وضو در دوره امویان

وضو در دوره امویان

چون معاویه به خلافت رسید ، همان مشیِ فقهی عثمان را در پیش گرفت و در صدد نهادی ساختنِ آن برآمد .

هنگامی که نماز ظهر را در مکّه دو رکعت خواند ، مروان و عمرو بن عثمان سوی او برخاستند و گفتند : هیچ کس مانند تو ، پسر عمویت را رسوا نساخت !

معاویه گفت : من با پیامبر و ابوبکر نماز را شکسته خواندم !

آن دو گفتند : پسر عمویت نماز را تمام گزارد ، مخالفت با او برای تو عیب است .

معاویه به سوی مِنی روانه شد و نماز را چهار رکعت گزارد .(1)

در جمع میانِ دو خواهر که به ملکِ شخص در می آید ، نیز معاویه از عثمان پیروی کرد .(2) و نیز تکبیر مستحب در نماز را بدان جهت که عثمان ترک کرده بود ، واگذارْد ، و زیاد بن أبیه ، به پیروی از معاویه آن را ترک کرد .(3)

1- 1. بنگرید به ، مسند احمد 4 : 49 ; فتح الباری 2 : 457 ; نیل الأوطار 3 : 259 .

2- 2. بنگرید به ، الموطأ 2 : 538 ; الدرّ المنثور 2 : 137 .

3- 3. بنگرید به ، فتح الباری 2 : 215 .

 

همچنین از اَدای تلبیه در حج خودداری ورزید .(1)

در بیان قاعده «حق با کسی است که چیره شود» معاویه همان اعتقاد عثمان را داشت .(2)

افزون بر این ، معاویه برخی مفاهیم اعتقادی (و در رأس آنها افکار عثمان) را در ذهن ها جا می انداخت تا ارکان حکومت اموی را پایدار سازد .

مهم در اینجا روشن شدن پذیرشِ فقه عثمان و تأثیرِ آن بر وضوست ، فقه اموی می خواهد از عبارتِ «اسباغ در وضو» و «وای بر پاشنه ها از آتش» برای نهادینه ساختنِ وضوی عثمان ، استفاده کند .

1 . عبدالرحمن بن اَبی بکر _ روزی که سعد بن اَبی وقّاص درگذشت _ به منزل خواهرش عائشه آمد نزد او وضو گرفت . عائشه به او گفت :

1- 1. سنن نسائی 5 : 253 ; سنن بیهقی 5 : 113 ; نیز بنگرید به ، المحلّی 7 : 135 _ 136 .

2- 2. در الإمامه والسیاسه : 58 ، آمده که چون شورش علیه عثمان شدّت یافت ، ابن عمر از او پرسید : اگر اینان بر تو چیره شدند ، چه کنیم ؟ گفت : همواره با جماعت ] گروه اکثریّت که به پیروزی می رسند [ باشید . در تاریخ ابن خلدون 2 : 170 ، می خوانیم که حضرت علی (علیه السلام)   فرستادگانی را سوی معاویه فرستاد و او را بیم داد و از درگیری به ناحق بازداشت . معاویه ناسزا بر زبان آورد و گفت : باز گردید ! میان ما و شما ، شمشیر حکم خواهد کرد . و در مصنّف ابن اَبی شیبه 7 : 251 (و در دیگر منابع) آمده است که معاویه روز جمعه _ در نُخَیله _ خطبه خواند و گفت : ما با شما برای اینکه نماز گزارید ، روزه بگیرید ... نمی جنگیم ، مبارزه می کنیم تا امارت بر شما را به چنگ آوریم . در طبقات ابن سعد 4 : 149 ، می خوانیم که ابن عمر می گفت : در فتنه نمی جنگم ، و پشت سر کسی که پیروز شود نماز می گزارم !

 

یا عبدالرَّحمن ، أَسْبِغِ الوضوء ; فإنّی سَمِعْتُ رسولَ الله یقول : ویلٌ للأعقاب مِنَ النّار !(1)

ای عبدالرحمن ، وضو را کامل به جا آور ! چراکه شنیدم رسول خدا می فرمود : وای بر پاشنه پاها از آتش !

ملاحظه می شود که چگونه عائشه از سخن پیامبر که فرمود : «أَسْبِغُوا الوضوء» ، برای استدلال به «ویلٌ للأعقاب من النّار» عدول کرد (با اینکه مقام اقتضا می کرد که به سخن پیامبر استدلال شود) .

این عدول ، ورای ادعای عائشه (امویان و قبل از ایشان عثمان) دلالتِ «وَیْلٌ للأعقاب» را بر وضوی غَسلی ، در خود نهفته دارد و این فهم ، نزد پیروان مکتب اجتهاد و رأی ، حتّی تا به امروز ادامه یافته است .

این حدیث ، اختلاف میان وضوی عائشه و برادرش را می نمایاند و از آنجا که مقصود عائشه وضوی غسلی است ، از مفهوم مخالفِ آن درمی یابیم که عبدالرحمن به مسح پاها معتقد بود .

از ابو هُرَیره رسیده که عین رفتار عائشه را تقلید کرد . آنجا که دید قومی با آفتابه وضو می گیرند ، گفت :

أَسْبِغوا الوضوء ! فإنّی سمعتُ أبا القاسم یقول : ویلٌ للعَراقیب منَ النّار !(2)

وضو را کامل به جا آورید ! چراکه از ابوالقاسم شنیدم که می فرمود : وای بر پاشنه ها از آتش !

1- 1. الموطّأ 1 : 19 ، حدیث 5 ; صحیح مسلم 1 : 213 ، حدیث 25 ; شرح معانی الآثار 1 : 38 ، حدیث 188 .

2- 2. صحیح مسلم 1 : 214 _ 215 ، حدیث 29 .

 

بسیاری از عالمان ، حدیثِ ابو هریره را برای حدیثِ «مُدْرَج» مثال می آورند ;(1) زیرا به این صورت ، از پیامبر (صلی الله علیه وآله) حدیث نشده است . می بینیم که ابو هریره _ چون عائشه _ می خواست از جمله «ویلٌ للأعقاب یا للعراقیب» بر وضوی غسلی عثمان ، دلیل آورد .

بیشتر از این ها را از روایتِ ابن جُرَیْج می توان دریافت که می گوید : از عطا پرسیدم : چرا پاها را چون سر مسح نکشم ، در حالی که امر به مسح (در آیه) درباره هر دوست ؟ عطا گفت : جز به مسح سر و شستن پا معتقد نیستم ، شنیدم ابو هریره می گفت : «وای بر پاشنه ها از آتش !» مردمانی قائل به مسح اند ، امّا من پاها را می شویم .(2)

این سخن ، حلقات پی در پی را در راستای تثبیتِ وضوی غسلی ، برای ما می نمایاند . از عدولِ عائشه و اِدراجِ ابو هریره و استدلال عطا ، سلسله حرکات تکاملی که برای نهادینه سازی وضوی عثمان صورت گرفت ، روشن می گردد .

1- 1. حدیث «مُدْرَج» حدیثی است که کلمات بعضی روات در آن آمده باشد . اِدراج دو نوع است : ادراج در اسناد ، و ادراج در متن ... ادراج در متن ، در اول حدیث می باشد ; مانند حدیثِ ابو هریره : «اَسْبِغُوا الوضوء ، ویلٌ للأعقاب من النار» پیامبر (صلی الله علیه وآله) این دو جمله را در آنِ واحد ، به این سیاق ، بر زبان نیاورد ، بلکه هر کدام از این جمله مورد خاص خود را دارد ، لیکن ابو هُرَیره قسم اول را در قسم دوم اِدراج کرد . ادراج در حدیث _ به عمد _ جایز نمی باشد (بنگرید به مقدمه ابن صلاح: 76 ; تدریب الراوی : 80)

2- 2. المصنّف (عبدالرزّاق) 1 : 20 ، حدیث 58 .

 

2 . امویان بر استوار سازی وضوی عثمان ادامه دادند ، و مکتب تعبّد محض بر بطلانِ آن (به جهت مخالفت این وضو با کتاب و سنّت) پای می فشرد .

• ابن ماجه به اِسناد از ربیع _ دختر مُعَوّذ _ آورده که گفت : ابن عبّاس نزدم آمد و از این حدیث پرسید (یعنی حدیثی که ربیع گفت : پیامبر وضو گرفت و پاها را شست) ابن عبّاس گفت :

إنّ النّاسَ أَبَوا إلاّ الغُسل ، ولا أَجِدُ فی کتاب الله إلاّ المَسْح ;(1)

مردم جز شستن (پاها) را برنتافتند ، و در کتاب خدا جز مسح را نمی یابم !

• حُمَیدی می گوید : برای ما حدیث کرد سُفیان ، گفت : برای ما حدیث کرد عبدالله بن محمّد بن عقیل بن اَبی طالب ، گفت : علی بن حسین مرا سوی ربیع _ دخترِ معوّذ بن عفراء _ فرستاد تا از وضوی پیامبر بپرسم (چراکه پیامبر ] برای آموزش وضو به وی [ نزد او وضو گرفت) بر ربیع درآمدم ، ظرفِ آبی را برایم بیرون آورد ... گفت :

با این ظرف سوی پیامبر روانه شدم . آن حضرت نخست دستش را _ پیش از آنکه داخل ظرف کند _ سه بار شست ، آن گاه سه بار مضمضه و سه بار استنشاق کرد ، و صورت را سه بار شست ، بعد از آن ، هر کدام از دست ها را سه بار شست و شو داد ، سپس پیش رو و پشت سر را مسح کشید ، و پاها را سه بار شست .

1- 1. المصنّف (عبدالرزّاق) 1 : 20 ، حدیث 58 .

 

پسر عمویت (ابن عبّاس) نزدم آمد و مرا از این وضو پرسید ، آن را باز گفتم ، گفت :

ما عَلِمْنا فی کتاب الله إلاّ غَسسلَتَیْن ومَسْحَتَیْن ;(1)

ما در کتاب خدا جز دو شستن و دو مَسح کشیدن ، سراغ نداریم .

در اینجا ، به برخوردِ دو وضو در عصر اموی پی می بریم :

الف) میان رَبیع و ابن عبّاس .

ب) میان ربیع و امام سجّاد (علیه السلام) و عبدالله بن محمّد بن عقیل .

ربیع ، وضوی غسلی را پذیراست و بر آن اصرار میورزد با اینکه می داند عترت پیامبر نقل چنین وضویی را از آن حضرت نمی پذیرند ; زیرا ابن عبّاس با استدلال به قرآن ضعف آن را می نماید و در اعتراض او اشاره است به اینکه نسبت غَسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله) پذیرفتنی نیست و در حدیث دیگری _ از باب الزام آنان به آنچه خود قبول دارند _ با رأی ، استدلال به مسح می کند ; به اینکه در تیمّم ، دو عضو مَسْحی حذف می شود .(2)

این دو حدیث ، تأکیدی است بر اینکه امویان از رهگذر بزرگان و محدِّثان ] وابسته [ خود ، وضوی غسلی عثمان را پشتیبانی می کردند .

3 . وضوی غَسلی کارش بدانجا رسید که حجّاج (کسی که از دین هیچ آگاهی ای نداشت و با احکامِ شریعت بیگانه بود) آن را پذیرفت و بر منبر اعلان کرد !

1- 1. مسند حُمَیدی 1 : 164 ; مسند احمد 6 : 358 .

2- 2. در مصنّف عبدالرزّاق 1 : 19 ، حدیث 59 ، به اسناد از ابن عبّاس آمده است که گفت خدا دو شستن و دو مسح کردن را واجب ساخت . آیا نمی نگرید که تیمّم را ذکر کرد و به جای دو شستن ، دو مسح کشیدن قرار داد ، و مسح سر و پا را واگذاشت ؟!

 

• طبری _ به اسناد از حُمَید _ می آورد که گفت :

موسی بن اَنَس به اَنس (در حالی که ما نزدش بودیم) گفت : ای ابا حمزه ، ما با حجّاج درباره وضو سخن گفتیم ، وی در اهواز برایمان خطبه خواند و گفت : ... چیزی نزدیک تر به انسان از کثیفی پاهایش نیست، کف پا وروی آن و پاشنه ها را بشویید ...

اَنس گفت : سخن خدای راست است و حجّاج دروغ می بافد ، خدای متعال فرمود : ( وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ ) ;(1) سرها و پاهاتان را مَسح بکشید .(2)

این اعلان و استدلال از حجّاج ، یعنی که امویان وضوی عثمانی را پذیرفتند و روشن می کند که تحکیم اجتهاد و رأی در وضو در جهتِ مقابله تمام عیار با وضوی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امام علی (علیه السلام) می باشد .

در حالی که امام علی (علیه السلام) تأکید میورزد بر اینکه اگر وضو به رأی اشخاص باشد ، کفِ پا از روی آن به مَسح سزاوارتر است ، لیکن من دیدم که پیامبر پشت پا را مسح کشید . حجّاج در معارضه با این سخن و قرآن ، تصریح می کند که باید همه پا شسته شود ; چراکه چرکین ترین جاهای بدن است .

1- 1. سوره مائده (5) آیه 6 .

2- 2. تفسیر طبری 6 : 82 ; نیز بنگرید به ، تفسیر ابن کثیر 2 : 44 ; الدرّ المنثور 2 : 262 .

 

به این ترتیب، شکی باقی نمی ماند که امویان، وضوی عثمانی را پذیرفتند و همان روش عثمان را پیمودند و استدلال های او را آوردند و آنها را با آرا و تأویلات و اجتهادات و لایلی دور از ذهن، رشد  و تکامل بخشیدند و اشاعه دادند.

و این، خود تأکیدی است بر اصالت نداشتن این وضو چه رسد به اینکه آن از پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته باشند!

برای تثبیت بیشتر این وضوی ادعایی ، آن را به بزرگانِ قائل به وضوی مَسحی (مانند امام علی (علیه السلام) ، ابن عبّاس و ...) نسبت دادند تا خود را از اتهام بدعت آوری دور سازند ، و نیز در این راستا به منع تدوین حدیث اقدام کردند .

حتّی عُمَر بن عبدالعزیز حکم به تدوین این احادیث کرد و برای اینکه آن را به صورت یک کتاب همگانی در دسترس همه قرار دهد ، به آنان دستور داد که از ابن شهاب زُهْری حدیث برگیرند به این دلیل که اَعلم از او را نخواهند یافت .

رجاء بن حیوه را _ که بزرگ ترین فقیه شام به شمار می آمد _ به خدمت گرفتند تا مردم را راهنما شود و به آرای عبدالملک بن مروان آنان را فتوا دهد .(1)

1- 1. بنگرید به ، تهذیب الکمال 9 : 154 . در این مأخذ قول سعید بن جبیر آمده است که گفت : رجاء بن حیوه از برترین فقهای شام به شمار می آمد ، لیکن وقتی به حرفش آوردم او را اموی یافتم ، می گفت : عبدالملک بن مروان ، چنین حکم کرد !

 

و نیز عبدالله بن عُمَر مردم را به اَخذِ دین از عبدالملک برمی انگیخت .(1)

ابو هُرَیره از داعیان به سکوت در برابر ظلم امویان بود ،(2) و عائشه فقیه ترین مردمان و نیکو رأی ترین آنها(3) و ...

همه اینها برای تضعیفِ ارکانِ فقه تعبُّد محض و تحریف وضوی نبوی ، در یک صف درآمدند . به همین جهت است که شمار مؤیّدانِ وضوی عثمان ، در عصر امویان ، فزونی می یابد (در حالی که در زمان عثمان و پیش از آن ، وضوی ثُنائی مسحی رجحان داشت) .

علی رغم همه تلاش های دولت اموی ، تابعان پیامبر و قائلان به وضوی مسحی ، باقی ماندند ; اَمثال : عروه بن زُبیر ، حسن بصری ، ابراهیم نَخَعی ، شعبی ، عِکرِمه ، علقمه بن قیس ، امام باقر و صادق (علیهما السلام) و دیگران .

امویان _ هرچند به وضوی غسلی فراخواندند _ ولی نتوانستند با وضوی مسحی مقابله کنند . در وضوی ائمّه (علیهم السلام) تا  اواخر عهد اموی ، تقیّه مشاهده نمی شود ; امام باقر (علیه السلام) به توصیفِ وضوی پیامبر (صلی الله علیه وآله) می پرداخت ، بی آنکه به این قیل و قال ها اعتنا کند .

1- 1. بنگرید به ، تاریخ بغداد 10 : 389 ; المنتظم 6 : 39 . به ابن عمر گفته شد که پس از او از چه کسی احکام شریعت را بپرسیم ؟ گفت : مروان پسر فقیهی دارد ، از او سؤال کنید .

2- 2. بنگرید به ، کتاب الأموال : 412 ; الشعر والشعراء : 392 .

3- 3. المستدرک علی الصحیحین 4 : 140 . قائل این قول ، عطاء بن اَبی رباح است که دستش در جنگ با عبدالله بن زبیر قطع شد . بنی امیه به جارچی دستور داد بانگ بزند که .: جز عطا برای مردم فتوا ندهد ! (بنگرید به ، تهذیب التهذیب 7 : 181) .

 

امویان با بعضی از صحابه و تابعان (مانند اَنس ، ابن عبّاس ، ...) خوش رفتار بودند و برایشان سخت نمی گرفتند ، هرچند گاهی در بعضی شرایط با کسانی برخورد شدید داشتند (چنان که در حدیث ابی مالک اشعری آمده است)(1) .

در هر حال ، شخص می ترسید که وضوی پیامبر یا نماز آن حضرت را بیان کند .

1- 1. بنگرید به ، مسند احمد 5 : 342 .

Share