زیباشناسی از منظر نیچه و محمد تقی جعفری

انجمن‌ها: 

مقدمه
زیباشناسی چیست؟

زیباشناسی همان استیک است. دانشی که درباره زیبایی سخن می گوید. واژه استیک (Esthetique) به زبان یونانی به معنی (شناخت احساس) است که از سده های هجدهم به بعد معنای (زیباشناسی) به خود گرفته است.
زیبایی دو گونه است : زیبایی طبیعی و زیبایی هنری
زیبایی طبیعی در طبیعت بچشم می آید یافته چهره یک رنگین کمان، یا طلوع خورشید. ولی انسان دوستدار زیبایی یا به جلوه گری های زیبایی طبیعت بسنده نمی کند، بلکه در آن تصرف می کند و تلاش می ورزد بر جلوه های زیبایی طبیعی بیفزاید تا به (زیبایی هنری) دست یابد مانند یک تابلوی زیبای هنری که جلوه گری های رنگین کمان ، یا بر آمدن خورشید برآمدن بر آن بازتاب یافته است.

نیچه و زیبا شناسی
در شمار اندیشه گرائی که در زمینه زیبا شناسی به پژوهش پرداخته اند ( فردریش نیچه) آسمانی است . (فیلسوف سده ی نوزدهم ) او پدیدهای را زیبا می داند که مورد پسند انسان های برتر است و نظر او نسبت به انسان برتر همان زرتشت است.
کتاب (چنین گفت زرتشت) یادداشت های فلسفی اوست که در قالب حکایت هایی درباره زرتشت عرضه شده است. پیامبری که تکیه گاه اخلاقی اش پندار نیک، گفتار نیک و رفتار نیک است و انسان ها را برای رویارویی با سرنوشت شان فرا می خواند.
در کتاب چنین گفت زرتشت می خوانیم :
(هر لذتی ، همه چیز را جاودانه می خواهد، شهد می خواهد، دُرد می خواهد، گور می خواهد، اشک های تسلی بخش گناه گور می خواهد، سرخی زراندود و شامگاه می خواهد، لذت عشق می خواهد و نفرت می خواهد) .
در این سخن نیچه ، با غریان ترین واژه ها ، تصوری را که از عشق به سرنوشت دارد بیان می کند.
او هستی شناس را کسی می داند که بار تحول جمعی نوع بشر را بردوش دارد و لزوماً او (انسان فردا) است که شمشیر بر روی فضیلت های عصرش می گذارد تا جنبه ای از عظمت انسان را نشان دهد و راه تازه نپیموده ای را به سوی عظمت نمایان سازد.
نیچه، زیبا شناسی را در آمیزه ای از شادی و اندوه تجسم می بخشد، بی جهت نیست که یکی از نویسندگان اندیشمند آلمانی در زمینه ی نظریه ی زیبا شناسی نیچه این گونه می نویسد :
نیچه، سبکی بسیار زیبا و توانمند ، آمیخته با استفاده و آرایه و تعبیرهای مبهم و پیچیده ارائه می کند به گونه ای که درک مفهوم واقعی فکر او از خلال نویشته هایش بسیار دشوار است. شعرش که تبلوی از زیبا شناختی، در زیبایی دلپذیر و غم انگیز خود حالت آسمانی پر از ابر و توفانی دارد. که در آن ، رعد، می غرّد ، آذرخش (صاعقه) فرو می ریزد تا جنایت های کهن را بسوزاند، ناگهانی برقی شدید می زند و روشنایی خیره کننده ای پدید می آورد چنان که گویی از فرط روشنی ، سایه ای بر روی همه چیز فرو می افتد ….
ناگفته پیدا است در نظر نیچه زیبا شناختی ، یک پدیده ی ماندنی نیست، بلکه نظری است که همواره در حال تحول و دگرگونی است و همراه با گذشت زمان نظریه های مربوط به زیبا شناختی نیز دستخوش دگرگونی و تحول می شود تا زمانی برسد که در پی یک ریزش سیل آسای باران همراه با رعد و برق، فضای باورها به تحول کشانده شود . سپس انسان اندیشمند فردا، به گونه ای روشن بینی در زمینه شناخت زیبا می رسد که می تواند مانا جلوه کند .
نیچه در یک قطعه ادبی چنین می گوید :
آن وقت ، مسافر ….. که نامش سایه ی زرتشت بود گفت مرو با ما بمان زیرا اگر تو نباشی بار دیگر، غم گران دیرین به سراغ ما خواهد آمد.
مسافر که نامش زرتشت بود، چنگ کوهستان بدست گرفت و نواختن آغاز کرد گویی در سرزمین تازه، هوایی تازه یافته است.

چکیده
از این سخنان بر می آید که نیچه اراده به چیرگی را در پشت فعالیت های بشری نهفته می داند و نظرش نسبت به پدیده ها از جمله زیبا شناختی ، گاهی بدبینانه و گاهی دیگر خوش بینانه است. او در بخش زیبا شناسی از نظر روان شناختی به رنج و اضطراب توجه دارد نه خوشی ها و خاطره های شیرین. در حالی که زیبا شناسان دیگر که از فلسفه بهره ای دارند، لذت درک زیبایی و عشق به زیبا و نیاز به ایجاد یک اثر هنری را که زاییده ای روحی با ارزش می دانند ، از شنیدن یک آهنگ کهن ممکن است هم لذت ببریم و هم افسرده شویم.
نیچه به جنبه ی افسردگی بعد از شنیدن آهنگ بیشتر توجه دارد.
نیچه در مورد زیبایی گاهی دچار بدبینی و گاهی خوش بین است. استاد محمد تقی جعفری فیلسوف اسلامی زیبا شناسی را با بعد معنوی توصیف و قابل پذیرش می داند. (فلسفه اسلامی)

مقدمه
از نظر فلاسفه اسلامی هر دو نوع زیبایی (زیبایی موجود در جهان هستی و زیبایی که با فکر و دست آدمی به وجود می آید) مطرح است. به این معنی که هم پدیده هایی که بدون اختیار ما در سطح جهان هستی زیبا است، مطرح است و هم پدیده هایی که با فکر و کوشش عضلانی ما به عنوان زیبایی بوجود می آیند مطرح است. ولی چگونگی ارتباط قطب ذاتی را با زیبایی و هدف گیری ها از زیبایابی را مانند بعضی از مکتب ها ساده برگزار نمی نماید، بلکه تنوع ابعاد این پدیده بسیار مهم را گوشزد نموده و حکمت وجود آن را در هستی و طرق بهره برداری از آن مورد توجه شدید قرار می دهد.
خداوند متعال با جمال (زیبایی) توصیف شده است. ان الله جمیلُ و یُحبُ الجمال و یُحبُ ان یری اثر نعمة علی عبده (خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که نمود نعمتش را در بنده اش ببیند. )
از نظر فلاسفه اسلام معنای زیبایی و جمال ، حقیقی است که در برابر درک آدمی برنهاده می شود و موجب تحریک شهود و ذوق و یا احساس خاص زیبایابی می گردد و یا در وضع روانی آدمی انبساطی به وجود می آورد و حد اعلای زیبایی « نمودی است نگارین و شفاف که بر روی کمال کشیده شده است و کمال عبارت است از قرار گرفتن هر موضوعی در مجرای با بستگی ها و شایستگی های خود. » ولی بدان جهت که جمال خداوندی از مقوله کیفیت های قابل مشاهده در نمودهای عینی نیست در نتیجه معنای جمال و زیبایی خداوندی حقیقی فوق پرده نگارین این زیبایی ها می باشد که در طبیعت و یا ساخته های انسانی می بینیم. برای یک درک اجمالی درباره جمال خداوندی، مجبوریم چگونگی درک جلال و کمال او را در نظر بیاوریم.منشاء درک جلال و کمال خداوندی نمی تواند اشیا و کائناتی که در عالم هستی در جریان هستند، باشد زیرا این اشیا و کائنات پست تر و ناچیزتر از آنند که بتوانند نشان دهنده عظمت و جلال و کمال ا لهی باشند.
در ادامه فلسفه اسلامی استاد محمد تقی جعفری می افزاید ولی دل شما برای دیدار آن نقاش که زیباترین تابلوی نقاش را بوجود آورده است، می لرزد، آیا مانند و هم سنخ آن لرزش و شهودی است که با دیدن تابلوی مزبور احساس می کردید؟ نه هرگز. اهتزار و لرزش و شهود دیدار نقاش ، بسیار پرمعناتر و با عظمت تر از دیدن تابلوی بسیار زیبایی است که او به وجود آورده است. شما با دیدار این نقاش زبردست، همان تابلو را در مغز یا سطوح روانی او با هویت معقولی می بینید که نه آفتاب و باران، زیبایی آن را مبدل به زشتی می کند و نه موریانه می تواند آن را بخورد و نه کودکی می تواند آن را پاره پاره کند و نه یک نادان دور از زیبایابی می تواند آن را به پنیر بپیچد. اهتزار و لرزش و شهود دل شما حتی در دریافت هویت زیبایی معقول نقاش تمام نمی شود، بلکه متوجه می شوید که آن فعالیت هنری بسیار والا که موجب به وجود آمدن چنان تابلوی زیبا شده است ، در برابر استعدادهای متنوعی که در درون نقاش هنرمند وجود دارد از نظر عظمت و تنوع فعالیت به هیچ وجه مقایسه و تطبیق با آن تابلوی هنری محدود نمی باشد. این فیلسوف می افزاید هیچ منظره طبیعی نتوانسته است از آن ها برای خود عاشقی بسازد که حاضر شود آن را جزء یا سطحی پایدار از روح خود بسازد، در حالی که به جهت عشق حقیقی، همه سطوح روانی یک خواسته بسیار اساسی و نیرومند پیدا می کند که حتی حاضر است معشوق ، جزء یا سطحی پایدار از شخصیت او باشد.
استاد جعفری در مورد زیبائی های معنوی مانند شکیبایی می افزاید، چه بزرگ و زیباست آن روح که در برابر حوادث و انگیزه های بی اساس و غیر منطقی خود را نمی بازد و تلخی صبر و بردبار قیافه او را که مانند پرده ای روی روحش کشیده است، درهم و برهم نمی کند و تبسم با عظمت او را مبدل به گرفتگی عبوسانه نمی نماید تبسم در هنگام شکیبایی و گشادگی روانی در مقابل عوامل و انگیزه های کوبنده همان زیبایی معقول است که هیچ تماشاگری را، هر اندازه هم که تماشایش طولانی باشد سیر نمی کند. حالت تحمل و بردباری در راه هدف های والای زندگی در برابر ناگواری ها و ناملایمات هیچ گونه نمود نقاشی و ترسیمی و منظر طبیعی ندارد ولی از آن زیبایی برخوردار است که هرگونه زیبایی را معنا و محتوا می بخشد. ممکن است گفته شود چه ارتباطی میان حالت بردباری و معنی دادن به زیبایی ها وجود دارد؟ در صورتی که حالت مزبور از حالت روانی است و زیبایی کیفیتی است بر روی واقعیات عینی. پاسخ این اعتراض این است که انسان بردبار و شکیبا که درونی آرام و واقع نگر دارد و از آن اضطراب و تلاطم ها که در ارتباط با نمودهای جهان عینی تأثیر ناهنجار می گذارد، به دور است. در این حالت است که زیباها زیبایی خود را با بهترین وجه برای انساننمودار می سازد. این معنی که اعتدال و آرامش های روحی همه اشیا را « آن چنان که باید و شاید» درک و دریافت می نماید، قانونی است کلی و هیچ مورد استثنا ندارد. پس داشتن این گونه حالات روحی داشتن عالی ترین زیبایی هاست.

نتیجه
استاد جعفری در مورد نتیجه کلی مربوط به زیبایی می گویند :
آیات فراوانی که تاکنون درباره زیبایی از دیدگاه اسلام مطرح شده است به خوبی اثبات می کند که زیبایی و توجه به آ«ها و به وجود آوردن زیبایی ها نه تنها از دیدگاه اسلام جایز است بلکه با نظر به نیاز روحی که بشر به زیبایی های محسوس عینی دارد، محبوب و مطلوب است. از طرف دیگر می دانیم که نیازهای مادی و معنوی بشر در زیبایی های محسوس عینی خلاصه نمی شود. یعنی چنین نیست که انسان ها همه حقایق و واقعیات را قربانی زیبایی محسوس عینی کند. مخصوصاً با نظر به این جریان متداول که انسان های سودجو و قدرت پرست و خودخواه ، از نمایش های زیبایی و آراستن ظاهر و صورت ، چه حقایق و اصول و ارزش ها را در راه اهداف خود نابود می سازند. به همین جهت اسلام برای مردم، هشدار جدی می دهد که به یاد داشته باشید و به طور جدی متوجه باشید که هر زیبایی و آرایش که تفکرات و هدف گیری های بشری در به وجود آمدن یا ارائه آن دخالت بورزد، نمایانگر حقیقت نیست و چنین نیست که هر زیبایی فقط در تحریک ذوق و شهود زیبایی که موجب لذت است خلاصه شود. این یک جریان استثنایی حتی یک جریان اقلیت غیر قابل توجه نیست که « جسم را می آرایند تا جهان را بیازارند. » ، چهره را می آرایند تا دل را بیالایند. در منابع اسلامی این هشدار جدی با بیانات گوناگون آمده است . یعنی :
زیبایی نباید پرده ای برای پوشاندن واقعیات و توجه پلیدی بوده باشد. ما انسان ها به حد کافی عواملی را برای قرار گرفتن غیر مستقیم با واقعیات دارا می باشیم و همه کوشش ما باید صرف این مسأله شود که با حقایق و واقعیات به طور صریح و مستقیم ارتباط برقرار کنیم. مثالی ساده زیبایی کلام شخصی که درونش از خصومت شخص مقابل لبریز است ( سوره بقره آیه 204) . سخنان زیبا که روپوشی به درون پلید باشد یا زیبانمایان زشت سیرت

Share

جون به جونتون کنن اسم نیچه از دهنتون نمی افته
از مردک کافر که علنا به پیامبر بزرگ الهی و کلمه خداوند ناسزا گفته انتظار زیبایی شناسی داری؟!!!