مراتب وحی و الهام

واحد قرآن و عترت ضیاءالصالحین
الهام و وحی
الهام، برادر وحی است. الهام حقیقی، کمتر از وحی نیست؛ مگر این که وحی را جبرائیل به صورت ظاهر می آورد؛ ولی الهام را آیینه دل از عالم بالا می گیرد. الهام و وحی، مراتب و معانی دارد.

هر یک از واژه های وحی و الهام ، به معانی مختلفی به کار می روند؛ مثلاً وحی در معنای عام کلمه برای همه ی موجودات، حتی غیر انسان نیز به کار می رود؛ در حالی که الهام را فقط مورد انسان به کار می برند؛ لذا در این معنا، وحی اعم از الهام می باشد. اما اگر معنای خاص وحی (وحی به انبیا، وحی تشریعی) را در نظر داشته باشیم، چنان که گفتیم، شامل معارفی می شود که شخص به صورت آگاهانه دریافت می کند؛ اما الهام، اعم از ان است؛ یعنی، همه ی معارف آگاهانه و غیر آگاهانه ای که از جانب خدا و ملائکه به انسان می رسد.

صدرالمتألهین، وحی و الهام را از علوم و معارفی می داند که به طور ناخواسته وارد قلب می شود؛ با این تفاوت که وحی را از علوم و معارفی می داند که دریافت کننده از سبب و علتی که عطا کننده ی این معارف از جانب خداست، آگاه می باشد و او را مشاهده می کند؛ ولی در الهام، او را نمی بیند.[1]

مرحوم فیض کاشانی مطلب را به این صورت بیان می کند:
«انسان علومی را که بدیهی و ضروری نیستند، ممکن است به دو شیوه فرا بگیرد. یک شیوه، استدلال و آموختن است که این قسم، مخصوص عالمان و حکیمان است و اصطلاحاً اعتبار و استبصار [و علم اکتسابی] نامیده می شود. قسم دیگر آن است که خود این معارف بر دل هجوم می آورند؛ گویی از جایی که خود شخص نمی داند، در دل او افکنده می شود. این هم دو گونه است: گاهی از سببی که این علم را در دل افکنده است، اطلاع ندارد. این قسم الهام و دمیدن در سویدای دل نام دارد؛ به شرطی که در دل افکنده شود و اگر در گوش طنین اندازد، سخن فرشته نامیده می شود و به اولیا و امامان اختصاص دارد. گاهی، از سبب آن هم آگاهی دارد که وحی نامیده می شود و مخصوص پیامبران و فرستادگان الهی است… . پس تنها تفاوت الهام و سخن فرشتگان با علم اکتسابی، در طریق و کیفیت زوال حجاب و علت آن است؛ و نیز تفاوت وحی با الهام و سخن فرشتگان در امور مذکور در وضوح و روشنی بیشتر آن است و این که در وحی، فرشته ای که علم را افاده می کند، مشاهده می شود.[2]

اما مولوی در تفاوت این ها بیشتر به شخص گیرنده ی پیام توجه کرده است و در تفاوت این ها می گوید:

غیر فهم و جان که در گاو و خر است                     آدمی را فهم و جانی دیگر است
باز غیر عقل و جان آدمی                             هست جانی در ولیّ و در ولی[3]

مراتب وحی و الهام

امیرالمؤمنین علیه السلام  می فرمایند: محمد صلی الله علیه وآله صاحب الوحی و انا صاحب الالهام؛[4]پیامبر صلی الله علیه وآله صاحب وحی و من صاحب الهام هستم.

الهام، برادر وحی است. الهام حقیقی، کمتر از وحی نیست؛ مگر این که وحی را جبرائیل به صورت ظاهر می آورد؛ ولی الهام را آیینه دل از عالم بالا می گیرد. وحی و الهام ، مراتب و معانی دارد.

مثلا قرآن می فرماید: وَ أَوْحى  رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُون ؛[5]پروردگار تو به زنبور عسل وحى کرد که: از کوه ها و درختان و در بناهایى که مى سازند خانه هایى برگزین.

وحی در این آیه به معنای غریزه است. به این معنا که زنبور در حدّ خود، ذهن گیرنده ای دارد و خداوند به آن القا می کند که به کدام سمت برود. وحی به زنبور به این معناست.

خداوند متعال درباره مادر حضرت موسی علیه السلام هم می فرماید: إِذْ أَوْحَیْنا إِلى  أُمِّکَ ما یُوحى ؛[6]آن گاه که به مادرت آن چه باید وحى مى شد، وحى کردیم.

وحی به مادر حضرت موسی علیه السلام غیر از آن وحی بر نبی است. خداوند در قرآن درباره معنای وحی در مورد پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله می فرماید: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى  إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى؛[7] و از سر هوس سخن نمی  گوید. سخن او غیر وحى نیست.

این آیه اشاره به آخرین مرتبه طهارت و لطافت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله عملی طبق هوای نفس، انجام نداده اند.[8]

مراتب وحی و الهام

فرآوری: میرحسن موسوی، واحد قرآن و عترت ضیاءالصالحین
------------------------------------
پی نوشت:

[1] الشواهد الربوبیه/ص۴۸۰/این سبب و علت که الهام کننده ی حقایق است، عقل فعال نام دارد.
[2] بصائر الدرجات/۳۱۷/به نقل از فیض کاشانی؛ علم الیقین/ص۴۶۸.
[3] راهنما: پرسش ها و پاسخ های دینی/حسین سوزنچی و منیژه سیّار/تهران/دفتر انتشارات کمک آموزشی/چاپ اول/سال ۱۳۸۰/صص۱۰۷-۱۰۵.
[4] مشارق أنوار الیقین، ص۲۵۶.
[5] سوره نحل، آیه ۶۸ .
[6] سوره طه، آیه ۳۸.
[7] سوره نجم، آیه ۳و۴.
[8] حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری.

Share

دیدگاه‌ها

بسیار عالی