خانواده؛ زمينه ى وجودى آرامش بخش

انسان اگر هدف از زيستن را كه عبارت است از، «در قرب حق قرار گرفتن»، بشناسد، جايگاه خانواده را در راستاى هدفِ زيستن خود ارج مى نهد، چرا كه انسان هيچ گاه نمى تواند منقطع از «زمينه وجودى آرامش بخش»، بودنِ منطقى خود را ادامه دهد، و از طرفى قابل دسترس ترين عالَم براى يافتنِ «زمينه وجودى آرامش بخش» خانواده است.

انسان ابتدا در خانواده جاى مى گيرد و احساس قرارگرفتن در سُكنى را پيدا مى كند و سپس انسانيت خود را مى سازد، وگرنه در روزمرّه گى ها استحاله مى شود و بدون آن كه به يك خودِ حقيقى دست يابد، گرفتار يك خودِ منتشر و پراكنده مى گردد و از اصل زيستن، كه هيچ اضطرابى در آن نيست، محروم مى شود و در اين حال، انديشيدن از زندگى انسان رخت برمى بندد، چرا كه روشن شد در مسكن و آرامش است كه امكان انديشيدن فراهم مى شود، پس آن كس كه نتواند در خانه خود به سكينه برسد و يا به عبارت صحيح تر، آن كه در سُكنى نيست، عملًا تفكر را شروع نكرده است و با بى فكرى تا به انتها مى رود.

در سكنى گزيدن است كه مى شود با اطراف درست ارتباط پيدا كرد، بى خانمانى موجب غربت در دنيا است و امكان خروج از اين بى خانمانى و غربت، در خانواده اى كه معنى خانواده در آن از بين نرفته است، ممكن است.

انسانى كه خانواده معنى دار ندارد، بى ريشه است و انسان دينى سعى در معنى دار كردن خانواده دارد تا بتواند انسانِ ريشه دار بپروراند.

راستى اگر انسان ها بى ريشه شدند، آيا مى توانند بنايى جديد براى زندگى خود بسازند كه بتوان برآن تكيه كرد و در آن سُكنى گزيد؟

فرهنگ مدرنيته با محوريت اومانيسم، تهديدى عليه ريشه داشتن انسان است. چرا كه در اين فرهنگ انسان روز و شب گرفتار وسائل ارتباط جمعى و سراب هاى خود ساخته خويش است. در چنين شرايطى تأمّل و تفكر از دست رفته و خانه تأمّل ويران شده است. خانه تأملى كه با كشفِ «حقيقتِ بودن» شروع مى شود و با جاى گرفتن در منزل قربِ با بقاء مطلق، به نتيجه مى رسد.

تكنولوژى در عين ويران كردنِ «عالَم سُكنى»، هر روز خود را بيش از گذشته به كمك نتايج خود، توجيه مى كند، آن وقت انسانيتِ انسان كه پنجره در حضور حق قرار گرفتن است به حاشيه مى رود و ديگر در اين حال، انسان نگران تخريب خانواده نخواهد بود، همچنان كه نگران تخريب خودش نيست.

Share