باز شد روزنی از گلشن شیراز به من / شاعر : شهریار
باز شد روزنی از گلشن شیراز به من
میکشد نرگس و نارنج سری باز به من
باز شد روزنی از گلشن شیراز به من
میکشد نرگس و نارنج سری باز به من
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشه نشینان توخاموشتر از من
به اختیار گرو برد چشم یار از من
که دور از او ببرد گریه اختیار از من
نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شب های تار من
ای طلعت توخنده به خورشید و ماه کن
زلف تو روز روشن مردم سیاه کن
ای کعبه دری باز به روی دل ما کن
وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن
آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن
یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن
در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده ای کردن و از باد خزان افسردن