امام زمان يا قلب كلّ‏

امام زمان يا قلب كلّ‏

تا اين‏جا مباحث «واسطه فيض بودن»، «نحوه غيبت امام» و «عين‏الانسان بودن امام» را بحث كرديم. بحث بعدى راجع به حقيقت انسان است كه عبارت است از قلب. مى‏خواهيم عرض كنيم كه انسان يعنى قلب، امّا نه قلب گوشتى واقع در قفسه سينه. انسان به‏جهت جنسيت و گوشت و چشم و گوش و خيال، انسان نمى‏باشد؛ چراكه حيوانات همه اين‏ها را دارند، ولى انسان نيستند. بلكه انسان يعنى قلب. قلب يعنى آن حقيقتى از شما كه تمام احوالات و اراده‏ها و ميل‏ها و عواطف را به آن نسبت مى‏دهيد، مى‏گوييد: خواستم ببينم و لذا چشم خود را به كار گرفتم، پس چشم تحت‏تأثير آن حقيقت شما كه خواست ببيند، ديدن را شروع كرد. يا مى‏گوييد: خواستم معرفت خود را نسبت به امام زياد كنم، لذا تعقّل و تفكّر كردم، پس مركز اراده‏ها و خواستنى‏ها يك چيزى است به نام قلب.

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 36

آن‏وقت خودتان ملاحظه كرده‏ايد آنچه مطلوب غريزه و كشش‏هاى جسمى است رفتنى است، يعنى هرچه براى غريزه انجام مى‏دهيم، نابودشدنى است و در جان انسان نمى‏ماند، زيرا حقيقت انسان غريزه و شهوت نيست، امّا آنچه كه با قلب انجام داده‏ايم، باقى مى‏ماند. نمازهايى كه با حضور قلب خوانده‏ايد، باقى است و آثارش همواره بركات به همراه دارد. و آنچه با نيّت قلبى انجام نداده‏ايد، نابود شده است، يعنى سرمايه‏اى براى آخرت- كه حقيقت انسان به صحنه مى‏آيد- نشده است. پس بايد متوجّه باشيد، شما غريزه و شهوت نيستيد، شما قلب‏ايد و آنچه قلبى است، سرمايه حقيقى شماست.

حقيقت انسان همان بعد قلبى اوست، از طرفى چون انسان‏كامل حقيقت انسان و اصل انسانيت هر انسانى است، پس او قلب‏كل است؛ يعنى قلب حقيقى در هستى، امام زمان (عج) است. هر كس به هر اندازه كه در قلب امام زمان (عج) جا دارد، حقيقت دارد و خودش است و با خيالات و غرايزش كه حقيقت او نيست، به سر نمى‏برد، يعنى واقعيت هر كس به اندازه‏اى است كه با قلب عالم هستى ارتباط دارد، چون هر كس به اندازه‏اى كه در قلبش حاضر است، واقعيت دارد و هر كس هم به اندازه‏اى قلب دارد كه از قلب كل بهره گرفته است؛ پس هر كس با قلب امام زمان ارتباط ندارد، با خود واقعى‏اش در ارتباط نيست و با خود وَهمى و خيالى به سر مى‏برد.

در روايت آمده است كه اعمال ما روزهاى دوشنبه و پنج‏شنبه خدمت امام زمان (عج) ارائه مى‏گردد، يعنى اعمال ما به انسانيت كل، كه ملاك‏

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 37

ارزيابى هر انسانى است، ارائه مى‏گردد. هر اندازه كه عقايد و اعمال و اخلاق ما انسانى باشد، پذيرفته مى‏شود و هر اندازه كه حيوانى باشد، پذيرفته نمى‏شود، چون قلبى نبوده تا به قلب كلّ هستى وصل باشد و باقى بماند. مثل اين‏كه اعمال غريزى براى ما پايدار نيست، غذاخوردن‏هايمان مثل احوالات معنوى در قلب ما براى ما نمى‏ماند. اين‏ها سرّ اهل‏البيت است، بايد بفهميم. اگر انسانيت بخواهيم بايد اولًا؛ به امام زمان (عج) نزديك شويم و ثانياً؛ كارهايمان را مطابق امام زمان (عج) انجام دهيم، پس تو هر چه در قلب امام زمان (عج) هستى، هستى؛ و هر چه در قلب امام زمان (عج) نيستى، نيستى. اى كاش آدم‏ها مى‏آمدند و بحث‏هاى امام‏شناسى را محكم كار مى‏كردند تا ببينند چه بركاتى نصيبشان مى‏شود، چرا ما كتاب جامعه‏شناسى و روانشناسى و داستان بخوانيم، ولى امام‏شناسى كار نكنيم.

خداوند فقط به قلب شما مى‏نگرد

روايتى از شيعه وسنّى نقل شده:

«انَّ اللهَ لا يَنْظُرُ الي صُوَرِكُم وَ لا الي اعْمالِكُمْ وَ لكِنْ يَنْظُرُ الي قُلُوبِكُمْ»

؛ يعنى خداوند به ظاهر شما و به اعمال شما نمى‏نگرد، بلكه به قلب شما مى‏نگرد. از طرفى قلبِ كل، امام زمان (عج) است؛ پس هرقدر به امام شبيه‏تر هستيد، خدا به شما نظر مى‏كند، چون خدا فقط به امام نظر مى‏كند و هر كس به اندازه‏اى كه از «قلب» بهره دارد، مورد نظر حضرت حق قرار مى‏گيرد.

مولوى در دفتر پنجم در مورد همين نكته از زبان حضرت حق مى‏گويد:

______________________________
(1)- «بحارالانوار»، ج 84، ص 88.

 

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 38

 

من ز صاحبدل كنم در تو نظر

 

نه به نقش سجده و ايثار زر

 

 

يعنى من به تو و سجده و ايثار تو نظر نمى‏كنم، بلكه از طريق صاحب قلبِ كل يعنى صاحبدل به تو نظر مى‏كنم، اگر تو درآن قلبِ كل بودى، آنگاه سجده‏ات مورد نظر قرار مى‏گيرد و إن‏شاءالله مورد قبول واقع مى‏شود. در ادامه مى‏گويد:

تو دل خود را چو دل پنداشتى‏

 

گفتگوى اهل دل بگذاشتى‏

 

 

اگر تو نظرت به قلب كل و صاحب‏دلِ مطلق نبود و خودت را دل گرفتى، از مسير نظر حق به خودت، كه همان دل صاحب‏دل است، محروم مى‏شوى، مثل ترى اين لباس است كه به ترى مطلق وصل نباشد چيزى از ترى آن نخواهد ماند.

صاحبِ دل، آينه شش رو بود

حق در او از شش جهت نازل بود

صاحبِ دل يعنى امام زمان (عج) كسى است كه همه ابعاد وجودش رو به سوى خدا است و بنده محض اوست و نظر مطلق خداوند به او است.

هر كه اندر شش جهت دارد مقرّ

كى كند در غير حق يك‏دم نظر

هر كس كه تمام ابعادش را خدا فرا بگيرد، تنها به خدا نظر دارد، پس عصمت دارد، يعنى معصوم است.

گر كند ردّ، از براى او كند

ور قبول آرد، همو باشد سند

اگر صاحبدل كه تمام ابعادش را خدا گرفته، يعنى امام زمان (عج) اعمال ما را قبول كند، خدا قبول كرده است و اگر ردّ كند، خدا ردّ كرده است، او سند ردّ و قبول خداوند است.

چون كه او حق را بود در كلّ حال‏

برگزيده باشد او را ذوالجلال‏

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 39

خداوند امام زمان (عج) را به جهت آن‏كه در تمام حالات در پيش خود دارد، برگزيده است و بقيه را با معيار امام زمان (عج) سنجش مى‏كند.

هيچ بى او حق به كس ندهد نوال‏

شمّه‏اى گفتم ز اصحاب وصال‏

بدون مسير وجود مبارك امام زمان (عج) پروردگار به هيچ كس هيچ بهره‏اى نمى‏دهد و آن‏هايى كه به مقام وصال رسيده‏اند، با همين قاعده رسيده‏اند.

اين همان مفهوم واسطه فيض است، يعنى هر چه بخواهى از خدا بگيرى بايد از امام زمان (عج) بگيرى و چون مفهوم اين حقيقت را كه امام واسطه فيض است همه مردم نمى‏فهمند و ممكن است كج‏فهمى و سوء تعبير شود، تنها شمّه‏اى گفته است. اين‏ها از اسرار است. بدون مقدّمه نمى‏توان گفت.

موهبت را بر كف دستش نهد

وز كف‏اش آن‏را به مرحومان دهد

خداوند به هر كس كه بخواهد رحمت كند، به واسطه امام زمان (عج) او را مورد رحمت قرار مى‏دهد.

با كف‏اش درياى كل را اتّصال‏

هست بى‏چون و چگونه در كمال‏

همه مخزن غيب در دست مبارك امام (عج) است، خزينه‏دار عالم غيب‏است، چراكه بى‏چون و چرا، عين كمال انسانى است.

صد جوال زر بيارى اى غنى‏

حق بگويد دل بيار اى منحنى‏

هر چه مى‏خواهى صدقه و اطعام كن، حضرت حق مى‏بيند كه آيا از دل برخوردارى، دلى كه به صاحب دل مطلق وصل است.

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 40

اگر دل امام زمان (عج) را به دست نياورى و جانت به قلب هستى نظر نداشته باشد، اگر چه صدها مسجد بسازى و چراغانى كنى، سودى نمى‏بخشد. البته همه زحمات عزيزان إن‏شاءالله براى وصل‏شدن به دل وجود مقدّس حضرت است. اگر چه بعضى از مداحان اهل‏البيت مورد تأييد نيستند، امّا همين‏كه صداى خوب خود را به روش صحيحى در اين مسير به كار مى‏گيرند يك توفيق است. حضرت حق مى‏فرمايند:

گرزتوراضى است دل، من‏راضى‏ام‏

ور به تو مُعرِض بود، اعراضى‏ام‏

يعنى اگر آن دل مطلق از تو راضى است، من هم راضى‏ام و اگر او از تو روى‏گردان است، من هم روى‏گردانم. پس اوّلًا؛ يك دل حقيقى در عالم هست كه همه دل‏ها بايد توجّهشان به او باشد. ثانياً؛ ملاك ارزيابى هر كس نزد خدا، هماهنگى با او و جلب رضايت او را نمودن است.

ننگرم در تو در آن دل بنگرم‏

تحفه آن را آر، اى جان در برم‏

به اندازه‏اى كه به امام‏زمان (عج) نزديك هستى، آدم هستى و دل دارى، خدا فقط به دلِ كلّ نگاه مى‏كند، هر دلى كه عشق به پيامبر اكرم (ص) و امام (علیه السلام) دارد، به حق نزديك است. يعنى تو وقتى عملًا چيزى در محضر حضرت حق برده‏اى تا بهره‏اى از رضايت حق نصيب خود كنى، تو را به دل امام‏زمان (عج) حوالت مى‏دهند كه:

با تو او چون است؟ هستم‏من‏چنان‏

زير پاى مادران باشد جنان‏

هر طور كه امام زمان (عج) با تو هست، من هم كه خداى تو هستم، همان‏طورم با تو؛ پس زير اين آسمان يك قلب كلّى هست كه ملاك رضايت و غضب خدا است و هر كس بايد خود را با او هماهنگ كند،

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 41

همچنان‏كه در روايت داريم كه بهشت زير پاى مادران است؛ پس اگر مى‏خواهى به بهشت بروى، بايد مادرت از تو راضى باشد. اگر مى‏خواهى ببينى كجاى بهشت هستى، ببين كجاى قلب مادرت هستى، حالا همين را در مورد رضايت و عدم رضايت امام زمان (عج) قياس كن.

مادر و بابا و اصل خلق، اوست‏

اى خنك آن‏كس كه دل داند ز پوست‏

مادر حقيقى و پدر حقيقى كه منشأ انسانيت ماست، اوست. خوشا به حال كسى كه پدر و مادر حقيقى‏اش را از پدر و مادر پوست و بدنش مى‏تواند تفكيك كند. آن حضرت اصلِ اصل و قلبِ قلب هر انسانى است.

توبگويى نك دل آوردم به تو

گويدت اين دل نيرزد يك تِسو

اگر تو در محضر حضرت حق، دل جداى از قلب امام زمان (عج) بياورى، يعنى دلى كه به انسان كامل وصل نباشد، آورده باشى، اصلًا خداوند برايش هيچ ارزشى قائل نمى‏باشد.

آن دلى آور كه قلب عالم است‏

جانِ جانِ جانِ جان آدم است‏

مى‏فرمايد: بايد دل خود را غرق دل آن حضرت كرده باشى و در واقع با رضايت قلب حضرت آمده باشى. قلبى كه قلب عالم و اصل اصلِ اصل همه است.

از براى آن دلِ پر نور و بَر

هست آن سلطان دل‏ها مُنتظَر

به جهت آن دل پربركت و نور است كه امام زمان (عج) را «مُنتظَر» نام نهاده‏اند؟ يعنى دلى كه خداوند هم منتظِر اوست و هر كس هر دلى را نزد خداوند بياورد، خداوند انتظار دارد بهره‏اى از آن دلِ سلطان دل‏ها، يعنى‏

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 42

دل امام منتظَر را با خود آورده باشد، از براى آن‏كه دل قطب عالم، فقط دل است و همه منتظِر آن دل هستند.

تو بگردى سال‏ها در سبزه‏زار

آن‏چنان دل را نيابى ز اعتبار

به اين راحتى كسى به آن نمى‏رسد، رياضت‏ها و ارادت‏ها بايد پيشه كرد.

پس دل پوسيده پژمرده‏جان‏

بر سر تخته نهى آن سوكشان‏

بيا و اين دل بدون ارتباط با امام زمان (عج) را كه پوسيده و پژمرده است به طرف دل آن حضرت بكشان تا اعتبار گيرد و زنده شود.

گويدت اين گور خانه است‏اى جَرى‏

كه دل مرده به آن‏جا آورى‏

تا دل تو مرده است در واقع در قبر زندگى مى‏كنى. اگر خواستى اين دنيا برايت قبر نباشد، بايد دست را از اين حالت مردگى با پيوست به سلطان دل‏ها زنده گردانى.

رو بياور آن دلى آن شاه‏جوست‏

كه امان سبزه‏وارِ كون از اوست‏

برو دلى را به دست بياور كه به دنبال امام زمان (عج) باشد، آن دلى كه عالم كون و وجود به جهت وجود مقدّس او در امان و بقاء و طراوت هستند، چراكه در روايت داريم:

«لَوْ بَقِيَتِ الْارْضُ بِغَيْرِ امامٍ لَساخَتَ»

؛ اگر حجّت خدا نباشد، زمين فرو مى‏ريزد، چون هستى بدون قلب نمى‏شود، در واقع وجود آن حضرت عامل امان و حيات عالم است، پس تو هم بايد به آن حضرت وصل شوى تا از وسوسه‏ها و انحرافات امان يابى.

______________________________
(1)- «اصول كافى»، ج 1، ص 253.

 

مبانى معرفتى مهدويت، ص: 43

( 1)-« بحارالانوار»، ج 84، ص 88.

( 1)-« اصول كافى»، ج 1، ص 253.

Share