وظايف الهى؛ راه ورود به قرب

وظيفه هايى كه خداوند براى زن و مرد تعيين فرموده هديه اوست به آن ها تا آن ها را از آن طريق به مقصد برساند. هديه اى كه خداوند مى دهد دو وجه دارد. يك وجه مشترك بين زن و مرد، و يك وجه اختصاصى براى هركدام، و همه ى آن ها دريچه هاى ارتباط با خدا مى باشند و از اين لحاظ بسيار دوست داشتنى اند. آيا مى توان گفت چون بعضى از وظايف مردانه است و بعضى زنانه، تبعيض واقع شده است؟ مثلًا مردان بگويند اين چه دينى است كه بايد ما مثل حمّال از صبح تا شب كار كنيم و لباس و مسكن و غذاى زن و فرزندانمان را فراهم كنيم، دين در جواب او مى گويد مثل حمّال چرا، مثل يك ولى اللّه وظيفه ات را نسبت به زن و فرزندانت انجام بده تا راه ورود به خدا را پيدا كنى. يا زن بگويد كه اين چه دينى است من بايد صبح تا شب مثل كلفت ها مشغول بچه دارى و پخت و پز باشم و آقا راحت بروند در اجتماع بگردند. دين در جواب او مى گويد؛ بگو من مثل يك ولى اللّه از دريچه ى انجام وظيفه نسبت به فرزندان و همسرم راه ورود به مقام انس با حق را در جان خود فراهم مى كنم.

مشكل از اين جا پيش آمد كه انسان جديد جايگاه وظايفى را كه دين براى زن و مرد تعيين فرمود نتوانست تحليل كند. انسانى كه نتواند خودش را درست تعريف و ارزيابى كند، زن و مردى خود را نگاه مى كند نه وظيفه را، در مقابل دستورات دين به مشكل مى افتد. در حالى كه اگر من به جايگاه وظايف خودم درست نگاه كنم همه آن ها را دوست خواهم داشت. زيرا آن ها سبب پذيرفته شدن من در قرب الهى مى شوند. خداوند از طريق دين اسلام به من مى گويد آقا وظيفه ات را نسبت به جامعه و خانواده و خودت درست انجام بده تا ما تو را قبول كنيم. اين لطف بزرگى است. لذا اگر به وظيفه ام نگاه كردم ديگر بحث مقايسه وظيفه ى خود با وظيفه زن ها مطرح نيست، كه كدام مهم تر هستند. اينها دو نوع وظيفه است براى صعود. اگر وظايف را با همديگر مقايسه كرديد مصيبت شروع مى شود. و قرآن مى فرمايد: «وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛[1] هر كدام همانى را كه هستيد رشد دهيد، آرزوى كمالاتى را كه خداوند به ديگرى داده است ننماييد. چون به هرحال هركس چيزهايى دارد و چيزهايى ندارد، راه كمال او از طريق استفاده از همان چيزهايى است كه دارد. من اين جا نشسته ام و شما آنجا، يعنى من در جايى كه شما نشسته ايد نيستم و شما در جايى كه من نشسته ام نيستيد. آيا درست است كه بگويم خدايا چرا من اينجا بنشينم و آن جا نباشم؟ اگر من به آنچه شما داريد نگاه كنم، مى بينم كه ندارم، پس احساس كمبود مى كنم. در حالى كه اگر به جايى كه نشسته ام به عنوان شرايط انجام وظيفه نگاه كنم اين احساسِ كمبود را ندارم. معنى اين كه عرض كردم مصيبت از آنجائى شروع شد كه زنان و مردان به جاى نظر به وظايف، پاى مقايسه را جلو آوردند، از اين قرار است. زنان به مردان نگاه مى كنند و در نتيجه امكاناتى را كه خداوند در اختيار مردان قرار داده است تمنا مى نمايند و مى گويند چرا خدا اين ها را به ما نداد. مردان هم به زنان نگاه مى كنند و مى بينند امكاناتى را كه در اختيارِ زنان است ندارند. پديده عجيبى پيش مى آيد كه هركس آن چيزهايى را كه ديگرى دارد مى خواهد. در حالى كه خداوند به ما مى گويد درست است آن امكانات را به تو نداديم ولى تو را كه از حريم خود بيرون نكرديم، آنچه را بايد به تو مى داديم داديم، تو چرا به ديگران نگاه مى كنى، به آنچه كه دريچه ى صعود خودت مى باشد نگاه كن.

آن چه باعث مى شود دوگانگى ها و غفلت ها رخ بنمايد اين است كه به امكانات همديگر نگاه مى كنيم نه به آنچه خود داريم. و لذا احساس نقص برايمان پيش مى آيد و اعتراض به خدا شروع مى شود! در حالى كه اگر زن و مرد هر كدام توجه كنند خداوند به هر كدام از آن ها امكانات خاصى داده است تا سكوى صعودشان باشد، بنده با اين امكانات مى توانم بندگى كنم، پس چه كار دارم دنبال امكانات شما باشم. شما هم چه كار دارى به من نگاه كنى، به وظيفه ات نگاه كن و امكاناتى كه براى انجام وظيفه در اختيار دارى، وظيفه اى كه دريچه ورود به مهمانى حق است.

 

---------------------------
[1] - سوره نساء آيه 32 ..

Share