مقدمه

اگر وجود خويش را به زميني تشبيه کنيم،خودسازي و تهذيب نفس و گام زدن در مسير معنويّت، «زراعت وجودي» است و زدودن علف‌هاي هرزه و شاخ و برگهاي آفت گرفته از اين باغ به شمار مي‌رود.
و اگر وجود خود را همچون نهالي بالنده و رو به رشد بدانيم، آراستگي به کمالات اخلاقي و ارزشهاي معنوي، مثل شکفتن غنچه و به برگ و بار نشستن آن است و دريغ از غنچه که ناشکفته پرپر شود و شاخه‌اي که به بار ننشسته بشکند و خرمني که به بهره نرسيده، بسوزد!
بذر مرزعه‌ي وجود ما، گاهي «موعظه» و «حکمت» است. گاهي «تنبّه» و بيداري، زمينه‌ساز شکفتن «گل کمال» مي‌شود، گاهي هم قرار گرفتن درمدار جاذبه‌ي يک روح قوي و عرفاني، يک پيام جان بخش و وحياني، يک مناسبت الهام بخش و تحوّل آفرين، انسان را بالا مي‌کشد و از خاک به افلاک مي‌رساند.
کلاس آفرينش، براي جذب شاگردان مستعد خودسازي، هميشه داير است و فرصت‌هاي بي‌شمار فراهم است. در اين ميان، ماييم و درسها و برداشت‌ها و بهره‌ها از ايّام.
براي اهل دل، يافتن حال و هواي معنوي، اوج لحظه‌هاي حضور در پيشگاه محبوب است.
رهاشدگان از دام ابليس و نجات يافتگان از چنگ عادات زشت و زندان «هواي نفس»، بايد بر اين توفيق رهايي، شاکر باشند. که کشش‌هاي محبوب ازلي آنان را جذب معنويت کرده است.
با حاکم ساختن اراده بر عادات بد و غلبه بر گناهان بايد نشان داد که انسان استحقاق «خليفة اللهي» را دارد و آن گوهر نهفته در سرشت او که فرشتگان را به سجود در برابر انسان واداشت، همان جوهره‌ي ناب «هجرت الي الله» و زيستن در فضاي پاک فطرت است.
فرمان خداست که از «ولايت شيطان» گريخته، به «ولايت رحمان» در آييم و مالک خود شويم و با غلبه بر تمنيات نفس و «نه» گفتن به اشتهاي سيري ناپذير آن، خود را از قيد و بند دوزخ برهانيم و «بنده‌ي خدا» شويم، و به جاي «اسير نفس» بودن، «امير نفس» باشيم.
هر که به اين عبوديّت آزادي بخش دست يابد، از بردگي غير خدا مي‌رهد.
اين، همان «آزادگي است که در سايه‌ي «بندگي» به دست مي‌آيد و عزّتي است که در سايه‌ي خشوع و فروتني و خاکساري در آستان پرودگار فراهم مي‌گردد.
باري از زراعت وجودي خويش غافل نباشيم.
اين جهان مزرعه آخرت است هر چه خواهد دلت، اي دوست بکار

Share