مقدمه

مقدمه

مسلمان پس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به دو گروه تقسیم شدند و هر کدام روش و مبنای ویژه خود را در پیش گرفتند .

بعضی از صحابه به لزوم دریافتِ احکام از قرآن و سنّت فرا می خواندند و در برابر آن ، رأی و اجتهاد را برنمی تافتند ، و بعضی دیگر به مشروع بودن سخن بزرگان صحابه و صحّتِ اجتهاد آنها در برابر نص روی آوردند ; به این دلیل که آنان ملاکاتِ احکام و روح تشریع را می شناسند !

دسته اول ، شیوه طاعت و امتثالِ احکامِ خدا و رسول را _ به طور مطلق _ پیمودند و به خود و دیگران اجازه نمی دادند که در احکام شرعی به آرای شخصی و اجتهاداتِ به دست نیامده از نصّ عمل کنند .

امّا دسته دوم _ بعضی مجتهدان(1) _ در محضر پیامبر (صلی الله علیه وآله) به رأی خویش فتوا می دادند و با وجود نص ، در پی مصلحت برمی آمدند .

1- 1. اجتهادی که خدا و پیامبر و امامان اهل بیت (علیهم السلام) از آن نهی کرده اند ، همان فتوا به رأی است (وچیزهایی مانند قیاس و استحسان و مصالح مرسله و ...) همراه با ترک نصوص قرآنی و نبوی یا بازی کردن با مفاهیمِ این نصوص .

 

اینان گرچه رسالتِ پیامبر را پذیرفتند ، لیکن قداست و مکانتی را که خدا به پیامبر ارزانی داشت ، قائل نبودند و در بسیاری اوقات برخوردشان با پیامبر به گونه ای بود که گویا او انسان ناکامل و عادی است که به خطا و صواب می رود ، دشنام می دهد و لعن می فرستد و سپس برای لعن شدگان آمرزش می طلبد .(1)

این دو دستگی میان صحابه ، از عواملی است که به اختلاف مسلمانان در احکام شرعی _ بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) _ انجامید . دلایل فراوان دیگری نیز هست که این تقسیم در بر دارنده آن می باشد و در بحث های آینده خواهد آمد .

داعیانِ اجتهاد ، بر مشروعیتِ این اختلاف به این سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله)استدلال کردند که فرمود : «اختلاف أُمّتی رحمه»(2) (اختلاف امّتم مایه رحمت است) ولی آیا به راستی معنای این سخن ، همان است که اهل سنت از آن برداشت می کنند ؟

1- 1. بنگرید به ، صحیح مسلم 4 : 2008/90 ; مسند احمد 2 : 316 _ 317 و449 (و جلد 3 ، ص400) .

2- 2. شرح نَووی بر صحیح مسلم 11 : 91 ; الجامع الصغیر 1 : 48 . مناوی در «فیض القدیر 1 : 209) می نویسد : بر سند صحیحی برای این حدیث دست نیافتم . متقی هندی در «کنز العمّال 10 : 136 ، حدیث 28686» آن را می آورد ، سپس می گوید : نصر مقدسی در الحجّه و بیهقی در رساله الأشعریّه _ بی سند _ آن را ذکر می کند . حلیمی و قاضی حسین و امام الحرمین و دیگران آن را آورده اند . شاید در بعضی از کتاب های حُفّاظ که به دست ما نرسیده (سندِ آن) آمده باشد . اِسناد این حدیث _ نزد اهل بیت (علیهم السلام) _ صحیح است و امام صادق (علیه السلام) آن را تفسیر می کند به اینکه مقصود ، رفت و آمد در شهرها پس از تفقّه است تا مردم را انذار دهند و احکام را به آنها بیاموزند (علل الشرایع 1 : 85 ; معانی الأخبار : 157) . بنگرید که چگونه حدیثی را که اسناد آن نزدشان صحیح نیست ، برای رسیدن به مقصودشان به کار می گیرند !

 

اگر این تفسیر از حدیث درست باشد ، سخنان دیگر آن حضرت را چگونه تبیین کنیم که می فرماید :

 لا تَفْتَرِقُوا فَتَهْلِکُوا ;(1)

به تفرقه نگرایید که هلاک می شوید !

سَتَفْتَرِقُ أُمّتی علی ثلاث وسبعین فرقهً ; فِرْقَهٌ ناجیهٌ ، والباقون فی النّار ;(2)

دیری نپاید که اُمّتم 73 فرقه شوند ; یک فرقه اهل نجات است و دیگران دوزخی اند .

چرا اختلاف میان مسلمانان (با اینکه کتاب و پیامبرشان یکی است) به این حدّ و مرتبه برسد ؟

یکی دست بسته نماز می خواند و دیگری دست باز ، یکی در نماز پاها را به هم می چسباند و دیگری بین آنها فاصله اندازد ، یکی هنگام وضو پاها را می شوید و دیگری بر آنها مسح می کشد ، یکی بسمله را آشکار بر زبان می آورد و دیگری به جهرِ آن لَب نمی گشاید ، یکی بعد از سوره حمد «آمین» می گوید و دیگری قائل به آن نیست .

1- 1. المُصَنَّف (ابن اَبی شیبه) 8 : 161 ، حدیث 26 .

2- 2. این حدیث با الفاظ نزدیک به هم و معنای یکسان ، در منابع زیر آمده است : تحفه الاحوذی 7 : 333 ; المعجم الکبیر 18 : 51 ; کنز العمّال 1 : 377 ، حدیث 1637 ; شواهد التنزیل 1 : 270 ; تفسیر قرطبی 2 : 9 . در «المستدرک علی الصحیحین 3 : 547» به نقل از عوف بن مالک آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: سَتَفْتَرِقُ أُمّتی علی بِضع وسبعین فرقهً ; أعظَمُها فتنهً علی أُمّتی قومٌ یَقیسونَ الأُمورَ برأیهم ، فیُحَرِّمونَ الحَلال ویُحلِّلُونَ الحرام ; به زودی امّتم هفتاد و چند فرقه می شوند ; فرقه ای که فتنه آن بر امّتم بسی بزرگ است ، گروهی اند که امور را به رأی خویش قیاس می کنند ; حلال را حرام می شمارند و حرام را حلال . نیز بنگرید به : المستدرک 4 : 430 ; المعجم الکبیر 18 : 51 ; مجمع الزوائد 1 : 179 ; مسند الشامیین 2 : 143 ; المحلّی 1 : 62 .

 

عجیب است که همه اینان گفتار و کردارشان را _ با اینکه در ظاهر با هم ناسازگاری دارد _ به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهند !

آیا همه اینها را رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گفته و یا انجام داده است ؟ و همه این نقل ها _ آن گونه که اهل سنّت می گویند _ از آن حضرت است ؟ یا اینکه در همه اینها ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) شیوه واحدی داشته است ؟

اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) دارای وحدت رَویَّه و گفتار بوده است ، پس این اختلاف از کجاست ؟

چگونه می توان ا ختلاف نقل از یک صحابی را تفسیر کرد ؟

چرا دو دیدگاه در شریعت پدید آمد که یکی به چند رأیی فرامی خوانَد و دیگری منادی وحدت است ؟

اگر چند دستگی مطلوبِ شارع است ، چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرقه ناجیه را از میان 73 فرقه به یک فرقه منحصر ساخت و باقی را دوزخی شمرد ؟

آیا بر اساسِ تفسیری که گذشت ، لازم نمی آید که همه فرقه ها اهل نجات باشند و تنها یک فرقه در دوزخ افتد ؟! چرا که دیگر مجالی برای اینکه حتّی یک فرقه دوزخی گردد نمی ماند ! و ...

و اگر وحدت عقیده مطلوب شارع باشد، چرا چند رأیی صحیح انگاشته می شود و به آن ملتزم اند؟!

اگر اختلاف امّت رحمت است ، پس معنای تأکید خدای سبحان بر وحدت کلمه ] وعدم اختلاف [ چیست ؟

و اگر تفرقه مطلوب شارع می باشد ، معنای این سخنِ خدای متعال چیست که می فرماید :

( وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً ) ;(1)

اگراین قرآن از نزد غیر خدا بود ، در آن اختلاف فراوانی می یافتند.

و نیز این آیه که :

( وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ) ;(2)

این ] تعالیم و احکام [ راه مستقیم من است آن را بپیمایید ، و کژراهه را مپیروید که شما را از راه خدا جدا می سازد ; خدا شما را به اینها سفارش می کند بدان امید که پرهیزکار شوید .

قائل شدن به چند رأیی یا ایمان به وحدت عقیده به عواملی بازمی گردد که منجر شد مسلمانان بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به چند دسته تقسیم شوند ، و مهم ترین آنها تقسیم مسلمانان به دو گروه اصلی است :

1 . شیوه تعبّد محض = وحدت عقیده .

2 . خط مشی اجتهاد و رأی = درستی عقاید گوناگون .

مؤلف در کتاب «منع تدوین الحدیث» به تفصیل درباره این دو خط مشی سخن گفته است و ریشه های ا جتهاد و رأی را نزد عرب قبل از اسلام روشن ساخته ، و اینکه چه پنداری درباره رسول خدا (صلی الله علیه وآله) داشتند وچگونه با آن حضرت چون یک شخصِ عادی برخورد می کردند که خطا می کند و به صواب می رود ، و در حال خشم چیزی را بر زبان می آورد که در حالتِ خرسندی قائل به آن نیست ، بلکه براساسِ فهم بعضی از آنان پیامبر فرمان روایی است که در نبرد و مبارزه به پیروزی رسید و تعالیم او مقرّراتی اند که خودش آنها را صادر کرد و خدای سبحان چیزی را در این زمینه نفرستاده است !

1- 1. سوره نساء (4) آیه 82 .

2- 2. سوره انعام (6) آیه 153 .

 

اسلام برای آنکه امّت را متّحد سازد ، شهادت «اَن لا إلهَ إلاّ الله» (خدایی جز خدای یکتا نیست) و«أنّ محمّداً رسولُ الله» (محمّد رسول خداست) را آورد . شهادت نخست ، همه عرب _ و همه عالَم _ را بر اعتقادِ واحد فرا می خواند ; یعنی به وحدانیّتِ معبود و ترک خدایان و بت هایی که نزد آنها وجود داشت .

و شهادت دوم ، به حالت تعدد در رهبری و مشاجرات قبیله ای پایان می بخشد و جامعه را بر راهبری واحد _ که همان پیامبر انسانیّت است _ استوار می سازد .

اسلام از مردم خواست که در نگرش اعتقادی مُوحِّد باشند و حاکمیّت خدای متعال را بر تمام هستی باور کنند ، و از نظر یک رهبرِ روحی و سیاسی و اجتماعی ، تنها بر گرد محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله) حلقه زنند ; چراکه وحدتِ فکری و رهبر واحد از اموری است که امّت را قوی می سازد و جایگاه ایشان را بالا می برد ، برخلافِ وجود آرای گوناگون و چند رهبری که به تفرقه و اختلاف و ضعف می انجامد .

اکنون – به اجمال – پاره ای از مسائلی را باز می گوییم که درباره تعبد و متعبدان، و اجتهاد و مجتهدان است و نقشی را که هر کدام از این دو در وضوی پیامبر صلی الله علیه و آله ایفا کردند.

 

یادآوری لازم

اصطلاحاتی در این کتاب به کار رفته است که می بایست پیش از مطالعه آن ، مقصود از آنها مد نظر قرار گیرد :

• وضوی ثُنائی مسحی : یعنی دوبار شستن هریک از اعضای وضو (یک بار به عنوانِ واجب ، و بار دیگر به عنوان مستحب) و پس از آن مسح سر و پاها با آبی که از وضو بر دست ها می ماند .

این وضو ، همان وضویی است که میان شیعه هم اکنون رواج دارد .

• وضوی ثُلاثی غسلی : یعنی سه بار شستن هریک از اعضای وضو ، و سپس شستنِ سر و پاها ، به شیوه ای خاص .

این وضو ، وضویی است که میان اهل سنت معمول است و به وضوی عثمانی معروف می باشد .

• ملابسات تشریع (ملابسات احکام) : مقصود همه انگیزه ها و تصرفات و فضاسازی هایی است که به شیوه ها و ترفندهای گوناگون ، در حیطه شریعت صورت گرفت و به تغییر بسیاری از احکام و فروع فقهی انجامید و بدعت ها و دگرگونی هایی را در دین پدید آورد و سیمایی برای شریعت پدید آورد که در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) سابقه نداشت .

• وضوی بیانی : مقصود بیانِ شیوه وضو گرفتن و آموزش عملی آن می باشد ، که به صورتِ سیره و روایت و ... در متونِ دینی بازتاب یافته است .

• مُدَوِّنان : کسانی اند که به تدوین حدیث و گردآوری و ضبط آن ، اعتقاد داشتند و این شیوه را بهترین راه انتقالِ آموزه های پیامبر (صلی الله علیه وآله) به نسل های بعد می انگاشتند و حفظ دین و پاسداری از آن را در گروِ استمرارِ ضابطه مند و پیراسته این رویه می دانستند .

سرآمد اهلِ تدوین امام علی (علیه السلام) و ابن عباس و ابن مسعود و شمار دیگر از هم فکران امام (علیه السلام) می باشد .

در مقابل مُدَوِّنان ، به طور خاص ، ابوبکر و عُمَر قرار دارند که سکان خلافت بر امت اسلامی را پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به دست گرفتند و به بهانه جلوگیری از انتشار اختلاف میان مسلمانان ، نوشته های حدیثی مسلمانان را با ترفند ، جمع آوری کردند و سوزاندند . شعار اینان ، بسنده کردن به قرآن و تا حد ممکن دست درازی به حدیث و کاستن از آن بود و تا آنجا که می توانستند از ضبط حدیث و انتشار آن جلوگیری می کردند .

در این کار آنان ، اَغراض سیاسی و دینی نهفته بود . در پی این خط مشی بسیاری از تعالیم کلیدی پیامبر و توصیه های سرنوشت ساز آن حضرت از میان رفت و روند جدیدی در قانون گذاری اسلام شکل گرفت و به اختلافات بسیار در امت اسلامی انجامید .

• وضوی تبرُّعی : تّبّرُّع به معنای انجام کار یا دهش چیزی است که بر انسان واجب یا مستحب نباشد. وضوی تبرُّعی، یعنی شیوه خاصی در اَعمالِ وضو که به نظرِ خود شخص پسندیده آید و به دل خواه خویش آن را مطلوب بداند .

Share