رشید و وضو

رشید و وضو

دوره حکومتِ هارون الرشید ، زمانِ اوج قدرتِ عبّاسیان و عصر طلایی آنهاست . هارون همان روش اَسلاف خویش را در برنتافتن خط مشی فقهی و اعتقادی امام علی (علیه السلام) و ابن عبّاس در پیش گرفت (هرچند ابن عبّاس جَدّ او به شمار می آمد) .

ستم هایی را که هارون بر علویان روا داشت فراوان است . آنچه در اینجا مدّ نظر است (افزون بر مبارزه سیاسی و نظامی) ستیز فقهی هارون با آنهاست .

• مردی نزد رشید آمد و او را از مکان عبدالله بن حسن باخبر ساخت و قیافه و لباس و سیمای او را بازگفت . رشید مطمئن نشد و پرسید :

آیا یحیی را می شناسی ؟

گفت : در گذشته می شناختم و الآن دریافتم که خود اوست .

رشید پرسید : او را برایم توصیف کن .

گفت : مردی چهارشانه ، گندم گون ، طاس ، خوش چشم ، شکم گُنده .

رشید پرسید : خود اوست ! چه می گفت ؟

گفت : نشنیدم چیزی بگوید جز اینکه هنگام نماز غلامش را دیدم که جامه شسته ای را آورد ، وی آن را به دوش انداخت و لباس پشمی اش را درآورد تا بشوید .

چون بعد از ظهر شد ، نمازی گزارد که به گمانم نماز عصر بود ، دو رکعتِ اول را کامل خواند ، و دو رکعت آخر را حذف کرد .

رشید گفت : آفرین ! خوب به خاطر سپرده ای ! آن نماز عصر می باشد که وقتش نزد آنها ، همان زمان است .(1)

رشید به دیگر توصیفاتِ آن شخص اطمینان نیافت تا اینکه به توصیف چگونگی نماز عصر و وقتِ آن و جمع میانِ دو نماز پرداخت ، در اینجا بود که راستیِ سخنِ او را دریافت و شناختش کامل و ثابت شد .

این سخن ، نشان می دهد که چگونه حاکمان با پست فطرتی از فروع فقهی برای دسترسی به آمالشان _ در زمینه های مختلف _ استفاده می کردند .

وضو ، یکی از شاخص هایی بود که رشید آن را برای شناختِ شیعه به کار می برد تا به آنها ضربه بزند . ماجرای او با علی بن یقطین ، بیان گرِ همین ترفند است .

• از محمّد بن فضل روایت شده که گفت :

روایات اصحابِ ما در مسح پاها مختلف بود که آیا از سر انگشتان است تا برآمدگی روی پا یا عکسِ آن ؟

علی بن یقطین به امام کاظم (علیه السلام) نامه نوشت که : فدایت شوم !

1- 1. مقاتل الطالبیین : 310 .

 

اصحاب ما در مسح پا اختلاف دارند ، اگر صلاح می دانید با خطِ خود ، حکمی را بنویسید تا بدان عمل کنم .

امام (علیه السلام) نوشت : اختلافی را که در وضو یادآور شدی، دریافتم; در این باره به تو امر می کنم که سه بار مضمضه و سه بار استنشاق کنی ، صورتت را سه بار بشوی و ناخن را میان موی ریش بِدَوان ، و دستت را تا آرنج سه بار شست و شو ده ، و همه سرت را مسح بکش و نیز ظاهر و باطن گوش هایت را ، و پاهایت را تا برآمدگی مچ سه بار بشوی ، و این شیوه وضو را مخالفت مَوَرز .

چون این نامه به دست علی بن یقطین رسید ، از وضویی که امام برایش ترسیم کرده بود (و اجماع شیعه بر خلاف آن است) در شگفت ماند . با خود گفت: مولایم به آنچه گفته داناتر است و من امر او را فرمانبُردارم !

علی بن یقطین _ در وضو _ بر همین دستور امام (علیه السلام) بر خلاف اجماع شیعه ، عمل می کرد تا امر آن حضرت را امتثال کند .

از علی بن یقطین نزد رشید ، سخن چینی شد . گفتند : او رافضی و مخالفِ توست !

رشید به بعضی از خواصِ خود گفت : سخن درباره علی بن یقطین ، نزدِ من زیاد بر زبان می آید ; اتهام می زنند که او بر خلاف ماست و به رَفض (تشیّع) گرایش دارد ! در حالی که من در خدمتِ او ] به ما [ کوتاهی نمی بینم ، بارها او را آزمودم و اتهامی را که بر او می زنند برایم آشکار نشد ! دوست دارم به گونه ای که خودش نفهمد عقیده اش را دریابم و دلم نسبت به او صاف شود .

گفتند : ای امیر مؤمنان ، رافضی ها ، در وضو ، با اهل سنّت مخالف اند ; آن را سبک به جا می آورند و به شستن پا عقیده ندارند ، او را به گونه ای که خودش متوجّه نشود ، به وضو گرفتن امتحان کن .

رشید گفت : آری ، این کار امر او را روشن می سازد .

رشید مدتی ابن یقطین را از کارهای بیرون معاف کرد و به شغلی در خانه واداشت . هنگامی که وقت نماز فرا می رسید ، وی در حجره ای خلوت برای وضو و نماز می رفت .

] روزی [ آن گاه که وقت نماز درآمد ، رشید پشت دیوار آن حجره ، مخفیانه ایستاد .

ابن یقطین ، آبی برای وضو خواست و چونان که امام فرموده بود ، وضو ساخت و رشید او را می نگریست . چون رشید وضو گرفتن وی را دید ، نتوانست خود را کنترل کند بیرون جَست و صدا زد : ای ابن یقطین ، دروغ گفت آن که پنداشت تو رافضی هستی !

به این ترتیب ، منزلت ابن یقطین نزد هارون فزونی یافت .

بعد از این ماجرا ، نامه ای از امام کاظم (علیه السلام) به دستش رسید که در آن آمده بود :

ای علی بن یقطین ، اکنون آن گونه نماز گزار که خدا امر کرد ; یک بار صورتت را به عنوان فریضه بشوی و بار دیگر برای کمال و تمام ، دست ها را نیز تا آرنج همین گونه شست وشو بده ، و سر و پاها را از زیادی آب وضویت مسح بکش . بیمی که بر تو می رفت زایل شد ، والسلام .(1)

از این حدیث می فهمیم که نظام حاکم ، وضوی ثُنایی مسحی را راهی برای شناسایی شیعه در دربار هارون به کار می بردند ; چراکه وضو یک امر عبادی بود که هر روز پیش از نماز تکرار می شد و واضح ترین شاخص فقهی برای شناخت رافضه (به تعبیر هارون) به شمار می رفت .

در هر حال ، اختلاف در وضو ، به شدّت ادامه یافت ، و آن گاه که دولت عبّاسی مذاهب اسلامی را (که همه از مکتب اجتهاد و رأی بودند) گرد آورد و آرای فقهی شان تدوین شد ، در ضمنِ آن وضوی عثمانی _ که از هر نظر بر آن تأکید داشتند _ به جوامع فقهی و روایی راه یافت و فقهاشان در سنن و آداب و کیفیتِ آن ، به شدّت اختلاف پیدا کردند و شکاف اختلاف در وضو ، بسیار گسترش یافت به طوری که به هم آوردنِ آن کاری دشوار گشت و به این ترتیب ، دو وضو ، همچون دو خط متوازی شد که هرگز یک دیگر را قطع نمی کنند و به هم نمی رسند .

1- 1. الإرشاد 2 : 227 ; مناقب ابن شهر آشوب 4 : 288 ; الخرائج والجرائح 1 : 335 ; اِعلام الوری : 293 .

Share