راه حلّ خيالى

در دنياى مدرنِ پشت كرده به دين، جدايى بين اعضاء خانواده، آرام آرام خود را به نمايش گذارد، ولى اعضاء خانواده نمى توانستند در اين جدايى باقى بمانند و آن را تحمل كنند، لذا راه هاى فرهنگى براى جبران اين جدايى پيش كشيدند، مثل روز مادر و روز زن و .... در حالى كه با رفتن خداى احد كه او اساس يگانگى است، اين پيوستگى نيز رفت، و فقط با برگشتن او آن پيوستگى برمى گردد. بايد به خانواده اى برگشت كه حكم خدا، محور آن باشد واراده آزاد از بندگى، به اراده مقيد به بندگى تبديل گردد و مسلم اگر آفت «اراده آزاد از بندگى» روشن شود، گزينه «اراده مقيد به بندگى» انتخاب خواهد شد ودر آن حال، همه در خدمت همديگر قرار مى گيرند، و همسران جوان نمى پرسند چرا نبايد بدون اجازه شوهر از خانه خارج شد.

خانواده آرمانى اسلامى با «عقلانيت»، «معنويت» و «عدالت» خود را به حكم خدا مجهز و حيات خود را ادامه مى دهد و در عين حاكميت عواطف، هرگز در آن محيط؛ سه موضوع فوق مورد غفلت قرار نمى گيرد، زيرا هرگز نبايد عاطفه، تنها حاكمِ روابط اعضاء خانواده قرار گيرد.

خانواده اى كه در فضاى دينى خود به «حق النّاس» توجه داشت، انسان عادلى مى پروراند كه جامعه سخت به او نياز دارد و مسلّم بزرگترين حامى حق النّاس، حق اللّه است، چرا كه راه تقرب به خدا از راه رعايت حقوق مردم ممكن است، زيرا «الْخَلْقُ عَيالُ اللّه» مردم عيال خداوندند.

در راستاى بازگشت به خانواده توحيدى لازم است موارد زير بازنگرى شود:

1- غفلت از كرامت زن و گسست خانواده

گوهر يكتاى زن و مرد: زن در آفرينش از همان گوهرى آفريده شد كه مرد آفريده شده و هر دو در جوهر و ماهيت، يكسان و يگانه اند و در همين راستا قرآن مى فرمايد: «يَا ايُّهَاالنَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة، وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا ...»[1] اى مردم در برابر امر خدا تقوا پيشه كنيد، خدايى كه شما را از يك نفسِ واحد آفريد و از همان نفس، همسر او را پديد آورد. يا مى فرمايد: «وَ مِنْ آياتِهِ انْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ ازْواجاً لِتَسْكُنُوا الَيْهَا ...»[2] از نشانه هاى حضور حضرت حق اين كه از جان خود شما، همسران شما را آفريد تا در كنار آن ها آرامش يابيد، همان طور كه مى فرمايد: خداوند، رسولى از جان خودتان برايتان مبعوث كرد «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ اذْبَعَثَ فِيْهِمْ رَسُولًا مِنْ انْفُسِهِمْ ....»[3] همان طور كه رسول خدا(صلى اللّه عليه وآله) جان مؤمنين است و در يگانگى با روح مؤمنين قرار دارد، همسران شما نيز در اين حدّ با جان شما يگانه اند.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند: «... خداوند تبارك و تعالى آنگاه كه آدم را از خاك آفريد و به ملائكه فرمان داد تا او را سجده كنند، خوابى عميق بر او چيره ساخت، سپس مخلوقى جديد بيافريد ... كه وقتى به حركت آمد، آدم از حركت او به خود آمد، چون بدان نگريست، ديد زيباست و همانند خود اوست، جز اين كه زن است ... آدم در اين هنگام گفت: خداوندا اين مخلوق زيبا كيست كه من نسبت به او چنين احساسِ انس مى كنم؟ خداوند گفت: اين بنده من حَوّا است.»[4]

در همين روايت امام سخنان كسانى را كه مى گويند: خداوند حَوّا را از دنده پائين آدم آفريد، رد مى كنند، بلكه روشن مى نمايند كه آدم ديد «همانند خود اوست».

در آيه 35 سوره احزاب كمالات معنوى را براى زن و مرد مساوى نقل مى كند و مى فرمايد:

«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا».

چنانچه ملاحظه مى فرماييد در آيه فوق تمام مراتب كمال را براى زن و مرد مساوى نقل فرموده و سپس مغفرت الهى و اجر عظيم را نتيجه كار هر دوى آن ها قرار داده است. يا مى فرمايد: «وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا».[5] هركس كارى شايسته انجام دهد، چه زن و چه مرد، اگر مؤمن باشد، به بهشت مى رود و به قدر شكاف هسته خرما به كسى ستم نمى شود. از آيه فوق به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه نه مردبودن عامل كمال و نه زن بودن مانع كمال خواهد بود.

همچنان كه مى فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»[6] هر زن و مردى كه كارى نيكو انجام دهند، اگر ايمان آورده باشند، حتماً به حيات طيبه خواهند رسيد و حتماً جزايشان بر اساس بهترين كارى است كه انجام داده اند.

پس طبق آيات فوق رسيدن به كمال حقيقى مشروط به جنس خاص اعم از زن يا مرد نيست و آن فهم و انديشه و عقلى كه موجب كمال انسانى است مخصوص به زن يا مرد نيست، زيرا وقتى آيه مى فرمايد هر زن و مردى مى تواند به اوج كمال انسانى برسد، معلوم است كه خِرد و فهم رسيدن به آن كمال در هر دوى آنان هست.

2- عقل زن

الف: وقتى امام على(عليه السلام) مى فرمايند:
«اعجابُ المَرءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلي ضَعْفِ عَقْلِه»[7]
خودبينى شخص، نشانه ضعف عقل اوست. و يا وقتى مى فرمايند:
«لا عَقلَ مَعَ شَهوة»[8]
وقتى شهوت در ميان است، عقل در صحنه نيست. پس مى فهميم آنجا كه در روايت مسئله نقص عقل زنان را مطرح مى كند، وقتى است كه زنان به خود و مسائل شهوانى بيشتر نظر دارند و چون گاهى در جوامع خاص و يا زمان هاى خاص، فضاى جامعه را زنان با جنبه هاى شهوانى خود متأثر مى كنند و كمتر به مسائل فكرى و عقلى مى پردازند، روايات به چنين شرايطى نظر دارد، نه اين كه سرشت زنان، از عقلِ لازم جهت كمال انسانى، كمتر از مردان برخوردار باشد، و تعبير به نقص عقل براى زنان به منظور بى فرهنگى هاى متداول زمانه است كه در اكثر زنانِ در جوامع عادى ديده مى شود.

ب: زنان در بُعد عاطفى از مردان نيرومندترند، كه اين توانايى جهت تربيت فرزندان و سالم سازى محيط، امرى ضرورى است و مسلّم اين نوع حالات عاطفى با عقل گرايى خشك حسابگرانه همطراز نمى باشد و زنان با موضوعات زندگى صرفاً با روش عقلِ حسابگرانه برخورد نمى كنند و از اين رو درك برخى مسائل عقلى براى مردان آسان تر است واين به تفاوت هاى طبيعى آنان بر مى گردد و نه يك ضد ارزش براى زنان به حساب آيد.

3- مشورت با زنان

وقتى قرآن مى فرمايد: «... فَانْ ارَادَا فِصالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا ....»[9] اگر پدر و مادر بخواهند با رضايت و مشورتِ يكديگر، فرزندشان را از شير بازگيرند، گناهى مرتكب نشده اند. نشان مى دهد كه مشورت كردن زن و مرد با همديگر مورد تأييد قرآن است و مى فرمايد: پس از اين كه مرد، زن خود را طرف مشورت قرار داد و هر دو به چنين نتيجه اى رسيدند كه فرزند خود را از شير باز گيرند، در اين حالت گناهى مرتكب نشده اند. پس اگر در فرمايش امام على(عليه السلام) داريم كه:
«ايّاكَ وَ مُشاوِرَةُ النِّساءَ الّا مَن جُرِّبَت بِكمال عَقلٍ»[10]
بر حذر باش از مشاوره با زنان، مگر آن هايى كه كمال عقل آنان آزمايش شده باشد. روشن مى شود اولًا: توصيه ى مطلق به ترك مشورت با زنان نيست. ثانياً: نساء در اين روايت مثل بسيارى از روايات به معنى زنانى است كه بيشتر جنبه ى شهوانى زندگى را محور قرار داده اند و حضرت ما را از مشورت با چنين زنانى بر حذر مى دارند.

امروز جامعه غربى در اثر ميدان دارى ميلِ اين گونه زنان، در حال سقوط كامل است. آيا در اين سقوط زن و مرد فرق مى كند يا همه سقوط خواهند كرد؟ پس توصيه امام براى نجات جامعه است.

 

---------------------------------
[1] - سوره نساء، آيه 1.
[2] - سوره روم، آيه 21.
[3] - سوره آل عمران، آيه 164.
[4] - بحارالأنوار، ج 11، ص 221 ..
[5] - سوره نساء، آيه 124 ..
[6] - سوره نحل، آيه 97.
[7] - الحياة، ج 1، ص 180.
[8] - همان ..
[9] - سوره بقره، آيه 233 ..
[10] - الحياة، ج 1، ص 193 ..

Share