معنی و جایگاه شیطان

با توجّه به این مقدّمه سؤال من این است که ما در نظام ارزشی خود چه کسی را آدم بزرگی می دانیم؟ مسلّم کسی که ماهیتاً امکان داشته باشد از طریق وسوسه ها میل به بدی ها را در او تحریک کرد، ولی او با آن وسوسه ها مقابله کند. پس این حرف یک حرف مبنایی است که می فرمایند: «وسوسه برای کسانی که در جهاد اکبر قدم گذاشته اند، خیر است» و عکس آن را نیز در نظر بگیرید که اگر به جای چند راه فقط یک راه در جلو انسان بود، اصلاً دیگر تکلیف معنا نمی داد، چون تکلیف در رابطه با عملی مطرح می شود که می توان آن عمل را انجام داد و یا انجام نداد و در چنین حالتی می گوییم او تکلیف دارد آن عمل را انجام دهد. به همین جهت ما نمی گوییم تکلیفِ آب ترکردن است، چون مقابل ترکردن، ترنکردن برای آب قرار ندارد، ولی می توانیم بگوییم که تکلیف انسان است که نماز بخواند، چون مقابل نماز خواندن می تواند نماز نخواند. پس تکلیف برای موجودی که یک راه بیشتر در شخصیت او نیست معنا ندارد. با توجّه به این نکته، این سؤال می ماند که نقشِ وسوسه در تعالی انسان چگونه است؟ عرضم این است: انسانی که می تواند کاری را انجام بدهد و می تواند انجام ندهد، وسوسه شیطان او را تحریک می کند به آن طرفی که نسبت به صراط مستقیم او منفی است، یعنی انسانی که از طریق سیر در صراط مستقیم، خلأها و نقص هایش برطرف می شود، خودش را از طریق وسوسه های شیطانی مشغول چیزهایی می کند که ربطی به صراط مستقیمش ندارد و او را از آن مسیر دور می کند.

Share