مرقّع نى نامه

مرقّع نى نامه به سفارش ميرزا مهدى خان[1] استرآبادى، منشى الممالك نادر شاه و مؤلف كتابهاى درّه نادره، جهانگشاى نادرى و مبانى اللّغة و فرهنگ تركى به فارسى سنگلاخ، مرقّع بندى و جلدگذارى و زرنگار شده و به كتابخانه او تعلّق داشته است. مهر ميرزا مهدى خان با سجع «هديت من المهدىّ 1174» بر صفحه آخر در كنار ترقيمه زده شده است.

اين مهر با همين سجع و بر همين كرسى و تركيب بر برخى از توقيعات و فردها و اسناد و فرمانهاى مربوط به ميرزا مهدى خان كه مجموعه اى از آنها در كتابخانه ملّى ملك (به شماره 6018) موجود است ديده مى شود و تعلّق آن به او مسلّم است.

ميرزا مهدى خان مانند بيشتر رجال و تربيت يافتگان قديم مردى فرزانه و صاحب ذوق و هنرشناس بود. دست و دل با كتاب داشت و به حفظ آثار و ميراثهاى فرهنگى اهتمام مى نمود. از قديم ترين اسنادى كه در مورد حفظ ميراثهاى تاريخى و فرهنگى ايران ديده ام نامه اى است از ميرزا مهدى خان به حاكم بحرين در جلوگيرى از حفّاريهاى فرنگيان كه به قصد دستبرد به آثار ملّى و باستانى در بحرين به كاوش پرداخته بودند.[2]

ميرزا مهدى خان كتابخانه اى از نسخه هاى نفيس و قطعات ممتاز خطّ و نقّاشى فراهم آورده بود و به روش معمول در كتابخانه هاى سركارى، خوشنويسان و كتاب آرايان و صحّافان زبده و شهره به كتابگرى براى خزانه كتب او اشتغال داشتند و برخى از نفيس ترين نسخه هاى خطّى فارسى كه در زمره شاهكارهاى هنر كتاب آرايى است مانند نى نامه، نسخه اختصاصى جهانگشاى نادرى و مرقّع ميرزا مهدى خان كه اينك در جهان به نام مرقّع سن پيترزبورگ تبليغ و شناسانده شده است، به سفارش ميرزا مهدى خان و براى كتابخانه او ترتيب يافته بوده است.

اين جنبه مهم از ذوق و ظرافت طبع و هنردوستى ميرزا مهدى خان را، كه ارزشى والا به شخصيّت او مى بخشد، شيوه متكلّف او در نگارش و انشاء كه با معيارهاى امروزينه مثال و نمونه بارز نثر مصنوع و خالى از لطف و ذوق در زبان فارسى شناخته شده پوشيده مى دارد و با ملازمه اى كه معمولا ميان ذوقيّات گوناگون اشخاص برقرار مى گردد، تصوّر هرگونه ذوق و ظرافتى را در وجود اين نويسنده صنعت پرداز تكلّف گرا نفى مى كند. ولى در واقع سبك مصنوع و متكلّف ميرزا مهدى خان در نگارش، به ويژه در منشآت و درّه، صرف نظر از مبالغه هايى كه از روى عادت يا غفلت درباره نابهنجارى آن مى شود، نزد اهل ادب و سخن شناسان بزرگ هم عصر او و بعد از او ادامه سبك وصّاف و طرز شاخص و معيار نثرنويسى و نويسندگى اديبانه و انشاء ديوانى در زبان و ادب فارسى به شمار مى آمده[3] و دبيران و منشيانى در تعهّد وقايع نگارى و مجلس نويسى كارآمد و صاحب سخن به شمار مى آمدند كه بتوانند از عهده سخن پردازى به سبك ميرزا مهدى خان بهتر برآيند.[4]

مرحوم حبيب اللّه نوبخت كه چندى رياست كتابخانه سلطنتى را بر عهده داشته تعليقه اى را از ميرزا مهدى خان نقل كرده كه به سمت كتابدارى خود در زمان شاه سلطان حسين صفوى اشاره مى كند. از يادداشت مرآة الممالك رئيس بيوتات سلطنتى در اواخر دوره قاجار كه در دستك كتابخانه، معروف به دفتر مرآة الممالك، درباره نسخه نفيس جهانگيرنامه نوشته برمى آيد كه در زمان نادر شاه كتابخانه سلطنتى در ابواب جمعى ميرزا مهدى خان منشى الممالك بوده و بر اثر گم شدن نسخه جهانگيرنامه ميرزا مهدى خان به فرمان نادر سه روز به زندان افتاده است.[5] به اين موضوع در تذكره ها و منابع احوال او اشاره نشده است.

وجود نسخه نفيس جهانگشاى نادرى متعلّق به مجموعه استاد اديب برومند مى توانست به طور عادى حاكى از ترتيب دادن نسخه اى فاخر براى ارمغانى شاهوار باشد.[6] اما تعدّد اين گونه نسخه هاى نفيس مرتبط با ميرزا مهدى خان كه با شناخت مهر تملّك او شناسايى شد، با در نظر گرفتن ساير قرينه هاى نسخه شناسى از قبيل طرز تقريبا يكسان كتاب آرايى، نوعى وحدت سليقگى ناشى از رعايت پسند و ذوق سفارشگر كه بين نقش پردازيها و كارمايه هاى كتابگرى در همه اين نوع نسخه ها به چشم مى آيد، همچنين به كار گمارى هنرمندان خاصّ، على اشرف و محمّد هادى، اين حدس را برمى انگيخت كه همه اين آثار به درخواست و سفارش ميرزا مهدى خان تهيه يا بازسازى شده است و ميرزا مهدى خان هم بمانند بسيارى از رجال و ديوانيان قديم شخصيّتى فرزانه و صاحب ذوق و هنرشناس و كتاب دوست و كتابخانه دار بوده است و هنرمندان و كتاب آرايان بنام عصر در دستگاه و كتابخانه او به كتابگرى و پديد آوردن نسخه هاى نفيس مى پرداختند. پديد آوردن اين گونه آثار هنرى با توجّه به مقتضيات عصر به صرف وجود هنرمندان بدون پشتوانه همّت و حمايت شخصيّتى با ذوق و توانگر و گشاده دست و هنرشناس كه از عهده هزينه هاى گزاف كار برآيد امكان پذير نبوده است.

به هر تقدير اين حدس با بررسى وقفنامه كتابخانه ميرزا مهدى خان و دسترسى به يادداشتهاى خريداران و «عرض» بعضى از نسخه ها و ساير قراين و مدارك و اطّلاعات به تدريج قوت گرفت و به يقين پيوست.

ميرزا مهدى خان به گردآورى كتابهاى نفيس و خطوط منسوب و تدوين و حفظ و ترتيب قطعات پياده و پراكنده به صورت مرقّع اهتمام خاصّ داشت. به همين سبب در عصر او به طور معمول كتابهاى ارزنده و نفيس به ميرزا مهدى خان عرضه يا تقديم مى شد. به اين موضوع به مناسبت در برخى از مدارك تاريخى آن دوره اشاره شده است.

خواجه عبد الكريم كشميرى در كتاب بيان واقع ضمن شرح ماجراى ازدواج نادر شاه با خواهر ابو الفيض خان، حاكم بخارا، يا به تعبير خود او والى توران، نوشته است:

عروس به رسم پاانداز بيست جلد كتاب خوش خطّ و دوصد رأس اسب تركى و سه صد نفر شتر به معه جيقّه مرصّع كه به سر مى زدند به خدمت شاه فرستادند ... جيقّه را واپس دادند كه سلطنت ماوراءالنّهر بر شما مبارك است و حيوانات را به كارخانجات سپرد و كتابها به مهدى خان منشى الممالك و ميرزا زكى و ملّا فردوسى[7] و غيره انعام فرمود.[8]

در طومار بقعه شيخ صفى الدين اردبيلى كه در سال 1171 ه براى ثبت سياهه موجودى اموال آنجا به درخواست متولّى باشى تهيه شده درباره علت كمبود كتابهاى خطّى توضيح داده شده است:

دفعه اول كه [نادر شاه ] به تسخير شيروان مى رفت بعد از زيارت [بقعه شيخ صفى ] به سير چينى خانه و كتابخانه آمده مقاله حضرت شيخ عليه الرحمه را طلبيده بعد از ملاحظه كتب مذهّب مصوّر مقاله را با دوازده جلد كتاب مقطّع[9] برداشت كه در اسفار ملاحظه نمايد و به خوانين نيز تكليف برداشتن كتاب نمود. از آن جمله ميرزا مهدى خان منشى باشى نيز سه مجلد برداشت.[10]

كتابخانه و همه اموال بقعه شيخ صفى موقوفه بوده است، ولى نادر شاه در استملاك و خارج كردن موقوفات از تصرّف وقف مخصوصا در مورد تأمين هزينه هاى ضرورى كشورى و لشكرى بى پروا بود، چنانكه در زمان او دفترى براى ثبت موقوفات به نام «رقبه نادرى» به دلخواه ترتيب داده شده بود و طبق آن عمل مى شد[11] و به نوشته جابرى انصارى: مگر كس از جان و خانمان گذشته بود كه نام ملك وقف برد.[12]

بنا بر منابع روسى ميرزا مهدى خان هنگام بازگشت سپاه نادر از هند قطعات خطّ و نقّاشى و بعضى از كتابهاى ارزنده اى را كه سربازان به همراه داشتند از آنان خريدارى كرده بوده است.[13]

ميرزا مهدى خان كتابخانه خود را وقف عامّ نموده بود. در مجموعه منشآت و نامه هاى ميرزا مهدى خان معروف به مخزن الانشاء صورت وقفنامه كتابخانه، كه ضمن عبارات آن با توريه و ايهام و تعميه از برخى از كتابها نام برده، آمده است.

به دنبال شورشها و آشوبهايى كه پس از كشته شدن نادر شاه (1160 ه) در پيوست معلوم نيست كه بر كتابخانه ميرزا مهدى خان چه گذشته است. چنانكه خود ميرزا مهدى خان هم به دنبال زوال دولت مردم ستيز نادرى، و پريشانى و بر كنارماندگى دولتمداران نادر، سالهاى واپسين عمر را در كنج عزلت و عافيت چنان خاموش و گم گشته نام سپرى ساخت و چون زنده مردگان به فراموشى پيوست و از ياد ابناء زمانه برفت كه تاريخ وفات او در روايات گوناگون با اختلاف دو دهه از سال 1162 تا 1182 ه، ثبت شده است.[14] آنچه مسلّم است ميرزا مهدى خان دست كم تا سال 1174 ه، كه آخرين تاريخ مهرى است كه ازو ديده ام و بر همين مرقّع است، زنده بوده است.

طبق گزارشهاى مأموران دولت روسيّه كه اخيرا انتشار يافته به دستور فتحعلى شاه كتابخانه ميرزا مهدى خان از وارثان او خريدارى شد و ضميمه كتابخانه سلطنتى گرديد.[15]

وجه تخريج از تصرّف وقف و استملاك كتابخانه با احتياطات و مواظبتهايى كه در آن زمان در امور وقف مى شده تأمّل برانگيز است. مگر آنكه كتابهاى مجلّل و نفيس كتابخانه ميرزا مهدى خان، كه مورد استفاده عامّ هم نبود، جزو كتابهاى وقفى نبوده باشد. در نسخه هاى خطّى و چاپى وقفنامه كتابخانه هم نام هيچ يك از كتابهاى نفيس ميرزا مهدى خان كه تاكنون شناخته شده نيامده است.

در زمان مظفر الدين شاه بسيارى از نسخه هاى نفيس و خريدارگير كتابخانه سلطنتى را لسان الدوله معروف به على چپور از كتابخانه مى ربود و با محو كردن نشان مهر و آثار تملّك با همدستى دلّالان و واسطه هاى حرفه اى قاچاق آثار عتيقه و كتاب، از قبيل آرشاك كريانس از ايرانيان تابع عثمانى، كه بسيارى از آثار نفيس هنر ايران به دست او به تاراج رفته، در داخل و خارج به فروش مى رسانيد. اين على چپور از ملازمان دوران وليعهدى شاه بود كه بى هيچ صلاحيّت و لياقتى كتابخانه سلطنتى به او سپرده شده بود. هنگامى كه به دستور اتابك گرداگرد خانه لسان را فروگرفتند، تا كتابهاى نهان كرده و باقيمانده را بازستانند، وى به خيال اختفا تعداد زيادى از نسخه هاى نفيس و شاخص را به درون حوض آب فروريخت، حوض انباشته شد و يكى از بزرگترين ضايعه هاى فرهنگى و هنرى به دست اين كتابدار كتاب رباى خيانتكار به وقوع پيوست. من اين ماجراى تأسف بار تأثرانگيز را سالها پيش از يكى از اشخاص موثّق و مطّلع كه به اقتضاى كار خود در محل حضور داشته، و سالهاست رخت از جهان بربسته، شنيده ام و صورت بازجويى و استنطاق نامه مفصّل لسان را توسّط رئيس نظميّه با گزارش مأموران از خانه كاوى او ديده و خوانده ام.

تعدادى از نسخه هاى كتابخانه ميرزا مهدى خان هم، به لحاظ نفاست نوعى كتابهاى او، از جمله همان نسخه هاى دستبرد خورده يا به آب سپرده و بربادرفته بايد باشد. مرقّع معروف ميرزا مهدى خان كه اينك به نام مرقّع سن پيترزبورگ شهره گشته و طبق اسناد خريد در سال 1909 م مقارن با سالهاى دستبرد زدن به كتابخانه در تهران توسط وابسته نظامى دولت روسيه براى تزار نيكلاى دوم خريدارى شده[16] به احتمال زياد از همان كتابهاى سرقت شده و دست به دست گشته از مجموعه ميرزا مهدى خان در كتابخانه سلطنتى بايد باشد. اختلاف بسيار فاحشى كه آمار عرض كتابخانه توسط فاضل خان گروسى (1252- 1198 ه)[17] با آمارهاى اواخر دوره قاجار دارد ناشى از همين نوع دستبردهاى خرد و كلانى است كه در چندين و چند نوبت به كتابخانه سلطنتى زده شده است.

 

---------------------------------------------------
[1] نام او به روايت خود او در آثارش «محمّد مهدى» است كه به سنّت تخفيف در اين گونه نامهاى مركب از همان قديم و در عصر خود به «مهدى» شهرت يافته است.
[2] مصطفى خجسته: بحرين در دو قرن اخير (شيراز، 1338)، ص 119- 118.
[3] ر ك. على اكبر نواب شيرازى (بسمل): تذكره دلگشا (شيراز، 1371)، ص 199.
[4] محمود منشى جامى: تاريخ احمد شاهى (مسكو، 1974 م)، ج 1، ص 25- 21.
[5] حبيب اللّه نوبخت: «كتابخانه سلطنتى» در سالنامه كشور ايران، سال دهم (1344)، ص 141.
[6] نسخه نفيس جهانگشاى نادرى به صورت چاپ عكسى در سال 1370 توسّط انتشارات نگار منتشر شده است. با توجّه به اينكه خطّ عادى و ناپخته متن همسنگ با كتاب آرايى نفيس و ممتاز آن نيست به نظر من به احتمال زياد اين نسخه به خطّ خود ميرزا مهدى خان بايد باشد و بدين اعتبار شايستگى و ارزش اين آراستگى و كتاب آرايى نفيس را يافته است.
[7] ملا محمّد على معروف به فردوسى ثانى سراينده نادرنامه يا شاهنامه نادرى (انتشارات انجمن آثار ملى، تهران، 1339) كه در فرجام كار نادر اين شعر معروف و عبرت آموز را كه از اشعار نادرنامه است سروده:
         سرِ شب به سر قصد تاراج داشت             سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
             به يك گردش چرخ نيلوفرى             نه نادر به جا ماند و نه نادرى
[8] خواجه عبد الكريم كشميرى: بيان واقع (لاهور، 1970 م)، ص 72.
[9] مقطّع و قطعه در اين دوره به معنى نفيس است.
[10] گنجينه شيخ صفى (تبريز، 1348)، ص 85- 84 و فيلم طومار به شماره 3567 در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران.
[11] عبد الحسين سپنتا: تاريخچه اوقاف اصفهان (اصفهان، 1346)، ص 343- 342.
[12] ميرزا حسن جابرى انصارى: تاريخ اصفهان (اصفهان، 1378)، ج 1، ص 27 و 138.
[13] 572 .ARCH Foundation :Pages of Perfection ,Elemond Editori Associati ,Milan ,5991 ,P
[14] درّه نادره (تهران، 1341)، مقدمه استاد شهيدى، ص مو؛ جهانگشاى نادرى (تهران، 1341 ه)، ص هفت و هشت.
[15] Pages of Perfection, P 572.
[16] Ibid, p 472.
[17] فاضل خان گروسى: تذكره انجمن خاقان (تهران، 1376)، ص 36.

Share