چرا امام صادق (علیه السلام) با وجود اين همه شاگرد قيام نكرد؟

گروه قرآن و عترت ضیاءالصالحین؛
امام صادق(علیه السلام)
یکی از دلایلی که باعث می شد حضرت امام صادق(علیه السلام) به قیام مسلحانه دست نزند این است که آن حضرت یار و نیروی کافی برای این امر نداشتند و قطعاً اگر آن حضرت قدرت نظامی داشتند قیام مسلحانه می کردند.

پرسش: چرا امام صادق(علیه السلام) با وجود این همه شاگرد قیام نکرد؟

پاسخ:
یکی از دلایلی که باعث می شد حضرت امام صادق(علیه السلام) به قیام مسلحانه دست نزند این است که آن حضرت یار و نیروی کافی برای این امر نداشتند و قطعاً اگر آن حضرت قدرت نظامی داشتند قیام مسلحانه می کردند. در زمان امام صادق علیه السلام تعدادی از علویان قیام مسلحانه کردند و هیچ یک موفق نشدند بخاطر اینکه قدرت نظامی کافی در اختیار نداشتند و امام جعفر صادق(علیه السلام) به آنها تذکر داده بودند که شما موفق و پیروز نخواهید شد ولی آنها طبق محاسبات خود عمل می کردند و شکست هم می خوردند. امام صادق(علیه السلام) شرایط و اوضاع آن زمان را بهتر از همه تشخیص می دادند و به همین جهت هرگز به قیام مسلحانه اقدام نکردند.
به عنوان مثال روایتی در این زمینه نقل می کنیم:
مأمون رقی - که یکی از نزدیکان امام صادق علیه السلام است - حکایت می کند: 
در منزل امام صادق علیه السلام بودم، که شخصی به نام سهل بن حسن خراسانی وارد شد و سلام کرد و پس از آن که نشست، با حالت اعتراض به امام اظهار داشت:
یابن رسول اللّه! شما بیش از حد عطوفت و مهربانی دارید، شما اهل بیت امامت و ولایت هستید، چه چیز مانع شده است که قیام نمی کنید و حق خود را از غاصبین و ظالمین باز پس نمی گیرید، با اینکه بیش از یک صد هزار شمشیر زن آماده جهاد و فداکاری در رکاب شما هستند؟! 
امام حعفر صادق علیه السلام فرمودند: آرام باش، خدا حق تو را نگه دارد و سپس به یکی از پیش خدمتان خود فرمودند: تنور را آتش کن. 
همین که آتش تنور روشن شد و شعله های آتش زبانه کشید، امام جعفر صادق علیه السلام به آن شخص خراسانی خطاب فرمودند: برخیز و در داخل تنور آتش برو و بنشین.
سهل خراسانی گفت: ای سرور و مولایم! مرا در آتش، عذاب مکن، و مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار بده، خداوند شما را مورد رحمت واسعه خویش قرار دهد.
در همین حین شخص دیگری به نام هارون مکی - در حالی که کفش های خویش را به دست گرفته بود - وارد شد و سلام کرد.
حضرت امام صادق صلوات اللّه علیه، پس از جواب سلام، بدون مقدمه به ایشان فرمودند: ای هارون! کفش هایت را زمین بگذار و حرکت کن برو درون تنور آتش و بنشین.
هارون مکی کفش های خود را بر زمین گذاشت و بدون چون و چرا و بهانه ای، داخل تنور آتش رفت و در میان شعله نشست.
آنگاه امام صادق علیه السلام رو به سهل خراسانی کردند و مشغول مذاکره و صحبت شدند و درباره مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر جوانب شهر و مردم خراسان مطالبی را مطرح نمودند مثل آن که مدت ها در خراسان بوده و تازه از آن جا برگشته بودند.
پس از گذشت ساعتی، امام علیه السلام فرمودند: ای سهل! بلند شو، برو ببین در تنور چه خبر است؟
سهل خراسانی کنار تنور آمد، دید هارون مکی چهار زانو روی آتش ها نشسته است، پس از آن، حضرت سلام الله علیه به هارون اشاره نموده و فرمودند: بلند شو بیا؛ و هارون هم از تنور بیرون آمد.
بعد از آن، حضرت خطاب به سهل خراسانی فرمودند: در خراسان شما چند نفر مخلص مانند این فرد (هارون مکی که مطیع ما می باشد) می توان پیدا کرد؟
سهل پاسخ داد: هیچ، نه به خدا سوگند! حتی یک نفر هم این چنین وجود ندارد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: ای سهل! ما خود می دانیم که در چه زمانی خروج و قیام نمائیم؛ و آن زمان موقعی خواهد بود، که حداقل پنج نفر هم دست، مطیع و مخلص ما یافت شوند، در ضمن بدان که ما خود آگاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم.[بحارالانوار، ج 47، چاپ بیروت، ص 123، ح 172، باب 27 ؛ سفینه البحار، ماده هرن؛ منتهی الامال، ج 2، ص 267، چاپ هجرت]
از این روایت چنین بر می آید که امام صادق(علیه السلام) برای قیام مسلحانه، یاران جان بر کف و مخلص نداشتند و کسانی که خود را یار و یا شاگرد حضرت می دانستند حتی تا این حد حرف شنوی از امام خود نداشتند حال چگونه ممکن است امامی که نیروی رزمی مخلص و فداکار ندارد قیام مسلحانه بکند. نیروهای فداکار وجان بر کف را نمی توان با چند کلمه موعظه و یا حرف به وجود آورد. این مردم هستند که اگر به این مرتبه از ایمان و فهم و شعور سیاسی برسند، خودشان داوطلبانه خود را در اختیار امام قرار می دهند.
این تنها امام صادق(علیه السلام) نیست که به خاطر نبودن نیروی فداکار کافی دست به قیام مسلحانه نزد بلکه امامان دیگر نیز چنین بودند.
امام صادق(علیه السلام) به خاطر نبودن نیروهای فداکار و جان بر کف دست به شمشیر نبرد ولی با این حال امام صادق و سایر ائمه (علیهم السلام) همواره در برابر خلفا موضع گیری می کردند و با آنان مبارزه می کردند. چنین نبود که امام صادق(علیه السلام) کاری به کار خلفا نداشته باشند بلکه بر ضد آنان کارهایی می کردند و سخنانی می فرمودند و حتی عوامل خود را در ارکان حکومت عباسی نفوذ می دادند تا آنان نتوانند هرگونه خواستند عمل بکنند.
برای نمونه به یک مورد اشاره می کنیم:
پس از آن که محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(علیه السلام) معروف به نفس زکیه و ابراهیم برادر همین محمد کشته شدند، منصور خلیفه عباسی شخصی به نام شیبه بن غفال را والی مدینه کرد. وقتی شیبه به مدینه آمد روز جمعه بالای منبر سخنرانی کرد و گفت: علی بن ابی طالب وحدت مسلمانان را بر هم زد، با مؤمنان جنگید و برای خود حکومت می خواست. خاندان او حکومت را به او ندادند و خداوند او را از حکومت محروم کرد و با غصه از بین برد. این سیدهایی که قیام کردند و کشته شدند، از فرزندان او هستند و در فساد کردن و بر هم زدن اوضاع مملکت اسلامی تابع او هستند. اینها بدون اینکه شایستگی داشته باشند، حکومت را می خواهند. به همین خاطر در همه جا کشته می شوند و به خون خود آغشته می گردند. پس از سخنان این والی کسی از شنوندگان جرأت پاسخگویی نداشت. در این لحظه یک نفر بلند شد و گفت: ما اهل خیر و برکتیم این تو و منصور هستید که به هر زشتی سزاوارترید. آنگاه رو به مردم کرده و گفت: ای مردم آیا می دانید در قیامت میزان چه کسی از همه خالی تر و از همه زیان دیده تر است؟! کسی که آخرت خود را به دنیایش بفروشد و این کس همین والی است. والی از مسجد بیرون رفت و حرفی نزد.
راوی حدیث می گوید: من از مردم پرسیدم که این چه کسی بود که در برابر والی منصور چنین گفت: گفتند: ایشان حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) است.[بحارالانوار، ج 47، ص 165، ح 5، به نقل از امالی شیخ مفید]
براساس آنچه گذشت معلوم شد که یکی از دلایلی که موجب شد امام صادق(علیه السلام) دست به قیام مسلحانه نزند این است که آن حضرت نیروی کافی و افراد با ایمان و مطیع برای قیام مسلحانه نداشتند، و آن کسانی که دور حضرت را گرفته بودند فاقد وفاداری واقعی به آن حضرت بودند.

Share

دیدگاه‌ها

1

باسلام
ضمن تشکر از زحمات حضرتعالی
فکر کنم بدین صورت که کار می کنید بهتره