مفاهیم

ابرواژه هایی كه در این بحث، فراوان مدد رسانده و به آنها مكرر استناد شده است، عبارت اند از: زی، طلبه، عرف، مروت، شأن، لباس، حیا، شهرت، وقار و مفاهیم وابسته به آن (احترام، تُؤده، رزانت، سكینه، نزق، طیش، خفت، خرق، وهن و هتك). از این میان، پیش از آغاز بحث مناسب است با مفهوم زی، مفهوم طلبگی و تركیب این دو واژه بیشتر آشنا شویم.

1ـ زی

واژه «زی» كه در زبان فارسی و عربی استعمال می گردد، اسم ثلاثی مجرد از ریشه «زوی» و بر وزن فِعل است كه بر اثر قواعد اعلال عین الفعل آن، به یا تبدیل و سپس در فاء الفعل ادغام شده است.[1] معادل فارسی این واژه، شكل و هیئت ظاهری، جلوه خارجی و صورت مشهود افراد است.[2] از بررسی موارد استعمال این كلمه، به دست می آید كه این واژه تنها درباره انسان به كار می رود و در خصوص لباس نیز، كاربرد فراوان تری دارد.

واژه «زی» در قرائت مشهور قرآن كریم به كار نرفته است[3]؛ اما در سخن پیشوایان معصوم مكرر دیده می شود. از جمله، تركیبات زیر در روایات اهل بیت علیهم السلام به چشم می خورد: زی المسكین، زی الفقراء، زی الاغنیاء، زی العروس، زی الصّالحین، زی الرجل، زی غلمان، زی الجاهلیه، الملوك، زی الجبابره، زی الذكور، زی الاناث، زی الیهود، المشركین، زی قارون، زی السفر، زی الحرب و زی الصلحاء و الزّهاد.

آن چه ذكر شد، معنای لغوی واژه «زی» در زبان عربی است. البته، در زبان عربی این واژه گاهی با نوعی توسعه مفهومی استعمال می شود و به نحو استعاری در معنای گسترده تری به كار می رود. آن معنای گسترده، عبارت است از اخلاق و نحوه زندگی، نه فقط هیئت و شكل ظاهری.

در زبان فارسی، این واژه به معنای جان، حیات، زندگی، روح و نفس آمده است و اسم از مصدر زیستن، یا فعل امر از آن است. «دیر زی»، یعنی بسیار بمان و پیوسته زنده باش.[4] بدین ترتیب، زی طلبگی در زبان عربی به معنای نمای ظاهری طلبه و صورت مشهود حیات او است و در زبان فارسی، به معنای حیات طلبگی و زیست متناسب با او.

این نوشتار، زی طلبگی به معنای اول را می كاود و به اخلاق و زیست باطنی طلبه نظر ندارد؛ یعنی درصدد ترسیم سیمای جامع طلبه موفق نیست و تنها یكی از وجوه موفقیت طلبه را كه همان ظواهر او است، مد نظر قرار داده است.

از آن جا كه واژه «زی» به جلوه ظاهری افراد اطلاق می شود، تحقق آن الزاماً نیاز به حضور یك ناظر خارجی دارد. به این ترتیب، اگر فرض كنیم كسی به تنهایی و به دور از روابط اجتماعی زندگی می كند و از دایره نگاه دیگران به كلی دور مانده، سخن از «زی» او بی معنی است.

2ـ طلبگی

هریك از اصناف اجتماعی، با هدف رفع یكی از نیازهای زندگی انسان پدید آمده است. بدون شك، نیاز انسان منحصر در تأمین خوراك، پوشاك و آسایش مادی نیست. نیاز غیرمادی انسان، به مراتب از نیاز مادی اش فراوان تر و اساسی تر است؛ زیرا حقیقت انسان و انسانیت او، در گرو عناصر غیرمادی است. از جمله این نیازها، نیاز به وحی، نیاز به دین و نیاز به هدایت آسمانی است. پروردگار جهان، برای رفع این نیاز مهم، شخصیت های برگزیده ای را به همراه پیام آسمانی میان مردم فرستاده است. این چهره های ممتاز بشریت حامل سه مسئولیت بزرگ هستند:
1. دریافت پیام خدا (نبوت، خبرگیری)؛
2. انتقال این پیام به مردم (رسالت، ابلاغ)؛
3. اجرا و تحقق آن محتوا در سطح جامعه (امامت، ولایت).

پس از رحلت آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و غیبت آخرین وصی اش (امام عصر (عج)) این سه مسئولیت خطیر نیاز به متولی دارد. لازم است در كنار اصناف مختلف كه به رفع نیازهای گوناگون اجتماعی می پردازند، رسته دیگری پدید آید كه این وظایف سنگین را بر دوش گرفته، دنباله رو حركت پیامبران گردد. این صنف، روحانیان و عالمان دین نام گرفته اند:
عالمان دین، وارثان و جانشینان پیامبران هستند[5] و متناظر با مسئولیت های سه گانه پیامبران سه تكلیف بزرگ بر عهده دارند. قرآن كریم به این سه تكلیف چنین اشاره دارد:
«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَـآلـءِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِینذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛[6]
و شایسته نیست مؤنان همگی كوچ كنند. پس چرا از هر فرقه ای از آنان دسته ای كوچ نمی كنند تا آگاهی عمیق در دین پیدا كنند و قوم خود را ـ وقتی به سوی آنان بازگشتند ـ بیم دهند؟ باشد كه آنان (از كیفر الهی) بترسند.

در این آیه ـ كه پس از آیات جهاد نازل شده ـ گروه معینی از مؤنان از حكم وجوب جهاد و حركت به سوی جبهه جنگ استثنا شده اند، تا این سه هدف را پی گیرند:
1. فهم عمیق دین و دریافت پیام وحی از منابع دینی (لیتفقهوا[7])؛
2. بازگشت به میان مردم، انذار و هشدار آنها و ابلاغ پیام دین (لینذروا)؛
3. تلاش برای تحقق آرمان های دینی (هدف مند بودن تبلیغ و امید اثرگذاری (لعلهم یحذرون)

تحصیل ادبیات عربی ـ كه زبان منابع دین است ـ آشنایی با قواعد مفاهمه عرفی در علم اصول فقه، علوم قرآنی، علوم حدیث، تفسیر، بررسی منابع روایی، پژوهش به هدف كشف نظر دین در موضوعی خاص و ... همه تلاش هایی است كه در راستای فهم عمیق دین صورت می گیرد.

ایجاد كتاب خانه و نمایشگاه، تولید نرم افزارهای علوم اسلامی، كتاب نامه ها، فهرست ها، معاجم و ... گرچه گامی مستقیم در راه تفقه به شمار نمی رود، امّا به كاروان فهم دین كمك می كند و مسیر حركت این كاروان را هموارتر یا كوتاه تر می سازد.

سخنرانی، تدریس، تألیف كتاب، ترجمه متون دینی، تولید نرم افزارهای كاربردی، تشكیل مراكز فرهنگی، و.. تلاش هایی است كه درجهت هدف دوم (تبلیغ دین) صورت می گیرد. سازمان روحانیت، برای تبلیغ دین باید از ابزارهای مفید و شیوه های كارساز و دانش هایی بهره گیرد كه از لوازم تحقق این اهداف است. پاره ای از علوم و معارف، نظیر فنون بلاغت و اصول نگارش در راستای همین هدف به سیستم آموزشی حوزه ها راه یافته است. این رویه درباره علوم و مهارت های دیگر نیز باید اعمال شود.

ولایت اجتماعی، قضاوت و دادرسی، اجرای حدود شرعی، طراحی مدل های دینی در علوم انسانی، بسترسازی برای اجرای احكام الهی و تحقق اهداف مكتب و ... تلاش هایی است كه در دایره وظیفه سوم قراردارد. مراد از اجرای دین، تنها به جا آوردن احكام دین توسط فرد نیست. پای بندی به احكام دین، وظیفه همه مسلمانان است و اختصاصی به طلبه ندارد؛ بلكه مراد از آن برنامه سازی و تلاش منضبط برای اجرای دین در سطح كلان جامعه و تمهید مقدماتی ـ مانند تشكیل ساختارها، تدوین قواعد و ... ـ است كه موجب تسهیل و گسترش رفتار دینی و انگیزه سازی برای دینی زیستن و اسلامی ماندن گردد.[8]

رسالت های حوزه

وظایف انبیا
1. فهم دین تفقه نبوت
2. تبلیغ دین[9] انذار رسالت
3. اجرای دین حذر مردم امامت

هویت طلبه

بر طبق تعالیم اسلام، روحانیت سِمَت و مقامی نیست كه در سایه آن روحانیون امتیازات مادی كسب كنند، یا حرفه ای كه نظیر حرفه های دیگر دسته ای آن را پیشه و وسیله امرار معاش خود قرار دهند. روحانیت در اسلام، به معنای آراسته بودن به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن برای انجام یك سلسله وظایف اجتماعی دینی و واجبات كفایی است؛ بی آن كه علم و تقوا سرمایه دنیاطلبی گردد[10]. بر این اساس، شجره نامه صنفی روحانیت، از مسیر عالمان ربانی دوره غیبت به امامان معصوم و از طریق آنها به پیامبران الهی می رسد. عالمان ربّانی و مردان خدا، در شمار پدران صنفی طلاب علوم دینی اند. طلبگی، سلسله ای است متصل به عالمان بزرگ، امامان و پیامبران. نسب نامه طلاب، به مردان بزرگ تاریخ منتهی می شود و صف طولانی روحانیتِ تاریخ، قافله سالاری مانند نوح علیه السلام و ابراهیم علیه السلام دارد.[11]

طلبه، از نظر صنفی و شغلی از تبار پیامبران است و سلاله نوح علیه السلام، ابراهیم علیه السلام، موسی علیه السلام، عسیی علیه السلام، محمّد صلی الله علیه و آله و وارث علی علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام و حسین علیه السلام، و این، بس افتخارآمیز و مسئولیت آفرین است. نیاكان صنفی طلبه، انبیا و اولیا هستند؛ یعنی وظایفی كه آنها بر دوش داشته اند و خدمتی كه آنها در جامعه انجام می داده اند، طلبه، در شرایط امروز، بر عهده گرفته است. پیامبران خدا به واسطه وحی با پیام خدا آشنا شدند، طلبه نیز در دوره تحصیل خود با سخن خدا آشنا می شود. پیامبران، مردم را به خدا و تقوا دعوت می كردند، و سخن خدا را به مردم انتقال می دادند، طلبه نیز همین خدمت اجتماعی را برگزیده است. پیامبران در راه دفاع از دین و تحقق ارزش های الهی كوشیدند، وظیفه طلبه نیز همین است. پیامبران به تعلیم و تربیت و هدایت مردم پرداختند، طلبه هم در همین مسیر گام برمی دارد، و البته، پیامبران بدون توقع پاداش، در معرض آزار، توهین و تمسخر مردم قرار گرفتند، طلبه هم باید برای این امور آماده باشد. می توان گفت كه طلبه، هم كار امام زمان (عج) است و دغدغه های آن حضرت، وجود او را نیز فراگرفته است. دغدغه اسلام و كفر، دغدغه حق و باطل، دغدغه جهان اسلام، دغدغه تحقق جامعه ایده آل اسلامی و دغدغه تربیت انسان های صالح و مقرّب. می توان گفت كه طلبه، سرباز امام زمان (عج) است و نیرویی برای تحقق آرمان های آن حضرت؛ یعنی در لشكر فرهنگی حضرت مهدی (عج) مسئولیت خاصی می پذیرد و سنگر خالی ای را پر می كند و به عنوان عضوی از یك مجموعه ـ كه امام زمان (عج) فرمانده و قافله سالار آن است ـ ادای وظیفه می كند. می توان گفت كه طلبه سهم امام است؛ یعنی نه تنها درآمد نقدی طلبه، كه تمام وجود او (تمام دارایی های معنوی، توانایی ها، استعدادها، و ظرفیت هایش) متعلق به امام عصر (عج) است و باید طبق فرمان آن حضرت خرج شود.

طلبه از این كه در زمره ذرّیه صنفی اولیای برگزیده خدا است، بر خود می بالد و با عنایت حق باید تلاش كند تا خلف صالحی برای آنان باشد. خدمتی كه طلبه به جامعه عرضه می كند، رفع مهم ترین و حیاتی ترین نیاز انسان ها است. نیاز انسان به معنا، نیاز انسان به انسانیت، نیاز انسان به خدا، نیاز انسان به آسمان، نیاز انسان به هدایت ... و آشناسازی آنها با مهم ترین حقیقت هستی (خدا).

به بیان دیگر، طلبه امروز، عالمِ فردا است و عالم دین، وارث انبیا؛ انبیای الهی نیز، مأمور تعلیم و تربیت جامعه بوده اند، مراد از تعلیم، تعلیم كتاب و حكمت (نه آموزش حساب و هندسه و جغرافیا) و مراد از تربیت نیز، تربیت معنوی انسان ها (و نه تربیت بدنی، یا تربیت هنری) است. بنابراین، طلبه یك نیروی فرهنگی و عنصر تعلیمی ـ تربیتی در جامعه است كه برای گسترش فرهنگ دینی آماده می شود و تلاش می كند.

روحانیت، تنها نهاد اجتماعی است كه خداوند به تكمیل نیروی آن فرمان داده (آیه 122، سوره توبه) و مستقیماً برای تأمین كادر آن اقدام كرده است. خدای متعال برای نیاز جامعه، به كسب و تجارت یا پزشكی و مهندسی یا رانندگی و آهنگری، به صورت مستقیم نیرو نفرستاده است؛ امّا برای رفع نیاز بشر به دین، اخلاق و معنویت 124000 انسان صالح، ارسال داشته و آنها را به گونه های مختلف، تأیید، هدایت و حمایت كرده است. بعثت پیامبران در پی نیاز انسان ها به تعلیم و تزكیه بوده و این نیاز، چندان اساسی و بزرگ است كه از میان همه نعمت ها، خدای بزرگ تنها نعمت «بعثت» را به رخ انسان كشیده و بر او منّت نهاده است:

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُواْ عَلَیهِمْ ءَایـتِهِی وَ یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَـلٍ مُّبِینٍ»؛[12]
نهاد مقدس روحانیت، در نظام گسترده تقسیم كار اجتماعی، و در شبكه روابط انسانی، متكفل ارایه خدمات ویژه ای است. نقش ویژه این سازمان مهم، در مناسبت با «دین اسلام» تعریف می شود. روحانیت، بالمآل عهده دار وظیفه تعلیم و تربیت دینی نسل ها و جوامع انسانی است. روحانی نیز، مانند نیاكان صنفی خود ـ پیامبران و اولیا ـ یا معلم كتاب و حكمت خواهد بود، یا مربی و مزكّی جان های آماده: «یعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یزَكِّیهِمْ[13] و از او انتظار می رود در راه افزایش شناخت، آگاهی و بصیرت دینی، تقویت انگیزه های الهی و گسترش رفتار اخلاقی ترازِ دین در میان مردم بكوشد.

اكنون با هویت طلبه آشنا گشته ایم و می توانیم طلبه را از غیر طلبه بازشناسیم. هویت طلبه، با دین خدا گره خورده و تعریف طلبه، از مناسبت او با دین به دست می آید. طلبه در راه شناخت عمیق دین خدا، ابلاغ، دفاع و اجرای آن می كوشد و برنامه خدمت اجتماعی خود را در این رسالت متمركز كرده است؛ یعنی برخلاف دیگر مردم كه عمده زمان و توان خود را در برنامه های دیگر می گذرانند، طلبه سرمایه توان و زمان خود را عمدتاً به ارتباط با منابع دینی و تلاش برای فهم و تبلیغ آن، یا دفاع از آن، یا گسترش زندگی دینی در سطح جامعه صرف می كند.[14]

البته طلبه می تواند از نیرو، استعداد، فرصت و امكان خود در زمینه های مختلف بهره گیرد و انواع خدمات ارزشمند اجتماعی را بر عهده گیرد. یك روحانی می تواند پزشك باشد و علاوه بر تبلیغ دین به معالجه و درمان مردم بپردازد؛ روحانی می تواند با كودكان و نوجوانان انس گیرد و به آنها خط، املا، ریاضی و زبان بیاموزد؛ روحانی می تواند در یك موسسه مالی ـ اعتباری سهیم باشد و در بهبود اقتصاد كشور خویش نقشی ایفا كند؛ روحانی می تواند به تولید محصولات كشاورزی، دام یا فرآورده های صنعتی اقدام كند؛ روحانی می تواند خدمات فنی و حرفه ای ارایه دهد ... اما هیچ یك از این فعالیت ها، فعالیت صنفی روحانی به شمار نمی رود و به طلبگی، روحانیت، لباس و نقش اجتماعی ویژه او مربوط نیست. هیچ كدام از این گزینه ها، از روحانی ـ از آن جهت كه روحانی است ـ انتظار نمی رود و روحانی به خاطر كاستی و كاهلی در آن هرگز مؤخذه و ملامت نمی شود. كسی از روحانی توقع ندارد توان آموزش فن رایانه یا تعلیم هنر خوش نویسی را داشته باشد. كسی توقع ندارد كه روحانی پاسخ گوی پرسش های فیزیك، شیمی، جبر، حساب و هندسه باشد. هیچ كس از روحانی برای ساخت یك بنای مسكونی، یا تعمیر وسیله نقلیه خود مشاوره فنی نمی طلبد. روحانی مسئول حل معضل ترافیك یا بهینه سازی تجهیزات آزمایشگاهی مدارس نیست.

اگر كسی چنین پندار یا انتظاری از روحانی دارد باید به سرعت آگاه شود كه آدمی زاده در این جهان گسترده، با یك دست تنها یك هندوانه می تواند بردارد و توقعی بیش از این، از یك انسان معمولی، منطقی و معقول نیست.

اما در مقابل، هر كسی حق دارد روحانی را پاسخ گوی پرسش های دینی خود بشناسد و از او توقع آمادگی برای ابلاغ پیام خدا را داشته باشد. هر كسی حق دارد روحانی را مسئول تربیت اخلاقی ـ دینی نسل نو و آموزش معارف قرآن و روایات بداند. هر كسی می تواند از روحانی انتظار گره گشایی و بن بست شكنی در تلاطم های روحی و بحران های فكری اعتقادی داشته باشد. روحانی، مسئول دفاع از معارف دینی در مقابل تهاجم فكری و عقیدتی جبهه كفر است. روحانی باید آموزه های فقهی، اخلاقی و معرفتی اسلام را به خوبی دریافته باشد و نسبت میان آنها را بداند.

از روحانی انتظار نمی رود معلم جغرافیا و زبان انگلیسی باشد؛ اما به حق انتظار می رود كه معلم خوبی برای قرآن و حدیث باشد. حل معضل ترافیك یا تركیب آلیاژ قطعات صنعتی در حوزه مسئولیت روحانی نیست؛ اما تجزیه و تحلیل آثار تربیتی ـ اخلاقی مسائل دنیای جدید، از جمله همین مسئله ترافیك یا توسعه صنعتی بر عهده روحانی است.

روحانی اگر تكنیك فیلم سازی یا ترفندهای سینمایی را نداند، عیب نیست و قصور از وظایف اجتماعی محسوب نمی شود؛ اما اگر هنر توسعه دین داری و عبودیت را نداشته باشد، كوتاهی كرده است. روحانی اگر این توانمندی های متفرقه را نداشته باشد، حداكثر یك مكانیك یا پزشك یا آهنگر نیست؛ اما اگر نتواند جامعه را به سمت ارزش های اخلاقی و الهی دعوت كند، روحانی نیست.

روحانی حتی به دنبال كسب تخصص در نحو، صرف، فلسفه، تاریخ، روان شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی نیست. این علوم گرچه در حوزه های علمیه تدریس می شود و ساعت ها سرمایه انسانی حوزویان را در اختیار خود می گیرد، اما هدف اصلی یك حوزوی هیچ كدام از اینها نیست. روحانی، عالِم دین است. تمام تعریف خود را از مناسبت با دین دریافت می كند و تمام تعهد خود را در این نسبت به كار می گیرد.

البته، روحانیت وظیفه دارد در راه به فهمی دین خدا، هر گونه تلاشی را به كار گیرد. انواع فعالیت های علمی (عقلانی، تجربی و...) با هدف كشف آفاق جدید دین خدا، از وظایف روحانی است. هدف اصلی او، به فهمی دین است و در این راه مقدمات لازم را باید كسب كند؛ ولی بسیار تفاوت است میان كسی كه می خواهد عالِم فلسفه و روان شناسی باشد با كسی كه فلسفه و روان شناسی را در خدمت فهم معارف دین می خواهد. هم چنین، میان كسی كه عالم صرف و نحو است و كسی كه صرف، نحو و ادب عربی را در خدمت فهم قرآن و حدیث می خواهد. دانشمند علوم تجربی جدید با دانشمند دین متفاوت است. عالم دین، در پی كشف نظر خدا و در صدد فهم سخن پیشوایان معصوم علیهم السلام است و در صرف، نحو، فلسفه، عرفان و روان شناسی به دنبال دست یابی به قراین و شواهدی است كه حقایق وحیانی را بهتر و بیشتر معلوم گرداند؛ در حالی كه عالم فلسفه یا روان شناسی، فارغ از دغدغه شناخت وحی، به دنبال شناخت حقایق از روش های خاص علوم است.

علاوه بر فهم دین، ابلاغ پیام دین و دفاع از دین، حوزه های علمیه متكفل تحقق دین در جامعه نیز هستند. حوزه پیش از انقلاب توان مهندسی كلان فرهنگی و بنیان گذاری فرهنگ اسلامی در سطح جامعه جهانی را نداشت و از مجاری قدرت اجتماعی و تأثیرگذاری بر كلان جامعه محروم بود؛ بدین جهت بیشتر به طراحی، توسعه، ترویج و دفاع از نظام معرفتی دین می پرداخت و در كنج ضعف و انزوا و محدودیت به همین مقدار بسنده كرده بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی و توسعه اختیار عالمان دین، مسئولیت های سنگین تری بر دوش حوزویان قرار گرفت. حوزه امروز باید در صدد ارایه الگوی همه جانبه اداره جامعه اسلامی ـ و غیر اسلامی ـ بر اساس آن نظام معرفتی و حركت به سوی تمدن سازی اسلامی باشد. تمدن سازی اسلامی، یعنی ایجاد یك تحول اجتماعی فراگیر و تلاش برای تشكیل جامعه آرمانی بر اساس نظام آموزه های اسلامی؛ جامعه ای كه در آن كسب معرفت و اجرای احكام فقهی، حقوقی و اخلاقی اسلام، روان و پویا و مستمر باشد. این نسل، بر خلاف نسل اول كه وظیفه اش به هم زدن بنیان جامعه و فرهنگ كهن آن بوده، وظیفه اش پی ریزی یك فرهنگ نو، جامعه نو و تمدن جدید است. بنابراین، كاركردها و رسالت های حوزه، پیش و پس از انقلاب، بسیار متفاوت گشته و در پرتو آن، نقش ها و كاركردهای طلبه نیز توسعه یافته است. با توجه به این نكته، به نظر می رسد به عنوان وجوب كفایی حوزه باید در رشته های مختلف علوم انسانی كه مهندسی فرهنگی جامعه بر آن متوقف است، وارد شود.

با این توضیح ها، گویا شاخصی برای شناخت كار طلبگی از كارهای دیگر به دست آورده ایم. كار طلبگی، كاری است كه این رسالت ها را تأمین كند. فعالیتی كه مستقیماً این رسالت ها را تأمین كند، قطعاً كار طلبگی است. فعالیتی كه با واسطه به تأمین این رسالت ها كمك كند نیز، اگر هیچ نهاد دیگری نتواند از ایفای آن برآید؛ یعنی قابل واگذاری به اصناف دیگر نباشد، كار طلبگی است. اما اگر در تأمین این اهداف نیاز به چند واسطه داشته باشد و نیز، قابل واگذاری به سایر اصناف باشد، كار طلبگی به شمار نمی رود؛ مثلاً آشپز یا راننده ای كه در اختیار سازمان روحانیت قرار دارد، در نهایت به رسالت های روحانیت كمك می كند؛ اما كار طلبگی نمی كند. ترجمه متون اسلامی كه نیاز به تخصص ویژه حوزوی دارد و ممكن است قابل واگذاری به دیگران نباشد، كار طلبگی به شمار می رود؛ گرچه این فعالیت در تأمین آن غایات، به عنوان یك واسطه عمل می كند. ممكن است طلبه با هم كاری دیگر تخصص ها یك پروژه مشترك را اجرا كند؛ مثلاً با مشاركت یك فیلم ساز یا كارگردان به نشر معارف الهی بپردازد و مهارت او را به تخصص خود پیوند زند.

طلبه، نیرویی است كه باید در خدمت رسالت های انبیا، امام زمان (عج) و حوزه های علمیه قرار گیرد. از میان این رسالت ها، فهم دین ـ در حدود ممكن ـ بر ابلاغ و اجرای دین تقدم دارد و قطعاً دوره زمانی مشخصی را باید به این مهم اختصاص داد. در این دوره، عمده توان و زمان طلبه باید صرف آموختن معارف دینی و به دست آوردن مقدمات آن گردد و هر فعالیت دیگری، به شرطی در زمره فعالیت های صنفی طلبه قرار می گیرد كه در همین راستا باشد.

طلبگی و روحانیت

برخی میان طلبگی و روحانیت تفكیك كرده اند. از توضیح گذشته آشكار شد كه طلبگی فصل اول حیات روحانی است، و روحانیت، امتداد طبیعی طلبگی. طلبگی، فصل آموختن و پرورده شدن است. آموختن و پرورده شدن به غایت خدمت اجتماعی خاصی كه در فصل دوم حیات او ارایه می شود. بدین ترتیب، روحانیت بدون طلبگی، یعنی انجام دادن خدمت بدون آمادگی و آموزش، و طلبگی بدون تعهدِ خدمت، یعنی فراهم آوردن بدون بهره!

هركس كه طلبه می شود، به سازمان روحانیت شیعه وارد می شود و همه رسالت ها و وظایف آن را بر دوش می گیرد؛ وظایفی كه نمی تواند در برابر آنها بی اعتنا باشد؛ اما در آغاز راه باید برای ادای آن وظایف، مدتی آموزش ببیند و آمادگی كسب كند. روحانی ای كه به خدمات اجتماعی، فرهنگی و دینی مشغول است نیز، طلبه است؛ از آن جهت كه هر عنصر خدوم اجتماعی موظف است همواره و پیاپی بهره های خود را افزایش دهد، با تخصص و دانش و تجربه بیشتر در میدان خدمت حضور یابد و فرمان تاریخی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به دانش آموزی تا پای گور را اطاعت كند. بنابراین، میان زی طلبگی و زی روحانیت، تفاوتی جز به اعتبار وجود ندارد.

3ـ زی طلبگی

سخن از زی طلبگی یا زی روحانیت، سخن از ظواهر، بروزات بیرونی و تجلیات خارجی طلبه است و از هنجارهای حاكم بر سیمای مشهود طلبه در منظر دیگران و تصویر آشكار او در اجتماع كاوش می كند. این كه طلبه خود را چگونه بنمایاند و چه تصویری از خود در چشم دیگران ترسیم كند؟

از آن جا كه «وصف مشعر به علیت است» وقتی سخن از زی طلبه به میان می آید، انتظار می رود طلبه با وصف طلبگی (بما انه طلبه و روحانی) مورد نظر باشد و صرفا به عنوان یك مؤن (بما انه مسلم و مؤن) موضوع بحث نباشد. اكنون میان زی ایمانی طلبه و زی طلبگی او تفاوتی ملاحظه می شود. طلبه از آن جهت كه یك مسلمان مؤن است، موظف است در زی اهل ایمان باشد؛ اما فراتر از آن، از جهت شخصیت صنفی و نقش اجتماعی خاص طلبگی نیز، لازم است در جلوه های ظاهری خود هنجارهایی را مراعات كند كه الزاما هر مؤنی در هر صنفی ملزم به رعایت آن نیست. این هنجارها، مصادیق خاص زی طلبگی اند.

به بیان دیگر، طلبه چون انتساب آشكاری به یك صنف اجتماعی دارد، رفتارش رفتار آن صنف تلقی می شود و به پای آنها نوشته می گردد. آبروی شخصی او، با آبروی صنف او و آبروی صنفی او پیوند دارد و از بین رفتن اعتبار شخصی اش، غالبا ملازم با خدشه در اعتبار صنفی او و اعتبار صنف او است. بنابراین، اگر طلبه در رفتارهای خود مراقبت لازم را نداشته باشد و از حدود پاره ای هنجارها فراتر رود، علاوه بر آن كه با زی ایمانی تطابق ندارد و شأن او را پایین می آورد، به منزلت و جایگاه روحانیت آسیب رسانده و ارج و قدر این نهاد مقدس را كه حاصل صدها سال پای مردی و صداقت و خدمت و مجاهدت عالمان ربانی است، مخدوش ساخته است.

بنابراین، هر حالت یا رفتار ظاهری كه به گونه ای به رسالت های صنفی طلبه مدد رساند و جایگاه اجتماعی اش را به عنوان طلبه، یا منزلت اجتماعی نهاد روحانیت را مستحكم سازد، برای او مطلوب است و مشمول زی طلبگی است و هرچه كه مانع اجرای بهینه رسالت حوزوی شود، برای او مذموم و خلاف زی طلبگی به شمار می رود.

در این كتاب، میان زی ایمانی طلبه و زی طلبگی او تفكیك روشنی قایل نشده ایم و مصادیق خاص زی طلبگی را با مصادیق عام زی ایمانی به هم آمیخته ایم؛ زیرا میان این دو ملازمه و پیوند وثیقی وجود دارد و نیز، بدین جهت كه طلبه در مراعات زی ایمانی، از عموم مؤنان وظیفه بیشتر و تكلیف مؤدتری دارد، بسیاری از این بایدها و نبایدها در زندگی هر انسان مؤن مقیدی ـ از جمله طلبه ـ باید حضور داشته باشد؛ اما پای بندی به این وظایف برای طلبه بسیار زیبنده تر و لازم تر است. امام صادق علیه السلام به یكی از یاوران و شیعیان نزدیك خود فرمودند:

الحَسَنُ مِن كلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ مِنك أَحسَن، لِمَكانِك مِنّا. وَ القَبیحُ مِن كلِّ أَحَدٍ قَبیحٌ وَ مِنك أَقبَح، لِمَكانِك مِنّا؛[15]
كار خوب، از هر كس خوب است، اما از تو خوب تر است؛ به جهت نسبتی كه با ما داری. كار بد، از هر كس بد است و از تو بدتر؛ به جهت نسبتی كه با ما داری.

نظیر این كه در قرآن كریم برای زنان پیامبر صلی الله علیه و آله حساب ویژه ای در نظر گرفته شده و از آنان توقع بیشتری بیان شده است. زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به جهت نسبتی كه با او دارند، تكلیف بیشتری دارند. این نسبت و قرابت از جهتی برای آنان مزیت است و از سوی دیگر، برای آنان مسئولیت ایجاد می كند:

«یـنِسَآءَ النَّبِی مَن یأْتِ مِنكُنَّ بِفَـحِشَةٍ مُّبَینَةٍ یضَـعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِ وَكَانَ ذَ لِكَ عَلَی اللَّهِ یسِیرًا * وَ مَن یقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِی وَ تَعْمَلْ صَــلِحًا نُّؤْتِهَآ أَجْرَهَا مَرَّتَینِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِیمًا * یـنِسَآءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ»؛[16]
ای زنان پیامبر! هر یك از شما كه گناه آشكاری انجام دهد، عذاب او دو برابر خواهد بود و این بر خدا آسان است. و هر یك از شما كه خدا و رسولش را پیوسته فرمان برد و عمل شایسته انجام دهد، پاداشش را دو برابر خواهیم داد و برای او روزی ارزشمندی آماده ساخته ایم. ای زنان پیامبر! شما مانند سایر زنان نیستید.

در این بحث، ابتدا به دنبال كشف حسن و قبح و بایستگی و نابایستگی رفتارها و جلوه های ظاهری هستیم. پس از كشف این هنجارها، تأكید آن را برای طلبه ـ بر اساس این آیه و آن روایت ـ بیشتر و توصیه آن را برای طلبه برجسته تر می بینیم. گمان می كنیم به جهت اهمیت خاص رعایت ایمانی برای طلبه، می توان به یك اعتبار از زی اسلامی و ایمانی به عنوان زی طلبگی یاد كرد؛ به خصوص این كه در منابع روایی سخنی درباره ظواهر عالمان دین مشاهده نمی شود.

برای توضیح بیشتر، این نكته را هم اضافه كنیم كه هر انسان مومن موظف است بنده خدا و در بند فرمان او باشد. این بندگی و فرمان برداری همان گونه كه در افكار و عقاید و خلقیات انسان تجلی می یابد، در ظواهر او نیز مصداق دارد؛ یعنی هر مؤنی موظف است ظاهر و باطن خود را بر اساس روش بندگی و ادب عبودیت شكل دهد و همان گونه كه در خلوت، بنده و فرمان بردار خدا است، در میان مردم نیز سرسپردگی خود را به خدا بروز دهد و ظاهر خود را مناسب رضای خدا تنظیم كند. همان گونه كه مهم ترین دغدغه باطنی او خشنودی خدا است، باید در منظر دیگران نیز به گونه ای باشد كه خدا می پسندد. جلوه های ظاهری انسان نیز، باید به امر خدا شكل گیرد و با رضای خدا پدید آید. در این نوشتار، بر آنیم كه رفتارهای اجتماعی مشهود طلبه را از نظر خوبی و بدی ارزش گذاری كنیم و الگوی مناسب رفتاری در جامعه را برای او معلوم سازیم؛ به گونه ای كه هر طلبه بتواند درستی و نادرستی رفتارها و تصمیم های اجتماعی خود را تشخیص دهد و نیز انتقادهای وارد و ناوارد به روحانیت از جانب مردم معلوم گردد.

در این مقال، بدون اشاره به امور باطنی و لایه های زیرین شخصیت، به ظواهر طلبه پرداخته و كوشیده ایم فرمان خدا و رضای او را تنها در حوزه مناسبات ظاهری او با اجتماع به دست آوریم.

موضوع سخن، طلبه در نگاه دیگران است؛ یعنی طلبه با نمای آشكارش، طلبه در منظر و علن، و در میان مردم. این نوشتار، تنها به بخش آشكار شخصیت طلبه، و رویه ظاهر او پرداخته است، و با شخصیت واقعی طلبه كه در نهان خانه و در ارتباط با خود و خدا نمایان می گردد، كاری ندارد. بی شك، سخن از ویژگی های طلبه در خفا و خلوت، و در ارتباط با خود و خدا نیز، ضروری است كه نیاز به مجال دیگری دارد.

ممكن است كاری فی نفسه و ثبوتاً ـ با قطع نظر از ناظر خارجی ـ بد باشد، بی شك طلبه نباید مرتكب آن شود؛ اما در این نوشتار تنها به ذكر كارهای خوب یا بد با فرض حضور ناظر خارجی پرداخته ایم. از آن جا كه در این اثر، نظر به ظواهر زندگی طلبه داریم، لازم است اندكی به مناسبت میان ظاهر و باطن بپردازیم.

 


[1] هرگاه واو و یا در یك كلمه كنار هم قرار گیرند و اولی از آن دو، ساكن و غیر منقلب باشد واو به یا تبدیل و در آن ادغام می گردد، مانند سیود، مهدوی و علیو كه تبدیل به سید، مهدی و علی می شود ر. ك: صرف ساده، ص 125، قواعد اعلال خاص به اسم.
[2] الزی الهیئة الظاهرة صحاح العرب، الزی بالكسر اللباس و الهیئة، و اصله زوی، یقال زَییتُهُ و القیاس زَوَّیتُهُ. یقال الزی الشّاره (اللباس و الهَیئه) و الهَیئَه و المَنظَر. قد زَییتُ الجاریه ای زینتُها و هَیأتُها. تَزیا (من باب تَفَعّل) فلان بزی حسن و قد زَییتُهُ تَزِیه (من باب تفعیل) بكذا اذا جعلتَ له زیا، و القیاس زوّیته لانه من بنات الواو لكنّهم حَملوه علی لفظ الزی تخفیفا (لسان العرب).
[3] تنها در آیه 74 سوره مریم: «وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَـثًا وَرِءْیا» قرائت غیر مشهور دیگری به صورت "احسن اثاثا و زیا" وجود دارد.
[4] لغت نامه دهخدا.
[5] انَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الاَنبِیاءِ كافی، ج 1، ص 34.
[6] توبه 9: آیه 122.
[7] فقه با فهم سه تفاوت دارد؛ فقه، فهم همراه با تأمل و تعمق است. علاوه بر فكر، با قلب نیز ارتباط دارد؛ یعنی فهم همراه با دل است و نیز، به سوی عمل تجهیز می كند؛ یعنی فهم اگر به آستانه فقه برسد، عمل زا است.
[8] تلاش برای اجرای دین دامنه بسیار گسترده ای دارد و شامل هرگونه اقدامی كه به نوعی بستر و زمینه تحقق اهداف دین را فراهم كند می شود. هر جا كه انسان از اختیار و نفوذ خود در دیگران به گونه ای استفاده كند كه راه دین داری هموارتر و انگیزه عمل تقویت شود، به تحقق دین كمك كرده است؛ مثلاً اقدام رهبر انقلاب در تشویق جوانان به انس با قرآن، با ایجاد رقابت و اهدای جوایز سنگین و ... كه موجب پیدایش جریان اقبالِ به قرآن و تشكیل جلسات قرآنی فراوان گردید و در نهایت به آشنایی نسل جوان با معارف قرآنی انجامید، یا تأمین تسهیلات و امتیازات ویژه برای ازدواج جوانان یا اجرای حدود و قصاص و تعزیرات كه در فقه اسلامی در نظر گرفته شده است، همگی به تحقق دین یا تحققِ بخشی از آموزه های دینی منتهی می شود. این فعالیت ها از مقوله پیام رسانی و تبلیغ نیست، تصرف در اراده ها و ایجاد انگیزه است و در نهایت به مهندسی اجتماعی می انجامد.
[9] مراد از تبلیغ، معنای عامی است كه شامل مصادیق متنوعی می گردد. معرفت افزایی، خرافه زدایی، بدعت ستیزی، دشمن شناسی، بصیرت زایی، ایجاد محبّت، ارشاد عملی، پاسخ گویی، امر به معروف و نهی از منكر، و تربیت نیرو همه در این معنای عام مندرج اند.
[10] ولایت، رهبری، روحانیت، ص 139.
[11] ر. ك: هویت صنفی روحانی.
[12] جمعه 62: آیه 2.
[13] بقره 2: آیه 129.
[14] در این جا ذكر این نكته لازم است كه ارتباط با منابع دینی و فهم و تبلیغ و پاسداری و اجرای آن، وظیفه ای نیست كه اختصاص به طلبه داشته باشد. همه انسان های مؤن درباره پیام خدا ا حساس مسئولیت دارند و برای بندگی خدای متعال در فهم آموزه های دینی می كوشند. تفاوت طلبه با دیگران در این است كه او این مسئولیت را به عنوان رسالت صنفی خود گرفته و كل خدمات صنفی خود را در آن متمركز كرده و زمان و توان خود را بیشتر به آن اختصاص داده است، در حالی كه سایر مردم بیشتر به كارها و خدمات دیگر مشغول اند و تنها در حاشیه، به امر دین می پردازند؛ نظیر این كه یك پزشك، عمده نیرو و زمان خود را به فهم، تجزیه، تحلیل، انتقال و استفاده از آموزه های بهداشتی درمانی اختصاص می دهد، در حالی كه نیاز توده مردم به آموزه های بهداشتی و پزشكی كاملاً در حاشیه فعالیت های روزمره تأمین می شود. یك مكانیك ممكن است آشپزی آموخته باشد و گاهی نیز به این كار بپردازد؛ اما این مقدار برای آشپز بودن كافی نیست، زیرا او عمده زمان و توان خود را به مكانیكی می گذراند، نه به آشپزی و همین مسئله، باعث می شود كه در مكانیكی تخصص و مهارت بالاتری نسبت به آشپزی به دست آورد و خدمات بیشتری ارایه كند.
[15] بحار الانوار، ج 47، ص 349.
[16] احزاب33: آیه 30-32.

Share