبش اسلامی، سر و کله خود را در جریانات گوناگون مبارزاتی و سیاسی نشان دهند و در ایجاد حوادث و بهره وری از آن، نقش های ابتکاری و خلاق ایفا کنند... عملاً بسیاری از توطئه ها خنثی شده تحت الشعاع جنبش اسلامی قرار خواهد گرفت. هم اکنون، دو خط سیاسی در ایران جریان دارد:

1. خط انقلابی که جنبش اسلامی است و امام خمینی سمبل آن را تشکیل می دهد.

2. خط سیاسی اعتدالی.

خواسته ها و شعارهای این دو خط متفاوت است. خط اول، حملات

خود را به طرف مراکز اصلی توطئه ها و جنایت ها، یعنی شاه و رژیم او و اربابان آمریکائیش متوجه ساخته و خط دوم گویی در سال های 39 _ 1340 بسر می برند و شعارهایی در چهار چوب قانون اساسی مطرح می کنند. در صورتی که در شرایط کنونی بدترین سوء استفاده ها از این شعار خواهد شد و مستقیم و غیر مستقیم، پایه های لرزان حکومت شاه را استحکام می بخشد.

خط دوم تصور می کند که به برخی اهدافش که عمده است خواهد رسید و حال آنکه خط اول، بزرگترین ارزشی که در شرایط کنونی برایش متصور می باشد، استفاده از آن به منظور پیشبرد جنبش اسلامی است. معتدلین سیاسی، که برخی شان پس از 15 سال سکوت سر از گور در آورده و می خواهند سیل شهدا و زندانیان در بند و آوارگان و کسانی را که دچار انواع محرومیت ها شدند، میراث بَر باشند، چه خوب می بود که حتی در رابطه با مصالح خودشان مسائل مطروحه را عمیق تر بررسی می کردند. غارتگران خارجی که در رابطه با مصالح خود تصمیم می گیرند، هیچگاه دلشان برای حقوق بشر و سلب آزادی های فردی و اجتماعی و... نسوخته است.(1)

بازگشت به ایران

با آغاز سال 1357 ش. و گسترش روند مبارزه، محمد بر آن شد تا تحولات نهضت را از نزدیک مشاهده و زمینه سازی های جدید را برای حضور خود انجام دهد، از این رو مخفیانه و به گونه ای ناشناس وارد ایران شد. وی در این مسافرت در خصوص خطوط انحرافی، با دیگر یاران امام به تبادل نظر پرداخت و پس از یک ماه برنامه ریزی و

1- 1. پیشتازان شهادت، ص 149 و 150.

تحلیل روند آینده انقلاب، به خارج از کشور بازگشت.

او در این مقطع به پخش نوارها، گزارش ها و اعلامیه های حضرت امام به زبان عربی در کشورهای خلیج فارس، سوریه، لبنان و... پرداخت.(1)

وی پس از اقامت امام در پاریس، به آنجا رفت و همراه پدرش که از ایران به دیدار امام رفته بود، به ایران بازگشت.(2) شهید محمد منتظری پس از بازگشت به ایران، و پیروزی انقلاب اسلامی تلاش خود را معطوف پیوند حرکت های آزادیبخش با ایران اسلامی کرد.

گرایش او به جهانی شدن انقلاب اسلامی و ارتباط با نهضت های آزادیبخش و عشق شدید او به آزادی قدس و کینه و بغض مقدس او نسبت به صهیونیسم، از بارزترین ویژگی های وی بود. او در راه صدور انقلاب اسلامی، همه ظرفیت عملی و فکری و تبلیغاتی در دسترس خود را به کار برد و مجله ای به نام «الشهید» به زبان عربی در سطح وسیعی در منطقه منتشر نمود. مسافرت هایی به خارج از کشور انجام داد و با رهبران جنبش های آزادیبخش و کشورهای انقلابی ملاقات و مذاکره کرد.(3)

ضد انقلاب

شهید محمد منتظری که خطر ضد انقلاب را احساس می کرد، به فکر تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افتاد، از این رو، اندیشه خود را با شهید مطهری در میان گذارد و شهید مطهری این نظریه را به اطلاع امام رساند. امام از آن استقبال کرد. روز بعد، دکتر یزدی و

1- 1. همان.

2- 2. پیشتازان شهادت، ص 146.

3- 3.همان، ص 146.

مهندس بازرگان از این تصمیم مطلع شده، به حضور امام رسیدند تا امام را از این کار منصرف سازند؛ حجه الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی از تشکیل سپاه دفاع کرد.(1)

محمد که در متن جریانات بود از عمق موضعگیری های غلط و خیانت آمیز دولت موقت در مسائل داخلی و خارجی سخت نگران بود. گماردن افرادی چون: حسن نزیه، مقدم مراغه ای، امیر انتظام، مدنی در پست های حساس، نرسیدن به وضع نابسامان ارتش، کارشکنی در کار شهید سپهبد قرنی، کم کردن دوره خدمت سربازی از دو سال به یک سال، خالی کردن پادگان ها با لطائف الحیل، به هم زدن قراردادهای آواکس های خریداری شده و طرح فروش فانتوم های جمهوری اسلامی به دشمن، از عواملی بود که وی را به رویارویی با دولت موقت ترغیب می ساخت.(2) این رویارویی تا جایی پیش رفت که حتی پدر او شهید محمد را فردی با ناراحتی اعصاب و غلبه احساسات معرفی کرد.(3)

محمد که در اوائل تأسیس حزب جمهوری اسلامی با آن همراه شده بود،(4) در مقطعی از زمان از وضعیت موجود در جامعه دلسرد و نگران شد؛ اما به تلاش های خود در مسیر آگاهی بخشی به جامعه ادامه داد. نزدیک شدن جریان های فرصت طلب به بیوت علما و مراجع تقلید، از دیگر دغدغه های وی در این مقطع زمانی بود؛ بویژه آن دسته از عالمانی که به نوعی با انقلاب و امام پیوندی تنگاتنگ داشتند. محمد از همان آغاز نسبت به برخی از حرکت های

1- 1. شهدای روحانیت، ص 526.

2- 2. همان، ص 526.

3- 3. خاطرات، ص 448.

4- 4. همان، ص 449.

خودمحورانه در واحد نهضت های سپاه و نفوذ برخی عناصر در بیوت بعضی علما، حساس بود. یکی از اعضای واحد نهضت ها و همفکران مهدی هاشمی در اعترافات خود در خصوص واکنش شهید محمد منتظری به نظر مهدی هاشمی در یکی از جلسات می گوید:

«[مهدی هاشمی] در بحثی علیرغم نظرات جلسه او گفت: ما هرکاری که در سپاه تشخیص بدهیم انجام خواهیم داد، مرحوم محمد به شدّت از این حرف او ناراحت شده و گفت: اگر این طور باشد من هم از طریق شورای عالی دفاع _ که آن موقع عضوش بود _ می توانم امکانات را بگیرم و هرکاری که بخواهم بکنم. و آمد به بنده گفت: این حرکت هاشمی حرکت خوبی نبود».(1)

سنگر مجلس

شهید محمد در انتخابات دوره نخست مجلس شورای اسلامی با 97 % آراء نجف آباد به مجلس شورای اسلامی راه یافت و در مجلس شورای اسلامی در شرایطی بس حساس که احتمال داشت خط وابسته به غرب بر شرایط سیاسی و نیز جنگی کشور حاکم شود نقش مهمی ایفا کرد.(2)

موضع گیری شهید محمد منتظری پس از استعفای دولت موقت از دیگر برگ های زرّین تاریخ زندگی این دلسوز انقلاب و نظام است. وی به شدّت به دنبال محاکمه اعضاء دولت موقت و عناصر وابسته به آن بود. ایشان در روز سه شنبه 18 اردیبهشت 1360 ش. مطالبی را در

1- 1. بن بست، ج 2، ص 140.

2- 2. پیشتازان شهادت، ص 146.

صحن مجلس مطرح کرد که حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی از آن چنین یاد می کند:

«آقای محمد منتظری از فتنه مجاهدین خلق یاد کرد و آیات محارب را بر آنها تطبیق کرد و تقاضای شدت عمل نمود و در مورد محاکمه امیر انتظام بحث و اخطار کرد که مبادا مسامحه شود، سندی را خواند که [عباس] امیر انتظام روزهای اول پیروزی به دستور آقای بازرگان، نخست وزیر، راه را برای فرار خارجیان و اخراج ثروت ها و اسناد بازگذارده و متهم به خیانت عظماشان کرد. گفت: [مهدی] بازرگان، [هاشم] صباغیان و دکتر [ابراهیم] یزدی هم باید محاکمه شوند، از خیانت خدیور معاون تسلیحاتی وزارت دفاع گفت، حیدری پاکسازی شده را به عنوان مسئول به خطر افتادن پنجاه و شش میلیون دلار که در خرید اسلحه کلاه سرش رفته افشا کرد، از اینکه بعضی فرماندهان ارتش، می خواهند، پاکسازی شده ها را برگردانند انتقاد کرد.

هنگامی که حجه الاسلام محمد منتظری گفت: در دادگاه فقط امیر انتظام نیست که باید محاکمه شود افراد دیگری نیز در این کشور باید محاکمه شوند (احسنت نمایندگان) از قبیل ... در این هنگام مجلس به شدّت متشنج شد و سخنان تندی بین بعضی از نمایندگان رد و بدل شد.»(1)

بنی صدر

1- 1. عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی، خاطرات، 1360، ص 88 و 89.

وی در این مقطع زمانی علیه جریان های فتنه انگیز ضد انقلاب، بنی صدر و حمایت بی دریغ از گروهک های نهضت آزادی، جبهه ملّی، و وازده های وابسته به رژیم سابق دست به افشاگری زد.(1) و از سوی آنان شخصیت او ترور گردید.

وی بار دیگر پرشورتر از گذشته در کنار شهید بهشتی حاضر و جبهه متحدی را بر علیه لیبرالیسم و عناصر نفاق و ضد انقلاب تشکیل داد.

شهادت

این اسطوره فداکاری و صداقت در شامگاه هفتم تیر در کنار شهید بهشتی و یاران دیگر امام پس از اقامه نماز در جلسه حزب جمهوری اسلامی شرکت جست. آخرین جمله ای که شهید محمد منتظری از زبان شهید بهشتی شنید این بود:

«... برادران عزیز! ما باید کاری بکنیم که این بار رئیس جمهور ما یک مهره آمریکا نباشد...»(2)

انفجار، خون شهید محمد منتظری را همراه دیگر یاران امام بر زمین ریخت تا حاکمیت حزب اللّه را در سرزمین ایران تضمین کند.

پیام تسلیت

امام راحل یک روز پس از شهادت شهید محمد منتظری پیام تسلیتی را برای پدر وی ارسال کرده امام در پیام خود فرمودند:

«او از وقتی که خود را شناخت و در جامعه وارد شد، ارزش های اسلامی را نیز شناخت و با تعهد و انگیزه حساب شده وارد

1- 1. شهدای روحانیت، ص 526.

2- 2. جاودانه تاریخ، ج 9، ص 114 از زبان شهید زنده کربلای هفت تیر، مسیح مهاجری.

میدان مبارزه علیه ستمگران گردید. او با دید وسیعی که داشت، سعی در گسترش مکتب و پرورش اشخاص فداکار می نمود.»(1)

امام در این پیام از محمد منتظری به «فداکار، متعهد، متفکّر و هدفدار» یاد می کند و اضافه می نماید:

«او فرزند اسلام و فرزند قرآن بود، او عمری در زجرها و شکنجه ها و از آن بدتر، شکنجه های روحی از طرف بدخواهان به سر برد. او به جوار خداوند متعال شتافت و با دوستان و برادران خود راه حق را طی کرد. خدایش رحمت کند و با موالیانش محشور فرماید.»(2)

ویژگی های اخلاقی

او ارزشهای اسلامی را شناخته بود که با ورودش به حوزه علمیه توانست برای پاسداری از این ارزشها، تلاش وقفه ناپذیری را آغاز کند.

محمد، هر کاری را شدنی می دانست و بسیار جدّی بود و با هر مسأله ای با جدّیت برخورد می کرد. همیشه اصرار و سفارشش بر جدّی بودن افراد در عمل بود و می گفت: اگر خواستید شوخی هم بکنید، جدّی باشید. در حوزه علمیه جانانه کوشید. 6 _ 5 سال مدام زحمت کشید و شایستگی و لیاقت خود را به همه نشان داد.

در سال های 42 _ 41 وقتی همراه رهبر بزرگ انقلاب اسلامی جهت مبارزه با کفر و سرنگونی رژیم حاکم و به ذلّت کشاندن آمریکا و صهیونیسم حرکت نمود، یکی از طلاّب فعّال و جوان حوزه علمیه قم

1- 1. صحیفه امام، ج 14، ص 511.

2- 2. همان.

به شمار می رفت.

علاوه بر ذکاوت و تیزهوشی، ویژگی های یک انسان ناب و خالص در او یکجا جمع شده بود.

محمد را انسانی وارسته و خروشان، عاشقی پاکباخته و دردمند که قلبی مهربان و توفنده داشت، توصیف کرده اند. زبان سرخ او امید و ایمان می داد و در وجود نسل جوان حوزه، شعله عشق خدایی را گرم و فروزان نگه می داشت. رفتار او با سایرین، سازنده و جالب بوده و هرگز در حرکات و رفتارش سستی و بی تفاوتی دیده نشده است.

زندگی ساده و بی آلایش شهید بزرگوارمان محمد منتظری و تلاش بی وقفه او زبانزد همه بوده و هرکس با او نشست و برخاستی داشته در شخصیتش، عرفان، سیاست، نظامی گری، فقه و تحلیل، خطابه، نویسندگی و... را به گونه ای نسبتا کامل می یافت.

محمد، در کنار سادگی، دوست داشتنی بودن و برخوردهای بی تکلّفش، از بی باکی خاص مجاهدان فی سبیل اللّه برخوردار بود. با اینکه وی زندگی را با حداقل امکانات می گذراند، از هیچ مشکلی واهمه نداشت. او پشتکار عجیبی داشت، اگر احساس مسئولیت می کرد، بدون اینکه از کسی ترسی داشته باشد حرفش را می زد و این ویژگی خاص او بود که همیشه مسائل اصلی را از فرعی تشخیص می داد. وی هیچگاه با ساده و سخت کردن کارها، از زیر بار انجام امور شانه خالی نمی کرد. کارهای ساده و کارهای سخت را توأماً انجام می داد؛ یعنی کار ساده مثل تهیه و چسباندن تراکت و عکس امام را انجام می داد، در عین حال با کانال های تشکیلاتی ارتباط داشت و جلسه تشکیل می داد و شخصیت ها را بسیج می کرد و...

محمد از نظر اخلاق شخصی در سطحی تحسین انگیز قرار داشت،

دیگران را بر خویشتن ترجیح می داد. اگر غذایی داشت با دیگران می خورد، چه بسیار که خود گرسنه می خوابید تا دیگر دوستان و برادرانش سیر باشند. معمولاً شب ها دو تا سه ساعت بیشتر نمی خوابید. نیز از جمله خصوصیات او شخصیت دادن به افراد جوان و تازه کار بود. او معتقد بود هرکس می تواند هر مسئولیتی را بپذیرد و به نحو احسن انجام دهد، به شرطی که به توانایی خودش ایمان داشته باشد. برادر وی نقل می کند: در جلسه ای که عده ای از جوانان نجف آباد برای کاندیدا کردن ایشان برای مجلس شورای اسلامی آمده بودند وقتی در جواب اینکه چرا این قدر به من اصرار می کنید، آنها جواب دادند کسی را نداریم که برای این کار مناسب باشد، شهید منتظری کاملاً ناراحت و عصبانی شد و به آنها گفت: چرا این حرف را می زنید، هریک از شما می توانید نماینده مردم در مجلس باشید. در مورد نظارت بر صندوق های رأی گیری که در نجف آباد به سی عدد صندوق می رسید بنا بود که سی نفر از افراد هر کاندیدا برای نظارت گمارده شوند. شخصی به ایشان مراجعه کرد که شما باید سی نفر را انتخاب کنید، ایشان در جواب گفتند: برو سر خیابان از نفر اولی که از سرکوچه رد می شود انتخاب کن تا نفر سی ام. همیشه اصل را بر اعتماد و لیاقت افراد می گذاشت. همچنین در جواب مغرضینی که می گفتند قحط الرجال است، می گفت: این حرف صحیح نیست، بلکه جهل الرجال است و ما رجال زیادی داریم اما گمنامند و فقط کافی است آنها را پیدا و شناسایی کنیم. بهترین معرّف این شهید، نامه ای است که در آن شرایط حساس به امام خمینی نوشته است.(1)

1- 1. یادنامه شهید محمد منتظری، ص 282 و 283 و 284.

نامه به امام

بسم اللّه علاّم الغیوب

حضرت آیه اللّه العظمی امام خمینی دام ظلّه العالی

باتقدیم سلام ناقابل و آرزوی بهترین توفیقات الهی برای آن رهبر بزرگوار، نظر مبارک را به امور ذیل معطوف می دارم:

پیروزی هر انقلابی، شرائط نوینی برای جوامع بشری پدید می آورد، ولی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بسیاری از مفاهیم حاکم بر جهان انقلاب را درهم شکست و مردم ایران بدون بند و بست با قدرت های بیگانه و علیرغم اتحاد نامقدس آنها، و حاکمیت خشن ترین دیکتاتوری شاهنشاهی، پیروزی را در آغوش کشیدند.

مسلّم رهبری ها و قاطعیت و خلوص انسانی و اسلامی حضرتعالی، نقشی تعیین کننده در این پیروزی ایفا کرد. تجربیات انقلاب در ایران، الهام بخش توده های مستضعف شرق و غرب می باشد. و در این رابطه مسئولیتی عظیم در رابطه با کل جنبش های آزادیبخش اسلامی و عدالت خواهانه بر عهده ما خواهد بود.

اکنون موضوعی که حائز اهمیت می باشد، اشارتی چند به توطئه های عوامل صهیونیسم و امپریالیسم است که چنین انقلاب کم سابقه ای را از درون و از برون به نابودی کشند و به مردم ایران و همچنین دیگر مستضعفین تلقین کنند که نمی توانند از طریق اسلام، مردم را اداره نمایند و نمونه ای جدید به جهان عرضه نمایند.

بدیهی است که عوامل خارج از ذهن و تصور انسان، زمینه ای برای تصور و تصدیق در ذهن به وجود می آورند. همین تصور و تصدیق ذهنی می باشد که جزءالعلّه تصمیم گیری و اراده بر انجام هر عملی است. از این رو عوامل خبیث بیگانه و جاسوسان حرفه ای از طریق

عدم توجه و یا جهلی که انسان دارد، با بازیگری های صهیونیستی و از طریق شبکه های سازمان های جاسوسی و فنّ تجسس و استفاده از روانشناسی و جامعه شناسی و انسان شناسی بسیاری از متخصصین های زبردست، کوشش می کنند تصوّر و تصدیق و یقین های جهلِ مرکبی در ذهن انسان های مستضعف بیافرینند و بر خر مراد سوار باشند. و اینک برخی توطئه ها را که در کل جهان بدان دست زده و می زنند، و در ایران اسلامی هم بیشترین کوشش ها را داشته و دارند که نقشه های خود را عملی سازند، به خدمت [شما[ معروض می دارم:

1. بدون اینکه نیازی به توضیح داشته باشد، حضرت عالی خودتان در طول بیش از 40 سال اخیر زندگی تان، توجه داشته اید که می خواسته اند شما را خنثی سازند و در جنگ روانی از میان بدر رانند. این موضوعی اتفاقی نیست که برای حضرت عالی رخ داده باشد و نیروهای طاغوتی و اهل شر و شیطنت های انسی و در رأس آن خبیثان داخل قوم یهود و با برخورداری از 3000 سال تجربه شیطانی، انسان ها را شناسایی می کنند و خوبان ملل را یا نابود می سازند و یا به انواع مشکلات مبتلا می سازند تا از اهداف اصولی و حق طلبانه باز داشته شوند. و در این رابطه از هیچ اتهام ناجوانمردانه، تزویر و دروغ باک ندارند.

2. شما می دانید که کشتارهای تاریخ ایران و بویژه صد هزار کشته هایی که پس از کودتای 28 مرداد 32، و بالاخص از سال 42 و 15 خرداد تا پیش از پیروزی در بهمن 57 چه ضایعاتی را برای مسلمانان و مستضعفین به بار آورده است.

کشتارهای یک و نیم ساله پیش از پیروزی بخصوص زمان سفیر

کبیری سولیوان، سفیر صهیونیست، تجربه آموخته در کشتارهای این گونه ای در فیلیپین و کامبوج، انگیزه های این سفیر آمریکا در تهران و شبکه های جاسوسی و آدمکشی در ایران عبارت بود از:

1. خسته کردن مردم؛

2. مشاور رهبران انقلاب را متهم کردن که شماها باعث خونریزی مردم هستید، به خیال اینکه مردم از خط انقلابی اصیل دست بردارند.

3. پیغام های مکرر اندر مکرر که بس است این همه خونریزی چه فائده ای دارد؟... تکرار این عبارت که قدرت های بزرگ در مورد ایران متحد هستند و اکنون وقت مبارزه نیست... بلغور کردن این سخن که بایستی سیاست سکوت و انتظار را تا بر هم خوردن شرایط سیاسی بین المللی، اتخاذ کرد... پیغام های مکرر سال 54 از طریق اشخاص و نامه ها به محضرتان در نجف اشرف می رسیده مبنی بر اینکه موقتاً امریکا و نفت را مسکوت بگذارید، و در زمان اجرای سیاست کارتر، پیغام های پیاپی که به انتخابات تن در دهید و می خواستند بوسیله تاکتیک های سولیوانی (که از گروه دیوید جاویتس _ گلدواتر _ کیسینجر _ برژینسکی بود) و کشتارهایی که در بیش از 200 شهر و روستا رخ داد، می خواستند با این قبیل تاکتیک ها، شما به حاکمیت ترکیب صهیونیسم _ امپریالیسم _ رژیم شاهنشاهی پهلوی تن در دهید، و حاکمیت طاغوتیان زمان را بپذیرید تا موازنه قدرت های بزرگ امپریالیستی _ صهیونیستی مثلا"بر هم خورد و برایمان آش تقسیم کنند... می خواستند رهبری انقلاب را به سیاست تخدیریِ انتخابات در سایه این تثلیت طاغوتی، تسلیم سازند. چه پیغام ها و چه نصایح جاهلانه یا مزدورانه ای که به سوی شما در نجف و پاریس پرتاب می شد. چه پیشنهادهایی از طرف پیرمردان سیاسی نما یا برخی مراجع قم که شما کوتاه بیایید و صلح و مصالحه ای صورت پذیرد (مثل اینکه نزاع شما، نزاعی شخصی بود و عیسی وار بایستی بگذرید...) و شما تنها با قاطعیت و صراحت، بهترین رهبری ها را کردید و مردم ایران ما هرچه بیشتر در خیابان ها و کوی و برزن ها، و در شهر و روستا، درو می شدند و صحنه های عاشورای حسینی در بسیاری از مناسبت ها در سراسر ایران تکرار می شد... هرچه دشمن بیشتر می کشت، مردم ما بیشتر مصمم تر و راسخ تر می شدند و خم به ابرو نمی آوردند و با شعار «اللّه اکبر»، «لااله الا اللّه»، «خمینی رهبر» و... با عشق به شهادت به جهاد خود ادامه می دادند.

دولت ها تبدیل شد... تسلیم های تاکتیکی اندک از طرف رژیم و اربابانش اعمال شد. مقابل خط مشی و استراتژی رهبری انقلاب ما حقوق بشر امریکائی _ اسرائیلی آوردند، نامه پراکنی ها و مصاحبه ها به اسم حقوق بشر، کانون وکلای دادگستری، حقوقدانان، جبهه ملی و... صورت گرفت... چه آدم هایی بدون وجاهت ملی و انقلابی را چون بادکنک بزرگ می کردند. رادیو، تلویزیون ها و جرائد و مجلاتِ اکثراً غربی، که صهیونیسم در اکثر آنها نفوذ دارد، آدمک های غیر انقلابی و یا ضد انقلابی را در مقابل شما و خط انقلاب اسلامی، بزرگ می کردند و می خواستند مردم را به جانبی دیگر سوق دهند، ولی قاطعیت انقلابی و اسلامی رهبری، با الهام از روش پیامبران و مصلحین جهان و فداکاری های بی حد و حصر رهبران انقلاب ما و توده های مستضعف، توطئه ها را درهم شکست و به جای اینکه ساکت باشیم، اراده مستضعفین به قدرت های بزرگ طاغوتی تحمیل شد.

3. دائماً از اطراف تبلیغ می شود که آدم نداریم و «قحط الرجال» است. نتیجه عملی این موضوع اینکه از کادرهای فاسد و مفسد دوران طاغوتی در کل سیستم اداری ارتش، پلیس، ژاندارمری، دادگستری، فرهنگ، وزارتخانه ها، استانداری ها، فرمانداری ها، بخشداری ها، سفارتخانه ها، شهرداری ها، مراکز تصمیم گیری در امور کشاورزی، کارخانجات و مدیریت کارخانجات، رادیو، تلویزیون ایران و استان ها... آری اکثریت قریب به اتفاق کادرهای مفسد مزبور، مواضع خود را در اختیار دارند و یا مهره های بسیاری بدان افزوده گشته است.کار به جائی رسیده که اگر انسان های خوبی مجذوب گردند، عملاً خنثی می شوند. و عنایت خاصی در جریان است که اوضاع مردم را بدتر از بد سازند.

اگر در گذشته، کوشش سازمان های جاسوسی و قدرت های استعماری و عوامل مزدور شاه در این خلاصه می شد که کسب پرستیژی برای رژیم مزدور شاه بشود... هم اکنون کوشش عوامل پشت پرده در این است که اوضاع اقتصادی، نیروهای انتظامی و ارتش، فرهنگ و ادارات، بدتر شود، و آنگاه همین عوامل مزدور و خائن، اندک اندک و به تدریج، ترویج کنند که اسلام و خمینی و روحانیت مترقی و انقلابیون، کاری که نتوانستند انجام دهند که هیچ، اوضاع کشور را بدتر ساختند. آنها می خواهند داستان کشورهایی چون الجزایر و یمن و غیره را تکرار کنند. شما توجه دارید که الجزایر با یک میلیون شهید، نتوانست نقشی تعیین کننده در ظرف 16 سال اخیر در قاره آفریقا داشته باشد... و در یمن شمالی و جنوبی، اگر کشتی حامل آرد و مواد غذایی دیرتر برسد، مردم در مرکز تمدن و جایگاه سدّ مآرب، در مضیقه ای دردناک قرار می گیرند...

ایادی جاسوسی به عمد، به تخریب شریان های حساس کشوری و لشکری اشتغال دارند. وقتی که برخی از وسائل حساس دستگاه های تصفیه نفت و یا ذوب آهن را تخریب کردند و عملاً نفت کافی به مراکز توزیع نفت سراسری، برای مصرف و تخزین برای زمستان نرساندند، و مردم ما با سرمای سخت زمستان مواجه گشتند و برخی از سرما مردند (همان طور که هم اکنون در زیر لوای مدیر کل شرکت نفت حسن نزیه در جریان است)، وقتی مردم مستضعف به ادارات مراجعه کردند و به عمد آنان را ناراضی ساختند و توقعی که مستضعفین از انقلاب داشته و دارند، و بدتر از زمان شاه، پاسخ داده شود،

وقتی در کارخانجات ما و در شرکت نفت و ذوب آهن، بر اثر توطئه های مزدوران و خائنین، و عدم کاردانی اداری و انقلابی، بی لیاقتی ناشی از نوع تربیت غربی، (برای کادرهای جهان سوم، و نه نوع تربیت برای کادرهای خودشان) هزاران نارضایتی پدید آوردند، و بدتر از گذشته با کارگران و مدیران و مهندسین رفتار شود و مزورانه هم به اسم شما و خط انقلابی تمام کنند، آنگاه به پرستیژ انقلاب اسلامی و خط انقلاب توده ای و رهبری انقلاب، لطمه ها وارد می گردد، لطمه هایی جبران ناپذیر...

وقتی که برادران ارتشی، پلیس و ژاندارمری ببینند که فرماندهان و رؤسای فاسد و جانی و قاتل و جاسوس اسرائیل و سیا، اداره امور آنان را به عهده گرفته اند و خوبان و انقلابیونشان را از مراکزی که شناخته شده اند به مراکزی ناشناخته بفرستند، و ضد انقلابیون و خائنین پست را از مراکزی که شناخته شده اند، بر مراکزی دیگر اعزام بدارند تا از گزند مصون بمانند، و امکانات را در دست این نامردمان جانی تمرکز بخشند... نتائج سوء این خیانت عبارت خواهد بود از:

1. برادران ارتشی و انتظامی دل مرده و شکست روانی خواهند خورد.

2. حالت وازدگی برای بهترینشان رخ می دهد.

3. برخی که سست عقیده و ایمانند، خود به خود تسلیم خائنین می شوند.

4. برخی از همان خائنین از طریق ایادی ماسک دار خود، شعارهای صهیونیستی سر خواهند داد و می قبولانند که انقلابی رخ نداده است و تنها شکل حکومت تغییر کرده است و بدتر از گذشته... برخی هم لباس چپ افراطی را می پوشند و اسلام و انقلابیون و روحانیت اصیل را به مسخره خواهند گرفت و تکرار شعارهایی چون: اسلام ارتجاعی است و کاری از پیش نخواهند برد، و هزاران شعار و تاکتیک و جنگ روانی، و چه خطرناک و وحشیانه است جنگ روانی.

5. و تازه بهترین شکل آن، حاکمیت بومدین هاست همچون الجزایر (که تازه بومدین، جاسوس غرب نبوده است، ولی زیر سایه اش چقدر رقصیدند و الجزایر یعنی کشور خنثی) که رهبران انقلاب آواره شوند، و یا به شهادت برسند و یا میرانده گردند، و یا همچون بن بلاّها 14 سال در زندان بمانند و آنگاه الجزایر که درد مهمی را از قاره آفریقا شفا نداد هیچ، از درون خورده شده است و چه فسادی، بسیاری از الجزایری ها را فراگرفته است و آنگاه الجزایر، الجزایر یک میلیون شهید است که به نسبت جمعیت بین آن و ایران، به تعداد جمعیت کنونی تهران، حدود 5 میلیون انسان، جان باخته است. و آیا این است تحقق آرزوهای شهدای انسانیت و اسلام؟ و آیا بایستی خدای ناکرده میراث بَرِ خون شهیدان در ایران، همچون ناپلئون ها باشند پس از انقلاب کبیر فرانسه، و سید حسن تقی زاده ها و ملکم خان ها، پس از نهضت مشروطیت در ایران، و اسکندر میرزاها، ژنرل ایوب خان ها، ژنرال یحیی خان ها، ژنرال ضیاءالحق ها، میراث بَرِ خون شهیدان میلیونی شبهه قاره هند و مسلمانان مستضعف آن دیار و زحمات و آرزوهای علامه اقبال لاهوری ها باشند؟ و آیا بایستی صبر کرد تا معاویه ها، یزیدها و عمروعاص ها، اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را نابود سازند و داستان کربلا تکرار گردد. انقلابیون آن زمان و افتخارات جهان اسلام و بشریت را سر بریدند و[به] اجانب و بیگانگان لقب بخشیدند و مردم بی توجه و جاهل را هم شادی ها و پایکوبی ها که اسلام! بر بیگانگان! پیروز گشت؟

حضرت امام!

ارتش را بایستی تقویت کرد و ماهم تقویت کرده و می کنیم، ولی نه تحت فرماندهی مزدوران و تیمساران جانی و آدمکش زمان شاه. ارتش بایستی:

1. از این جانیان و سفّاکان تصفیه گردد.

2. تربیت سیاسی و ایدئولوژیکی در سراسر پادگان های ارتشی و مراکز انتظامی صورت پذیرد.

3. تصفیه کنندگان بایستی در مسائل امنیتی، اطلاعات وافی داشته باشند، انقلابی و مسلمان به معنی واقعی باشند که «المؤمن کّیس فطن»؛ بایستی انقلابیون اسلامی با کیاست و زیرک، امر تصفیه را به عهده گیرند، تا احیاناً تصفیه های اشتباهی رخ ندهد و آلت دست جنگِ زیر پرده و تصفیه سازمان های جاسوسی صهیونیستی و امپریالیستی قرار نگیریم. ما برای نجات این کشور، برنامه های دقیق علمی و عملی داشتیم، ولی امان از فرصت طلبان و بادکنک های انقلابی نما، و یا لباس انقلاب اسلامی برتن کردگان.

وقتی اکثر دانشجویان و متخصصین ما در کشورهای خارجی و اروپا و امریکا با هزاران امید و شوق به ایران می آیند و چگونه

فرموده های شما را عمل کردند که تنها پیش از عاشورای گذشته بیش از هزار نفر از ایالات متحده به ایران آمدند و از اروپا و هند هم بیشتر و بیشتر... و به عشق خدمت و شهادت... اما اکنون آنچنان پس از گذشت 8 ماه از پیروزی انقلاب، اوضاع دانشگاه های کشور را روز به روز بدتر ساخته اند و آنچنان بی توجهی و اهانت به کادرهای علمیِ به وطن بازگشته صورت می گیرد که با حالت زدگی و سرخوردگی، گروه گروه، به جایگاه اصلی شان بر می گردند که گریه آور است. و امان از فرار عقل ها و مغزها.

وقتی کشاورز ایرانی ببیند که عمداً در کار او تخریب می شود و حمایت نمی گردد و برنامه های علمی و عملی به مورد اجراء گذارده نمی شود و دولت موقت، گندم وارداتی از امریکا را بیش از دو مقابل قیمت نسبت به خرید از کشاورز ایرانی خریده و به نانوائی می فروشد، و چقدر برای کشاورزی امریکا، با اجرای برنامه های حساب شده و حمایت دولت امریکا و کشت بهترین بذر، که خوشه های بیشتر و دانه های بیشتر در هر خوشه ای، تولید گندم ارزان تمام می شود؟ اگر دولت انقلابی می بود و به ارزش های انقلاب و اسلام، و به چهل میلیون انسان در ایران احترام می گذاشت و نه به چندین نفر که اکثراً مجری سیاست حقوق بشر و انتخابات آزاد! سیاست کارتر بودند و مگر آقای بازرگان می تواند کاری مفید انجام دهد، که اکثر اوقاتِ چندین سال اخیرش در شرکت «یاد» می گذشته و گهگاهی هم سخنرانی و یا نوشتن چند کتاب مذهبی؟ او که از سیاست و انقلاب، جز اندک نمی داند، و مسائل امنیتی _ نظامی را که هیچ اندر هیچ، و تاکنون چه تجزیه و تحلیلی بر اساس شعارهای رهبری انقلاب و انقلابیون که: «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی، و نابودی صهیونیسم،

امپریالیسم،ارتجاع و دیکتاتوری شاهنشاهی» است، به جامعه ما تحویل داده؟ و چه عملی در این رابطه صورت پذیرفته است؟ و آیا موضعگیری های فکری و عملی ایشان در خط استقلال بوده و هست؟

وقتی که بهترین انقلابیون سیاه پوست آفریقائی و فلسطینی به سفارتخانه های ایران مراجعه کنند که ویزای زیارت ایران بگیرند، بدانان ویزا ندهند. وقتی که حتی فرماندهان جنگی ورزیده جهان اسلام و شکننده خط بارلیو در جنگ 52 اعراب و اسرائیل و اشخاصی چون ژنرال شاذلی و طرفدارانشان از فروردین ماه می خواسته اند ویزا بگیرند و حتی ویزا هم بدانان نداده اند!

وقتی که برادر هانی الحسن را به وزارت خارجه فراخوانند و بگویند مالکین سفارت فلسطین (سفارت اسرائیل گذشته) راضی نیستند شماها در آنجا باشید، و حتی پس از دوماه، همه سفارتخانه ها از حقوق دیپلماتیک برخوردار باشند، ولی انقلاب فلسطین که بحق یاورش بوده اید، از حقوق دیپلماتیک برخوردار نباشد!و... چه ضربت های روانی صهیونیستی بدانان وارد می شود.

وقتی که ایرانیّت و جغرافیا و... موجب ارزشمندی فکری و عملی دولت به اسم اسلام گردد و چهل میلیون مردم را در چنین شرک و ظلمی بغلطانند.

آیا خواسته حضرت عالی و رهبران انقلاب، که خواسته رسول اللّه است و یگانگی مسلمین و مستضعفین جهان، در این است که در فکر، سخن و عمل، در ناسیونالیسم ایرانی بغلطند؟ اگر اینان در زمان رسول خدا می بودند، پایگاه اسلامی مدینه را یا به طرف روم و یا به طرف ایران آن زمان می غلطاندند. و اگر سلاح های مدرنی هم مسلمانان از مشرکین و خبیثان مدینه گرفته بودند، همچون فانتوم اف14 و موشک های مدرن و زیردریائی های غول پیکر را، به آمریکا و آلمان ارجاع می دادند، و سلمان فارسی ها و بلال حبشی ها را به جرم فارسی و آفریقائی بودن در هیچ کار اجرائی نمی گماردند...

در زمان شاه، اروپائی ها و آمریکائی ها بدون ویزا وارد ایران می شدند و اکنون نیز همین طور است. در زمان شاه مردم جهان سوم را ویزای عبور و یا زیارتی می دادند، ولی اکنون سفارتخانه های ایران فقط به تک و توکی ویزا می دهند. آیا این است جزای صدها شهید در راه شعار: «ایران، فلسطین، اریتره، فیلیپین»؟ هیچ می دانید که برادران و خواهران افغانی شما در سوریه، پیوسته به سفارت ایران مراجعه و تقاضای حتی ویزای ترانزیت می کنند که به افغانستان و یا پاکستان بروند، ولی پاسخ رد می شنوند؟

حضرت عالی در قم وحدت مسلمین و مستضعفین جهان را خواستارید، ولی وزارت خارجه دولت و سفارتخانه های ایران، عملاً آرزوها و امیدهای مسلمین و مستضعفین را درهم می شکنند، و به اسم رهبری انقلاب اسلامی تمام کرده و یا تمام می شود.

آیا این گونه سیاست را مزدوران پشت پرده، سازمان نمی دهند که تأثیر انقلاب ایران را در میان دیگر ملل خنثی سازند؟ آیا با گذشت 8 ماه از پیروزی انقلاب، بایستی این گونه عمل کنند؟ حتی راه های سراسری ایران برای افغانستان و پاکستان و هند و... راههای ترانزیت بین المللی است که بستن آن، نه تنها ضد اسلام و انسانیت است، بلکه قوانین سازمان ملل و حقوق بشر هم آن را محکوم می سازد. آیا پس از مدتی، مزدوران و عوامل بیگانه، مستضعفین و مسلمین دیگر کشورها را با تبلیغات صهیونیستی، بر ضد رهبری و انقلاب اسلامی نخواهند شورانید؟ آیا ضربت هائی که از این بابت به انقلاب و رهبری می خورد، جبران پذیر است؟

حضرت امام!

کلیه نابسامانی هائی که روز به روز در همه زمینه ها رو به افزایش است، محصول یک یا مجموعه عوامل زیر است:

1. عناصر مزدور و خائن دوران گذشته و حال.

2. جهالت و عدم اطلاع از اداره یک کشور انقلابی و عدم اطلاع از سازماندهی انقلابی و توده ای برای اداره چنین کشوری.

3. در خود فرو رفتن و عدم گشایش فکر و سعه صدر مردمی و خود گروه گرائیِ بچگانه و شرک آمیز، که در برخی تازه بدوران رسیده های کنونی وجود دارد.

آری کلیه این نابسامانی ها را به نام شما و رهبری انقلاب و حاکمیت اسلام و روحانیت مترقی تمام کرده و می کنند و خدای ناکرده، اگر بازهم سرعت عمل انقلابی و مردمی، که برای خود روش ها و اسلوب های دقیق و علمی دارد، به تأخیر افتد، و توده های ایرانی و غیر ایرانی را به حالتی یأس آمیز در آورند و شما را هم گاندی، ابراهام لینکلن و لومومبا بسازند، و یا بمیرانند و فلان مسلمان متعصب و یا سازمان و یا فلان مکتب را متهم سازند و صهیونیسم و سیا را پشت پرده محترم نگاه بدارند، آری بسیاری از ره آوردهای اسلام انقلابی را خواهیم باخت.

در هر حال با کوشش هائی که در جریان است از جمله تاکتیک های جنگ روانی است که انقلابیون و جنبش های آزادیبخش و مسلمین و مستضعفین را به شکست روحی مبتلا سازند و آنچنان عمل کنند که امیدشان قطع شود. شما یاد دارید که موشه دایان سه هفته پیش از پیروزی انقلاب از رادیو اسرائیل اعلام کرد: «با پیشرفت انقلاب در

ایران، مسلمانان و اعراب شروع کرده اند که اطمینان و اعتماد به نفس پیدا کنند و ما بایستی این اطمینان و اعتماد به نفس را درهم شکنیم.»

آیا در ایران کنونی که مایه امید مسلمین و مستضعفین و انقلاب های جهانی بویژه انقلاب فلسطین است، تاکتیک های صهیونیستی و نادانی و فرصت طلبی عده ای، چنین هدف موشه دایانی را پیاده نمی کند؟

حضرت امام!

کشور انقلاب اسلامی را انسانهای انقلابی و تاکتیک های حساب شده انقلابی _ اسلامی می توانند از این مخمصه و از این شکست ها نجات بخشند، و اینها است عواقب دولت بازرگان که حتی دکتر سنجابی را تصفیه کردند. زیرا او بیشتر می فهمید، و کسی وزیر خارجه شد که کوچک ترین مسائل اساسی کشور را نمی تواند تجزیه و تحلیل کند، و جز تملق و چند کلمه محفوظات چیزی در چنته ندارد و ما که در سفر اخیر در پاریس بودیم، از مردم دنیا و خبرنگاران، عرق خجالت می ریختیم. وی موضعگیری هایش در کنفرانس کوبا برای کشورهای غیر متعهد، متعهدانه امریکائی بوده است. و ضمناً از افتخارات دکتر مصدق را سیاست موازنه منفی نگفته و تشریح نکرده است؟ بلکه می گوید: دکتر مصدق را به سنتو دعوت کردند و او نپذیرفت! کودتای 28 مرداد، سال 1332 ش. رخ داد و سنتو سال های 35 _ 34 شکل گرفت و در آن وقت مرحوم مصدق در زندان بود.

حضرت امام!

از جهات امنیتی و انقلابی، پیشنهاد می کنم که شما در کلیه پیشنهاد کنندگان و یا مشاورانتان، تجدید نظر بفرمائید و حتی آنان که مهندس بازرگان را برای تشکیل دولت پیشنهاد کرده اند، که آنان یا بی توجه بوده اند و یا خائن. حتی برخی از خوبان و افتخارات امت را هم در شورای انقلاب و غیره محاصره کرده اند. زیرا همیشه میکرب هابه سراغ خیار و چغندر نمی روند، بلکه گوشت چربی دار را محاصره گرند. و اگر خود آقای بازرگان هم در بُعد نهائی می دانست که عواقب کارش به کجا خواهد انجامید و چگونه جاسوسان و فرصت طلبان و منافقین امت زیر سایه اش می رقصند و خواهند رقصید و مواضع را اشغال و مستحکم، و انقلابیون را از صحنه بدور و آنگاه، برحسب تجربیات تاریخی یا او را می کشند و همه امور را سر او خراب کرده و ایشان را به قول اعراب «کبش الفداء» می سازند... ایشان اگر عواقب کار را می دانست، مسئولیتی اینگونه نمی پذیرفت. از این رو است که به مخیله اش وارد می سازند که فلانی (یعنی بنده) مسلحین را فرستاده است که او را و دکتر یزدی را بکشند و مهندس بازرگان بدون کوچک ترین فهم امنیتی و تاکتیک های جاسوسان حرفه ای، در جلسه هیئت دولت این مطلب را بر زبان براند!من وقتی این مطلب را شنیدم دلم به حال بازرگان سوخت که نکند همان دولت نمایان و خبرچینانِ مورد اعتمادش و همان عوامل نفاق و صهیونیسم او را بکشند، و همین طور که خودش درباره کشندگان آیه اللّه مجاهد مطهری گفت: مطهری در راه مبارزه با مارکسیسم کشته شد، و انحراف در انحراف، که کدام مارکسیسم و مارکسیست؟ بلکه صهیونیسم، آری او را بکشند و آنگاه به گردن ماها بگذارند.

حضرت امام!

اداره کشوری در حال بحران، انسان ها و روش های نوین انقلابی می خواهد تا اهداف استراتژیک شما را عملی سازد، و نیاز به دانش، عقل و کیفیت پیاده کردن اصول انقلابی در امر اداره و کشورداری... و

تجربیات بشری در سراسر تاریخ و کشورهای سراسر جهان، که هم عمل کرده اند و هم نوشته اند و میلیون ها مخ بشری روی آن، در تئوری، عمل، کیفیت تطبیق، کارهائی خلاق انجام داده اند. و امام علی علیه السلام فرمود: «العقل فی حفظ التجارب» و چه عرض کنم که در اکثر شئون ما، تجربیات کمتر مطرح است، و روابط بر ضوابط مقدم است.

باشد که کشور ایمان، مقاومت، خون، شهادت، پیروزی، در سایه تقدم ضوابط بر روابط، که حکومت اسلامی چیزی جز آن نیست... و در سایه فکر، برنامه ریزی، قاطعیت و تشکل انقلابی و در سایه ارزشمندی انسان و اسلام و نه هیچ چیز دیگر... باشد که از ایران، دارالاسلام نمونه ای بسازیم. والسلام علیکم و رحمه اللّه

تهران _ 3 مهرماه 1358 ارادتمند محمد منتظری _ امضاء(1)

1- 1. فرزند اسلام قرآن شهید محمّد منتظری، ج1، ص 431 _ 441، و با اندکی اختلاف: یادنامه شهید محمد منتظری، ص 339 _ 350.

Share