كمال زن با حفظ زن بودن

خداوند در قرآن در مورد خانواده و تعريفِ صحيح آن و اين كه جايگاه زن و مرد در خانواده جايگاه خاصى است، مى فرمايد: «وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمً»[1] و آنچه را خداوند به سبب آن بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داده آرزو مكنيد. براى مردان است آنچه كسب كرده اند، و براى زنان است آنچه كسب كرده اند، و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزى داناست.

مى فرمايد اى آدم ها، چه زن و چه مرد، هيچ كدام آرزوى چيزى را كه خدا به ديگرى داده نداشته باشيد، هركدام از زن و مرد بهره اى از آنچه كسب كرده اند مى توانند ببرند، به جاى آن كه امتيازهاى همديگر را بخواهيد، «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»؛ از فضل خدا چيزى را بخواهيد كه شما را در بهره بردن در آن چه به شما داده است موفق گرداند. همين طور كه مثلا به جنابعالى يك هوش بيشترى از بقيه داده، و به آن ديگرى قدرت بدنى بيشتر داده است، مى فرمايد آرزوى قدرت بدنى او را نكن بلكه از خداوند بخواه كه بتوانى از هوش خود بهره بردارى درستى بكنى. مى فرمايد: «لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ»؛ هر مردى يك نصيبى و يك نتيجه اى دارد از آن چه كه كسب مى كند «وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْن»؛ هر زنى هم از آنچه كه كسب كرده يك نصيبى دارد. مرد در مردبودنش اگر فعاليت كند در همان راستا نتايجى به دست مى آورد و از زندگى بهره اش همانى است كه با مردبودنش و بر اساس تلاش به دست مى آورد. زن هم در زن بودنش اگر تحرك و تلاش بكند در همان راستا از زن بودنش بهره ى لازم را مى برد. لذا مى فرمايد: «وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ آن چيزى را كه خداوند به ديگرى بخشيده براى خود آرزو نكنيد. خداوند كمالاتى به مرد داده است كه مرد از طريق همين كمالات مى تواند از زندگى اش نتيجه بگيرد. يك كمالاتى را هم به زن داده است كه او هم از همان طريق مى تواند كمالات مخصوص به خودش را به دست آورد. اگر مردان كمالاتى را آرزو كنند كه زنان با زن بودنشان به دست مى آورند به مشكل مى افتند. اگر زنان هم كمالاتى را بخواهند كه مردها با مردبودنشان مى توانند به دست آورند، به مشكل مى افتند، چون آنچه براى مردان كمال است معلوم نيست براى زنان كمال باشد. اگر كسى بتواند كمى در فضاى معنوى اين آيه زندگى كند، به راحتى مى فهمد خطر بعضى از شعارهايى كه در مورد زنان مى دهند چه اندازه با ساختار روحى و جسمى زنان در تضاد است. آيه مى فرمايد هر كدام از زن و مرد سعى كنند خودشان باشند و در همان بسترى كه هستند حركت به سوى كمال را شروع كنند. «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ» به همين معنى است، كه اى زنها شما مرد بودن را نخواهيد و اى مردها شما زن بودن را نخواهيد. شما «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»؛ از خدا كمالات متناسب با خودتان را بخواهيد، ابتداى آيه فرمود: آرزو نكنيد آنچه را كه خداوند به هر كدام از شما به عنوان زن و مرد داده، شما از خدا كمالات خودت را آرزو كن. ميل كامل شدن در بسترى را كه خداوند برايت قرار داده است داشته باش، ولى ميل مردشدن يا زن شدن را نداشته باش، به طورى كه زن كمالاتى كه مربوط به مردان است دنبال كند و برعكس. در آخر آيه علت اين كه بايد اين نوع توفيق را از خدا بخواهد روشن مى كند و مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمًا»؛ خداوند به هر چيزى دانا است، و لذا كمال هر چيزى را مى داند. او داناست به اين كه زن اگر چه چيزى به دست بياورد براى او كمال است و احساس مى كند به مقصد رسيده است و چه چيزى را اگر به دست بياورد براى او كمال نيست و احساس مى كند به مقصد نرسيده است. پس كمال خود را از خدا بخواه، چون كمال هركس در رسيدن به مقصدى است كه خدا در جلوى پاى او قرار داده است. خداوند حقيقت هر فردى و اين كه نياز و كمالش به چيست را مى شناسد، پس همان را از خدا بخواه.

نگاه قرآن را مقايسه كنيد با آن بينشى كه در نهضت هاى به اصطلاح احقاق حقوق زنان مى خواهد به اسم تساوى زن و مرد عملًا زنان را با ارزش ها و اعمال مردان ارزيابى كند، در حالى كه نه نيازهاى واقعى زنان را مى شناسند و نه نيازهاى واقعى مردان را. خداوند است كه مى داند كمال واقعى زن و مرد كدام است و بر همان اساس بستر رسيدن به آن كمال را تعيين مى كند. آيا به قول غربى ها خِرد بشرى براى به كمال رساندن بشر كافى است؟ و يا آن طور كه ما معتقديم خرد بشرى آن است كه بفهمد دين خدا راه رسيدن به سعادت است و عقل و خرد بشر براى تدبّر در دين است. در سمينار زنان جهان در فرانسه دغدغه آن سمينار اين بوده كه چرا مردها مى توانند چند زن بگيرند ولى زنان نمى توانند چندتا شوهر بكنند؟ ما فعلًا بحث در خوبى و بدى موضوع نداريم، بحث ما اين است كه اگر زن بتواند چند شوهر بكند آيا آن وقت به كمال مربوطه اش دست مى يابد؟ آيا خداوند چون ابعاد روحى زن را مى شناخته و مى خواسته است كه به كمال مربوطه اش دست يابد مى فرمايد چند شوهر نكند يا اين كه خدا مى خواسته زن را محدود نمايد؟ اين اشكال علاوه بر موضوع گم شدن ارتباط نسل هاست كه ديگر در چند شوهرى زنان، هيچ كس نمى داند پدرش چه كسى است. دين با علم الهى به ابعاد كمالى زن، موضوع را بررسى مى كند، ولى نهضت زنان جهان با خرد و عقل بشرى مرد و زن را بررسى مى كند، آن هم از ديد ميل هاى سطحى و احساسى.

مگر كار مردان درست است كه هرطور و هرچند همسر كه خواستند اختيار كنند، يا اسلام براى موضوع چند همسرى شرايط خاص گذاشته است؟ به قول علامه طباطبايى  «رحمة اللّه عليه» وقتى در جامعهْ زنانِ بسيارى بى شوهر باشند در آن شرايط است كه اسلام اجازه مى دهد مرد با آن زنان ازدواج كند تا علاوه بر سرپرستى آن ها، از خطر به فساد افتادن آن ها در جامعه جلوگيرى نمايد. وقتى زنانِ بى شوهر در تحت سرپرستى مرد خاص قرار نگيرند خطر به انحراف كشيدن مردان زيادى نيز هست و لذا همان خانمى كه مانع همسر دوم شوهرش مى شود زمينه ى آلوده كردن شوهر خود و شوهر بقيه زنان را از جهتى فراهم كرده است. آيا جواز ازدواج با بيش از يك همسر در شرايط خاص، به نفع مردهاست و يا به نفع زن ها؟

وقتى معلوم نباشد اين كودك فرزند كدام مرد است، علاوه بر عقده روانى كه براى آن كودك پيش مى آيد، اين فرزند را چه كسى نگهدارى كند؟ بايد طلبكار كدام مرد شد كه خرج زندگى او را بدهد؟

نكات فوق از آن جهت مطرح شد تا معلوم شود گاهى خرد و عقل بشرى بدون هدايت شريعت الهى چه راه هاى خطرناكى را مطرح مى كند، وگرنه بحث چند همسرى بايد در جاى خود بحث شود. مگر دين اجازه مى دهد كه همين طور هر كس خواست هر تعداد زن كه بخواهد بگيرد. اين ها سوءاستفاده كردن از آيات الهى و احكام پروردگار است. رسول خدا مى فرمايند:

«تزوّجوا و لا تطلّقوا فإنّ اللَّه لا يحبّ الذّوّاقين و لا الذّوّاقات».[2]

زن بگيريد و طلاق مدهيد زيرا خداوند مردانى را كه مكرر زن گيرند و زنانى را كه مكرر شوهر كنند دوست ندارد.

 

-------------------------------------------
[1]  سوره نساء، آيه 32 ..
[2]  نهج الفصاحه، حديث شماره 1146 ..

Share