کتاب الوقف و التحبیس

کتاب الوقف و التحبیس

1- (س) چه می فرمائید علمای امامیه! و فقهای اثنا عشریه! در این مسئله که زید نامی ملکی را - در مدّت هفتاد سال یا هشتاد سال - اجاره نموده و بعد زید نام، مستأجر منافع ملک را که اجاره نموده، در همان مدت مزبوره تحبیس به چند نفر از اولادش نموده که بطناً بعد بطن منافع ملک مزبور را بردارند تا مادامی که مدت اجاره تمام نشده است؛ بفرمائید در این صورت همچو تحبیس صحیح است یا باطل؟ ادام الله ظلکم العالی.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در مفروض سئوال، صحت چنین حبس مشکل است، بلی چون منافع را مالک است، میتواند به عنوان غیر حبس، نقل به اولاد موجودین نماید، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) هرگاه شخصی ملکی را وقف نمود و قرار داد معرف وقف را شخص خاص مادام الحیوه آن شخص، و بعد از حیوه آن شخص، منافع و عایدات آن ملک، صرف تعمیرات مسجد معین مخصوص بشود به اذن متولی معین، ثم بعد ذلک متولی ملک مرقوم را در اول سال به اجاره داد، وجه اجاره ی آن را حواله کرد به شخص موقوف علیه، و شخص موقوف علیه دو ثلث مال الاجاره را گرفت و صرف خود نمود، در ثلث اول سال، دار فانی را وداع کرد، آیا متولی حق دارد که زیاده از یک ثلث را از ورثه میت استرداد نماید یا خیر؟

(ج)- ظاهراً مال الاجاره توزیع میشود بر حسب شروط بین موقوف علیه که همان شخص خاص است، و تعمیرات مسجد، و چنانچه علاوه بوده است از ترکه میت استرداد میشود.

2- (س) بسم الله الرحمن الرحیم، حجه الاسلاما! ادام الله ظلکم علی رؤس الامام، زیدی ملکی را وقف نموده، در وقفنامه تولیت را با ارشد اولاد خود قرار داده، نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن، آیا مراد به این ارشدیّت چیست؟ همان اکبریّت مراد است یا معنی دیگر هم از ارشد اراده شده است؟ مستدعی است آن چه حکم الله است مرقوم فرمائید، عندالله ضایع نخواهد شد؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، ظاهر از ارشد در این مقام، با کفایتتر از جهت حفظ موقوفه و ایصال فواید آن در مصرف مقرر، والله العالم.

3- (س) حجه الاسلاما! در صورتی که معنی ارشد، غیر از همان اکبریّت فقط باشد و معنی دیگر از ارشد مراد باشد و در میان اولاد واقف یکی ارشد باشد و دیگری اکبر به حسب عمر، آیا در این صورت تولیت وقف با کدام یک از اولاد می باشد؟ آن چه حکم الله است مرقوم فرمائید.

(ج)- تولیت با ارشد است با فرض آن که واقف، تعیین ارشد نموده باشد.

1- (س) آیه الله فی العالمینا! هرگاه ملک وقفی را غیرمتولی شرعی متصرف شده باشد و لکن عایدات آن را به همان مصارف معیّنه در وقف نامه می رساند، مثل آن که وقف از برای طلّاب است و این شخص متصرف هم عایدات وقف را به طلّاب می دهد، آیا در این صورت از برای موقف علیهم اشکالی هست در اخذ یا خیر؟ و بر فرض اشکال، اگر موقوف علیهم از متولی شرعی اذن بگیرند، کافی است یا خیر؟ بیّنوا توجروا؟

(ج)- طلّاب مدرسه با آنکه مصرف هستند، نمیتوانند از غیر متولی اخذ نمایند، بلکه با اذن از متولی شرعی گرفتن خالی از اشکال نیست، والله العالم، حرّره الاحقر عبدالکریم الحائری.

2- (س) حجه الاسلاما! حمامی است وقف بر طلاب عایدات آن، و غیرمتولی شرعی آن را متصرف شده است، به اجاره می دهد لکن عایدات آن را به همان مصرف وقف می رساند، آیا صحیح است رفتن در آن حمام و غسل نمودن بدون اذن متولی شرعی یا خیر؟ و بر فرض اشکال، در این صورت اگر کسانی که به حمام می روند، برای صحت عملشان از متولی شرعی اذن بگیرند کافی است یا خیر؟ بیّنوا توجروا.

(ج)- اجاره دادن غیر متولی صحیح نیست، یعنی فضولی است و متولی شرعی هم حق اذن در تصرف در حمام ندارد مگر آن اجاره از غیر متولی را امضاء نماید، در این صورت اشکال ندارد.

3- (س) حجه الاسلاما! زیدی ملکی را وقف نموده و حق التولیه از برای متولی قرار داده، آیا جایز است از برای متولی که حق التولیه و حق الزحمه برای خود بردارد یا خیر؟ بیّنوا توجروا.

(ج)- زحمات متولی را نمیتوان گفت بیاجرت و هدر است، ولی مقدار آن را احوط این است که موکول کنند به نظرحاکم.

1- (س) حجه الاسلاما! اگر متولی وقف خائن باشد، تکلیف چیست؟ آیا هنوز در صورت خیانت، حق تولیت دارد یا خیر؟ و چنان چه بفرمائید شخص امینی را ناظر بر او قرار بدهند، اگر بعد از ضم امین ثانیاً خیانت نمود و اعتنائی به شخص امین و ناظر ننمود، در این صورت تکلیف چیست؟ تولیت باز با ایشان می باشد یا طبقه بعد از ایشان؟ بیّنوا توجروا، انّ الله لا یضیع اجر المحسنین؟

(ج)- حاکم شرع باید اجبار کند که از گفته امین تخلف نکند، و اگر قوه حاکم شرع هم نمیرسد، دیگر اجازه ندارد و به جواب استفتاء اصلاح نمیشود، والله العالم، حرره الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) به شرف عرض حضور محترم حضرت مستطاب حجه الاسلام آیه الله دام ظلّه العالی می رساند که زیدی وقف نمود تمام ضیاع و عقار خود از حیاط و خانه و مزارع و مراتع را بر اولاد ذکور خود، نسلاً بعد نسل ما تعاقبوا و تناسلوا، و تولیت را تفویض به ارشد ذکور اولاد خود گردانید، در هر طبقه و مرتبه و بعد از واقف تاکنون که متجاوز از دویست سال است، موقوف علیهم - در طبقات سابق در بعضی از طبقات مزارع موقوفه - احداث خانه و طویله می نمودند، آیا حالیه در یکی از این مزارع موقوفه - مرجوّا الی الصّرفه - می توان احداث عمارتی که غیرضروری است، از قبیل کاروانسرا و قهوه خانه از عایدی مراتع وقف نمود یا خیر؟ و در صورت توانستن، آیا فقط صلاح دید متولی کافی است و یا آن که باید به امضاء تمام موقوف علیهم باشد؟ مستدعی است آن چه حکم شرع نبوی است، در صدر ورقه مزین فرمائید، انشاءالله ماجور خواهید بود.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در مفروض سئوال در صورتی که موقوف علیهم فعلی راضی باشند، و صلاح دید متولی ظاهراً اشکالی نداشته باشد، والله العالم، الاحقرعبدالکریم الحائری.

2- (س) بعضی از املاک که وقف روضه خوانی و روشنائی اماکن مقدسه است، در جزء املاک دولت و غیردولت غصباً از بین رفته، آیا متولی وقف می تواند مثلاً مقداری از املاک موقوفه از بین رفته را به طور تملیک ابدی به زیدی واگذار نماید که در مقابل، زید هر مقدار از املاک را که بتواند - با هر قدر زحمت و مخارج از خودش - از غصبیّت خارج و سهم قراردادی خود را تصرّفات مالکانه نموده و سهم موقوفه را تسلیم متولی نماید؟ و مسلم است که در این صورت آن چه برای وقف احیاء شود منافعش به مراتب زیادتر از صورت فعلی خواهد بود؛ آیا متولی حق چنین اقدامی دارد یا خیر؟ اگر تملیک ابدی جائز نباشد، به چه صورت باید اقدام کرد که احیاء وقف شود؟

(ج)- تملیک ابدی رقبه موقوفه را نمی توانم اذن بدهم، ولی اگر ممکن است، از منافع آن املاک مقداری حقّ الجعاله به شخصی که زحمت می کشد و از ید غاصب فارغ میکند، قرار دهند، ظاهراً مانعی ندارد.

(س) زید وصیّتی نمود و به ازاء ثلثیّه خود، املاکی را تا مدت سی سال حبس که در مدت مرقومه سال به سال منافع املاک مسطوره را به مصارفی از اعمال خیریه و مبّرات معینه برسانند و چهار نفر از اولاد ذکورخود را وصیّ و آقائی را ناظر قرار داده و معین نموده و در ورقه وصیت نامه این عبارت مسطور است که بعد از سی سال عین املاک بین اولاد ذکور علی السّویه تقسیم شود و فعلاً مدت منقضی و سی سال تمام شده و سه نفر از اوصیاء اربعه که تماماً اولاد ذکور موصی بودند، در بین مدت مرقومه فوت و یک نفر از اوصیاء باقی است، آیا املاک ثلثیّه محبوسه در مدّت مسطوره تماماً راجع به آن یک نفر وصی باقی مانده است و ورثه آن سه نفر دیگر حقی ندارند؟ یا این که رأی مبارک تشریک است؟ مستدعی آن که جواب را به خط مبارک مرقوم و به خاتم شریف مزین فرمائید، والسلام علیکم و رحمه الله سبحانه، ادام اللّه تعالی برکات وجودکم المبارک.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در فرض سئوال ظاهر این است که بعد از سی سال بین اولاد ذکورین - که فعلاً موجودند، هر چند اولاد طبقه متأخره باشند - باید تقسیم شود، والله العالم، حرره الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) حجه الاسلاما! نائب الاماما! ادام الله ظلکم العالی، در خصوص این مسئله که زید املاکی وقف نموده است از برای امامزاده معین، به شروط ذیل که بیع و شراء نشود، و رهن نشود، از سه سال بیشتر اجاره ندهند، و منافع املاک مزبوره به مصارف معیّنه برسد، و تولیت را مادام الحیوه برای خود گذاشته است، و بعد از حیوه خود با اولاد ذکور خود، به این عبارت که عرض می شود و تولیت مصارف و قیام به حق ما دمت حیاً با اقل السّادات فلان است، و بعد وفاتی و مماتی با اولاد ذکور احقر العباد، نسلاً بعد نسل و عقباً بعد عقب می باشد، و آن چه از منافع و مداخل موقوفات فاضل آید و اضافه از مصارف مقرره باشد، مختص به متولیان مزبور آن که اولاد ذکور فقیر باشند، بالمساوات، الاقدم فالاقدم والاولی فالاولی می باشد که صرف مایحتاج خود نمایند، تمام شد عبارت وقفنامه، اولّاً بفرمائید معنی نسلاً بعد نسل و عقباً بعد عقب چیست؟ به عبارت اوضح تا معلوم شود که هرگاه طبقه اول و دویم و سیّم حاضر باشند، تولیت را همه دارا هستند یا مختص طبقه اول است؟ ثانیاً بفرمائید معنی الاقوم فالاقدم و الاولی فالاولی چیست؟ غرض از اقدم و اولی بر حسب طبقه است؟ یا برحسب علم است؟ یا برحسب زهد و ورع و تقوی است؟ یا آن که حقیقه طبقه اُولی اولاد واقف است؟ و استدعا آن که بفرمائید به عبارت واضح که عبارت بعد از اقدم اولی است به ضم الف یا اولی است بفتح الف.

مسئله دیگر هرگاه اولاد به مضمون وقف عمل نکنند، اجاره سه ساله به اولاد دیگر بدهند، اجاره صحیح است یا خیر؟ و بر فرض صحت اجاره سه ساله، هرگاه بیشتر از سه سال اجاره بدهند، به اجاره پنجاه ساله، آیا صحیح است یا نه؟ بر فرض بطلان، مستأجر علم به بطلان اجاره داشت، وجهی داد به موجر و اجاره کرد، بعد از زمانی موجر فوت شد و ورّاث موجر خواستند ملک را به تصرف مستأجر ندهند، حق دارد که از اولاد موجر آن وجه اجاره را اخذ نمایند یا آن که چون عالم بودند حق ندارند؟

عرض دیگر آن که اولاد زیاد است از زمان واقف تا زماننا هذا هفتصد سال است، بر فرض آن که تولیت با طبقه اول باشد، کسی نمی تواند معلوم کند او را، لکن چند برادر و برادر زاده هستند، آیا این برادر و برادرزاده ها بالمساوات از زیادی مصارف می برند یا آن که تا برادر هست، برادرزاده حق ندارد و هرگاه برادری بمیرد، حق او را برادرش می برد یا برادرزاده که اولاد برادر متوفّی است؟ استدعا آن که مشروحاً به عبارت اوضح، جواب مرقوم فرمائید تا اطاعت شود این که در وقفنامه نوشته است: آن چه از منافع و مداخل موقوفات فاضل آید و اضافه از مصارف مقررّه مشروحه باشد، مختص به متولیان مزبوران که اولاد ذکور فقیر باشند بالمساوات؛ غرض از لفظ و عبارت فقیر، شکسته نفسی بوده است یا آن که فقیر به معنی مسکین است؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در مفروض سئوال ظاهر از عبارت نسلاً بعد نسل این است که تا طبقه اولی باقی است ولو یک نفر باشد، تولیت به طبقه ثانیه نمیرسد و هم چنین ظاهر از عبارت الاقدم فالاقدم والاولی فالاولی این است که از فاضل از مصارف مرقومه، آن هم راجع به طبقه اولی است که تا از طبقه مقدّم ولو یک نفر باقی باشد به طبقه ثانیه نمیرسد و از این حیث به ضمه یا به فتحه خواندن کلمه الاولی فالاولی در غرض فرقی نمیکند و در موضوع اجاره، از سه سال زیادتر راجع به عقد اجاره نسبت به سه سال صحیح است و زیادهی آن از سنوات بعد باطل است که محتاج است به عقد جدید، و راجع به قدریکه علاوه از میزان سه سال مستأجر داده است، با علم به بطلان، ظاهراً ذمه گیرنده وجه اشتغال دارد که در صورت فوت او هم باید از ترکهی او خارج نمایند و به صاحب وجه داده شود، و با فرض طول مدت که به تصرف اولاد واقف بوده است، ظاهر تصرف آنها محکوم به صحّت است، پس برادر متصرّف نسبت به برادرزاده طبقه مقدم است که تا برادر است به برادرزاده نمیرسد و اگر برادری فوت کند، سهم او راجع به برادر دیگر است نه به اولاد متوفّی، و ظاهر از عبارت فقیر به معنی فقر است و شرط فقر جهت اولاد است، و این مطلب از خود وقفنامه که ملاحظه شد معلوم میشود قید فقر را در اولاد ذکور که متولی باشد نکرده است، والله العالم.

1- (س) به شرف عرض اقدس حضرت مستطاب آیه الله العظمی، دام ظله العالی علی رؤس الاعالی والادانی می رساند زیدی ملکی را وقف نموده و تولیت - به عبارتی که در ذیل سطر مرقوم گردیده - برای خود و اولاد خود جعل نموده، عبارت واقف: تولیت او را مادام الحیوه واگذاشت به نفس خود و بعدالممات به ارشد اولاد که به زیور تقوی و صلاح آراسته باشد، نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن، در صورت انقراض اولاد ذکور، تولیت مفوض است به اولاد اناث کالذکور در طبقه اولی که ارشد اولاد ذکور برحسب جعل واقف متولی گردیده، آیا بعد از انقراض طبقه اولی، تولیت مرقومه راجع به ارشد از طبقه دوم خواهد ولو آن که آن ارشد از اولاد ولد غیر ارشد باشد یا آن که تولیت راجع خواهد بود به اولاد ولد ارشد ولو آن که غیر ارشد باشد؟

و ثانیاً در صورتی که در بین اولاد ذکور ارشدی موجود نباشد، ولو در طبقه ثالثه یا رابعه و در ذکور از اولاد اناث ارشد موجود باشد، آیا تولیت راجع به اولاد ذکور است یا به ارشد اولاد اناث؟

ثالثاً مراد اَز اولاد ذکور چیست؟ مثلاً پسر دختر پسر واقف، داخل در اولاد ذکور است یا اناث؟ مستدعی حکم مسائل معروضه را به خطّ شریف مرقوم داشته و به خاتم منیف مزین فرمائید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در موضوع سئوال اول، ظاهر عبارت مذکوره این است که در هر طبقه متولی موقوفه باید خودش ارشد باشد، هرچند از اولاد غیر ارشد باشد، و دیگری که غیرارشد است، خارج است هرچند پدرش ارشد باشد.

سؤال دویم، اگر در بین اولاد ذکور نباشد، تازهً همه رشیدند و ارشد در بین آنها نیست، یعنی مساویند در رشد، و فرض دیگر آن که رشید در میان آنها نیست اصلاً، در فرض اول ظاهراً تشریک است بین اولاد ذکور، و در فرض ثانی ظاهراً متولی مجعول ندارد و امر تولیت راجع به حاکم شرعی است تا اولاد ذکور اتصاف به رشد پیدا کند یا منقرض شوند و منتقل شود به اولاد اناث برحسب جعل واقف.

 سئوال ثالث، ظاهر از اولاد ذکور عرفاً ذکور از ذکور است، ذکور از اناث را شامل نیست، والله العالم، حرره الاحقر عبدالکریم الحائری. محل خاتم شریف.

1- (س) زید طاحونه دارد در زمین دیگری، وقف اولاد کرده که هر سال بعد از وضع مخارج طاحونه، یک تومان مظالم از برای او بدهند؛ ورثه چند سال منفعت طاحونه را برده اند و چند دفعه اغلب عین اسباب طاحونه فوت شده، ورثه از مال خودشان درست کرده اند بدون قصد این که این درست کردن وضع مخارج باشد از منفعت، و بعد از چند سال به جهت مانع از آمدن آب طاحونه، همان طاحونه را خراب کرده اند و در جای دیگر از مال خودشان طاحونه درست کرده اند، نه به قصد این که این طاحونه عوض آن خراب شده باشد، پس این طاحونه جدید وقف می شود یا نمی شود؟ مالک می تواند بفروشد یا نه؟ و درصورت وقف شدن، ورثه محتاج به سرمایه است در معاش، به جهت این احتیاج فروخته، سرمایه کرده، صحیح است یا نه؟ و در صورت صحّت، آن یک تومان مظالم در ذمه او می ماند؟ باید هر سال بدهد یا نه؟

(ج)- طاحونه جدید جهتی از برای وقف بودن ندارد و طاحونه سابق را هر کس خراب کرده ضامن است، والله العالم.

2- (س) مریض در مرض خود، از املاک خود وقف امام حسینD می نماید، آیا مثل وصیتش از ثلث محسوب می شود یا از اصل؟

(ج)- از اصل محسوب است.

1- (س) حجه الاسلاما! شخصی کتبی را وقف نموده و تولیت آن را مفوض نموده به اولاد ذکور خود نسلاً بعد نسل و بعد به اولاد ذکور از اناث و در صورت فقدان، به اعلم علمای آن قریه و یا اعلم علمای هم جوار آن قریه، و بعد از فقدان آن ها به اعلم علمای آن بلوک، و در زمان یکی از اولاد واقف که تولیت کتب با ایشان بود و اعلم و اتقی بود، در محل دیگر اقامت داشت، کتب مزبور را حمل به محل اقامت خود داد، پس از چندی وفات نمود و تولیت مفوض شده به اولاد اولاد ذکور واقف و فعلاً در آن قریه و در آن بلوک واقف، شخص اعلم اقامت ندارد، آیا تکلیف متولی ثانی چیست، باید کتب را عودت به آن محل بدهد یا این که می تواند در طهران به طلّاب و محصلین که محتاج به کتب می باشند - به عنوان عاریه مضمونه مطابق وقفنامه بدهد یا خیر؟ مستدعی آن چه به نظر مبارک است دو کلمه مرقوم و مزین فرمائید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، متولی که فعلاً موجود است، هرگاه محل انتفاع به این کتب را طهران میبیند به طلاب ساکنین طهران بدهد، انشاءالله بیاشکال است و البته باید ملاحظه حفظ آن کتب را بنمایند به ذکر قیود و شروطیکه در بقاء عین موقوفه مدخلیت دارد، والله العالم، حرره الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) زنی ملکی را وقف نموده و تولیت را با شوهر خود قرار داده و شوهر بعد از خود مختار است تولیت را به هر که - خواسته و صلاح دانسته - مفوض نماید و کذا متولی هر عصری الخ؛ شوهر مزبور در وصیّت نامه، تولیت مزبور را به اخوی خود برگذار نموده و نوشته باید اخوی بعد از خود به  شخص متدین امینی واگذار نماید، اخوی مزبور جهت خود سه نفر وصی معین می نماید، آیا اخوی مزبور می تواند تولیت مرقومه را به سه نفر برگذار نماید یا خیر؟ و اگر یک نفر از سه نفر مزبورین تدیّن او محرز نباشد، شرکت در امر تولیت دارد یا خیر؟

(ج)- در مفروض سئوال ظاهراً واگذار نمودن تولیت را به سه نفر اشکالی ندارد و درصورت عدم احراز تدین یک نفر از آنها هم نقصانی به تولیت او ندارد، مگر آن که خیانت او معلوم شود که بعد حاکم تکلیف او را معلوم مینماید، والله العالم، الاحقرعبدالکریم الحائری.

(س) به شرف عرض مقدس حضرت حجه الاسلام عالی می رساند دکاکین موقوفه مسجدی که از قدیم ساخته شده و فعلاً که به شکل سابق خود باقی مانده، منافع و عایدات آن قلیل است؛ زیدی می خواهد - رعایه الحال المسجد - دکاکین را از اصل منهدم و خراب نموده و به طرز ساخت معمول امروزه بلد ساخته تا منافع آن زیاد شود، آیا زید که از ظاهر معلوم می شود قصد تبرّع در این عمل دارد، می تواند بدون اذن و صلاح دید متولّی موقوفه - که به جعل واقف معین است - اقدام به این عمل کند یا نمی تواند؟ بر فرض - بدون استیذان از متولی - اقدام نموده، آیا در این صورت آلات معموله در آن ها من باب وقف معاطاه وقف می شود و اختیارش با متولی است یا خیر؟ بر فرض زید - در صورت عدم استیذان از متولی - اقدام نمود و بعد از اتمام اظهار کند: من قصد تبرّع نداشته ام، آیا آلات معموله ملک زید و اختیارش به ازید است یا خیر؟ بر فرض آلات معموله به ملک زید باقی واختیارش با زید باشد، آیا در این صورت متولی به چه نحو باید منافع راجع به خود را - از بابت ارض و اعیان و آلات سابقه که زید خراب و منهدم کرده است - استیفاء نماید؟ رأی مبارک را در موضوعات مسئوله مرقوم فرمائید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، تصرف در موقوفه بدون اذن متولی جایز نیست، بلکه متولی هم نمیتواند به مجرد اینکه تغییر موقوفه انفع است، وضع فعلی آن را به هم زند، بلی هرگاه در معرض خراب شدن باشد، جایز میشود از برای متولی - به ملاحظه حفظ موضوع موقوفه - به هم زدن و تجدید آن، بلکه در این صورت اگر متولی هم اذن ندهد - بعد از استیذان - اعتبار اذنش ساقط است و از برای متبرّع است تغییر و تجدید، با احتیاط اذن از حاکم شرع و اما تصرّف متصرف با فرض عدم جواز، حالش حال تصرف در ملک غیر است، به این معنی که آنچه تخریب کرده است، ضامن است و آلات مخروبه متعلق به موقوفه است و آلات مبنّیه متعلق است به صاحب بناء، و از برای متولی است الزام به کندن آنها یا تراض نمایند به دادن اجرت آلات سابقه آن، اگر بیفایده مانده جایز است متولی بفروشد و صرف مسجد نماید، و خصوصیات دیگر - بعد از آن که گفته شد، حالش حال تصرف در دکان ملکی غیر است بدون اذن صاحب - معلوم میشود.

(س) زیدی تمام املاک پدری خود را وقف نمود بر اولاد ذکور خود، به این عبارت که عین سواد آن ذیلاً درج شده که: وقف صحیح شرعی و حبس صریح مؤّبد ملی نمودند در حال استجماع جمیع شرائط صحت و لزوم، جمیع املاک موروثی پدری خود را، از عامر و غامره و رطب و یابس، مسکونه و مزرعه، ییلاقی و قشلاقی، به حیث لایستثنی منها شیئی اِلّا حصه و رسدی خود را در ملک مرتع قشلاقی موسوم به یرد سرو مزرعات ییلاقش را، مابقی بعد از استثناء دو فقره و دو سهم مستثنی بعدالفقرتین که از برای صرف در وجوه بریّه خود مقرر فرموده اند، مابقی جمیعاً را وقف موصوف فرموده به اولاد ذکور خود و اولاد ذکور و اولاد ذکور خود، هکذا بطناً بعد بطن و نسلاً بعد نسل علی ترتیب کتاب العزیز، مشروط بر این که هیچ یک از موقوف علیهم در هیچ طبقه از سهم خود را زیاده بر سه سال به احدی از آحاد ناس اجاره ندهند، مگر موقوف علیهم بعضی به بعضی و صیغه وثیقه وقف به نهج مزبور، حاویه علی جمیع الشرائط و الارکان، خالیه عن جمیع النواقص و البطلان سمت وقوع و جریان پذیرفت و جمیع اموری که تعلق به صحت و لزوم وقف دارد، مرعی و معمول است، از قبض واقباض و غیرهما و فعلاً ید ایشان ید امانت است از موقوف علیهم، بلکه ید ایشان همان ید موقوف علیهم است و کان وقوع ذلک فی تاریخ فلان.

اولاً درصورت صحت وقفنامه، آیا موقوف علیهم در زاید از سه سال اجاره به غیر ندهند، که شرط شده در نوشته، تملیک منفعت را در زاید از سه سال می توانند به غیر نمایند یا خیر؟

ثانیاً در حال ضرورت و احتیاح فاحش، تملیک عین یا منفعت حین وقف را می توانند به غیر، زاید از سه سال نمایند یا خیر؟

ثالثاً منقطع آلاخر است یا خیر؟ در صورت انقطاع آخر حین وقف صحیح است یا خیر؟

رابعاً این که مرقوم نموده اند علی ترتیب کتاب العزیز، عمو که بطن اول است، مقدم است بر برادرزاده یا خیر باید علی الرؤس تقسیم نمایند؟ و برفرض علی الرؤس در طبقه او است یا در طبقات بعدهم جاری است؟

خامساً در تاریخ وقفنامهه واقف اولاد ذکور نداشته، بعد به دنیا آمد و علاوه در حاشیه آن اجراء صیغه نشده و بعض از علماء اقرار وارد را مرقوم داشتند، صحیح است یا خیر؟ متمنّی است جواب مسائل را مشروحاً مرقوم و به خاتم شریف مزین فرمائید تا عندالله مأجور باشید، جزاکم الله خیراً.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، هرگاه در زمان وقوع وقف هیچ کس از موقوف علیهم در هیچ طبقه موجود نباشند، صحت چنین وقفی اصلاً مشکل است، و بر این فرض حاجت به تعرض سئوالات دیگر نیست و بر تقدیر وجود و صحت وقف، شرطیکه در ضمن وقف شده، لازم الوفاء است مطلقاً، و در مسئله انقراض در فرض سئوال، بعد از انقراض ظاهراً احوط این است که ورثه فعلی واقف و ورثه حین الموت واقف، به اطلاع یکدیگر به مصرف خیرات رسانند زیرا که منقطع الاخر بودن وقف مزبور، به نظر حقیر محل تأمّل است و بعید نیست که نقل منافع به هر نحوی که باشد - ولو به غیر اجاره در زاید بر مقدار سه سال - خلاف شرط واقف باشد و برحسب ظاهر عبارت: عمو مقدم است بر برادرزاده، و اما سئوال اخیر مرافعه شرعیه لازم دارد، والله العالم.

1- (س) واقف در صورتی که معین نماید که عایدی ملک صرف عزاداران بشود در تکیه محل مخصوص، از این عایدی می شود صرف تعمیرات تکیه و خادم و مستحفظ و اثاثیه نمود یا خیر؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، ظاهراً اشکالی ندارد.

1- (س) اشیائی که وقف تعزیه تکیه مخصوص شد، از قبیل سماور و سفره و ظروفات، آیا می شود در عروسی ها و مسجد ها و روضه خوانی ها و غیره، استعمال نمود یا خیر؟ و بر فرض جایز نبودن، آیا می شود به عنوان اجاره داد و اجرت را صرف تعزیه داری نمود یا نه؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، ظاهراً به عنوان اجاره مانعی ندارد که بعد وجه اجاره هم صرف عزاداری شود.

2- (س) دو قطعه باغ در قریه جذابی چاکر، حاجی عیسی خان مرحوم وقف اولاد ذکور خود نموده به شرط این که هر سالی از مداخل آن ها مبلغ هفت تومان در مصرف روضه خوانی حضرت سیدالشهداءD خرج نمایند و به شرط دیگر این که موقوف علیهم به یک دیگر اجازه فروش دارند؛ فعلاً از اولاد ذکور آن مرحوم، بنده، تیمورخانی، تقی خانی و ابوالقاسم خان است؛ اینجانب هر سال حصه خودم را عمل نموده و می نمایم، ولی مشارالیه تقریباً پانزده سال است عمل به شرط مزبور نکرده، بلکه تمام درخت های باغات را قطع نموده و می نماید و هم محتاج به فروش است، آیا بنده می توانم حصه خود را - به قیمت عادله - بخرم و عمل به شرط مزبور نمایم؟ و چنان چه به هر عنوان بنده مسامحه کنم، برای اینجانب گناه و مؤاخذه دارد یا خیر؟ مستدعی است تکلیف بنده را شرعاً معین و آن چه جواب مسئله است توضیحاً بیان فرمائید، عین موارد سئوال وقف نامچه را لفّاً ارسال حضور مبارک گردید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، صحّت چنین شرطی در وقف مشکل است، لکن ظاهراً فساد چنین شرطی، موجب بطلان وقف نمیشود و بنابراین وقف صحیح و فروش محکوم به صحت نمیشود، والله العالم.

1- (س) در صورتی که واقف معین کرده که عایدات موقوفه صرف عزاداران بشود، آیا می شود از این وجه به اشخاصی که پای منبر سئوال می کنند و به پیش خدمت و مستحفظ و سره داری تکیه داد یا خیر؟ و خرج تعمیرات تکیه نمود یا خیر؟ و هم چنین دسته سینه زنان از محله دیگر به محله واقف می آیند، آیا می شود به ایشان به رسم انعام و هدیه از این وجه داد یا خیر؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، مخارجی که متعارف مجلس روضه خوانی است در تکیه ها، هر قسم باشد اشکالی ندارد.

2- (س) زیدی باغی وقف کرده به مصرف روضه خوانی و استیجار نائب الزیاره متولی بنماید، پس از انسداد طریق زیارت، متولی می تواند قرار بدهد مثلاً پنج سال به مصرف روضه خوانی و پنج سال دیگر به مصرف نائب الزیاره برساند یا وجه او را امانت نگه دارد تا زمان انفتاح طریق شود؟

(ج)- در صورتی که در هر سالی جهت نایب الزیاره سهم معینی قرار داده شده، با رجا انفتاح، وجه مزبور را به طریق امانت بگذارند.

(س) چه می فرمائید در این مسئله شرعیه: زید در دست او مبلغ موقوفه حضرت سید الشهداءD دارد، از معارف اوقاف پنهان داشته و به اسم خودش به ثبت رسانده، آیا شخص معزی الیه می تواند موقوفه مزبوره را خودش خرج نماید در همان محلّ موقوف؟ و یا اینکه خودش بخورد؟ و چنانچه اگر همان مبلغ موقوف را ابراز نماید معارف از تعرّفش بیرون می برد و خود آن شخص در زحمت خواهد شد، تکلیف این شخص را معین فرمائید؟ اجرکه علی الله.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، اینکه با اسم خود موقوفه را ثبت داده بدکاری کرده و عمل به نحوی که واقف تعیین کرده باید بشود و مصرف شود و به غیر این نحو خلاف تکلیف است، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

2- (س) واقف در وقفنامه نوشته که عایدات موقوفه در دهه عاشورا صرف عزاداران نمایند و آن را می شود در غیردهه صرف عزاداران نمود یا خیر؟ یا باید نگاه داشته در دهه محرم دیگر صرف شود؟ و همچنین در دهه محرم خرج شود و زیاد بیاید، زیادی را باید نگاه داشت تا دهه سال دیگر بیاید یا می شود در در دهه مقارن آن یا غیر مقارن صرف شود؟

(ج)- ظاهر این است که باید در دهه عاشورای سال بعد مصرف شود به انضمام عایدات همان سال.

3- (س) زیدی را ملکی را وقف اولاد به مدت معینه شصت ساله اجاره نموده، به فاصله چند سال قبل از انقضاء مدت معینه، موجر و مستأجر فوت شده اند؛ آیا ملک مزبور باید در تصرف ورثه مالک برگردد یا در حیطه ورثه مستأجر باقی بماند؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، چنانچه متولی وقف، به ملاحظه مراعات مصلحت وقف، به مدت مفروضه اجاره داده باشد، اجاره مفروضه تا انقضاء مدت اجاره نافذ و مال الاجاره هر زمانی راجع به موقوف علیهم آن زمان است و اگر خود موقوف علیهم اجاره داده باشند، اجاره مزبوره تا زمان انقراض آن طبقه، نافذ و در زمان بعد محتاج به اجازه و با اجازه هم صحت آن محل اشکال است.

1- (س) ملکی است وقف بر اولاد ذکور، آیا موقوف علیهم می توانند عین آن ملک موقوفه را نقل و انتقال به غیر یا فروش نمایند یا خیر؟ و اگر کسی مدعی انتقال یا خیریه [خرید] از بعضی از موقوف علیهم بشود به این معنی که بگوید که فلان موقوف علیهم این ملک موقوفه را به من فروخته یا صلح کرده و من مالک هستم، آیا این دعوی باطل و از دعاوی غیر مسموع است یا خیر؟ مستدعی آن که بیان حکم شرعی مسئله را - مطابق قانون شرع انور - در فوق ورقه سئوالیه، به خط شریف و به مهر مبارک مرقوم و مزین فرمائید.

(ج)- در مفروض سئوال که ملک وقف اولاد است، نمیشود فروخت یا به نحو دیگری انتقال داد و اگر کسی دعوای ملکیت نماید، باید به مرافعه شرعیّه تمام شود، و اگر کسی هم بالصّراحه دعوی کند که این ملک را - با آن که وقف اولاد بوده است - خریده ام، این دعوی صحیح نیست مگر آن که بگوید به واسطه مجوز بیع، مثل در معرض تلف بودن، از متولی یا حاکم شرع خریده ام، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) شخصی ملکی را وقف نموده و منافع آن را مصرفی معین کرده و مباشرت عمل و تولیت رقبه را به شخصی واگذار نموده و بعد همان شخص را وصی قرار داده و مقرر کرده است از ثلث موصی ملکی را حبس نموده و منافع مدت حبس را - همه ساله مطابق مقررات موصی، به مصارف موقّته به اوقات مخصوصه و غیر موقته - برساند؛ پس از وفات موصی و حبس ملک و عمل به وصیت، ورثه موصی درصدد انکار و ابطال وقف و وصیّت برآمده، مدعی مالکیت و ارث رقبه موقوفه و محبوسه شده و به محاکم وقت مراجعه نموده اند؛ وصی به اقتضای تکلیف، به مقام مدافعه برآمده و به حکم ضرورت مبلغی از بقیه ثلث که نقداً موجود و به مصرفی معین بوده است، در مصارف لازمه ی دفاع صرف نموده و دو سال که ظرف و مدت مدافعه بوده، از جمع و خرج عوائد موقوفه و محبوسه نیز متمکن نشده و قهراً موضوع مصارف موقّته دو سال، از بین رفته است؛ فعلاً که دفع مزاحمت شده و وصی متمکن از عمل به مقررات است، آیا می تواند مصرف دفاعی هر کدام از رقبه موقوفه و محبوسه را از منافع آن رقبه اعم از منافع موجوده و مجتمعه ی دوسال و منافع سنین آتیه برداشت نموده و باقی ثلث را تکمیل نماید؟ و در این فرض ممکن است موضوعی برای عمل به مقررات وقف و حبس تا چند سال دیگر هم باقی نماند، یا می تواند قسمتی از مصارف دفاعیه را از عوائد موجوده ی دو سال - که موقّتات آن بلاموضوع مانده است - برداشت نموده و قسمت دیگر از سنوات آتیه به تدریج - مثلاً هر سال ثلث و یا خمس عوائد را - موضوع کرده و نقص حاصل از استهلاک را به نسبت بر مقررات تقسیط نماید؟ و علی فرض این که وراث نسبت به تمام ثلث - که رقبه محبوسه و باقی نقدی هر دو جزء آن محسوب است - اقامه دعوی کرده باشند، آیا تقسیط مصارف دفاعیّه به منافع محبوسه و باقی نقدی به نسبت، لازم است یا نه؟ و در صورتی که اساساً باقی نقدی به مصرف مقرر موصی وافی نباشد، وصی می تواند از مقررات منافع محبوسه کاسته و یا تا چند سال عمل را به کلی متارکه نموده و از عواید معین باقی را به حدی که وافی بر آن مصرف بشود، تکمیل بنماید؟ و یا باید عین نقدی را استرباح نموده و به حدّ وافی برساند؟ و یا تغییر در مصرف مقرر بدهد؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در فرض سئوال ظاهراً مانعی ندارد که مخارج را از عواید سنین گذشته بردارد، منتهی نسبت به رقبات موقوفه و محبوسه و مقداری که متعلق ثلث بوده، توزیع شود و میتواند هم مخارج را به تدریج از سنوات بعدیّه اخذ نماید و چنانچه بقیه ثلث وافی به مقررات نباشد، نمیتواند از عوائد موقوفه و محبوسه صرف نمود در آن محل، بلکه چنانچه در زمان فوت اگر وجوه وافی به این مقررات نبوده، ظاهر این است که باید مقدّم ذکراً را مقدّم بدارد و چنانچه کسری بعد از فوت شده، بعید نیست که به مقررات این کسر توزیع بر همه شود و اگر مقرّرات واجب و مستحب هر دو بوده اند، واجب مقدّم است، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

2- (س) حق التولیه را می توان انتقال به غیر داد؟ و متولی می تواند واگذار به غیر کند یا مختص به خودش می باشد و به همان نظر واقف است که این شخص را معیّن کرده؟

(ج)- حق التولیه را نمیتوان به دیگری منتقل کرد، ولی متولی میتواند دیگر را وکیل نماید در تصدی امور موقوفه.

3- (س) واقف برای منافع ملک، مصارف متعدده قرار داده از قبیل روضه خوانی و اطعام و غیره؛ مراد از اطعام و غیره چاهی [چایی] و غذا خوردن است، مثلاً گندم ملک را به فقراء دادن، صدق اطعام می کند؟ و عمل خود واقف در حال حیات، مهمانی و غذا خورانیدن بود.

(ج)- ظاهراً از طعام عرفا و عده چاهی [چایی] و غذا خورانیدن است.

1- (س) ملک را صیغه وقف نخوانده، به مصرف وقف داده اند، لازم می شود؟ و آثار وقفیّت مترتّب می شود؟ یا صیغه هم لازم است؟

(ج)- صیغه لازم نیست، بلکه به نحو معاطات در وقف هم کفایت می کند.

2- (س) به شرف عرض عالی می رساند که موازی شش حبّه ملکی است معین که عوائد سالیانه آن مبلغ سیصد تومان است و متولی فعلی آن ضعیفه ای است در سن صد سال؛ حواس آن به کلی مختل است و اعضاء آن فلج و از کار افتاده است و حسب وقف نامه، متولی لاحق حاضر، و شرائط و اوصاف در متولّی لاحق موجود است؛ آیا متولی - که بعد از ضعیفه متولّیه متولّی است - حق نظارت در امور متولّیه و وقف دارد یا خیر؟ چرا که چون متولیه از حواس و قوه جسمانی از برای او بهره ای نیست، عوائد موقوفه به مصارف مقرره نمی رسد؛ و آیا اجازه می فرمائید که شخصی که بعد از متولّیه متولّی است، - در صورت مفروضه - به عنوان نظارت، رسیدگی به امورات موقوفه نماید که به مصارف مقرره وقف نامه برسانند یا خیر؟ بینوا توجروا.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، هرگاه معلوم شود - از کیفیت وقف - که در صورت فقد بعضی شرائط، تولیت منتقل به طبقه بعد میشود، باید متولی در طبقه بعد تصرف کند، و الّا احتیاط کنند به این که متولی بعد، به اذن حاکم شرعی امورتولیت را انجام دهد، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) دعاگو قصد دارم که ملکی وقف نمایم که تولیت آن مادام الحیواه با خود داعی باشد که نُه عُشر حق التولیه بردارم و یک عشر در مصرف موقوف علیه خرج بشود و بعدالحیوه حق التولیه یک عشر و نُه عشر دیگر در مصرف موقوف علیه صرف و خرج شود، مستدعی آن که این قسم، از وقف به نفس نیست یا هست؟

(ج)- به نظر احقر صحت مشکل است، به این معنی که چنانچه چنین وقفی بشود، متولی نمیتواند زیادتر از مقدار اجرت المثل اخذ نماید.

2- (س) زیدی شش دانگی ارض و اعیان یک باب خانه خود را حبس و وقف موقتی نمود، قربه الی الله برای تعزیه داری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، در مدت بیست سال؛ که بعد از بیست سال، بالمساوات ملک موروثی ورثه موجوده در رأس بیست سال باشد، به همین قید انشاء وقف کرده است و عمل به وقفیّت شده است و بیست سال هم تمام شده است؛ ورثه موجوده در رأس بیست سال برادرزاده و خواهرزاده واقف موجودند و هم مرتبه، لکن در ظرف مدت بیست سال بعد از انشاء وقف، اول برادرهای واقف مردند با ابقای اولاد، ثم واقف به فاصله چند سال بلاولد، ثم خواهر واقف به ابقای اولاد؛ بعد از چند سال دیگر بیست سال تمام شده است؛ وارث موجوده رأس بیست سال را حساب می نمائیم، برادرزاده و خواهرزاده است؛ آیا این برادرزاده و خواهرزاده، مصداق ورثه موجوده بعد از بیست سالند بالتساوی یا بالتفاوت می برند یا خیر؟ و آیا بودن برادر ها، ثم واقف، ثم خواهر واقف در زمان نبودن ملکی و زمین، فرق می گذارد مابین برادرزاده و خواهرزاده، یا بودن همه مصداق ورثه موجوده در رأس بیست سال یا خیر؟ سواد وقف نامچه تقدیم شد، ایام افاضت مستدام باد.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در مفروض سئوال به نظر حقیر مشکل است که اخوی زاده ها شرکت داشته باشند با خواهرزاده ها در رأس مدت مزبوره؛ احتیاط به مصالحه، علاج دیگر به نظر حقیر نمیرسد، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

1- (س) هرگاه کسی ملکی را به این نحو وقف نماید که منافع چند سال اول آن ملک را متولی صرف صوم و صلوه به جهت والدین واقف بنماید، بعد از آن مبلغ معیّنی به عنوان خمس و سهم امامD از جانب پدر واقف بدهد، ثم بعد ذلک منافع آن را به مصارف خیریه از قبیل روضه خوانی و غیره برساند، آیا چنین وقفی محکوم به صحه است و ذمّه پدر واقف بر فرض اشتغال به مذکورات بری می شود یا نه؟

(ج)- در مفروض سئوال معلوم نیست که اشکال وقف بر نفس را داشته باشد؛ لهذا ظاهراً وقف صحیح باشد، هر چند واقف ولد اکبر باشد، والله العالم.

(س) بسم الله الرحمن الرحیم، شخصی ملکی را وقف نموده و منافع آن را به مقرراتی موقوفه به اوقات مخصوصه در هرسال و غیرموقّته تخصیص داده است و بعداً وصیت کرده وصی او - که متولی موقوفه نیز هست - ملکی از املاک او را از ثلث متروکات قبول نموده و تا مدتی حبس کرده و عوائد آن را یک قسمت در مصارف موقته از قبیل افطار در شهر رمضان واقامه عزا در شهر محرم و غیره صرف نموده و قسمت دیگر را به اشخاص معین از ارحام موصی، همه ساله به تدریج بدهد؛ پس از فوت موصی و افراز ثلث و حبس ملک معین، وصی به عذر شرعی مدتی متمکن از عمل و مداخله در عواید رقبه موقوفه و محبوسه نبوده، بعد از زوال عذر، به ملاحظه این که قسمتی از اعمال موقته در ظرف عدم تمکّن به انقضاء اوقات آن ها فوت شده و هم اشخاص معینه از ارحام وفات کرده اند و عواید اختصاصی به مصارف مزبوره، مجتمع و باقی هست، آیا وصی می تواند به جهت شدت فقر و استیصال عده از فقراء که از نداشتن قوت ضروری در معرض خطر هستند، تغییر در مصرف داده، سهم موقتات و اشخاص معین را - به اقتضای اهمیت حفظ نفس به ضروریات فقراء و دفع خطر از آن ها - صرف نماید یا نه؟ و بر فرض جواز در تشخیص خطر و ضرورت، علم یا ظن قوی معتبر است و یا مطلق ظن کافی است؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در مفروض سئوال معلوم نیست جایز باشد مصرف عوائد را در غیر مقررات واقف و موصی، بلکه باید در سنوات بعدیه در همان اوقات معینه مصرف شود و به بقیه ارحامی که هستند داده شود، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

2- (س) زید ملکی را به مدت معین حبس نمود؛ آیا قبل از انقضاء مدت، شخص حابس یا متولی یا ورثه می توانند ملک محبوس را بفروشد یا خیر؟ و اگر بفروشند، بیع آن صحیح است یا خیر باطل است؟

(ج)- جایز و صحیح است که حابس یا وارث او، عین محبوسه را بفروشد و لکن حبس باطل نمیشود، والله العالم.

(س) شخصی قناتی را وقف نموده که مادام القناه و مادام الدّنیا یداً بید، عایدات قنات را - بعد از وضع مصارف - در موارد معیّنه صرف نماید، حالیّه هم هرگاه وقف بودن ملک مزبور را اظهار نماید، آن وقف به دست کسی منتقل خواهد شد که ابداً حسب وصیت موصی عمل نخواهد شد، در این موقع ورثه موصی به اسم مالکیت، قنات مزبور را در دست خودشان نگه بدارند و حسب الوصیّه مهما امکن رفتار نمایند، صحیح است یا نه؟

(ج)- بسمهتعالی شأنه، هرگاه واقف - برای عمل به وقف - متولی معین نموده، باید ورثه این کار را به اطلاع متولی کند و اگر معین نکرده، به اطلاع حاکم شرعی کند، بلکه باید ورثه نوشته معتبره باطناً به متولی یا حاکم شرعی بسپارند که به مرور ایّام به واسطه این تصرفات مالکانه ظاهریه وقف به حسب ظاهر محکوم به ملکیّت شود و بالمرّه عنوان وقفیت از بین برود منجر نشود.

2- (س) زید ملک موروثی متصرفی خود را وقف بر اولاد منحصر به فرد خود مسماه به هند نموده و تولیت موقوفه مزبوره را مادام الحیوه با خود قرار داده و زید مرحوم شد؛ مستدعی است که مرقوم فرمائید که هند و اولاد هند طبقه بعد طبقه می برند و به وقفیّت باقی است یا خیر؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، ظاهراً وقف نسبت به هند صحیح است و بعد از فوت هند، ملک راجع است به واقف، و با فرض موت واقف، بین ورثه واقف تقسیم میشود، والله العالم.

3- (س) آیا جایز است کسی ملکی را وقف نماید برای مصرف معینی و منافع آن ملک را تا مدت معینه - درحین اجراء صیغه وقف - استثناء نماید برای مصرفی غیر از مصرف وقف یا خیر؟ بیّنوا توجروا.

(ج)- ظاهراً اشکالی ندارد، والله العالم.

1- (س) هرگاه وجه اجاره نقد و جنس هر دو باشد، آیا متولی یا ناظر می تواند که تمام حق التولیه را از یکی از نقد یا جنس بردارد، یا باید از هر یک به قدرالحصّه بردارد؟

(ج)- ظاهراً میتواند، مگر آن که واقف معین نموده باشد حق را در مورد خاصی، والله العالم.

2- (س) در صورتی که وجه اجاره کُلّا ام بعضاً واصل شده باشد یا کلاً در نزد مستاجر است، متولی یا ناظر می تواند - قبل از این که چیزی به مصرف موقوفه برساند - اولاً تمام حق التولیه را اخذ نماید یا باید از هر مقداری که فعلاً به مصرف می رساند مقدار حصّه ی خود را فقط از آن مقدار بردارد؟

(ج)- تمام حقّ التّولیه یا حق النظاره را برداشتن پیش از مصرف، از برای متولی جایز است، در صورتی که تمام مال الاجاره واصل شده یا اطمینان به وصول آن باشد؟

(س) هرگاه ناظر را سفری پیش آمد، آیا جایز است که وکیل و ناظری معین نماید که متولی در تصرفات خود اکتفا به آن ناظر نماید یا خیر؟ بر فرض عدم جواز، تکلیف متولی چه خواهد بود؟ و برفرض هرگاه وکیل معین نمود در ایام مسافرت او، وجه اجاره عاید شد و یقین دارد ناظر در اثنا سال مراجعت خواهد نمود، با این فرض لازم یا جایز است که متولی منافع را با نظر وکیل به مصرف برساند یا باید صبر نماید تا خود ناظر مراجعت نماید؟ در صورتی که مراجعت متیقّن نباشد، تکلیف متولی در صورت ظن یا شک یا وهن داشتن مراجعت چیست؟ و آیا با حاضر بودن ناظر یا مسافر بودن او، هرگاه منافع را در ردّ مظالم یا وجوه بِرّ - که مصرف موقوفه است - صرف نمود بدون اطلاع ناظر یا وکیل او و بعد ناظر یا وکیل مطلع شد بریءالذمه است یا نه؟ و در برائت ذمه او در صورت مفروضه، علاوه بر اطلاع و صواب دید، امضا و اجازه تصرف او را بعد از اطلاع تصویب و اجازه می نماید، مجوز تصرف او هست یا خیر؟

(ج)- وکیل قرار دادن - به نحویکه قائم مقام ناظر باشد - مطلقاً مشکل است، ولی ممکن است با مسافرت ناظر متولی ناظر را بر عمل خود مطلع نماید و امضاء عمل را بنماید، ولو بعد الوقوع، والله العالم، الاحقر عبدالکریم الحائری.

(س) موقوفه ایست - به ملاحظه بعضی شبهات حکمیه - امرش فعلا معوق شبهات مزبوره، با بعضی مسائل لازمه عرض می شود؛ صورت وقف نامه (محصول عایدی آن را همه ساله - بعد از وضع وثیقهالقنوات و مصارف لازمه و عوارضات دیوانی - دو عشر حق التولیه و یک عشر حق النظاره موضوع نموده و مابقی را از بابت ردّ مظالم، از جانب فلان تا یکصد سال شمسی به اهلش برسانند، انتهی) آن که ملک موقوفه مزبوره مثلاً از اول برج سنبله اجاره داده می شود تا مدت معیّنی، و قرار می شود که وجه اجاره هر ساله در اول سنبله آتیه داده شود؛ با تأخیر از سه ماه بعد از یک سال، خیار فسخ بقیه مدت در بقیه مدت با موجر بوده باشد، بفرمائید اولا در صورتی که وجه اجاره در اول برج سنبله یا مثلاً در آخر سه ماه که زمان مهلت است برسد، نظر به عبارت مزبوره وقفنامه، برای متولی جائز است که به ملاحظه مصلحت بدون عذر، صرف منافع در مصرف مقرر تأخیر بیندازد تا قریب به آخر سال یا خیر؟ و بر فرض جواز، به تدریج رسانیدن تا آخر سال جایز است یا باید تعجیل نماید؟ و مدّتی که تأخیر آن جایز نیست، چه مقدار است؟ و اما هرگاه هنوز وقت اداء نرسیده، مستأجر به طیب نفس خود ابتداءً یا برحسب خواهش متولی - تمام یا بعضی مال الاجاره را به عنوان مال الاجاره بپردازد، واجب یا جایز است که متولی در اثناء همین سال یا قبل از این که وقت او را برسد، در مصرف صرف نماید یا خیر؟ و بر فرض عدم جواز و لزوم صبر، ابتداء سال - که باید وجه اجاره را در آن به مصرف برسد، در صورت مفروضه - از زمان گرفتن وجه اجاره است یا از وقت لزوم اداء؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، از عبارت وقفنامه - به نحویکه مسطور شده است - ظاهر نمیشود که قید فوریت را واقف کرده باشد، به نحوی که هرگاه متولی تأخیر بیندازد، مخالفت کرده باشد با قرارداد واقف، ولی اولی این است که مهما امکن تأخیر نیندازند تا آن میت هم آسوده شود از جهت مظالم، والله العالم.

2- (س) در صورتی که وجه اجاره، جو و گندم باشد، متولی می تواند که جنس را با مستأجر تسعیر نموده یا به دیگری بفروشد و قیمت را - یا چیز دیگری را که از آن وجه بخرد - از بابت مظالم به مستحقین برساند و یا باید عین جنس را برساند؟ حکم بر فرض تساوی تبدیل و عدم تبدیل نسبت به مال فقراء و عدم تساوی، مرقوم فرمائید؛

و هرگاه با جو و گندم هم نقدی باشد یا تمام نقدی باشد، جایز است که از نقد جو یا گندم خریده، به مستحقین برساند بابت مظالم یا خیر؟ و آیا لازم است بر متولی که اولاً وجه اجاره را خود قبض نموده بعد به مستحق برساند، یا مجرد این که حواله کند که مستحق خود از مستأجر دریافت دارد کافی است؟ و هرگاه گندم یا جو در نزد کسی است و خواهد از جانب شخص دیگری وکاله قبض کند، مجرد قصدش از موکل کافی است در حصول آن، یا محتاج به امر آخری است؟ و بر تقدیر احتیاج، اول آن چه را که قبض از دیگری به آن محقق می شود بیان فرمائید.

(ج)- در صورتی که واقف قید نکرده باشد که عین مال الاجاره باید صرف فقرا شود، این خصوصیات موکول به نظر متولی است، دریافت نمودن مستحق از محال علیه به حواله متولی کافی است ظاهراً و هرگاه گندم یا غیر آن در نزد کسی است، کفایت میکند در قبض آن قصد قبض از موکل، والله العالم.

(س) موقوفه ای است که بیان مصرف آن - در وقف نامه - به این نحواست (محصول عاید آن را همه ساله بعد از وضع مصارف تنقیه(1) قنات به قدر الحصّه، و عوارضات دیوانی، و مخارج لازمه، دو عشر حق التولیه و یک عشر حق النظاره موضوع نموده، مابقی را به مصارف وجوه برّیه از قبیل تعزیه داری حضرت ابی عبدالله و غیره برسانند) انتهی. بفرمائید نظر به عبارت مزبوره اولاً جایز است که متولّی مقداری از حاصل را نگاه دارد و به تدریج هفته یک روز مثلاً تا آخر سال روضه خوانی نماید یا خیر؟ و هکذا جایز است یک مقداری از محصول را نگاه دارد که به تدریج در مواقع حاجت تا آخر سال در سایر وجوه مصرف نماید یا خیر؟ و هرگاه از زمان وصول مال الاجاره تا محرم، مثلاً شش ماه مانده باشد، جایز است که مقداری از مال الاجاره را نگاه  دارد که درعاشورا یا دهه آخر صفر تعزیه داری نماید یا خیر؟ و بر تقدیر عدم جواز مراتب مزبور، مدتی را که نباید از آن تأخیر انداخت در بابت روضه خوانی و غیر آن معین فرمائید.

1- [1] . لایروبی، پاک کردن قنات.

 

(ج)- هرگاه قیدی از کلام واقف معلوم نباشد، این نحو از خصوصیات، موکول به نظر متولی است، بلی باید مقدار تأخیر به اندازه که مسامحه حساب شود، نباشد، والله العالم.

2-  (س) هرگاه وجه اجاره آن، جو و گندم باشد و متولی می خواهد گیوه یا کلاه یا لباس سرداری یا کتاب یا پولی به فقیر بدهد، آیا خود حق دارد که جنس را بفروشد؟ یا اگر جزء وجه اجاره نقدی داشته باشد، از وجه نقدی جنس بخرد و به مصرف بریه برساند یا حق این گونه تبدیلات را ندارد؟ و آیا فرق است بین تبدیل به جهت این گونه مصارف و بین مصرف روضه خوانی یا فرقی نیست؟ و آیا نظر به تعبیر به مصارف وجوه بِرّ - که در وقف نامه است - لازم است که وجه اجاره در اول، از سه مصرف صرف شود یا خیر؟ و نظر به این که نوشته از قبیل تعزیه داری و غیره، آیا همه ساله صرف یک مقداری از محصول در تعزیه داری لازم است یا خیر؟ و هرگاه در بعض سنوات فقراء شدیدالحاجه باشند، تمام را صرف فقراء نمودن لازم یا ارجح است یا تبعیض نمایند مقداری در تعزیه داری و مقداری صرف فقراء شود؟

(ج)- مسئله گفته شد سابقاً و اما تعبیر به مصارف در این مقام، مقصود جنس است، نظری به حیث جمعیت نیست و تعبیر به از قبیل تعزیهداری، از قبیل مثال است، پس به یک وجه خیر صرف کردن و غیر از تعزیهداری را اختیار کردن، هرگاه نظر متولی اقتضاء کند، ضرر ندارد انشاءالله، والله العالم.

 (مسئله دیگر) آن که برای دو موقوفه مزبوره، متولی و ناظر جعل شده و دو عشر برای متولی حق التولیه، و یک عشر برای ناظر حق النظاره جعل شده، بفرمائید در صورتی که متولی یا ناظر معنون به عنوان مصرف موقوفین باشد، می تواند - علاوه بر حقش که برای او معین شده - بردارد به عنوان مصرفیّت یا خیر؟ و هرگاه ناظر در صورتی که برای او وکیل غیرجایز است، وکیل معین نموده و حق النظاره به او تفویض کرد، در این صورت هرگاه وکیل دارای عنوان مصرف باشد، متولی می تواند - علاوه بر حق النظاره ی مفوّضه به او - به عنوان مصرفیّت چیزی به او بدهد؟ و هم چنین برای وکیل متولی جایز است - علاوه بر حق التولیه که موکل به او تفویض نموده - چیزی به عنوان مصرفیت بردارد یا خیر؟ و برفرض که متولی یا ناظر در صورت مباشرت با معنون بودن، به عنوان مصرف بتوانند - علاوه بر حق التولیه یا حق النظاره - بردارند در صورت توکیل غیر و تفویض حق خود به وکیل، می توانند از منافع موقوفه به عنوان مصرف چیزی اخذ نماید یا خیر؟

(ج)- در وقف بر جهت مشکل است متولی بتواند - علاوه بر حق التولیه - به عنوان مصرفیّت بردارد، ولی به جهت وکیل میتواند متولی و ناظر، علاوه بر حق الوکاله به عنوان مصرفیّت داد، در صورت انطباق جهت موقوفه بر آن، عیب ندارد، والله العالم.

(س) شخص استبق الی تصرف حجره فی المدرسه الموقوفه علی اهلها باجازه متولّیها و نظاره ناظرها و کان فی الواقع اهلاً للتصرف، اکان له اخذ شئیی من الشخص الاخر؟ فی صوره کون هذا الشخص اهلاً ایضاً و انتقالها الیه باجازه المتولی و نظاره الناظر ام لا؟ وکذا حکم المسجد و سایر الموقوفات؟ فاجیبوه و بیّنوا، آجرکم الله تعالی.

(ج)- لا مانع من اخذ السابق شیئاً بازاء رفع یده عما هو احقّ به للسّبق، والله العالم.

2- (س) متولی وقف می تواند تبدیل به احسن نماید در صورتی که در این تبدیل احسن منافع زیاد مفید بر وقف است؟ آن چه حکم خداست بفرمائید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، نمیتواند تبدیل نماید.

3- (س) بانی خیر پیدا می شود و مسجدی را بنا می کند، یا حصیر در مسجد فرش می کند، یا غیر ذلک، لکن وقف نمی کند یا معلوم نیست که به شرائط وقف عمل شده یا نه؛ بعد از فوت این شخص، تکلیف چیست؟ آیا منتهی به ورثه می شود یا به مجرد اعراض آن شخص بانی، خارج از ملکیت او شده است؟

(ج)- اما بنای مسجد به عنوان مسجدیت، محتاج به وقف علیحدّه نیست، بعد از اینکه به قبض مسجدیت داد و هم چنین فرش مسجد که به تصرف مسجد داد به عنوان وقفیت، بلی اگر فرشی به قصد مسجد خرید ولی به تصرف مسجد نداده، به ملکیت باقی است.

(س) اهالی همدان - از کسبه بازار و سایرین از فقراء اهالی همدان - کمال احتیاج به آب دارند، بعضی هم مقدور به خریدن آب نیستند، بانی خیری در حصار مسجد جامع همدان چاه آب حفر نموده و هنوز وقف مسجد نشده، آیا اجازه می فرمائید از آن آب، اهالی مشروب شوند و رفع حاجت خود را بنمایند، با این که مسجد هم از آب مستغنی است، یا خیر؟ مستدعی است جواب را مرقوم و مزین فرمائید که تکلیف مؤمنین معلوم شود.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در این موضوع خوب است شخص بانی قراردادی با متولی مسجد بنماید که در سال وجهی بدهد که صرف مسجد بشود، و در مقابل اهالی از این چاه آب منتفع شوند، به شرط آنکه ضرر به مسجد وارد نیاید و چنانچه مسجد متولی ندارد، از قبل اینجانب مأذون میباشند در این قرارداد و چنانچه بانی اقدام نکند، یک نفر از اهل خیر این اقدام را نماید، کافی است.

2- (س) حجهالاسلاما! زیدی خانه و ملک خود را وقف اولاد ذکور نمود بطناً بعد بطن به موجب یک طغرا وقفنامه که ورثه اناث حق نداشته باشد، بعد از فوت واقف، بین ورثه اناث با موقوف علیهم گفتگو و اختلاف در وقفیّت حادث شده ورثه ذکور حق الدّعوی خود را مصالحه نمودند با ورثه اناث در پنج جریب، مثلاً اولاً این صلح صحیح و مسقط دعوی وقفیّت است نسبت به همان مقدار یا خیر؟ و ثانیاً برفرض صحت صلح، ورثه ذکور ملتزمند که همان مقدار از وقف را به ورثه اناث بدهند یا خیر؟ و ثالثاً بر فرض ملزم بودن، هرگاه مصالحه نامچه دارای شرائط باشد، ورثه اناث عمل به تمام آن شرائط نکرده باشند، ورثه ذکور حق دارد فسخ صلح مزبور نمایند یا خیر؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، صلح در این مورد خالی از اشکال نیست، مگر اینکه متولی وقف مصلحت موقوفه را در این مصالحه دیده باشد و بر تقدیر صحت، البته لازم است و چنانچه دارای شرائطی باشد و تخلف شده باشد، خیار تخلف شرط ثابت است، الاحقر عبدالکریم الحائری.

1- (س) مولانا ادام الله ظلکم! چه می فرمائید در این که زمینی است موقوفه برای خانقاه و مرقد جناب سید محمد موسوی الصفّوی اعلی الله مقامه فی الجنان درجته، که معروف است به میرشمس الدین عراقی، مکسرالاصنام، منتسب به حمزه بن الامام الهمام موسی بن جعفر صلوات الله و سلامه علیه، واقف آن سیدمختار از اولاد سید موصوف، فوائد و عوائد آن زمین را برای مصارف مرمّت خانقاه مزبور و مازاد از آن برای روشنائی و اسراج بر آن تعیین کرده است، تولیت آن برای میرسیدمحمدرضا و اصلح و اورع اولاد او، خلفاً عن سلف قرارداده، پس اشخاص از اطراف واهالی قمری [قری] آمده بر آن زمین موقوفه به اذن متولی بنا و تعمیر نموده، ساکن شدند و متولی آن اجرت به حسب متعارف و رواج وقت مقرر ساخته، ایشان اجرت آن را به متولی می دادند، حال که اعقاب واولاد ایشان هستند، در دادن اجرت آن مسامحه می نمایند و نسبب مسامحه شان خانقاه مزبور محتاج به خرج کثیر می باشد، بیان فرمائید که سکونت و تصرفشان در آن زمین بی اذن متولی آن جایز است یا نه؟ و با ندادن اجرت آن به متولی، عبادات شان از نماز و تغسیل اموات چه صورت دارد؟ و اجرت آن به حسب متعارف برایشان لازم است یا نه؟ و صرف کردن ایشان اجرت آن زمین در مرمّت خانقاه مزبور بی اذن متولی مجزی است از ایشان یا خیر؟ بیّنوا تفصیلاً، مأجورین.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در صورت تحقق فرض مزبور، بدون اداء اجرت و حق الارض به متولی آن، تصرفات آنها حرام و خود آنها حق ندارند بدون اذن و رضای متولی، صرف در تعمیر نمایند.

1- (س) مازندران، مراتع گاوی است که گاوها تعلیف می کنند به علف اراضی آن و برگ درخت های آن، مرتعی است وقف حضرت سید الشّهداءD زیدی که متولی آن است اجاره داده است به عمروی سه ساله، و دو سال آن را عمرو تعلیف کرده است و وقت تعلیف هم اواخر خریف و شتاء و اوائل ربیع است، بقیه سنه ییلاق می برند گاوها را. سال سیم، ناخوشی گاو در کلیه مازندران ظاهر شده، گاوها غالباً مرده اند، من جمله اغلب گاوهای عمرو؛ حال عمرو می تواند فسخ اجاره کند در صورتی که گذشته را تعلیف کرده است؟ تکلیف این متولی وقف چه است؟ مشروحاً جواب مرقوم فرمائید.

(ج)- در مفروض سئوال، مردن گاوهای عمرو موجب خیار فسخ نیست و باید مال الاجاره را بدهد تا متولی به مصرف برساند، والله العالم.

2- (س) حمّامی است که مقداری از آن وقف است، متولی، شرعی نیست، علاوه مصرف نمی کند، حاکم شرع قاهری هم نیست الزام کند یا خلع ید آن کند؛ آیا که تکلیف شرکاء چه است؟ رفتن به این حمام چه صورت دارد؟ اجاره کردن آن چه صورت دارد؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، هرگاه ممکن است از حاکم شرع مُتَّبعی اجاره بشود و مال الاجاره آن به مصرف وقف صرف شود، اشکال مرتفع میشود، ولو آن شخص غیر متولی به مقدار مال الاجاره عدواناً دریافت نماید.

(س) زیدی ملکی را وقف و ثبت نموده، تولیت را به این عبارت که عرض می شود در وقفنامه قرار داد: «تولیت وقف را واقف در زمان حیوه خود مفوّض به نفس نفیس خود نموده و بعد به ارشد اولاد ذکور خود، نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن قرار داده و بعد انقراضهم، تولیت با اولاد اناث و اولاد آن ها قرار داده، عقب بعد عقب» پس از فوت واقف، ارشد اولاد اوحسب الوظیفه به عنوان تولیت مداخله در املاک مزبوره نموده، او نیز پس از چند سال فوت می نماید و ارشد اولاد ذکور او باقی است؛ حالیّه اولاد غیرارشد بلافصل واقف، خود را متولی می داند و نیز اولاد ارشدی که آن ارشد اولاد واقف باقی است، او هم خود را متولی می داند؛ آیا مطابق عبارت فوق که عرض شد، تولیت املاک مزبوره با اولاد غیرارشد بلافصل واقف است یا ارشد اولادی که از ارشد اولاد واقف می باشد؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، ظاهراً تا اولاد و طبقه باقی است، تولیت منتقل به طبقه بعد نمیشود مگر در صورتی که محذور دیگری داشته باشد، از قبیل جنون و سفاهت، والله االعالم.

2- (س) زیدی ملکی را وقف نموده و تولیت آن را با اکبر و ارشد اولاد خود نسلاً بعد نسل قرار داده، فعلاً در یک طبقه یکی اکبر و دیگر ارشد است، اما ترتیب ذکری در وقف نامه باید ملاحظه شود و تولیت با اکبر است، عرض دیگر معنی ارشد را نمی داند، معنی ارشد و حکم آن را بفرمائید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، به نظر احقر، تولیت با ارشد است هر چند غیر اکبر باشد و چنانچه احتیاط کند(1).

1- [1] . ظاهراً در این جواب سقط باشد.(خ).

 

1- (س) بیان فرمائید هرگاه زیدی طاحونه ملکی خود را وقف بر طبقات اولاد خود نموده و بعد از وفات واقف مزبور، سنواتی ملک مزبور را اولاد واقف تصرف نمودند، فعلاً تمام طبقات اولاد واقف سابقاً لاحقاً منقرض شده اند، لکن طبقه ورثه غیر اولاد واقف - مثل برادرزاده و خواهرزاده- موجودند؛ آیا ملک مزبور منتقل به ایشان می شود یا آن که در موارد خیریه و بریّه صرف شود؟

(ج)- ظاهر این است که به انقراض موقوف علیهم در مفروض سئوال، وقف باطل نمیشود و باید در امور بریّه صرف شود و احوط آن است که اگر کسان واقف از مصادیق امور بریّه باشند، صرف در حوائج آنها شود و احوط از این آن است که ورثه واقف ثانیاً ملک موقوفه را وقف بر امور بریّه کنند و مراعات این احتیاط بسیار محبوب است، والله العالم.

2- (س) مسجدی تعمیر شده و خاک زیادی باقی و قیمت ندارد؛ تکلیف را معلوم فرمائید از مال زکوه جایز است تعمیر مسجد شود؟

(ج)- از بابت زکوه اشکالی ندارد، در خاک زیادی بهتر این است یا در رودخانه ریخته شود یا در محلی که تنجیس نشود، تعمیر مسجد نمایند، والله العالم.

3- (س) زید، خانه خود را حبس نموده بر اولاد خودش الی بیست سال هلالی که منافع خانه در این بیست سال مال اولاد خودش باشد که نه خودش و نه غیر در این مدت نتوانند از اولاد بگیرد؛ مستدعی آن که این حبس صحیح است یا نه؟ بر فرض صحت، از اصل است یا از ثلث؟عرض دیگر آن که اولاد عین این خانه را بخواهند - بی منافع یا با منافع، به خودشان یا به غیر - منتقل نمایند، صحیح است یا نه؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، حبس مذکور مانعی ندارد و از اصل است؛ و اما نقل اولاد عین را بلامنفعت، ضرر ندارد و اما نقل منفعت را غیر از محبوس علیهم نمیتوانند بلااشکال؛ و اما محبوس علیهم هرگاه شرط سکنای خودشان نشده باشد، جواز آن بعید نیست، والله العالم، عبدالکریم الحائری.

1- (س) شخصی ملکی را وقف کرد و فعلاً هم منافع آن ملک را منتقل نمود به غیر تا بیست سال که پس از بیست سال منافع ملک را به مصارف معینی برساند و تولیت هم متعلق به خود واقف؛ پس از بیست سال واقف از این عمل نظر به بعضی از ملاحظات پشیمان شد و ابداً ملک را به تصرف نداد و منافع را هم به آن محل که معلوم شده بود، نرسانید و واقف هم فوت شد، حالا تکلیف وارث با این ملک چیست؟ این ملک را می توان تصرف نمود یا خیر؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، ملک مسلوب المنفعت تا مدت معینه ظاهراً جایز است وقف نمودن، و فایده وقف این باشد که پس از انقضاء آن مدت، منافع آن به مصارف مقرره برسد، پس بنابراین هرگاه اصل وقف و قبض آن محقق باشد، ولو به اقرار واقف، باید - پس از انقضاء مدت مفروضه - منافع آن در مصارفی که واقف قرار داده صرف نمایند، والله العالم.

2- (س) ملکی که وقف بر اولاد ذکور است، بالکلی مسلوب المنفعت شده، می توانند موقوف علیهم نصفه از این ملک به بیع قطع بفروشند؟ صرف در بقیه نصفه دیگر بنمایند که باعث بر حصول منفعت آن نصفه دیگر بشود یا خیر؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم، در مفروض سئوال ظاهراً اشکالی ندارد، والله العالم، لکن اگر متولی دارد، این کار را متولی کند و الّا به حاکم شرع رجوع شود.

1- (س) هرگاه ملک وقف بالکلی مسلوب المنفعت شده، آیا می تواند متولی بفروشد یا خیر؟

(ج)- هرگاه امید منفعت دار شدن نباشد، ظاهراً جایز است ولی باید عوض آن را ملک منفعت دار بخرد.

2- (س) اگر ملک وقف قلیل المنفعت شد، آیا می تواند شخص واقف معاوضه بنماید به ملکی که منافع آن زیاده از این ملک می باشد یا خیر؟

(ج)- نمیتواند، والله العالم.

3- (س) شخصی اظهار نمود که فلان ملک را من وقف نموده ام و وقفنامه هم داشته مفقود شده است، شما وقفنامه بنویسید؛ حقیر وقف نامچه نوشتم و تولیت وقف با خود واقف قرار داده شد، بعد از چندی شخص واقف اراده فروش آن ملک را نمود و گفت من این مطلب را برای ملاحظاتی که گفته ام و در واقع قاصد وقف نبودم و از این گذشته اقباض که از متمّمات وقف و من این ملک را به قبض وقف نداده ام، آیا این ادعا از شخص واقف مسموع است یا خیر؟ و چون متولی خود واقف است و این ملک هم در تصرف خودش بوده، این تصرف صدق قبض می کند، یا اقباض وقف به این است که منافع موقوفه را به مصرف موقوف علیه برساند؟ مقصود این است که می تواند این ملک را حالیّه بفروشد یا خیر؟

(ج)- ادعای چنین شخص بعدم قبض مسموع است، به این معنی که باید عدم قبض را ثابت کند نزد حاکم شرع، و الّا مأخوذ است به اقراری که کرده است به وقفیت ظاهراً، والله العالم.

1- (س) هرگاه شخصی ملکی را وقف نمود و قرار دا د مصرف وقف را به شخص خاص مادام الحیوه آن شخص و بعد از حیوه آن شخص منافع و عایدات آن ملک صرف تعمیرات مسجد معین مخصوص بشود به اذن متولی معین ثم بعد ذلک متولی ملک مرقوم را در اول سال به اجاره داد و وجه اجاره آن را حواله کرد به شخص موقوف علیه و شخص موقوف علیه دو ثلث مال الاجاره را گرفت و صرف خود نمود در ثلث اول سال دار فانی را وداع نمود آیا متولی حق دارد که زیاده از یک ثلث را از ورثه میت استرداد نماید یا خیر؟

(ج)- ظاهراً مال الاجاره تا توزیع می شود بر حسب شروط بین موقوف علیه که همان شخص خاص است و تعمیرات مسجد و چنانچه علاوه بوده است از ترکه میت استرداد می شود.(1)

(س) بیان فرمایید در موضوع موقوفات مرحوم آقاعلیخان آقا طاب ثراه واقعه در استراباد که از جمله آنها کل ششدانگ عمارت خود آن مرحوم است در وقف نامه چنین مرقوم است که اولا ً مصالحه نمود منافع کل ششدانگ عمارت را به یک نفر فر زند خود المسماه المعروفه به خانم آقا در مدت پنجاه سال به مال الصلح معین مأخوذ و بعد ذلک وقف شد رقبه مذکوره و صیغه وقف جاری و  به قبض وقف داده شد و متولی قبض وقفی بعنوان تولیت در اعیان موقوفه بعمل آورد و در حاشیه وقف نامه به غیر خط متن چنین نوشته لا یخفی آنکه اجاره قبل وقف نسبت به خانه مهدی قلی خانی در پنجاه سال فسخ شد چون صیغه مستقله بوده است از طرفین و بعد وقف و عمل به وقف شد فبعد خانه در پنجاه سال اجاره داده شد از جانب خان معظم به صبیه او فاطمه نساء خانم هر سالی بیست تومان که بعد از تعمیرات در همان خانه خرج شود وقف نامه از نظر انور می گذرد بعضی از آقایان حکم نموده اند که متصالح و وارث او که متصرف در آن خانه هستند باید اجرت المثل سنوات متصرفی خود را بدهند آیا همان صلح اول صحیح است و یا اجاره سال بیست تومان و یا اجرت المثل رأی مبارک را مرقوم فرمایید.

1- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 16.

 

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم ظاهراً وقف اول صحیح بوده و منافع آن تا آخر زمان اجاره اولی داخل در وقف نیست و بعد از فسخ اجاره اجاره هم داخل نمی شود بلکه مال خود واقف است و بعد از او به وارث منتقل می شود و اجاره بعد هم نسبت به بعد از زمان اجاره اولی صحیح است از بابت وقف و نسبت به زمان اجاره اولی فضولی بوده لکن در صحت اجازه وارث محل اشکال است والله العالم الاحقر عبدالکریم حائری.(1)

(س) حجهالاسلاما مروج الشریعه و الاحکاما متع الله المسلمین بطول بقائهم به شرف عرض مقدس حضرت بندگان عالی می رساند تقریباً در سیصد  سال قبل زید املاکی و طاحونه را وقف می نماید که به مصارف معینه در وقف نامه منافع آن را برسانند و آنچه را که معلوم می شود همیشه در آن قریه آب و ملک چه در خرید و فروش و چه در اجاره و استجاره تابع یکدیگر نبوده و هر یک جداگانه بالاستقلال بوده اند متولیان و متصدیان در قرون اخیره قدری از مجاری آن قریه را متصرف می شوند که تاریخ بدو این تصرف هم معلوم نیست و در وقفنامه هم هیچ اسمی و رسمی از مجاری مزبوره نیست و معلوم نیست به چه نوع این مجاری منضم به این موقوفه شده آیا در این صورت متولیان آن موقوفه می توانند بعنوان تولیت در آن مجاری تصرف بنمایند و منافع آن را به مصارف موقوفه طاحونه و املاک برسانند یا آنکه آن مجاری مجهول التولیه است و تعیین متولی آن و مصارف منافع آن به احکام شرع انور است مستدعی است حکم آن را در صدر مرقوم و به خاتم شریف مزین و مختوم بفرمایید. امرکم الله العالی مطاع

1- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 29.

 

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم از سوال چنین معلوم می شود که در موقوفه بودن آنچه متولیان سابق بعنوان موقوفه معمول می داشتند شبهه نیست چنانچه با بودن احتمال وجه صحیح حمل بر صحت مقتضای قاعده است و اما از جهت تولیت چون چیزی در دست نیست احوط این است متولیان مجهول از جهت واقف به نظر حاکم شرع تصدی نمایند و الله العالم حرره الاحقر عبدالکریم حائری(1)

1- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 144.

1- (س) حجهالاسلاما نائب الاماما ادام الله اظلالکم العلیه به شرف عرض عالی می رساند که زید تقریباً در سیصد سال قبل املاکی را موافق وقفنامه معتبره معینه وقف کرده و تولیت آن را با رشد اولاد ذکور خود مفوّض نموده و با انقراض اولاد ذکور با ذکور از اناث اولاد خود مفوض نموده و در این زمان دو نفر مدعی تولیتی هستند یکی سعد دیگری سعید و نسبت این دو منتهی می شود به عمرو که مشهور بوده است بر اینکه او ارشد اولاد واقف است و موقوفه مزبور هم در تصرف او بوده و تولیت دا شته نسبت سعد از ا ین قرار است سعد بن بکر بن هند بنت رعد بنت عمر و مرقوم متولی موقوفه نسبت سعید از این قرار است سعید بن فاطمه بنت زینب بنت حسن بن علی بن مرقوم متولی موقوفه مزبور آیا تولتی مرقوم در این صورت امروزه به سعد می رسد که منتهی می شود نسب او به بنت عمرو مرقوم یا به سعید می رسد که می رسد به ابن عمرو مرقوم استدعا آنکه جواب مسئله رادر صدر مرقوم و به خاتم شریف مزین فرمایید.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم در مفروض سوال در اینکه این دو نفر هر دو ذکور از اناث محسوبند ظاهراً اشکالی ندارد مگر آنکه از جهات دیگر که واقف قیودی قرار داده باشد که در سوال ذکر نشده و محتاج به سوال دیگری است و الله العالم الاحقر عبدالکریم الحائری(1)

1- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 145.

 

1- (س) زیدی ملکی را حبس و وقف نمود به این عبارت مدت شصت سال حبس باشد و منافع آن در آن مدت همه ساله به مصرف صوم و صلوه وی متولی برساند و پس از انقضاء مدت وقف موبّد باشد و اجور سنواتی آن صرف عزاداری خامس آل کساء علیهم السلام بشود آیا این حبس و وقف صحیح است یا خیر متمنی چنانچه آنچه حکم الله است دو کلمه در صدر ورقه مزین فرمایید که محل حاجت است والسلام.

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم هرگاه وصیت به نگاهداری مال است تا شصت سال به جهت صوم و صلوتش و بعد از آن وقف نمایند این وصیت عیب ندارد هرگاه آن ملک زاید بر ثلث نباشد و اما فعلاً حبس کرده برای صوم و صلوه و بعد از شصت سال وقف باشد معنی درستی از او فهمیده نمی شود و الله العالم.(1)

2- (س) در صلح غیر محاباتی که به جای صیغه بیع صیغه صلح می خوانند بعد معلوم می شود که یکی از متصالحین غبن فاحش دارند آیا مغبون می تواند فسخ کند یا خیر؟

(ج)- می تواند فسخ کند مگر اینکه در ضمن عقد خیار غبن را ساقط کرده باشد.(2)

1- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 162.

2- [2] . نسخه خطی «گ»، ص 165.

 

1- (س) حجهالاسلاما چند مسئله محل حاجت است حکم آنها را مرقوم و به خاتم شریف مزین فرمایید. اول شخصی املاکی را وقف نموده بر مصارفی تولیت آن را بعد از خود با ارشد اولاد ذکور خود قرار داده به شرط اتصاف به تقوی نسلا بعد نسل من غیر ملاحظه طبقاتی و در صورت تعدد و تنازع عمل به قرعه نمایند آیا بر تقدیر عدم احراز تقوی بلکه ظن به عدم آن در صورت وجود اولاد متعدد از واقف با اتصاف به رشد و تقوی یکی از آنها به مجرد ادعای ارشدیت با عدم احراز تقوی می تواند شرعاً متصدی تولیت بشود یا خیر؟ با عدم احراز تقوی بلکه ظن به عدم عنوان ارشدیت ملغی خواهد بود و تولیت با اولاد رشید باتقوی است؟

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم در فرض سوال چنانچه در واقع یکی از اولاد متصف به ارشدیت و تقوی باشد می تواند متصدی تولیت شود ولی در صورت نزاع مرجع مرافعه شرعیه است که باید نزد حاکم معلوم شود و الله العالم.(1)

2-  (س) شخصی ملکی را وقف نموده تولیت را با زید قرار داده و زید بعد از خود هر کسی را که صلاح دانسته متولی قرار دهد و زید بعد از خود سه نفر وصی قرار داده آیا می تواند تولیت مزبوره را به سه نفر برگزار نماید یا خیر باید به یک نفر برگزار نماید.(2)

1- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 188.

2- [2] . نسخه خطی «گ»، ص 189.

 

(ج)- جواب آن از سابق معلوم می شود.(1)

1- (س) حجهالاسلاما شخصی از جانب متولیان سه فقره علی حده املاک وقفی تولیت داشته و همین شخص مزبور از قِبَل واقفین و متولیان حق تفویض به غیر را داشته در وصیت نامه خود می نویسد وصی شرعی خود قرار داد در کلیه امورات خود و بر کلیه اموری که شرعاً وصایت دارد بر ایصاء فلان و فلان را و همین شخص عنوان وصایت از غیر را هم داشته آیا عبارت مسطوره و بر کلیه اموری که الخ شامل جعل تولیت نسبت به اوصیاء خود می شود یا آنکه اختصاص دارد بر وصایت از غیر و امر تولیت املاک موقوفه با حاکم شرع مطاع لازم الاتباع است متمنی است حکم مسئله را مرقوم و به خاتم شریف خود مزین فرمایید. ادام الله ظلکم العالی

(ج)- بسم الله الرحمن الرحیم در مفروض سوال از این عبارت ظهوری معلوم نیست که جعل تولیت هم به جهت اوصیاء کرده باشد لهذا احتیاط در این است که اوصیاء به اذن حاکم شرع دخالت در امر تولیت نمایند و الله العالم الاحقر عبدالکریم الحائری(2).

1- * . در مفروض سوال ظاهراً واگذار نمودن تولیت را به سه نفر اشکالی ندارد و در صورت عدم احراز تدین یکی از آنها هم نقصان به تولیت او ندارد مگر خیانت او معلوم شود که بعد حاکم تکلیف او را معلوم می نماید. و الله العالم الاحقر عبدالکریم حایری.

2- [1] . نسخه خطی «گ»، ص 190.

Share