صبر و شکیبایی از منظر مولوی

صبر و شکیبایی از منظر عرفان اسلامی/ بخش هفتم
صبر و شکیبایی
صبر ماه در برابر شب و تاریکی آن موجب می شود که از خورشید نور بگیرد و درخشان و تابان شود. صبر گل در برابر خار موجب می شود که گل معطر و خوشبو شود.

صبر و شکیبایی از منظر مولوی

در بینش مولوی صبر و شکیبایی یکی از مهم ترین مقام های عرفانی است، که در سیر و سلوک به سوی حق تعالی نقشی اساسی و بنیادین دارد. مولوی در مثنوی دربارهٔ نقش سازنده و تکامل دهندهٔ صبر در برابر مشکلات و سختی ها و به طور کلی مسئله ابتلائات و آزمون های الهی بحث گسترده ای مطرح کرده است و داستان ها و تمثیل های متعددی دراین باره نقل کرده است. آن چنان که این شاعر نامدار، هرگونه پیروزی و موفقیت را محصول صبر و شکیبایی می داند و در این مبارزه و جهاد، صبر را به سپری آهنین تشبیه کرده، که خداوند بر روی آن نوشته است: «جاء الظفر». یعنی پیروزی آمد.

   اسپرِ آهن بُوَد صبر، ای پدر!              حق نبشته بر سپر جاء الظّفر
(مولوی)

هم چنین مولوی ضمن حدیث دیگری نقل می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «مَنْ لَا صَبْرَ لَهُ لَا إِیمَانَ لَهُ»[کنزالعمال: 3/ 744، حدیث 8632؛ المواعظ العددیة: 132] یعنی هرکس صبر ندارد، ایمان ندارد. یا به تعبیر دیگر، صبر برابر با تمامی ایمان است.

         گفت پیغمبر خداش ایمان نداد            هر که را نبود صبوری در نهاد

         صبـر از ایـمان بیابـد سـر کله           حـیـث لا صبـر فلا ایـمان له

در حقیقت مولوی در سرتاسر مثنوی با ذکر آیات قرآن و احادیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و هم چنین با به کارگیری تمثیل ها و حکایات فراوان، موضوع صبر و شکیبایی را یادآور شده و این حدیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به دفعات درمثنوی تکرار می کند که: «الصَّبْرُ مِفْتَاحُ الْفَرَجِ»[کشف الأسرار:  1/ 416]؛ از دیدگاه وی، صبر کلید گشایش مشکلات و سختی ها است و با این کلید می توان هر در بسته ای را باز و هر راه ناگشوده ای را گشود. صبر آدمی باید برای خدا باشد. بنابراین انسان در پیش آمدها و حوادث و مشکلات نباید جزع و فزع کند؛ بلکه باید بر تحمّل آلام صبور و شکیبا بماند، تا به آسایش برسد.

       صبر کردن بهرِ این نَبْوَد حرج               صبر کن، کالصَّبر مفتاح الفرج

این شاعر عارف برای این که اهمیت صبر را از منظر قرآن نشان دهد، می گوید به آخر سورة العصر نگاه کنید که خداوند حق و صبر را برابر قرار داده است.

      صبر را با حق قرین کرد ای فلان         آخــر و الـعـصـر را آگـه بـخوان

مولوی از زبان لقمان حکیم چنین بیان می کند که صبر و شکیبایی بهترین کیمیا، یعنی بهترین وسیله تکامل دهنده روح و جان آدمی است.

   گفت لقمان صبرهم نیکودمی ست            کـه پنـاه و دافـع هـرجا غمیـست

   صبر را با حق قرین کرد ای فلان            آخــر والعـصــر را آگـه بـخــوان

   صـد هـزاران کـیمیـا حق آفریـد            کـیمیـائی هـم چو صبر آدم نـدیـد

البته بیشترین تأکید مولوی در مثنوی دربارة صبر و شکیبایی در برابر گرایش ها و هواهای نفسانی است. در بینش عرفا، نفس بزرگ ترین حجاب و مانع بین انسان و خداوند است. زیرا گرایش های نفسانی روح را اسیر و وابسته به عالم خاک می کند و مانع می شود که صفات و قدرت های الهی در روح انسان تجلی کند. به همین دلیل انسان باید سخت ترین مبارزه را با نفس خود داشته باشد.

مولوی در قالب گفتگو و مناظره ای بین روح انسان و خدا، این حقیقت عرفانی را مطرح می کند که خدا بر اثر لطف به ظاهر قهرآمیز، روح را در زندان تن گرفتار و اسیر وسوسه های نفسانی و جاذبه های دنیوی کرده، تا روح بر اثر صبر و پایداری در برابر آنها تکامل یابد و بتواند به خداوند واصل شود. آن چنان که پروردگار متعال در جواب روحی که از هم نشینی با نفس می نالد و از هجران و فراق او شکایت می کند و برای نجات خود از وی کمک می طلبد، می فرماید: صبر و شکیبایی داشته باش، من نیز خواهان تو هستم و برای رسیدن به تو تلاش می کنم، فریاد بر نیاور!!

حـق هـمـی گـویـد کـه آری ای نـزه          لیــک بـشـنـو صـبـرآر و صـبــر بـه

صبح نزدیک است، خامش، کم خروش           مـن هـمـی کوشـم پی تو، تو مکوش

از سوی دیگر، مولوی برای بازگو کردن اهمیت صبر و شکیبایی در برابر اذیت و آزار جاهلان و منکران و نقش آن در تکامل روح و سیر الی الله، داستان مرید ابوالحسن خرقانی را مطرح کرده[این حکایت با اندکی اختلاف در کتاب تذکرة الأولیاء عطار نیز آمده و احتمالاً مأخذ مولوی همین کتاب بوده است. در کتاب تذکرةالاولیاء، ابوعلی سینا برای دیدن ابوالحسن خرقانی به شهر خرقان می رود. (تذکرة الاولیاء: 667/2536)] و در ضمن آن به بسیاری از رموز و اسرار معرفت اشاره می نماید.

مولوی می گوید درویشی از شهر طالقان برای دیدن ابوالحسن خرقانی کوه ها و درّه ها را پشت سر می گذارد:

رفت درویشی ز شهـر طــالقـان        بهر صوت بـوالحسین خـارقـان
[
ابوالحسن خرقانی؛ علی بن جعفر (م 348 هـ) در روستای خرقان از توابع بسطام به دنیا آمد. او از بزرگان عرفای قرن چهارم و پنجم به حساب می آید. به نظر می رسد مولوی به جهتی در مصرع دوّم او را ابوالحسین معرفی کرده است]

وقتی مرید به خانهٔ او می رسد و در خانه را می کوبد، زن شیخ ابوالحسن پشت در می آید و هنگامی که درویش به او می گوید برای دیدن شیخ آمده ام، آن زن او را مسخره می کند و حرف های زننده و زشتی را درباره شیخ و انکار وی بر زبان می آورد. مرید هم ناراحت می شود و می گوید:

      تُرّهات چـون تــو ابلیسی مــرا      کـی بگـرداند ز خـاک این ســرا [ترهات یعنی سخنان باطل و خرافه]

سپس مرید دربارهٔ شیخ و مقام و مرتبهٔ والای او شروع به صبحت می کند. بعد از آن، درویش از هر کسی سراغ شیخ را می گیرد، تا این که به او می گویند شیخ برای آوردن هیزم به فلان کوهستان رفته است و او در جستجوی شیخ به کوهسار می رود؛ تا این که شیخ را می بیند، درحالی که شیری غرّنده هیزم های او را حمل می کند و خود شیخ نیز بر روی هیزم ها نشسته و ماری را به عنوان تازیانه در دست گرفته است. چون شیخ علم الهی داشته و از اسرار و رموز پنهان آگاه بوده، تمامی حوادثی را که در راه برای درویش پیش آمده بود، بیان می کند، تا به انکار زن و مطرح شدن سؤال در ذهن درویش می رسد. شیخ در جواب درویش می گوید: صبر و شکیبایی من در برابر عناد و انکار آن زن و بدخلقی های او؛ از روی هوای نفس نیست. اگر من رنج ها و اذیت و آزار او را تحمّل نمی کردم و در برابر آن صبر و شکیبایی نمی ورزیدم، شیر نر برای من بیگاری نمی کرد و چنین قدرتی در من به وجود نمی آمد، که تمامی موجودات عالم طبیعت و جهان در مقابل من تسلیم شوند:

    بعـد از آن در مـشکل انکــار زن         برگـشاد آن خوش سراینـده  دهـن

   کان تحمل از هوای نفس  نیست          آن خیال نفس توست آن جامه ایست

   گرنه صبرم می کـشیـدی بـار زن          کـی کشـیدی شیر نر بیگـار مـن
[
مثنوی معنوی: 394، دفتر ششم، 2136]

شیخ به مرید خود می گوید: همة مطالب را برایت بیان کردم، تا تو نیز با رفیق و همراه بدخلق و ناسازگارت سازش کنی و دربرابر آزار و اذیت او صبر و شکیبایی نشان بدهی. چون صبر و شکیبایی رمز و راز غلبه بر هر مشکلی است.

    بهـر تو ار پست کـردم گفت وگـو             تـا بســازی با رفیــق زشـت خـو

    تا کشی خندان و خوش بار حرج              از پی الصبـر مـفـتــاح  الـفــرج

یعنی تو با تحمل بار رنج و اذیت و آزار مردم ناآگاه و فرومایه، به نور سنت انبیاء بزرگ الهی که صبر و شکیبایی درمقابل اذّیت و آزار کافران و معاندان بوده است، دست می یابی:

     چون بسازی بـا خسی این خسان           گردی اندر نـور سنـت هـا رسـان

     کانبیا رنـج خسان بس دیـده انـد            از چـنیـن ماران بسی پیچیـده اند

مولوی در جای جای مثنوی به موضوع صبر و شکیبایی دربرابر اذّیت و آزار هم نشین بد و ناسازگار تأکید می کند. وی در دفتر ششم مثنوی، در نتیجه گیری از داستان سلطان محمود و غلام هندو می گوید: صبر در برابر دوست و قرین بد (که از آن به نفس نیز می توان تعبیر کرد)، سینه را برای درک حقایق الهی وسعت می دهد و سپس این مسئله را به عنوان قانونی عمومی که بر کل عالم حاکم است، تعمیم می دهد و می گوید: صبر ماه در برابر شب و تاریکی آن موجب می شود که از خورشید نور بگیرد و درخشان و تابان شود. صبر گل در برابر خار موجب می شود که گل معطر و خوشبو شود. هم چنین، شیر بهائم با صبر و شکیبایی و تحمل اوضاع و احوال سخت و ماندن بین سرگین و خون می تواند عنصری حیات بخش جهت توانمندی شیرخوارانشان شود و صبر و شکیبایی پیامبران(علیهم السلام) در مقابل منکران و تحمل آزار و اذیت آنان موجب می شود که از مقربان الهی به شمار آیند و در هدایت مردم به سوی خدا موفق شوند:

   یار بــد نیکوسـت بهـر صبـر را              کـه گشـایـد صبـرکردن صـدر را

   صبر مـه بـا شب منــوّر داردش             صبـر گل بـا خـار اَذْفـــر داردش

   صبر شیر اندر میـان فَرْث وخون              کـرده او را ناعـش اِبْــن   اللَّبُــون

   صـبر جمله انبیاء بــا منـکــران             کـردشان خاص  حق و صاحب قرآن
[
مثنوی معنوی: 3/354، دفتر ششم، 1407 - 1410]

به تعبیر مولوی هر دشمنی برای آدمی همانند دارو، در ظاهر ناخوشایند و ناراحت کننده به نظر می رسد، اما در باطن سودمند و شفابخش است. زیرا انسان از دست آنان به درگاه خداوند روی می آورد و از او طلب کمک و یاری می کند. اما دوستان چون آدمی را به خود مشغول می کنند و تکیه گاه او هستند، همانند حجاب و مانعی وی را از حق دور می کنند:

   بنده می نالـد بـه حق از درد و نیش          صد شکایت می کند از رنج خویـش

  حق همی گوید که آخـر رنـج و درد           مر تو را لابــه کنــان و راست کرد

  این گله ز آن نعمتی کن کـت زنـد           از در مـــا دور و مـطــرودت کنـد

  درحقیقت هر عــدو داروی تـوست           کـیمیا و نــافع و دل جوی  تـوست

  که از او انــدر گـریـزی در خـــلا           استعــانت جــویـی از لطف  خــدا

  در حقیقت دوستــانت دشمن انـــد         کـه ز حـضرت دور و مشغـولت کنند
(مولوی)

ادامه دارد...

صبر و شکیبایی از منظر مولوی

رجوع به بخش ها و مطالب قبلی:

1. صبر و شکیبایی از منظر عرفان اسلامی
2. جزع در کلام عارفان و اولیای الهی
3. صبر جمیل از منظر عارفان و اولیای الهی
4. اقسام و انواع صبر از منظر عرفان
5. مراتب صبر و شکیبایی از منظر قرآن و عرفان
6. صبر و شکیبایی بزرگان و اولیاء حق

Share

دیدگاه‌ها

چه قدر عالی 

که از او اندر گریزی در خلا. نوشته اید که از او اندر گریزی در خدا

ممنون، اصلاح شد.