استعداد عبوديت مبناي روش تربيتي ابتلا

اگر ابتلا را به منزله روشي تربيتي تلقي کنيم، نيازمند تبيين مبنا و روش آن هستيم. زيرا معمولاً  روش هاي تربيتي بر پايه  يک ويژگي از انسان به عنوان مبنا و ضرورتي که از آن نتيجه مي شود استوار است و بدين سان روش تربيتي تبيين و توجيه مي شود.

مبناي اين روش، استعداد عبوديت در انسان هاست که به توضيح و بررسي آن مي پردازيم. درون انسان گنجينه هاي نهفته و اندوخته هاي پنهاني است که از آنها بي خبر بوده و نيازمند هدايتگري است، تا او را در بهره مندي از توانايي هايش ياري کند. خداي تعالي آدمي را به نيکوترين صورت و بهترين استعدادها آفريد[1] و انسان ها همانند معادن طلا و نقره اند،[2] که عطايا و هداياي گرانبهايي از دست آفرينش گرفته و در اين ميان عبوديت، خاص ترين و خالص ترين بهره اي است که به انسان ارزاني شده. عبوديت به معناي مملوکيت موجودات عاقل است،[3] هم از اين رو قرآن کريم مي فرمايد: « اِن کلُّ مَن فِي السَّماواتِ وَ الاَرضِ الاّ آتي الرَّحمنَ عَبداً» (هيچ موجود عاقلي در آسمان ها و زمين نيست مگر اينکه با عبوديت و بنده وار به محضر خداي مهربان آمده.)[4] بنابراين عبوديت پروردگار تنها براي آفريدگان شعورمند، مثل انسانها و فرشتگان امکان دارد.

اوج کمال عبوديت، آن گاه است که بنده با تمام وجود، مملوکيت خود را در برابر پروردگار يکتا درک کند و بفهمد که غير از او مالک و صاحب اختياري ندارد و همه عالم ملک او و زيرفرمان نافذ حق تعالي است. در ايه شريف « وَ لَقَد کَرَّمنا بَني آدَم » (بي ترديد و با تأکيد، به فرزندان آدم کرامت ورزيديم)[5] کرامتي که خداي تعالي به آدمي عنايت فرمود، همين قوه عقل و فهم است که او را از ساير موجودات برتر نشانده[6] و فرصت بندگي و درک مملوکيت در پيشگاه پادشاه آفرينش و سلطان سرير هستي را به انسان داده است.

عبوديت به اين معناست که عبد تعلقات خود را وانهد و آزاد و سبک بار، همه چيز، حتي هستي خود را، ملک خداي مالک و متعال بداند و تا اوج بي کران الاهيت پرگشايد و معراج را تجربه کند. از اين رو به اصطلاح عارفان، عبوديت «موافقت امر و اراده حق تعالي و خروج از اختيار است و نهايت عبوديت، حريت است.»[7] امام صادق (عليه السلام) در حديث عنوان بصري مي فرمايند: «عبد در آنچه خداوند به او سپرده براي خودش مالکيت نمي بيند، زيرا به درستي که بندگان ملکي ندارند و دارايي را براي خدا مي دانند و آنجا که او امر کند قرار مي دهند و اداره امور خود را در دست ندارند و همه همتشان انجام دستورات و پرهيز از منهيات خداي تعالي است.[8]

اين استعدادي است که در قرآن کريم به صورت اعتراف به ربوبيت خداوند[9] و پيمان بر خودداري از بندگي و فرمانبري غير حق تعالي[10] معرفي شده است.

---------------------------------------------

[1] «لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم» ( تين/ 4 )

[2] «الناس معادن کمعادل الذهب و الفضة» (بحار، ج 61، ص 106 )

[3] علامه سيد محمد حسين طباطبايي ، الميزان في تفسير القرآن، ج1، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، الطبعة الاولي، 7141، ص27.

[4] سوره مريم آيه 39

[5] سوره اسراء آيه 70.

[6] همان، ج 13، ص 153 .

[7] سيد جعفر سجادي ، فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، چاپ پنجم، انتشارات طهوري، ص 575 .

[8] « ... لا يرَي العَبد لِنَفسِه فيما خَوَّ لَه اللهُ مِلکاً لاَن العَبيدَ لا يکونُ لَهُم مِلک يرونَ المالَ مالَ اللهِ يضعُونَه حَيث امرَهُم اللهُ بِه وَ لا يدَبِّر العَبدُ لِنَفسِهِ تَدبيراً وَ جُملَة اشتِغالِه فيما اَمرَه تَعالي بِه وَ نَهاه عَنهُ»:بحار الانوار، ج 1، ص 224 .

[9] وَ اِذ اَخذ رَبُّکَ مِن بَني آدَم مِن ظُهورِهم ذُريتهم اَلَست بِربِّکم قالوا بلي ( سوره اعراف آيه 271 )

[10] اَلَم اَعهَد اِلَيکُم يا بَني آدمَ اَن لا تَعبُدوا الشَّيطانَ اِنَّه لَکُم عَدو مُبينٌ وَ ان اعبُدوني هذا صِراطٌ مُستقيمٌ (سوره يس آيه 06 و 16 )

Share