وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی

شیخ عباس قمی(ره)
وقايع و اعمال ماه ربيع الثانى‏
در این نوشتار وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏ از سری مطالب وقایع الایام و اعمال آنها درج می شود، امید است که بهره کافی را ببرید.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی

در این نوشتار وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی از سری مطالب وقایع الایام و اعمال آنها درج می شود، امید است که بهره کافی را ببرید.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی

روز یکم ماه ربیع الثانى‏

بخواند دعایى را که سیّد نقل کرد: «اللهُمَّ أنتَ إله کلِّ شیء»، إلخ.[1]

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز دوم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 296، مونسِ خادم به امر مقتدر باللهِ عبّاسى، عبدالله بن مُعتز را بکشت به سبب آنکه مقتدر را از خلافت خلع کرده بود و مردم را به بیعت خود خوانده بود.[2] و ابن معتز در ادبیت و شعر، معروف بوده و صاحب تصنیفات است [3] و نزد مبرّد و ثعلب تلمّذ کرده بود و با اهل بیت اطهار در طریق نصب و عناد بوده و قصیده اى گفته در مفاخرت آل عباس بر آل ابوطالب و رد کرده آن را به قصیده خود، قاضى ابوالقاسم على بن محمد تنوخى.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز چهارم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 232، به قول کفعمى[4] و فیض[5] ولادت حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام واقع شده و مشهور هشتم و دهم است.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز پنجم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 248، منتصر بالله خلیفه عباسى وفات کرد.[6] مسعودى گفته که:

منتصر مردى عطوف و رؤوف بر اهل بیت و رسول خدا صلى الله علیه و آله و آل على علیهم السلام بود و به عکس پدرش متوکّل بود در حالات خود، و با آل ابوطالب احسان مى کرد و به هیچ وجه متعرّض ایشان نمى گشت و مانع نشد احدى را از زیارت قبر حسین علیه السلام و امر کرد فدک را به اولاد امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام رد کنند و اوقاف آل ابو طالب را اطلاق نمایند و کسى متعرّض شیعیانِ على نشود.[7]

و از براى علویّین و علویّات مدینه اموالى فرستاد که بر ایشان بخش کنند.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز ششم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 125، هشام بن عبدالملکِ مروان به سنّ پنجاه و سه در رصافه  قنّسرین وفات کرد.[8] مدت سلطنتش قریب بیست سال بوده و او مردى احول و غلیظ و بد خو و موصوف به حرص و بخل بوده و آنچه از اموال در خزینه جمع آورد هیچ یک از خلفاى سابقین بر او اندوخته نکرده بودند[9] و چون وفات کرد، ولید بن یزید طریق احتیاط پیش داشت و از مال هاى اندوخته او صرف کفن و دفن او ننمود، بلکه از قرض و عاریه او را تجهیز کرد. و در أخبار الدول است که:

ما بین هشام و ولید منافرت بود، لاجرم پس از مرگ هشام، ولید او را غسل نداد و کفن نکرد و به عنوان احتیاط تا آنکه جیفه او گندید[10].

و هشام مردى با تدبیر و سیّاس بوده.

گویند که از بنى امیه سه نفر در امور سیاسى بى نظیر بودند: معاویة بن ابى سفیان و عبدالملکِ مروان و هشام.[11]

و از بنى عباس، منصور دوانیقى در امور سیاسى تقلید هشام مى کرد و زمانى سخت تر از زمان او بر رعیت نگذشت.

و در این روز، سنه 816، وفات کرد در شیراز، شریف الدین على بن محمد الحسینى الجرجانى الأسترآبادى مشهور به میر سیّد شریف، فاضل معروف، صاحب شرح مواقفِ قاضى عَضُد و تعلیقات بر شمسیه و بر مطوّل و غیره.[12] معاصر سعدالدینِ تفتازانى و تلمیذِ قطب الدین رازى بوده. و در مذهب او اختلاف است.[13] اکثر علماى شیعه او را سنى مى دانند و قاضى نورالله او را از حکما و علما مذهب شیعه شمرده  و استشهاد کرده به تصریح تلمیذ او سیّد محمد نوربخش و تنصیصِ شیخ محمد بن ابى جمهورِ احسائى و گفته: «به ماهتاب چه حاجت شب تجلّى را»؟[14] ولیکن فرزند او سیّد شمس الدین محمد شیعى امامى است و فرزندش میرزا محمد على معروف به میرزا مخدوم شریفى، سنّى بلکه ناصبى است و او است که سلطان شاه اسماعیل ثانى را سنّى کرد و کتابى هم در ردّ شیعه نوشته موسوم به نواقص الروافض و قاضى نورالله- نوّر الله مرقده- ردّى بر آن نوشته، مسمّى به مصائب النواصب. و پسر میرزا مخدوم، ابوالفتح شریفى، صاحب آیات الأحکام، شیعه و امامى و مصداق: «یُخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَیِّتِ»،[15] چنانچه پدرش مصداق «یُخْرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَىِّ»[16] است.

بالجمله، گویند که چون میر سیّد شریف خواست دنیا را وداع کند، پسرش با وى گفت: بابا! مرا وصیتى کن. میر سیّد شریف گفت: بابا به حال خود باش.

پسر مضمون کلام پدر را به شعر در آورده و گفته:

مرا میر سیّد شریف آن بحر زخّار ***** که رحمت بر روان پاک او باد

وصیت کرد و گفت ار زانکه خواهى ***** که باشد در قیامت جاى تو شاد

چنان مستغرق احوال خود باش ***** که از حال کسى ناید تو را یاد[17]

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز هشتم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 232، به قول جمعى از علما، ولادت حضرت عسکرى علیه السلام واقع شد.[18]

و در این روز، سنه 357، حارث بن سعید ابن حمدان بن حمدون معروف به ابوفِراس پسر عمّ سیف الدوله و ناصر الدوله وفات کرد.[19] و بنو حمدون در زمان بنى عباس امارت و ریاست داشتند و دیار ربیعه و موصل در اداره ایشان بوده و ابوفِراس در ادبیت و فضل و کمال و شجاعت و شعر مشهور بوده و در فصاحت و حلاوت و عذوبت شعر، ممتاز بوده و نظیرى از براى او نبود جز عبدالله بن معتز بالله. و اهل صنعت، ابوفراس را اشعر از او گفته اند و متنبّىِ شاعر، تصدیق داشت او را و صاحب بن عَبّاد در حقّ او گفته: «بُدِى ء الشعر بِمَلِک وَخُتِمَ بِمَلِک»؛ یعنى امرءالقیس و ابافِراس.[20]

و اشعار او معروف است و از جمله قصیده میمیّه او است که در مظلومیت اهل بیت اطهار علیهم السلام و ظلم بنى عبّاس و هجو ایشان گفته و معروف است به شافیه و در آن تشفّىِ خاطرِ خود و سایر مؤمنان نموده و قصیده شرّ العباد، عبدالله بن معتز را که در فخریّه بنى عباس و ذمّ آل ابوطالب گفته، جواب داده و قصیده ابى فِراس را بعضى از فضلاءِ حائر شرح کرده اند.[21]

نقل است که چون ابوفِراس آن قصیده را گفت چون که در زمان تسلّط و خلافت بنى عباس بود، امر کرد لشکر را که شمشیرها را بکشند از غلاف، پانصد شمشیر در یارى او کشیده شد، آن وقت در میان لشکر، شروع کرد به خواندن قصیده مبارکه که مطلعش این است:

الحَقُّ مُهتَضَمٌ وَالدِّینُ مُختَرَمٌ ***** وَفی ء آلِ رَسولِ اللهِ مُغتَتَمٌ

و نیز در این روز، سنه 566، مستنجد بالله خلیفه سى و دوم عبّاسى وفات کرد[22] و او مردى بوده موصوف به عدل و ساعى در اخذِ مفسدین و حبس ایشان. گویند: مرد نمّام مفسدى را بگرفت و در بند کرد، وقتى مردى به شفاعت او بیرون شد و ده هزار دینار تقدیم خلیفه کرد که او را رها کند، مستنجد گفت که من ده هزار دینار مى دهم که یکى دیگر از قبیل او براى من پیدا کنى که من او را نیز در زندان کنم و مردم را از شرّ او آسوده نمایم.[23] و مستنجد را معرفتى تمام بود به علم اسطرلاب و عمل آلات فلک و گفتن شعر بدیع و نثر بلیغ. و از اشعار او است:

عَیَّرتَنی بِالشَیبِ وَهُو وِقار ***** لَیتُها عُیِّرتُ بِما هو عار

إن یَکُن شابّ الذاوائِبِ مِنّی ***** فَاللَّیالی تَزَیَّنَها الأقمار[24]

ابن خلّکان گفته که:

مستنجد در حیات پدرش در خواب دید که مَلَکى از آسمان فرود آمد و بر کف دست او چهار لفظ «خ» نوشت؛ چون بیدار شد، معبّرى طلبید و خواب خود را با وى گفت.

معبّر گفت: تعبیرش آن است که به تو خواهد رسید خلافت در سنه خمس و خمسین و خمسمائة و چنان شد که تعبیرش کرده بود.[25]

و در این روز، سنه 555، بعد از پدرش، مقتضى لأمر الله به خلافت رسید.[26]

و در شبِ این روز، سنه 616، شیخ ابوالبقاء عبدالله بن الحسین عکبرى بغدادى ضَریر،[27] نحوى حنبلى وفات کرد.[28] و ابوالبقاء از آبله نابینا شده بود و با وجود نابینایى کتاب ها و شروح بسیار تألیف کرده از جمله کتاب التبیان فی اعراب القرآن است که معروف است به ترکیب أبو البقاء.

وَعُکبر- بِضمّ المهملة وَفتح الموحّدة بَعدَ الساکنه- بُلَیْدَة على شاطئ الدجلة فوق بغداد بِعشرة فراسخ،[29] وَمنها الشیخ المفید رحمه الله.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز نهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 663، وفات کرد هلاکوخان ابن تولى خان بن چنگیز خان، مفتىِ دولت بنى عباس، چنانچه در 28 محرّم به آن اشاره شد.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز دهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 232، به قول سیّد[30] و شیخین،[31] حضرت ابى محمد حسن بن علىِ عسکرى علیه السلام متولد شد. نام مادر آن جناب حدیث و به قولى سوسن است و بعضى سلیل گفته اند و آن عفیفه کریمه در نهایت عفت و صلاح و ورع و تقوا بوده است.

بالجمله، علما گفته اند که این روزى است شریف و عظیم البرکه و مستحب است روزه آن[32] و علّامه مجلسى گفته که زیارت آن حضرت و سایر اعمال خیر در این روز با برکت، مناسب است.[33]

و در شب این روز، سنه 291، قاسم بن عبدالله وزیر مکتفى بالله وفات یافت. و او مردى عظیم الهیبه و سفّاک و خونریز بوده، لاجرم صغیر و کبیر از او ترسان بودند و راحت نبودند تا به مرگ او راحت شدند. بعض از اهل ادب در مرثیه او گفته:

شَرِبنا عَشِیَّتَهُ ماتَ الوَزیر ***** ُسُرورٌ أو نَشرِبُ فی ثالثِهِ

فَلا قَدَّسَ اللهُ تِلکَ العِظام ***** وَلا بارَکَ اللهُ فی وارِثِهِ

واین احقر، مناسب دیدم که در این جا این سه شعر را از سعدى نقل کنم که خوب پندى فرموده:

منه دل بر این دولت پنج روز ***** به دود دل خلق، خود را مسوز

چنان زى که ذکرت به تحسین کنند ***** چه مُردى نه بر گورت نفرین کنند

نباید به رسم بد آیین نهاد ***** که گویند لعنت بر او کاین نهاد

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز یازدهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 385، محمد بن عبدالله معروف به ابن سکره بغدادىِ شاعر وفات کرد.[34] و او از احفادِ مهدى بن ابى جعفر منصور عباسى است و معاصر است با ابن حجّاج شاعر امامى و او همان ابن سکره است که ابن حجّاج در بعض اشعار خود او را هجو کرده.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز دوازدهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 1، که یک ماه از هجرت گذشته باشد رکعات نماز زیاده شد و آنچنان بود که نمازهاى پنجگانه هر کدام دو رکعت فرض بود در سفر و حَضَر،[35] این جمله را که ده رکعت است واجب مى شمردند و سفر را با حضر فرقى نمى گذاشتند، پس حضرت رسول صلى الله علیه و آله به فرمان خداوند تعالى هفت رکعت در هنگام حَضَر بر این رکعات بیفزود.

فَالصلاة کلُّها فی السفر الفریضة رکعتان کلّ صلاة إلّاالمَغرب؛ فَإنّها ثلاث لَیس فیها تقصیر وَإنّه[36] ترکها رسولُ الله صلى الله علیه و آله فی السفر وَالحَضَر ثلاث رکعات.[37]

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز سیزدهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 218، عبدالملک بن هشام صاحب سیره نبویه وفات کرد.»[38]

و در این روز، سنه 312، على بن محمد معروف به ابن الفرات وزیر را با پسرش محسن به قتل رسانیدند[39] و ابن الفرات سه مرتبه وزیر مقتدر بالله شد بعد از آنکه او را عزل کرد. و نوادر حکایات او بسیار است و صاحب بن عبّاد از ابوالحسن بن ابوبکر علّاف معروف به کثرة الأکل نقل کرده که پدرم ابوبکر قصیده اى را که در مرثیه گربه گفته مرادش محسن پسر ابن الفرات بوده که در ایام محنت ایشان گفته[40] و به قولى مرادش ابن المعتز بوده و از ترس خلیفه نتوانست اظهار کند و به کنایه او را مرثیه گفت و آن قصیده را فاضل دمیرى در حیوة الحیوان در لفظ «هرّ» ذکر نموده و مطلعش این بیت است:

یا هِرَّ فارَقتنا وَلم تَعُد ***** وکُنتَ عِندی بمَنزِلةِ الوَلَدِ[41]

و برادر ابن الفرات، ابوالعباس احمد بن محمد بن الفرات اکتبِ اهلِ زمان و اضبطِ ایشان در علوم بوده[42] و فضل بن جعفر پسرِ برادرِ او معروف به ابن خنزابه نیز کاتب بوده و در زمان خلفا وزارت و ریاست داشته.[43]

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز شانزدهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 465، شیخ ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازنِ قشیرىِ صوفى، تلمیذ و داماد ابو على دقّاق وفات کرد، و در نیشابور نزدیک قبر ابو على به خاک رفت.[44] و قشیرى مؤلف رساله کبیره قشیریه است که براى طوایف عرفا و صوفیه نوشته است، و «قُشَیْر کزبیر أبوقَبیلةٍ من العَرَب».

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز هفدهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 356، معزّ الدوله احمد بن بویه وفات کرد و در مقابر قریش به خاک رفت،[45] و قریب بیست و دو سال سلطنت کرد و او عموى عضدالدوله دیلمى است. و معزّ الدوله را اقطع مى گفتند به جهت آنکه اکراد در ناحیه کرمان بر او ریختند و زخم ها بر او زدند، دست چپش با بعض انگشتان دست راستش قطع شد.[46] و معزّ الدوله امیر الأمراءِ بغداد بوده و بسیار ترویج مذهب شیعه نموده و او همان است که امر کرد تا بر دیوارهاى مساجد بغداد و سایر عمارات آنجا لعن معاویه و ظالمین آل محمد صلى الله علیه و آله را نوشتند. سیف الدوله حمدانى امیر حلب نیز اقتدا به او کرد و امر نمود که در حلب نیز همان کار را به جا آوردند.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز هجدهم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 498، رکن الدین برکیاروق بن ملکشاه بن آلب ارسلانِ سلجوقى، برادر سلطان سنجر در بروجرد وفات کرد.[47] و برکیاروق را ممالک بسیارى در تحت فرمان بوده.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز بیست و دوم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 354، فخر الملکِ وزیر متولد شد.[48] وفاتش در روز 28 ربیع الأوّل، گذشت.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

شب بیست و سوم ماه ربیع الثانى‏

در این شب، سنه 289، معتضد بالله، احمد بن طلحة بن متوکّل، خلیفه شانزدهم عبّاسى وفات کرد.[49] و معتضد را سفّاحِ ثانى مى گفتند به جهت آنکه تجدید کرد دولت بنى عباس را پس از آنکه کهنه و ضعیف شده بود، چه از زمان متوکّل پیوسته سلطنت ایشان در ضعف بود تا ایام او.[50] و او مردى سفّاک و خونریز بوده[51] و لیکن با علویّین و آل ابوطالب مهربان بود و سببش آن بوده که در ایّامى که در حبس پدرش بود، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را در خواب دیده بود[52] که با وى فرموده بود: اى احمد! امر سلطنت بر تو مستقر خواهد گشت، چون به سلطنت رسیدى متعرّض اولادهاى من مشو.

معتضد هم به این مطلب عهد کرده بود؛ لهذا در ایام خلافت خود به عهد خود پاینده بود و متعرّض اولادهاى آن حضرت نمى شد و بر ایشان انعام مى کرد. و ظاهراً فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام در اخبار غیبیه خود در آنجا که بنى عباس را نام مى برد تا آنکه مى فرماید: «وَسادس عَشَرُ هم أقضاهُم للذقم وَأوصَلُهُم لِلرَحِم»،[53] اشاره به همین مطلب باشد.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز بیست و پنجم ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 478، امام الحرمین، عبدالملک بن شیخ عبدالله جوینى شافعى، استاد غزّالى و غیره در نیشابور وفات کرد[54] و بعد از چند سال جنازه او را به کربلا حمل دادند و در نزد پدرش به خاک سپردند.[55] ابن خلّکان گفته که در روز فوت او بازارها را ببستند و منبر او را شکستند و شاگردان او که قریب به چهارصد نفر بودند، دوات و قلم خود را شکستند و یک سال کامل عزاى او را گرفتند.[56]

و نقل شده که پدرش مادر او را که جاریه بوده از پول حلال خریده بود و از کسب ید خود او را طعام مى داد و چون امام الحرمین را متولد کرد به او وصیت کرد که شیر دیگرى را به او مده که شیر در طفل اثر دارد. اتّفاقاً وقتى مادرش کسالتى داشت و آن طفل مى گریست، یکى از زنان همسایه به حال او رقّت کرد و مقدارى شیر به او داد. در این حال پدرش وارد شد و چون بر خوردن او، شیر غیر را اطلاع یافت همان وقت او را سرازیر کرد و پیوسته دست به دلش کشید تا آن شیر را قى کرد و گفت: مردن طفل من آسان تر است بر من از فساد طبع او به شیر غیر. گویند: گاهى در حین مناظره، فترتى براى امام الحرمین حاصل مى شد، مى گفت: این از بقیه همان شیر است.[57]

فقیر گوید: مسلّم است که شیر در طبیعت طفل خیلى اثر دارد و در کلمات جامعه حکمتیه رسول خدا صلى الله علیه و آله است که «الرِضاعُ یُغیِّرُ الطِباع».[58]

در باب فصاحت و بلاغت حسن بصرى نقل شده که مادرش خیره کنیز امّ سلمه، زوجه رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و گاهى که خیره پى حاجتى مى رفت و حسن مى گریست، امّ سلمه پستان خود را در دهان او مى گذاشت و او را مشغول مى ساخت، گاهى شیر از پستانش بیرون مى آمد و حسن مى مکید، لاجرم گفتند: حکمت و فصاحت او از برکت پستان امّ سلمه بوده.[59]

در حال شریکِ قاضى در غُرّه ذى القعده دانستى که لقمه حرام نیز تأثیر غریبى دارد.

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

روز سى ام ماه ربیع الثانى‏

در این روز، سنه 463، یوسف بن عبدالبرّ شافعى صاحب استیعاب وفات کرد.[60]

 «قیل: کانَ ابن عَبدالبرّ حافظ المغرب وَالخطیب البغدادی حافظ المشرق، وَماتا فی سنةٍ واحدة».[61]

وقایع و اعمال ماه ربیع الثانى‏

منبع:  حاج شیخ عباس قمى‏(ره)، وقایع الایام، ص: 339. - وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-----------------------------------------------
پی نوشت:
[1] اقبال الأعمال، ج 3، ص 145- 149، باب 5، فصل 1.
[2] وفیات الأعیان، ج 3، ص 76، ش 341 «عبد الله بن المعتز». تولدش هفت روز مانده از شعبان 246 یا 247 است‏
[3] از تصانیف اوست: کتاب الزهر والریاض، کتاب الدیع، کتاب مکاتبان الإخوان منظوم و .... [وفیات الاعیان، ج 3، ص 76، ش
[4] مصباح کفعمى، ج 2، ص 597، فصل 42؛ الدروس، ج 2، ص 15
[5] تقویم المحسنین، ص 16.
[6] تاریخ طبرى، ج 7، ص 414.
[7] مروج الذهب، ج 4، ص 135.
[8] تاریخ طبرى، ج 5، ص 513- 514.
[9] رک: مروج الذهب، ج 3، ص 217.
[10] أخبار الدول، ج 2، ص 49- 50، باب 5، فصل 10.
[11] رک: مروج الذهب، ج 3، ص 223.
[12] روضات الجنات، ج 5، ص 304، ش 522.
[13] درباره او و شرح حالش مرحوم دکتر محمود یزدى مطلق (فاضل) مقاله‏اى نوشته که در محقق نامه چاپ شده ‏است‏
[14] مجالس المؤمنین، ج 2، ص 217.
[15] روم (30): 19.
[16] روم (30): 19.
[17] روضات الجنات، ج 5، ص 305- 306، ش 522. در بیت اوّل «مرا میر» ندارد.
[18] بحار الأنوار، ج 50، ص 236.
[19] وفیات الأعیان، ج 2، ص 61، ش 153.
[20] وفیات الأعیان، ج 2، ص 59، ش 153؛ روضات الجنات، ج 3، ص 15- 16، ش 232.
[21] از شروح آن مى‏توان به شرح الشافیه قاضى ابن ابى جراده حلبى و .. اشاره کرد.
[22] سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 418، ش 274؛ الوافى بالوفیات، ج 29، ص 134، ش 174؛ ابن اثیر (کامل، ج 11، ص 360) وفات او را نهم گفته است.
[23] سیر أعلام النبلاء، ج 20، ص 414، ش 274.
[24] سیر أعلام النبلاء، ج 20، ص 413.
[25] رک: سیر أعلام النبلاء، ج 20، ص 413- 414
[26] کامل ابن اثیر، ج 11، ص 256- 257.
[27] ضریر: نابینا.
[28] وفیات الأعیان، ج 3، ص 101، ش 349 «الشیخ أبو البقاء»؛ روضات الجنات، ج 5، ص 133، ش 463. ولادتش سال 538 بوده است.
[29] وفیات الأعیان، ج 3، ص 101، ش 349 «الشیخ أبو البقاء».
[30] اقبال الأعمال، ج 3، ص 149، باب 5، فصل 2.
[31] مسارّ الشیعه، ص 52؛ مصباح المتهجّد، ص 792.
[32] اقبال الأعمال، ج 3، ص 149، باب 5، فصل 2؛ زاد المعاد، ص 448.
[33] زاد المعاد، ص 448.
[34] وفیات الأعیان، ج 4، ص 413، ش 666 «ابن سکرة الشاعر».
[35] مسارّ الشیعه، ص 52؛ مصباح المتهجّد، ص 792
[36] مصدر:- «وانه».
[37] کتاب من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 435، ح 1265.
[38] وفیات الأعیان، ج 3، ص 177، ش 380.
[39] وفیات الأعیان، ج 3، ص 423، ش 487 «ابن الفرات». ولادتش 9 ربیع الآخر 241 است.
[40] رک: وفیات الأعیان، ج 3، ص 423- 424.
[41] حیوة الحیوان، ج 2، ص 526- 527.
[42] حیوة الحیوان، ص 424. ابو العباس نیمه رمضان 291 وفات کرده است.
[43] رک: حیوة الحیوان، ج 2، ص 424- 426.
[44] تاریخ الإسلام، ج 31، ص 175، ش 140.
[45] وفیات الأعیان، ج 1، ص 176، ش 72 «معزّ الدولة بن بویه».
[46] رک: وفیات الأعیان، ج 1، ص 175.
[47] ابن خلّکان (وفیات الأعیان، ج 1، ص 268، ش 110) وفات او را 12 ربیع الآخر گفته است.
[48] وفیات الأعیان، ج 5، ص 127، ش 700 «الوزیر فخر الملک».
[49] مروج الذهب، ج 4، ص 231.
[50] تاریخ الإسلام، ج 21، ص 67؛ الوافی بالوفیات، ج 6، ص 264 «امیر المؤمنین المعتضد بالله».
[51] مروج الذهب، ج 4، ص 232.
[52] رک: الوافی بالوفیات، ج 6، ص 264. در آنجا مى گوید که رسول الله را در خواب دیده بود.
[53] مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 109.
[54] وفیات الأعیان، ج 3، ص 169، ش 387 «امام الحرمین». ولادتش 12 محرم 418 است.
[55] تاریخ الإسلام، ج 32، ص 238.
[56] وفیات الأعیان، ج 3، ص 170، ش 378 «امام الحرمین»؛ روضات الجنات، ج 5، ص 166، ش 470
[57] وفیات الأعیان، ج 3، ص 169.
[58] قرب الإسناد، ص 93، ح 312. از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است.
[59] امالى سیّد مرتضى، ج 1، ص 106 «استطراد لترجمة الحسن بن ابى الحسن البصری».
[60] وفیات الأعیان، ج 7، ص 71، ش 837 «ابن عبد البرّ».
[61] وفیات الأعیان، ج 7، ص 71، ش 837 «ابن عبد البرّ».

Share