امام (علیه السلام) حاكم بر تن خود هستند

امام (علیه السلام) حاكم بر تن خود هستند

سؤالى مطرح مى‏شود كه آيا مثل ساير انسان‏ها، تن امام حاكم بر «من» ايشان است؟ يعنى اين‏طور كه تن ما يك محدوديتى براى ما دارد كه به راحتى نمى‏توانيم اراده‏هايمان را عملى كنيم، تن امام هم براى امام چنين است؟ و يا من ايشان بر تن خود و بر كلّ جهان حاكم است؟

شما مى‏دانيد كسى كه اندكى رياضت بكشد تا حاكم بر بدنش شود، مى‏تواند طى‏الارض كند؛ يعنى وقتى بدن انسان در قبضه «من» انسان درآيد، هر جا بخواهد مى‏تواند بدن را ايجاد كند، نه اين‏كه بدن را از جايى به جاى ديگر حركت دهد، زيرا بردن و حركت‏دادن محتاج زمان است. شاگرد مرحوم قاضى‏طباطبايى مى‏گويد: ديدم كه جناب قاضى به تنها اتوبوس مسير سامراء به نجف نرسيدند. ما حركت كرديم و رفتيم. ولى با كمال تعجّب در نجف ديدم كه مرحوم قاضى (رحمةالله‏عليه) در حرم هستند يعنى آقا با طى‏الارض به نجف آمده بودند. طى‏الارض كه براى نوكران امام (علیه السلام) واقع مى‏شود، در مقام امام (علیه السلام) چيزى نيست.

امام چون حاكم بر بدن خويش است، مى‏تواند هر وقت‏كه خواست تن خود را حاضر كند. در روايت است كه وقتى حضرت (علیه السلام) ظهور مى‏كنند، همه مردم ايشان را مى‏شناسند؛ چراكه بين مردم بوده‏اند، نه اين‏كه فقط بين مردم اصفهان يا تهران يا جاى ديگر بوده‏اند، بلكه همه‏جا حاضرند و به هر نحوه كه خواستند با بدنى كه اراده كنند ظاهر مى‏شوند و به هيچ‏جا محدود نمى‏شوند.

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 30

آصف‏بن برخيا، قصر بلقيس را كه در يمن بود، در اورشليم ايجاد مى‏كند، چون مى‏گويد: «انَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ انْ يَرْتَدَّ الَيْكَ طَرْفُكَ»؛ يعنى من قصر را قبل از اين‏كه پلك چشمتان به هم بخورد، حاضر مى‏كنم و اين نوع آوردن كه كمتر از چشم به هم زدن است، ديگر حركت‏دادن نيست، بلكه ايجاد كردن است‏. حال در نظر داشته باشيد كه قرآن مى‏فرمايد: اين شخص يعنى جناب آصف‏بن برخيا مقدارى از علم كتاب را در اختيار داشت‏

«عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب»

و امام‏صادق (علیه السلام) مى‏فرمايند: «همه علمِ كتاب در نزد ماست». و خداوند در قرآن به پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايند: «خداوند و آن كسى كه همه علم كتاب در نزد اوست، شهادت مى‏دهند كه تو پيغمبر هستى» كه مفسرين شيعه و سنّى اذعان دارند آن‏كسى كه در زمان پيامبر اكرم (ص) شهادت به نبوّت آن حضرت داشته و همه علم كتاب در نزد اوست، على (علیه السلام) است؛ يعنى مقام امام در تصرّف عالم، خيلى گسترده‏تر از اين حرف‏هاست، چه براى بدن خود و چه براى بقيّه عالم. عمده آن است كه ما بتوانيم مقام امام (علیه السلام) را به آن شكلى كه قرآن معرفى مى‏كند بشناسيم. قرآن، مقام امام را چنين مى‏داند كه: «وَ جَعَلْناهُمْ ائِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ اوْحَيْنا الَيْهِمْ فِعْلَ‏الْخَيْرات»؛ يعنى ما آن‏ها را امام قرار داديم و فعل خير به‏

______________________________
(1)- سوره نمل، آيه 40.

(2)- در مورد چگونگى ايجاد قصر بالقيس در اورشليم به بحث «حركت جوهرى» مراجعه بفرماييد.

(3)- «اصول كافى»، ج 1، ص 253.

(4)- سوره رعد، آيه 42.

(5)- سوره انبياء، آيه 73.

 

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 31

آن‏ها وحى كرديم. پس طبق اين آيه، فعل آن‏ها، عين وحى الهى است و اين مقام عجيبى است كه عمل آن‏ها عيناً وحى الهى است، نه اين‏كه به آن‏ها دستورى داده باشند و آن‏ها طبق دستور عمل كنند. اين مسئله‏اى است جدا، ولى مقام امام چيز ديگرى است، همان است كه قرآن مى‏فرمايد:

«اوْحَيْنا الَيْهِمْ فِعْلَ‏الْخَيْرات»

يعنى «فعل خير» را به آن‏ها وحى مى‏كنيم، نه اين‏كه دستور بدهيم فعل خير انجام دهند، و مقام امام زمان (عج) از اين نوع مقام است، چون همان‏طور كه در تفسير آيه 124 سوره بقره مطرح است، ائمه شيعه كه فرزندان ابراهيم (علیه السلام) هستند، همگى داراى مقام امامتى هستند كه قرآن از آن سخن مى‏گويد.

( 1)- سوره نمل، آيه 40.

( 2)- در مورد چگونگى ايجاد قصر بالقيس در اورشليم به بحث« حركت جوهرى» مراجعه بفرماييد.

( 3)-« اصول كافى»، ج 1، ص 253.

( 4)- سوره رعد، آيه 42.

( 5)- سوره انبياء، آيه 73.

Share