مقدمه

کيست که او را ياري کند؟ کيست که اين انسان سرگشته و متحير را هدايت کند؟ کيست که بتواند او را از سر درگمي و پريشاني نجات دهد؟ کيست که حقيقت ملکوتي او را درک کند، پرورش دهد و بارور کند؟ کيست که بتواند او را از اين پيله خاکي برهاند و پروانه وار در حريم قدس و ملکوت پرواز دهد؟ کيست...؟
از زمان آفرينش انسان، او پيوسته در تکاپو است که بفهمد کيست؟ حقيقتش چيست؟ از کجا آمده و نهايت منزل مقصودش کجاست؟[1] اين سؤالات و سؤالات مشابه آن، باعث شده او همواره دچار ترديد و سردرگمي باشد. از اين و آن بپرسد، حيران بماند و راه چاره را نداند. بي گمان او نمي داند چه گوهري در وجودش نهفته است. گوهري که اگر زنگارهاي آلودگي و ناپاکي از آن زدوده شود و گرد و غبار هوي و هوس از آن رخت بربندد و صاف و صيقلي گردد، مي تواند به هر چه حق اوست، برسد.[2] اما کيست که بتواند او را ياري کند؟ کيست که بتواند حقيقت وجودش را بپالايد و او را به اعلي درجه کمال برساند؟ کيست...؟ خدا برتر و والاتر است، خدا از همه داناتر است، خدا مهربان ترين است. او است که از روح خود در آدم دميد، او را بالا بُرد و گرامي داشت. هم اوست که بعد از اشتباه آدم او را بخشيد، نوازش کرد و اسباب هدايتش را فراهم آورد. او مي تواند انسان را از اين سردرگمي و پريشاني نجات دهد و او را به سمت خود بياورد. اما چگونه؟ بي  ترديد اين انسان ناسپاس، اين انسان نادان و جاهل به اين راحتي به سمت کمال مطلق نمي رود. پس خدا راه فرستادن انبيا و اسوه هاي اطاعت و بندگي را انتخاب کرد، افرادي از جنس بشر که با داشتن اين گوهر پاک در وجود خود و شناخت آن، پله هاي ترقي را يکي پس از ديگري پيموده و در قرب حق آرميده اند. افرادي که بشر را از سردرگمي و تحير نجات مي دهند و چون کشتي نجات در اين درياي متلاطم، اميدبخش بيچارگان و درماندگان اند. اما ناگفته نماند که رسيدن به چنين مقامي پيوسته در گرو زحمات بسيار و موفقيت در امتحانات سخت و دشوار است. تا آنجا که ناله «رب اني مغلوب فانتصر[3]» يا گلايه «رب ان ابني من اهلى...[4]» يا در دل تاريکي از ظلمت خود و اطرافش نا اميد گشته و نداي «لا اله الا انت سبحانک انى...[5] » سر مي دهند، اما وعده الهى، حق است. کسي که به راستي در راه حق قدم بردارد و مخلصانه براي رسيدن به هدف تلاش نمايد، خدا او را وا نگذارد که «والذين جاهدو فينا لنهدينهم...[6] » در سايه توجهات حضرت حق امتحانات سخت را با موفقيت طي مي کنند و موجب خشنودي او قرار مي گيرند: «ثم ننجي رسلنا و الذين امنوا...[7] » اکنون که کلام به اينجا رسيد بر آن شديم تا درباره اين اسوه ها و الگوها بيشتر بگوييم و آنان را بيشتر بشناسيم. با اينکه سرشتشان از خاک بود با افلاکيان همراه و در نهايت به قرب خدا و معناي کلمه خليفة الله که خدا وعده داده است، رسيده اند. ما نيز از زندگي شان درس بياموزيم. گوهر کمال خود را باز شناسيم و به سمت خدا حرکت کنيم که «ففرو الي الله[8]».

----------------------------------------------------------------

[1] نورالثقلين، ج2، ص 404، 250.

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج3، ص 185.

[3] سوره قمر، آيه 10.

[4] سوره هود، آيه 45.

[5] سوره انبياء، آيه 87.

[6] سوره عنکبود، آيه 69.

[7] سوره يونس، آيه 103.

[8] سوره ذاريات، آيه 50.

Share