سراى بودن

سراى بودن [1]

بشر همواره سه نوع «بودن» داشته كه عبارت است از «معناى بودن»، «حقيقتِ بودن» و «شكل و سراى بودن»، كه اگر اين سه بودن برايش درست حاصل شود، ديگر خود را بى خانمان و بى وطن احساس نمى كند. ولى اگر نتواند به بودن خود معناى حقيقى دهد، و حقيقت بودن خود را با پوچى ها پُر كند و سراى بودن خود را گُم كند، هرجا و به هرشكل زندگى كند، احساس بقاء و حالتِ وطن داشتن نخواهد داشت. چنانچه مولوى گفت:

نى به هند است ايمن و نى در يمن                 آنكه خصم اوست سايه خويشتن

يعنى آن كس كه با بودن خود نتوانسته است آرام باشد و با خودش درگير است، حال هركجا كه مى خواهد باشد، چه در هند و چه در يمن، ايمن نيست. چون بودنى را براى خود پديد آورده است كه در هيچ كجا نمى تواند سُكنى و آرامش داشته باشد.

راستى انسان بايد چگونه مسكنى براى خود پديد آورد و چه نوع خودى براى خود پايه ريزى كند كه در تمام ابعاد، در سكنى و آرامش به سر برد؟

 

------------------------------
[1] - در اين نوشتار از مقاله« عمارت، سكونت، فكرت» از مارتين هايدگر، الهاماتى گرفته شده است ..

Share